آشنایی با مناطق ترك نشین و آذربایجانی استان كردستان

یازار :

+0 به یه ن

                                  262483_200996560024410_868236756_n
 
منبع:زبان وادبیات تركان خراسان

 دورنانیوز- سرویس تاریخی و فرهنگی: تركان در گستره جغرافیافی عظیمی از ایران سكونت داشته و در اكثر استان های كشور شاهد حضور پررنگ تیره ای از اقوام ترك میباشیم. به گونه ای كه به جز معدود استان هایی چون سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و … در سایر استان های كشور اقوام ترك اعم از آذربایجانی، قشقایی، خلج، تركمن و … سكونت داشته و این موضوع نیز بی‌شك به ریشه و تاریخ هزاران ساله تركان در ایران باز میگردد چرا كه لازمه وجود چنین گستره جغرافیایی عظیمی، داشتن پیشینه تاریخی هزاران ساله و تمدن و فرهنگی غنی و متعالی میباشد.
اما یكی از استان هایی كه با وجود نام گمراه كننده آن، جمعیت قابل توجهی از تركان آذربایجانی در برخی از شهرستان های آن سكونت داشته و از لحاظ تاریخی نیز، جزئی از جغرافیای به هم پیوسته سرزمین آذربایجان در این سوی آراز (ارس) میباشند، استان كردستان در جنوب استان آذربایجان غربی میباشد كه با توجه به آمار و ارقام رسمی و غیر رسمی نزدیك به ۳۰% از جمعیت این استان را ترك های آذربایجانی تشكیل میدهند.
مناطق ترك نشین و بخشهای آذربایجانی در استان كردستان، اساسا در دشتهای گسترده منطقه شرقی و شمال شرقی آن، شامل بخش عمده دو شهرستان بیجار، قروه و بخشهای كوچكی از شمال شهرستانهای سقز و دیواندره میباشد(منطقه گروس). این نواحی از دیرباز ترك نشین، ادامه و بخشی از ناحیه پیوسته ترك نشین شمال غرب كشور و جزئی از سرزمین تاریخی آذربایجان میباشند كه در اثر بازی با تقسیمات اداری توسط مرزهای استانی، از مناطق مجاور ترك نشین در استانهای همسایه آذربایجانی (آذربایجان غربی، زنجان و همدان) جدا شده و در داخل استان جدید التاسیس كردستان قرار داده شده اند.
امروزه اقلا یك چهارم تا یك سوم اراضی استان كردستان را نواحی ترك نشین و آذربایجانی مذكور تشكیل میدهد. اكثریت مطلق شهرستان بیجار ترك نشین و از دیرباز متعلق به آذربایجان تاریخی است. شهرستان قروه نیز با جدا كردن دهها مركز جمعیتی آذربایجان تاریخی و الحاق آن به استان كردستان بوجود آمده است.
در استان كردستان علاوه بر مناطق فعلا ترك نشین و آدربایجانی مذكور، دو گروه دیگر مراكز جمعیتی ترك نیز وجود دارند:
الف- مراكزی كه به صورت جزایر منفرد زبانی و پراكنده ترك نشین، در دریایی از همتبارهای كرد و لر و لك قرار دارند. اینگونه جزایر زبانی تركی علاوه بر سه شهرستان فوق، در دیگر شهرستانهای كردستان نیز یافت میشوند.
ب- مناطق سابقا ترك نشین كه به مروز زمان و با مهاجرت كردها و خروج تركان بومی به دیگر مناطق، و گسترش ناحیه كردنشین و نیز تغییر زبان اهالی از تركی به كردی به صورت كردنشین در آمده و به طور تقریبی قسمت شرقی خط سقز -دیواندره-سنندج را شامل است. امروزه اسامی تركی جغرافیائی باقیمانده در استان كردستان كه نزدیك به ٨٠- ٩٠ در صد اسامی جغرافیائی این استان را شامل میشود، تنها یادگار حضور خلق ترك در این مناطق آدربایجانی سابقا ترك نشین است.
نگاهی بر تاریخ و احوالات منطقه گروس:

منطقه گروس در ۱۳۲۵ شمسی همزمان با شكست « فرقه دموكرات آذربایجان» و تشدید فشارهای حكومت پهلوی به مردم آذربایجان، از استان چهارم « آذربایجان غربی» منفك گردیده و به استان همدان واگذار گردید و نهایتاْ در ۱۳۳۷ با تشكیل استان كردستان، گروس به این استان ضمیمه شد و این در حالیست كه با بررسی تاریخی مشخص میگردد كه این منطقه همواره جزو  منطقه تاریخی آذربایجان بوده است.

ostan4

 

استان چهارم یكی از ۱۰ استان‌ كشور  بود كه در ۱۹ دی ۱۳۱۶ خورشیدی، ﺑﺎ اﺻﻼح ﻗﺎﻧﻮن ﺗﻘﺴﻴﻤﺎت كشوری به عنوان استان چهارم تعیین گردید. این استان شامل شهرهای خوی، رضائیه (اورمیه)، مهاباد، مراغه و بیجار می‌بود.

همچنین در منابع تاریخی ثبت شده است كه، مردم  آذربایجانی گروس در جریان انقلاب مشروطه با ۳۰۰ سوار به یاری و كمك « ستارخان» و دیگر دلیران مشروطه آذربایجان شتافتند.

بیجار گروس (تبریز كوچك) آذربایجان:

بیجار گروس هم اینك وسیعترین و پرآب ترین منطقه استان كردستان میباشد و به انبار غله آذربایجان نیز مشهور بوده است. در این منطقه چهار رود پرآب به نامهای « قزل اوزن »، « قمچی چای» ، « اوزون دره»، « تلوار» وجود دارد. اكثر مردم این شهرستان مسلمان و ۹۰% شیعه و ۱۰% سنی هستند.

در سال ۱۲۹۶ ه.ق با قحطی بزرگی كه در تبریز و آذربایجان به وقوع پیوست، در این هنگام بدستور « امیر نظام گروسی» حاكم وقت بیجار، دهها خروار گندم از گروس به تبریز منتقل گردید و مردم تبریز را از قحطی و مرگ رهانید به همین علت از این تاریخ به بعد « بیجار گروس» را حتی « تبریز كوچك» نیز نامیده اند.

ریشه شناسی نام بیجار:

در برخی از كتب درسی جغرافیا و حتی سایت فرمانداری بیجار در خصوص وجه تسمیه بیجار گروس چنین آمده است: شبی ناصر الدین شاه قاجار در بیجار بوده است. قرار بود كه فردای آن شب امر مهم یا حرف مهمی را به مردم بیجار بگوید ولی قبل از اینكه جارچی در شهر جار بزند مردم بیجار می فهمند به همین خاطر از این زمان به بعد این شهر را “بی جار= بدون جار” بیجار نامیدند.

به نظر شما اینگونه وجه تسمیه ها چه قدر پایه علمی و تاریخی دارد؟ تا چه اندازه مستند و مستدل می باشد؟ اصلا تا چه اندازه صحت دارد؟ دلیل آوردن اینگونه وجه تسمیه ها در خصوص بیجار چیست كه اكنون نیز اكثریت مردم این منطقه این وجه تسمیه را در مورد شهرشان پذیرفته اند؟ مگر تا زمان ناصر الدین شاه این شهر بدون اسم بوده است؟ و یا اینكه همان شب این شهر به وجود آمده است؟ چه قضایایی در خصوص وجه تسمیه برخی از شهرهای ایران نهایتا آذربایجان وجود دارد و از كجا و با چه تفكرات و سیاست هایی نشات می گیرد؟ مگر می شود در خصوص بیجار كه بیش از ۵ هزار سال قدمت دارد اینگونه ساده لوحانه و عوام فریبانه استدلال كرد؟ وجه تسمیه آورد؟ آیا اینگونه وجه تسمیه ها سطحی و از روی نادانی و نوعی تجاهل العارف نیست و دهها سوال دیگر…“بای جار= بیجار”:“بای جار= بی جار= بیجار”، علی رغم تمام وجه تسمیه هایی كه در كتب تاریخی تحریف شده و مجعول كه متاسفانه از منابع درسی و تحقیقی در ایران نیز محسوب می شود، كلمه ای كاملا تركی می باشد كه از دو عنصر”بای= بَی،ماخوذ از بیك” به معنای ثروتمند و قدرتمند و همچنین “جار” به عنوان پسوند مكان ساز در ادبیات تركی استفاده می شود و در كل “بای جار = بی جار” به معنای محل سكونت انسان های قدرتمند و ثروتمند و مرد ثروتمند می باشد در مقابل كلمه “قای دار = قیدار” كه یكی از شهرستانهای استان زنجان و همسایه “بای جار = بیجار”می باشد.
البته در مورد این شهر وجه تسمیه های سطحی دیگری نیز وجود دارد از جمله اینكه قبلا بیدزار بوده كه این تركیب به مرور زمان تبدیل به بیجار شده است كه جای تامل و تدقیق و تحقیق نیز دارد.
در فرهنگ فارسی حسن عمید از “بای” به عنوان كلمه ای تركی و به معنای مالدار و ثروتمند و همچنین از “بی – ماخوذ از بیگ” (نه در جایگاه ادات نفی و به معنای بدون) به عنوان كلمه ای تركی و به معنای امیر ، بزرگ و سرور ذكر شده است و همچنین در فرهنگ مذكور از پسوند “جار” نیز به عنوان یكی از پسوند های تركی در معنای های جار زدن، فریاد، و چلچراغ و هارای یاد شده است.
در فرهنگ های تركی فارسی و فارسی تركی شاهمرسی و همچنین فرهنگ لغت “روز سخن” نیز با معنای های مشابه هم ذكر مطلب شده است.منجمله در فرهنگ لغت تركی- فارسی شاهمرسی اینچنین بیان شده است:”بای” كلمه ای تركی به معنای بزرگ و امیر و “جار” نیز به معنای یاری دهنده، هم قسم، حافظ و در كل، كلمه “بای جار” در معنای بلاد انسان های ثروتمند، مردان كبیر، محل سكونت انسانهای مالدار،مرد یاری دهنده و مرد ثروتمند آمده است.
همچنین در فرهنگ لغت مذكور “بای جار= بیجار” را مركب از دو كلمه”بیج + ار” دانسته كه بیج” به معنای جوانه كنده درخت،پاجوش درخت، اصله ای كه از همان درخت در پایش می روید و می توان آن را جدا كرد و در جای دیگری كاشت و پسوند “ار” كه به معنای قهرمان و اصیل و قوی، كه در این صورت می توان “بیجار= بیج+ ار” را به عنوان یك درخت كهن و اصیل و ریشه دار و درخت قهرمان(نماد یك انسان شجاع و قهرمان و ثروتمند) معنا كرد.
البته در شماره های ۲و ۳ و ۴ فصلنامه تخصصی(فرهنگی – سیاسی) اینجی دنیزیم طی مقاله های متخلفی در خصوص تاریخ و زبان و فرهنگ و همچنین ریشه كلمه بیجار كه با مطالب فوق الذكر نیز مطابقت دارد بیشتر بر گیاهی و نباتی بودن كلمه بیجار تاكید شده است.
از جمله معنای های دیگری كه می توان برای “بای جار= بیجار” در نظر گرفت:
به عنوان یك اسم تركی، ماخوذ از نام یكی از امیران دوره امپراتوری تركی سلجوقی و به معنی شخص قدرتمند و ثروتمند.
بیجار مركب از دو كلمه “بای = بی” و “جار” كه جار در معنای گیاهی به نام “خر زهره” و “بای” هم كه معنای آن ذكر شده است كه به صورت تلویحی می تواند در معنای گیاه پر شاخ و برگ(نماد مرد قدرتمند و مالدار) به كار رود.
با توجه به اینكه بیجار گروس به عنوان انبار غله ایران شناخته شده است و عمده تولید گندم استان كردستان مختص بیجار گروس می باشد و همچنین با توجه به گندمزار بودن و گندم خیز بودن این منطقه می توان در همین راستا وجه تسمیه دیگری با تكیه بر تركی بودن بنیان كلمه بیجار در نظر گرفت بدینصورت:
كلمه بیجار برگرفته شده از تركیب تركی “بوغدا جار” كه این تركیب در طی ادوار مختلف تلفظ محلی، تبدیل به “بوجار” و نهایتا بیجار شده است. با توجه به اینكه تلفظ حرف حلقی”غ” در تركی در بیشتر اوقات به صورت خفیف تلفظ می شود و حتی در پاره ای موارد نیز ظاهرا از كلمه حذف می شود و همچنین با توجه به همجواری حرف”غ” با”د” كه با نوك زبان تلفظ می شود و غلبه تلفظ غلیظ حرف”د” بر تلفظ حرف”غ” و آمدن مصوت بلند “ا” بعد از “د” منجر به تلفظ خفیف حرف”غ” و استعلای “د” بر آن شده است، یعنی “بوغدا جار” با تلفظ خفیف “غ” در زبان مردم و همچنین با توجه به قرار گرفتن حرف”د” ما بین دو مصوت بلند و حذف آن از فرم اصلی و ظاهری كلمه، به صورت “بوجار” و نهایتا “بیجار” در آمده است. این تغییر و تحول در فرم و ظاهر كلمه “بوغداجار” شاید برای غیر ترك ها كمی سنگین باشد ولی در عمل و عكس العمل های زبان تركی و لهجه های مختلف آن، این عملیات تغییر و تحول تدریجی به مرور زمان در خصوص پاره ای از كلمات اتفاق می افتد كه تعداد آنها هم قلیل نیست.
نمونه هایی از اشعار و بایاتی‌های فولكلوریك تركی آذربایجانی بیجار:
آقا سالاما گلمیشكقیز آلماقا گلمیشكاون ایكی شیرین شربتیسندیرماقا گلمیشكاین بایاتی اشاره دارد به مراسم عقد و عروسی و رسم و رسوم قدیمی مردم منطقه در اینگونه مراسمات كه با سرور و شادی و توسط دختران و زنان جوان اجرا می شود:آق تاووخ قره تاووخیاییلار كنده یاووخهامی نین یاری گلدی

گلمه دی باشی ساووخ

در خصوص افراد تبنل و سهل انگار استفاده می شود

دال دایاغی ساقلیام

بونوءردن باغلیام

منی ماتلار بسلییب

داغلار تكین داغلیام

بایتی فوق بیانگر اعتقاد تاریخی مردم در خصوص ریشه تاریخی مردم منطقه مبنی بر اینكه از نژاد مات و یا همان ماد می باشند كلمه “مات” نه به معنی مات و مبهوت بلكه به معنای ریشه قومی و تاریخی در معانی مختلف استفاده می شود. مانند اینكه بگویند “فلان كس چوخ مات دی” یا” چوخ مات اوغلاندی” كه “مات”در اینجا به معنی خوب، قشنگ، زرنگ، قوی، مرد قوی، مرد شجاع، با اصل و نسب، انسان جمال و كمال دار و… می باشد و یا اسم “گئوماد یا گئومات یا گوی مات”نام یكی از پادشاهان مقتدر مادها نیز بر همین اساس می باشد. با توجه به اینكه حروف”ت و د” در زبان تركی به خاطر قریب المخرج بودن به كرات به جای همدیگر استفاده می شود مانند دوتماق و توتماق كه هر دو به معنی گرفتن می باشد و صد ها مثال دیگر

تالواریم آی تالواریم

زهر كیمین حال واریم

قزل اوزن سوسوزدور

گئدیم كیمه یالواریم

كوراوغلو سان بیجاریم

تورك اوغلوسان بیجاریم

ستارخانا بابكه

بئل باغلوسان بیجاریم

داغدان داغادور بیجاریم

باغدان باغادور بیجاریم

شهرلرین ایچینده

بیوك آقادیر بیجاریم

تالواریم آی تال واریم

قیر آت واریم ،بال واریم

قاراباغ آیری دوشنی

اورگیمده تال واریم

- در بایاتی ها فوق اسامی مكان ها، رودخانه های و اشخاص و قهرمانان ملی ایران و آذربایجان آمده كه لازم به توضیح می باشد:۱ رودخانه “تالوار” و “قزل اوزن” از جمله رودهای بزرگ استان زنجان می باشند كه هر دو از كوههای كردستان سرچشمه گرفته و بعد از طی مسیر در بیجار گروس وارد استان زنجان شده و در روستایی به نام “مصطافال” در منطقه افشار شهرستان قیدار نبی به همدیگر متصل شده و با نام قزل اوزن وارد دریای خزر می شود. قریه های بسیاری در كناراین دو رودخانه واقع شده كه به عنوان منبع اصلی كشاورزی مردم منطقه نیز محسوب می شود.
۲- كوراوغلو از قهرنان و پهلوانان ملی و حماسی و تاریخی آذربایجان سرافراز می باشد و “قیر آت” نیز اسب معروف و اصیل كور اوغلی كه داستانهای آن بارها از زبان عاشیق ها محلی بیجار گروس شنیده شده و در اذهان تاریخی و قومی مردم منطقه نیز برای همیشه تاریخ جاویدان مانده است و همچنان ستارخان كه در بایاتی مذكور اشاره دارد به پیوستگی تاریخی و ملی و قومی و نژادی مردم منطقه با آذربایجان و همچنین در بایاتی چهارم به واقعه جدایی قاراباغ از جمهوری آذربایجان اشاره دارد هر چند كه خطی فرضی به نام مرز، كوهها، رودها، دریاچه ها،خاك و مردمان یك ملت را از همدیگر جدا كرده باشد لیكن دلها یكی ست و عاشقانه در دوسوی خط فرضی برای همدیگر می تپد.
كتیبه قام چاقای (قمچقای) بیجار آذربایجان و ریشه شناسی نام تركی آن:
در بخش ترك نشین استان كردستان؛ چشمه، رود، روستا، قلعه و كتیبه ای باستانی بنام “قمچقای” وجود دارد. قلعه و كتیبه قمچقای از ساخته ها و سنگ نگاره های باستانی آذربایجان و در ضمن از راز آمیزترین آنها هستند. “قمچقای” و یا “قام چاقای” كلمه ای تركیبی با منشاء تركی-آلتائی و به معنی “كاهن اجرا كننده آئین نیایش برای خدای رعد و برق خیره كننده” است.
BIJAR-QAMICHAY
bijar
مراسمات مذهبی شیعیان آذربایجانی بیجار:
مراسم تاسوعا و عاشورا ی بیجار در ایران كم نظیر است و مردم در برگزاری آن مشاركت فعال دارند و هر ساله خبرنگاران از كشورهای خارجی جهت تهیه گزارش در آن شركت میكنند. مردم این شهر در زنده نگه داشتن عاشورای حسینی بسیار متعصب و متاثرند به مین جهت به محض مشاهده هلال محرم در آسمان چند علم سیاه و منقوش را بر پشت بام مساجد و تكایا می افرازند و طلاق آنها نیز با پارچه های سیاه كه اشعار محزون و مذهبی بر آنها نوشته شده، میپوشانند هم چنین با پارچه های مربع یا مثلث شكل كه بر آنها نامهای الله، محمد، علی، حسن، حسین، فاطمه، یا قمربنی هاشم و یا ابوالفضل نقش بسته است ستونها و طلاق نماهای درون مساجد را می پوشاند. در این ماه بیشتر مردم بپاس شهادت امام حسین و یارانش سیاه پوش هستنند و در این مدت خود را از تمام شادیها بیگانه میدانند و اصولا تمایلی به شادی خویش ندارند به همین مناسبت بیشر مردان ریش نمی زنند و زنان به آرایشگاه نمی روند و حنا نمی گیرند، روز تاسوعا و عاشورا از خوردن سیر و پیاز به صورت خام اجتناب می نمایند زیرا خود را عزادار می دانند روز عاشورا گروهی از مردان پا برهنه هستنند وعده ای آب نمی نوشند بپاس اینكه امام حسین در صحرای كربلا تشنه لب به شهادت رسیده است در همین ایام نذر و نیازهای فراوانی می نمایند از جمله دادن حلیم و طعام به فقرا و نیازمندان و سر بریدن قربانی در جلو هیئت های عزادار و تقسیم گوشت بین خانواده های حاجتمند. عزاداری مانند سینه زنی و زنجیر زنی و غیره است.
تصاویر زیر مربوط به محرم امسال در شهر بیجار میباشد:
13930811000690_PhotoL
13930811000683_PhotoL

13930811000698_PhotoL
قروه گروس آذربایجان:

قروه (قوروا) شهری سردسیر در شمال غربی همدان و بر سر راه همدان بوده و در ٩٠ كیلومتری شرق مركز استان سنندج در دشتی وسیع قرار دارد. مركز حكومت این شهر در گذشته روستای قصلان بوده است. قرار گرفتن‌ در مسیر راه‌ ارتباطی‌ شرق‌ به‌ غرب‌ در طول جاده سنندج به طرف همدان سبب‌ توسعه‌ ‌و آبادی‌ قروه (قوروا) شده است. عوامل‌ موثر در پیدایش‌ این‌ شهر، چشمه‌ های جوشان‌ آب معدنی و گرم (قاینارجا، ایسسی سو و ایلیجالار) در شمال‌ آن، رودهای‌ متعدد و دشت‌ حاصل‌خیزیی است كه امروز هم آنرا به یكی از مراكز توریستی استان تبدیل نموده اند. رودخانه های معروف این شهرستان “آجی چای”، “ازون” (اوزون) و “طهماسب قلی” (تاهماسب قولو) كه آب آنها وارد رود بزرگ قزل اوزن می شود هستند.

قروه به دلیل شرایط خاص زمین ساختی و چشمه های آب گرم و معدنی خود، مورد توجه مسافرین و گردشگران است. از مراكز دیدنی این بخش از آذربایجان، میتوان به پل فرهادآباد، مقبره‌ شیدای‌ نازار، بقعه‌ باباگرگر (باباقورقور – دده قورخود)، حمام‌ قصلان (قاسیلان)‌، و آثار صخره‌ای‌ فرهادتاش (فرهاد داشی)‌، چشمه‌ وینسار و باباگرگر (باباقورقور – دده قورخود) اشاره نمود. همه این مناطق، آذربایجانی و ترك نشین میباشند.

نام های تركی مناطق اطراف قروه:

آختاتار (آغ تاتار)، جان باغی (چان باغی)، قوری چای (قورو چای)، گوجه كند (گؤیجه كند)، گزل قایه (قیزیل قایا)، گیلكلو (گیله كلی)، چمقلو (چوماقلی)، قشلاق (قیشلاق)، قرآغل (قارا آغیل)، اوج بلاغ (اوچ بولاق)، بایتمر (بای دمیر)، یمق (یاماق)، قزلجه كند (قیزیلجا كند)، مالوجه (مالیجا)، علی وردی كریم آباد (علی وئردی)، یكه چای (یئكه چای)، یالقوز آغاج (یالقیز آغاج)، بابا گرگر (دده قورخوت)، باغلوجه (باغلیجا)، بهارلو (باهارلی)، داش كسن (داش كسه ن)، قوجاق، قصلان (قاسیلان)، باشماق، شاه قلی (شاه قولو)، چاغر بلاغ (چاغیر بولاق)، قره بلاغ (قارابولاق)، شاه بلاغی (شاه بولاغی)، نیاز بلاغ (نییاز بولاق)، قاملو (قاملی)، قره بلاغ (قارابولاق) خان، آق داغ، ساری گونئی، …

بقعه باباگرگر (بابا قورقور یاتیری)

در این محل چشمه‌های آهك‌ساز فراوان، برجستگی‌هایی به وجود آورده‌اند كه مشهورترین آنها «اژدها» با حدود ٣٠٠ متر طول ۵ متر ارتفاع و پهنایی بین ۴ تا ٧ متر نام دارد. هر اندازه ارتفاع آن افزایش یافته، پهنای شكاف آن نیز به علت رسوب‌گذاری جدید تنگ‌تر شده است. در شرق و شمال شرقی اژدها چند برجستگی در جهات مختلف، اما كوچكتر از آن وجود دارد كه محل شكاف خروج آب هنوز در وسط آن به چشم می‌خورد. این برجستگی‌های كوچكتر را دست‌های اژدها می‌نامند. در چندین نقطه آب از شكاف زمین بیرون می‌آید و حفره‌های خروج گاز آن نیز فعال است. طعم آب آن شور و تلخ و گویا برای امراض سوداوی و جلدی مفید است.

در فاصله دو كیلومتری این محل و در مسیر روستاهای «دلبران» (تالپیران) و «قصلان» (قاسیلان) “زیارتگاه بابا گرگر” منسوب به امامزاده سیدجلال الدین دیده می شود كه به گفته اهالی از نوادگان امام باقر (ع) است. این بقعه از دیدنی‌های شهرستان قروه و امامزاده‌ی معتبری است كه در روستای باباگرگر (گورگور) و در شهرستان قروه (قوروا) واقع شده است. امام زاده باباگرگر مكان مذهبی معتبری است كه به باوه گرگر نیز مشهور است.

مدفن این امام زاده بر صخره سنگی بلندی حاصل از آب ها و گازهای معدنی ساخته شده است. مقبره امامزاده از چند بخش تشكیل یافته، اتاق اصلی و گنبدی شكل آن در بخش جنوبی و اتاق های دیگر در ضلع شرقی جای دارد. ورودی بنا به صورت دیوارچینی از خشت و قلوه است و پوشش چوبی دارد و اتاق مقبره دارای گنبدی شلجمی است. در ساخت گنبد از سنگ های لاشه ای محلی روی پایه های خشتی و سنگی استفاده شده است. این بقعه دارای تزئینات خاصی نیست. تاریخ دقیق ساخت بقعه مشخص نیست، ولی به نظر می رسد كه پیش از دوره حاكمیت دولت ترك ایرانی قاجار و توسط معماران محلی ساخته شده باشد.

دنیز بولاغی: چشمه‌آب معدنی بابا گرگر

در ١٨ كیلومتری شمال‌شرقی‌شهرستان‌ قروه، در روستای باباگرگر، در فاصله چند صد متری این مدفن چشمه‌ای جوشان‌همیشه‌می‌خروشد كه‌به‌آن‌”دنگز” (دهنز، دكنز) می‌گویند كه یكی از مهمترین چشمه های آب معدنی آذربایجان (قرار گرفته در تركیب استان فعلی كردستان) است. “تنگیز” لغتی در تركی باستان به معنای رودخانه بزرگ، دریاچه و دریا بوده، معادل آن در تركی نو، “دنیز” (در تركی چوواشی، “تنگیر”) میباشد.

آب‌این‌ چشمه‌كه از دل زمین می جوشد،‌در استخری‌عمیق‌و مدور به‌محیط ‌٢٠٠ متر جمع‌می‌شود و منظره جالبی ایجاد می كند. این‌آب به‌علت‌وجود املاح‌معدنی‌به‌ویژه‌گوگرد رنگ‌آن‌مایل‌به‌سرخ‌است‌و در بعضی‌مواقع‌به‌رنگ‌زرد مایل‌به‌نارنجی لیمویی‌در می‌آید. این نوع آب ها از دسته آب های كلرو بیكربناته مخلوط گازدار و دارای طعم مخصوصی اند و در تركیب خود انیدرید كربنیك داشته و آرام بخش هستند و ظاهرا برای برخی بیماری های دستگاه گوارش مانند سوء تغذیه و نیز راشیتیسم‌و درمان‌تورم‌امراض‌سودایی‌و پوستی‌بسیار موثر اند. علاوه بر اینها چشمه آب تلخ پیرصالح در محدوده شهرستان بیجار (بایجار) برای درمان بیماریهای رماتیسمی مفید است.

 

1314022545_6645_FT0_serish-abad-1

جوانان سریش آبادی طرفدار تراكتور تیم محبوب آذربایجان

سریش آباد شهری ۸ هزار نفری و ترك نشین از توابع شهرستان قروه استان كردستان و در نزدیكی همدان میباشد 

و به شهر  شهر عشق و شور حسینى مشهور است.

سریش‌آباد گر اولا نهر من اونی دریا ایلرم

اوستونه گر قونا توز دیده لریمنن سیلرم

قوی بو دنیا بله یاتسی كه فراموشه گیداخ

سریش‌آباد یاده قالار چون بونو قلبن بیلرم

 

 

منابع:

  • ویكی پدیا فارسی
  • ویكی پدیا تركی آذربایجانی
  • سایت استانداری كردستان
  • سایت فرمانداری بیجار
  • سایت فرمانداری قروه
  • فرهنگ فارسی، حسن عمید، چاپ اول سال ۱۳۸۹، انتشارات بهنودفرهنگ لغت فارسی شاهمرسی، پرویز زارع شاهمرسی، نشر اختر تبریز، چاپ اول سال، ۱۳۸۸
  • فرهنگ لغت تركی فارسی تركی شاهمرسی، پروز زارع شاهمرسی، نشر اختر تبریز، انتشارات آناس، چاپ دوم، ۱۳۸۸
  • فرهنگ (اعلام)فرهنگ روز سخن، دكتر حسن انوری،چاپ هفتم، سال ۱۳۸۹، انتشارات سخن
  • پیامبران سرزمین ما، صالح مدرسه ای عباس، انتشارات در راه حق، سازمان اوقاف و امور خیریه
  • فصلنامه تخصصی(فرهنگی و سیاسی و ادبی) اینجی دنیزیم، شماره های ۲و۳و۴، بهار ،تابستان و پائیز ۱۳۹۱


آچار سؤزلر : آذربایجان, ترک,

طبابت نزد تركان قبل از اسلام نوشته

یازار :

+0 به یه ن

 دكتر اردم آیدین


ترجمه ی : محمد قجقی


مقوله های«سلامتی» و « طبابت » در باورهای دینی قبل از اسلام تركان آسیای مركزی و شیوه ی زندگی آنها جایگاه ویژه ای داشته است. همانند دیگر اجتماعات تركان باستانی هم امور «طبی »را بر اساس  مضامین دینی -جادویی آغاز كرده -تا مرحله ی اجرای تجربی «عملی » پیش رفته اند.

  در میان تركان می توان دو گروه را در رابطه با « تداوی و معالجه » مورد بررسی قرار داد :اول -آنان كه معالجه را بر اساس باورهای دینی و جادویی انجام می داده اند و « شامان » { «قام » یا « باغشی»}نامیده می شدند. دوم  :حكیم  -طبیب - یا معالجه گر ( آتا ساگو ن ) كه با تجویز دارو و دیگر مواد به معالجه می پرداخت ( گردیزی صاحب زین الاخبار واژه ی بسیار زیبای « داروییان » را بكار برده است . مترجم ) . شامانیسم در حوزه ی « درمانگری جادویی » از نظر شیوه ی  زندگی و درك پزشكی جایگاه  مهمی داشته است .در مواردی از شامانیسم به عنوان  « دین تركان » نام برده شده است -در این مورد صرف نظر از حوادث و اتفاقات تاریخی - می خواهیم روشن نماییم كه  « شامانیسم » یك « دین » نیست و همانگونه كه اشاره شد جزو « آئین های جان و روان » می باشد.

كلمه ی « قام » به معنای : كاهن - طبیب - فیلسوف و عالم - آمده است و در متون قدیمی ترك به معنای «سحر باز »  و « راهب » نیز مورد استفاده قرار گرفته است .بر اساس دیوان لغات الترك برای معالجه ی بیماری های گوناگون علاوه بر  طبیب  « قام » نیز وجود داشته است. گفته شده كه طبیب بیماری را با دارو «گیاه » معالجه می كرد - در حالیكه « قام » از طریق شیوه های روانی » و افسون و سحر و جادو برای معالجه  تلاش می كرد. وظیفه ی «قام » افسون كردن و جادو نمودن بود. طبق دیوان لغات الترك -وظیفه ی اصلی « قام »-در معنای « كاهن »- افسون كردن و « فال گرفتن » بوده است .



آچار سؤزلر : ترک,

ترك / تركها

یازار :

+0 به یه ن


                         File:Kul Tigin.jpg


ترك / تركها . نام مشترك گروههای قومی ترك زبان . هریك از این اقوام نام مخصوصی دارند و در منطقة پهناوری از كوههای خینگان ، و از هندوستان و ایران و مصر در جنوب تا مصب رود لنا و حوضة رود كاما در شمال ، پراكنده شده اند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342).
معنی و منشأ نام ترك : بعضی پژوهشگران برای یافتن قوم یا ملتی كه در گذشته های دور نام ترك داشته اند جستجو كرده اند. به نوشتة هامر ـ پورگشتال (1188ـ1272/ 1774ـ1856) طایفة ترك باید همان باشد كه هرودوت در تألیفات خود

تارژِتااوس / ترگیتاوس ذكر كرده و در تورات توقارمه / توغارمه آمده است (ج 1، ص 3). توگرماه / توجَرْمَه نوادة یافث بن نوح بوده است و «بیت توجرمه اسم شهر یا بلادی می باشد كه اهل آنجا با صور تجارت اسب و استر داشتند» و ظاهراً بلاد توجرمه در طرف شمال شرقی آسیای صغیر بوده است (سفر تكوین ، 10:3؛ كتاب حزقیال نبی ، 27:14، 38: 5ـ6؛ هاكس ، ذیل «توجرمه »). روایاتی كه در بارة فرزندان یافث بر اساس مندرجات تورات ساخته و پرداخته شده ، به كتابهای دورة اسلامی راه یافته است (دینوری ، ص 2، 4، 34؛ یعقوبی ، تاریخ ، ج 1، ص 12ـ17؛ رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 15، 47، 138، 147)، در حالی كه در كتب عهد عتیق و جدید اشاره ای به اقوام ترك و رابطة آنان با یافث و فرزندانش نشده است .

در بعضی آثار پهلوی چون بُندهش ، تورانی مترادف ترك است و توران ، تركستان نامیده شده است ( بندهش ، ص 72ـ73، 128، 140ـ141، 193). ،

معروفترین قهرمان تورانی افراسیاب است كه در بعضی آثار كلاسیك تركی به عنوان خاقان بزرگ تركها معرفی و نام اصلی تركی او اَلْبْاَرْتُنْكا (شخص نیرومند و دلاور چون ببر) نوشته شده است (بانارلی ، ج 1، ص 14؛ كاشغری ، ج 1، ص 44، ج 3، ص 273). حمزة اصفهانی (ص 14، 17، 27، 34) او را افراسیاب ترك ، و دینوری (ص 10، 88) وی را پادشاه ترك نامیده است . ابن بلخی (ص 13) افراسیاب را پرورش یافتة تركستان ، و صاحب مجمع التواریخ والقصص (ص 105) او را فرزند پشنگ (نبیرة تور) و ثعالبی مَرغَنی (ص 123ـ124) نیز وی را فرزند پشنگ (باید به این نكته توجه شود پشنگ نام طایفه ای ترك بوده كه تركان انهاراپچنك گویند) و پادشاه كشور ترك و ایرانشهر ذكر كرده است .

بعضی سلاطین ترك خود را از نسل افراسیاب دانسته اند، چنانكه قراخانیان / ایلك خانیان را آل افراسیاب (بارتولد، 1358 ش ، ص 336ـ 338؛ نیز رجوع كنید به ادامة مقاله ) نیز نامیده اند. سلجوقیان نیز مانند قراخانیان افسانه ای در بارة برآمدنشان از تبار افراسیاب جعل كرده اند، در حالی كه آنان خود را وابسته به اوغوز یا تركمن و حتی از طایفة قِنِق (قینیق ) اوغوز می دانستند (حمداللّه مستوفی ، ص 426؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 125).

طوغان (ص 36؛ نیز رجوع كنید به د. ا. ترك ، ج 2، ص 97) و بانارلی (ج 1، ص 13ـ 15) افراسیاب یا الب ارتنكا را همان پادشاه  ترك سكایی دانسته اند كه در 625 ق م به دست كیخسرو به قتل رسیده است . در صورتی كه ، در اوستا «فرنگرسین » و در متون پهلوی «فراسیاك » (اوستا، 1347 ش ، ج 1، ص 207) به معنای «شخص هراس انگیز» آمده است (بارتولومه ، ستون 986). امروز ثابت شده سكای ها ترك بوده اند وبه دلیل حكومت برناحیه گسترده نام خود رابه اقوام وهم تباران دیگرخود داده اندهنوزسكاها درجمهوری ساخایا یایاكوتستان زندگی می كنند وچنانكه ازقیافه وزبان انها مشخص است ترك هستند

نخستین مأخذ شناخته شده كه در آن كلمة ترك بارها به عنوان نام جمعی از مردمان به كار رفته ، سنگنبشته های اورخون است كه شامل چند سنگ قبر از جمله سنگ قبر كول تگین (113/ 731) و بیلگه قاغان / خاقان (116/734) بوده است . چون در خط رونی ــ كه سنگنبشتة مذكور به آن خط نوشته شده است ــ حرف یا نشانه ای وجود دارد كه غالباً در تركی اوك یا اوك و گاهی كو و كو خوانده می شود، ازینرو میان پژوهشگران در بارة چگونه خواندن این حرف اختلاف نظر به وجود آمده است . چنانكه كلاوسون آن را توركو و دورفر توروك خوانده است ( رجوع كنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2030).

در منابع چینی ، تركها، تو ـ كیوئه یا تو ـ چیوئه نامیده شده اند كه محققان آن را توركوت ، توركیت ، توركوز و توركیت و تورك خوانده اند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 142ـ 143) كه این اسامی غالباً دو هجایی هستند. به اعتقاد لوئی بازن از سدة ششم تا هشتم میلادی ، به احتمال قوی نام ترك دو هجایی بوده و ظاهراً بتدریج از توروك /toruk به توروك / turuk و سرانجام به تورك / turk یا ترك تبدیل شده است ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). قفس اوغلو ضمن تأیید نظر بازن ، نظر كسانی را كه كلمة ترك را با كلمة یك هجایی تور مرتبط می دانند، مردود می شمارد (همانجا).

وامبری در 1296/ 1879، كلمة ترك را مشتق از فعل تورمك به معنای «تولیدمثل كردن » و «به وجود آمدن » دانسته است ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). دورفر در 1344ش / 1965، كلمة ترك را كه در سنگنبشته های اورخون آمده بود «خلق وابسته به دولت و تبعه » معنا كرده و مولر كلمة ترك را در صورت اسم بودن «نیرو» و «قدرت » و در صورت صفت واقع شدن «نیرومند» و «قدرتمند» معنا كرده است . این نظر را برخی محققان نیز، از جمله تامسن ، كلاوسون ، نمت ، دورفر و بازن پذیرفته اند ( د. ا. ترك ، همانجا؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 295).

در سنگنبشته های اورخون كلمة توروك معمولاً با كلمة بودون (قبایل ، خلق ، مردم ) همراه بوده و به صورت توروك بُودون (مردم ترك ) آمده است (تكین ، سنگنبشتة كول تگین ، رویة شرقی ، بندهای 6، 10ـ11، 22، 25، 27، رویة جنوبی ، بندهای 6ـ 8، رویة شمالی ، بند 6، سنگنبشتة بیلگه قاغان ، رویة شرقی ، بندهای 7، 10، 19، 21ـ22، 30، 33، 38، رویة شمالی ، بندهای 5 ـ6، 8) كه این نام بیشتر جنبة سیاسی داشته است . از مطالب مذكور در این سنگنبشته ها چنین برداشت می شود كه تُرك بُودون فقط شامل بخشی از ترك زبانان دشت می شده است و قبایل تركی چون «اوغوز»ها، «قُرلُق »ها (در منابع فارسی و عربی : قَرلغ ، خرلق ، قرلوغ ، قرلیغ ، قارلُق ، خرلخ ، خلُخ ؛ رجوع كنید بهرشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2055)، «قرقیز»ها، «تورگش » ها، «اون ـ اوق » ها جزو ترك بدون به شمار نمی آمدند، بلكه جزو طوایفی چون تغز ا غوزبُودون ، قرقیزبُودون و اون اوق بُودون بودند و عموماً نیز با ترك بودون دشمنی داشتند. ترك بودون نامی بود كه به اتحادیه ای از قبایل داده می شد، اما همة آنها تبار  مشتركی نداشتند. چنانكه وقتی بیلگه قاغان نوشته است «بُودون من »، لزوماً از قبایل هم تبار صحبت نكرده . وی در مورد طایفة تغزغز، كه چهار بار با آن جنگیده بود، نوشته است : «بُودون تغزاغوز بُدون من بود» یعنی خلق مذكور روزگاری به من وابسته بود و از من فرمان می برد ولی اكنون از اطاعت من امتناع كرده است و دیگر بُودون من به شمار نمی آید. بنابراین وقتی امپراتوری گوك ـ ترك ( رجوع كنید به ادامة مقاله )، ضعیف شد، قبایل و اقوامی كه جزو ترك بدون بودند، از آن كناره گرفتند و ترك بودون متلاشی شد و قبایل عضو آن پراكنده شدند تا آنكه اتحادیة دیگری آنها را جذب كرد.

نظر غالب محققان این است كه نام ترك در ابتدا نام قبیله یا لقب و عنوان نیای دودمان حاكم آشینا/ آشه ـ نا بوده است . با سازمان یافتن اتحادیة قبایل تحت رهبری و فرمانروایی خاقانهای گوك ترك ، نام اتحادیة مذكور بُودون ترك شد و عمومیت یافت . قبایل عضو بُودون ، حتی اگر هم زبان هم بودند، هر یك نام خاص خود را داشتند. چنانكه پیش از ظهور چنگیز،نام مغول وجود نداشت وقبیله چنگیز قیات بود اما بعدها نام امپراتوری بزرگی شد كه قبایل بسیاری را در برمی گرفت (آوجی اوغلو، ج 1، ص 288ـ 295).

از اوایل سدة اول / نیمة دوم سدة ششم میلادی نام ترك در امپراتوری پهناور گوك ترك بر اقوام متعدد و غالباً ترك زبان اطلاق گردید و این نام در خارج از مرزهای امپراتوری و در كشورها و سرزمینهای مجاور نیز شناخته شد. بیزانسیها كه از دیرباز با اقوام و قبایل صحرانورد ترك زبان و غیرترك زبان ارتباط و آشنایی داشتند، پس از تشكیل امپراتوری گوك ترك و ایجاد مناسبات سیاسی و اقتصادی با آنان از تركها سخن به میان آوردند (قفس اوغلو، ص 27).

در منابع ایرانی هم از این تاریخ به بعد، نام ترك بتدریج جانشین نام تورانی شد. عربها از دورة جاهلی با تركها آشنایی داشته اند و در اشعار برخی از شعرای عصر جاهلی ، مانند نابغة ذُبیانی (متوفی 604 میلادی ) و اعشی (متوفی بعد از 4) و نیز مطالبی كه از ابوطالب ، عموی پیامبر اكرم نقل شده ، از گوك تركها با اسم ترك سخن رفته است (طوغان ، ص 74، 435). در برخی منابع نیز به چادر تركی (قُبَّةٍ تُرْكِیَّةٍ) كه پیامبر اكرم در آن اعتكاف كرده ، اشاره شده است (از جمله رجوع كنید به مسلم بن حجاج نیشابوری ، ج 1، ص 825).

در زین الاخبار آمده است كه «و از آنچه این ولایتِ تركستان از آبادانی دورتر بود، آن دیار را ترك نام كرد» (گردیزی ، ص 256). محمود كاشغری (ج 1، ص 293ـ294) با اشاره به معنای واژة ترك ، حدیثی نقل كرده است كه خداوند لشكری دارد و آنان را ترك نامیده و در شرق سكونت داده است و هرگاه بر قومی خشم گیرد، تركها را بر آن قوم مسلط و چیره كند.

با عمومیت یافتن نام ترك ، در منابع بیزانسی از قرن ششم میلادی ، آسیای میانه «تورخیا» (تركیه ) نامیده شد. در حدود سدة سوم تا چهارم / نهم تا دهم ، همین نام به سرزمینهایی كه از رود ولگا تا اروپای مركزی گسترده بودند اطلاق گردید. از قرن ششم / دوازدهم ، آناطولی ، به سبب جنگها و مهاجرتهای تركها به آنجا ــ كه این مهاجرتها از اوایل نیمة دوم قرن پنجم آغاز شده بود ــ به تركیه معروف شد. یك قرن بعد، سوریه و مصر نیز، با به قدرت رسیدن ممالیك ، نام تركیه به خود گرفتند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342؛ د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). در منابع ایرانی نیز سرزمینی كه توران نام داشت ، بتدریج تركستان خوانده شد. جغرافیدانان مسلمان قلمرو تركها را از سیحون تا شمال و مشرق دانسته اند (آوجی اوغلو، ج 1، ص 296).

خاستگاه نخستین : مورخان غربی با استناد به منابع چینی ، كوههای آلتای را میهن نخستین تركها دانسته اند در حالی كه ، بعضی مورخان منطقه ای بین كوههای آلتای و دشتهای قرقیز، یا جنوب غربی دریاچة بایكال را به عنوان میهن اولیة تركها ذكر كرده اند. بعضی از زبان شناسان ، مشرق آلتای یا شرق و غرب كوههای خینگان یا دو طرف طول شرقی ْ90 را خاستگاه تركها دانسته اند. پژوهشهای اخیر زبان شناسی ، احتمال وجود سرزمین مادری تركها را در دشتهای بین كوههای آلتای و اورال ، و حتی در صحراهای شمال شرق دریای خزر تقویت می كند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 144). آنچه مسلّم است ، تركها در سده های پیش و پس از میلاد در مغولستان و عموماً در دشتهای شمالیِ دیوار بزرگ چین می زیسته اند و در جنوب با چینیان ، در غرب با هندواروپاییان و در جنوب غربی با  تركان سكاها هم جوار بوده اند (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2030ـ2031).

محققان ، تاریخ تركها را عموماً با «هسیونگ ـ نو» ها/ «هیونگ ـ نو» ها، كه در منابع چینی هون ها نامیده شده اند، آغاز می كنند و آنان را نیاكان تركها به شمار می آورند (چاپلیكا ، ص 62؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 900؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 33). محققان همچنین به ظهور هیونگ ـ نوها در حدود دویستِ پیش از میلاد و انتساب تركها به آنان اشاره كرده و هیونگ ـ نو را نامی مشترك برای تركها و مغولها و احیاناً تونگوز های باستان ذكر كرده و بنیانگذار امپراتوری بزرگ هیونگ ـ نو را ترك دانسته اند ( بریتانیكا ، همانجا؛ د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 148). آوجی اوغلو آورده است كه با توجه به اطلاعات زبانی و فرهنگی ، خاندان قاغان (خاقان ) كه در رأس هونها قرار داشته ، ترك بوده است . در میان هونها كه حدود صد قبیله بودند، قبایل ترك و نیز قبایل مغول و تونگوز وجود داشته اند (ج 1، ص 436ـ437). كلاوسون (ص 9، 20ـ21)، زبان هونها را نوعی تركی اولیه ذكر كرده و با تجزیه و تحلیل نامهای چینی چند قبیله ای كه به اطاعت هونها در آمدند، ترك بودن آنها را محتمل دانسته و نوشته است كه تركها در سدة سوم پیش از میلاد در استپهای آسیا بوده اند.

دورة روشن تاریخ امپراتوری هون از 209 ق م آغاز شد (بانارلی ، ج 1، ص 17، ج 2، ص 1071) و قلمرو آن با مغلوب كردن قبایل مختلف ترك و مغول و تونگوز و هندواروپایی ، از دریاچة بایكال تا تبت و از دریای خزر و كوههای اورال تا رود زرد (هوانگ هو) گسترش یافت ( د. آ. ، ج 10، ص 272؛ میدان لاروس ، ج 6، ص 55) و اراضی شمالی چین را در بر گرفت . در همین دوره دیوار بزرگ چین برای جلوگیری از حملات هونها ساخته شد (كلاوسون ، ص 17؛ گروسه ، ص 57 ؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 227، 428؛ قفس اوغلو، ص 39). با افزایش قدرت چین از اواسط سدة دوم پیش از میلاد امپراتوری هون رو به انحطاط گذاشت (كلاوسون ، ص 21؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 452). سرانجام امپراتوری هون ضعیف شد و در اواسط قرن اول پیش از میلاد به دو امپراتوری جنوب شرقی و شمال غربی تقسیم گردید. شاخة جنوب شرقی تحت حمایت چین در آمد و شاخة شمال غربی در آخرین دهة قرن اول میلادی از هم پاشید و هونهای شمالی به سوی غرب و دشتهای شمالی دریای خزر كوچیدند تا بعدها زمینه ساز تشكیل دولت هونهای اروپا شوند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342؛ اوزدك ، ج 1، ص 10). امپراتوری هونهای جنوب شرقی پس از آنكه در 216 میلادی به دست امپراتوری چین منقرض شد، چند قسمت گردید. بخشی از آنان به سوی غرب رفتند و بخشی به «سین ـ پی » های مغول تبار ــ كه جانشین هونها در آسیای مركزی شده بودند ( رجوع كنید به گروسه ، ص 114؛ كلاوسون ، ص 20؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 33ـ34؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 455) ــ پیوستند و بخشی دیگر به سرزمینهای كنونی تركستانِ روس و ایران و هندوستان رفتند و نام «آق هون » (یا هَیاطِلِه یا هَفتال / هَفتالیت / افتالیت یا هونهای سفید) به خود گرفتند و بعضی نیز كه در آسیای میانه ماندند، دولتهای محلی كم نفوذ و ناپایداری تشكیل دادند ( میدان لاروس ، ج 6، ص 55). هونهایی كه به غرب و قزاقستان و اراضی شمالی دریای خزر عزیمت كردند، تحت فشار اتحادیة قبیله ای آوار ـ هونها ــ كه از قبایل ترك و مغول تشكیل شده بودند ــ از اواسط نیمة دوم قرن چهارم میلادی به حوضة رود دانوب و دشتهای مجارستان رفتند ( د. آ ، همانجا).

  در حدود 415ـ420 میلادی ، هونها هم زمان با جنگ ایران و روم ، به مرزهای شمالی ایران حمله كردند، لیكن با شكست مواجه شدند (آوجی اوغلو، ج 1، ص 496).

هونها پس از استقرار در مجارستان ، امپراتوری روم شرقی را وادار به پرداخت باج كردند و دامنة لشكركشیهای آنها، بویژه پس از قرارگرفتن آتیلا از 434 میلادی در رأس آنها، تا غرب اروپا، یعنی فرانسه و اسپانیا، كشیده شد (گروسه ، ص 149). به نوشتة قفس اوغلو (ص 58) نیروهای امپراتوری هونهای اروپا متشكل از حدود 45 قوم از چندین تبار با زبانهای مختلف بود كه از لحاظ سیاسی متحد شده و ژرمنها، اسلاوها، هندوایرانیها (چون «آلان »ها و «سرمت / سارمات »ها)، فینو ـ اویغور و تركها اقوام اصلی تشكیل دهندة آن بودند. وی در بارة تركها نوشته است كه «بش ـ اوغور» ها، «ان ـ اوغور» ها و «شرا ـ اوغور» ها در جلگه های شمالی دریای سیاه به سوی رود ولگا، آكاتیرها در غرب دریای آزوف ، سابارها و توده های دیگر ترك در شرق ولگا پراكنده بودند.

آتیلا در اواخر سلطنت خود، در غرب و شرق اروپا شكستهایی خورد و ناگزیر شد به سواحل دریای سیاه بازگردد. امپراتوری هونها با مرگ آتیلا در 453 میلادی از هم پاشیده شد. گروههایی از آنها به استپهای روسیه بازگشتند و گروههایی در اروپا ماندند و به اتحادیه هایی چون بلغار و آوار پیوستند. قبایلی چون قوتریغور / قوتوریغور و اوتورغور /اوتریغور / اوتریگور ، كه در شمال دریای سیاه مانده بودند، بر اثر تحریكات دو امپراتوری روم غربی و شرقی ، درگیر جنگهایی با هم شدند كه تا نیمة دوم قرن ششم میلادی ادامه یافت ، تا اینكه قومی به نام «آوار» آن دو امپراتوری را شكست داد و مرغزاران روس را تصرف كرد. این حمله عكس العمل ظهور «توـ كیو»ها یا تركهای تاریخی در آسیای شمالی بود (گروسه ، ص 154ـ156).

در زندگی صحرانوردان ، قانونی حاكم بود كه طبق آن هر اتحادیه ای كه متلاشی می شد، اتحادیة دیگری با شرایط و قوانین متفاوت پدید می آمد و بدین ترتیب زنجیره ای از اتحادیه ها به دنبال هم تشكیل می شد. در فاصلة بین انقراض امپراتوری هون و شكل گیری امپراتوری گوك ترك كه خاقانات ترك نیز نامیده شده اند، اتحادیه های قبیله ای كوچك ترك زبانی در مغولستان و دشتهای آسیای مركزی به وجود آمد (كلاوسون ، ص 14؛ گروسه ، ص 15؛ چاپلیكا، ص 70ـ71؛ قفس اوغلو، ص 36ـ47).

شكل گیری حكومتهای ترك زبان : هستة اولیة اتحادیة گوك ترك قبیله ای بود از بازماندگان دودمان حاكم تسو ـ كو كه آخرین دولت هون را تشكیل داد. نام این دودمان كه از پانصد خانواده تشكیل می شد آشینا به معنای «گرگ نجیب » بود. این دودمان در همان ایالت كه هونها و سین ـ پیها در قرن چهارم میلادی از چینیها گرفته بودند، از در هم آمیختن طوایف مختلف ساكن مغولستان و دشتهای آسیای مركزی به وجود آمدند (گومیلیوف ، ص 30). منشأ این نام روایتی از افسانة بوزقورت است كه بر اساس آن ، از قبیلة آشینا، كه به دست دشمن نابود شده بود، تنها پسری دست و پا بریده باقی مانده بود كه گرگی ماده او را نجات داد و از وی باردار شد و به كوههای آلتای گریخت . در آنجا ده پسر به دنیا آورد كه هركدام منشأ قبیله ای شدند. آشینا كه عاقلترین برادر بود، فرمانروای تركها شد و به یادبود، پرچمی مزین به كلة گرگ بالای خیمة خود نصب كرد (بانارلی ، ج 1، ص 24). در اواسط قرن پنجم میلادی ، پس از برافتادن آخرین دولت هونها به دست دولت ترك تبار تبقاچ / طمغاج (به چینی : تو ـ با، تو ـ پا ) دودمان آشینا از غرب ایالات شمالی چین به منطقة كوهستانی آلتای فرار كرد و به امپراتوری ترك ژوان ـ ژوان ها ملحق شد و برای آنها آلات و جنگ افزارهای آهنی تولید كرد (قفس اوغلو، ص 49، 78ـ79؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 566). از قبایل بومی پراكنده در حوالی آلتای ، كه از بقایای هونها و غالباً ترك زبان بودند، اتحادیه ای در اطراف دودمان آشینا شكل گرفت .  از آنجا كه چینیها و تركان ژوان ـ ژوان ها اتحادیة پدید آمده در اطراف دودمان آشینا را، تو ـ كیوئه / تو ـ كیو می نامیدند، نام «ترك » كه برگرفته از همان نام تو ـ كیوئه است ، بتدریج و بویژه با تشكیل و گسترش قلمرو امپراتوری گوك ترك ، یا خاقانات ترك ، عمومیت یافت . چگونگی تشكیل اتحادیة سیاسی و امپراتوری گوك ترك كه برای نخستین بار با نام ترك در تاریخ معرفی شد به قرار زیر است :

از وابستگان امپراتوری ژوان ـ ژوان ها، كه مغولستان و قسمتی از اراضی مجاور آن را در تصرف داشتند، «تولس / تولوس »های ترك زبان كه اسلاف اوغوزها بودند و تو ـ كیوئه ها یا تركها بودند. تولسها در حوضة رود سلنگا و تركها در كوههای آلتای شمالی به سر می بردند. پس از شورش تولسها علیه ژوان ـ ژوان ها، تركها به سركردگی بومین (در منابع چینی : تیو ـ من ) تولسها را سركوب كردند و سپس به  تركان ژوان ـ ژوان ها حمله بردند. تركها از حمایت سلسلة  تركسویی (تو ـ پاها) برخوردار بودند. بومین پس از در هم شكستن ژوان ـ ژوان ها و بیرون راندن آنان از مغولستان در 552 میلادی خود را خاقان نامید (قفس اوغلو، ص 79؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 588؛ گروسه ، ص 158ـ159). خاقان عنوان فرمانروایان ژوان ـ ژوان ها  بود و ظاهراً نخستین بار تو ـ كیوهای ترك این عنوان را به كار بردند (گروسه ، ص 159، پانویس 4). در حالی كه ، عنوان فرمانروایان هونها، «تانهو» بود (آوجی اوغلو، ج 2، ص 566). بومین ، اوتوكن قرارگاه مركزی سابق امپراتوری هون واقع در غرب رودخانة اورخون ، را پایتخت خود كرد، اما در همان سال درگذشت (قفس اوغلو، ص 79؛ گروسه ، ص 159).

امپراتوری گوك ترك از همان آغاز تأسیس مانند امپراتوری هون ، با دولت دوگانه اداره می شد كه فرمانروای یكی از آن دولتها بومین و دیگری ایستمی ، برادر كوچك او، بود. ایستمی كه از طرف بومین مأمور توسعة قلمرو امپراتوری در جهت غرب شده بود، تمام تركستان شرقی و غربی را فتح كرد و به استپهای روسیة جنوبی رسید. ایستمی عنوان «یَبغو» داشت ، كه از عناوین فرمانروایی كوشان ( رجوع كنید به رئیس نیا، بخش 2، ص 517 ـ521) بود  یوئه ـ چی ها (كوشانهای قدیم ) به تركها انتقال یافته بود (گروسه ، ص 159، پانویس 5). دینوری (ص 68) و نولدكه (ص 254ـ 255) او را سِنْجِبو خاقان نامیده اند. ایستمی كه به رغم تبعیت از بومین مستقل عمل می كرد، موجب تجزیة امپراتوری گوك ترك به دو بخش شرقی و غربی و رو در رویی این دو بخش شد. تاـ پا (573 ـ581 میلادی )، جانشین بومین ، آخرین خاقانی بود كه ایستمی از وی تبعیت می كرد. تاردو یا تاردوش خان (576 ـ603 میلادی )، ملقب به قراچورین (بلای سیاه ) جانشین ایستمی شد و خود را خاقان نامید و درصدد تصرف خاقانات ترك شرقی بر آمد و به شرق حمله برد. امپراتوری چین كه محرك حملة وی به بخش شرقی خاقانات بود، از قدرت یابی او و متحد شدن تركها با یكدیگر بیمناك شد و با هدف تضعیف خاقانات ، بویژه خاقانات شرقی ، كه مرزهای شمالی چین را تهدید می كرد، به حمایت از خاقان شرقی برخاست . تاردو كه دامنة متصرفاتش در غرب تا شبه جزیرة كریمه بود، سرزمینهایی را در غرب رود آمودریا، كه در 571میلادی مرز بین ایران و خاقانات ترك شناخته شده بود، به تصرف خود در آورد ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 479)، ولی بر اثر فشار امپراتوری چین و شورشهای بعضی از قبایل تحت فرمانش ، ناگزیر شد به كوكو نور ، واقع در كوهستان نانشان ، فرار كند (گروسه ، ص 168ـ170). خاقانات آسیای مركزی كه عملاً به دو خاقانات جداگانة شرقی و غربی تجزیه شده بود، در نتیجة شورشهای قبایل تحت فرمان

این خاقانات و دخالتهای امپراتوری چین پاشیده شد، تا جایی كه ال قاغان / ایل خاقان / هی لی (حك : 620ـ630 میلادی ) فرمانروای خاقانات ترك شرقی در 630 میلادی از امپراتوری تانگ ، كه تازه به قدرت رسیده بود، شكست خورد و اسیر شد و قلمروش به اشغال چین در آمد. از آن پس خاقانات شرقی به مدت بیش از نیم قرن استقلال نداشت ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، همانجا؛ گروسه ، ص 174؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 687). در سنگنبشته های اورخون ، از این نیم قرن با عنوان دورة «چینی گشتن » یاد شده است ، زیرا امپراتوری چین در بین قبایل اتحادباختة گوك ترك سیاستی به كار گرفت تا آنان را به تبعیت خود در آورد (آوجی اوغلو، ج 2، ص 626).

خاقانات ترك غربی گرچه در اوایل قرن دوم / هشتم خود را از وابستگی به چین نجات داد، ولی درگیریهای داخلی و هجومهای خارجی بالاخره این خاقانات را در 122/ 740 از پا در آورد ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 480؛ د. آ. ، ج 9، ص 393).

در پایان دورة فترت نیم قرنی ، در 61/ 681، یكی از افراد خاندان معروف آشینا به نام قوتلوق / قتلق با گردآوردن قبایل مختلف خاقانات شرقی را احیا كرد و خاقانات ترك را دوباره تشكیل داد و خود را در 61/ 681 خاقان نامید و به ایلتریش قاغان (گردآورندة ایل یا دولت ) معروف شد (قفس اوغلو، ص 95ـ96). در دورة حكومت او (61ـ72/ 681 تا 691) و برادرش كاپقان / كپگان (72ـ97/ 691ـ716)، كه موچو نیز نامیده شده است ، به منظور تأمین امنیت و تصرف اراضی در شرق و غرب و به اطاعت در آوردن قبایل و اقوام غیرترك و سایر اقوام ترك ، از جمله قرقیزها، تورگش (اون اوق )ها، بسمل ها، قرلقها و گروههایی از گوك تركهای غربی مكرر به چین حمله شد و امپراتوری خاقانات ترك شرقی به اوج اعتلا و عظمت خود رسید و قلمرو آن از منچوری تا سیردریا توسعه یافت (همان ، ص 97ـ101؛ > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 479) و به گفتة رنه گروسه (ص 197)، دوباره میان تركها وحدت ایجاد شد. در اواخر حكومت كاپقان ، بر اثر اختلاف داخلی ، برخی قبایل چون اوغوزها، كه پرجمعیت ترین اتحادیة قبایل تابع خاقانات بود، جدا شدند و در نتیجه ، بخشی از قلمرو غرب ، از جمله ماوراءالنهر، از امپراتوری جدا شد. كاپقان وقتی از لشكركشی به تغزغزها بازمی گشت ، كشته شد (قفس اوغلو، ص 104).

بیلگه (بلكا)، آخرین قاغان مهم گوك ترك بود كه به دستیاری برادرش كول تگین و مشاورش تونیوقوق تا 116/ 734 بر خاقانات ترك حكومت كرد. سنگنبشته های اورخون ، در واقع سنگ قبرهای این سه شخصیت گوك ترك است ( رجوع كنید به تكین ، 1988؛ اوركون ، ص 3ـ121).

با مرگ بیلگه نیروهای متحد اقوام بسمل و قرلق و اویغور در 124/ 742 دولت خاقانات ترك را در هم شكستند. قوم اویغور بر متحدان پیروز شد و دولت اویغور (126ـ 225/ 744ـ840) جانشین دولت خاقانات ترك در آسیای مركزی گردید (قفس اوغلو، ص 105ـ110؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 679ـ 680؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛ اوركون ، ص 12ـ13؛ كلاوسون ، ص 29ـ30).

امپراتوری گوك ترك از همان آغاز تشكیل و با پیشروی ایستمی یبغو به سوی غرب از طریق گذرگاههای قفقاز مناسباتی با شاهنشاهی ساسانی و نیز امپراتوری روم شرقی پیدا كرد. ایستمی و انوشیروان برای دفع خطر آق هونها از مرزهای ایران و جادة ابریشم ، متحد شدند (برای اطلاع بیشتر در بارة آنان

رجوع كنید به بلنیتسكی ، ص 166ـ 168؛ اوزدك ، ج 1، ص 143ـ147؛ قفس اوغلو، ص 66ـ71؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 303ـ304؛ رئیس نیا، بخش 2، ص 521 ـ531). ایستمی دخترش را به انوشیروان داد كه حاصل این ازدواج هرمزد چهارم و معروف به ترك زاده بود. پس از در هم شكسته شدن آق هونها قلمرو آنها بین ساسانیان و گوك تركها تقسیم و آمودریا مرز بین آنها شناخته شد (آوجی اوغلو، ج 2، ص 603؛ رضا، ص 91ـ93). گوك تركهای غربی سپس به امپراتوری بیزانس نزدیك شدند و بارها

به مرزهای ایران و قفقاز جنوبی و آذربایجان حمله كردند ( رجوع كنید به رضا، ص 106ـ109، 144ـ146، 158ـ159، 164ـ 188؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 629ـ633؛ رئیس نیا، بخش 2، ص 556 ـ 557، 577 ـ579).

خاقانات ترك ، چه شرقی چه غربی ، در شكل گیری اجتماعات ترك زبان اوراسیا نقش مهمی داشته اند و در پیشرفت و تكامل گروههای قومی ، كه اساس اقوام ترك زبان معاصر را تشكیل می دهند، مؤثر بوده اند ( د. آ. ، ج 9، ص 393؛ > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 480). دولتهای ترك زبان بعدی ، از جمله اویغور و قرقیز و تورگش و قرلق دستاوردهای خاقانات را در حوزة نظام حكومتی و سازمانهای اداری و سنّت زبان نوشتاری كم وبیش قبول كردند و به كار گرفتند. زبان مكتوبِ شكل گرفته در این دوره در ادوار بعدی اهمیت بسیاری یافت . امروزه بیشتر اجتماعات ترك زبان ، یكدیگر را با زبانشان می شناسند و خود را ترك می نامند و ترك نامیده می شوند ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 687ـ 688).

دین و معتقدات : به نظر قفس اوغلو، دین گوك تنری (خدای آسمان )، دین اصلی و اصیل تركهای صحرانورد، از جمله هونها بوده و تا زمان قبول اسلام باوردارانی داشته است (ص 248ـ 263). تركها، پیش از قبول اسلام ، غالباً پیرو مذهب شمنی بودند. بعضی از افراد اقوام ترك نیز، بویژه ساكنان شهرهایی كه بر سر راههای تجاری اوراسیا قرار داشتند، از ادیان دیگری پیروی می كردند، از جمله مانوی كه در میان برخی اویغورها رواج داشت (بارتولد، 1376 ش ، ص 61ـ62، 70؛ گومیلیوف ، ص 440، 490ـ493)؛ مسیحی در میان پِچِنگها، قومانها و بلغارها (مرچیل ، ص 2)؛ یهودی در میان خزرها ( رجوع كنید بهكستلر، ص 70ـ84)؛ بودایی در بین تركهای ساكن مرزهای شمالی چین و برخی دیگر از اویغورها و تركهایی كه با سغدیها در ارتباط بودند (قفس اوغلو، ص 263)؛ زردشتی كه در بین تركهای مرتبط با ایرانیان پیروانی داشت . به نوشتة بارتولد، تركهایی كه در اواخر سلطنت ساسانیان (ح 226 ـ ح 652 م ) بر حوضة گركان رود تسلط یافتند، تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند و دین زردشتی را پذیرفتند. بارتولد همچنین به غلبة دین زردشت بر بودایی در همین دوره در سغد اشاره كرده است (1376 ش ، ص 54). البته هیچ سندی وجود ندارد كه بر اساس آن بتوان ادعا كرد كه مثلاً یك قوم و یا حتی یك قبیلة ترك تماماً بودایی یا مسیحی شده باشد (همان ، ص 62). چنانكه دین یهودی دین رسمی حكومت خزرها بود، اما میان تودة مردم خزر، مسیحی و مسلمان بیش از یهودی بود (ابن رسته ، ص 139ـ 140؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 80 ـ81). قفس اوغلو بر آنست كه قبول ادیان یاد شده از جانب تركها، بویژه در جاهایی كه كم جمعیت بوده اند، در تشكل قومی شان تأثیری منفی داشته است ، مثلاً هونهای اروپا با قبول مسیحیت در جوامع اروپایی مستحیل شدند و تبقاچها با قبول دین بودا، چینی گشتند و خزرها و پچنگها و اوزها و بلغارها و مجارها نیز كه راه هونهای اروپا را در پیش گرفته بودند، سرنوشت آنان را یافتند. وی همچنین ، به تأثیر عمیق مذهب مانی بر تركهای اویغور اشاره كرده است . تركهای اویغور به واسطة سغدیها كه پس از مهاجرت به تركستان شرقی شهرنشین شده بودند، دین مانوی را پذیرفتند و خط اویغوری را نیز از خط سغدی اقتباس كردند و بعضی آثار مانوی و بودایی را به تركی ترجمه و با خط خود ثبت كردند. بقایای این آثار از غارهای تورفان و شهرهای اویغورنشین دیگر كشف شده است (طوغان ، ص 100). خط اویغوری بعدها به مغولها و تیموریان و اردوی زرّین انتقال یافت (قفس اوغلو، ص 263ـ 265).

گسترش اسلام در میان تركها: آشنایی تركها با اسلام ، پس از ورود مسلمانان به خراسان و ماوراءالنهر، در دهة چهل سدة اول آغاز شد. گرویدن آنان به اسلام نیز از همان سده های نخستین كه دامنة فتوح دورة اسلامی به آن سوی سیحون تا كاشغر كشیده شد، بتدریج صورت گرفت ( رجوع كنید به طبری ، ج 6، ص 483ـ522؛ ابن اثیر، ج 4، ص 579ـ591، ج 5، ص 5 ـ21). اسلام پذیری تركها با راه یافتن آنان به سرزمینهای اسلامی و توسعة قلمرو نفوذشان تا اروپا و افریقا و هندوستان و مناطقی در ایران و قفقاز

و آسیای صغیر و بویژه ماوراءالنهر و در پی آن ، تركی زبان شدن بخشی از مردم این مناطق پیوند تنگاتنگی داشته است .

بنا بر منابع و شواهد تاریخی ، در آغاز حكومت سامانیان و اوایل قرن چهارم پذیرش عمومی اسلام از سوی تركها روی داد (بارتولد، 1376 ش ، ص 73؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 905). در زمان خلافت هشام بن عبدالملك (105ـ 125)، اشرس بن عبداللّه سُلَمی حاكم خراسان ، مردم ماوراءالنهر

را به اسلام فراخواند و حكم كرد تا هر كس مسلمان شود جزیه را از او بر دارند. مردم به سرعت مسلمان شدند و خراج كاسته شد. چون اشرس چنین دید، بار دیگر به مطالبة مال الصلح پرداخت ، مردم نپذیرفتند و از وی دور شدند (بلاذری ، ص 413ـ414).

در اوایل سدة دوم خاقانات ضعیف شدند و اتحادشان از میان رفت . تورگشها با متحد كردن اون اوقها و بعضی قبایل دیگر تحت فرمان گوك تركها، در قلمرو غربی ، استقلال و قدرت یافتند. دولتْ شهرهایِ ماوراءالنهر هر از گاهی به سبب شیوة حكومت اعراب در دورة امویان ( رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 415) با پشتیبانی تورگش شورش می كردند. در جنگهای مكرر بین اعراب و تركها اراضی دو سوی سیحون و حتی جنوب جیحون ، یعنی خراسان ، دست به دست می شد ( رجوع كنید بهطبری ، وقایع سالهای 100 تا 120؛ ابن اثیر، وقایع سالهای 100 تا 120؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 414ـ423).

حارث بن سُریج (متوفی 128) عَلَم سیاه را به نام بازگشت به كتاب خدا و سنّت پیامبر، برای حذف خراج بر افراشت (طبری ، ج 7، ص 94ـ 98؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 421ـ 422). اتحادیة تورگش ، در سال 120 با شكست سولوخاقان در جنگ داخلی جوزجان و كشته شدن او به دست یكی از سردارانش به نام كورصول / كورسول (طبری ، ج 7، ص 125؛ ابن اثیر، ج 5، ص 205) یا كول ـ چور ( رجوع كنید به قفس اوغلو، ص 125) سقوط كرد و تورگشهای زرد و سیاه ، تحت استیلای چین در آمدند و حدود سی سال بعد قرلقها كه اسلاف بنیانگذاران دولت قراخانیان ( رجوع كنید به ادامة مقاله ) بودند، جای آنان را گرفتند (قفس اوغلو، ص 125؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1160). امپراتوری چینی تانگ (618ـ906) اراضی تركستان غربی را اشغال و به سوی چاچ (تاشكند) پیشروی كرد (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1166). مسلمانان نیز كه پس از بیرون رفتن تورگشها از ماوراءالنهر به آن سرزمین بازگشته بودند، بار دیگر از سیحون گذشتند. در نتیجه ، دو قدرت با یكدیگر برخورد كردند، نیروهای چینی چاچ را تصرف كردند و فرمانروای آنجا را در 132/ 750 كشتند. پسر فرمانروای مقتول از فرمانروایان اطراف و از آن جمله ابومسلم خراسانی یاری خواست و ابومسلم سردار خود زیادبن صالح را به آن سوی سیحون فرستاد. نیروهای متحد عرب و فرمانروایان سغدی از یك طرف و نیروهای متحد چین و فرغانه و كاشغر و قرلق از سوی دیگر، در ذیحجّة 133/ ژوئیة 751 در نزدیكی رود طراز در قزاقستان با هم جنگیدند (همان ، ج 3، ص 1167؛ گومیلیوف ، ص 427). پس از پنج روز، قرلقهای متحد چین بر نیروهای تحت فرماندهی سردار چینی حمله كردند و نیروهای چینی را شكست دادند (آوجی اوغلو؛ گومیلیوف ، همانجاها؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 689؛ د. ا. ترك ، ج 6، ص 351). به نوشتة بارتولد (1366 ش ، ج 1، ص 431)، همین نبرد معلوم كرد كه كدامیك از دو فرهنگ و تمدن ، چینی یا اسلامی ، باید در آن سرزمین حاكم باشد. جنگ طراز نقطة عطفی در تاریخ ترك بود و حاكمیت آسیای میانه به مسلمانان واگذار گردید و پس از مدت كوتاهی دین اسلام امكان انتشار یافت . اگر این جنگ به شكست مسلمانان می انجامید، شاید بسیاری از تركهای ساكن آسیای میانه یا همة آنان ناگزیر می شدند آیین بودایی را بپذیرند (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1169ـ1170). كشمكش در منطقه تا زمان تشكیل دولت سامانی همچنان ادامه یافت (همان ، ج 3، ص 1170). در این جنگ ترك و عرب متحد شدند و این اتحاد به ادامة حاكمیت تركها بر تركستان غربی كمك كرد و اسلام آوردن تدریجی تركها آغاز شد (مرچیل ، ص 1)، ولی گرویدن به اسلام هنوز انفرادی بود و روی آوری فوج فوج تركها به اسلام در ادوار بعدی تحقق یافت (همانجا).

قفس اوغلو (ص 127ـ 128) جنگ طراز را مقدمة تشكیل دولت قراخانی ، نخستین دولت ترك مسلمان ، دانسته است .

مناسبات بازرگانی كه میان تركهای صحرانورد و مسلمانان یكجانشین برقرار بود(برای نمونه رجوع كنید به ابن حوقل ، ص 511 ـ 513) در آشنایی تركها با اسلام و تمدن اسلامی و گرویدنشان به این دین نیز مؤثر بوده است (بارتولد، 1376 ش ، ص 86 ـ87).

دوغان آوجی اوغلو بر آن است كه اسلام به واسطة خراسانیان و خوارزمیان و سغدیان ایرانی تبار بین تركها

انتشار و رواج یافته است (ج 3، ص 1106). بارتولد معتقد است كه چون صوفیان مسلمان برای تبلیغ اسلام در میان تركها به ماوراءالنهر می رفته اند، سهم آنان در مسلمان كردن شماری از تركها مؤثرتر از كار مبلّغان رسمی بوده است (بارتولد، 1376 ش ، ص 86). غازیان داوطلب به منظور دفاع از اسلام در رباطها كه شامل خوابگاه ، انبار، مسجد، گرمابه و اصطبل بودند مستقر می شدند. رباطها مكانهای مستحكمی بودند كه مانند حلقه های زنجیر در مرزهای سرزمینهای تحت نفوذ مسلمانان قرار داشتند، مثلاً در حوالی اسپیجاب ، كه در محاصرة غُز، كیماك و قپچاق بود، 1700 رباط مرتبط با هم كه غازیان در آنها مستقر بودند، قرار داشته است (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1175؛ باسورث ، 1356ـ 1364 ش ، ج 1، ص 209ـ210). در حومة شهرهایی چون چاچ و فرغانه نیز كه در دسترس تركها بوده اند، زنجیره ای از رباطها وجود داشته است (باسورث ، 1975، ص 162). همچنین برای پاسداری از راههای بازرگانی و ارتباطی خراسان و ماوراءالنهر نیز كه در معرض تاخت وتاز تركها بوده ، رباطهایی وجود داشته است . جغرافی نگاران عرب ، تنها در حوضة رود جیحون و سیحون ، به وجود حدود ده هزار رباط اشاره كرده اند ( رجوع كنید بهآوجی اوغلو، ج 3، ص 1175).

نفوذ تركها در دستگاه خلافت : تركها از اوایل ورود اعراب به آسیای میانه ، به دستگاه خلافت راه یافتند (باسورث ، 1356ـ 1364 ش ، ج 1، ص 211). به كار گرفتن جیش (جنگاوران )، بویژه جیش ترك ، در خلافت عباسی ، از دهه های نخست سدة سوم ، سنّت شد و این سنّت چندان توسعه یافت كه دولت عباسی را دگرگون كرد (همو، 1975، ص 163)؛ و به تمام دولتهای شرق اسلامی انتقال یافت ، چنانكه بیشتر نظامیان دولتهایی چون سامانیان و غزنویان و قراخانیان و زیاریان و آل بویه راجیوش ترك تشكیل می دادند (همو، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 97؛ اشپولر، 1379 ش ، ج 1، ص 457). در دورة خلافت معتصم (218ـ 227)، كه گویا از مادری ترك به دنیا آمده بود (زرین كوب ، ص 549؛ متحده ، ج 4، ص 75)، به خدمت گرفتن تركها بیش از پیش شدت گرفت . گفته شده است كه وی پیش از خلافت ، در زمان مأمون (198ـ 218)، چند هزار بندة ترك داشته كه بیشتر آنان اهل فرغانه و اُشْروسَنَه و سمرقند بوده اند و پس از رسیدن به خلافت نیز همچنان در آوردن جیوش ترك اصرار می ورزیده است (یعقوبی ، البلدان ، ص 255ـ256؛ زرین كوب ، همانجا؛ نیز رجوع كنید به نظام الملك ، ص 62؛ هندوشاه بن سنجر، ص 176). به طور كلی ، در دورة خلفای عباسی (132ـ656) قدرت در دست جیوش ترك بود و بعضی از آنان چون متوكل و معتز و مُهتَدی به دست تركها كشته شدند (مسعودی ، مروج ، ج 5، ص 32ـ 38، 80 ـ96؛ هندوشاه بن سنجر، ص 180، 185، 187؛ زرین كوب ، ص 552 ـ 557).

سامانیان نیز، به تقلید از خلفای بغداد، سپاهی از غلامان ترك تشكیل داده بودند تا به گمان خود، موازنه ای در برابر دهقانان تاجیك ــ كه با سیاست تمركزگرایی حكومت سامانیان مخالف بودند ــ ایجاد كنند، اما همین امر سبب شد كه سرداران ترك زمام امور را بتدریج به دست گرفتند ( رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 540؛ باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 32، 97).

بررسی زندگی آلپتكین * (متوفی 352)، از غلامان ترك دربار سامانیان و بنیانگذار سلسلة غزنوی ، تا حدودی چگونگی ارتقای مقام غلامان ترك را نشان می دهد. به نوشتة بعضی پژوهشگران ، بنیانگذاری دولت غزنوی در حقیقت ، در 351 بود ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1، ص 648؛ مرچیل ، ص 34ـ 35) كه در این سال آلپتكین در غزنین به فرمانروایی رسید. جانشینان وی ، غیر از پسرش اسحاق ، كه عبارت بودند از بلكاتگین * ، بوری تكین * و سبكتكین * ، نیز هر سه از غلامان ترك بوده اند (منهاج سراج ، ج 1، ص 227؛ مرچیل ، ص 35). سبكتكین پس از طی مدارج ترقی در 366 به فرمانروایی غزنه رسید و سلسلة غزنویان آل سبكتكین را تأسیس كرد. سرانجام هم به اتفاق پسرش محمود به تقسیم متصرفات دولت سامانی با قراخانیان پرداخت (باسورث ، 1356ـ1364ش ، ج 1،ص 38ـ40).

دولت غزنوی ، كه در نیمة دوم قرن چهارم تأسیس شد و قلمروش تا هند و سیستان و ری و خوارزم گسترش یافت ، نخستین دولتی بود كه ترك تباران در شرق جهان اسلام و ایران تشكیل دادند. دولت طولونیان (ح 254ـ292) نیز نخستین دولت ترك بود كه در غرب جهان اسلام در مصر و شام به دست احمدبن طولون تأسیس شد. طولون از غلامان ترك تغزاغوز بود كه نوح سامانی جزو خراج برای مأمون فرستاده بود (بَلَوی ، ص 33). احمد به دستور خلافت عباسی به حكومت مصر گسیل شد و در آنجا با بهره گرفتن از گرفتاریهای داخلی خلفای بغداد اعلام استقلال كرد و به توسعة قلمرو خود پرداخت و كوههای توروس * ، در شمال ، و جزیره * را تصرف كرد (باسورث ، 1349ش ، ص 76ـ77). ممالیك بحری (حك :648ـ784) و بُرجی (حك : 784ـ922) نیز كه بعدها در مصر و شام حكومت كردند، از غلامان ترك تبار بودند و بیشتر به تركهای قپچاق و چَركَس تبار اتكا داشتند ( رجوع كنید به باسورث ، 1349 ش ، ص 105ـ 110).

به نوشتة ابن حوقل بردگان ماوراءالنهر از تركهای پیرامون آن سرزمین بودند و چون تعدادشان زیاد بود، به جاهای دیگر برده می شدند (ص 465). بهای برده های ترك گران بود و این برده ها در سراسر دنیا از نظر قیمت و زیبایی بی نظیر بودند (همان ، ص 452). گردآمدن چند هزار و گاه دهها هزار ترك در اردوگاههای خلفا و سلاطین و مأموریتهایی كه به آنان در اطراف و اكناف جهان اسلام داده می شد، ضمن آنكه آنان را با جهان اسلام مرتبط ساخت ، نسل تركها را نیز در این مناطق گسترش داد ( رجوع كنید به اشپولر، 1379 ش ، ج 1، ص 457).

حكومتهای تركهای مسلمان : ورود دسته جمعی تركها به اسلام با تصرف ماوراءالنهر به دست دولت قراخانیان در قرن چهارم آغاز شد ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 251ـ 255).

نخستین دولتمرد قراخانی ، ساتوق بُغراخان بود كه در نیمة اول قرن چهارم به اسلام گروید و خود را عبدالكریم نامید و بر عمویش ، بغراخان ، شورید و او را بر كنار و اسلام را دین رسمیِ بخش غربی دولت قراخانی اعلام كرد (مرچیل ، ص 19؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1400ـ1401؛ اولوچای ، ص 4). این حادثه نقطة عطفی بود در تاریخ دولتهای ترك كه از اتحادیه های قبیله ای به وجود آمده بودند. پس از درگذشت ساتوق بغراخان در دهة واپسین نیمة اول قرن چهارم هجری ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 265؛ مرچیل ، ص 20)، پسرش موسی بن عبدالكریم ، كه نام تركی او «بای تاش » بود، با بر انداختن قاغان بزرگ ، به فرمانروایی هر دو بخش غربی و شرقی دولت قراخانی رسید و به گسترش اسلام در قلمرو قراخانی كمك كرد. در منابع اسلامی چون تجارب الامم از اسلام آوردن دویست هزار چادر از تركها در 349 سخن رفته است (مسكویه ، ج 2، ص 181) كه آن را با مسلمان شدن افراد قبایل قرلق ، چِگِل ، یغما و تخسی در قلمرو قراخانی تطبیق داده اند (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1401). پس از اسلام آوردن سران دولت قراخانی ، راه ورود به ماوراءالنهر برای نیروهای آن دولت گشوده شد. هارون (یا: ساتوق بغراخان ) با دعوت بعضی از سرداران سامانی و دهقانان و بازرگانان ثروتمندی كه از سیاستهای مالیاتی سامانیان



ناخشنود بودند، جرأت دست اندازی بر قلمرو آن دولت را پیدا كرد و بدون برخورد با مانع جدّی تا بخارا، پایتخت سامانی ، پیش رفت و آنجا را به تصرف در آورد (بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 548 ـ549، 552).

شركت كردن اغوزهای مسلمان شده در حوادث سیاسی ـ نظامی مرتبط با سلسله های سامانی و قراخانی و غزنوی ، مقدمه ای شد كه آنان بتوانند خود را برای اشغال اراضی پهناوری بین آن سوی سیحون تا كرانه های شمالی و شرقی و جنوبی دریای مدیترانه آماده كنند.

دومین لشكركشی عمدة قراخانیان به ماوراءالنهر در اواخر 389 روی داد. در این سال ارسلان ایلك نصر قراخانی ، نبیرة ساتوق بغراخان ، پس از اطلاع از خلع منصوربن نوح و به میل كشیده شدن چشمانش و تشدید آشوب و بحران داخلی دولت سامانی و نیز پس از دعوت بعضی اشراف و بازرگانان و امرا، به بخارا رفت (گردیزی ، ص 173؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 566 ـ567). در حملة نیروهای قراخانی ، ارسلان ایلك بدون زحمت در دهم ذیقعدة 389 وارد بخارا شد و با بازداشت كردن عبدالملك دوم ، به حاكمیت خاندان سامانی پایان داد (ابن اثیر، ج 9، ص 148ـ149؛ بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 569 ـ570؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1407؛ مرچیل ، ص 21).

با بر افتادن دولت سامانی ، قلمرو آنان بین دو دولت ترك قراخانی و غزنوی تقسیم شد و ماوراءالنهر به قراخانیان و خراسان به غزنویان رسید ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 254ـ 255؛ باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 45؛ مرچیل ، ص 21) و دستگاه خلافت هر دو دولت را به رسمیت شناخت . به فرمان محمود غزنوی (حك : 389ـ421) در خراسان به نام خلیفة عباسی خطبه خواندند و خلیفه القادر، منشور حكومت خراسان و القاب «ولی امیرالمؤمنین » و «یمین الدوله » و «امین المله » را برای سلطان محمود فرستاد (باسورث ، 1356ـ1364 ش ، همانجا). قراخانیان از زمان رسیدن احمد اول (388ـ407) به مقام خاقان بزرگ ، خلیفة عباسی را به رسمیت شناختند و از حدود 390، به دنبال تصرف ماوراءالنهر، نام «مولا امیرالمؤمنین » را كه نمودار تبعیت از خلافت بغداد بود، بر سكه های خود زدند ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 254).

استیلای دولت قراخانی بر ماوراءالنهر تا تركستان شرقی با فراز و فرودهایی ، تا زمان حملة چنگیزخان مغول (حك : 549 ـ624) ادامه یافت . در 607 بخش شرقی دولت قراخانی به دست كوچلوك خان ، رئیس قبیلة نایمان مغول ، و بخش غربی آن به دست علاءالدین محمد خوارزمشاه افتاد (باسورث ، 1349 ش ، ص 171ـ174؛ د. ا. ترك ، ج 6، ص 262، 269؛ مرچیل ، ص 26، 29).

قلمرو قراخانی در 433 به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد كه بر هر بخش شاخه ای از خاندان حاكم قراخانی فرمان می راندند. بخارا پایتخت خانات غربی ، بلاساغون پایتخت خانات شرقی و كاشغر مركز فرهنگی و دینی خانات شرقی شد (باسورث ، 1349 ش ، ص 174؛ مرچیل ، ص 24؛ اولوچای ، ص 7ـ9). در این میان ، خانات غربی بیشتر تحت تأثیر فرهنگ ایرانی و خانات شرقی بیشتر تحت تأثیر فرهنگهای چینی و اویغوری بودند (مرچیل ، ص 29ـ30). فرهنگ تركی در خانات شرقی بیشتر از خانات غربی توسعه یافت و زبان تركی تبدیل به زبان ادبی شد. ادبیات تركی اسلامی برای نخستین بار در آنجا شكل گرفت و آثاری چون قوتادغوبیلیگ ، دیوان لغات الترك ( رجوع كنید به تركی * ، زبان و ادبیات ) در آن فضای فرهنگی پدید آمد ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 259؛ مرچیل ، ص 29ـ30). بعضی شعرای پارسیگو چون عَمعَق بخارایی ، نجیب فرغانی ، رشیدی و سوزنی سمرقندی در حمایت خانات قراخانی قرار گرفتند (مرچیل ، ص 31). بارتولد دوران حكومت قراخانیان ، نخستین دودمان ترك ، را كه مستقیماً بر ماوراءالنهر حكم رانده اند بسیار با اهمیت دانسته (1366 ش ، ج 1، ص 641ـ642) و باسورث (1968، ص 196) رسیدن قراخانیان و غزنویان را به جانشینی سامانیان و خوارزمشاهیان فریغونی و مأمونی ، آغاز گرایش به سلطة سیاسی تركها نامیده است . وی خاطر نشان ساخته است كه غزنویان خاستگاه ترك داشتند، ا . تراز جذب و ادغام قراخانیان در فرهنگ  اسلامی كه از آغاز پایینتر از غزنویان بود، با ورود گروههای تازه ای از اقوام ترك از دشتهای بیرون منطقه روی هم رفته دچار وقفه شد (همانجا).

خوارزمشاهیان مأمونی ، ، كه از 385 بر خوارزم فرمان می راندند، اندكی پس از كشته شدن ابوالعباس خوارزمشاه در 407 به دست محمود غزنوی بر افتادند (بیهقی ، ص 919). پس از آن ، حاكمان غزنوی به مدت دو دهه خوارزم را از طریق فرمانهان تركی كه منصوب كرده بودند، اداره كردند (باسورث ، 1968، ص 8 ـ9) و سپس خوارزم به ترتیب به تصرف تركهای اغوز و سلجوقیان (حك : 429ـ552) در آمد و سرانجام انوشتكین غرچه (متوفی 491)، والی دولت سلجوقی ، با سود جستن از گرفتاریهای سلطان سنجر، حكمرانی خوارزم را در 470 موروثی اعلام كرد و خاندان وی با عنوان خوارزمشاهیان كبیر تا 628، یعنی سال مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه و زمان استیلای مغول ، بر آن سرزمین و اراضی مجاور فرمان راندند (باسورث ، 1349 ش ، ص 167ـ170؛ نیز رجوع كنید به ادامة مقاله ). بدین ترتیب ، خوارزم هم كه ادامة ماوراءالنهر در بخش سفلای جیحون بود به تصرف تركها در آمد وپس از سالها دارای حكومت ملی ترك گردید. بدیهی است كه ورود تركهای اغوز به این سرزمین ، البته بیشتر از طریق شمال ، یعنی خوارزم ،انتقال آن به سرزمینهای غربی ایران و آناطولی نقش اساسی داشته است . جد سلجوقیان ، توقاق (دقاق )، در دربار خاقان خزران بزرگ شد، اما به سبب احساس خطر، پنهانی با بستگان خود از قلمروخزران به بهانة چوپانی به ناحیة زندق (جَند) در خوارزم رفت و اسلام آورد و در آنجا اقامت گزید و جمعیت خود را افزایش و اراضی تحت اشغال خود را توسعه داد ( رجوع كنید به میرخواند، ج 4، ص 235ـ 237).

با مرگ توقاق ، فرزندش سلجوق با قدرتهای حاكم چون سامانیان و قراخانیان و غزنویان و خوارزمشاهیان به معامله و سازش پرداختند. آنان هر از گاهی به نفع یكی از آنها با دیگری جنگ می كردند و در دهه های پایانی قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در خوارزم و ماوراءالنهر و خراسان پایگاههایی پیدا كردند ( رجوع كنید به باسورث ، 1968، ص 18ـ23؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1407ـ 1413؛ كویمن ، ج 1، ص 43ـ60؛ سومر 1980، ص 63ـ71) و سرانجام با مسعود غزنوی جنگیدند و طی جنگهای 426 تا 431، كه سرنوشت سازترین آنها جنگ معروف «دندانقان » بود در 431 نیروهای غزنوی را شكست دادند. در این جنگ كه سپهسالاران ترك غزنوی متهم به تبانی و سازش با سلجوقیان شدند و حتی گفته شده است كه چند هزار تن از لشكر غزنوی به سلاجقه پیوستند راه ورود سلجوقیان به سرزمینهای غربی گشوده شد و زمینة تأسیس حكومت سلجوقی فراهم آمد (ابن خلدون ، ج 4، ص 502 ـ 505؛ باسورث ، 1968، همانجا؛ كویمن ، ج 1، ص 230ـ351؛ سومر، 1980، ص 74ـ91).

رخنة تركهای اغوز از خراسان به سرزمینهای غربی در حدود 419 آغاز شد و با گریز دسته هایی از تركها از خراسان ــ كه به تركمنانازربایجان وعراقی معروف شدند ــ و تاخت و تازهایشان در ری و اصفهان و همدان و آذربایجان همراه بود (باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 229؛ سومر، 1980، ص 81 ـ 85). سرعت گسترش دامنة توسعة نفوذ تركهای سلجوقی چنان سریع بود كه در 447 طغرل سلجوقی فاتحانه وارد بغداد شد و پس از آنكه امپراتور بیزانس در ملازگرد شكست خورد، راه اشغال آناطولی بر تركها هموار شد و آنجا به مركز تكلم تركی و اسلام تبدیل گردید. تأسیس دولت سلجوقی سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ اسلام به شمار آمده است ، زیرا با به قدرت رسیدن سلاجقه ، برای نخستین بار تركها بر بخش اعظم جنوب غربی آسیا استیلا یافتند و قدرت سیاسی دستگاه خلافت را به تصرف در آوردند و به بقای خلافت كمك كردند (اشپولر، 1977، ص 149ـ150). پس از وفات سلطان سنجر در 552، وحدت میان شعب این دولت از میان رفت و هریك از آنان دولت مستقلی را بنا كردند. این دولتها عبارت بودند از: سلاجقة عراق ، خراسان ، شام ، كرمان ، آناطولی ( رجوع كنید به لین پول و دیگران ، ج 1، ص 313ـ 334؛ همان ، ترجمة فارسی ، ج 1، ص 259ـ276؛ باسورث ، 1349 ش ، ص 178ـ182؛ مرچیل ، ص 43ـ189)، اتابكان زنگی در موصل و سِنجار و حلب ، بوریان (اتابكان شام )، ایلْدگِزیان (اتابكان آذربایجان )، سُلْغُریان (اتابكان فارس )، بگتِگینیان (اتابكان اربیل رجوع كنید به لین پول و دیگران ، ج 2، ص 343ـ 349؛ همان ، ترجمة فارسی ، ج 2، ص 291ـ 299؛ باسورث ، 1349 ش ، ص 187ـ193؛ مرچیل ، ص 200ـ 235) كه در حقیقت همگی ادامة دولت سلجوقی بودند. همچنین حدود 26 بیگ (امیر)نشین در آناطولی وجود داشت (مرچیل ، ص 236ـ 321؛ اوزون چارشیلی ، ص 1ـ257) كه ادامة سلسلة سلجوقی دانسته شده است . این بیگ نشینها بعدها زمینة تشكیل حكومت عثمانی را ایجاد كردند. دولت خوارزمشاهی ضمن در برگرفتن بعضی قبایل ترك  چون قنغلی / قنقلی و قپچاق به بزرگترین حكومت شرق اسلامی تبدیل شد ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 263، ج 5، بخش 1، ص 263ـ 296؛ مرچیل ، ص 190ـ199؛ اولوچای ، ص 86 ـ104).

سلطنت دهلی یا تغلقیه * (602ـ816)، كه خاندانهای متعددی بر آن فرمان می راند، ضمن كمك به انتشار اسلام در هندوستان ، با به وجود آوردن امكاناتی برای مهاجرت تركها از آسیای مركزی به این سرزمین ، زمینة مساعدی را برای توسعة فرهنگ تركی در آنجا فراهم ساخت و سرانجام در سدة دهم جای خود را به امپراتوریـ تركی ـ هندی بابریان * داد. دولت ممالیك مصر، كه اتكای اصلی اش به تركهای قپچاق بود كه از شمال دریای سیاه آمده بودند، سرانجام در 922 مغلوب امپراتوری عثمانی شد (همانجا). قبایل تركمان / تركمن به ایران نیز نفوذ كردند و در تشكیل دولت صفویه نقش عمده ای داشتند ( رجوع كنید به سومر، 1371 ش ، جاهای متعدد).

در قلمرو امپراتوری مغولی ، كه از چین تا اروپای شرقی گسترش داشت ، گروههای قومی ترك بسیاری زندگی می كردند و بسیاری از مردم این مناطق علاوه بر مغولی با زبان تركی آشنا بودنددر واقع خاندان سلطنت چنگیز خود ترك بود، از جمله سپاهیان مغول و تركها، كه بخش عظیمی از سپاه و به روایتی بیش از نیمی از سپاه را تشكیل می دادند (اشپولر، 1365 ش ، ص 447، 451)، و خود چنگیزخان و ایلخانان كه بنیانگذارش هلاكو، نبیرة چنگیز بود. برای نمونه ابوسعید با اتابك لرستان به زبان تركی صحبت می كرد (همان ، ص 448، 452).

از قلمرو تحت سلطة چنگیز، تركستان شرقی و غربی به جغتای ، پسر او، رسید. تترك (براق ) خان ، از اخلاف جغتای در حدود 669 به اسلام گروید و ترماشیرین / تارماشیرین (722ـ730) اسلام را به عنوان دین رسمی دولت جغتایی اعلان كرد و از همین دوره تركی شدن مغولها بویژه در ماوراءالنهر آغاز گردید ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 264). جغتای با ابن بطوطه به زبان تركی صحبت می كرده و ذكرِ پس از نماز را به تركی می خوانده است (ابن بطوطه ، ج 1، ص 412ـ413). امیر تیمور (متوفی 807) كه از قبیلة تركی شدة برلاس / بارلاس بود ( رجوع كنید به بارتولد، 1376 ش ، ص 239)، از ماوراءالنهر برخاست . زبان تركی جغتایی در دوران فرمانروایی تیمور و فرزند او، و بویژه با آثار امیرعلیشیر نوایی به زبان ادبی ارتقا یافت . ازبكها نیز در بخشی از ماوراءالنهر قدرت یافتند و خانات ازبك را در آسیای میانه برپا داشتند. خانات بخارا، خیوه (خوارزم )، خوقند و سیبیر از بقایای همان خانات بودند كه بر اثر هجوم صفویان از هم پاشیدند. ابوغازی بهادرخان مؤلف شجرة ترك و شجرة تراكمه به زبان تركی جغتایی ، خانی از خانات خیوه بود

( د. ا. ترك ، همانجا). تركهای قپچاق هم كه در قلمرو دولت اردوی زرّین زندگی می كردند، از اواسط قرن هفتم به دین اسلام گرویدند (همان ، ج 12، بخش 2، ص 263ـ264). البته اسلام در این سرزمینها، كه بعدها دشت قپچاق نامیده شد، ناشناخته نبود، چنانكه در بَلَنْجَر * ، پایتخت خزرها، مسلمانان بسیاری سكونت داشتند ( رجوع كنید به مسعودی ، تنبیه ، ص 62؛ حدودالعالم ، ص 193؛ كستلر، ص 62). گروههایی از اتباع دولت ترك تبار بلغارْایتیل (ولگا) نیز به دین اسلام گرویده بودند. المش بن یلطوار، فرمانروای دولت بلغارایتیل ، كه بعداً نام خود را به جعفربن عبداللّه تغییر داد (ابن فضلان ، ص 117ـ 118)، ضمن اعلام اسلام به عنوان دین دولتی ، در اواخر قرن سوم ، از مقتدر، خلیفة عباسی ، خواستار فرستادن یك عالم دینی و چند نفر برای ساختن مسجد شد ( رجوع كنید به همان ، ص 67ـ 68). خلیفه نیز هیئتی را در صفر 309 به آن سرزمین اعزام كرد كه ابن فضلان (متوفی 320) از اعضای آن بود (همان ، ص 73). گزارش ابن فضلان از این سفر حاوی اطلاعات ارزنده ای در بارة قبایل ترك مانند غز، پچنگ ، باشقیر، خزر و بلغار است ، اما وی به اشتباه آنها را از قوم صقالبه (اسلاو) پنداشته است ( رجوع كنید به جاهای متعدد). در حال حاضر در بارة تعلق زبانهای بلغاری به شاخة غربی (یا هونی غربی ) زبانهای تركی ، تردیدی وجود ندارد ( رجوع كنید به بلغار * ). سرزمین بلغار در ربع دوم قرن هفتم به تصرف مغولان در آمد و بخشی از قلمرو اردوی زرّین شد. دولت اردوی زرّین در اواخر نیمة اول قرن نهم به خاناتی چون قازان و كریمه و آستاراخان (هشترخان / حاجی طرخان ) تجزیه شد و این سرزمینها در قرنهای دوازدهم و سیزدهم به تصرف روسیه در آمدند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 264). اردوی زرّین اگرچه خاستگاه مغولی داشت ، لیكن عنصر تركی بر عنصر مغولی غالب شد و زبان تركی قپچاقی زبان رسمی مملكت گردید ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1، ص 679). به نوشتة یاكوبوفسكی ، در اوایل قرن هشتم ، فرآیند تركی شدن مغولان در اردوی زرّین شدت یافت و با تركی شدن آنان اسلام نیز در میان آنان نفوذ یافت (ص 143).

امروزه تركان بسیاری در سراسر جهان ، بویژه در سرزمینهای میان شبه جزیرة بالكان تا شمالشرقی سیبری ، زندگی می كنند. بنا به تخمینی در حدود 98% این تركها مسلمان اند. احمد جعفراوغلو اقوام ترك را با توجه به مناطق زندگی آنان بدین ترتیب تقسیم كرده است : تركهای سیبری ، آلتایی ، تركهای تركستان شرقی و غربی ، تركهای قفقاز و ایران ، تركهای ایتیل (ولگا) ـ اورال ، كریمه ، لهستان و رومانی كه هر یك شامل اقوام مختلفی هستند، از جمله : تركهای سیبری شامل اقوام یاكوت / یاقوت ، كارگاس / كاراگاس / قره گاچ / قره آگاچ ، سویان / سوین یا تووا / توبا/ توما، ایرتیش و توبول ؛ تركهای آلتایی شامل اقوام كیژی / كیشی ، تلنگیت ، تلوت /تلئوت ، توبا و كوماند؛ تركهای آباكان یا حاكاس / خاكاس / خكاس شامل تركهای ساگای ، بلتیر ، كاچار ، كویبال ، كیزیل ، شور/ شُر، كاماسین ، چولم و چات ؛ تركهای تركستان شرقی و غربی شامل قره قالپاق ، ازبك ، قرقیز، قزاق و تركمن ؛ تركهای قفقاز شامل نوغای ، كوندور ، قره چای ، بالكار، قمق و آذربایجان ؛ تركهای ایرانی شامل آذری ، قشقایی ، افشار، قاجار، شاهسون ، قره داغها، قره پاپاخ ، خمسه ، كنگرلو، خراسانی ، بوچاقچی ، قرایی ها، بیات ، قراچورلو و دیگر طوایف كوچك ، تركمن ؛ تركهای ایتیل ـ اورال شامل قازان ، آستاراخان ، باشقیر و چوواش ؛ تركهای كریمه و لهستان ـ لیتوانیا، گاگوز (جعفراوغلو، ص 1ـ82).

منابع : علاوه بر كتاب مقدّس . عهد عتیق ؛ ابن اثیر؛ ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطة ، چاپ علی منتصر كتانی ، بیروت 1395/1975؛ ابن بلخی ؛ ابن حوقل ؛ ابن خلدون ؛ ابن رسته ؛ ابن فضلان ، رسالة ابن فضلان ، چاپ سامی دهان ، دمشق 1379/ 1960؛ ابی محمدعبداللّه بن محمدالمدینی البَلَوی ، سیرة احمدابن طولون ، قاهره ، مكتبه الثقافة الدینیه ، ] بی تا. [ ؛ ابوریحان بیرونی ، التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1367 ش ؛ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ج 1، ترجمة جواد فلاطوری ، تهران 1379 ش ؛ همو، تاریخ مغول در ایران ، ترجمة محمود میرآفتاب ، تهران 1365 ش ؛ رفیق اوزده ك ، توركون قیزیل كیتابی : تورك لرین كامیل تاریخی ، ] برگردان از متن به خط سیریلی به اهتمام [ باقرطحان شیرزی ، ج 1، تهران 1372 ش ؛ اوستا، یسنا ، گزارش پورداود، ج 1، تهران 1356 ش ؛ همو، یشت ها ، گزارش پورداود، تهران 1347 ش ؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ تركهای آسیای مركزی ، ترجمة غفار حسینی ، تهران 1376 ش ؛ همو، تركستان نامه : تركستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة كریم كشاورز، تهران 1366 ش ؛ همو، گزیدة مقالات تحقیقی ، ترجمة كریم كشاورز، تهران 1358 ش ؛ كلیفورد ادموند باسورث ، تاریخ غزنویان ، ترجمة حسن انوشه ، تهران 1356ـ1364 ش ؛ همو، سلسله های اسلامی ، ترجمة فریدون بدره ای ، تهران 1349 ش ؛ بلاذری ؛ آلكساندر ماركوویچ بلنیتسكی ، خراسان و ماوراءالنهر ( آسیای میانه )، ترجمة پرویز ورجاوند، تهران 1364 ش ؛ بندهش ، ] گردآوری [ فرنبغ دادگی ، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369 ش ؛ بیهقی ؛ حسین بن محمد ثعالبی مرغنی ، تاریخ غررالسیر: المعروف بكتاب غرراخبار ملوك الفرس و سیرهم ، چاپ زوتنبرگ ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ حدودالعالم ، حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛ حمزة بن حسن حمزة اصفهانی ، تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء علیهم الصلاة والسلام ، بیروت : دارمكتبة الحیاة ، ] بی تا. [ ؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر كاظم موسوی بجنوردی ، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «آلپ تكین » (از علی آل داود)، «آلتین اردو» (از عباس زریاب )؛ د. فارسی ؛ احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ] 1379/ 1959 [ ، چاپ افست بغداد ] بی تا. [ ؛ رشیدالدین فضل اللّه ؛ عنایت اللّه رضا، ایران و تركها در روزگار ساسانیان ، تهران 1365 ش ؛ رحیم رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران : از آغاز تا اسلام ، تبریز 1368 ش ؛ عبدالحسین زرین كوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ، تهران 1343 ش ؛ فاروق سومر، نقش تركهای آناطولی در تشكیل و توسعة دولت صفوی ، ترجمة احسان اشراقی و محمدتقی امامی ، تهران 1371 ش ؛ طبری ، تاریخ (بیروت )؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، چاپ ژول مول ، تهران 1369 ش ؛ محمودبن حسین كاشغری ، كتاب دیوان لغات الترك ، ] استانبول [ 1333ـ 1335؛ آرتور كستلر، خزران ، ترجمة محمدعلی موحد، تهران 1361 ش ؛ عبدالحی بن ضحاك گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی ، چاپ افست تهران 1347 ش ؛ رنه گروسه ، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمة عبدالحسین میكده ، تهران 1365 ش ؛ استنلی لین پول و دیگران ، تاریخ الدول الاسلامیة و معجم الاسرالحاكمة ، ] ترجمه و اضافات از [ احمد سعید سلیمان ، قاهره 1972؛ همان : تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حكومتگر ، ترجمة صادق سجادی ، تهران 1363ـ1370 ش ؛ مجمل التواریخ و القصص ، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1318 ش ؛ مسعودی ، تنبیه ، همو، مروج (بیروت )؛ مسكویه ؛ مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/1981؛ عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، چاپ عبدالحی حبیبی ، كابل 1342ـ1343 ش ؛ میرخواند؛ حسن بن علی نظام الملك ، سیرالملوك ( سیاست نامه )، چاپ هیوبرت دارك ، تهران 1340 ش ؛ تئودور نولدكه ، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عباس زریاب ، تهران ?] 1358 ش [ ؛ جیمز هاكس ، قاموس كتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش ؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال ، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزا زكی علی آبادی ، چاپ جمشید كیان فر، تهران 1367ـ1369 ش ؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السّلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1357 ش ؛ یعقوبی ، البلدان ؛ همو، تاریخ ؛


آچار سؤزلر : ترک, ترک,

ترك / تركها

یازار :

+0 به یه ن


                         File:Kul Tigin.jpg


ترك / تركها . نام مشترك گروههای قومی ترك زبان . هریك از این اقوام نام مخصوصی دارند و در منطقة پهناوری از كوههای خینگان ، و از هندوستان و ایران و مصر در جنوب تا مصب رود لنا و حوضة رود كاما در شمال ، پراكنده شده اند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342).
معنی و منشأ نام ترك : بعضی پژوهشگران برای یافتن قوم یا ملتی كه در گذشته های دور نام ترك داشته اند جستجو كرده اند. به نوشتة هامر ـ پورگشتال (1188ـ1272/ 1774ـ1856) طایفة ترك باید همان باشد كه هرودوت در تألیفات خود

تارژِتااوس / ترگیتاوس ذكر كرده و در تورات توقارمه / توغارمه آمده است (ج 1، ص 3). توگرماه / توجَرْمَه نوادة یافث بن نوح بوده است و «بیت توجرمه اسم شهر یا بلادی می باشد كه اهل آنجا با صور تجارت اسب و استر داشتند» و ظاهراً بلاد توجرمه در طرف شمال شرقی آسیای صغیر بوده است (سفر تكوین ، 10:3؛ كتاب حزقیال نبی ، 27:14، 38: 5ـ6؛ هاكس ، ذیل «توجرمه »). روایاتی كه در بارة فرزندان یافث بر اساس مندرجات تورات ساخته و پرداخته شده ، به كتابهای دورة اسلامی راه یافته است (دینوری ، ص 2، 4، 34؛ یعقوبی ، تاریخ ، ج 1، ص 12ـ17؛ رشیدالدین فضل اللّه ، ج 1، ص 15، 47، 138، 147)، در حالی كه در كتب عهد عتیق و جدید اشاره ای به اقوام ترك و رابطة آنان با یافث و فرزندانش نشده است .

در بعضی آثار پهلوی چون بُندهش ، تورانی مترادف ترك است و توران ، تركستان نامیده شده است ( بندهش ، ص 72ـ73، 128، 140ـ141، 193). ،

معروفترین قهرمان تورانی افراسیاب است كه در بعضی آثار كلاسیك تركی به عنوان خاقان بزرگ تركها معرفی و نام اصلی تركی او اَلْبْاَرْتُنْكا (شخص نیرومند و دلاور چون ببر) نوشته شده است (بانارلی ، ج 1، ص 14؛ كاشغری ، ج 1، ص 44، ج 3، ص 273). حمزة اصفهانی (ص 14، 17، 27، 34) او را افراسیاب ترك ، و دینوری (ص 10، 88) وی را پادشاه ترك نامیده است . ابن بلخی (ص 13) افراسیاب را پرورش یافتة تركستان ، و صاحب مجمع التواریخ والقصص (ص 105) او را فرزند پشنگ (نبیرة تور) و ثعالبی مَرغَنی (ص 123ـ124) نیز وی را فرزند پشنگ (باید به این نكته توجه شود پشنگ نام طایفه ای ترك بوده كه تركان انهاراپچنك گویند) و پادشاه كشور ترك و ایرانشهر ذكر كرده است .

بعضی سلاطین ترك خود را از نسل افراسیاب دانسته اند، چنانكه قراخانیان / ایلك خانیان را آل افراسیاب (بارتولد، 1358 ش ، ص 336ـ 338؛ نیز رجوع كنید به ادامة مقاله ) نیز نامیده اند. سلجوقیان نیز مانند قراخانیان افسانه ای در بارة برآمدنشان از تبار افراسیاب جعل كرده اند، در حالی كه آنان خود را وابسته به اوغوز یا تركمن و حتی از طایفة قِنِق (قینیق ) اوغوز می دانستند (حمداللّه مستوفی ، ص 426؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 125).

طوغان (ص 36؛ نیز رجوع كنید به د. ا. ترك ، ج 2، ص 97) و بانارلی (ج 1، ص 13ـ 15) افراسیاب یا الب ارتنكا را همان پادشاه  ترك سكایی دانسته اند كه در 625 ق م به دست كیخسرو به قتل رسیده است . در صورتی كه ، در اوستا «فرنگرسین » و در متون پهلوی «فراسیاك » (اوستا، 1347 ش ، ج 1، ص 207) به معنای «شخص هراس انگیز» آمده است (بارتولومه ، ستون 986). امروز ثابت شده سكای ها ترك بوده اند وبه دلیل حكومت برناحیه گسترده نام خود رابه اقوام وهم تباران دیگرخود داده اندهنوزسكاها درجمهوری ساخایا یایاكوتستان زندگی می كنند وچنانكه ازقیافه وزبان انها مشخص است ترك هستند

نخستین مأخذ شناخته شده كه در آن كلمة ترك بارها به عنوان نام جمعی از مردمان به كار رفته ، سنگنبشته های اورخون است كه شامل چند سنگ قبر از جمله سنگ قبر كول تگین (113/ 731) و بیلگه قاغان / خاقان (116/734) بوده است . چون در خط رونی ــ كه سنگنبشتة مذكور به آن خط نوشته شده است ــ حرف یا نشانه ای وجود دارد كه غالباً در تركی اوك یا اوك و گاهی كو و كو خوانده می شود، ازینرو میان پژوهشگران در بارة چگونه خواندن این حرف اختلاف نظر به وجود آمده است . چنانكه كلاوسون آن را توركو و دورفر توروك خوانده است ( رجوع كنید به رشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2030).

در منابع چینی ، تركها، تو ـ كیوئه یا تو ـ چیوئه نامیده شده اند كه محققان آن را توركوت ، توركیت ، توركوز و توركیت و تورك خوانده اند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 142ـ 143) كه این اسامی غالباً دو هجایی هستند. به اعتقاد لوئی بازن از سدة ششم تا هشتم میلادی ، به احتمال قوی نام ترك دو هجایی بوده و ظاهراً بتدریج از توروك /toruk به توروك / turuk و سرانجام به تورك / turk یا ترك تبدیل شده است ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). قفس اوغلو ضمن تأیید نظر بازن ، نظر كسانی را كه كلمة ترك را با كلمة یك هجایی تور مرتبط می دانند، مردود می شمارد (همانجا).

وامبری در 1296/ 1879، كلمة ترك را مشتق از فعل تورمك به معنای «تولیدمثل كردن » و «به وجود آمدن » دانسته است ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). دورفر در 1344ش / 1965، كلمة ترك را كه در سنگنبشته های اورخون آمده بود «خلق وابسته به دولت و تبعه » معنا كرده و مولر كلمة ترك را در صورت اسم بودن «نیرو» و «قدرت » و در صورت صفت واقع شدن «نیرومند» و «قدرتمند» معنا كرده است . این نظر را برخی محققان نیز، از جمله تامسن ، كلاوسون ، نمت ، دورفر و بازن پذیرفته اند ( د. ا. ترك ، همانجا؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 295).

در سنگنبشته های اورخون كلمة توروك معمولاً با كلمة بودون (قبایل ، خلق ، مردم ) همراه بوده و به صورت توروك بُودون (مردم ترك ) آمده است (تكین ، سنگنبشتة كول تگین ، رویة شرقی ، بندهای 6، 10ـ11، 22، 25، 27، رویة جنوبی ، بندهای 6ـ 8، رویة شمالی ، بند 6، سنگنبشتة بیلگه قاغان ، رویة شرقی ، بندهای 7، 10، 19، 21ـ22، 30، 33، 38، رویة شمالی ، بندهای 5 ـ6، 8) كه این نام بیشتر جنبة سیاسی داشته است . از مطالب مذكور در این سنگنبشته ها چنین برداشت می شود كه تُرك بُودون فقط شامل بخشی از ترك زبانان دشت می شده است و قبایل تركی چون «اوغوز»ها، «قُرلُق »ها (در منابع فارسی و عربی : قَرلغ ، خرلق ، قرلوغ ، قرلیغ ، قارلُق ، خرلخ ، خلُخ ؛ رجوع كنید بهرشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2055)، «قرقیز»ها، «تورگش » ها، «اون ـ اوق » ها جزو ترك بدون به شمار نمی آمدند، بلكه جزو طوایفی چون تغز ا غوزبُودون ، قرقیزبُودون و اون اوق بُودون بودند و عموماً نیز با ترك بودون دشمنی داشتند. ترك بودون نامی بود كه به اتحادیه ای از قبایل داده می شد، اما همة آنها تبار  مشتركی نداشتند. چنانكه وقتی بیلگه قاغان نوشته است «بُودون من »، لزوماً از قبایل هم تبار صحبت نكرده . وی در مورد طایفة تغزغز، كه چهار بار با آن جنگیده بود، نوشته است : «بُودون تغزاغوز بُدون من بود» یعنی خلق مذكور روزگاری به من وابسته بود و از من فرمان می برد ولی اكنون از اطاعت من امتناع كرده است و دیگر بُودون من به شمار نمی آید. بنابراین وقتی امپراتوری گوك ـ ترك ( رجوع كنید به ادامة مقاله )، ضعیف شد، قبایل و اقوامی كه جزو ترك بدون بودند، از آن كناره گرفتند و ترك بودون متلاشی شد و قبایل عضو آن پراكنده شدند تا آنكه اتحادیة دیگری آنها را جذب كرد.

نظر غالب محققان این است كه نام ترك در ابتدا نام قبیله یا لقب و عنوان نیای دودمان حاكم آشینا/ آشه ـ نا بوده است . با سازمان یافتن اتحادیة قبایل تحت رهبری و فرمانروایی خاقانهای گوك ترك ، نام اتحادیة مذكور بُودون ترك شد و عمومیت یافت . قبایل عضو بُودون ، حتی اگر هم زبان هم بودند، هر یك نام خاص خود را داشتند. چنانكه پیش از ظهور چنگیز،نام مغول وجود نداشت وقبیله چنگیز قیات بود اما بعدها نام امپراتوری بزرگی شد كه قبایل بسیاری را در برمی گرفت (آوجی اوغلو، ج 1، ص 288ـ 295).

از اوایل سدة اول / نیمة دوم سدة ششم میلادی نام ترك در امپراتوری پهناور گوك ترك بر اقوام متعدد و غالباً ترك زبان اطلاق گردید و این نام در خارج از مرزهای امپراتوری و در كشورها و سرزمینهای مجاور نیز شناخته شد. بیزانسیها كه از دیرباز با اقوام و قبایل صحرانورد ترك زبان و غیرترك زبان ارتباط و آشنایی داشتند، پس از تشكیل امپراتوری گوك ترك و ایجاد مناسبات سیاسی و اقتصادی با آنان از تركها سخن به میان آوردند (قفس اوغلو، ص 27).

در منابع ایرانی هم از این تاریخ به بعد، نام ترك بتدریج جانشین نام تورانی شد. عربها از دورة جاهلی با تركها آشنایی داشته اند و در اشعار برخی از شعرای عصر جاهلی ، مانند نابغة ذُبیانی (متوفی 604 میلادی ) و اعشی (متوفی بعد از 4) و نیز مطالبی كه از ابوطالب ، عموی پیامبر اكرم نقل شده ، از گوك تركها با اسم ترك سخن رفته است (طوغان ، ص 74، 435). در برخی منابع نیز به چادر تركی (قُبَّةٍ تُرْكِیَّةٍ) كه پیامبر اكرم در آن اعتكاف كرده ، اشاره شده است (از جمله رجوع كنید به مسلم بن حجاج نیشابوری ، ج 1، ص 825).

در زین الاخبار آمده است كه «و از آنچه این ولایتِ تركستان از آبادانی دورتر بود، آن دیار را ترك نام كرد» (گردیزی ، ص 256). محمود كاشغری (ج 1، ص 293ـ294) با اشاره به معنای واژة ترك ، حدیثی نقل كرده است كه خداوند لشكری دارد و آنان را ترك نامیده و در شرق سكونت داده است و هرگاه بر قومی خشم گیرد، تركها را بر آن قوم مسلط و چیره كند.

با عمومیت یافتن نام ترك ، در منابع بیزانسی از قرن ششم میلادی ، آسیای میانه «تورخیا» (تركیه ) نامیده شد. در حدود سدة سوم تا چهارم / نهم تا دهم ، همین نام به سرزمینهایی كه از رود ولگا تا اروپای مركزی گسترده بودند اطلاق گردید. از قرن ششم / دوازدهم ، آناطولی ، به سبب جنگها و مهاجرتهای تركها به آنجا ــ كه این مهاجرتها از اوایل نیمة دوم قرن پنجم آغاز شده بود ــ به تركیه معروف شد. یك قرن بعد، سوریه و مصر نیز، با به قدرت رسیدن ممالیك ، نام تركیه به خود گرفتند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342؛ د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 143). در منابع ایرانی نیز سرزمینی كه توران نام داشت ، بتدریج تركستان خوانده شد. جغرافیدانان مسلمان قلمرو تركها را از سیحون تا شمال و مشرق دانسته اند (آوجی اوغلو، ج 1، ص 296).

خاستگاه نخستین : مورخان غربی با استناد به منابع چینی ، كوههای آلتای را میهن نخستین تركها دانسته اند در حالی كه ، بعضی مورخان منطقه ای بین كوههای آلتای و دشتهای قرقیز، یا جنوب غربی دریاچة بایكال را به عنوان میهن اولیة تركها ذكر كرده اند. بعضی از زبان شناسان ، مشرق آلتای یا شرق و غرب كوههای خینگان یا دو طرف طول شرقی ْ90 را خاستگاه تركها دانسته اند. پژوهشهای اخیر زبان شناسی ، احتمال وجود سرزمین مادری تركها را در دشتهای بین كوههای آلتای و اورال ، و حتی در صحراهای شمال شرق دریای خزر تقویت می كند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 144). آنچه مسلّم است ، تركها در سده های پیش و پس از میلاد در مغولستان و عموماً در دشتهای شمالیِ دیوار بزرگ چین می زیسته اند و در جنوب با چینیان ، در غرب با هندواروپاییان و در جنوب غربی با  تركان سكاها هم جوار بوده اند (رشیدالدین فضل اللّه ، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی ، ص 2030ـ2031).

محققان ، تاریخ تركها را عموماً با «هسیونگ ـ نو» ها/ «هیونگ ـ نو» ها، كه در منابع چینی هون ها نامیده شده اند، آغاز می كنند و آنان را نیاكان تركها به شمار می آورند (چاپلیكا ، ص 62؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 900؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 33). محققان همچنین به ظهور هیونگ ـ نوها در حدود دویستِ پیش از میلاد و انتساب تركها به آنان اشاره كرده و هیونگ ـ نو را نامی مشترك برای تركها و مغولها و احیاناً تونگوز های باستان ذكر كرده و بنیانگذار امپراتوری بزرگ هیونگ ـ نو را ترك دانسته اند ( بریتانیكا ، همانجا؛ د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 148). آوجی اوغلو آورده است كه با توجه به اطلاعات زبانی و فرهنگی ، خاندان قاغان (خاقان ) كه در رأس هونها قرار داشته ، ترك بوده است . در میان هونها كه حدود صد قبیله بودند، قبایل ترك و نیز قبایل مغول و تونگوز وجود داشته اند (ج 1، ص 436ـ437). كلاوسون (ص 9، 20ـ21)، زبان هونها را نوعی تركی اولیه ذكر كرده و با تجزیه و تحلیل نامهای چینی چند قبیله ای كه به اطاعت هونها در آمدند، ترك بودن آنها را محتمل دانسته و نوشته است كه تركها در سدة سوم پیش از میلاد در استپهای آسیا بوده اند.

دورة روشن تاریخ امپراتوری هون از 209 ق م آغاز شد (بانارلی ، ج 1، ص 17، ج 2، ص 1071) و قلمرو آن با مغلوب كردن قبایل مختلف ترك و مغول و تونگوز و هندواروپایی ، از دریاچة بایكال تا تبت و از دریای خزر و كوههای اورال تا رود زرد (هوانگ هو) گسترش یافت ( د. آ. ، ج 10، ص 272؛ میدان لاروس ، ج 6، ص 55) و اراضی شمالی چین را در بر گرفت . در همین دوره دیوار بزرگ چین برای جلوگیری از حملات هونها ساخته شد (كلاوسون ، ص 17؛ گروسه ، ص 57 ؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 227، 428؛ قفس اوغلو، ص 39). با افزایش قدرت چین از اواسط سدة دوم پیش از میلاد امپراتوری هون رو به انحطاط گذاشت (كلاوسون ، ص 21؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 452). سرانجام امپراتوری هون ضعیف شد و در اواسط قرن اول پیش از میلاد به دو امپراتوری جنوب شرقی و شمال غربی تقسیم گردید. شاخة جنوب شرقی تحت حمایت چین در آمد و شاخة شمال غربی در آخرین دهة قرن اول میلادی از هم پاشید و هونهای شمالی به سوی غرب و دشتهای شمالی دریای خزر كوچیدند تا بعدها زمینه ساز تشكیل دولت هونهای اروپا شوند ( میدان لاروس ، ج 12، ص 342؛ اوزدك ، ج 1، ص 10). امپراتوری هونهای جنوب شرقی پس از آنكه در 216 میلادی به دست امپراتوری چین منقرض شد، چند قسمت گردید. بخشی از آنان به سوی غرب رفتند و بخشی به «سین ـ پی » های مغول تبار ــ كه جانشین هونها در آسیای مركزی شده بودند ( رجوع كنید به گروسه ، ص 114؛ كلاوسون ، ص 20؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 33ـ34؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 455) ــ پیوستند و بخشی دیگر به سرزمینهای كنونی تركستانِ روس و ایران و هندوستان رفتند و نام «آق هون » (یا هَیاطِلِه یا هَفتال / هَفتالیت / افتالیت یا هونهای سفید) به خود گرفتند و بعضی نیز كه در آسیای میانه ماندند، دولتهای محلی كم نفوذ و ناپایداری تشكیل دادند ( میدان لاروس ، ج 6، ص 55). هونهایی كه به غرب و قزاقستان و اراضی شمالی دریای خزر عزیمت كردند، تحت فشار اتحادیة قبیله ای آوار ـ هونها ــ كه از قبایل ترك و مغول تشكیل شده بودند ــ از اواسط نیمة دوم قرن چهارم میلادی به حوضة رود دانوب و دشتهای مجارستان رفتند ( د. آ ، همانجا).

  در حدود 415ـ420 میلادی ، هونها هم زمان با جنگ ایران و روم ، به مرزهای شمالی ایران حمله كردند، لیكن با شكست مواجه شدند (آوجی اوغلو، ج 1، ص 496).

هونها پس از استقرار در مجارستان ، امپراتوری روم شرقی را وادار به پرداخت باج كردند و دامنة لشكركشیهای آنها، بویژه پس از قرارگرفتن آتیلا از 434 میلادی در رأس آنها، تا غرب اروپا، یعنی فرانسه و اسپانیا، كشیده شد (گروسه ، ص 149). به نوشتة قفس اوغلو (ص 58) نیروهای امپراتوری هونهای اروپا متشكل از حدود 45 قوم از چندین تبار با زبانهای مختلف بود كه از لحاظ سیاسی متحد شده و ژرمنها، اسلاوها، هندوایرانیها (چون «آلان »ها و «سرمت / سارمات »ها)، فینو ـ اویغور و تركها اقوام اصلی تشكیل دهندة آن بودند. وی در بارة تركها نوشته است كه «بش ـ اوغور» ها، «ان ـ اوغور» ها و «شرا ـ اوغور» ها در جلگه های شمالی دریای سیاه به سوی رود ولگا، آكاتیرها در غرب دریای آزوف ، سابارها و توده های دیگر ترك در شرق ولگا پراكنده بودند.

آتیلا در اواخر سلطنت خود، در غرب و شرق اروپا شكستهایی خورد و ناگزیر شد به سواحل دریای سیاه بازگردد. امپراتوری هونها با مرگ آتیلا در 453 میلادی از هم پاشیده شد. گروههایی از آنها به استپهای روسیه بازگشتند و گروههایی در اروپا ماندند و به اتحادیه هایی چون بلغار و آوار پیوستند. قبایلی چون قوتریغور / قوتوریغور و اوتورغور /اوتریغور / اوتریگور ، كه در شمال دریای سیاه مانده بودند، بر اثر تحریكات دو امپراتوری روم غربی و شرقی ، درگیر جنگهایی با هم شدند كه تا نیمة دوم قرن ششم میلادی ادامه یافت ، تا اینكه قومی به نام «آوار» آن دو امپراتوری را شكست داد و مرغزاران روس را تصرف كرد. این حمله عكس العمل ظهور «توـ كیو»ها یا تركهای تاریخی در آسیای شمالی بود (گروسه ، ص 154ـ156).

در زندگی صحرانوردان ، قانونی حاكم بود كه طبق آن هر اتحادیه ای كه متلاشی می شد، اتحادیة دیگری با شرایط و قوانین متفاوت پدید می آمد و بدین ترتیب زنجیره ای از اتحادیه ها به دنبال هم تشكیل می شد. در فاصلة بین انقراض امپراتوری هون و شكل گیری امپراتوری گوك ترك كه خاقانات ترك نیز نامیده شده اند، اتحادیه های قبیله ای كوچك ترك زبانی در مغولستان و دشتهای آسیای مركزی به وجود آمد (كلاوسون ، ص 14؛ گروسه ، ص 15؛ چاپلیكا، ص 70ـ71؛ قفس اوغلو، ص 36ـ47).

شكل گیری حكومتهای ترك زبان : هستة اولیة اتحادیة گوك ترك قبیله ای بود از بازماندگان دودمان حاكم تسو ـ كو كه آخرین دولت هون را تشكیل داد. نام این دودمان كه از پانصد خانواده تشكیل می شد آشینا به معنای «گرگ نجیب » بود. این دودمان در همان ایالت كه هونها و سین ـ پیها در قرن چهارم میلادی از چینیها گرفته بودند، از در هم آمیختن طوایف مختلف ساكن مغولستان و دشتهای آسیای مركزی به وجود آمدند (گومیلیوف ، ص 30). منشأ این نام روایتی از افسانة بوزقورت است كه بر اساس آن ، از قبیلة آشینا، كه به دست دشمن نابود شده بود، تنها پسری دست و پا بریده باقی مانده بود كه گرگی ماده او را نجات داد و از وی باردار شد و به كوههای آلتای گریخت . در آنجا ده پسر به دنیا آورد كه هركدام منشأ قبیله ای شدند. آشینا كه عاقلترین برادر بود، فرمانروای تركها شد و به یادبود، پرچمی مزین به كلة گرگ بالای خیمة خود نصب كرد (بانارلی ، ج 1، ص 24). در اواسط قرن پنجم میلادی ، پس از برافتادن آخرین دولت هونها به دست دولت ترك تبار تبقاچ / طمغاج (به چینی : تو ـ با، تو ـ پا ) دودمان آشینا از غرب ایالات شمالی چین به منطقة كوهستانی آلتای فرار كرد و به امپراتوری ترك ژوان ـ ژوان ها ملحق شد و برای آنها آلات و جنگ افزارهای آهنی تولید كرد (قفس اوغلو، ص 49، 78ـ79؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 566). از قبایل بومی پراكنده در حوالی آلتای ، كه از بقایای هونها و غالباً ترك زبان بودند، اتحادیه ای در اطراف دودمان آشینا شكل گرفت .  از آنجا كه چینیها و تركان ژوان ـ ژوان ها اتحادیة پدید آمده در اطراف دودمان آشینا را، تو ـ كیوئه / تو ـ كیو می نامیدند، نام «ترك » كه برگرفته از همان نام تو ـ كیوئه است ، بتدریج و بویژه با تشكیل و گسترش قلمرو امپراتوری گوك ترك ، یا خاقانات ترك ، عمومیت یافت . چگونگی تشكیل اتحادیة سیاسی و امپراتوری گوك ترك كه برای نخستین بار با نام ترك در تاریخ معرفی شد به قرار زیر است :

از وابستگان امپراتوری ژوان ـ ژوان ها، كه مغولستان و قسمتی از اراضی مجاور آن را در تصرف داشتند، «تولس / تولوس »های ترك زبان كه اسلاف اوغوزها بودند و تو ـ كیوئه ها یا تركها بودند. تولسها در حوضة رود سلنگا و تركها در كوههای آلتای شمالی به سر می بردند. پس از شورش تولسها علیه ژوان ـ ژوان ها، تركها به سركردگی بومین (در منابع چینی : تیو ـ من ) تولسها را سركوب كردند و سپس به  تركان ژوان ـ ژوان ها حمله بردند. تركها از حمایت سلسلة  تركسویی (تو ـ پاها) برخوردار بودند. بومین پس از در هم شكستن ژوان ـ ژوان ها و بیرون راندن آنان از مغولستان در 552 میلادی خود را خاقان نامید (قفس اوغلو، ص 79؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 588؛ گروسه ، ص 158ـ159). خاقان عنوان فرمانروایان ژوان ـ ژوان ها  بود و ظاهراً نخستین بار تو ـ كیوهای ترك این عنوان را به كار بردند (گروسه ، ص 159، پانویس 4). در حالی كه ، عنوان فرمانروایان هونها، «تانهو» بود (آوجی اوغلو، ج 2، ص 566). بومین ، اوتوكن قرارگاه مركزی سابق امپراتوری هون واقع در غرب رودخانة اورخون ، را پایتخت خود كرد، اما در همان سال درگذشت (قفس اوغلو، ص 79؛ گروسه ، ص 159).

امپراتوری گوك ترك از همان آغاز تأسیس مانند امپراتوری هون ، با دولت دوگانه اداره می شد كه فرمانروای یكی از آن دولتها بومین و دیگری ایستمی ، برادر كوچك او، بود. ایستمی كه از طرف بومین مأمور توسعة قلمرو امپراتوری در جهت غرب شده بود، تمام تركستان شرقی و غربی را فتح كرد و به استپهای روسیة جنوبی رسید. ایستمی عنوان «یَبغو» داشت ، كه از عناوین فرمانروایی كوشان ( رجوع كنید به رئیس نیا، بخش 2، ص 517 ـ521) بود  یوئه ـ چی ها (كوشانهای قدیم ) به تركها انتقال یافته بود (گروسه ، ص 159، پانویس 5). دینوری (ص 68) و نولدكه (ص 254ـ 255) او را سِنْجِبو خاقان نامیده اند. ایستمی كه به رغم تبعیت از بومین مستقل عمل می كرد، موجب تجزیة امپراتوری گوك ترك به دو بخش شرقی و غربی و رو در رویی این دو بخش شد. تاـ پا (573 ـ581 میلادی )، جانشین بومین ، آخرین خاقانی بود كه ایستمی از وی تبعیت می كرد. تاردو یا تاردوش خان (576 ـ603 میلادی )، ملقب به قراچورین (بلای سیاه ) جانشین ایستمی شد و خود را خاقان نامید و درصدد تصرف خاقانات ترك شرقی بر آمد و به شرق حمله برد. امپراتوری چین كه محرك حملة وی به بخش شرقی خاقانات بود، از قدرت یابی او و متحد شدن تركها با یكدیگر بیمناك شد و با هدف تضعیف خاقانات ، بویژه خاقانات شرقی ، كه مرزهای شمالی چین را تهدید می كرد، به حمایت از خاقان شرقی برخاست . تاردو كه دامنة متصرفاتش در غرب تا شبه جزیرة كریمه بود، سرزمینهایی را در غرب رود آمودریا، كه در 571میلادی مرز بین ایران و خاقانات ترك شناخته شده بود، به تصرف خود در آورد ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 479)، ولی بر اثر فشار امپراتوری چین و شورشهای بعضی از قبایل تحت فرمانش ، ناگزیر شد به كوكو نور ، واقع در كوهستان نانشان ، فرار كند (گروسه ، ص 168ـ170). خاقانات آسیای مركزی كه عملاً به دو خاقانات جداگانة شرقی و غربی تجزیه شده بود، در نتیجة شورشهای قبایل تحت فرمان

این خاقانات و دخالتهای امپراتوری چین پاشیده شد، تا جایی كه ال قاغان / ایل خاقان / هی لی (حك : 620ـ630 میلادی ) فرمانروای خاقانات ترك شرقی در 630 میلادی از امپراتوری تانگ ، كه تازه به قدرت رسیده بود، شكست خورد و اسیر شد و قلمروش به اشغال چین در آمد. از آن پس خاقانات شرقی به مدت بیش از نیم قرن استقلال نداشت ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، همانجا؛ گروسه ، ص 174؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 687). در سنگنبشته های اورخون ، از این نیم قرن با عنوان دورة «چینی گشتن » یاد شده است ، زیرا امپراتوری چین در بین قبایل اتحادباختة گوك ترك سیاستی به كار گرفت تا آنان را به تبعیت خود در آورد (آوجی اوغلو، ج 2، ص 626).

خاقانات ترك غربی گرچه در اوایل قرن دوم / هشتم خود را از وابستگی به چین نجات داد، ولی درگیریهای داخلی و هجومهای خارجی بالاخره این خاقانات را در 122/ 740 از پا در آورد ( > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 480؛ د. آ. ، ج 9، ص 393).

در پایان دورة فترت نیم قرنی ، در 61/ 681، یكی از افراد خاندان معروف آشینا به نام قوتلوق / قتلق با گردآوردن قبایل مختلف خاقانات شرقی را احیا كرد و خاقانات ترك را دوباره تشكیل داد و خود را در 61/ 681 خاقان نامید و به ایلتریش قاغان (گردآورندة ایل یا دولت ) معروف شد (قفس اوغلو، ص 95ـ96). در دورة حكومت او (61ـ72/ 681 تا 691) و برادرش كاپقان / كپگان (72ـ97/ 691ـ716)، كه موچو نیز نامیده شده است ، به منظور تأمین امنیت و تصرف اراضی در شرق و غرب و به اطاعت در آوردن قبایل و اقوام غیرترك و سایر اقوام ترك ، از جمله قرقیزها، تورگش (اون اوق )ها، بسمل ها، قرلقها و گروههایی از گوك تركهای غربی مكرر به چین حمله شد و امپراتوری خاقانات ترك شرقی به اوج اعتلا و عظمت خود رسید و قلمرو آن از منچوری تا سیردریا توسعه یافت (همان ، ص 97ـ101؛ > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 479) و به گفتة رنه گروسه (ص 197)، دوباره میان تركها وحدت ایجاد شد. در اواخر حكومت كاپقان ، بر اثر اختلاف داخلی ، برخی قبایل چون اوغوزها، كه پرجمعیت ترین اتحادیة قبایل تابع خاقانات بود، جدا شدند و در نتیجه ، بخشی از قلمرو غرب ، از جمله ماوراءالنهر، از امپراتوری جدا شد. كاپقان وقتی از لشكركشی به تغزغزها بازمی گشت ، كشته شد (قفس اوغلو، ص 104).

بیلگه (بلكا)، آخرین قاغان مهم گوك ترك بود كه به دستیاری برادرش كول تگین و مشاورش تونیوقوق تا 116/ 734 بر خاقانات ترك حكومت كرد. سنگنبشته های اورخون ، در واقع سنگ قبرهای این سه شخصیت گوك ترك است ( رجوع كنید به تكین ، 1988؛ اوركون ، ص 3ـ121).

با مرگ بیلگه نیروهای متحد اقوام بسمل و قرلق و اویغور در 124/ 742 دولت خاقانات ترك را در هم شكستند. قوم اویغور بر متحدان پیروز شد و دولت اویغور (126ـ 225/ 744ـ840) جانشین دولت خاقانات ترك در آسیای مركزی گردید (قفس اوغلو، ص 105ـ110؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 679ـ 680؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛ اوركون ، ص 12ـ13؛ كلاوسون ، ص 29ـ30).

امپراتوری گوك ترك از همان آغاز تشكیل و با پیشروی ایستمی یبغو به سوی غرب از طریق گذرگاههای قفقاز مناسباتی با شاهنشاهی ساسانی و نیز امپراتوری روم شرقی پیدا كرد. ایستمی و انوشیروان برای دفع خطر آق هونها از مرزهای ایران و جادة ابریشم ، متحد شدند (برای اطلاع بیشتر در بارة آنان

رجوع كنید به بلنیتسكی ، ص 166ـ 168؛ اوزدك ، ج 1، ص 143ـ147؛ قفس اوغلو، ص 66ـ71؛ آوجی اوغلو، ج 1، ص 303ـ304؛ رئیس نیا، بخش 2، ص 521 ـ531). ایستمی دخترش را به انوشیروان داد كه حاصل این ازدواج هرمزد چهارم و معروف به ترك زاده بود. پس از در هم شكسته شدن آق هونها قلمرو آنها بین ساسانیان و گوك تركها تقسیم و آمودریا مرز بین آنها شناخته شد (آوجی اوغلو، ج 2، ص 603؛ رضا، ص 91ـ93). گوك تركهای غربی سپس به امپراتوری بیزانس نزدیك شدند و بارها

به مرزهای ایران و قفقاز جنوبی و آذربایجان حمله كردند ( رجوع كنید به رضا، ص 106ـ109، 144ـ146، 158ـ159، 164ـ 188؛ آوجی اوغلو، ج 2، ص 629ـ633؛ رئیس نیا، بخش 2، ص 556 ـ 557، 577 ـ579).

خاقانات ترك ، چه شرقی چه غربی ، در شكل گیری اجتماعات ترك زبان اوراسیا نقش مهمی داشته اند و در پیشرفت و تكامل گروههای قومی ، كه اساس اقوام ترك زبان معاصر را تشكیل می دهند، مؤثر بوده اند ( د. آ. ، ج 9، ص 393؛ > دایرة المعارف بزرگ شوروی < ، ج 26، ص 480). دولتهای ترك زبان بعدی ، از جمله اویغور و قرقیز و تورگش و قرلق دستاوردهای خاقانات را در حوزة نظام حكومتی و سازمانهای اداری و سنّت زبان نوشتاری كم وبیش قبول كردند و به كار گرفتند. زبان مكتوبِ شكل گرفته در این دوره در ادوار بعدی اهمیت بسیاری یافت . امروزه بیشتر اجتماعات ترك زبان ، یكدیگر را با زبانشان می شناسند و خود را ترك می نامند و ترك نامیده می شوند ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 687ـ 688).

دین و معتقدات : به نظر قفس اوغلو، دین گوك تنری (خدای آسمان )، دین اصلی و اصیل تركهای صحرانورد، از جمله هونها بوده و تا زمان قبول اسلام باوردارانی داشته است (ص 248ـ 263). تركها، پیش از قبول اسلام ، غالباً پیرو مذهب شمنی بودند. بعضی از افراد اقوام ترك نیز، بویژه ساكنان شهرهایی كه بر سر راههای تجاری اوراسیا قرار داشتند، از ادیان دیگری پیروی می كردند، از جمله مانوی كه در میان برخی اویغورها رواج داشت (بارتولد، 1376 ش ، ص 61ـ62، 70؛ گومیلیوف ، ص 440، 490ـ493)؛ مسیحی در میان پِچِنگها، قومانها و بلغارها (مرچیل ، ص 2)؛ یهودی در میان خزرها ( رجوع كنید بهكستلر، ص 70ـ84)؛ بودایی در بین تركهای ساكن مرزهای شمالی چین و برخی دیگر از اویغورها و تركهایی كه با سغدیها در ارتباط بودند (قفس اوغلو، ص 263)؛ زردشتی كه در بین تركهای مرتبط با ایرانیان پیروانی داشت . به نوشتة بارتولد، تركهایی كه در اواخر سلطنت ساسانیان (ح 226 ـ ح 652 م ) بر حوضة گركان رود تسلط یافتند، تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفتند و دین زردشتی را پذیرفتند. بارتولد همچنین به غلبة دین زردشت بر بودایی در همین دوره در سغد اشاره كرده است (1376 ش ، ص 54). البته هیچ سندی وجود ندارد كه بر اساس آن بتوان ادعا كرد كه مثلاً یك قوم و یا حتی یك قبیلة ترك تماماً بودایی یا مسیحی شده باشد (همان ، ص 62). چنانكه دین یهودی دین رسمی حكومت خزرها بود، اما میان تودة مردم خزر، مسیحی و مسلمان بیش از یهودی بود (ابن رسته ، ص 139ـ 140؛ بارتولد، 1376 ش ، ص 80 ـ81). قفس اوغلو بر آنست كه قبول ادیان یاد شده از جانب تركها، بویژه در جاهایی كه كم جمعیت بوده اند، در تشكل قومی شان تأثیری منفی داشته است ، مثلاً هونهای اروپا با قبول مسیحیت در جوامع اروپایی مستحیل شدند و تبقاچها با قبول دین بودا، چینی گشتند و خزرها و پچنگها و اوزها و بلغارها و مجارها نیز كه راه هونهای اروپا را در پیش گرفته بودند، سرنوشت آنان را یافتند. وی همچنین ، به تأثیر عمیق مذهب مانی بر تركهای اویغور اشاره كرده است . تركهای اویغور به واسطة سغدیها كه پس از مهاجرت به تركستان شرقی شهرنشین شده بودند، دین مانوی را پذیرفتند و خط اویغوری را نیز از خط سغدی اقتباس كردند و بعضی آثار مانوی و بودایی را به تركی ترجمه و با خط خود ثبت كردند. بقایای این آثار از غارهای تورفان و شهرهای اویغورنشین دیگر كشف شده است (طوغان ، ص 100). خط اویغوری بعدها به مغولها و تیموریان و اردوی زرّین انتقال یافت (قفس اوغلو، ص 263ـ 265).

گسترش اسلام در میان تركها: آشنایی تركها با اسلام ، پس از ورود مسلمانان به خراسان و ماوراءالنهر، در دهة چهل سدة اول آغاز شد. گرویدن آنان به اسلام نیز از همان سده های نخستین كه دامنة فتوح دورة اسلامی به آن سوی سیحون تا كاشغر كشیده شد، بتدریج صورت گرفت ( رجوع كنید به طبری ، ج 6، ص 483ـ522؛ ابن اثیر، ج 4، ص 579ـ591، ج 5، ص 5 ـ21). اسلام پذیری تركها با راه یافتن آنان به سرزمینهای اسلامی و توسعة قلمرو نفوذشان تا اروپا و افریقا و هندوستان و مناطقی در ایران و قفقاز

و آسیای صغیر و بویژه ماوراءالنهر و در پی آن ، تركی زبان شدن بخشی از مردم این مناطق پیوند تنگاتنگی داشته است .

بنا بر منابع و شواهد تاریخی ، در آغاز حكومت سامانیان و اوایل قرن چهارم پذیرش عمومی اسلام از سوی تركها روی داد (بارتولد، 1376 ش ، ص 73؛ د. اسلام ، چاپ اول ، ج 8، ص 905). در زمان خلافت هشام بن عبدالملك (105ـ 125)، اشرس بن عبداللّه سُلَمی حاكم خراسان ، مردم ماوراءالنهر

را به اسلام فراخواند و حكم كرد تا هر كس مسلمان شود جزیه را از او بر دارند. مردم به سرعت مسلمان شدند و خراج كاسته شد. چون اشرس چنین دید، بار دیگر به مطالبة مال الصلح پرداخت ، مردم نپذیرفتند و از وی دور شدند (بلاذری ، ص 413ـ414).

در اوایل سدة دوم خاقانات ضعیف شدند و اتحادشان از میان رفت . تورگشها با متحد كردن اون اوقها و بعضی قبایل دیگر تحت فرمان گوك تركها، در قلمرو غربی ، استقلال و قدرت یافتند. دولتْ شهرهایِ ماوراءالنهر هر از گاهی به سبب شیوة حكومت اعراب در دورة امویان ( رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 415) با پشتیبانی تورگش شورش می كردند. در جنگهای مكرر بین اعراب و تركها اراضی دو سوی سیحون و حتی جنوب جیحون ، یعنی خراسان ، دست به دست می شد ( رجوع كنید بهطبری ، وقایع سالهای 100 تا 120؛ ابن اثیر، وقایع سالهای 100 تا 120؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 414ـ423).

حارث بن سُریج (متوفی 128) عَلَم سیاه را به نام بازگشت به كتاب خدا و سنّت پیامبر، برای حذف خراج بر افراشت (طبری ، ج 7، ص 94ـ 98؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 421ـ 422). اتحادیة تورگش ، در سال 120 با شكست سولوخاقان در جنگ داخلی جوزجان و كشته شدن او به دست یكی از سردارانش به نام كورصول / كورسول (طبری ، ج 7، ص 125؛ ابن اثیر، ج 5، ص 205) یا كول ـ چور ( رجوع كنید به قفس اوغلو، ص 125) سقوط كرد و تورگشهای زرد و سیاه ، تحت استیلای چین در آمدند و حدود سی سال بعد قرلقها كه اسلاف بنیانگذاران دولت قراخانیان ( رجوع كنید به ادامة مقاله ) بودند، جای آنان را گرفتند (قفس اوغلو، ص 125؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1160). امپراتوری چینی تانگ (618ـ906) اراضی تركستان غربی را اشغال و به سوی چاچ (تاشكند) پیشروی كرد (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1166). مسلمانان نیز كه پس از بیرون رفتن تورگشها از ماوراءالنهر به آن سرزمین بازگشته بودند، بار دیگر از سیحون گذشتند. در نتیجه ، دو قدرت با یكدیگر برخورد كردند، نیروهای چینی چاچ را تصرف كردند و فرمانروای آنجا را در 132/ 750 كشتند. پسر فرمانروای مقتول از فرمانروایان اطراف و از آن جمله ابومسلم خراسانی یاری خواست و ابومسلم سردار خود زیادبن صالح را به آن سوی سیحون فرستاد. نیروهای متحد عرب و فرمانروایان سغدی از یك طرف و نیروهای متحد چین و فرغانه و كاشغر و قرلق از سوی دیگر، در ذیحجّة 133/ ژوئیة 751 در نزدیكی رود طراز در قزاقستان با هم جنگیدند (همان ، ج 3، ص 1167؛ گومیلیوف ، ص 427). پس از پنج روز، قرلقهای متحد چین بر نیروهای تحت فرماندهی سردار چینی حمله كردند و نیروهای چینی را شكست دادند (آوجی اوغلو؛ گومیلیوف ، همانجاها؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ج 10، ص 689؛ د. ا. ترك ، ج 6، ص 351). به نوشتة بارتولد (1366 ش ، ج 1، ص 431)، همین نبرد معلوم كرد كه كدامیك از دو فرهنگ و تمدن ، چینی یا اسلامی ، باید در آن سرزمین حاكم باشد. جنگ طراز نقطة عطفی در تاریخ ترك بود و حاكمیت آسیای میانه به مسلمانان واگذار گردید و پس از مدت كوتاهی دین اسلام امكان انتشار یافت . اگر این جنگ به شكست مسلمانان می انجامید، شاید بسیاری از تركهای ساكن آسیای میانه یا همة آنان ناگزیر می شدند آیین بودایی را بپذیرند (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1169ـ1170). كشمكش در منطقه تا زمان تشكیل دولت سامانی همچنان ادامه یافت (همان ، ج 3، ص 1170). در این جنگ ترك و عرب متحد شدند و این اتحاد به ادامة حاكمیت تركها بر تركستان غربی كمك كرد و اسلام آوردن تدریجی تركها آغاز شد (مرچیل ، ص 1)، ولی گرویدن به اسلام هنوز انفرادی بود و روی آوری فوج فوج تركها به اسلام در ادوار بعدی تحقق یافت (همانجا).

قفس اوغلو (ص 127ـ 128) جنگ طراز را مقدمة تشكیل دولت قراخانی ، نخستین دولت ترك مسلمان ، دانسته است .

مناسبات بازرگانی كه میان تركهای صحرانورد و مسلمانان یكجانشین برقرار بود(برای نمونه رجوع كنید به ابن حوقل ، ص 511 ـ 513) در آشنایی تركها با اسلام و تمدن اسلامی و گرویدنشان به این دین نیز مؤثر بوده است (بارتولد، 1376 ش ، ص 86 ـ87).

دوغان آوجی اوغلو بر آن است كه اسلام به واسطة خراسانیان و خوارزمیان و سغدیان ایرانی تبار بین تركها

انتشار و رواج یافته است (ج 3، ص 1106). بارتولد معتقد است كه چون صوفیان مسلمان برای تبلیغ اسلام در میان تركها به ماوراءالنهر می رفته اند، سهم آنان در مسلمان كردن شماری از تركها مؤثرتر از كار مبلّغان رسمی بوده است (بارتولد، 1376 ش ، ص 86). غازیان داوطلب به منظور دفاع از اسلام در رباطها كه شامل خوابگاه ، انبار، مسجد، گرمابه و اصطبل بودند مستقر می شدند. رباطها مكانهای مستحكمی بودند كه مانند حلقه های زنجیر در مرزهای سرزمینهای تحت نفوذ مسلمانان قرار داشتند، مثلاً در حوالی اسپیجاب ، كه در محاصرة غُز، كیماك و قپچاق بود، 1700 رباط مرتبط با هم كه غازیان در آنها مستقر بودند، قرار داشته است (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1175؛ باسورث ، 1356ـ 1364 ش ، ج 1، ص 209ـ210). در حومة شهرهایی چون چاچ و فرغانه نیز كه در دسترس تركها بوده اند، زنجیره ای از رباطها وجود داشته است (باسورث ، 1975، ص 162). همچنین برای پاسداری از راههای بازرگانی و ارتباطی خراسان و ماوراءالنهر نیز كه در معرض تاخت وتاز تركها بوده ، رباطهایی وجود داشته است . جغرافی نگاران عرب ، تنها در حوضة رود جیحون و سیحون ، به وجود حدود ده هزار رباط اشاره كرده اند ( رجوع كنید بهآوجی اوغلو، ج 3، ص 1175).

نفوذ تركها در دستگاه خلافت : تركها از اوایل ورود اعراب به آسیای میانه ، به دستگاه خلافت راه یافتند (باسورث ، 1356ـ 1364 ش ، ج 1، ص 211). به كار گرفتن جیش (جنگاوران )، بویژه جیش ترك ، در خلافت عباسی ، از دهه های نخست سدة سوم ، سنّت شد و این سنّت چندان توسعه یافت كه دولت عباسی را دگرگون كرد (همو، 1975، ص 163)؛ و به تمام دولتهای شرق اسلامی انتقال یافت ، چنانكه بیشتر نظامیان دولتهایی چون سامانیان و غزنویان و قراخانیان و زیاریان و آل بویه راجیوش ترك تشكیل می دادند (همو، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 97؛ اشپولر، 1379 ش ، ج 1، ص 457). در دورة خلافت معتصم (218ـ 227)، كه گویا از مادری ترك به دنیا آمده بود (زرین كوب ، ص 549؛ متحده ، ج 4، ص 75)، به خدمت گرفتن تركها بیش از پیش شدت گرفت . گفته شده است كه وی پیش از خلافت ، در زمان مأمون (198ـ 218)، چند هزار بندة ترك داشته كه بیشتر آنان اهل فرغانه و اُشْروسَنَه و سمرقند بوده اند و پس از رسیدن به خلافت نیز همچنان در آوردن جیوش ترك اصرار می ورزیده است (یعقوبی ، البلدان ، ص 255ـ256؛ زرین كوب ، همانجا؛ نیز رجوع كنید به نظام الملك ، ص 62؛ هندوشاه بن سنجر، ص 176). به طور كلی ، در دورة خلفای عباسی (132ـ656) قدرت در دست جیوش ترك بود و بعضی از آنان چون متوكل و معتز و مُهتَدی به دست تركها كشته شدند (مسعودی ، مروج ، ج 5، ص 32ـ 38، 80 ـ96؛ هندوشاه بن سنجر، ص 180، 185، 187؛ زرین كوب ، ص 552 ـ 557).

سامانیان نیز، به تقلید از خلفای بغداد، سپاهی از غلامان ترك تشكیل داده بودند تا به گمان خود، موازنه ای در برابر دهقانان تاجیك ــ كه با سیاست تمركزگرایی حكومت سامانیان مخالف بودند ــ ایجاد كنند، اما همین امر سبب شد كه سرداران ترك زمام امور را بتدریج به دست گرفتند ( رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 540؛ باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 32، 97).

بررسی زندگی آلپتكین * (متوفی 352)، از غلامان ترك دربار سامانیان و بنیانگذار سلسلة غزنوی ، تا حدودی چگونگی ارتقای مقام غلامان ترك را نشان می دهد. به نوشتة بعضی پژوهشگران ، بنیانگذاری دولت غزنوی در حقیقت ، در 351 بود ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1، ص 648؛ مرچیل ، ص 34ـ 35) كه در این سال آلپتكین در غزنین به فرمانروایی رسید. جانشینان وی ، غیر از پسرش اسحاق ، كه عبارت بودند از بلكاتگین * ، بوری تكین * و سبكتكین * ، نیز هر سه از غلامان ترك بوده اند (منهاج سراج ، ج 1، ص 227؛ مرچیل ، ص 35). سبكتكین پس از طی مدارج ترقی در 366 به فرمانروایی غزنه رسید و سلسلة غزنویان آل سبكتكین را تأسیس كرد. سرانجام هم به اتفاق پسرش محمود به تقسیم متصرفات دولت سامانی با قراخانیان پرداخت (باسورث ، 1356ـ1364ش ، ج 1،ص 38ـ40).

دولت غزنوی ، كه در نیمة دوم قرن چهارم تأسیس شد و قلمروش تا هند و سیستان و ری و خوارزم گسترش یافت ، نخستین دولتی بود كه ترك تباران در شرق جهان اسلام و ایران تشكیل دادند. دولت طولونیان (ح 254ـ292) نیز نخستین دولت ترك بود كه در غرب جهان اسلام در مصر و شام به دست احمدبن طولون تأسیس شد. طولون از غلامان ترك تغزاغوز بود كه نوح سامانی جزو خراج برای مأمون فرستاده بود (بَلَوی ، ص 33). احمد به دستور خلافت عباسی به حكومت مصر گسیل شد و در آنجا با بهره گرفتن از گرفتاریهای داخلی خلفای بغداد اعلام استقلال كرد و به توسعة قلمرو خود پرداخت و كوههای توروس * ، در شمال ، و جزیره * را تصرف كرد (باسورث ، 1349ش ، ص 76ـ77). ممالیك بحری (حك :648ـ784) و بُرجی (حك : 784ـ922) نیز كه بعدها در مصر و شام حكومت كردند، از غلامان ترك تبار بودند و بیشتر به تركهای قپچاق و چَركَس تبار اتكا داشتند ( رجوع كنید به باسورث ، 1349 ش ، ص 105ـ 110).

به نوشتة ابن حوقل بردگان ماوراءالنهر از تركهای پیرامون آن سرزمین بودند و چون تعدادشان زیاد بود، به جاهای دیگر برده می شدند (ص 465). بهای برده های ترك گران بود و این برده ها در سراسر دنیا از نظر قیمت و زیبایی بی نظیر بودند (همان ، ص 452). گردآمدن چند هزار و گاه دهها هزار ترك در اردوگاههای خلفا و سلاطین و مأموریتهایی كه به آنان در اطراف و اكناف جهان اسلام داده می شد، ضمن آنكه آنان را با جهان اسلام مرتبط ساخت ، نسل تركها را نیز در این مناطق گسترش داد ( رجوع كنید به اشپولر، 1379 ش ، ج 1، ص 457).

حكومتهای تركهای مسلمان : ورود دسته جمعی تركها به اسلام با تصرف ماوراءالنهر به دست دولت قراخانیان در قرن چهارم آغاز شد ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 251ـ 255).

نخستین دولتمرد قراخانی ، ساتوق بُغراخان بود كه در نیمة اول قرن چهارم به اسلام گروید و خود را عبدالكریم نامید و بر عمویش ، بغراخان ، شورید و او را بر كنار و اسلام را دین رسمیِ بخش غربی دولت قراخانی اعلام كرد (مرچیل ، ص 19؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1400ـ1401؛ اولوچای ، ص 4). این حادثه نقطة عطفی بود در تاریخ دولتهای ترك كه از اتحادیه های قبیله ای به وجود آمده بودند. پس از درگذشت ساتوق بغراخان در دهة واپسین نیمة اول قرن چهارم هجری ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 265؛ مرچیل ، ص 20)، پسرش موسی بن عبدالكریم ، كه نام تركی او «بای تاش » بود، با بر انداختن قاغان بزرگ ، به فرمانروایی هر دو بخش غربی و شرقی دولت قراخانی رسید و به گسترش اسلام در قلمرو قراخانی كمك كرد. در منابع اسلامی چون تجارب الامم از اسلام آوردن دویست هزار چادر از تركها در 349 سخن رفته است (مسكویه ، ج 2، ص 181) كه آن را با مسلمان شدن افراد قبایل قرلق ، چِگِل ، یغما و تخسی در قلمرو قراخانی تطبیق داده اند (آوجی اوغلو، ج 3، ص 1401). پس از اسلام آوردن سران دولت قراخانی ، راه ورود به ماوراءالنهر برای نیروهای آن دولت گشوده شد. هارون (یا: ساتوق بغراخان ) با دعوت بعضی از سرداران سامانی و دهقانان و بازرگانان ثروتمندی كه از سیاستهای مالیاتی سامانیان



ناخشنود بودند، جرأت دست اندازی بر قلمرو آن دولت را پیدا كرد و بدون برخورد با مانع جدّی تا بخارا، پایتخت سامانی ، پیش رفت و آنجا را به تصرف در آورد (بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 548 ـ549، 552).

شركت كردن اغوزهای مسلمان شده در حوادث سیاسی ـ نظامی مرتبط با سلسله های سامانی و قراخانی و غزنوی ، مقدمه ای شد كه آنان بتوانند خود را برای اشغال اراضی پهناوری بین آن سوی سیحون تا كرانه های شمالی و شرقی و جنوبی دریای مدیترانه آماده كنند.

دومین لشكركشی عمدة قراخانیان به ماوراءالنهر در اواخر 389 روی داد. در این سال ارسلان ایلك نصر قراخانی ، نبیرة ساتوق بغراخان ، پس از اطلاع از خلع منصوربن نوح و به میل كشیده شدن چشمانش و تشدید آشوب و بحران داخلی دولت سامانی و نیز پس از دعوت بعضی اشراف و بازرگانان و امرا، به بخارا رفت (گردیزی ، ص 173؛ نیز رجوع كنید به بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 566 ـ567). در حملة نیروهای قراخانی ، ارسلان ایلك بدون زحمت در دهم ذیقعدة 389 وارد بخارا شد و با بازداشت كردن عبدالملك دوم ، به حاكمیت خاندان سامانی پایان داد (ابن اثیر، ج 9، ص 148ـ149؛ بارتولد، 1366 ش ، ج 1، ص 569 ـ570؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1407؛ مرچیل ، ص 21).

با بر افتادن دولت سامانی ، قلمرو آنان بین دو دولت ترك قراخانی و غزنوی تقسیم شد و ماوراءالنهر به قراخانیان و خراسان به غزنویان رسید ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 254ـ 255؛ باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 45؛ مرچیل ، ص 21) و دستگاه خلافت هر دو دولت را به رسمیت شناخت . به فرمان محمود غزنوی (حك : 389ـ421) در خراسان به نام خلیفة عباسی خطبه خواندند و خلیفه القادر، منشور حكومت خراسان و القاب «ولی امیرالمؤمنین » و «یمین الدوله » و «امین المله » را برای سلطان محمود فرستاد (باسورث ، 1356ـ1364 ش ، همانجا). قراخانیان از زمان رسیدن احمد اول (388ـ407) به مقام خاقان بزرگ ، خلیفة عباسی را به رسمیت شناختند و از حدود 390، به دنبال تصرف ماوراءالنهر، نام «مولا امیرالمؤمنین » را كه نمودار تبعیت از خلافت بغداد بود، بر سكه های خود زدند ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 254).

استیلای دولت قراخانی بر ماوراءالنهر تا تركستان شرقی با فراز و فرودهایی ، تا زمان حملة چنگیزخان مغول (حك : 549 ـ624) ادامه یافت . در 607 بخش شرقی دولت قراخانی به دست كوچلوك خان ، رئیس قبیلة نایمان مغول ، و بخش غربی آن به دست علاءالدین محمد خوارزمشاه افتاد (باسورث ، 1349 ش ، ص 171ـ174؛ د. ا. ترك ، ج 6، ص 262، 269؛ مرچیل ، ص 26، 29).

قلمرو قراخانی در 433 به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد كه بر هر بخش شاخه ای از خاندان حاكم قراخانی فرمان می راندند. بخارا پایتخت خانات غربی ، بلاساغون پایتخت خانات شرقی و كاشغر مركز فرهنگی و دینی خانات شرقی شد (باسورث ، 1349 ش ، ص 174؛ مرچیل ، ص 24؛ اولوچای ، ص 7ـ9). در این میان ، خانات غربی بیشتر تحت تأثیر فرهنگ ایرانی و خانات شرقی بیشتر تحت تأثیر فرهنگهای چینی و اویغوری بودند (مرچیل ، ص 29ـ30). فرهنگ تركی در خانات شرقی بیشتر از خانات غربی توسعه یافت و زبان تركی تبدیل به زبان ادبی شد. ادبیات تركی اسلامی برای نخستین بار در آنجا شكل گرفت و آثاری چون قوتادغوبیلیگ ، دیوان لغات الترك ( رجوع كنید به تركی * ، زبان و ادبیات ) در آن فضای فرهنگی پدید آمد ( د. ا. ترك ، ج 6، ص 259؛ مرچیل ، ص 29ـ30). بعضی شعرای پارسیگو چون عَمعَق بخارایی ، نجیب فرغانی ، رشیدی و سوزنی سمرقندی در حمایت خانات قراخانی قرار گرفتند (مرچیل ، ص 31). بارتولد دوران حكومت قراخانیان ، نخستین دودمان ترك ، را كه مستقیماً بر ماوراءالنهر حكم رانده اند بسیار با اهمیت دانسته (1366 ش ، ج 1، ص 641ـ642) و باسورث (1968، ص 196) رسیدن قراخانیان و غزنویان را به جانشینی سامانیان و خوارزمشاهیان فریغونی و مأمونی ، آغاز گرایش به سلطة سیاسی تركها نامیده است . وی خاطر نشان ساخته است كه غزنویان خاستگاه ترك داشتند، ا . تراز جذب و ادغام قراخانیان در فرهنگ  اسلامی كه از آغاز پایینتر از غزنویان بود، با ورود گروههای تازه ای از اقوام ترك از دشتهای بیرون منطقه روی هم رفته دچار وقفه شد (همانجا).

خوارزمشاهیان مأمونی ، ، كه از 385 بر خوارزم فرمان می راندند، اندكی پس از كشته شدن ابوالعباس خوارزمشاه در 407 به دست محمود غزنوی بر افتادند (بیهقی ، ص 919). پس از آن ، حاكمان غزنوی به مدت دو دهه خوارزم را از طریق فرمانهان تركی كه منصوب كرده بودند، اداره كردند (باسورث ، 1968، ص 8 ـ9) و سپس خوارزم به ترتیب به تصرف تركهای اغوز و سلجوقیان (حك : 429ـ552) در آمد و سرانجام انوشتكین غرچه (متوفی 491)، والی دولت سلجوقی ، با سود جستن از گرفتاریهای سلطان سنجر، حكمرانی خوارزم را در 470 موروثی اعلام كرد و خاندان وی با عنوان خوارزمشاهیان كبیر تا 628، یعنی سال مرگ سلطان جلال الدین خوارزمشاه و زمان استیلای مغول ، بر آن سرزمین و اراضی مجاور فرمان راندند (باسورث ، 1349 ش ، ص 167ـ170؛ نیز رجوع كنید به ادامة مقاله ). بدین ترتیب ، خوارزم هم كه ادامة ماوراءالنهر در بخش سفلای جیحون بود به تصرف تركها در آمد وپس از سالها دارای حكومت ملی ترك گردید. بدیهی است كه ورود تركهای اغوز به این سرزمین ، البته بیشتر از طریق شمال ، یعنی خوارزم ،انتقال آن به سرزمینهای غربی ایران و آناطولی نقش اساسی داشته است . جد سلجوقیان ، توقاق (دقاق )، در دربار خاقان خزران بزرگ شد، اما به سبب احساس خطر، پنهانی با بستگان خود از قلمروخزران به بهانة چوپانی به ناحیة زندق (جَند) در خوارزم رفت و اسلام آورد و در آنجا اقامت گزید و جمعیت خود را افزایش و اراضی تحت اشغال خود را توسعه داد ( رجوع كنید به میرخواند، ج 4، ص 235ـ 237).

با مرگ توقاق ، فرزندش سلجوق با قدرتهای حاكم چون سامانیان و قراخانیان و غزنویان و خوارزمشاهیان به معامله و سازش پرداختند. آنان هر از گاهی به نفع یكی از آنها با دیگری جنگ می كردند و در دهه های پایانی قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در خوارزم و ماوراءالنهر و خراسان پایگاههایی پیدا كردند ( رجوع كنید به باسورث ، 1968، ص 18ـ23؛ آوجی اوغلو، ج 3، ص 1407ـ 1413؛ كویمن ، ج 1، ص 43ـ60؛ سومر 1980، ص 63ـ71) و سرانجام با مسعود غزنوی جنگیدند و طی جنگهای 426 تا 431، كه سرنوشت سازترین آنها جنگ معروف «دندانقان » بود در 431 نیروهای غزنوی را شكست دادند. در این جنگ كه سپهسالاران ترك غزنوی متهم به تبانی و سازش با سلجوقیان شدند و حتی گفته شده است كه چند هزار تن از لشكر غزنوی به سلاجقه پیوستند راه ورود سلجوقیان به سرزمینهای غربی گشوده شد و زمینة تأسیس حكومت سلجوقی فراهم آمد (ابن خلدون ، ج 4، ص 502 ـ 505؛ باسورث ، 1968، همانجا؛ كویمن ، ج 1، ص 230ـ351؛ سومر، 1980، ص 74ـ91).

رخنة تركهای اغوز از خراسان به سرزمینهای غربی در حدود 419 آغاز شد و با گریز دسته هایی از تركها از خراسان ــ كه به تركمنانازربایجان وعراقی معروف شدند ــ و تاخت و تازهایشان در ری و اصفهان و همدان و آذربایجان همراه بود (باسورث ، 1356ـ1364 ش ، ج 1، ص 229؛ سومر، 1980، ص 81 ـ 85). سرعت گسترش دامنة توسعة نفوذ تركهای سلجوقی چنان سریع بود كه در 447 طغرل سلجوقی فاتحانه وارد بغداد شد و پس از آنكه امپراتور بیزانس در ملازگرد شكست خورد، راه اشغال آناطولی بر تركها هموار شد و آنجا به مركز تكلم تركی و اسلام تبدیل گردید. تأسیس دولت سلجوقی سرآغاز دوران جدیدی در تاریخ اسلام به شمار آمده است ، زیرا با به قدرت رسیدن سلاجقه ، برای نخستین بار تركها بر بخش اعظم جنوب غربی آسیا استیلا یافتند و قدرت سیاسی دستگاه خلافت را به تصرف در آوردند و به بقای خلافت كمك كردند (اشپولر، 1977، ص 149ـ150). پس از وفات سلطان سنجر در 552، وحدت میان شعب این دولت از میان رفت و هریك از آنان دولت مستقلی را بنا كردند. این دولتها عبارت بودند از: سلاجقة عراق ، خراسان ، شام ، كرمان ، آناطولی ( رجوع كنید به لین پول و دیگران ، ج 1، ص 313ـ 334؛ همان ، ترجمة فارسی ، ج 1، ص 259ـ276؛ باسورث ، 1349 ش ، ص 178ـ182؛ مرچیل ، ص 43ـ189)، اتابكان زنگی در موصل و سِنجار و حلب ، بوریان (اتابكان شام )، ایلْدگِزیان (اتابكان آذربایجان )، سُلْغُریان (اتابكان فارس )، بگتِگینیان (اتابكان اربیل رجوع كنید به لین پول و دیگران ، ج 2، ص 343ـ 349؛ همان ، ترجمة فارسی ، ج 2، ص 291ـ 299؛ باسورث ، 1349 ش ، ص 187ـ193؛ مرچیل ، ص 200ـ 235) كه در حقیقت همگی ادامة دولت سلجوقی بودند. همچنین حدود 26 بیگ (امیر)نشین در آناطولی وجود داشت (مرچیل ، ص 236ـ 321؛ اوزون چارشیلی ، ص 1ـ257) كه ادامة سلسلة سلجوقی دانسته شده است . این بیگ نشینها بعدها زمینة تشكیل حكومت عثمانی را ایجاد كردند. دولت خوارزمشاهی ضمن در برگرفتن بعضی قبایل ترك  چون قنغلی / قنقلی و قپچاق به بزرگترین حكومت شرق اسلامی تبدیل شد ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 263، ج 5، بخش 1، ص 263ـ 296؛ مرچیل ، ص 190ـ199؛ اولوچای ، ص 86 ـ104).

سلطنت دهلی یا تغلقیه * (602ـ816)، كه خاندانهای متعددی بر آن فرمان می راند، ضمن كمك به انتشار اسلام در هندوستان ، با به وجود آوردن امكاناتی برای مهاجرت تركها از آسیای مركزی به این سرزمین ، زمینة مساعدی را برای توسعة فرهنگ تركی در آنجا فراهم ساخت و سرانجام در سدة دهم جای خود را به امپراتوریـ تركی ـ هندی بابریان * داد. دولت ممالیك مصر، كه اتكای اصلی اش به تركهای قپچاق بود كه از شمال دریای سیاه آمده بودند، سرانجام در 922 مغلوب امپراتوری عثمانی شد (همانجا). قبایل تركمان / تركمن به ایران نیز نفوذ كردند و در تشكیل دولت صفویه نقش عمده ای داشتند ( رجوع كنید به سومر، 1371 ش ، جاهای متعدد).

در قلمرو امپراتوری مغولی ، كه از چین تا اروپای شرقی گسترش داشت ، گروههای قومی ترك بسیاری زندگی می كردند و بسیاری از مردم این مناطق علاوه بر مغولی با زبان تركی آشنا بودنددر واقع خاندان سلطنت چنگیز خود ترك بود، از جمله سپاهیان مغول و تركها، كه بخش عظیمی از سپاه و به روایتی بیش از نیمی از سپاه را تشكیل می دادند (اشپولر، 1365 ش ، ص 447، 451)، و خود چنگیزخان و ایلخانان كه بنیانگذارش هلاكو، نبیرة چنگیز بود. برای نمونه ابوسعید با اتابك لرستان به زبان تركی صحبت می كرد (همان ، ص 448، 452).

از قلمرو تحت سلطة چنگیز، تركستان شرقی و غربی به جغتای ، پسر او، رسید. تترك (براق ) خان ، از اخلاف جغتای در حدود 669 به اسلام گروید و ترماشیرین / تارماشیرین (722ـ730) اسلام را به عنوان دین رسمی دولت جغتایی اعلان كرد و از همین دوره تركی شدن مغولها بویژه در ماوراءالنهر آغاز گردید ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 264). جغتای با ابن بطوطه به زبان تركی صحبت می كرده و ذكرِ پس از نماز را به تركی می خوانده است (ابن بطوطه ، ج 1، ص 412ـ413). امیر تیمور (متوفی 807) كه از قبیلة تركی شدة برلاس / بارلاس بود ( رجوع كنید به بارتولد، 1376 ش ، ص 239)، از ماوراءالنهر برخاست . زبان تركی جغتایی در دوران فرمانروایی تیمور و فرزند او، و بویژه با آثار امیرعلیشیر نوایی به زبان ادبی ارتقا یافت . ازبكها نیز در بخشی از ماوراءالنهر قدرت یافتند و خانات ازبك را در آسیای میانه برپا داشتند. خانات بخارا، خیوه (خوارزم )، خوقند و سیبیر از بقایای همان خانات بودند كه بر اثر هجوم صفویان از هم پاشیدند. ابوغازی بهادرخان مؤلف شجرة ترك و شجرة تراكمه به زبان تركی جغتایی ، خانی از خانات خیوه بود

( د. ا. ترك ، همانجا). تركهای قپچاق هم كه در قلمرو دولت اردوی زرّین زندگی می كردند، از اواسط قرن هفتم به دین اسلام گرویدند (همان ، ج 12، بخش 2، ص 263ـ264). البته اسلام در این سرزمینها، كه بعدها دشت قپچاق نامیده شد، ناشناخته نبود، چنانكه در بَلَنْجَر * ، پایتخت خزرها، مسلمانان بسیاری سكونت داشتند ( رجوع كنید به مسعودی ، تنبیه ، ص 62؛ حدودالعالم ، ص 193؛ كستلر، ص 62). گروههایی از اتباع دولت ترك تبار بلغارْایتیل (ولگا) نیز به دین اسلام گرویده بودند. المش بن یلطوار، فرمانروای دولت بلغارایتیل ، كه بعداً نام خود را به جعفربن عبداللّه تغییر داد (ابن فضلان ، ص 117ـ 118)، ضمن اعلام اسلام به عنوان دین دولتی ، در اواخر قرن سوم ، از مقتدر، خلیفة عباسی ، خواستار فرستادن یك عالم دینی و چند نفر برای ساختن مسجد شد ( رجوع كنید به همان ، ص 67ـ 68). خلیفه نیز هیئتی را در صفر 309 به آن سرزمین اعزام كرد كه ابن فضلان (متوفی 320) از اعضای آن بود (همان ، ص 73). گزارش ابن فضلان از این سفر حاوی اطلاعات ارزنده ای در بارة قبایل ترك مانند غز، پچنگ ، باشقیر، خزر و بلغار است ، اما وی به اشتباه آنها را از قوم صقالبه (اسلاو) پنداشته است ( رجوع كنید به جاهای متعدد). در حال حاضر در بارة تعلق زبانهای بلغاری به شاخة غربی (یا هونی غربی ) زبانهای تركی ، تردیدی وجود ندارد ( رجوع كنید به بلغار * ). سرزمین بلغار در ربع دوم قرن هفتم به تصرف مغولان در آمد و بخشی از قلمرو اردوی زرّین شد. دولت اردوی زرّین در اواخر نیمة اول قرن نهم به خاناتی چون قازان و كریمه و آستاراخان (هشترخان / حاجی طرخان ) تجزیه شد و این سرزمینها در قرنهای دوازدهم و سیزدهم به تصرف روسیه در آمدند ( د. ا. ترك ، ج 12، بخش 2، ص 264). اردوی زرّین اگرچه خاستگاه مغولی داشت ، لیكن عنصر تركی بر عنصر مغولی غالب شد و زبان تركی قپچاقی زبان رسمی مملكت گردید ( دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1، ص 679). به نوشتة یاكوبوفسكی ، در اوایل قرن هشتم ، فرآیند تركی شدن مغولان در اردوی زرّین شدت یافت و با تركی شدن آنان اسلام نیز در میان آنان نفوذ یافت (ص 143).

امروزه تركان بسیاری در سراسر جهان ، بویژه در سرزمینهای میان شبه جزیرة بالكان تا شمالشرقی سیبری ، زندگی می كنند. بنا به تخمینی در حدود 98% این تركها مسلمان اند. احمد جعفراوغلو اقوام ترك را با توجه به مناطق زندگی آنان بدین ترتیب تقسیم كرده است : تركهای سیبری ، آلتایی ، تركهای تركستان شرقی و غربی ، تركهای قفقاز و ایران ، تركهای ایتیل (ولگا) ـ اورال ، كریمه ، لهستان و رومانی كه هر یك شامل اقوام مختلفی هستند، از جمله : تركهای سیبری شامل اقوام یاكوت / یاقوت ، كارگاس / كاراگاس / قره گاچ / قره آگاچ ، سویان / سوین یا تووا / توبا/ توما، ایرتیش و توبول ؛ تركهای آلتایی شامل اقوام كیژی / كیشی ، تلنگیت ، تلوت /تلئوت ، توبا و كوماند؛ تركهای آباكان یا حاكاس / خاكاس / خكاس شامل تركهای ساگای ، بلتیر ، كاچار ، كویبال ، كیزیل ، شور/ شُر، كاماسین ، چولم و چات ؛ تركهای تركستان شرقی و غربی شامل قره قالپاق ، ازبك ، قرقیز، قزاق و تركمن ؛ تركهای قفقاز شامل نوغای ، كوندور ، قره چای ، بالكار، قمق و آذربایجان ؛ تركهای ایرانی شامل آذری ، قشقایی ، افشار، قاجار، شاهسون ، قره داغها، قره پاپاخ ، خمسه ، كنگرلو، خراسانی ، بوچاقچی ، قرایی ها، بیات ، قراچورلو و دیگر طوایف كوچك ، تركمن ؛ تركهای ایتیل ـ اورال شامل قازان ، آستاراخان ، باشقیر و چوواش ؛ تركهای كریمه و لهستان ـ لیتوانیا، گاگوز (جعفراوغلو، ص 1ـ82).

منابع : علاوه بر كتاب مقدّس . عهد عتیق ؛ ابن اثیر؛ ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطة ، چاپ علی منتصر كتانی ، بیروت 1395/1975؛ ابن بلخی ؛ ابن حوقل ؛ ابن خلدون ؛ ابن رسته ؛ ابن فضلان ، رسالة ابن فضلان ، چاپ سامی دهان ، دمشق 1379/ 1960؛ ابی محمدعبداللّه بن محمدالمدینی البَلَوی ، سیرة احمدابن طولون ، قاهره ، مكتبه الثقافة الدینیه ، ] بی تا. [ ؛ ابوریحان بیرونی ، التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1367 ش ؛ برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، ج 1، ترجمة جواد فلاطوری ، تهران 1379 ش ؛ همو، تاریخ مغول در ایران ، ترجمة محمود میرآفتاب ، تهران 1365 ش ؛ رفیق اوزده ك ، توركون قیزیل كیتابی : تورك لرین كامیل تاریخی ، ] برگردان از متن به خط سیریلی به اهتمام [ باقرطحان شیرزی ، ج 1، تهران 1372 ش ؛ اوستا، یسنا ، گزارش پورداود، ج 1، تهران 1356 ش ؛ همو، یشت ها ، گزارش پورداود، تهران 1347 ش ؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ تركهای آسیای مركزی ، ترجمة غفار حسینی ، تهران 1376 ش ؛ همو، تركستان نامه : تركستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة كریم كشاورز، تهران 1366 ش ؛ همو، گزیدة مقالات تحقیقی ، ترجمة كریم كشاورز، تهران 1358 ش ؛ كلیفورد ادموند باسورث ، تاریخ غزنویان ، ترجمة حسن انوشه ، تهران 1356ـ1364 ش ؛ همو، سلسله های اسلامی ، ترجمة فریدون بدره ای ، تهران 1349 ش ؛ بلاذری ؛ آلكساندر ماركوویچ بلنیتسكی ، خراسان و ماوراءالنهر ( آسیای میانه )، ترجمة پرویز ورجاوند، تهران 1364 ش ؛ بندهش ، ] گردآوری [ فرنبغ دادگی ، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369 ش ؛ بیهقی ؛ حسین بن محمد ثعالبی مرغنی ، تاریخ غررالسیر: المعروف بكتاب غرراخبار ملوك الفرس و سیرهم ، چاپ زوتنبرگ ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ حدودالعالم ، حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛ حمزة بن حسن حمزة اصفهانی ، تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء علیهم الصلاة والسلام ، بیروت : دارمكتبة الحیاة ، ] بی تا. [ ؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر كاظم موسوی بجنوردی ، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «آلپ تكین » (از علی آل داود)، «آلتین اردو» (از عباس زریاب )؛ د. فارسی ؛ احمدبن داوود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ] 1379/ 1959 [ ، چاپ افست بغداد ] بی تا. [ ؛ رشیدالدین فضل اللّه ؛ عنایت اللّه رضا، ایران و تركها در روزگار ساسانیان ، تهران 1365 ش ؛ رحیم رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران : از آغاز تا اسلام ، تبریز 1368 ش ؛ عبدالحسین زرین كوب ، تاریخ ایران بعد از اسلام ، تهران 1343 ش ؛ فاروق سومر، نقش تركهای آناطولی در تشكیل و توسعة دولت صفوی ، ترجمة احسان اشراقی و محمدتقی امامی ، تهران 1371 ش ؛ طبری ، تاریخ (بیروت )؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، چاپ ژول مول ، تهران 1369 ش ؛ محمودبن حسین كاشغری ، كتاب دیوان لغات الترك ، ] استانبول [ 1333ـ 1335؛ آرتور كستلر، خزران ، ترجمة محمدعلی موحد، تهران 1361 ش ؛ عبدالحی بن ضحاك گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی ، چاپ افست تهران 1347 ش ؛ رنه گروسه ، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمة عبدالحسین میكده ، تهران 1365 ش ؛ استنلی لین پول و دیگران ، تاریخ الدول الاسلامیة و معجم الاسرالحاكمة ، ] ترجمه و اضافات از [ احمد سعید سلیمان ، قاهره 1972؛ همان : تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حكومتگر ، ترجمة صادق سجادی ، تهران 1363ـ1370 ش ؛ مجمل التواریخ و القصص ، چاپ محمدتقی بهار، تهران 1318 ش ؛ مسعودی ، تنبیه ، همو، مروج (بیروت )؛ مسكویه ؛ مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/1981؛ عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، چاپ عبدالحی حبیبی ، كابل 1342ـ1343 ش ؛ میرخواند؛ حسن بن علی نظام الملك ، سیرالملوك ( سیاست نامه )، چاپ هیوبرت دارك ، تهران 1340 ش ؛ تئودور نولدكه ، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عباس زریاب ، تهران ?] 1358 ش [ ؛ جیمز هاكس ، قاموس كتاب مقدس ، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349 ش ؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال ، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزا زكی علی آبادی ، چاپ جمشید كیان فر، تهران 1367ـ1369 ش ؛ هندوشاه بن سنجر، تجارب السّلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1357 ش ؛ یعقوبی ، البلدان ؛ همو، تاریخ ؛


آچار سؤزلر : ترک, ترک,

حقوق نزد تركان باستان

یازار :

+0 به یه ن

نوشته ی: دكتر اسرا یاقوت ترجمه ی: محمد قجقی


 

یكی از عللی كه پژوهشگران را به این اشتباه و عدم قبول شیوه‌ی معیشتی غیر از كوچ‌نشینی برای تركان سوق داده، آنست كه هنوز تحقیقات وسیع و جامعی در خصوص تاریخ فرهنگ و موسسات حقوقی دولت‌های ترك- كه با نام‌های گوناگون دیده می‌شوند- صورت نپذیرفته است.  همانگونه كه فؤاد كوپرولو بیان كرده: چون تاسیس دولت به معنای ایجاد موسسات می‌باشد، لذا طبیعی است كه امپراتوری‌های بزرگ ترك، تشكیلاتی توانمند و كارآ، یعنی موسسات حقوقی استوار و مورد اعتماد بوجود آورده باشند. بدین جهت می‌توان اذعان داشت، زمانی كه تركان به اسلام می گرویدند، صاحب یك فرهنگ حقوقی باستانی و قدرتمند بوده‌اند.  در حقیقت همه‌ی مورخین حقوق، قوم شناسان و جامعه شناسان در این مورد كه، حتی در جوامع بسیار اولیه‌ی انسانی هم حقوق وجود دارد، هم داستانند. هیچ شك و تردیدی وجود ندارد كه جوامع باستانی ترك- كه به صورت جماعاتی با سطوح متفاوت و به شكل دولت‌هایی می‌زیسته‌اند- حقوق خاص و ویژه‌ی خود را داشته‌اند. اما آن نظام حقوقی، همانند قوانین امروزی، تثبیت نشده بوده‌اند. چون در آن ادوار و كمی قبل از آن  تعداد دولت‌هایی كه قوانین مكتوب داشته باشند، اندك  بوده است. اصول و قواعد حقوقی، با اصول دینی و اخلاقی آمیخته و به شكل عرف و عادت و آداب و رسوم در می‌آمده است. از دوره‌های بعدی تاریخ  تركان، اصول حقوقی مكتوب باقی مانده است.  قدیمی‌ترین اسناد حقوقی كه تا امروز باقی مانده و در دسترس می‌باشند، به شكل قرارداد بوده و به اویغوران تعلق دارند. البته این اسناد به شكل متون قانونی مكتوب نیستند، بلكه  مقاوله نامه‌هایی هستند شامل روابط بین افراد و یا روابط افراد با دولت و به شكل عقود مكتوب.  منابعی كه بتوان به عنوان اطلاعات مرتبط با ساختار حقوقی دول تركی كه قبل از اسلام تشكیل شده‌اند، تلقی كرد، بسیار معدودند. در راس آن‌ها منابع چینی قرار دارند. چینی‌ها از قدیم‌ترین ایام تعداد زیادی وقایع‌نامه، سالنامه و كتب تاریخی درباره‌ی خود و در خصوص ملل مجاورشان تالیف نموده‌اند. البته نمی‌توان توقع داشت كه چینی‌ها درباره‌ی تركانی كه یكسره با ایشان درگیر جنگ و نزاع بوده‌اند، اطلاعات بی طرفانه ارائه نموده باشند. ضمناً مشكلات قرائت این متون نیز بهنگام استفاده از آن آثار، مسئله‌ساز بوده است.


شكل دیگر منابع ارزشمند، به صورت «كتیبه‌ای» و «باستانشناسانه» است. اما به منابع كتیبه‌ای و باستان‌شناسانه كه بویژه روشن‌گر ساختار حقوقی دولت‌هایی كه قبل از اویغوران تشكیل شده‌اند، به ندرت برمی‌خوریم.در این دوره از نظر حقوق عمومی، بویژه كتیبه‌های باقی مانده از گوك تركان، حاوی اطلاعات متنوعی می‌باشند. یكی از مهم‌ترین نكاتی كه در این سنگ نبشته‌ها جلب نظر می‌كند، آن است كه خاقان همه‌ی كارها را بخاطر اتباعش انجام می‌داده است. خاقان مسئول تامین رفاه مردم و كسب پیروزی در جنگ‌ها و وظایف دیگر بوده است. این امر نشاندهنده‌ی وجود روابطی پیچیده و مهم بین دولت گوك ترك و مردم بوده است. پس از دوره‌ی اویغوران، این منابع پربارتر و غنی‌تر می‌شوند. علاوه بر ساختمان‌ها و نوشته‌هایی كه در جریان اكتشافات باستان‌شناسی در تركستان شرقی بدست آمده‌اند، اسنادی كه بر روی كاغذ و یا پوست نگاشته شده‌اند و یا از مردم بدست آمده‌اند،نیز  از لحاظ حقوقی ارزش بسیار زیادی دارند.


از آثار قوم شناسانه ،كه فرهنگ، عرف و عادات مردم را به شكل محدود، ملی و یا جغرافیایی توصیف نموده‌اند، مكتوباتی كه مرتبط با تركان است، می‌توانند به عنوان منبع مورد استفاده قرار گیرند. اگر بتوانیم با شیوه‌ی نگاه به گذشته (retrospect method) عرف و عادت و حقوق قبل از اسلام تركان را مورد پژوهش قرار دهیم، امكان بدست آمدن نتایج دور از انتظار نیست.  مثلاً اینكه نهاد فرزند خواندگی در نزد قرقیز- قزاق‌ها، علیرغم مسلمان شدنشان وجود دارد، بیانگر آن است كه موضوع فرزند خواندگی نزد ایشان مسبوق به سابقه بوده است.


از جمله منابعی كه در جریان مطالعه‌ی فرهنگ و تمدن تركان باستان و از جمله حقوق ایشان مورد مراجعه قرار می‌گیرد، زبان تركی می‌باشد. با تكیه بر پژوهش‌های انجام شده در آن مورد ضمن اینكه می‌توانیم زمان پیدایش واژگانی كه مفاهیم حقوقی دارند و در زبان تركی وجود داشته و یا دارند را معلوم كنیم، قادر خواهیم بود، اطلاعات گوناگونی نیز در خصوص اینكه تركان در آن دوره، صاحب كدام نهادها بوده‌اند، بدست آوریم. بویژه اگر زبان ملت‌هایی را كه با تركان رابطه داشته‌اند و از زبان ایشان واژگانی اخذ شده باشد مطالعه نمائیم، می‌توانیم اصطلاحات حقوقی و یا واژگان مرتبط با تشكیلات را كه در  زبان تركی وجود داشته است، مشاهده نمائیم.


اطلاعات درباره‌ی دولت‌های تركی كه قبل از سال 220/ ق.م می‌زیسته‌اند، بسیار نادر است. در آن خصوص فقط در منابع چینی اطلاعاتی وجود دارد. اما با تكیه بر این اطلاعات اندك مطالعه‌ی حقوق تركان، امكان‌پذیر نیست. بدین سبب سعی خواهیم نمود نظام‌های حقوقی دولت هون (220/ ق.م تا 216/م) دولت گوك ترك (552/م تا 745/م) و دولت اویغور (745/م تا 940/م) را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهیم.

دولت هون و نظام حقوقی آن

قدیمی‌ترین دولتی كه در آسیای میانه پدید آمده و از طرف چینی‌ها با نام «هی اونگ نو Hiung-nu » نامیده شده، هون‌ها هستند. چینی‌ها از قرن 13/ ق.م هون را می‌شناخته‌اند. چینی‌ها برای مصون ماندن از خطرات هون‌ها مجبور شده بودند دیوار چین را در قرن سوم قبل از میلاد بنا نمایند.


موضوع ترك بودن یا ترك نبودن هون‌ها، بویژه در قرن 19/ م به مناقشه‌ی بزرگی دامن زد. تحقیقاتی كه در این اواخر انجام شده، یافته‌هایی بدست داده‌اند كه عده‌ای رابر آن داشته تا هون‌ها را ترك بدانند،  در حالی كه برخی این موضوع را  نمی پذیرند. چه باور كنیم كه هون‌ها نیای مستقیم تركان بوده‌اند و چه بپذیریم كه تركان شاخه‌ای از هون‌ها بوده‌اند، موضوعی كه اهمیت بسیار زیادی دارد آنست كه، ما در مطالعه‌ی نظامات حقوقی دولت‌های تركی كه قبل از اسلام تاسیس شده‌اند، با دولت هون آغاز می‌نمائیم.


از تواریخ چینی می‌توانیم اطلاعاتی درباره‌ی نظام حقوقی دولت هون و تشكیلات آن كسب نمائیم. این تواریخ، یا از اطلاعاتی كه مامورین رسمی شاغل در كاخ‌های فرمانروایان چینی، به عنوان وقایع نگارپدید آورده‌اند، یا از اطلاعات ثبت شده توسط مورخین ویژه ی دیگری ،حاصل شده‌اند.

آ= حقوق عمومی

در حقوق عمومی تركان، حق نمایندگی فرمانروایی منحصراً در یك فرد متمركز است. اوضاع و شرایط تركان باستان و هون‌ها مشابه بوده‌است. فرمانروایان هون كه قدرت را در دست داشتند، با عناوین گوناگونی  نامیده می‌شدند. برخی از این عناوین مثل  شان- یو yu- şan ؛ تا- هو (tan-hu) عنوان‌هایی هستند كه چینی‌ها داده‌اند. علاوه بر اینها، تركان از عناوینی چون خاقان (Kağan) ؛ یبغو (Yabgu) و خان (Kan) نیز استفاده می‌نموده‌اند. خاقان‌های ترك كه فرمانروایان سراسر زمین تلقی می‌شدند، همه‌ی ممالك جهان را به امر خداوند «tanri» اداره می‌كردند. این نوع استنباط از دولت و فرمانروا، از جنبه‌ی تاریخ حقوق، اهمیت بسیار زیادی دارد. علاوه بر آن به نظر تركان، خاقان‌هایشان نماینده‌ی برگزیده‌ی آسمان (Gök) بر روی زمین می‌باشند. در این طرز نگرش و تلقی، تاثیر دولت چین به روشنی دیده می‌شود. چینی‌ها به امپراتورشان تئین- تسه (Tien –Tse) یعنی «فرزند آسمان» می‌گفته‌اند.


در راس وظایفی كه خاقان‌های تركان باستان بر عهده داشتند، وضع قوانین نیكو، اجرای عادلانه‌ی آن و حفظ و حراست از مردم قرار داشت،. زیرا معتقد بودند یك دولت با قانون بر پای تواند ماند.


كسی كه می‌خواست خاقان شود، حتماً می‌بایست خردمندترین عضو خاندان باشد. اعلام خاقان جدید، طی یك مراسم مشترك صورت می‌پذیرفت. روسای قبایل برگزیده با وزرایشان جمع می‌آمدند و خاقان جدید را بر روی نمدی می‌نشاندند و ضمن سر دادن فریادهای شادی بخش، او را از زمین بلند می‌نمودند. بعداً سوار بر اسب و در حالی كه طنابی ابریشمین بر گردنش بسته بودند از او می‌پرسیدند، می‌خواهد چند سال خاقان باشد. به تعداد سالها، به سرعت گره‌هایی بر طناب مزبور می‌زدند. البته این تشریفات هیچ وقت ارتباطی با تعیین طول مدت فرمانروایی و اقتدار خاقان نداشته است.


قلمرو هون‌ها به دو قسمت «راست» و «چپ» تقسیم می‌شد. از نظر اهمیت، خدیوی كه در راس جناح چپ قرار داشت، بلند مرتبه‌تر بود. این خدیوان در مناطق تحت اداره‌شان به شكل نیمه مستقل عمل می‌كردند. این تشكیلات دوگانه‌ی دولت هون، بعدها و بویژه در نزد تركان اوغوز، عیناً مشاهده می‌شود. هر یك از دو جناح چپ و راست، خود به 6 بخش تقسیم می‌شدند.  برای هر یك از مدیران شش بخش، دیوان خانه‌ای تشكیل می‌شد. این مدیران بر اساس وظایفشان، عناوین گوناگونی داشته‌اند. پس از عنوان «تانری كوت تان» (Tanri- Kut Tan) متعلق به خاقان، مهم‌ترین عنوان «توكی» (Toki) (به چینی Hien) بود. این عنوان خاقان، همیشه به پسر برجسته‌ترش داده می‌شد. در هر دیوانخانه سه مامور وجود داشت یكی از ایشان حاكم شهر؛ دیگری مسئول و ناظر امور مالی دیوان و سدیگر، سرنگار (Sir Katibi) ]خفیه نویس[ بود.


در منابع چینی، در رابطه با امور دولتی و آداب و رسوم مذهبی، از سه تشكل سخن بمیان آمده است. یكی از این تجمّع‌ها بیشتر وجه دینی داشته و در اولین ماه سال در كاخ خاقان برپا می‌شد و طی آن، علاوه بر انجام مراسم قربانی برخی از مسائل مرتبط با دولت نیز مورد بحث و قرار می‌گرفت.  تجمّع دیگر در بهار و در ماه پنجم بهار ]منظور در تقویم تركان باستان می‌باشد[ در لونگ چنگ (Lung- ç eng) انجام می‌شد. این تجمع از نظر هون‌ها اهمیت بسیار زیادی داشت. به خاطر آسمان، زمین، نیاكان و دیگر قدرت‌های طبیعی قربانی‌هایی تقدیم می‌شد؛ مسابقات اسبدوانی، كشتی شتران و غیره ترتیب داده می‌شد؛ فرمانروایی‌ها تصویب و تایید می‌گشت؛ انتخاب خاقان مدیر صورت می‌گرفت و در صورت ضرورت مدیریت را به جمع بزرگ و گسترده‌ای از افراد صاحب صلاحیت واگذار می‌نمودند. ضمناً در همین گردهمایی مسائل كلان كشوری در طی مذاكرات عمومی مورد بررسی قرار گرفته و تصمیم‌های لازم اتخاذ می‌گشت. تجمع دیگر در پاییز و برای شناسایی و تثبیت تعداد حیوانات  و قدرت و نیروی انسانی و نظامی دولت در منطقه‌ی ما.ئیi  -, Ma در تای لین [Tailin] برگزار می‌شد.


تركان باستان برای اینكه تصمیمات متخذه در این تجمعات را  در سطح عمومی و كشوری قابل اجرا نمایند و ضمناً بتوانند اقدامات انجام شده را پی‌گیری كنند، نهاد دیگری را تاسیس نمودند و آن حكومتی بود كه از وزیران تشكیل می‌شد. در منابع چینی، از زمان هون‌ها به بعد به تكرار از وزیران ترك در دولت‌های ترك صحبت می‌شود كه برای تنظیم و تحقق وظایف اداری و روابط خارجی تلاش می‌نموده‌اند.


یكی از سازمان‌هایی كه در درون دولت هون پدید آمد، تشكیلات نظامی بود. همانگونه كه اندیشمندی مجار گفته است: اسب اقوام دیگر را بر پشت خویش حمل می‌كند، اما قوم هون در پشت اسب زندگی می‌كند، انگار كه به اسب‌ها چسبیده‌اند. در ملل دیگر نیروی نظامی عمدتاً از افراد مزدور تشكیل می‌شده، در صورتی كه در میان تركان «قشون» نیروی دفاعی طبیعی دولت تلقی می‌گردید.  مخصوصاً قشونی كه از واحدهای سواره نظام مجهز به زره سبك متشكل از ده نفر- تحت امر ده باشی-  به وجود می آمد. در جنگ‌ها برای هر 50 هزار نفر یك فرمانده بزرگ وجود داشت. جدّیتی كه در انجام وظایف نظامی وجود داشت ،در تمام واحدهای اداری از هر نوع آن- انعكاس یافته و باعث می‌شد كاركرد مكانیسم دولتی با دیسیپلین نظامی تامین شود. این وضع می‌تواند روشنگر خصوصیت نظامی دولت ترك باشد.


در اجتماعات باستانی تركان، فرد از اهمیت زیادی برخوردار بود. برای انسان به خاطر نفس انسان بودنش ارزش گذاشته می‌شد. سخنان یكی از وزیران هون كه در سال 167/ ق.م به چین رفته و برگشته بود و در منابع چینی ثبت شده است، این مورد را روشن می‌سازد: اخلاق و قوانین چینی فرسوده و كهنه شده‌اند. حاكمین و مردم  با چشمانی پر از كین به هم می‌نگرند. نیرو و توان انسان‌هایی كه خانه‌ها و كاخ‌ها را می‌ساخته‌اند به پایان رسیده است. در چین مردم نیرو و توان خود را بر پوشیدن ، خوردن، شخم زدن زمین و پرورش كرم ابریشم نهاده‌اند. آنها مجبورند برای دفاع از خویش دیوار دفاعی بسازند و شهرهای جدیدی بر پا دارند. در این حالت مردم چین در زمان‌های خطر برای جنگ و نبرد آموزش نمی‌بینند، در زمان صلح نیز آن چنان خسته و فرسوده‌اند كه حتی برای كارهای شغلی خود نیز نیرو و توانی نمی‌یابند. اما تركان هنگامی كه از جنگ بر‌می‌گشتند، هر كسی سر كار خود می‌رفت و به خانواده‌اش ملحق می‌شد. در واقع آموزش نظامی بخشی از زندگی روزمره شان بود.

   منابع چینی از قوانین جزایی هون‌ها نیز بحث كرده‌اند. بر اساس اطلاعاتی كه از این منابع بدست آمده، در نزد تركان رسم «خونخواهی» وجود نداشت. هر كسی كه فردی را به قتل می‌رساند، اعدام می‌گشت. جرایم كوچك با عبور دادن چرخ‌های ارابه از روی محكوم و جرایم بزرگ با مرگ كیفر داده می‌شد. برخی عبارت «پایمال كردن زیر چرخ‌های ارابه» را به معانی «مهر و تمغا زدن بر صورت» و یا «با باتون مضروب كردن» دانسته و ارزیابی نموده‌اند. در ارتكاب به دزدی، خانواده‌ی مجرم نیز بهمان نسبت مسئول شمرده می‌شدند. مجازات حبس، به مدت ده روز بود، چون به علت دولتی  كوچ‌نشین  نمی‌توانستند زندان دائمی داشته باشند.


تركان باستان و بویژه هون‌ها، اصول مرتبط با حقوق بین‌الملل نیز داشتند. تركان باستان در صورتی كه عدم تفاهمی پدید می‌آید، سعی می‌كردند از طرق صلح‌آمیز به حل مسئله بپردازند. بنظر آنها شكل معمول و عادی روابط بین‌الملل «صلح» است. علاوه بر این ایشان اصل مصونیت سفیران را نیز پذیرفته بودند. از نظر هون‌ها فرار از جنگ به معنای مرگ بود. به همین خاطر جزای فرار از جنگ «مرگ» بود.


ب: حقوق خصوصی

اطلاعات مربوط به حقوق خصوصی هون‌ها در منابع چینی بسیار محدود است. در این منابع عموماً به حقوق خانواده به عنوان شاخه‌ای از حقوقی خصوصی برمی‌خوریم. بر اساس اطلاعات اولیه، هون‌ها صاحب یك ساختار خانوادگی پدرسالارانه‌ بودند. از اصول این خانواده‌ی پدر سالار، برون همسری (ekzogami) بوده است.


در دولت هون طوایف معینی وجود داشتند كه خاقان‌ها از میان دختران ایشان همسر برمی‌گزیدند. در بین آن طوایف هون كه از نظر اجتماعی- اقتصادی پیشرفته بودند، ازدواج از طریق فراری دادن دختر وجود نداشت. چون در منابع به اسنادی در خصوص رسم فراری دادن دختران و ازدواج با ایشان بر نمی‌خوریم.


جالب توجه‌ترین نكته درباره‌ی حقوق خصوصی هون‌ها، رسم لویرات (levirat) بود. طبق این رسم و قاعده هون‌ها به عنوان یك تكلیف حقوقی می‌پذیرفتند كه پس از مرگ پدرشان با مادر اندرهایشان ؛ پس از مرگ برادران بزرگشان، برادران كوچكتر، با برادرزاده‌هایشان؛ پس از مرگ عموهایشان، برادرزاده‌ها با زن عموهایشان ازدواج نمایند. می‌توان تصور كرد كه یكی از مهم‌ترین اهداف این رسم، جلوگیری از انشقاق خانواده و جلوگیری از فلاكت و تنگدستی زنانی كه شوهرانشان مرده بود و فرزندان یتیم آنها، بوده است. ضمناً می‌توان چنین اندیشید كه اگر زنی پس از مرگ همسرش، به خانواده‌ی اصلی و سابقش برمی‌گشت، باعث كاهش قدرت كاری بالفعل آنها می‌گشت.


یكی دیگر از نتایجی كه از رسم «لویرات» حاصل می‌شود آنست كه رسم تعدد زوجات در نزد هون‌ها وجود داشته است. بر اساس نوشته‌ی «شی‌چی» (şiçi) از منابع رسمی تاریخ چین مته (Mete) پسر تومان (Tuman) از همسر بزرگش بوده است.

«اولو خاتون» لقبی است كه به اولین همسر تومان، پدر مته داده شده بود.همسر دوم او  قوما خاتون (Kuma Hatun) است. پسری كه از همسر اول بدنیا آمد، پسر بزرگ  و پسری كه از همسر دوم بدنیا آمده، پسر كوچك او می‌باشند.


«قوما» از همسر اصلی بسیار متفاوت است. ملحق  شدن قوما به خانواده،  نه به سان یك همسر بلكه به شكل خواهر خاتون بوده است. فرزندان قوما به جای اینكه به او مادر بگویند خاله اطلاق می‌نمودند. عنوان «مادر» صرفاً برای همسر اصلی قابل استفاده بود. فرزندان  قوما سهمی از ثروت پدری دریافت نمی‌كردند. علاوه بر این پسری كه فرمانروا از قوما پیدا می نمود ، نمی‌توانست به فرمانروایی برسد.منابع چینی در این باره كه در نزد هون‌ها خاتون خاقان، عیناً همانند خاقان از قداست برخوردار بوده و اینكه در اداره‌ی امور دولت مسئول تلقی می‌شده‌اند نیز، صحبت نموده‌اند.


هون‌ها در جنگ سعی می‌كردند تا جای ممكن اسیر بگیرند ،چون این اسراء در راس دارایی آنها قرار داشتند و ایشان را برای انجام كارهای مربوط به گله‌های چهار پایانشان به كار می‌گرفتند.


در منابع چین باستان به وجود اختلاف طبقاتی بین طوایف ترك تصریح شده است. از یافته‌های باستان شناسی سال های اخیر نتایجی بدست آمده كه صحت مطالب مندرج در منابع را تایید می‌نمایند. از قبر یكی از نجبای هون كه در قرن اول قبل از میلاد می‌زیسته 85 پلاك طلایی و نمونه‌هایی از زیباترین پارچه‌های چینی و ایرانی یافته شده است. قبور اغنیاء با قبرهای فقرا بسیار متفاوتند.


مهم‌ترین نكته‌ای كه از جهت حقوق ارث هون‌ها جلب توجه می‌نماید، آنست كه اگركسی جسد  همرزمش را كه در میدان كشته شده از میدان خارج می نمود، ماترك او را تصاحب می‌نموده است.



آچار سؤزلر : ترک, حقوق,

سرخپوستان؛ قبایلی از تركان باستان

یازار :

+0 به یه ن

       File:Amerikanska folk, Nordisk familjebok.jpg

همانطور كه میدانیم قبایل ترك از زمانهای بسیار قدیم،با توجه به زاد و ولد و یا خشكسالی و حوادث طبیعی مانند یخبندان،از موطن اصلی خویش بسمت شرق،غرب،شمال و جنوب كوچ كرده اند. قدیمیترین موطن تركها را میتوان اراضی مابین كوههای اورال و آلتای، منطقه سیبری، اطراف دریاچه های بالخاش، آرال و خزر، مناطق قزوین، همدان، زنجان، آذربایجان شمالی و مركزی، آناتولو شرقی و مركزی و... نام برد كه تمدنها و حكومتهای قدرتمند و تاثیرگذاری را در تاریخ از خود به یادگار گذاشته اند.

یكی از كوچهای مهم تركها بسمت شرق را كه تاریخ آنرا بیست تا بیست وپنج هزار سال قبل تخمین زده اند و سالهای متمادی ادامه داشته است، كوچ دسته های بزرگی از تركها بطرف سواحل اقیانوس آرام و از طریق تنگه «برینگ» و جزایر «آلئوسین» بسمت «آلاسكا» و از آنجا بنواحی شمالی،مركزی و جنوبی قاره آمریكا میباشد كه با آب شدن یخها ارتباطشان با قاره آسیا قطع شده است.این دسته های بزرگ بعد از كشف قاره آمریكا با نام سرخپوستان بومی آمریكا شناخته میشوند.یكی از اولین نشانه های این قبایل، بقایای آتش روشن شده ای در سواحل كالیفرنیا میباشد كه داده های باستانشناسی،تاریخ آنرا بیست و پنج هزار سال قبل معین كرده اند.
زبان اینان، التصاقی و اكثر كلمات آنها اساسا ریشه و منشا تركی دارد كه اكنون نیز تحت مطالعه زبانشناسان قرار دارد و قبایل دارای خط، همگی از خط «هیروگلیف» استفاده میكرده اند.
دومین كوچ بزرگ تركها به قاره آمریكا در سال 1233 میلادی رخ داده است.در این تاریخ،تركان «نایان» و «اویغور» از اردوی چنگیزخان فرار كرده و بهمراه قبایلی كه به آنها پیوسته اند،وارد قاره آمریكا شده اند.
همچنین اكنون معلوم شده است كه در زمان عثمانیان،اسرای تركی كه سربازان نیروی دریایی عثمانیان محسوب میشده اند و به كارائیب تبعید شده بودند،بعد از مدتی به آمریكای شمالی كوچ كرده و در آنجا با زنان بومی سرخپوست ازدواج كرده اند.این ازدواجها منجر به تشكیل قبیله ای جدید بنام «مئلونجان» شده است.تا این اواخر نیازی به مطالعه ویژه در مورد پیشینه مئلونجانها احساس نمیشد،ولی با بروز بیماری «آنئمی مدیترانه ای» كه مشابه آن فقط در سواحل مدیترانه ای كشور تركیه دیده شده است و نوعی بیماری كم خونی ارثی میباشد و از والدین به فرزندان انتقال می یابد،در میان افراد قبیله مئلونجان،دقت و توجه محققان را بخود جلب كرد.
«اتل.جی.استوارد»،محقق كانادایی،بعد از چهل سال تحقیق بی وقفه،تاریخ و فرهنگ مشترك بین تركهای «تركستان» و «آتاباسكان» سرخپوست را ثابت كرد(قبایل «آپاچی» و «ناواهو» از قبایل تشكیل دهنده آتاباسكانها بشمار میروند).اثبات منشا «كوچین»ها و «چیپه ویان»های آمریكا به تركان اویغور و منشا «آ.باهاتور»ها به تركان «خور» نیز از جمله تحقیقات ارزشمند «استوارد» میباشد.
در نتیجه مطالعات و تست DNA بخش ژنتیك عمومی انستیتو «واویلوف» مسكو به سرپرستی دكتر «ایلیا زافاروف» معلوم شد كه 72% تركهای «تووا»ی ساكن «آق دووراق» منطقه سیبری با قبایل «ناواهو»: و «آپاچی» ساكن آمریكا،مشابهت و قرابت غیر قابل انكاری دارند.
«آنتون لینك» مورخ آلمانی نیز از كوچ بزرگ تركها در قالب گروههایی بزرگ و از طریق تنگه برینگ به آمریكا و علاوه از آن به هندوستان،بینالنهرین و آناتولو یاد كرده است.
یكی از دستاوردهای جالب محققان،وجود تقویم 12 حیوانی تركی،مرسوم در بین آزتكها و «مایا»های ساكن آمریكتست.حتی تقویمی بصورت سنگ نوشته ای 25 تنی در موزه «آنتروپولوژی مكزیكو سیتی» در معرض دید عموم قرار دارد كه از زیارتگاهی مربوط به آزتكها پیدا شده است.
در مورد تمدن مایا باید گفت كه «مایا» نام مجموعه ای از اقوام سرخپوست ساكن در جنوب مكزیك و شمال آمریكای مركزیست كه شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی می ساختند و فرزندان آنها هنوز هم در این مناطق زندگی میكنند.مایا از جمله تمدنهای بسیار پیشرفته باستانی بشمار میرود كه در هنر،معماری،نجوم و ریاضیات دارای دستاوردهای چشمگیری بوده اند.مایاها ابتدا در دولت_شهرها زندگی میكردند كه پادشاهان روحانی رهبرشان بود و شواهدی از این دولتها در حدود 250 میلادی در دست است و شهرهای بزرگی چون «تیكال» ساخته بودند كه جمعیت آن به پنجاه هزار نفر میرسید.آنها سال شمسی و قمری و حركت سیاره زهره را محاسبه كرده بودند.در محاسباتشان از ریاضیات تركیبی استفاده میكردند،خط هیروگلیفی آنها پیشرفته تر از سایر اقوام سرخپوستی بود.بنابه دلایل نامعلومی از سال 800 میلادی تا 950 میلادی شهرهای جنوبی تمدن مایا رو به ویرانی نهاد و تجدید حیات این تمدن از سال 1200 میلادی آغاز شده و در نهایت در قرن شانزدهم میلادی،قلمروی مایاها بدست مهاجمان اسپانیایی فتح شد.
در مورد تمدن «آزتك» هم باید گفت كه این تمدن نیز یك تمدن سرخپوستی پیشرفته بود كه دارای اسطوره های بسیار غنی میباشد.در امپراطوری كه توسط آزتكها تشكیل شده بود،از سال 1325 میلادی تا سال 1531 میلادی دوازده نفر حكمرانی كردند.این امپراطوری سرانجام در 13 اوت 1531 میلادی،با تسلیم شدن آخرین امپراطور خود به اسپانیاییها منقرض شده است.
آزتكها دارای پرستشگاهه،برجها و خانه هایی با مصالح رنگی بودند،در نجوم،حقوق و حكومت و بسیاری از هنرها و پیشه ها مهارت داشتند و به موسیقی،رقص،نمایش و ادبیات علاقه نشان میدادند.زنان و پیران در جامعه آزتكها مورد احترام بود و جادوگران و جوانان مست به اعدام محكوم میشدند.
در نمایشگاهی كه در سال 2000 میلادی در مونیخ آلمان بنام صنعت توریزم برپا شده بود در غرفه كشور اكوادور،گلیمهایی ب نمایش گذاشته شده بود كه توجه شرقشناسان را بخود معطوف كرد.طرح،نقشه و گلهای بافته شده در آن گلیمها،درست مثل گلیمهای بافته شده در میان تركها بود.
همانگونه كه دیده ایم،سرخپوستان از كلاههایی استفاده میكنند كه با پر پرندگان زینت داده شده است و یكی از عادتهای شامانیزمی میباشد،به این نوع زینتها «تلك» میگویند.هنوز هم طایفه های كوچنده تركها  از این زینتها كه به آن «جیغا/جیققا/جیققه»میگویند،استفاده میكنند.همچنین تركمنها،تركان قزاق،تركمنهای سیواس و تركهای توروس در كلاههای خود از این زینتها دارند.
رقصهای شامان در میان تركان «تووا»ی ساكن سیبری عینا شبیه رقصهای سرخپوستان میباشد و رقص مرسوم «قارتال» در میان تركان،در بین سرخپوستان نیز مرسوم میباشد.همچنین میان افسانه «كاپاكتا كون» سرخپوستان و «ارگنه كون» تركان مشابهتهای انكارناپذیری وجود دارد.
قبل از پرداختن به اشتراكات زبانی كه مهمترین وجه اشتراك سرخپوستان با تركها بشمار میرود اشاره ای كوتاه به سرگذشت امپراطوری «اینكا» (اینكن بمعنی خدای زمین) خواهیم داشت كه كشورهای امروزی اكوادور،پرو،بولیوی،شیلی،آرژانتین و كلمبیا را شامل میشود.
«اینكا»ها بین سالهای 1438 تا 1533 میلادی حكومت میكردند.قبل از سال 1438 میلادی،این امپراطوری بصورت دولت_شهری در شهر «كوزكو» و سرزمینهای پیرامون آن بود و طبق افسانه ای كه گوینده آن از تاریخ نگاران فتح سرزمین اینكا بنام «گارسیا زودولاوگا» میباشد بنیانگذار این دولت_شهر مردی بنام «مانكو كاپاك» بهمراه همسرش «ماما اوكلو» بوده است.در سده پانزدهم میلادی «پاچا كوتی» ملقب به «سایا اینكا»(رهبر بزرگ اینكا) نهمین پادشاه اینكا با فتح بخش بزرگی از كوههای «آند»،قلمروی اینكا را از حدود شهر كوزكو فراتر برده و آنرا تبدیل به امپراطوری بزرگی بنام «هوان تین سویو» میكند.این امپراطوری با مركزیت كوزكو یك سازمان فدرالی داشت كه از چهار استان به نامهای «چین چای سویو»،«آنتی سویو»،«كونتی سویو» و «كولا سویو» با دولتهای محلی تشكیل شده بود.
پس از مرگ پاچا كوتی در سال 1471 میلادی پسرش «توپاك اینكا» دهمین امپراطور اینكا میشود كه قبلا و در زمان پدرش فرمانده ارتش بود.وی در مقام فرماندهی ارتش و در سال 1463 میلادی بخشی از سرزمینهای شمالی قلمروی پدرش،شامل بخشهایی از اكوادور و كلمبیای كنونی را فتح كرده بود.بعد از توپاك اینكا پسرش «هو اینا كاپاك» یازدهمین فرمانروا میشود و امپراطوری اینكا را به بیشترین وسعت خود میرساند و بخشهایی از شیلی و آرژانتین را به قلمروی امپراطوریش می افزاید و آنرا بین دو فرزندش «هو اسكار» و «آتا هو ایلیا» كه برادران ناتنی بودند تقسیم میكند.این دو بعد از مرگ پدر،تواما به حكومت میرسند،بخش بزرگ و مهمتر امپراطوری به برادر بزرگتر یعنی هو اسكار به مركزیت كوزكو،بخش شمالی به مركزیت شهر «كیتو»(پایتخت كنونی اكوادور) كه زادگاه «دوچیسلا» مادر آتا هو ایلیا بود به برادر كوچكتر میرسد.با ورود اسپانیاییها،میان دو برادر اختلاف و در نتیجه جنگ در میگیرد.
نخست هو اسكار در یورش به كیتو موفق عمل كرده و برادرش را اسیر میكند.اما بعدا آتا هو ایلیا فرار كرده و در نبرد «چیمبورازو» اینبار برادر كوچكتر موفق عمل كرده و هو اسكار را به اسارت خود در می آورد.آتا هو ایلیا بعد از پیروزی بر برادر خود،به كوزكو رفته و خود را یگانه فرمانروای «تاهوان تین سویو» مینامد و آماده كارزار با اسپانیاییها میشود.وی در روز 16 نوامبر 1532 میلادی در جنگی سرنوشت ساز در دشت «كاخاماركا» با «فرانسیسكو پیزارو»ی اسپانیایی به اسارت در می آید.هو اسكار كه در اسارت اسپانیاییها بود در توطئه ای از طرف آتا هو ایلیا به قتل میرسد.خود آتا هو ایلیا نیز در 29 اوت 1533 میلادی پس از پذیرش دین مسیحیت بدار آویخته میشود.هنوز هم برخی از قبایل سنتی برایش سوگواری میكنند.
اینكاها دارای پرچمی رنگین كمانی بودند،ازدواج برای مردان در سن 24 سالگی و برای زنان در سن 18 سالگی الزامی بود و نوع نظام اداری آن طوری بود كه از آن بعنوان یك تمدن كمونیستی یاد میشود.
بغیر از اشتراكات بسیاری كه میان سرخپوستان و تركها وجود دارد و به بعضی از آنها اشاره شد،اشتراكات زبانی از مهمترین اشتراكات فی مابین میباشد.زبانشناشان ریشه كلمات زبان سرخپوستان نواحی مختلف آمریكا را كه گویشهای متفهوتی دارد،با ریشه كلمات تركی یكی میدانند كه البته با توجه به بعد مسافت و قطع ارتباط در قرون متمادی،تغییراتی در كلمات و قواعد زبانی آن بوجود آمده است ولی بازهم ریشه بسیاری از اسامی و كلمات متداول سرخپوستان،تركی است.
بعنوان مثال از كشور كانادا بعنوان محل وموطن سرخپوستان یاد میشود و كلمه «كانادا» در اصل در میان بومیان «كان آتاق» تلفظ میشده است.«كان آتاق» تركیبی از دو كلمه «كان» بمعنی خان و بزرگ و كلمه «آتاق» بمعنی پدر(آتا) در میان اسكیموهای ساكن میباشد كه اروپاییان آنرا بصورت «كانادا» تلفظ كرده اند.كلمه «تورنتو» نیز در میان بومیان «تؤرن تو» تلفظ میشود و در زبان بومیان بمعنی محل اجتماع میباشد.جالب اینجاست كه كلمه «تؤرن» در زبان تركی بمعنی گردهمایی/اجتماع میباشد.
كلمه تركی «ته په» از مصدر «تپمك» كه از قضا با تلفظ «تپه» وارد زبان فارسی نیز شده است،در میان سرخپوستان و با حفظ معنی لغوی،بصورت «ته په/تپك»استعمال میشود.لازم به ذكر است كه تپه های زیادی در مناطق مختلف سرخپوست نشین و ترك نشین وجود دارد كه به برخی از آنها اشاره میكنیم:«چاپول تپه»،«آغ آل تپه»،«سیتلات تپه»،«ك آك تپه»،«آكات تپه»،«او آك تپه»،«تپك او آك ایلكو» و «تپه تیتان» در مكزیك،«كوجی تپك» در السالوادور،«جیكو تپك» و«ایكی تپه» در گوآتمالا،«سیررا تپك اوم/سیررا تپه قوم» در برزیل و «آغ تپه»،«قوم تپه»،«كول تپه»،«قارتال تپه»،«گؤك تپه» و ... در كشور ها و مناطق مختلف ترك نشین و ترك زبان دنیا.
سرخپوستان «مایا» به خورشید «كین» و ترك زبانها «گون/گونش» میگویند،تركان باستان مانند سرخپوستان،به «دب اكبر» «ییتی كون»(یئتدی گون» میگفتند.در نوشته های مربوط به «بیلگه كاغان» و «تانیو كوكا» كلمه «اؤتو كئن» كه بدفعات تكرار شده است،ب مكانی مقدس و الهی اطلاق میشود كه در میان شعبه ای از «مایا»ها بنام «چورتی» ساكن گوآتمالا بصورت «اؤته كین» و بمعنی بهشت و محل زندگی خدا بكار برده شده است.
كلمات زیر چند نمونه از لغتهای زبان مورد استفاده سرخپوستان میباشد كه با لغتهای زبان تركی آذربایجانی مقایسه شده است:
در زبان سرخپوستاندر زبان تركی آذربایجانیدر زبان فارسیدر زبان سرخپوستاندر زبان تركی آذربایجانیدر زبان فارسیتكتكتنهاكاپاكقاپاقدربتپه/تپكتپهتپه*كینگونشخورشیدكوشاقوشپرندهایتایتسگآكآغسفیدكؤچكؤچكوچ*كانقاآن/خانخانتؤرنتؤرنگردهماییاویاائو(اویه در تركی قزاقیمنزلتكونتكینشاهزادهیوجااوجابلندكایاكقاییققایق*یوكوتیاقوتیاقوت*كیپایپنخكو كوشاقو قوشوپرنده قو*باكاباخنگاه كنایك/ایكیایكیدوچاكیراچاخیرشرابیاشیلیاشیلسبزكیچیككیچیككوچك*
(كلماتی كه دارای علامت(*)هستند از زبان تركی وارد زبان فارسی شده است.)

ضمنا امروزه زبان سرخپوستان كمابیش در سراسر قاره آمریكا مورد تكلم است و حتی در برخی كشورهای آمریكای جنوبی بعنوان زبان رسمی و یا در حد زبان رسمی شناخته میشود و میلیونها سرخپوست زبان خود را حفظ كرده اند. علاوه بر لغات ذكر شده در جدول بالا،نباید فراموش كنیم كه هر انسانی در ایم طفولیت و هنگامی كه نخستین بار لب به سخن گفتن میگشاید، اولین كلماتی كه با آن آشنا میشود «پدر» و «مادر» است كه در زبان تركی آذربایجانی بترتیب بصورت «آتا و آنا» تلفظ میشود.با توجه به جدول زیر و حالت گویش كلمات «آتا و آنا» در بین سرخپوستان ساكن مناطق مختلف قاره آمریكا، نقطه اشتراك بزرگ و بسیار مهمی را میان سرخپوستان و تركها باور میكنیم كه تنها ترك زبانها وارث دو كلمه آتا و آنا بشمار میروند؛ این جدول شامل همه قبایل نمیباشد و بخاطر خلاصه نویسی، تنها بعضی از قبایل را شامل میشود:
نام قبیلهساكن منطقه/كشورآتا(پدر)آنا(مادر)یوجا تئكومكزیك،گوآتمالایومنا آنابیلوكسیآمریكاآدیاوننیایگو ایتوآمریكای جنوبی،پرو   _نانیناهوتی(آزتك)مكزیكتاتیتنانتیقو ائچو آآمریكای جنوبی،پروتایتاناناقاسائسكیموكانادا،گروئنلندآتاتاقآناناقال ائ اوتآلاسكاآداقآناقواهتوك تاتاآمریكاآنتجاائ اونجكون زاآمریكاائتاجهائنااوماهاآمریكاداداائ اونگسی او اوكسداكوتا/آمریكاآتجوجواوجومیننه تارهآمریكاتانتاائكاپاونهكانزاس/آمریكاآتئ آسآنئراچئروكیاوكلاهما/آمریكاآتوتوآتسینگچئروكیآمریكااودودااوجیویننه با گونویسكونسین/آمریكاجاجهنانهپوان،نیپه گونآمریكاجاجهنانهكاروئر،هئننه پینآمریكاآ تئ آائناكیریكانادااوت تاكاوییفوكس كیریكانادااوساآنتهمیك ماكپرو،كاناداتاتاتگیجوآل گون گو ایناونتاریو/كاناداتاتاق   _قو ایچهگوآتمالاتات نانایكسیلگوآتمالا    _نانآگو آك ائتئكگوآتمالاتاناهیداتساداكوتا/آمریكاآته/تاتیایدو/اوجاهو ایللاكالیفرنیاتا آتایئاوت چیپوهكانادادده/اوتتا    _موتسونكالیفرنیا/آمریكا    _آننا
منابع و مآخذ:- ایسلاما قدر ایران توركلرینین دیلی و ادبیاتی/ پروفسور زهتابی/ نشر اختر/ تبریز 1380- فرهنگ تاریخی_تطبیقی زبانهای اورال_آلتائیك/ روشن خیاوی/ نشر بخشایش/ قم 1383- توركلرله آمریكا یئرلیلرینین باغلانتیسی/ پولات كایا/ مقاله- قیزیل دریلیلر و كؤچ مسئله سی/ فخری ایییت/ مقاله- آمریكا چگونه آمریكا شد؟/ فرانك.ال.شول/ ترجمه ابراهیم صدقیانی/ نشر امیر كبیر/ تهران 1358- حماسه یك انقلاب/ ه.ا.برگر/ ترجمه م. ا. سپهری/ نشر آبی/ تهران 1353- تاریخ ایالات متحده آمریكا، پیش از اكتشاف آمریكا تا جنگهای انفصال/ م.شیبانی/ نشر دانشگاه تهران/ تهران 1357- منشا خانواده/ فردریش انگلس/ نشر جامی- خلاصه تاریخ هنر/ پرویز مرزبان/ نهشر علمی و فرهنگی

  منبع:ایسلانیوز


-


آچار سؤزلر : ترک,

پیری رئیس دریانورد بزرگ ترك

یازار :

+0 به یه ن


           
پیری رئیس یكی از دریانوردان مشهور ترك میباشد.  وی در خصوص جغرافیای دریایی فعالیتهایی داشته و به غیر از نقشه جهانی كه كشیده است، با "كتاب بحریه" كه  اثر معروف اوست، مشهور میباشد. كتاب بحریه، راهنمای بسیار مهمی در رابطه با معرفی سواحل، جزایر و بنادر مدیترانه و دریای اژه به شمار می رود.
 دربارۀ تاریخ تولد او اتفاق‌نظر وجود ندارد. برخی او را زادۀ 869ق/1465م، و عده‌ای دیگر 880ق/1475م دانسته‌اند (IA, IX/561؛ «دائرة المعارف...1»، XXVII/30). بیشتر مورخان محل تولد او را گلیبولوی آورده‌اند، به همین سبب، برخی از محققان غربی سعی كرده‌اند تا او را مسیحی و یونانی بشناسانند؛ اما با توجه به اینكه نام كامل او را احمد بن حاج محمد قرامانی لارنده‌ای دانسته‌اند، می‌توان پی برد كه پدرش ترك و از اهالی لارنده بوده است (نك‌ : دانشمند، II/271؛ EI1).


            ا
وایل زندگی پیری رئیس به كار دریانوردی نزد عمویش كمال رئیس سپری شد. كمال رئیس پیش از آنكه در خدمت نیروی دریایی عثمانیان درآید، در دریای مدیترانه به محافظت از بازرگانان ترك ومسلمان سپری گشت می‌پرداخت (آلپاگوت، 1-2؛ EI2). دورۀ دیگر زندگی پیری‌رئیس هنگامی آغاز شد كه بایزید دوم (حك‌ 886- 918ق/1481-1512م) در 900ق/1495م كمال رئیس، عمویش را به خدمت در نیروی دریایی عثمانی فراخواند. نام پیری رئیس نخستین‌بار در جنگهای دریایی سالهای 904- 908ق كه میان عثمانیها و ونیزیان درگرفته بود، آمده است. در این سالها، پیری رئیس فرمانده یك كشتی از ناوگان جنگی عثمانیان بود و در كنار عمویش كه در این جنگها حضور داشت، به نبرد با ونیزیان می‌پرداخت (آلپاگوت، 6؛ EI2). در همین دوره بود كه او برای رساندن خبر پیروزیِ نیروی دریایی عثمانیان بر ونیزیها و بازپس‌گیری ناوارین كه توسط عمویش صورت گرفته بود، به استانبول رفت و نخستین‌بار به حضور بایزید دوم باریافت و 3 هزار آقچه مژدگانی دریافت كرد و روزانه 5 آقچه به حقوقش اضافه شد (آلپاگوت،)7

          
در ضمن این لشكركشیها، كه بیشتر نیمة اول سلطنت بایزید دوم (ح 886 ـ 900) را فرامی گرفت ، پیری رئیس اطلاعات كاملی دربارة كشورهای حوزة مدیترانه و ابزارهای گوناگون در فن دریانوردی و مهارت در به كارگیری آنها كسب كرد. تجربة شخصی پیری رئیس و پشتكارش در گردآوری منابع (بیشتر ایتالیایی و كاتالونیایی ) همراه با ذهن خلاقش ، بعدها او را قادر ساخت تا مجموعة چشمگیری از نقشه های خشكیها و آبها فراهم آورد.

     
با غرق شدن عمویش در 917ق/1511م، در طوفان دریایی، دورۀ دیگری از زندگی پیری رئیس آغاز شد. پیری رئیس با مرگ عمویش از یك پشتیبان و حامی بزرگ محروم شد (همو، 9؛ آفتینان، 13)، ولی تجربه‌هایی كه در اثر همكاری با كمال رئیس به دست آورده بود، او را در منزلتی توأم با شهرت قرار داده بود. پیری رئیس پس از آن مدتی از دریانوردی كناره گرفت و در گلیبولو، نخستین اثرش، یعنی نقشۀ جهان را آماده كرد؛ در عین حال یادداشتهایی را كه برای تألیف كتاب بحریه آماده كرده بود، منظم نمود (همانجا).

              ملف:Piri Reis - Map of the Port of Brindisi - Walters W658205A - Full Page.jpg
با درگذشت كمال رئیس ، سومین و پربارترین مرحلة زندگی پیری رئیس آغاز شد؛ زیرا از این زمان به بعد او بیشتر در گالیپولی ( رجوع كنید به گلیبولی * كه تا 924 پایگاه اصلی نیروی دریایی دولت عثمانی بود) به سر برد و اوقاتش را صرف بررسی جنبة نظری كار نقشه كشی دریایی و علوم دریانوردی كرد. اولین و درخشانترین اثر پیری رئیس در 919 شكل گرفت و او توانست نقشة جهان را تهیه كند كه امروزه قسمتی از آن ــ احتمالاً

یك سوم ــ باقی مانده است .


                ملف:Athens by Piri Reis.jpg
این نقشه دو ویژگی دارد: نخست راهنمای كشتیرانی و نمودار بنادر مدیترانه است ، و دیگر نقشة جهان در عصراكتشافات بزرگ ( رجوع كنید به كمبل ، ج 1، ص 371ـ 458؛ سوچك ، 1992 الف ، ص 269ـ272؛ همو، 1992 ب ، ص 49ـ79). در اینجا ویژگی سومی را نیز می توان اضافه كرد و آن ارائة نقشه به عنوان اثری هنری است ، زیرا رنگ آمیزی متنوع ، شكل هنری گیرای آن ، همچنین حكایاتی راجع به رویدادهایی از قبیل كشف امریكا یا وصف عجایب این قارة جدید، نشان می دهد كه هدف از ترسیم این نقشه گذشته از استفادة ابزاری برای دریانوردان ، تأثیرگذاری بر مخاطبی مهم بوده است . بخش باقی مانده (استانبول ، كتابخانة طوپقاپی سرای ، روان 1633 مكرر، ابعاد: 90*63 سانتیمتر، كاغذ پوستی ) یك سوم یا نیمة غربی اصل نقشه است و در انتها شامل این عبارت است : «فراهم آمد بدست حقیر پیری پسر حاجی محمد و برادرزادة كمال رئیس ـ عفی الله عنهما ـ در شهر گلیپولی در محرم الحرام 919». این نقشه ، اقیانوس اطلس را با سواحل اروپا و افریقا و امریكا نشان می دهد. بنابر گفتة پیری رئیس نقشة امریكا براساس پنج نقشه ترسیم شده است : نقشه ای كه كلمب كشیده بود و نمودارهایی كه پرتغالیها فراهم آورده بودند. این نقشه از طول به نحوی پاره شده است كه قسمت عمدة آن ، شامل بخش بزرگی از اروپا، افریقا و تمام آسیا از بین رفته است . دانسته نیست كه نقشه چگونه و چه هنگام پاره شده است ، اما احتمالاً وقتی بوده كه پیری رئیس با چند كشتی از ناوگان دریایی عثمانی در پایان فتح مصر در 923 به دست سلیم اول در قاهره بوده است . زیرا طبق گفتة پیری رئیس در اثر دیگرش به نام كتاب بحریه (ص 5، چاپ عكسی ؛ رجوع كنید به دنبالة مقاله ) سلطان در آنجا از سر لطف نقشه را از وی پذیرفته است . بعدها این نقشه به فراموشی سپرده شد تا این كه در 1308 ش /1929 در كتابخانه طوپقاپی سرای كشف گردید. شناسایی این نقشه ــ هرچند تا حدودی اقتباسی از یكی از نخستین نقشه های كلمب بود كه بعدها از میان رفته بود ــ این تأثیر را داشت كه از حدود علایق محققان فراتر رفت و یك رویداد مهم بین المللی ، و مایة افتخاری برای جمهوری نوپای تركیه ،و مردم ترك بخصوص بنیانگذار آن ، كمال آتاتورك ، شد. به دستور رئیس جمهور، انجمن تاریخ تركیه در 1314 ش /1935 یك چاپ عكسی از نقشه ، به همراه دفترچة راهنمایی از ترجمة حكایات آن به زبانهای تركی جدید، آلمانی ، فرانسوی ، انگلیسی و ایتالیایی منتشر كرد (از نقشة پیری رئیس ، تجدید چاپ در 1345/1966 چاپهای خلاصه شدة بسیاری موجود است كه بهترین آنها چاپ م . ملا دو ژردن و مونیك رنسیر است رجوع كنید به نقشة ش 28). ارزش سندی نقشه واقعاً زیاد است و اگر افتادگی نداشت از ارزش بیشتری هم برخوردار می شد؛ زیرا به گفتة پیری رئیس ، وی برای ترسیم نقشه اش از منابع اروپایی و شرقی سود جسته است . به بیان دیگر حاصل كار باید اثری با نوع و ارزش منحصر به فرد بوده باشد. نقشة پیری رئیس را گاه با عناوین نادرستی چون «نخستین نقشة امریكا» یا «نقشه گمشدة كلمب با ترجمة تركی » نامیده اند. این نقشه با وجود پارگی و نقص یكی از گنجینه های مهم كتابخانة طوپقاپی سرای محسوب می شود. همچنین اهمیت جهانی این نقشه ، باعث پاره ای تفسیرهای عجیب شده است .

     http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fc/Antalya_by_Piri_Reis.jpg/800px-Antalya_by_Piri_Reis.jpg
در فاصلۀ سالهای 1516-1517م در سفر جنگی ناوگان عثمانی كه رهسپار مصر بود، مقام فرماندهی بخشی از كشتیها به پیری رئیس داده شد. این ناوگان به فرماندهی جعفربیگ، اسكندریه را تسخیر كرد. پیری رئیس با یك ناو از راه نیل به قاهره رفت و نقشه‌ای تهیه كرد و دربارۀ آن سرزمین اطلاعات تاریخی و جغرافیایی مهمی به دست داد.
هنگامی كه در 1517م، مصر به حاكمیت عثمانی درآمد، پیری‌رئیس فرصت پیدا كرد كه با سلطان سلیم اول كه از اسكندریه راهی قاهره بود، دیدار كند و آن بخش از نقشۀ جغرافیایی را كه پیش‌تر آماده كرده بود (بخش نقشۀ آمریكا كه امروزه در دست است)، به سلطان سلیم تقدیم نماید.
            ملف:Antalya and Kemer by Piri Reis.jpg
نقشة پیری رئیس هرچند در زمان حیاتش از اقبال خوبی برخوردار نشد، اما امروزه توجه روزافزونی به آن می شود. اثر دیگر او، كتاب بحریه ، در 927/1521 به پایان رسید و وی در 932 روایت دیگری از آن تهیه كرد. چاپ عكسی یكی از بهترین نسخه های آن به شمارة 2612 اَیاصوفیه را، كه اكنون در كتابخانة سلیمانیه است ، «انجمن تاریخ تركیه » همزمان با چاپ تصویری مجدد نقشة جهان 919، در 1935 میلادی منتشر كرد.

            ملف:Ancona by Piri Reis.jpg
 كتاب بحریه كتابی استثنایی و بدیع است و بی شباهت به نقشة 919 مؤلف نیست ؛ زیرا پیری رئیس از نبوغش سودجسته و اثری مشتمل بر متون و نقشه ها فراهم آورده كه از قالبهای اروپایی همزمانش نیز فراتر رفته است . كتاب وصف كاملی از كشورهای حوزة مدیترانه است كه به فصولی منقسم شده و هر فصلی با نقشة منطقه همراه است . افزون بر آن ، روایت دوم متن مقدمه ای طولانی به نظم دارد كه موضوعهای مربوط به دریانوردی ، جغرافیای اقیانوسها و سفرهای اكتشافی را دربر می گیرد.

           ملف:Amorgos by Piri Reis.jpg
روایت اول از 130 فصل و نقشه و روایت دوم از 210 فصل و نقشه تشكیل شده است . پیری رئیس در هر دو نسخه سبب نوشتن كتاب رانخست فراهم آوردن كتاب راهنمایی برای همقطاران ترك خود و هدیه ای به سلطان سلیمان به مناسبت جلوسش برتخت بیان می كند. در نسخة اصلاح شدة دوم ، پس از این مقدمة منثور، مقدمه ای منظوم (ص 7ـ85)، سپس متن اصلی به نثر و نقشه ها آمده است (ص 86ـ 848). نسخة دوم با مؤخره ای منظوم به پایان می رسد (ص 849ـ855). بنا به گفتة مؤلف در این قسمت وزیراعظم ، ابراهیم پاشا، در 930 از وی خواسته تا نسخة بهتری كه در شأن سلطان باشد، تهیه كند.

       ملف:Aegean Sea by Piri Reis.jpg

از دستخط مؤلف اثری برجای نمانده ، اما رونوشتهایی از آن باقی است (23 رونوشت از نسخة اول و ده رونوشت از نسخة دوم با اصلاحات و تغییرات زیاد؛ فهرستی از نسخ شناخته شدة این اثر را می توان در > تاریخ نقشه كشی < تألیف ت . گودریچ ، ج 2، بخش 1، ص 290ـ291، ملاحظه كرد). بسیاری از این رونوشتها از نظر شكل و محتوا همانند یكی از دو نسخة اصلی اند. رونوشتهای نسخة اول چندان كامل نیست ، اما راهنمای ملوانان است .


             ملف:Alanya by Piri Reis.jpg
رونوشتهای نسخة دوم اغلب باخطی خوانا نوشته شده و نقشه ها به طور كامل رنگ آمیزی شده اند و جنبة تزیینی آن بیشتر مد نظر بوده تا به كارگیری آن در فن دریانوردی . در این نسخه ها بیش از هر چیز طرح دقیق و كلی بسیاری از شهرهای بندری ، از جمله چشم اندازهای طبیعی استانبول ، ونیز و قاهره جلب توجه می كند (نسخة شماره 658 گالری هنر والترز، بالتیمور، و نسخة مشابه آن به شمارة 6605، در بخش نسخه های خطی تركی ییلیدیز كتابخانة دانشگاه استانبول ، بهترین نسخه ها هستند).


           ملف:Alexandria by Piri Reis.jpg
 باوجود ویژگیهای اسنادی و هنری نسخة دوم ، این نسخه نمی تواند جایگزین نسخة اول باشد؛ در واقع پیری رئیس در نسخة دوم به طور خلاصه از خاطرات شخصی خود از پایگاه اصلی كشتیهای تركی ، و شرق الجزایر و تونس یاد كرده است . بعلاوه ، احتمالاً این خلاصة كار پیری رئیس نبوده و سیدمراد یا مرادی نامی كه ویراستار غزوات خیرالدین بارباروس * بوده ، مدعی این كار است . این فرد خود را نویسندة واقعی نسخة دوم كتاب بحریه نیز معرفی كرده است ( رجوع كنید به یوردآیدین ، ص 143ـ146).


                ملف:Algiers and Bejaia by Piri Reis.jpg
پس از فتح مصر، پیری رئیس دوباره مدتی در گلیبولو بر روی یادداشتهایی كه برای نوشتن اثرش ( كتاب بحریه) گرد آورده بود، كار كرد (همو، 13-14). در 1524م هنگامی كه ابراهیم پاشا، صدراعظم سلطان سلیمان قانونی برای بازرسی مصر می‌رفت، پیری رئیس راهنمایی همان كشتی را كه صدراعظم بر آن سوار بود، برعهده داشت. صدراعظم در دوران اقامت طولانی خود در مصر، پیری رئیس را مشاور خود قرار داد («دائرة المعارف»، XXVII/31). ابراهیم پاشا كه از هوش و دانش پیری رئیس شگفت‌زده شده بود، پس از بازگشت به استانبول از تواناییها و مهارت وی نزد سلطان سلیمان قانونی صحبت كرد. پیری رئیس بعدها كتاب بحریه، اثر معروف خود را كه در 932ق/1526م به اتمام رساند، توسط ابراهیم پاشا به سلطان سلیمان قانونی اهدا كرد (همانجا؛ IA, IX/563). پیری ـ رئیس پس از تقدیم كتابش و پذیرفته شدن آن توسط سلطان سلیمان، نقشۀ جغرافیایی دیگری ترسیم كرد كه آن را نیز توسط ابراهیم پاشا به حضور سلطان عثمانی فرستاد. بخشی از این نقشه امروزه در كتابخانۀ موزۀ توپكاپی‌سرای محفوظ است (آلپاگوت، 11).


             ملف:Piri Reis map of Europe and the Mediterranean Sea.jpg
پس از استیلای عثمانیان بر مصر، آبراه سوئز به عنوان یك پایگاه دریایی عثمانی برای تسلط بر اقیانوس هند، در جنگهای دریایی نقش مهمی ایفا كرد. كارگاههای كشتی‌سازی موجود در سوئز از مملوكان مصر برای دولت عثمانی باقی مانده بود. در این كارگاهها، كشتیهایی از نوع آنچه در مدیترانه بود، ساخته می‌شد. با این همه، نمی‌توان گفت كه كارگاههای كشتی‌سازی سوئز به صورتی منظم و مداوم فعالیت داشتند؛‌زیرا سیاست امپراتوری‌عثمانی در آبهای‌جنوبی‌خلیج‌فارس و اقیانوس هند، به صورتی استقرار‌یافته نبود. كشتیهای موجود در سوئز ناوگان بحر
احمر نامیده می‌شد كه از سدۀ 10ق/16م به بعد نام آن به ناوگان هند تغییر یافت و این امر، توجه و علاقۀ دولت عثمانی را به آبهای جنوبی نشان می‌داد. همان‌گونه كه حوادث بعدی نشان داد، مجادله با پرتغالیها در اقیانوس هند برای امپراتوری عثمانی نقطۀ عطفی در تاریخ پدید آورد (اُرخنلو، 235).


        File:Second World Map of Piri Reis.jpg
حضور پرتغالیها در تنگۀ هرمز و خلیج فارس به طور مؤثر مالكیت عثمانیان بر بغداد و بندر بصره را به مخاطره می‌انداخت (راس، 251). پرتغالیها پیش از 1550م، در خلیج فارس فعالیت بسیاری داشتند. آنان حتیٰ به بحرین كه عثمانیان در آن طمع كرده بودند، رخنه كردند و قلعۀ قطیف واقع در احساء را نیز تصرف نمودند؛ علاوه بر آن، در جزایر كه منطقه‌ای باتلاقی در ایالت بصره بود، فعالیت داشتند. پرتغالیها در عین حال برای تحریك به عصیان مردم این منطقه برضد عثمانیان فعالیت می‌كردند. همۀ این تلاشها و فعالیتهای آنان سبب گردید كه عثمانیان برای اخراج پرتغالیها از آن منطقه تصمیم‌گیری كنند (ارخنلو، 239) و این تصمیم بی‌درنگ از قوه به فعل درآمد و پیری رئیس در 954ق/1547م به فرماندهی ناوگان مصر و هند منصوب شد.

                    Dosya:Piri Reis map interpretation.jpg
 این انتصاب بدان سبب بود كه عدن به تصرف پرتغالیها درآمده بود (شاو، 1/194). پیری رئیس در 1548م عدن را از پرتغالیها بازپس گرفت. به دنبال این موفقیت حقوق سالانۀ وی از طرف دیوان همایون به 100 هزار آقچه افزایش یافت («دائرة المعارف»، XXVII/31؛ ارخنلو، 237-238).
پیری رئیس در 1551م با ناوگان خود وارد آبهای دریای هند شد و به جده رسید و پس از 3 روز اقامت در آنجا، از ساحل عمان گذشت و مسقط را كه در جنوب شرقی شبه جزیرۀ عربستان قرار داشت، تصرف كرد و پس از غلبه بر 70 كشتی پرتغالی، دشمن را واداشت كه به جانب قلعۀ هرمز فرار كند، اما موفق به تسخیر قلعه نشد و شهر را به بهانۀ كمك به اروپاییان، غارت كرد (اوزون چارشیلی، II/397). پیری رئیس كه از تصرف قلعه نومید شده بود، نخواست كه بیشتر از آن در آنجا بماند، از این‌رو، از محاصره دست كشید. این امر سبب شد كه بعدها دشمنانش، او را متهم به گرفتن رشوه و مالی فراوان از پرتغالیها كردند كه پچوی این مسئله را محال می‌داند (1/350-352). پچوی احتمال می‌دهد كه پیری رئیس این پول و اموال را به عنوان خراج از پرتغالیهای حاضر در هرمز گرفته است (همانجا). شاید نیز به سبب اوضاع نظامی هرمز بود كه پیری رئیس چندان اصراری به ماندن در آنجا نكرد، زیرا تركها از تنگۀ هرمز نمی‌توانستند همانند باب‌المندب به عنوان یك معبر استفاده كنند و یا حاكمیت خود را در آنجا تثبیت نمایند؛ چون آن سوی تنگه جزو فرمانروایی صفوی بود، و بدون تصرف ایالات مكران، لارستان، فارس و خوزستان كه از آنِ ایران بود، تصرف آن تنگه امكان‌پذیر نبود. حتى درصورت تسلط بر تنگۀ هرمز، نمی‌توانستند بر خلیج فارس مسلط شوند، یعنی همان كاری كه دربارۀ دریای سرخ كرده بودند. از این‌رو، پیری رئیس پس از ترك آنجا، وارد بصره شد و قطر، جزایر بحرین و سواحل احساء را به قلمرو عثمانیان در آورد. این سفر پرمشقت، اما درخشان پیری رئیس و دانش دریایی این فرمانده ترك و نیز ثروتش، سبب حسادت رقبای او شده بود و از این بیم داشتند كه وی به مقام بیگلربیگی مصر، بصره، عربستان و سرزمینهایی كه به دست آورده بود، ارتقا یابد («دائرة المعارف»، همانجا).
پیری رئیس پس از ورود به بصره از قباد پاشا، والی شهر درخواست كمك كرد كه پذیرفته‌ نشد (یوجل، 200). او سربازان و دیگر كشتیها را در بصره رها كرد و خود با 3 فروند كشتی حامل غنایمی كه از پرتغالیها گرفته بود، راهی سوئز شد كه یكی از آنها نیز در راه غرق شد و با دو كشتی به مصر بازگشت (همو، 201؛ سامی، 2/1586). این كار بهانه‌ای به دست رقبایش داد تا او را متهم به خیانت و سازش با پرتغالیها كنند.

                           http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/31/Kitab-i_Bahriye_Rodos2.jpg
قباد پاشا والی بصره و نیز محمدپاشا والی مصر مراتب را به استانبول گزارش كردند و اعلام داشتند كه وی از بیم پرتغالیها، ناوگانش را در آبهای بصره رها كرده است. این گزارشها سبب صدور فرمانی از طرف سلطان عثمانی مبنی بر اعدام پیری ـ رئیس شد و وی در 961 یا 962ق/1554 یا 1555م، در قاهره اعدام شد (IA, IX/563؛ «دائرة المعارف»، XXVII/31-32؛ آلپاگوت، 15-16) و به قول پچوی در دیوان مصر با تیغ سیاست سر از تنش جدا كردند (1/352) و غنایم به دست آمده توسط پیری رئیس را به استانبول فرستادند (سامی، همانجا).
پیری رئیس یكی از شخصیتهای علمی در سدۀ 10ق/16م بود. وی نخستین نقشه‌نگار عثمانی است و به نظر می‌رسد كه به چند زبان اروپایی آشنایی داشته، و در آثارش از منابع غربی استفاده می‌كرده است؛ در 923ق/1517م نقشۀ جهانی را كه ترسیم كرده بود، به همراه نسخه‌ای از نقشۀ آمریكا كه كریستف كلمب در 903ق/ 1498م تهیه دیده بود، به سلطان سلیم اول تقدیم داشت (لویس، 207).
او هنگامی كه در گلیبولو به سر می‌برد، اوقاتش را صرف بررسی جنبه‌های نظری كار نقشه‌كشی دریایی و علوم دریانوردی می‌كرد. وی توانست نقشۀ جهان را تهیه كند كه امروزه قسمتی از آن ــ احتمالاً یك سوم ــ باقی مانده است. این‌نقشه دو ویژگی داشت: نخست راهنمای كشتی‌رانی و نمودار بنادر مدیترانه، و دوم نقشۀ جهان در عصر اكتشافات بزرگ بود (EI2). در ضمن، این نقشه را می‌توان یك اثر هنری نیز به شمار آورد، زیرا رنگ‌آمیزی متنوع و شكل هنری‌گیرای آن شایان توجه است، و نیز حكایاتی راجع به رویدادهایی از قبیل كشف
آمریكا با وصف عجایب آن را داراست كه نشان می‌دهد هدف از ترسیم این نقشه، گذشته از استفادۀ كاربردی برای دریانوردان، تأثیرگذاری بر مخاطبان بوده است. از نظر فن نقشه‌كشی، این نقشه كامل‌ترین نمونه در سده‌های میانه به شمار می‌رود (سلن، 517).
اثر دیگر پیری رئیس كتاب بحریه است، كتابی استثنایی و بدیع كه بی‌شباهت به نقشۀ یاد شده نیست. این اثر یك كتاب جغرافیایی ابتكاری، و از نظر دانش نقشه‌نگاری نیز نمونۀ یك پیشرفت مهم به حساب می‌آمد. متخصصان اروپایی بر این عقیده‌اند كه كامل‌ترین نقشۀ موجود در آن زمان بوده است (اوزون چارشیلی، II/605-606). پیری رئیس در این اثر از نبوغ خود سود جسته، و اثری مشتمل بر متون و نقشه‌هایی فراهم آورده كه از قالبهای اروپایی هم‌زمانش نیز فراتر رفته است. كتاب وصف كاملی از كشورهای حوزۀ مدیترانه است كه به فصولی منقسم شده، و هر فصلی همراه با نقشه است. كتاب در اصل مشتمل بر مسائلی به نظم و نثر است. پیری رئیس سبب نگارش كتاب را فراهم آوردن راهنمایی برای هم‌قطاران خود و هدیه‌ای برای سلطان سلیمان قانونی به مناسبت جلوسش بر تخت سلطنت بیان می‌كند (EI2). این كتاب در واقع اطلس جغرافیای دریایی كاملی است و مؤلف در آن به تحقیقات بسیاری دربارۀ دریای مدیترانه و دریای سرخ، و نیز خلیجها، اسكله‌ها و لنگرگاههای مربوط به آن دو دریا پرداخته كه مجموعه‌ای از اطلاعات گوناگون است؛ از جمله اطلاعاتی دربارۀ دریانوردان و مؤلفان اسلامی است كه طی 8 سدۀ گذشته كسب شده بود (شاو، 1/257).
اثر دیگر پیری رئیس، نقشۀ دیگری از جهان است كه قسمتی از آن باقی مانده، و در موزۀ توپكاپی‌سرای محفوظ است. این نقشه در 1308ش/1929م توسط خلیل ادهم مدیر موزه‌های ملی تركیه یافت شده است (آقچورا، 1). این نقشه قسمت شمال غربی اقیانوس اطلس، قارۀ افریقا، ونزوئلا و نیز جنوبی‌ترین نقطۀ گروئنلند را نشان می‌دهد كه از لحاظ هنری و اسناد بسیار ارزشمند است. توجه و نگاهی به این نقشه، نشان می‌دهد كه پیری رئیس تا چه اندازه در ترسیم این نقشه‌ها، اصول علمی را رعایت كرده است (سلن، 518).


(((آگاهی از فعالیتهای پیری رئیس بین سالهای 919ـ935، گذشته از آثار نقشه كشی ، نخست آن است كه وی احتمالاً گاهی همراه خیرالدین بارباروس به افریقای شمالی می رفته ، و دیگر آنكه او در نیروی دریایی عثمانی به عنوان راهنمای كشتی فعال بوده است ، زیرا پیری رئیس در 930 كشتی ابراهیم پاشا را به مصر هدایت كرد. از پیری رئیس پس از 935 ـ تا 954 كه به عنوان فرمانده نیروی دریایی عثمانی در سوئز مستقر شد ــ آگاهی در دست نیست . وی در این مقام در 956 عدن را دوباره تسخیر كرد، اما در 960 بختش برگشت ،زیرا خبر رسیدن ناوگان كمكی نیروی دریایی پرتغال باعث شد كه وی دست از محاصرة هرمز كه پرتغالیها در آنجا پایگاهی داشتند، بردارد و به بصره عقب نشینی كند. او بیشتر كشتیهایش را در آنجا رها كرد و با سه كشتی به سوئز برگشت كه یكی از آنها نیز در راه ناپدید شد. ازینرو دولت عثمانی او را به مرگ محكوم كرد، و این حكم در قاهره اجرا شد (اورخونلو، ص 234ـ254). پایان حیرت انگیز زندگی این نقشه بردار بزرگ برای مفسران عثمانی سؤال برانگیز نبود، اما مورخان عصر حاضر را به تفكر واداشته است ؛ به گفتة برخی از این مورخان ، احتمالاً دوفرد همنام با یكدیگر خلط شده اند (برای نمونه ، دربارة سن پیری رئیس گفته اند كه او در 960 بیش از هشتاد سال داشته است ).

توضیح این معما در این واقعیت نهفته است كه طبقة نخبگان عثمانی به استثنای ابراهیم پاشا به ارزش آثار پیری رئیس پی نبرده بودند؛ زیرا وی نتوانسته بود جای خود را در میان این طبقه باز كند. درنتیجه رفتار با او همانند رفتار با خادم سلیمان پاشا نبوده است ؛ زیرا خادم سلیمان پاشا * ، كه در 945/1538 میلادی در دیو شكست خورد، نه تنها به مرگ محكوم نشد، بلكه به منصب وزارت نیز رسید. )))

منابع :

T. Campbell, Portolan charts from the late thirteenth century to 1500, in The history of cartography, ed. J.B. Harley and D. Woodward; M. Mollat Du Jourdin and Monique de La Ronciةre, Sea charts of the early explorers:13th to 17th century, New York 1984; Cengiz Orhonlu,"Hint kaptanl â g â § ve Piri Reis", Belleten, XXXIV (1970); S.Soucek, Islamic charting in the Mediterranean, in The history of cartography, Chicago 1992 a , II/1, 263-292 ) نمایة كتابشناختی این مجلد، ص 521ـ545 رجوع كنید به نیز ); idem, Piri Reis and Turkish mapmaking after Columbus, London 1992 b , 162-175; H.Yurdayd â n, "Kitab- i bahriryye'nin telifi meselesi", AغDTCFD , x (1952).

/ سوچك ، با اندكی تلخیص از ( د. اسلام ) /

مآخذ: پچوی، ابراهیم، تاریخ، استانبول، 1980م؛ راس، كین، قرون عثمانی (ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی)، ترجمۀ پروانۀ ستاری، تهران، 1373ش؛ سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ شاو، ا. ج.و ا. ك. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و تركیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضان‌زاده، مشهد، 1370ش؛ لویس، برنارد، نخستین مسلمانان در اروپا، ترجمۀ م. قائد، تهران، 1374ش؛ نیز:

Afetinan, A., Pirî Reis'in hayatı ve eserleri, Ankara, 1974; Akçura, Y., Piri Reis haritası, Istanbul, 1966; Alpagut, H. and F. Kurtoğlu, introd. Piri Reis Kitabı Bahriye, Istanbul, 1935; Daniԫmend, İ.H., İzahlı osmanlı tarihi kronolojisi , Istanbul , 1971 ; EI1 ; EI2 ; IA; Orhunlu , C., »Hint kaptanlığı ve Pîrî Reis«,Belleten, Ankara,1970,vol.XXXIV,no.134;

Selen, S., »Piri Reisin Ԫimali Amerika haritası«, Belleten, Ankara, 1937, vol. I; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1978; Uzunçarԫılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1983; Yücel, Y. and A. Sevim, Osmanlı Klâsik döneminin üç hükümdarı Fatih-Yavuz-Kanuni, Ankara, 1983.
وهاب ولی


مختصری در باب كتا ب بحریه:

د. كتاب بحریه، راهنمای بسیار مهمی در رابطه با معرفی سواحل، جزایر و بنادر مدیترانه و دریای اژه به شمار می رود.

در ۲۳۲ نقشه جای گرفته در این كتاب،  خصوصیات  مكانهای جغرافیایی با جزئیاتشان توصیف شده است. پیری رئیس در این اثرش، از تجربیات و منابع مختلف استفاده كرده و درخصوص دریاها و سواحلی كه در آن دوره شناخته می شد، اطلاعات مفیدی داده و لیستی از انواع بادها و طوفانهای موجود در دریا تهیه كرده بود.

كتاب بحریه كه به عنوان یكی از مهمترین آثار جغرافیا محسوب می گردد، به تاریخ ۱٥۲۱  توسط پیری رئیس، موسس نقشه برداری ترك حاضر شد. استفاده از نقشه های كامل دریایی كه پُرتولان نام داشت از قرن سیزدهم آغاز شد.  طی سالهای قرن نوزدهم،  كتاب راهنمایی كه بتواند مدیترانه را با جزئیاتش تعریف كند در كشورهای غربی وجود نداشت. نقشه های راهنما در آن دوره، توسط  دریانوردانی كه در مدیترانه سفر میكردند حاضر شده و استفاده می شد.این نقشه ها به دلیل اینكه توسط دریانوردانی كه منطقه را از نزدیك می دیدند كشیده می شد، نسبت به دیگر نقشه های آن دوره، دقیقتر و مورد استفاده تر بودند. همچنین برای جلوگیری از خراب شدن نقشه ها در رطوبت و نمك دریا، آنها را بر روی پوست می كشیدند.

بزرگترین خصوصیت این نقشه ها، ۱۷ عدد بادنمایی بود كه بر روی آن كشیده می شد. در اصل، این بادنما ها جایگذار قطب نما بر روی نقاط خاصی از نقشه بود. توسط پرچم كشورها، علامت سلطنتها، شهرهای بزرگ، كشتی ها و برخی سمبل های دیگر، بر روی پرتولان ها كه نقشه هایی با جزئیات كامل بودند، می توان اطلاعات ارزشمندی در خصوص تاریخ آن دوره به دست آورد.

كتاب بحریه كه توسط پیری رئیس حاضر شده است، راهنمای بی نظیری برای كاپیتانهایی كه در مدیترانه و اژه سفر می كردند بود. پیری رئیس از سال ۱٤۸۰ به همراه عمویش كمال رئیس، كه از دزدان دریایی مشهور آن دوره بود، همه قسمتهای مدیترانه را گشته، در كارخانه ساخت كشتی گِلیبُلو كه از پایگاههای دریایی مهم دولت عثمانی بود، كار كرد. پیری رئیس در آن زمان تجربیات ۲٥ ساله اش را به كتاب انتقال داد.

با دیدن نمونه هایی از ٤۰ دست نویس باقیمانده این كتاب كه در سال ۱٥۲۱ به اتمام رسیده است، متوجه اعتبار این كتاب در آن سالها می شویم.

سال ۱٥۲٤ ابراهیم پاشا، داماد و وزیر سلطان سلیمان قانونی، پیری رئیس را در سفرش به مصر به عنوان كاپیتان راهنما به همراه برد. استفاده پیری رئیس از كتاب راهنمایش طی این سفر، دقت ابراهیم پاشا را جلب كرد. وزیر ابراهیم، از پیری رئیس خواست تا  این اثر را پاكنویس كرده و به سلطان سلیمان تقدیم كند.

پیری رئیس نیز پس از بازگشت به گِلیبُلو، كتاب بحریه را ویرایش كرده، بخش مقدمه آن كه توضیحی از جغرافیای دنیا و اصطلاحات جغرافیایی بود را نیز اضافه كرد و سپس نقشه ها را تكثیر نمود. كتاب در سال ۱٥۲٥ توسط ابراهیم پاشا، به سلطان سلیمان قانونی تقدیم شد.

پیری رئیس در مقدمه كتاب بحریه به موضوعاتی چون، هدف از نوشتن این كتاب، ضرورت علوم دریایی برای دریانوردان، طوفانها، اسامی بادها، معرفی قطب نما، معرفی نقشه، معنی نشانه های موجود در نقشه، اسامی دریاها و خصوصیاتشان،  اسكان پرتغالیها در اقیانوس هند، سواحل آفریقا، دریای چین، اقیانوس هند و كشف قاره امریكا، جای داده است. قسمت دوم كتاب بحریه، با تعریف تنگه چاناككاله و قلعه های سلطانیه و كیلیت باهیر آغاز می شود.سواحل و جزایر دریای اژه، شبه جزیره مُرا، سوحل آدریاتیك، ایتالیا، سیجیلیا، ساردونیا، جزایر كورسیكا، سواحل فرانسه،بنادر و سواحل اسپانیا، جزایر قناری، سواحل افریقای شمالی، مصر و رودخانه نیل، سواحل شرق مدیترانه، گیریت و قبرس، جنوب آناتولی و جزایر وسواحل اژه، خلیج گلیبلو و ساروس نیز در قسمت دوم كتاب بحریه معرفی می شود.

پیری رئیس به غیر از اطلاعاتی كه از عمق آبهای این جزایر و سواحل، مناطقی كه كشتیها می توانند لنگر بیندازند، بافت گیاهی ساحل، آبهای آشامیدنی و امكانات ساخت كشتی می دهد، از انسانها، ادیان، قدرتهای سیاسی و وضعیت تجاری نیز اطلاعاتی میدهد. گفتنی است این كتاب شامل اطلاعات باستانشناسی نیز میباشد.

پیری رئیس به غیر از دادن اطلاعات، نقشه دریایی كامل و مقیاس بالایی از همه بنادر و سواحل را نیز تهیه نموده است. باید كتاب بحریه را به عنوان راهنمای گردشگری مدیترانه ای نیز به شمار آورد. این كتاب كه آثار تاریخی و ساختمانها نیز در آن  ترسیم شده است، اطلاعات مهمی در خصوص بیوگرافی پیری رئیس نیز به ما داده و منبع كمیابی در این خصوص میباشد. بعدها برای استفاده بیشتر از این كتاب، سواحل و جزایر دریای مرمره و استانبول نیز به آن اضافه شده است.

برخی نوشته هایی كه از كتاب اصلی كپی شده اند، در كتابخانه های مهم دنیا و موزه ها و كتابخانه های دولتی استانبول جای گرفته است. یكی از مهمترین نوشته های كتاب بحریه كه  اطلاعات جالبی ازصدها جزیره، ساحل، شهر و بنادر سالهای اول قرن شانزدهم در بردارد نیز با ۲۳۲ نقشه، در كتابخانه دانشگاه استانبول میباشد.

منبع: ت.ر.ت فارسی




آچار سؤزلر : ترک,

جایگاه رفیع زنان در فرهنگ تركان

یازار :

+0 به یه ن



             

                          منبع:زبان وادبیات تركان خراسان



مقدمه : درتقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران در عصر حاضر روز تولد فاطمه زهرا(س) در ۲۰ جمادی‌الثانی به عنوان روز زن و همچنین روز مادر گرامی داشته می‌شود. ولی، روز جهانی زن هر ساله در17 اسفند (   ۸ مارس) برگزار می‌شود. این روز، روز بزرگِ برپایی جشن‌هایی برای زنان دركل جهان است. فعالان حوزه زنان درایران نیز این روزها را گرامی می‌دارند.

افتخار زنان مسلمان ایران همین بس كه روز میلاد برترین گوهر خلقت، بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است. سرمشق گرفتن از مظهر كامل ترین مكارم اخلاقی و اسوه بلندترین كمالات انسانی، نشان افتخاری است برای همه زنان مسلمان.

برسنگ نوشته تركی " یئنی سی"، چنین نوشته شده است: ” تانری تورك میللتی یوخ اولماسین دئیه، آتام خاقان ایله آنام خاتونی یوكسلتدی” ( خداوند ملت تورك نابود نشود گفته، پدرم خاقان و مادرم خاتون را خلق كرد).

همانطور كه می بینید در فرهنگ تورك سنگ بنای حقوق زنان از ابتدا بر اساس برابری با مردها گذشته شده است. درفرهنگ ترك حقیقت زن درانسان بودن آن است، چنانكه حقیقت مرد درانسان بودن وی می باشد. جنسیت در ادبیات، تاریخ، فرهنگ و تفكر ترك جائی ندارد. چنانكه گذشته، اسطوره ها و اساطیر موجود ترك مبین این مطلب است.

زن و دختر ترك الهه حیا ، احساس، شجاعت و علم

نقش زن را در هیچ برهه ای از زمان نمیشود نادیده گرفت . در تاریخ و فرهنگ تركان هم زنانی بوده اند كه اسمشان هنوز هم ماندگاراست، و درتاریخ ثبت شده است.  اگر بخواهیم یه تمدن یا ملتی را ارزیابی كنیم در مرحله  اول باید ببینیم چه ارزشی برای زن قائل بوده اند.

 قئز (دختر)، آرواد (زن)،خانئم (خانم)، خاتئن(خاتون)، بگیم (خانم) قادین(خانیم) و … واژه‌هایی هستند كه تركان برای نامیدن جنس مؤنث به كار می‌برند و هر یك در سن یا موقعیت اجتماعی مشخص كاربرد دارد.

ادبیات و فولكلور تركان ایران‌ پراست ازاشعار، امثال و بایاتی‌هایی كه همگی وصف شایستگی‌ها، برازندگی‌ها و قهرمانی‌های زنان و دختران را بیان می‌كنند. فولكلور تركی گاه دختر را به سیب سرخ تشبیه می‌كند (قئز قئزئل آلما) و گاه او را تكه  طلایی درخشان برمی‌شمارد (قئزدی قئزل پارچاسی / پالچئغا دوشار پارئلدار) . هرچندموقعیت خاص اجتماعی در گذشته داشتن فرزند پسر را برای خانواده‌های متكی به اقتصاد كشاورزی و دامداری طلب می‌كرد و پدر و مادر فرزند پسر را برای تامین مالی و حمایت‌های دوران سالمندی خود بیشتر می‌طلبیدند، اما دختر نیز نمك زندگی تلقی می‌شد و زنان بدون دختر را زنانی بی‌نمك برمی‌شمردند: (قئز سئزآرواد / دوز سوز آرواد).

ویژگی های زن تورك دراساطیر :

در كتاب حماسی دده قورقود- كهن‌ترین آثار ترك- هم امده است كه زنان همسان و هم ردیف مردان هستند. احترام به مادر به قدر احترام به خداست. داشتن فرزند دختر عیب و عار نیست. پدرانی هستند كه از خدا می‌خواهند، برایشان دختری عطا فرماید. زادن دختر به اندازه پسر باعث شادمانی می‌شود. زنان و دختران ترك در تیراندازی، سواركاری، و ورزشهای دیگردست كمی از مردان نداشته اند. و ضرب المثل های زیادی گواه این مطلب است. "آسلانین اركك دیشی سی اولماز" (شیر، نر و ماده ندارد) و یا " آنا كیچیك تانری‌دی"(مادر خدای كوچك است).


زن تورك دركتاب "دده قورقود" دارای خصائل آزادی، امكان تحرك اجتماعی، جسارت ، ایستادگی و ایفای حقوق و اختیارات همسر و مادر درعالیترین شكل است. به نظر می رسد امروزه این خصائل، به مرور زمان و تاثیرات سایر فرهنگها دچار تغییراتی شده است. دراین خصوص تامل درتفاوت بسیار میان جایگاه زن درفرهنگهای اعراب، فارسها، ارامنه و توركها ضروری به نظر می رسد. نمونه ها:

1- چیچك :

"چیچك" در داستان سوم دده قورقود نمونه كاملی از اقتدار یك زن درنقش "معشوقه" بامسی بئیرك است هم سن اوست، جسور است، درتیر و كمان و اسب سواری مهارت دارد، برای اینكه بداند بامسی بئیرك شوهر مناسبی برای اوست یا نه، امتحانش می كند.

2- همسر دیرسه خان :

 در داستان اول كتاب، كسی كه صاحب فرزند نباشد تحقیر می شود. نمونه آن تحقیر "دیرسه خان" در این داستان است. دیرسه خان بخاطر نداشتن فرزند تحقیر می شود، اما در مراجعت، نه تنها با همسرش تند خویی نمی كند، بلكه با او "همدردی" می كند و همسرش "راهنمایی".

بعدها وقتی دیرسه خان پسرشان (بوغاج) را  به شكار می برد و تنها باز می گردد، همسرش درمقام حسابرسی از او قرار می گیرد.

3- اطاعت كامل از مادر:

بوغاج خان، پدری كه او را به قصد مرگ در كوه رها كرده بود را با یك سخن مادرش می بخشد.

4- بورلا خاتین :

 بورلا خاتین، دراین كتاب، نماد عفت و ناموس، مظهر استقلال زن تورك است. او وقتی به دست دشمنان اسیر می شود، برای حفظ عفت و ناموس خود، حتی حاضر به خوردن گوشت پسر خود (اوروز) می شود. درعین حال بورلا خاتین مظهر استقلال زن تورك نیز هست و در داستان از چادرها ، خدمتكاران و گله های خود او بسیار سخن رفته است.

ویژگی های زن تورك در تاریخ :

تاریخ و ادبیات معاصر تركان پر است از زنان و دخترانی كه ازچشمه‌ی جوشان طبع شاعران جوشیده‌اند و قهرمان شاهكارهای ادبی گشته‌اند یا اینكه در واقعیت چنان حماسه‌ای خلق كرده‌اند كه به افسانه‌ها و داستان‌های تركان پیوسته‌اند و قصه زندگی‌شان ثبت اذهان تركان گشته است.

1- ملكه توموروس :

 دوران ملكه توموروس قدرت و جایگاه " زن" درمفكوره ملی توركان است. او یك انسان بود و یك زن، یك زن تورك. سرزمین مدیریتی او قلمروئی پهناور داشت . تاریخ آن 539 قبل از میلاد بوده است.

او پادشاه و امپراطورملتی بود كه ازجنگاوری و شجاعت و نترسی آنان ملل دیگرهنوز هم انگشت بدهان هستند و حیران، و در آن اثنا تاریخ بشریت به خود بالیده است و هنوز هم تاریخ به آن ملت بدهكاراست.

سكاها و ماساژتها اقوامی از تركان باستان بودند كه در شرق دریای خزر و شمالشرق ایران یعنی خراسان كنونی می زیسته اند؛ توماریس آنا همسر آلپ ارتونقا پادشاه توران، از قوم ماساژت ها بود كه پس از فوت همسرش، امور مملكت را به دست گرفت .

ملكه توموروس بانویی كه رهبری و پادشاهی تركان ماساژت را به عهده داشته است. در سرزمین پهناور آن زن بی همتا امنیت، عدالت (زن بودن یك امپراطور عدالت بودن یك ملت را نشان می دهد) ترقی، دگرگونی های اجتماعی و صنعتی، انكشاف ابزارهای اقتصادی و رزمی و جنگی، تحول عظیم خطی و شكلی، ایجاد یك سیستم ارتشی و جنگاوری در زمان خود، و همه و همه گویای یك مقام بلند والا دریك سیستم اداره كشوری كه حاكی از شایسته سالاری یك ملت را نشان می دهد، نمودار می گردد .

2- دختر شاه خزرها :

هزار سال بعد، این بار از آن ملت كثیر نوبت به خزر ها رسید. درهمان سرزمین یعنی از غرب سواحل دریای خزر تا به مرز امپراطوری بیزانس همان ملت با نامی قبیلگی خود "خزرها".

 خزرها درتاریخ همتائی ندارند آنان بسیار شجاع و جنگجو و میهن پرست بودند و به آئین اجدادی شان سخت وابسته بودند.

بیزانس دولت قدر وقت در مبارزه با ساسانیان به دولت وقت خزرها تمسك می جوید و آنان در امر قول و وفا زبان زدند و به یاری دولت بیزانس درجنگ با ساسانیان دست می زنند.

حال دولت بیزانس چگونه رغبت خزرها را به خود جلب كند تا با اتفاق انان به جنگ ساسانیان ادامه دهد و این شد كه خواستند وصلت درباری صورت گیرد تا تمامیت ارضی بیزانس محفوظ باشد. و این شد كه برای پسر ارشد امپراطوری بیزانس دختر شاه خزرها را به زنی گیرند تا بلكه به همین وصلت آنان از تعرضات ذاتی ساسانیان درامان بمانند. و رفتند حال را به شاه خزر گفتند و او چیزی نگفت تا مراد دختر را به چنگ آورد و شاهزاده چنین گفت :

درمرام ما شاهزاده با شاهزاده ازدواج می كند و این سنتی نیك است، اما نه به همین خامی و سادگی! .

در تمام كتب تاریخی چنین نوشته اند كه دختر شاه خزر پیشنهاد مسابقه و دوئل را كرد، زیرا كه این امر در نزد توركان رایج بوده و همین اكنون در قرن بیست و یك نیز شایع می باشد.

اسب دوانی كردند، درحال اسب دوانی دختر خزرها تیرها را به هدف می كوبید، از زیر شكم اسب در حال سرعت و دویدن اسب به طرف دیگر می جهید ، در شمشیر زنی مثال زدنی بود، تیركمان را از بچگی یاد گرفته بود و به مانند دیگر سردارا ن مرد جنگ به جنگ ها گسیل می شد. در نهایت شاهزاده بیزانس تسلیم حقایقی شد كه مانند آن را ندیده بود. بدان جهت هرچه بار عروسی را خزرها زیاد كردند، آنان بدون كلام همه چیز را قبول نمودند. انگار كه شاهزاده بیزانس تسلیم عشق پاك خود شد و اورا به دربار بیزانس دعوت كرد. و او "زن"بود ، یك زن تورك .

3- "زینب پاشا"ی زین الدینی تبریزی

تاریخ معاصر تركان نیز مبهوت بزرگی صدها زن بزرگ در حوادث دوران قجریه، انقلاب مشروطه، استبداد رضاخانی و دوره پهلوی دوم می‌باشد.

خانه مشروطه تبریز در كنار تمامی بزرگ مردان آزادیخواه، از بانوی مبارز دوره قاجار یعنی ”زینب پاشا” نیز سخن‌ها دارد.

زینب پاشا یكی از مبارزین جنبش بیداری زنان در جریان انقلاب مشروطه . سردسته زنان شركت كننده در نهضت تحریم توتون و تنباكو بود و در گشودن انبارهای محتكران تبریز در زمان قحطی نان پیشگام .

قهرمان دخت ترك آذربایجانی كه چماق در دست به ظلم و جور می‌تازد و ترانه ” زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه” را ورد زبان‌ها می‌كند.

میرزا فرخ یكی از شعرای معاصر زینب كه خود شاهد مبارزات زینب و یاران او بوده، در این باره شعری دارد كه آن روزها ورد زبان مردم تبریز بوده است:

حكم ایله دی زینب پاشا،  جمله اناث و فراشا

سیز بازاری باسون داشا، دگنگی یاغلیون گلیم

پاتاوامی یاغلیوم گلیم

باز هم مشروطیت بود و آذربایجان یكجا برای مدافعه ازحقوق خود به استبداد فشار می آورد. ستارخان در پیش حركت می كرد و مجاهدان درعقبه او. او را فرا خواندند كه شاید بشناسد مجاهدی را كه دراثر گلوله مستبدین كشته شده بود. رفت تا صورت او را ببیند شاید كاری كرده باشد. همه ایستاده بودند و او در تشخیص آن كشته . كه ناگهان چهره ستارخان اندوه ناك شد و حالت مصیبت را به صورت خود گرفت همه در ماندند كه قضیه چیست . آنگاه او كلام گشود و گفت :

او" زن " است كه چند ماه قبل برای مبارزه با مستبدین به من اصرار ورزید تا مشاركت كند كه من موافقت نكردم و اجازه ندادم كه تفنگ به دست گیرد تا دوش بدوش مجاهدین به جنگد . لذا او برای اینكه با مجاهدین باشد، لباس سربازی مردانه را به تن كرده تا كسی متوجه وی نباشد و تا آخرین قطره خونش با بیگانه جنگیده و حالا نیز شهید شده است . او "زن"بود یك "زن"تورك . او "زینب پاشا"ی زین الدینی تبریزی بود.

4- سارای قهرمان :

 براساس شواهد تاریخی بعد از اشتباه ترك های خوارزمشاهی در قتل هیئت مغول، چنگیزخان به ایران حمله كرد و محمد شاه از پیش آنان گریخت. اما پسرش جلال الدین در مقابل مغول ها ایستادگی كرد و برای اینكه زنان خوارزمشاهی به دست سربازان مغول نیافتند خود را به آب رود سند انداختند. این رفتار ملی زنان ترك در افسانه ­های آذربایجان نیز انعكاس یافته است. در داستان منظوم « آپاردی سئللر سارانی »، سارا نامزد « خان چوپان » برای اینكه بدست خان ظالم نیافتد خود را به رودخانه ی آراز می اندازد. در شهر قوشاچای (میاندوآب) نیز تا همین اواخر زنان و دختران جوان درحملات وحشیانه ی اكراد (ایرانیان اصیل !!) ترجیح می دادند خود را به آبهای خروشان جیغاتی و تاتائو بیندازند اما بدست دشمن نیافتند.  

“ سارای ” كه قهرمان بانوی یكی ازمعروفترین شعرهای تركی حكیم ابوالقاسم
نباتی اشتبینی است، در راه عشق و عفت و پیمانش، خود را به آرازچای می‌اندازد تا برای همیشه نوعروس خان چوپان خودش باقی بماند و در سوز سازهای عاشیقی غم‌افزاترین ترانه تركی باشد: (آپاردی سئل‌لر سارانی).

آرپا چایی آشدی داشدی * سئل سارانی آلدی قاشدی

جوت باجی نین گؤزو یاشدی * آپاردی سئللر سارانـــی

گئدین دئیین خان چوبانا * گلمه سین بــو ایـــــل موغانا

گلــــــــسه باتار ناحـــــق قانا * آپاردی سئللر ســــارانی

آرپا چایی درین اولماز *  آخار ســـــــــولار ســـرین اولماز

سارا كیمی گلین اولماز * آپاردی سئللـــــر ســــــارانی

آپاردی سئللـــــر ســــــارانی * بیـــــــــــر آلا گوزلی بالانی


5- تئللی زری :

”تئللی زری” هم قهرمان دیگری است كه در روزهای خون و آتش انقلاب مشروطه در كنار دیگر بزرگمردان آزادیخواه، به‌عنوان سربازی مبارز در سپاه ستارخان می‌جنگد و سرانجام به شهادت می‌رسد.

6- ” سوری ” دوشیزه ای عاشق :

 عاصم كفاش اردبیلی نیز در یكی از زیباترین مجموعه اشعار تركی وصف دوشیزه‌ای عاشق به نام ” سوری ” را می‌كند كه نامردی روزگار او را مجنون زمانه می‌كند و این بار دخترك عاشق‌ پیشه فرهادی و مجنونی در پیش می‌گیرد:

 (ایش دونوب / لیلی دوشوب چوللره مجنون سراغیندا

شیرین الده تئشه داغ پارچالئیئر / فرهاد اوتورموش اتاقیندا)

7- " هجر " جنگاوری شجاع

شیر زن دیگه ی " هجر " نام دارد. شیر زنی جنگاور و شجاع كه دوشادوش همسرش (قاچاق نبی) خواب را بر نامردان حرام می كند.

8- پروین اعتصامی شاه بانوی ادبیات ایران

شاه بانوی ادبیات ایران زمین نیز از تبریز و تركان آذربایجان سربرافراشت و پروین آسمان ادب پارسی گشت. پروین اعتصامی هم در اشعار خود از شخصیت و مقام و منزلت زن دفاع می‌كند و این گونه نام خویش را جاودانه می‌سازد.  پروین اولین و آخرین شاعر زن ترك آذربایجانی نبود؛ بلكه پیش از او بزرگ ‌زنان دیگری نیز بوده‌اند كه در آسمان ادبیات درخشیده‌اند و بعد از او نیز هم اكنون انجمن‌های ادبی در شهرهای مختلف كشورمان شاهد هنر نمایی دختران و زنان ترك شاعری است كه در زبان‌های فارسی و تركی اثرهای بی‌بدیلی می‌آفرینند.

9- دختران و زنان روستا در منظومه‌ی حیدربابایه سلام

 علاوه بر همه اینها منظومه‌ی حیدربابایه سلام استاد شهریار، این شاهكار ادبیات تركی آذربایجانی، نیز در جای جای ابیات خود از صفا و صمیمیت و مهربانی دختران و زنان روستا یاد می‌كند و شهریار در اولین بند این شاهكارادبی دختران صف‌بسته به تماشای سیلاب‌ها را توصیف می‌كند:

حیدر بابا، ایلدریم لار شاخاندا / سللر سولار شاقلیدایوب آخاندا

قیزلار اونا صف باغلیوب باخاندا/ سلام اولسون شوكتوزه، ائلوزه

منیم‌ده بیر آدیم گلسین دیلوزه.

 شهریار در منظومه‌ی حیدربابایه سلام خود از زنان و دخترانی چون عمه جان، خانم ننه، ستاره عمه، فاطمه خالا، رخشنده، خجه‌ سلطان عمه، رخساره، فضه خانم، ننه قئز، خانم عمه و … یاد می‌كند و در  قسمت‌ هایی از این اثر به شرح آیین‌ها و رسم‌های زنان درایام مختلف سال می‌پردازد. شهریار هم چنین در اثر معروف دیگرش، خان ننه، از مادربرگ خود و مهربانی‌های او به زبان ادبی سخن می‌راند و آغوش گرم وی را بهشتی می‌داند كه رسیدن دوباره بدان را آرزو می‌كند. این شاعر چیره‌دست ادبیات فارسی و تركی در اشعار مختلفی كه از سروده از مادر و همسر خویش به نیكی یاد كرده است.

خلاصه اینكه :

۱-  هرچند كه وجود چنین نمونه هایی كه در زمان ما نیز كم نیستند، سستی دیدگاههای زن ستیزانه را نشان می دهند، اما هدف از بررسی این موارد، ضرورت رفع تبعیضات حقوقی و سنتهای مردسالارانه در مورد زنان است. باید دانسته شود كه تبعیضات جنسیتی فاقد پایه های عقلانی هستند و تفسیرهایی كه به شدت از افكار صادر كنندگانشان متاثر شده اند و از گوهر اندیشه بی بهره اند نمی توانند بیش ازاین زنان را ازحقوق طبیعی خود محروم كنند. دفاع ازحقوق زن و تلاش علمی و عملی در این راستا، بخشی از آرمانهای ملی ما تركان باید باشد.

۲- واژه مقدس آنا (مادر) نیز درجای جای ادبیات و فولكلور تركی انعكاس یافته است؛ اما این واژه كم كم به فراموشی سپرده می‌شود و جای خود را به لغت مامان می‌دهد؛ همان گونه كه واژه باجی” (خواهر) جای خود را به واژه همشیره و واژه “ننه” جای خود را به واژه بیوك مامان می‌دهد و می‌رود تا از این به بعد این لغات را در اشعار و داستان‌های قدیمی بیابیم.

منابع و مواخذ:

1- كتاب تاریخ ایرا ن باستان حسن پیر نیا جلد یك

2- كتاب مرحوم زهتابی (ایران توركلرینین اسكی تاریخی) جلد اول 

3- كتاب تحقیقی ارتوركستلر با نام "خزرها".

4- حیدربابایه سلام - استاد شهریار

5- خانم ننه هاردا قالدی - استاد شهریار

6- دانشنامه بیلی توپاری



آچار سؤزلر : ترک, فرهنگ,

" آلپامیش" قهرمان افسانه ای ترك

یازار :

+0 به یه ن


اساتید ادبیات ازبكستان معتقدند قصه های آلپامیش به دنبال نوعی همبستگی بین انسان و خدا می باشد.چرا كه این قهرمان قدرت خود را ناشی از قدرت خدادانسته و پیروزی در مقابل دشمنان را بخاطر نیت خداطلبانة خود می داند.

آلپامیش نام قهرمانی افسانه ای است كه بر اساس برخی منابع از قرن دهم و برخی دیگر از قرن چهاردهم میلادی سینه به سینه روایت شده و در این روند به داستانهای منظوم و سنتی و بخشی از ادبیات شفاهی آسیای مركزی تبدیل گردیده است . بر اساس تخمین كارشناسان ادبیات شفاهی ،تاكنون چهارده هزار بیت شعر تركی در مورد آلپامیش جمع آوری شده است.
بر اساس روایات منقول،آلپامیش با داستانهای سنتی قبایل ترك در دشت قبچاق یعنی منطقه ای كه مغولستان ، قزاقستان، قرقیزستان و بخشی از ازبكستان را در بر می گیرد آمیخته است.این قهرمان را می توان با ماناس در داستان های قرقیزی و یا رستم در داستان های فارسی مقایسه نمود. ملیت های قزاق، قره قالپاق و باشقیرهای تاتار،آلپامیش را از خود می دانند و هریك به گونه ای از این قهرمان یاد می كنند.ازبكها نام این قهرمان را «آلپامیش» ، قزاقها و قره قالپاقها«آلپامیس» ،اهالی كوهستان آلتای «آق پومیش یا آلپومیش»، باشقیرهای تاتار«آلپمیش» و تاتارهای قزاق«آلپامیشته» می نامند.آلپامیش در میان تاجیكها به دلیل حاكمیت زبان فارسی جایگاه ویژه ای ندارد.
در قرون 16 و 17 هنگامی كه قلماقها (یكی از قبایل ترك) به دشت قبچاق حمله كردند برخی از ادیبان زمان،جمع آوری متون مختلف از داستانهای آلپامیش را برای حفظ ادبیات ترك،ضروری دانسته و به این امر اقدام نمودند. از آن زمان تاكنون دو متن بزرگ و اصلی و سی متن كوچك از این داستانها جمع آوری و حفظ شده است.فاضل یولداش اوغلی نقال و نویسنده معروف ازبك در جمع آوری و بازنویسی متون اصلی اهتمام ویژه ای داشت و تلاش های وی باعث شد تا این متون نایاب تجدید چاپ شده و از طریق كتابخانه های ازبكستان در دسترس علاقمندان قرارگیرد.
در این داستانها آلپامیش یك شخصیت ظلم ستیز است كه برای حفظ استقلال و یكپارچگی و استقرار صلح و آرامش مبارزه می كند. وی با اخلاق حسنه و حسن سلوك می تواند الگوی مردم خود باشد.عشق به میهن،علاقه به مردم و صداقت در رفتار از خصوصیات آلپامیش است.ازشخصیتهای دیگر داستانهای آلپامیش،دختری به نام «بارچین» است كه محبوبه الپامیش می باشد. همچنین «قلدرغاچ» خواهر و یادگار آلپامیش است.
زندگی آلپامیش به دو دوره تقسیم شده است در دوره اول ، وی برای نجات محبوبش «برچین» كه توسط قلماق ها اسیر شده به آن سرزمین سفر كرده و با پهلوانهای قلماق مصاف میكند.وی پس از نجات «برچین» با وی ازدواج كرده و پدر وی را به قبیله خود منتقل می كند.
در دوره دوم،آلپامیش برای نجات پدر و مادر همسر خود از دست قلماق ها با تابچه خان حاكم ظالم قلماق می جنگد اما شكست خورده و اسیر می شود و هفت سال در زندان قلماق ها می ماند.وی پس از این مدت از زندان فرار كرده و حاكم ظالم را می كشد و دوست خود كیقباد را بجای وی بر مسند قدرت می نشاند و به سرزمین خود باز می گردد.
از زاویه ای دیگر می توان گفت كه حماسه آلپامیش داستان جنگ بین دو قبیله قنغرات متعلق به آلپامیش و قبیله قلماق متعلق به دشمن می باشد كه بی شباهت به جنگهای ایران و توران در شاهنامه فردوسی نیست .
آلپامیش اولین نماینده ادبیات شفاهی ترك زبانان آسیای مركزی می باشد.این داستانها به عنوان منابع تاریخی برای هویت قومی ترك زبانان از آلتای شرقی تا كوههای اورال تلقی شده و  روسها با تبلیغ ناسیونالیسم روسی سعی در تحریف و حذف ادبیات فولكلوریك ملل آسیای مركزی را داشته و در این روند بسیاری از متون داستانی الپامیش را نابود یا تحریف نموده اند.
البته از آنجا كه نقالها جایگاه خاصی در ادبیات سنتی منطقه داشته و دارند امكان نابودی كامل قصه های آلپامیش وجود نداشت و در حقیقت نقالها در یك حركت مبارزاتی ، داستانهای آلپامیش را با اهداف ضد روسی ،‌ مسیحیت گریزی و ملی گرایی به نسل بعد انتقال داده اند.
استفاده از منابع اسلامی در نقل این داستانها ار نكات حائز توجه می باشد.بعد از قرن دهم و بخصوص در قرون چهارده تا هفده میلادی به دلیل اعتقادات اسلامی مردم،داستانهای آلپامیش با اسلام آمیختگی خاصی پیدا كرد و روایاتی از كتب قضاوت نامه و فتح نامه به این داستانها اضافه شد و نقالها كه بیشتر دارای گرایشات و اعتقادات اسلامی بودند پیروزی آلپامیش را ناشی از قدرت خدا و تعالیم اسلامی و تمسك به سیره پیامبر(ص) می دانستند.و حتی امروز نیز یكی از مباحث آكادمی ادبیات ازبكستان اسلام و آلپامیش است.چندی قبل نیز رادیوی ملی ازبكستان با حضور ادبای كشور در مورد آلپامیش و اسلام برنامه ویژه ای اجرا نمود.اساتید ادبیات ازبكستان معتقدند قصه های آلپامیش به دنبال نوعی همبستگی بین انسان و خدا می باشد.چرا كه این قهرمان قدرت خود را ناشی از قدرت خدادانسته و پیروزی در مقابل دشمنان را بخاطر نیت خداطلبانة خود می داند.
نكته دیگر اینكه این داستانها در هنگام كفتكو از آداب و سنن ملل منطقه،به موسیقی توجه خاصی داشته و استفاده از صوت موذن در زمانهای مختلف را حركتی نه فقط برای دعوت به نماز بلكه برای حفظ فرهنگ مردم این سرزمین بشمار می آورد.نقالان نیز به هنگام نقل بخش های مذهبی داستان از شیوه خاصی نظیر تلاوت قران و نوحه كه به آن قرائت مذهبی می گویند استفاده می كنند كه این امر آمیختگی داستان با مفاهیم اسلامی را تائید می كند. در این داستانها، پس از پیروزی آلپامیش بر دشمنان كه خائنین به ملت خطاب می شوند،فرد مجرم اعدام نمی شود بلكه در راه خدا آزاد شده و به یافتن راهی برای حركت به سوی معبود اصلی یعنی خداوند ترغیب می شود.
داستانهای آلپامیش معمولا دارای سه بعد می باشد.این ابعاد عبارتند از:
1-بعد حماسی(قهرمانی)
2-بعد عاشقانه
3-بعد تربیتی
در بعد حماسی،داستان قهرمانی های آلپامیش و پیروزیهای وی بر علیه ستمكاران و نیروهائی كه قصد ایجاد تفرقه و شكاف در میان قبایل دارند،نقل می شود.در این مرحله وی مبارزه برای آزادی معشوقه خود را تنها یك انگیزه فردی ندانسته و آن را در جهت نابودی ظلم و ایجاد تفاهم میان قبایل تلقی می نماید.مبارزات الپامیش برای نجات معشوقه و جانبازیهای وی در این راه كه حتی منجر به اسارت طویل المدت وی می گردد و همچنین اشعاری كه در دوران جنگ و اسارت برای معشوقه خود می سراید از لطافت خاصی برخوردار بوده و با داستانهای بیژن و منیژه و شیرین و فرهاد قابل مقایسه است. این داستانها در كنار ابعاد حماسی و عاشقانه دارای لطائف و نصایح تربیتی نیز بوده و با استفاده از نظم ونثر.خصائل نیكوی انسان از جمله صداقت،میهن دوستی،بزرگ منشی ، مناعت طبع،احترام به بزرگان و مبارزه برای نابودی ظلم را ترغیب می كند.
در برخی از قصه های آلپامیش تمام ابعاد سه گانه وجود داشته و این داستانها كه به قصه های بلند موسومند طرفداران بیشتری در میان توده های مردم دارند.معمولا نقالان برای روایت قصه های آلپامیش مشكلات خاصی دارند.آنها برای راضی كردن مخاطبین باید تمام داستان را تعریف كرده و از خلاصه گوئی و افزودن مطالب اضافه به داستان پرهیز نمایند نقالان حتی باید با لهجه شخصیت های داستان صحبت كرده و داستان را با موسیقی و رقصهای سنتی آمیخته كنند.در برخی از شهرستانها داستانهای آلپامیش در مجالس عروسی و ختنه سوران نقل شده كه موجب ایجاد فضای فرهنگی در مراسم می گردد و همین امر موجب حفظ داستانهای فولكلوریك آلپامیش شده است.

در سالهای اخیر سمینارهائی در جهت حفظ و ترویج ابعاد فرهنگی داستانهای آلپامیش به عنوان ادبیات شفاهی منطقه در كشورهای اسیای مركزی برپا شده است.برگزاری كنفرانس بزرگداشت هزاره آلپامیش در ازبكستان از این نمونه اقدامات تلقی می گردد و به نظر می رسد با مرور زمان ابعاد بیشتری از این حماسه تاریخی مردم آسیای مركزی روشن گردد.
منابع:
H.B.Paskoy – Central Asian identity under the Russian rule  
Abubekir Anmadjan Divay -Alpamish 



آچار سؤزلر : ترک, افسانه, قهرمان,

نادرشاه كبیر فرزند خلف ملت كبیر ترك

یازار :

+0 به یه ن


http://ketabnak.com/images/covers/%D8%AA%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B1_%D9%84%D9%86%DA%AF.jpg


در پاسخ كسانی كه به تورك بودن نادیر شك دارند. بیتی از كتبیه نادری(نادیر داش یازی سی) در كلات :


نیسبه‌ت ایله شره‌ف-و فخر-ی اوجاق-ی تئیمور


حسه‌ب ایله به جهان٬ شاه-ی شهاندیر مشهور


Nisbət ilə şərəf-u fəxr-i ocâq-i Teymur


Həsəb ilə be cahan şâh-i şəhandır məşhur


نسبش را بدان كه از دودمان تیمور است


حسب و منزلت این ایل و شاه شاهان در جهان مشهور است .


http://www.babur.org/babur/images/stories/amir%20temor%20%202.jpg

پرونده:Mooze Naderi.jpg


منبع:استاد اسماعیل سالاریان

وكتیبه نادر شاه كبیر



آچار سؤزلر : ترک,