هویت " اوغوز قاغان" و نکاتی درباره ی"اوغوزها" و حماسه ی " اوغوز قاغان"

یازار :

+0 به یه ن

 ترجمه: محمد قجقی



 بدون هیچ شک و شبهه ای، یکی از ارزشمند ترین گنجینه های ادبیات ترک، حماسه ی " اوغوز قاغا ن" 

 و به عبارت دیگر " اوغوز نامه ها " است. می دانیم اوغوز نامه هایی که در تارو پود آن ها، عناصر ریشه

دار تاریخ و فرهنگ نهفته است، در خصوص کشور گشایی های اوغوز قاغان، قهرمان و فرمانروای حماسه

ای ترک می باشد. از این رو مفید خواهد بود که ابتداء در باره ی " هویت اوغوز"- که نقش اصلی را در

داستان های اوغوز قاغان بازی می کند، مکث و تاملی داشته باشیم.

    این اوغوز کیست؟ آیا صرفآ قهرمانی حماسی است؟ یا شخصیتی است که واقعآ در تاریخ وجود داشته

است؟تا این زمان دانشمندان زیادی سعی نموده اند به این پرسش، پاسخ دهند. برخی اورا " یبغوی

بزرگ هون"( مو-تون ، همان " مته" ) شمرده اند. گروه دیگری بر آنند که او " پیامبر" بوده و برای هدایت

ملت ترک فرستاده شده است.در واقع هر دو طرف، از زاویه ی دید خودشان تا حدودی محق بنظر می

رسند. قدیمی ترین دولت شناخته شده ی ترک را " هون ها " تاسیس کردند. " مو- تون  یبغو"( ق.م ۲۰۹

تا  ۱۷۴ ق.م)یکی از قدرتمند ترین و نامدارترین فرمانروایان تاریخ ترکان، دولت هون را به اوج قدرت رساند،

  و  زمینه ها و مبانی لازم برای افرادی که بعد ها ، سلسله ها و دولت هایی ایجاد نمودند، فراهم آورد.

 تومان( Tuman)- شایدTümen- او را به عنوان وارث بر نگزید، بلکه برادر او را جانشین خویش اعلام نمود.

 " مو- تون" با نیروی ده هزار نفره ی تحت امرش، به حرکت در آمد و پدرش را  درحین یک شکار گروهی،

به قتل رساند و خود قدرت را به دست گرفت( ۲۰۹ق.م). مو- تون تشکیلات دولت را سازماندهی کرد، "

تونک – هو" ها را که مداومآ مدعی و خواستار خاک و اراضی وی بودند، به سختی شکست داد. در سال

 ۲۰۳ق.م " یوئه چی " ها را مغلوب ساخت. می دانیم که در اسناد " چینی" شرح زندگی" مو- تون" به

شکل بسیار پر رنگ و مفصلی توضیح داده شده است. اطلاعات و روایت های موجود در منابع چینی،

 اولین مطالب داستانی در خصوص ترکان را به دست می دهند.

 " مو- تون " پس از کسب حاکمیت سیاسی در آسیا، به قلمروی چین، هجوم برد. به سهولت از سد

چین( دیوار چین ) عبور کرد و حتی امپراتور چین" کائو – تی"( Kao-ti) –حکومت بین سا ل های ۲۰۶

تا ۱۹۵ ق.م- را تحت فشار قرار داد، به شکلی که وی در سا ل ۲۰۱ق. م با پرداخت خراج سالیانه  از

دست او رهایی یافت.

 زمانی که مو- تون  یبغو در سال ۱۷۴ ق.م ، در گذشت، علاوه بر اینکه ترکان را متحد ساخته بود، تعداد

زیادی از طوایف بیگانه را نیز تحت اطاعت خویش در آورده بود . او یک "تا نری – کوت"( Tanrı-kut)

- مطمح نظرو مورد لطف تانری – بود و منشاء قدرتش تانری ، ولی فرزند تانری نبود. مرزهای دولتش در

شرق به " کره" در غرب به " دریای آرال" در شمال به" مجاری فوقانی ینی سئی" در جنوب  تا " شمال

هندوستان" گسترش یافته بود. بدین جهت هیچ کس نمی تواند اهمیت تاریخی این فرمانروای بزرگ

 ترک را انکار نماید. " مو- تون  یبغو" فقط در تاریخ ملت ترک مهم نیست، بلکه در میان ملل غیر ترک

آسیای میانه هم دارای اهمیت می باشد. او نه تنها تعداد زیادی از دولت ها را سرنگون ساخت ، بلکه از

عوامل شکل گیری آسیا نیز بود. بنا بر این فراموش کردن و به باد نسیان سپردن چنین شخصیت مهمی

امکان ندارد.. خدمات این شخصیت، که در حافظه ی ملت ترک جا گرفته، سینه به سینه و به صورت

شفاهی انتقال یافت و بعدآ به صورت مکتوب در آمد. بنا بر این بسیار طبیعی است که احتمال  یکی بودن

" اوغوز و " مو- تون" را نمی توان یک سره از نظر دور داشت.

 خداوند برای اینکه انسان ها را به راه راست هدایت فرماید، هر از چند گاهی پیامبرانی را فرستاده است.

طبق کتب آسمانی الهی، برای هر قومی، پیامبری فرستاده شده است، و می دانیم که تعداد آنها بسیار

زیاد بوده است، به ویژه در واریا نت ها ی( روایت های) اوغوز نامه هایی که عناصر و اجزای اسلامی دارند،

 منسوب  بودن " اوغوز" به یک دین الهی- که در این جا دین اسلام در اولویت قرار دارد- احتمال این که او

می توانسته است یک " نبی" باشد را تقویت می نماید. شاید در تاریخ پیامبری با نام " اوغوز" آمده و

برای ترویج دینش، به همراه ملتش مبارزه نموده و در طی زمان تبدیل به یک قهرمان داستانی(حماسی)

  شده باشد.هیچ استبعادی ندارد همان گونه که شرح غزوات حضرت محمد( ص) و حوادثی که برای

حضرتش پیش آمده ، شکل  داستانی و حماسی به خود گرفته، می توان احتمال چنین روندی را در مورد

 " اوغوز" نیز در نظر گرفت.

 در این جا باید متعرض مورد دیگری نیز بشویم و آن اسامی پسران " مو- تون" است. می دانیم که "

تانری کوت مو- تون" ( که در دیدگاه چینی ها، فرزند تانری نیست)  در سال ۱۷۴ ق.م در گذشت و

پسرش"  کوک"( به چینی Ki-ok)  جانشین وی شد. پس از این فرد- که بسیار شبیه پدرش بوده است- 

در سال ۱۶۰  ق.م پسر او به نام " گون ایچن "( به چینی  çuen- çen) را در راس دولت ترک می بینیم. در

 این جا توجه شما را به اسامی پسران  تانری کوت مو- تون و نوه ی او جلب می نمایم. به نظر ما یکی از

 آن ها" کوک" است( گوگ خان) و دیگری " گون"( گون خان). یعنی پس از مو- تون یبغو، اسم دوفرمانروای

ترک، با نام پسران " اوغوز قاغان – داستان اوغوزان – عینآ یکی است. از این مورد - به عنوان سرنخ  در

موضوع شباهت " اوغوز" با " مو- تون"-  نمی توان صرف نظر نمود.

بجا و مفید می دانیم که در این جا در باره ی " اوغوز ها" نیز مکث و تاملی داشته  باشیم. در داستان ها

با " اوغوز" به عنوان اسم  یک  شخص، روبرو هستیم. اما  یک  گروه  قومی به  نام  " اوغوز ها " یا "

 ترکمن ها"وجود دارد، که  جزء  مهمی از ملت ترک، می باشند. در کتیبه های  " کول تکین" و "

بیلگه قاغان" – که در زمره ی آثار اصلی تاریخ ترکان می باشند- اوغوزان جزو طوایف ترک تلقی شده

اند.در باره ی ساختار قومی آن ها تا امروز پژوهش های فراوانی صورت گرفته است. عمومآ این دیدگاه

پذیرفته شده است که "اوغوز" به معنای " اتحاد طا یفه ها" یعنی به معنای " قبیله " است. هر چند برخی

 از فضلاء " قاغان های گوگ ترک " را نیز دارای منشاء اوغوزی می دانند، به نظر ما فعلآ ضرورت یافته

است  که  در آن  باره  با تردید  بنگریم. زیرا که   دلایل  کافی در این  مورد  که  " بورولو ها"  Börülüler) )-

 آشینا Aşina – از  قوم  " اوغوز" بوده باشند، در دست نداریم. جمله ای که در کتیبه به این مضمون آمده:

 طایفه ی " تو کوز – اوغوز، از قبیله ی خود م هستند ،برای اثبات این که " قاغان های گوگ ترک" جزو "

اوغوز ها" هستند، کافی نیست. این عبارت را می توانیم این گونه نیز تعبیر نمائیم : اوغوزان هم  تابع

من  می باشند. علاوه بر آ ن گفته شده است که اوغوزان بعد از سال ۶۳۰/ م  ، از طوایف " تو لوس"

 ( Tölös) پدید آمده اند.در واقع اوغوزان، همان گونه که در منبع مکتوب گوگ ترکان می بینیم و همانند

طایفه ی " آلتی – باغ " هنگامی که دولت های ترک در گیر دوره ی آشوب های مداوم گردیدند( که احتمالآ

 می تواند  در زمان هون ها بوده باشد) قبایل برای نجات خودشان ، با یک دیگر متحد شده باشند.

نتایجی که از  کتیبه ها ی موجود می توان گرفت این است که اسم " اوغوز" هرچند به  شکل " مفرد"

مورد استفاده قرار گرفته است، اما با " عدد های " مختلف در اتحادیه ها حضوریا فته اند. در کتیبه های

گوگ ترکی " اوغوزان" به صورت های : توقوز اوغوز، اوچ اوغوز، آلتی اوغوز و سکیز اوغوز، مشاهده می

شوند. سئوال این است که آیا همه ی این اتحادیه های ایلات در یک زمان وجود داشته اند؟ در کتیبه ها

آمده است که اوغوزان قبل از آن که " اویغورها" به  قد ر ت  برسند "تو قو ز ا وغو ز"نا میده می شدند.

ولی در کتیبه های " شینه – او سو( Şine- usu) – که به دوره ی اویغور تعلق دارد –با یک اتحادیه ی ایلات

اوغوز با نام " سکیز اوغوز" آشنا می شویم. هم چنین در کتیبه ی " بیلگه قاغان"، از جنگ " اوچ – اوغوز"

صحبت می شود. بنا بر این تمام این اتحادیه ها ، بین قرون ۷ تا۹ وجود داشته اند. ضمنآ در متن برخی از

نوشته های قرن ۱۰ / م با یک اوغوز و ۱۰ فرمانده ی آن روبرو می شویم. می توان گفت که اوغوزان در

ابتدا ی قرن ۱۰ / م اتحادیه ای با ۲۴ عضو تشکیل داده بودند. اما ضرورت دارد نکته ای را متذکر گردیم و آن

این که   تعداد اتحادیه های اوغوز موجود در کتیبه ها  ۲۶ مورد می باشد. امروزه به عنوان یک اصل

پذیرفته شده ، که تعداد طوایف اوغوز 24 عدد است ، که به دو قسمت تقسیم شده اند: بوز- اوق ها و

اوچ- اوق ها. می بینیم که این تعداد، از ۲۶ طایفه ی ثبت شده در کتیبه ها ۲ طایفه کم دارد. در این مورد

نظر ما این است که در طی قرون قبایل گوناگونی وارد اتحادیه ی ایلات اوغوز شده و یا از آن خارج شده

اند. در قرن ۱۰ / م اتحادیه ی ایلات اوغوز شکل قطعی و نهایی خود را به دست آورد. پس از این توضیحات

  شاید ایرادی نداشته باشد که بگوئیم " اوغوزان" از طوایف" تولوس" و از نژاد  ترکان می باشند.

 موطن اوغوزان بر اسا س کتیبه های گوگ ترک در شرق " سلنگه" بوده است. هر چند طبق نوشته

های  جغرافی دانان مسلمان : غز، غوز و یا اوغوز، از نسل یافث ، در کناره ی " بلغار" توطن یافته بودند.

 این اطلاعات مربوط به دوره های متاخر است. روی نهادن اوغوزان به غرب پس از نیمه ی دوم قرن ۸ / م

آغاز شده است. اغوزان  عینآ مثل آنچه در زمان گوگ ترکان اتفاق افتاده بود، در دوره ی اویغوران نیز

عصیان نموده بودند. از این جهت جزو جماعات ترکی هستند که بسیار شایان توجه می با شند.

آن ها حتی بزرگ ترین مخالفین دولت ها و  سلسله هایی بودند که خود تاسیس کرده بودند.

 ما در خصوص اوغوزان ، پس از نیمه ی قرن ۸ / م در اسناد مکتوب گوگ ترکان به موردی بر نمی خوریم.

این امر به این معنا تواند بود که آن ها به سمت غرب روانه شده اند. عمومآ اوغوزانی که به  کناره ی های

 " سیر دریا" آمده بودند، " پچنک " های این مناطق را به سمت غرب رانده و صاحب یورت و موطن جدیدی

 شدند. منابع اسلامی در نیمه ی دوم قرن ۸/ م از وجود یک "یبغو "در راس آنها و شهری به نام " ینگی

کنت" به عنوان مرکز ایشان یاد کرده اند. این منطقه کلآ بیابان های واقع در بین" ارتیش و ایتیل" را در بر

می گرفت. در جنوب هم  پهنه های " سیر دریا" و " اوست یورت" را شامل می شد. گفته شده  که

اوغوزان در قرن ۱۰ / م بسیار قدرتمند شده بودند و مخصوصآ در اوایل قرن  ۹ / م و در جریان اختلافات و

 منازعات  والیان عرب ، اوغوزان نیز  ایفای نقش کردند. آن ها عمدتآ  تابع  آئین  مانی  بودند.

 اوغوزان در قرن ۱۱ / م متفقآ  و به صورت نیرو های پر تعداد و انبوه ، به مناطق آناتولی و سوریه کوچ

نمودند و باعث ایجاد تحولات بسیار مهم در تاریخ دنیا گشتند.  تشرف به دین اسلام آغاز  نامیده شدن

 ایشان به نام " ترکمن" بود . اوغوزان  اولین دولت ترک سلجوقی را – با تکیه بر قبیله ی " قنیق" بر پا

نمودند.آن ها در تضعیف دولت سلجوق نیز نقش داشتند. بعدآ از طریق خاندان عثمانی قدرت و حاکمیت

 را به " قایی" ها تسلیم کردند . بدین صورت علاوه بر این که  در طول مدتی ۶۰۰ سا له رهبری ترکان و

جهان اسلام رابه عهده داشتند، عنوان یکی از قدرتمند ترین دولت های جهان را کسب نمودند.

 حال می خواهیم اندکی هم در باره ی " حماسه ی اوغوز قاغان" مکث و تامل نمائیم. در ساختار و متن

 داستان ها ، که در طول زمان پدید آمده بودند، بعد ها تعدادی عناصر اسطوره ای نفوذ می کنند."

حماسه ها " که مهم ترین میراث زبان و ادبیات ترکان می باشند را می توان به عنوان " منا بع تاریخ

ترکان" مورد استفاده قرار داد. حماسه ها ( داستان ها ) با ورود ترکان به صحنه ی تاریخ آغاز شد. در

ادبیاتمان- که تا امروز پیشرفت و ترقی داشته –  از آن ها به عنوان یک " نوع ادبی" بسیار سخن رانده

می شود  . حماسه ها چون در گستره ی وسیع زمان ، بعضآ تا ریخ و بعضآ نیز عناصردیگری را جذ ب نموده

اند،شکل  سرگذشت نامه به خود گرفته اند.  

داستان ها( حماسه ها ) آثار منظومی هستند که با آرمان های ملی مزین شده اند. این حماسه ها که

 ازفرا سوی قرون آمده اند، نما ینگر روح ملی هستند. تاریخ شهادت می دهد  ملل فراوانی برای

دستیابی به روح ملی در زندگی و حتی برای ایجاد تاریخ ملی، حماسه ها ساخته و پرداخته اند. مثلآ  

ایرانیان بقا ی خود را به عنوان یک ملت ، مدیون " شاهنامه " اثر شاعر ملی " فردوسی" می با شند.

 حماسه های ترک را می توان نوعی تاریخ مردمی نیز نامید. اولین دانشمندی که در خصوص حماسه

های ترک تحقیق کرد، ضیاء گوک آلپ " بود. ضیاء گوک آلپ  در هفته نامه ی " د نیای کودک" که برای

دانش آموزان دبستان تهیه می نمود، صورت تغییر شکل داده شده ی " حماسه ی اوغوز قاغان" را به

شکل منظوم و با عنوان" توفان ترک" منتشر کرد. بعدآ "  احمد ذکی ولیدی توغان" – یک ترک باشغورت –

باشناختن گستره ای که  ادبیات شفاهی  ترکان و گویش  های ترکی در آن  رواج  داشت و با استفاده از

 فرصت حضور در آن جوامع و آشنایی با گویش های آنان، سعی نمود حماسه هایمان را تدوین و تصنیف

  کرده و برخی از نکا ت تاریک آن ها را  روشن نماید.

برای پیدایش " حماسه ی ملی" باید از سه مرحله  گذشت:

 ۱-    شاعر مردمی اجزاء و قطعات کوچک سرگذشت  پرماجرای یک ملت را که روح و جنبه ی حماسی

دارند ، و به ادوار مختلف تعلق دارند، می سراید.

۲-  این اجزاء و قطعات کوچک، حول حادثه ای که توجه همه ی ملت را به خود جلب  می نماید، گرد

آورده می شود.

۳-در پایان این امر موجد یک حرکت ملی و مدنی بزرگ می شده، شاعر مردمی آگاهی – که دراین برهه

ظهور می یابد- این اجزای کوچک و پراکنده را تالیف و " حماسه ی ملی" را خلق می نماید.

 کوشش هایی نیز برای به نظم کشیدن حماسه هایمان صورت گرفته است. این کار را- بجز ضیاء گوک

آلپ که قبلآ ذکر نمودیم- " رضا نور" و" بصری گوجول" انجام داده اند. رضا نور با به نظم کشیدن حماسه ی

 اوغوز قاغان در بیش از ۶۱۰۰ بیت، اثری بزرگ پدید آورد. ن. ییلدریم گنج اوغلی، یکی از آخرین افرادی

است که در این زمینه تلاش نموده است.

 ما امروزه در مناطق مختلف، در مورد اشخا ص  گوناگون و طوایف مختلف، تعداد فراوانی " اوغوز نامه "

 داریم. ولی واقعیت این است که منشاء و خاستگاه همه ی آن ها یکی است. منبع " حماسه های

اوغوز" که امروز به شکل مکتوب در آمده اند، کتاب" جامع التواریخ" جلد دوم و بخش " تاریخ اوغوزان و

ترکان" اثر " رشید الدین" وزیر ایلخانی می باشد. هر چند مورخین و راویان ترک، در بحث از حماسه ی

اوغوز، به  رشید الدین اشاره می نمایند، اما خود وی نیز  به منبعی استناد  کرده است. بدین سبب و بر

اساس آنچه در بالا بدان اشارت رفت، امروزه تعدادی اوغوز نامه در اختیار داریم. آن ها را با استناد به

نوشته ی احمد ذکی ولیدی توغا ن ، این گونه بر می شماریم:

۱-    تاریخ اوغوز، که در زمان حیات " رشید الدین " استنساخ شده و با مینیاتور تزئین گشته و بعد ها

وارد نسخه ی دست نویس " مجمل التواریخ" اثر " حافظ ابرو" شده است. این نسخه در کاخ توپکاپی،

خزانه ی شماره ی ۱۶۵۳ نگهداری می شود.

۲-     نسخه ی دوم همین اثر، که در زمان حیات " رشید الدین" تهیه شده و در کاخ توپکاپی ، با شماه ی

 ۱۶۵۴ ثبت و نگهداری می شود. این نسخه دارای مینیاتور است ، اما برخی از صفحاتش مفقود شده است.

۳-    همان اثر در کاخ توپکاپی، در کتاب خانه ی " سلطان احمد سوم" نسخه ی شماره ی ۲۹۳۵– که

برای " کتاب خانه ی " اولوغ بیگ" تهیه شده است.

۴-    همان اثر، کاخ توپکاپی، کوشک بغداد، نسخه ی شماره ی ۲۸۲

۵-     نسخه ی موجود در کتاب خانه ی " داماد ابراهیم پاشا" جزو کتاب خانه ی سلیمانیه، که با شماره

ی ۹۹۱ ثبت و نگهداری می گردد.

۶-    اوغوز نامه ی موجود در " شجره ی ترکمه ی" ابو الغازی بهادرخان

۷-     نسخه ای با الفبای اویغوری، که در پاریس نگهداری می شود.

۸-    حکایات " دده قور قوت" که آن ها نیز نوعی اوغوز نامه می باشند.

۹-    روایت" اوزون کوپرو" که به ترکی چغتایی قلمی شده است.

۱۰- داستان اوغوز، موجود در مدخل" تواریخ آل سلجوق" اثر " یازیجی اوغلو

علاوه بر این ها ، نسخ کشف شده ی اوغوز نامه ها نیز وجود دارند. یکی از آن ها در کتاب" خان نامه ی

امامی" که در قرن ۱۷/ م  نوشته شده، وجود دارد. دیگری اوغوز نامه ای است که در " قازان" پیدا شده و

 در سال ۱۹۸۸در ترکیه به چاپ رسید. واریا نت (  روایت) دیگری از اوغوز نامه ، با عنوان " نسخه ی

عشق آباد"  شناخته می شود. به نظر ما این نسخه با دیگر نسخ تفا وت دارد.اوغوز نامه هایی نیز، در

دیگر نقا ط و در داخل آثار متفا وت یافت  می شوند.یکی از آن ها – که با الفبای اویغوری نوشته شده –

اوغوز نامه ای  است که موتیف ( درون مایه ) های پیش از اسلام در ساختار آن حفظ شده اند. این

 نسخه از اوغوز نامه،  نسبت به دیگر نسخ ، بسیار ساده است. تمام حوادث بر حول و محوریت " اوغوز"

  شکل می گیرد. در صورتی که  نسخ دیگر، ضمن این که شامل یک " افسانه آفرینش" است، بعضآ

 خصوصیات " تاریخ چنگیز"و  گاهی  نیز وبژ گیهای تاریخ " سلجوقی" یا تاریخ " عثمانی"  را  در بر  دارد.

 در پایان ذکر این موارد را مفید می دانیم  :

۱-    " اوغوز قاغا ن" به احتمال بسیار زیاد همان" مو – تون  یبغو" است

۲-     می توانیم وجود برخی از فرزندان " اوغوز" را با استناد به مستندات تاریخی اثبات نماییم  و این که

آن ها واقعآ فرمانروایی کرده اند.

۳-     تکوین و تشکیل  قوم " اوغوز" در طی  قرون  صورت گرفته  و آخرین شکل  نظم  و انسجام  قومی

( ملی ) در قرن ۱۰ / م تثبیت شده است.

۴-     به نظر ما، در نقد و ارزیابی  اوغوز نامه ها باید " نسخه ی ترکی اویغوری" – که عناصر و اجزای قبل

از اسلام را حفظ نموده است- مبنا و پایه  قرار بگیرد.



آچار سؤزلر : هویت,

هویت بازیافته تُرکانِ ایران

یازار :

+0 به یه ن
مردمانی در سرزمین‌هایی از جغرافیای ایران زندگی می‌کنند که در سیر تاریخی ارتباطات انسانی از زبان ترکی استفاده می‌کنند؛ زبانی که آمیخته با جان و روان‌شان است و بخشی از هویت‌شان را تشکیل می‌دهد. مردمانی با فرهنگی پایدار و آداب و رسومی ماندگار؛ مردمانی با شعر و ادب در همراهی با موسیقی و رقص. با آئین‌های سوگواری و شادمانی و با اسطوره‌هایی که حکایت آزادگی و رنج و تلاش کوهستان و صحرا است. مردمانی دور افتاده از تاریخ و جدا مانده از رسمیت هویت فرهنگی و اینک آگاه از بود فرهنگی-تاریخی و اقلیمی خویش و در طلب اظهار حقیقت ترک بودن

در شرایط متحول شونده مدنیت امروز، ترک‌های ایران در سودای رسمیت زبان خود و در باززایی هویت تاریخی و فرهنگی هستند که دگردیسی‌های زمانه، آنها را به پستوی اذهان رانده و در بازی‌های سیاسی و سرزمینی به خفا برده است؛ هویتی در امتداد تاریخ و فرهنگی در استمرار زیستی اینک با تجدید مطلعی که حقوق طبیعی انسان‌ها را به رسمیت شناخته و کرامت انسانی را در ارزش‌گذاری دوباره ارزش‌ها به محور هم‌زیستی اقلیمی و فرهنگی کشانده است، ترک‌های ایرانی را به تکاپو واداشته تا داشته‌های خویش را به سنجه گرفته و در ضیافت جهانی مدرنیته، حضوری فعال و شادخوارانه ارائه کنند.

بی تردید هویت بازیافته ترکان ایرانی فراتر از بازی‌های سیاسی و در گیرودار حقیقت انسانی قرار دارد و بسی گسترده‌تر از تحمیل‌های روزمرّه، به نهادینه ساختن زبان ترکی، شناخت فرهنگی و ثبت ادبیات و هنر ترکی نظر دارد؛ طرفه آن که در جهان روادار مبتنی بر حقوق بشر و احترام به اقوام و ملل، در انتخاب سبک شخصی زندگی و آزادی اختیار باور و اندیشه، پدیداری باززایی هویت به حاشیه رانده شده و خوانده شده به اقلیت ترکان ایرانی، از لوازم و الزامات مدرن‌اندیشی و کنش‌گری حقوقی بوده و حلقه‌ای از مدرنیته  ناتمام ایران‌زمین و ترکان ایرانی به شمار می‌رود.

بی‌تردید هر پروژه‌ای در فرایند مدرنیزاسیون و استناد به بنیادهای دانایی آن در رواداری و حقوق بشر، بی توجه به حقانیت هویت بازیافته ترکان ایران و باززایی آن در پاسخ‌گویی به نیازهای مردمان ترک، ناتمام بوده و رکنی از لایه‌های مدنیت نوین را تهی خواهد گرداند؛ از سویی به بازیچه گرفتن حقیقت ترکی و استفاده ابزاری از مطالبات هویتی، کج‌راهه‌ای در مدرن‌گرایی بوده و راه به جایی نمی‌برد؛ از سوی دیگر وادادگی به روایت‌های رسمی و تسلیم در برابر دوران سپری شده ملت‌گرایی که حقیقت تاریخی و فرهنگی هویت ترکان ایرانی را به نام اقلیت قومی و به اسم جدایی‌خواهانه، به سکوت می‌کشاند، کج‌فهمی است که با پایان فراروایت‌های وانموده، حیات آن به سر آمده است. اختراع «آذری بودن»، «اقلیت قومی»، «محدودیت زبانی» و… ترفندهایی هستند که ریشه در پان‌گرایی ایرانیست- ترکیست (تمامیت خواهی- الحاق گرایی) غیرحقوقی و جنجال‌های سیاسی‌کاری داشته و به دور از دانایی تاریخی و حقیقت هویتی سیر می‌کنند.

هویت بازیافته ترکان ایران از پیوند خاطره فردی و حقیقت آن ناشی می‌شود؛ پیوندی که تاریخ را به امروز می‌کشاند و دنیایی چندگانه و زیبایی‌شناختی را در حضور زبان ترکی، اسطوره‌های تراژیک و حماسی آن، رقص و موسیقی، سوگ و رنج انسانی را در فرهنگ و ادب ترکی، به دیده احترام می‌نگرد.

هویت برساخته‌ای از بود و نمود آدمی در آگاهی به خودیت خویش است؛ طرح ‌مساله‌ ‌هویت تُرکان ایران ‌و خودآگاهی تاریخی- فرهنگی به ‌آن‌، سخنی پدیدارشناختی و فراتر از جنجال‌های سیاسی و احساسات قومی ‌است‌؛ سخنی از حقیقتی زنده و تاریخ‌مند و در برآمدی از پذیرش آن در گستره فرهنگی و اجتماعی ایران زمین به زمانه دگردیسی ذهنی و فکری.

در واقع با خروج از سنّت فرهنگی و الگوهای دانایی قدمایی، سخن هویت و بحران‌های آن (خودآگاهی) موضوعیت پیدا می‌کند. چرا که آدمی تا ‌در همان‌ هویت ‌زندگی‌ می‌کند و حامل ‌امانت‌ خاطره‌ ‌قومی ‌خویش ‌است‌، نمی‌تواند هویت را به پرسش بگیرد و مسائل و مفاهیم آن را مطرح کند.

هویت‌(identity) در واژه‌شناسی ‌به ‌معنای ‌الف‌) همسانی‌ و یکنواختی‌، و ب‌) تمایزی ‌با لحاظ‌ تداوم ‌زمانی‌است‌. همین‌ مشخصه‌ها و دگردیسی ‌که ‌در هویت‌ زمانه‌ ‌مدرن ‌پدید آمده‌اند، معنای ‌سنّتی ‌و ازلی‌ و ابدی‌ هویت ‌را با تکثیر آن‌ به ‌زمینه‌های‌ چندگانه‌، به ‌پرسش‌های ‌جدی‌ در ساحت‌های‌ وجودی‌ـ معرفتی‌ـ اجتماعی ‌و اخلاقی‌ گرفتار ‌کرده‌اند؛ هویت ‌در دنیای ‌سنّتی ‌مفهومی‌ از پیش‌ داده ‌شده ‌و در میان‌ مقولات‌ متافیزیکی‌ فهمیده‌ می‌شد که‌ از گزند تغییرات‌ زمانه ‌در امان ‌بود، ‌پیش‌ از وجود انسان‌ در نهاد آدمی ‌به ‌ودیعه ‌گذاشته‌ شده ‌و تا ابد و حتی ‌بعد از اتمام ‌حیات‌ جسمانی ‌انسان ‌و مرگ‌ او از یک ‌معنای ‌دائمی ‌برخوردار بود.

هویت ‌در زمانه‌ ‌مدرنیته‌ ‌جهانی ‌شده ‌متاثر از تحقیقات ‌علمی ‌و زمینه‌های‌ اجتماعی‌ تعریف‌ می‌شود و بر اختراعی‌ بودن‌ آن‌ بیش ‌از هر مفهوم‌ و مقوله‌ای ‌تاکید می‌شود. از دیدگاه ‌مدرنیته،‌ مؤلفه‌های ‌هویت‌ عبارتند از: ۱) گشودگی‌. ۲) تفکیک‌شده‌. ۳) اندیشنده‌. ۴) فردیت‌یافته‌. با فرهنگ جهانی شده مدرنیته است که هویت‌ نقشی دیگر می‌یابد. «در بافت‌ اجتماعی ‌ماقبل ‌جدید، سنت‌ نقشی‌ اساسی‌ در پیوند بین ‌کنش‌و چارچوب‌های‌ وجودی‌ ایفا می‌کند. سنت‌ وسیله ‌معینی ‌برای‌ سازماندهی ‌زندگی‌ اجتماعی ‌ارائه ‌می‌دهد که ‌چرخدنده‌های ‌آن ‌به ‌طرزی‌ خاص‌ با احکام ‌و فریضه‌های‌ وجودی‌ درگیر می‌شوند. سنت‌، قبل ‌از هر چیز، زمان ‌را چنان‌ تنظیم ‌می‌کند که ‌گشادگی‌ افق‌ ممکنات‌ آینده ‌حتی‌المقدور محدود گردد. در تمام‌ فرهنگ‌ها، حتی ‌در سنتی‌ترین ‌آنها، مردم ‌آینده‌، حال ‌و گذشته ‌را از هم‌ تمیز می‌دهند، و بر اساس‌ ملاحظات‌ آینده ‌محتمل ‌روندهای‌ عملیاتی‌ مختلف ‌را با یک دیگر می‌سنجند. در جوامعی‌ که‌ روش‌های‌ عملیاتی ‌سنتی‌ حکمفرما است‌، گذشته‌ طیف‌ پهناوری ‌از «روش‌های‌ مرسوم‌» را به ‌آینده ‌می‌کشاند. زمان ‌تهی ‌نیست‌، و نوعی‌ «شیوه ‌هستی‌» قاطع ‌و بی‌چون‌و چرا آینده ‌را به ‌گذشته ‌متصل‌ می‌سازد. افزون‌ بر این‌، سنت‌ مفهوم ‌خاصی‌ از استواری‌ و قوام ‌امور را به ‌وجود می‌آورد که ‌به ‌طور معمول‌ عناصر شناختی‌ و اخلاقی‌ را درهم‌ می‌آمیزد. دنیا چنین‌ است‌ که‌ هست‌، چون‌ عملاً همان طور است‌ که ‌باید باشد. البته‌، در بسیاری‌ از فرهنگ‌های‌ سنتی‌، و عملاً در همه نظام‌های ‌مذهبی‌ عقلایی‌، مفاهیم ‌وجودی‌ صریح‌ یافت ‌می‌شود ـ هر چند ممکن‌است‌ این‌گونه ‌مفاهیم ‌با برقراری ‌روش‌های‌ اجرایی‌ سنتی‌ در تعارض‌ کامل ‌باشند.»

در واقع، جهان ‌پیشین ‌هویت‌ را در پیوند با باورها، انگاره‌ها، وقایع ‌و حوادث ‌می‌فهمید و لایه‌های ‌آن ‌را از یک‌ سو به‌ آموزه‌های‌ متافیزیکی‌ می‌کشاند و از سوی‌ دیگر در کنش‌ها و ایده‌های‌ عینی‌ می‌فهمید؛ هویت‌ جدید که‌ حاصل ‌معناسازی ‌در فرایند فرهنگی‌است‌، در چندین ‌صورت‌ فرصت‌ بروز یافته ‌است‌: هویت‌ اجتماعی‌ که ‌شامل ‌حضور خویشتن‌ در میان‌ افراد دیگر است‌ و ناظر بر چگونگی‌ روابط ‌بین ‌شهروندان ‌است‌؛ تطابق ‌خود با دیگران‌، درونی ‌کردن ‌هنجارهای ‌جمعی ‌و کنش‌هایی ‌که ‌در جامعه ‌به ‌منصه‌ ‌ظهور می‌رسند، نشانگر هویت‌ اجتماعی ‌هستند. بنابراین ‌«موجود اجتماعی‌، همانند موجودی‌ فردی ‌خود محیط‌ سازمان ‌دهنده‌ است‌.»

بر اساس پدیدارشناسی، هویت‌ تاریخی‌ نیز ناظر به ‌کنش‌ها و کارکردهایی ‌است ‌که ‌انسان ‌در طول‌ چندین‌هزار سال‌ از خود بروز داده ‌و دوران‌های ‌متفاوتی‌ از هم ‌در جهت‌ گسترش‌ ذهنیت ‌خود به ‌وجود آورده‌ است‌؛ رویدادها، ایده‌ها، اسطوره‌ها و باورها را می‌توان ‌سازنده‌ ‌هویت ‌تاریخی ‌دانست‌.

از این دیدگاه ‌می‌توان ‌از هویت‌ قومی‌ ‌سخن‌ گفت‌ که ‌با ورود به ‌عصر جهانی ‌شدن ‌و گسترش‌ روابط ‌بین ‌فرهنگی‌، به‌ عرصه‌ آمده ‌و از قومیت‌ فراموش ‌شده ‌و به ‌عقب ‌رانده‌شده‌ای‌ حمایت‌ می‌کند که ‌با سیطره‌ ‌مدرنیته‌ ‌کلاسیک ‌و غرب‌ گرایی ‌مفرط‌ به ‌محاق ‌فراموشی‌ سپرده ‌شده ‌بود.

از این دیدگاه است که به تعریف و حضور هویت ترکان ایران اشاره کردم. بر پایه آن می‌توان به نقش فعال ترکان در تاریخ ایران پرداخت؛ از هنر و ادبیات‌شان نوشت. به تحلیل سیاست و حکومت تُرکان رسید و از فرهنگ‌سازی‌شان روایت کرد. نادیده گرفتن تُرکان در تاریخ ایران، حاصلی از نگره سنتی و الحاق‌گرایی است که بر ذهن و زبان بخش عمده‌ای نخبگان فرهنگی و کوشندگان ادب و هنر چیره شده و اقتدار سخن ایران زمین را در شکل تمامیت‌خواهی آن پدیدار ساخته است.



آچار سؤزلر : ایران, هویت,

قالی بافی، سند هویت زنان تركمن

یازار :

+0 به یه ن
                                                       
                                                  http://www.bayragh.ir/uploads/smartsection/images/item/farsh%20turkmen.jpg
منبع:بایراق
سوابق تاریخی فرش تركمن
تركمن های ایران در منطقه تركمن صحرا واقع در مرز شمالی ایران و جمهوری تركمنستان و همچنین در قسمت شمال شرقی خراسان زندگی می كنند. اغلب تركمنهای ایران را طوایف یموت، گوكلان، سالیر و همچنین ساریق و تكه تشكیل می دهند.
مردم تركمن اگر چه اصالت خود را حفظ كرده اند، سنتهای فراوانی را چه در جنگهای قبیله یی، چه در جنگ با همسایگان و چه تحت تأثیر فرهنگ های مسلط همسایگان از دست داده اند، به طوری كه پیگیری تاریخ آنان كار آسانی نیست.
این قوم بیش از هر كالایی به فرش های خود علاقمند بوده و آنها را به شكل ها و اندازه های گوناگون می بافته اند تا نیازهای متنوع زندگی كوچ نشینی و نیمه كوچ نشینی را برآورد، نمادهای آن نوع زندگی را یادآوری كند و مایه ی شادی زندگی كوچ نشینی باشد.
بنیاد اقتصادی زندگی اغلب تركمن ها، مثل همه ی عشایر، دامداری است. با وجود این، اوضاع جغرافیایی و سیاسی گاه امكانات بهتری مثل كشاورزی را فراهم می آورد. زنان عشایر و از جمله تركمن ها در انواع بافته ها چنان كاردان و مسلط بودند كه با ساده ترین ابزارها مجموعه ی متنوع و شگفت انگیزی را ایجاد می كردند كه گاه، به ویژه هنگام عروسی، بر روی شتر و اسب به نمایش گذاشته می شد. در عین حال، همین فرش ها، هر اندازه با دقت و زیبا بافته شده بود، زیر دست و پا و در زندگی گذرا و ناپایدار و در عین حال پر غرور و حادثه ی تركمن ها از بین می رفت. به همین دلیل، تنها نمونه هایی باقی مانده است كه یا پیشامد یا دست بیگانه یی كه با اعجاب و تحسین به سوی آنها رفته، انواع قابل توجهی را از گزند روزگار نگه داشته است. كهنه ترین این نمونه ها از قرن دوازدهم هجری (هیجدهم میلادی) عقب تر نمی رود، و به همین دلیل، تاریخ قالی تركمن اساساً روشن نیست.
از میان قبایل مختلفی كه قالیبافی در آنها رواج داشته است (در قرون گذشته) فقط نام سه قبیله كهنه به جای مانده كه از قالیبافی آن سختن رفته است: سالور، چدر (جولدر، دولدر) و ایمدلی (ایمور، المور).
كهنه ترین و عمده ترین قالی های تركمن از قرن نوزدهم میلادی، باقی مانده است. در عین حال كه بافت قالی در بین برخی از قبایل تركمن تأیید نشده است، چندین قبیله كه قدیمتر، بزرگتر و نیرومند تر از همه هستند قالی می بافته اند.
ایل های بزرگی چون سالور، تكه (كه منشعب از ایل سالور است)، ساریك، یموت و ارساری و چدر از قدیمترین ایلاتی بوده اند كه قالیبافی در آنها رواج داشته است و هر كدام از آنها نقوش مربوط به قبیله خود (توتم) داشته اند.

تاریخ قالی تركمن انعكاسی از تاریخ این قوم است. همچنان كه در مورد تاریخ هیچ قبیله یی نمی توان با اطمینان سخن گفت، بیان تاریخ قالی تركمن نیز خالی از اشكال نیست الگوی كلی قالی تركمن نشان از تحولات شدید ندارد، زیرا به صورت نقش های تكراری باقی مانده است. این نقش ها در ایران بیش از ششصد سال سابقه دارند و در بسیاری از مینیاتورهای قرن هفتم هجری به بعد منعكس شده اند. از آنجا كه كهن ترین قالی به دست آمده ی جهان نیز دارای نقش های تكراری است، باید پذیرفت كه نقش های تركمنی در یك مرحله ی ابتدایی باقی مانده اند.

                   http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/1.jpg

ساختار
تار و پود قالی های تركمنی در بعضی از موارد از پشم است و آنها از پشم گوسفندان خود برای بافتن چنین فرش هایی استفاده می كنند. قالی تركمن را زنان بر روی دار افقی و در درون چادر می بافند، در نتیجه بافت قطعات كوچكتر، رواج دارد. علاوه بر قالی، انواع دیگری از بافته های فرش و گلیم گونه نیز كه عمدتاً كاربرد ویژه ای دارند در مناطق تركمن نشین تولید می گردد كه از آن جمله می توان به خورجین، آلمالیق و اجاق باشی اشاره كرد.
امروزه تركمنها، بیشتر به بافت پشتی قارچین مشغولند و تقریباً انواع دیگر بافته ها را به فراموشی سپرده اند و اغلب به بافت یك نوع قالیچه مشغولند. گاهی برخی بافنده ها از سر تفنن كیف هایی هم برای خانمها می بافند. امروزه پلاس یا گلیم خیلی كم بافته شده و اجاق باشی یا آلمالیق دیگر بافته نمی شود.
بهترین بافته های قالی تركمن مربوط به ایل تكه است. تعداد بافته های ایل تكه كمتر از بافته های دو طایفه یموت است، آتابای در كیفیت بافندگی سپس از تكه قرار دارد و بیشترین حجم قالی را تولید می كند. جعفربای سپس از آتابای قرار دارد و تولید آنهم كمتر است.
نوع گره قالی های تركمنی هم تركی و هم فارسی است. ایل تكه بیشتر از گره تركی استفاده می كند ولی در سایر مناطق گره فارسی هم استفاده می شود.
شیرازه متصل در قالی های تركمنی به كار می رود و گلیم بافی فرش های آنها از نوع فارسی است. بیشتر قالی های تركمن از نوع درشت باف هستند ولی در ایل تكه كه بیشتر از ابریشم استفاده می كنند، ریز بافی تا حد رجشمار ۴۰ و ۵۰ دیده می شود. مهمترین ویژگی فنی بافت قالی آنها تك بوده بودن قالی آنها است (تك پود نازك) كه به همراه قالیچه های بلوچ از بارزترین نمونه های این شیوه در این زمان هستند. به طور كلی می توان گفت فرش های تركمن تخت باف هستند.

طرحهای رایج
نقشه های تركمنی اصیل همه تكراری هستند، یعنی از تكرار یك یا چند نقشمایه شكل می گیرند. جان تامپسن ویژگی نقوش قالی تركمن را اینگونه توصیف می كند: « ویژگی بافت تركمن «گل» است. هر كسی روزگاری عملاً در این اندیشه رفته است كه این نقش های دقیق چه معنایی دارد. اغلب نظریه ها می گویند كه نقش های قالی تركمن نشانه چیزی است، از جمله نظام آبیاری و مزارع، چادرهای یك اردو، و انواع گل. اندیشه ی دیگر این است كه نقش های تركمن از طرح های در هم رفته و رایج دوره ی تیموری گرفته شده است. این نظریه مبتنی بر شباهت گل های تركمنی است با نقش های قالی هایی كه در مینیاتورها تصویر شده است. متاسفانه شباهت فقط سطحی است.
نقش های تمركز یافته از جمله نیلوفر آبی، شقایق، ابر، موج و نمونه های دیگر رایج هنری از شرق به هنر آسیای مركزی راه یافته اند. آنها را از قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) در قالی تركمن و از قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) در قالی های ایرانی می توان دنبال كرد.
به عقیده او تركمنها نقش ها را متمركز (درهم فشرده) می كرده اند. انزوای فرهنگی آنان را در حفظ طرحهای كهنه كمك كرده است. اگر نقشی در قالی قدیم ترك (عثمانی قدیم و تركیه امروز) پیدا شود كلید كار است.
طبیعی است كه تا همین حد اشكالات فراوانی بر این نظریه وارداست، به طوریكه می دانیم، «نیلوفر آبی» یا لوتوس از كهن ترین زمانها در هنر ایرانی رایج بوده است و در آثار پس از اسلام نیز همیشه دیده است.
به عقیده جان تامپسن حلقه ابر نماد هر گونه حلقه، روزنه و امثال آن است. و رواج این نقش در قالی های ترك (آسیای صغیر) را به شكل گیری گل تركمنی مربوط می داند. این حلقه ابر شناخته در ایران «میله بندی و در میان تركمنها تمیر چین» (آهن چین) است و در نقش قالی بر مینیاتورهای قرن هشتم هجری دیده می شود.
جان تامپسن ترنج هشت گوشه قالی ترك در قرن دوازدهم هجری را منشأ گلهای تركمنی می داند در حالی كه تنها بخشی از ظاهر آنها به هم شباهت دارد. و نموداری نیز در این مورد ارائه داده است. مهمترین مسأله در این است كه محققانی نظیر تامپس هیچ گاه به نام اصلی این گلها توجه نمی كنند.
در صورتی كه گلی از حلقه ابر یا هر چیز دیگر گرفته شده باشد باید نشانی هر قدر هم كوچك و ناچیز از آن سرچشمه در این گلها باشد، در حالی كه حتی یك نمونه نمی توان یافت كه آنرا بتوان به هنر چین یا آسیای مركزی پیوند داد.
تركمنها گلهای اصلی قالی خود را نامهایی داده اند كه صورت مهمترین آنها و معنی نام آنها مسائل بسیاری را روشن می كند.
«و چه زیبا گفته است بوگولیوبرف محقق نامی فرش تركمن»
در فرش تركمنی، ما به یك منبع زیباشناختی از كار و تلاش گروهی بر می خوریم كه طی نسلهای متوالی گرد آمده است. بهترین و زیباترین آنها حفظ شده و اگر خطری در كمین این باز مانده های گرانبهای زمانهای دور دست و كهنه باشد همانا، شرایط تمدن و تاراجگری زندگی كنونی ماست.

مهم ترین گلهای قالی تركمن
اكثر نقوش قالی های تركمنی از آنجائیكه بر گرفته از اشیاء كاربردی خاص و یا نمونه های طبیعی مشخص هستند لذا در اكثر موارد به همان نام، موسوم شده اند. كه برای نمونه موارد زیر را ذكر می نمائیم:
فیلپی گول به معنی نقش كف ای فیل. نام گل بزرگی است. (قابل مقایسه با چپات اشتر در سیستانی به معنی كف پای شتر).
چمچه به معنی چمچه یا چمچه. چمچه لغت فارسی است به معنی قاشق گود.
كجبه به معنی كجاوه و گرفته از تلفظ بسیار قدیم واژه یعنی كجابه
گولی گول به معنی نقش گل گلدار و آن نقش مایه یی است دارای گل های ریز
دغا به معنی طلسم. در تركی ریشه ندارد و همان دعاست.
سكیز كله به معنی هشت كله. ترجمه از فارسی است.
سكیز قاپی به معنی هشت در.
چرخ پلك به معنی چرخ فلك.
آینا؛ آینا گل به معنی نقش آینه.
آت ایاقی پای اسب به تقلید از فیلپی گول.
آدینه كه به معنی اذین (زیور) است و به شكل یك زیور زرین هم هست.
آینا؛ آینه؛ آیناقوچك (تركیبی از آینه و قوچك).
اتنك، آذین )آذینك)؛ آلا و تركیب های بسیاری با آن (سرخ، چند رنگ)؛ آق سرای (سرای سپید)، آلتی بازار (شش بازار، تقلید از چهار بازار، چهار سوق فارسی)؛ آلماباغی (باغ سیب)؛ اره گل (ترنجی كه حاشیه ی دندانه دار، مثل اره دارد)؛ بادام؛ بركرك (رگبرگ)؛ بستان (بوستان)؛ بغلك (بغلك ستون، اصطلاح معماری)؛ بوتا (بوته، بته)؛ بورك (سه گوشه، سیستانی: بورك)؛ پارسی گل؛ پچ (پیچ)؛ پنجه گیره (دستگیره، پنجه گیره)؛ تاواقچا (طبقچه)؛ ترس حلقه (حلقه ی بر عكس)؛ تكبنت (ترك بند)؛ تمیر چین گل (ترنج آهنین، ترنج دارای میله بندی)؛ تومار (طومار)؛ تویه تاپان (پای شتر، سیستانی: چپات اشتر؛ این اصطلاح تركمنی، ترجمه است.)
سكر گل (شكر گل، گلشر)؛ سكر گیشیك (آب نبات)؛ تلبرگ (رگبرگ)؛ جودور (چاودار، جودانه)؛ جوز (جوز، گردو)؛ چتنك (چیده، شطرنجی، سیستانی: چیتانك)؛ چمچه (چمچه)؛ چووال گل (ترنج جوال)؛ قارچین گل (ترنج خورجین)؛ خمتز (خمتاز، قیقاج)؛ خوناوا (خونابه، لكه ی سرخ)؛ هراتی (شبیه ماهی درهم)؛ دالموچ (دالموش)؛ دغا (دعا، بازوبند)؛ دغدن (داغدان)؛ رگمه (رگه، ردیف)؛ زولفی زر (زلف زر، رشته ی زرین)؛ زنجیر لیك (زنجیره)؛ ساری گیره (گیره ی زرد؟)؛ ساندیق (صندوق، نوعی ترنج، مقایسه كنید با كلاردشت: صندوقی به معنی ترنجدار)؛ سگداغ گول (گل سگداغ، داغ سگ)؛ سیمك؛ شخك (شاخك)؛ شهی نوز (شهنواز)؛ شیر پنجه (پنجه ی شیر)؛ غازایاق (پای غاز، پنجه ی غاز)؛ قچك (قوچك، سر قوچ)؛ كاساكلكن (كاسه ی گلكن، كاسه ی گلین كه از خود نقش دارد)؛ كرمك (نقش ریز)؛ كمر (كمر)؛ كله (كله)؛ كویر گه (دنده، ترجمه ی غلطی از دندانه)؛ گلین بارماق (انگشت عروس، ترجمه از فارسی؛ در فارسی انگشت عروس، ابروی عروس و ... نام چند نقش است)؛ گول (گل)؛ گولی گل (گل گلدار، ترنج گلدار)؛ قورباغا (قورباغه)؛ گولپر (گلپر)؛ گومبذ (گنبد)؛ گیجك (كجك، زلفین)؛ گیره (گیره)؛ گیلیم (گلیم، نقش گلیم)؛ مشتی (مشهدی)؛ مورغن (مرغان)؛ میحراب (محراب، مهراب)؛ نقشی گشت (نقش گشت، شطرنجی)؛ نلداغ (نعلدان، داغ حاصل از نعل) و تعدادی دیگر.

اكثر نقشمایه ها نام تركی دارند ولی ممكن است در میدان هر قوم دیگری دیده شوند. مثلاً داراق (شانه) از منتهی الیه شمال قفقاز تا میان لرها قشقایی ها و بلوچ ها؛ سو (آب)، آق سو (آب روشن) حاشیه باریكی است كه در تمام ایران آب یا راه نامیده می شود، آل منجیك (منجوق سرخ) حاشیه ای از دامنه های ریز است كه در ایران منجوق مروارید و امثال آن نامیده می شود. بعضی از نقشمایه های آنان هم به اعتقادات قبل از اسلام بر می گردد مثل القم (نوعی نشان)، بش آی (پنج ماه) و گرنه انواع گل (göl) یا آبگیر (برابر ترنج یا حوض فارسی)، جولبارس تاپان (پای پلنگ)؛ دیرناق (ناخن)، اریك گول (گل زرد آلو)؛ ایاق (پا) و ... نام های عادی برای نقشهای معروف است.
در آثار مردم شناسی به برخی از نشانه های كهن تركمنها نیز بر می خوریم، نقشهایی مثل نر و ماده (از نقشهای اصیل قوم كوچ نشین) طلسم و امثال آن، دیده می شود.
می توانیم بگوییم كه اصولاً عشایر به حسب فرهنگ و نوع زندگی خود نمی توانند نقشمایه هایی پیچیده داشته باشند و اگر اتفاقاً مورد پیچیده ای پیش آید نشان ذوق آزمایی است و بهترین نمونه آن در میان قشقاییها است.
دسته یی از گل های تركمن به نام ایل معروفند و معمولاً با نام ایل به كار می روند، مثل سالور گل، تكه گل و ... از قدیم ترین نمونه های قالی تركمن تا كنون، اینها مهم ترین نقش مایه های قالی این قومند و در واقع بیش از هر نماد یا نشان دیگری، دلیل وابستگی بافته به ایل ویژه یی هستند. دقت در این گل ها چیزی از علائم قومی، مثل نشان یا توتم را كشف نمی كند. این گل ها اساساً هشت ضلعی هستند اما گاه تغییراتی می كنند. در این تغییرها زائده ها یا تزیین هایی به قالب اصلی اضافه می شود. تغییراتی بیرون هشت ضلعی ها، اضافه شدن قطعات ذوزنقه شكل است كه در همه ی اضلاع صورت می گیرد ولی هیچوقت بیش از نیمی از طول ضلع را نمی گیرد. در دو ضلع جانبی كنگره ی بزرگی هم افزوده می شود كه ذوزنقه را در بر می گیرد.
شكل اصلی معمولاً دارای دو محور است و این محورها فقط در پهلو ها تا منتهی الیه كنگره ها ادامه می یابد و به این ترتیب معمولاً تمام گل به وسیله ی این دو محور به چهار قسمت متقارن تقسیم می شود.

در درون هشت ضلعی ممكن است هشت ضلعی دیگری، یك تا سه چهار ضلعی تو در تو یا شكل هایی با اضلاع موج دار پدید آیند. در فاصله ی این شكل ها تزیین های اضافه تری مثل گل (شبدر، گشنیز یا جعفری)، مرغ، میله بندی، خاج، ضربدر و ... قرار می گیرد و به این ترتیب مجموعه ی گل به صورت یك نقش پیچیده ی اسرار آمیز جلوه می كند.


گل
یكی از نقش مایه ها كه اكنون در قالی تركمن دارای بیش از بیست شكل مختلف و به ویژه نوع خاصی در هر ایل، طایفه یا حتی تیره است، همان چیزی است كه در میان همه ی ترك زبانان هم به گول معروف است و در میان عشایر و روستاییان فارسی زبان حوض نامیده می شود. گل تركمنی همان ترنج ایرانی است و در نقشه ی قالی های تركمنی تكرار می شود. این نوع نقشه، یعنی نقشه ی با گل های تكراری (ترنج ترنج) تا پیش از دوره ی تیموری در قالی های گرانبها و درباری ایران رایج بوده است و در مینیاتورهای قرن های هشتم و نهم و اوایل قرن دهم هجری دیده می شود. اكنون گل های تركمن دو دسته اند. دسته یی بسیار شبیه به هم، به طوری كه اگر آنها را با هم مقایسه كنیم، می توانیم به این نتیجه برسیم كه احتمالاً سرچشمه ی همه ی آنها یكی بوده و در ذوق آزمایی های قومی از هم فاصله گرفته اند. از جمله:

            http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/Torkaman8-1.gif

دسته ی دیگر گل هایی كه شباهتی به گل های دیگر ندارند و احتمالاً هر یك سرچشمه ی جداگانه یی داشته اند، از جمله:

                 http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/Torkaman8-2.gif

ساندوق (صندوق)
را هم باید از انواع حوض شمرد؛ دسته ی دیگری از نقش مایه های تركمنی مانند قچك؛ بوینوز یا موینوز (شاخ)؛ آلتی ایپ (شش بند)؛ دورلی قچك؛ قوچكر؛ همه ی انواع قوچكرك؛ موئیز (شاخ)؛ عمده یی از انواع پودك؛ سینك؛ زنجیر لیك؛ شخك؛ سكیز كله (هشت كله) و حتی او شورمه همه دارای یك سرچشمه هستند و می توان آنها را با هم مقایسه كرد.

چخماق
نقش های خان قمچی؛ ایت قویروق؛ زر حلقه (در متن: سر حلقه)؛ ساری ایچان؛ ترس حلقه (در متن: ترس خلقه)؛ القم؛ باقیشتاچكسی (در متن: bāgištačakasi)؛ چخماق (در متن: čakmak)؛ تویه میون؛ رگمه و انواعی از لجك دارای سرچشمه ی مشتركند.

                

خمتاز
عده یی از نقش مایه های معروف به خمتاز (در متن: chamtos)؛ لیوف (lyuf) و مارك (در متن: morak) یكی هستند.

                  

تعویذ
سرباز از نوع دعا و القم است؛ خیزابی یا سگ زنجیری تركمن (آلمانی laufender hund ) كه عقرب زرد (ساری ایچان)، شمرده شده است و انواعی از سیرغا (گوشواره) یكی هستند و همه از انواع تعویذ (دعای بازوبندی برای دفع چشم زخم) و امثال آن گرفته شده اند و القم و دعا را به خاطر می آورند

 

                


رنگبندی
فرش تركمن، در دورانهای گذشته، تنها از رنگهای گیاهی و سنتی بهره می گرفته است، اما در فاصله ی دو جنگ بین الملل، رنگ های طبیعی كه معروف ترین آنها روناس و قرمز دانه بود از بین رفت و رنگ های شیمیایی جای آنها را گرفت. از ره آورد این جنگها، از بین رفتن رنگ سرخ تیره ی (فلفلی) قدیم بود كه به جای آن قرمز روناسی (آنیلین)، استفاده می شود.

رنگ در فرش تركمن محدود است. فرش تركمن تنوع رنگ آمیزی فرشهای دیگر نقاط ایران را ندارد. سابقاً پنج رنگ (سفید، سیاه، سبز تیره، لاكی تیره، و لاكی متمایل به زرد در فرش تركمنهای ایران به كار می رفت ولی هم اكنون با تلاش افرادی همچون نیاز جان نیازی این رنگها به عدد دوازده رسیده است تا فرش تركمنی ایران بتواند گاهی در راه پیشرفت بگذارد. رنگهایی كه او افزوده عبارتند از: طوسی، دارچینی، عبایی، قهوه اییروشن، قهوه یی تیره، طلایی، نخودی و آبی آسمانی، زیتونی، سرمه یی، سبز، مشكی، لاك


رنگرزی
تركمنها رنگها را از گیاهان مختلفی همچون روناس، برگ مو، پوست انار، پوست گردو، اسپرك به دست آورده و برای رنگ قرمز از قرمز دانه استفاده می كنند، رنگ سرمه ای نیز از نیل بدست می آید.
امروزه، اگر بافنده ای بخواهد اصالت فرش تركمنی را حفظ كند، از رنگرزی گیاهی استفاده می كند ولی با این همه در برخی رنگها، ناگزیر برخی مواد شیمیایی به كار می برد كه جز این هم چاره ای نیست. «نقشهای قالی تركمن با رنگرزی ثابت بافته نمی شوند بلكه تنوع محدودی دارند و این تنوع بیشتر تاریخی است تا جغرافیایی، مثلاً در بافته های قرن سیزدهم هجری تركمنها، رنگ آبی ویژه یی (نیلی، كبود) به كار می رفته كه در قرن چهاردهم متروك شده ولی هم اكنون به یاری هنرمندان از نو زنده شده است.»


منابع
تركمنهای جهان، مراددوردیف، شهرات قادیرف، ترجمه امانگلدی ضمیر، انتشارات درخت بلورین، تهران چاپ اول 79.
فرشهای تركمنی، بوگولیوبوف، ترجمه ناز دیبا خزیمه علم، تهران موزه فرش ایران 1356.
نقشهای قالی تركمن و اقوام همسایه، علی حصوری، انتشارات فرهنگان، چاپ اول ۱۳۷۱.
نیاز جان و فرش تركمن، ذبیح الله بداغی، انتشارات فرهنگان، تهران، چاپ اول 1371


آچار سؤزلر : ترکمن, هویت,

دربارۀ هویت ملی كوشانیان

یازار :

+0 به یه ن


                                   

 

  هویت ملی كوشانیان بخصوص امپراطورمقتد رشان كنیشكای بزرگ باوجود تصریحات منابع مختلف شرقی وغربی دربارۀ اصل ونسب شان، ازطرف یكعده هویت سازان و جعالان تاریخ تحریف وبرخلاف واقعیتها، تاویل وتفسیرگردیده است.         "غو" یك پسوند اصیل توركی بوده،      كلمات مختوم به "غو" به وفرت درالسنۀ توركی از جمله درزبان اوزبیكی وجوددارد كه میتوان از جملۀ آنها كلمۀ " اورغو- به معنی  تكیه و فشار"، كلمۀ " قیغو- به معنی غصه وغم"، كلمۀ " تویغو- به معنی احساس"، كلمۀ "قرانغو-  به معنی تاریكی" وكلمات " قراغو و چیچكتو - نام اماكن" ودهها مثال دیگررا ارائه كرد.

  آنها ادعا دارند كه كوشانیان منسوب به نژاد آریایی میباشند. هرچند ضرب كلمۀ توركی"جبغو" كه تلفظ دیگرآن"یبغو" (هردو به معنی شاهزاده وشاه) درسكه های به دست آمدۀ كوشانیان درافغانستا، دلیل انكارناپذیراین امر بود كه آنها سلاله ای توركی تبار اند، اما برخی ازین هویت تراشان مذبوحانه تلاش كردند تا این كلمات ناب توركی را بدون هیچگونه دستاویز علمی، آریایی و "غو" را پسوند فارسی جابزنند. حال آنكه

 

 

     به همین ارتباط درین  اواخر دانشمند جوان پرتلاش محترم غلام سخی سخا مقاله ای پرمحتوا تحت عنوان "خان اركۀ مشهور" دردوقسمت، قسمت اول ترجمه ازكتاب نویسنده ومحقق امریكایی جن د. متلاك به نام "چه رازعجیبی ملت های تورك، هند، مكسیكو و كاتولیسم را باهم پیوند میدهد" وقسمت دوم تتبع ونگارش خود او، درین موضوع ونیزتاریخ یفتلی ها به نشررسانده است. این مقاله ازین جهت خیلی مهم وسودمند میباشد كه درنتیجۀ كاوشهای مؤلف دانشمند كتاب، پیرامون شخصیت، جهانبینی و معتقدات مذهبی كنیشكای بزرگ توركی تبار وسیاست مدبرانۀ او معلومات دقیق ومعتبر میدهد و برای اولین بارجوانب تاریك زند گی اورا روشن میسازد.

قسمت دوم مقاله كه محصول تتبع ونگارش محققانۀ مؤلف مقاله میباشد، نیز از اهمیت ویژه برخورداراست و بااتكا به معتبرترین منابع علمی وتاریخی نوشته شده. ما نشر این مقاله را به نویسندۀ محترم آن تبریك گفته، با اقتباس از سایت وزین  " ففتا "  آنرا نشر وقرائت آنرا به تمام هموطنان بخصوص نسل جوان توصیه میكنیم. وآرزومندیم نویسندۀ پراستعداد، مولف امریكایی كتاب ومحتوای این اثر علمی اورا مفصلترمعرفی نمایند.

 

 ادارۀ "انجمن فرهنگی بابر"

 

 

 

 

 

 

 

 

 

الف- بخش اول این نوشته حاوی یك سلسله مطالب ترجمه شده از كتاب معروف (چه راز عجیبی ملت های تورك، هند، مكسیكو و كاتولیسم را باهم پیوند میدهد) میباشد كه توسط نویسنده و محقق مشهور امریكایی جن د. متلاك تألیف و در سال 2006 میلادی بچاپ رسیده است. كتاب فوق الذكر دارای هژده فصل و یكصد وهشتاد و شش صفحه بوده، مطالب بس جالبی را كه تا حال در هیچ یكی از متون و كتب تاریخ تألیف شده در كشور ما، از آنها یاد آوری نگردیده، در خود گنجانیده است كه، نمونه هایی از آن را در متن این نوشته قرار داده و خدمت هموطنان عزیز خویش تقدیم میداریم، تا زمینه ساز آشنایی، نسل های امروز و فردای كشور در رابطه با واقعیت های تاریخی این سرزمین، آنطوریكه هست شده بتواند.

طور نمونه: بخشی از كتاب، مربوط به واقعییت های زندگی وزمامداری( خان اركۀ مشهور) یا كنیشكای كبیر امپراطور نامدار كوشانی ها میباشدكه،  بكر ترین  حقایق را راجع به سلسله های سلطنتی كوشانی وشخص كنیشكا كه تا حال در هیچ یكی از كتب تاریخ كشور ما بیان نگردیده، برملا میسازد كه خواندن آن ها برای هیچ خواننده خالی از مفاد نخواهد بود!
ب- بخش دوم نوشتۀ حاضر نیز مرتبط به بحث كوشانی ها ویفتلی ها با مراجعه به یك سلسله اسناد انكار نا پذیر تاریخی دیگر است كه، با استناد به معتبر ترین مراجع تاریخی جهان تهیه گردیده و ذیلاً خدمت شما تقدیم میگردد:

 

       خان اركۀ مشهور:

دنیا برای نخستین بار، در سدهء اول میلادی، از خانات نیرومند و مقتدر كوشان ها كه شاه مشهور شا ن، كنیشكا بود، اطلاع حاصل كردند. در زمان همین شاه بود كه نژاد تورك به كامیابی های عظیمی نایل شدند. خوشبحتانه، میدانیم كه نام اصلی او، خان اركه می باشد. این نام در مسكوكاتی كه از او باقی مانده، به شكل زیر ضرب شده است:(KHANERKA    )
(القاب توركی كه در مسكوكات قدیم كوشان ها دیده شده، در بخش دوم این نوشته بدان اشاره گردیده است. م)
خان اركه، فیلسوف و شاعر ذاتی، فرمانروای دانا و قومندان با استعدادی بود كه هیچ كسی برابر او در اعتلاء فرهنگ تورك نقش ندا شته است و او بود كه این فرهنگ را در مشرق زمین بی رقیب ساخته بود. خان اركه در سال (
۷۸) میلادی به قدرت رسید و به مدت (۲۳) سال حكومت كرد. سلاح حقیقی وی نه شمشیر و نه نیزه، بلكه كلام او بود و مافوق همه كلام كلمه خداوند بود. خا ن اركه و دنیای تورك به سبب كامیابی های بزرگ  شان، سپاسگذار او (خدا) باشند. هدیه اصلی خان به مشرق زمین ایمان به تنگری (خدا) بود. مراسم مذهبی و دعا هایش و تدریس او درین زمینه و حكمت و دا نش او ماموریت او را سهولت بخشیده بود. او یك سخنران ممتاز بود، ساعت ها می توانست نطق كند. در نطق و سخنان خویش چنان كلمات نافذ و صیقل شده را بكار می برد كه مستمعین بدون ملالت و خستگی به صحبت های او به دقت گوش میدادند.
گفتار نیك و سیاست معقول و مدبرانه خان به مردمان دیگر ثابت كرد كه توركان برای صداقت و سخاوت و دوستی و مودت ارزش و اهمیت خاص قایل هستند تا طلا و تملق و حكومت كردن بر غیر توركان. رهبر شان یك خطیب برجسته و ممتاز برای آنها بود. خان اركه معتقد بود كه هر انسان با اعمال و كردارش، دنیا را برای خویش و عزیزان و نزدیكان خویش جنت و یا جهنم بسا زد. وی می گفت كه مسئولیت بدبختی و بیچارگی انسان بدبخت به عهده خودش می باشد. او نباید دیگران را درین زمینه مسئول و مقصر بشمارد. اعطای خدا به هر كس برابر استعداد و قابلیت وی می باشد، نه كم و نه زیاد.
پیام آئین جدید به اندازۀ كافی ساده و صریح بود، یعنی می خواهی دیگران برایت نیك و دنیا برایت مهربان باشد، نیكی كن در هر كجا كه می توانی. صراحت و سادگی پیام آئین جدید سبب شد كه به زودی از طرف مردم پذیرفته شود. این دین، برخلاف ادیان دیگر روی زمین بی تكلف و منطبق به عقل بود. یكی از جنبه های جالب آن این بود كه اختیار سرنوشت و آ ینده انسان به خودش تعلق دارد، بناٌ نباید این فرصت را از دست دهد.
توركان به جاودانگی روح و حیات پس از مرگ باور داشتند. هركس و حتی گناهكاران سنگدل می دانست كه روزی باید كفاره گناهان خود را بپردازد. به انسان ها درین دنیا این موقع و امید داده شده بود كه توبه كرده خویشتن را پاك و تمیز نمایند. ایمان به تنگری روح انسان را نیرو بخشیده و انسان را به اجراء اعمال نیك و پسندیده ترغیب و تشویق میكرد.
خان اركه به اتباعش توصیه می كرد كه "در اعمال و رفتار خود نجات و رستگاری را طلب نمایند." مراسم مذهبی كه توركان بنام خدا دایر میكردند، برای بیگانه ها بسیار جالب به نظر می رسید. زیرا مانند جشن از عظمت و شكوه خاصی برخوردار بود. در دنیای بیدینان، هیچ كس چنین مراسم باشكوه وعالی را قبلا ندیده و حتی به تصور شان هم نمی آمد. چنانكه ما امروز از مردمان سیارات دیگر حرف می زنیم، توركان نیز به نظر كافران از جهانی امدند كه برای شان نا آشنا بود. هر چیز توركان پاك و تمیز و منظم و مرتب  بود.
در جریان حاكمیت خان اركه، كلیه شهر های متعلق به او، به صدای ملیح زنگ ها كه مردم را به ادای دعای صبح فرا می خواندند، بیدار می شدند. تصور و تجسم آن حالات و لحظات هیجان بر انگیز فقط به كمك حدس و گمان ممكن است. زنگها چگونه بوده و بروج آنها به چه شكل بوده، درین موارد كمتر چیزی می دانیم. هیچ كس هم قادر نیست بعداز گذ شت قرون متمادی درین باره معلومات دقیق ارائه نما ید. به یقین كامل میدانیم زنگها وجود داشته، موجودیت آنها را اسناد و مدارك مكشوفه از زیر خاك به اثبات میرساند. در توركی قدیم زنگ را كولوكول مینامیدند. یعنی "رو به آسمان"ویا بطور دقیقتر "دعا برای آسمان".
مردم  كه  برای  دعا  می آمدند،  در  فضای  آزاد  پیشروی  معا بد  جمع  می شدند،  و  حق  دا خل  شدن  در  معا بد  را  ندا شتند.  تنها   علمای  دینی  مجاز  بودند  داخل  معا بد  شوند.  آن  ها  هم  فقط  لحظهء  مختصر  در  آ نجا  می بودند،  دو  باره  بر می  گشتند.  حینی  كه  در  دا خل بودند  اجازه  ندا شتند  تنفس  كنند. این  رسم  عمومی  توركان  بود  كه   قبل  از  شروع  دعا  عطر دود  میكردند.  مطا بق  افسا نه  های  قدیم  توركان،  از  ترس  دود  عطر  نیرو های  اهریمنی   نمی توا نستند،  نزدیك  بیا یند.  تشریفا ت  عطر سوزی  را " قا دیت "  می گفتند.  در  توركی  قدیم  به  معنی  " فرار دادن"و  یا " ترسا ندن".   توركا ن  حین  دعا  سرود  تسلیم  را  می  خوا ندند  و  هم  چنان  دستهء  سرا یندگا ن با  شور  خا ص  آ هنگ   مذ هبی  " یرماز" اجراء  میكردند.  دقیقاٌ  همان  " سرود  ما "  است    در  ستا یش  خدا ی  آسما ن .  به  هر  جانب فرهنگ  توركان  نگا ه  كنید،  همیشه  صلیب  تنگری  را  مشا هده  می نمائید.  این  را  در  شرق  " واجره "  می گفتند.  خوشبختا نه،  حفریات باستا ن  شنا سی  معلومات  و  اطلاعا ت  زیا دی  را  در  بارهء  صلیب  ها ی  تنگری  و  شهر  های  مخ
روبۀ             توركا ن  و  معا بد  موجود در  عصر  كوشا نی  ها، به  اختیا ر  ما  قرار  داده  است.
خان اركه،  بزرگترین  روشنفكر  مشرق زمین   و  صاحب  حكمت  و  دانش،  راز  و  طرق  پیدا كردن  دوستان  و  متحدین  را  به  خوبی میدا نست.    بودیست ها  وی  را  به    ما نند  ولی  تقد یس  نموده  و  نام  اورا  در  حین  عبا دت  ذكر  میكردند.   متا سفا نه،  توركا ن  در برابر  خا ن  مشهور  خود  كا ملا  بی  اعتنا  بوده  و  خوشبختا نه،  مردما ن  دیگری  هستند  كه  شیفته  و  علاقه  مند    یا دگار  و خا طرات   وی   می  با شند.
  ختم   ترجمه

                           
          بخش  دوم

 طوریكه  ملا حظه  نمودید، مرا تب  فوق  هیچ  گونه ابها می در مورد  كوشا ن ها   با قی   نگذا شته  است.  بد  نیست ، نكا ت  زیرین
  را نیز كه  در روشنی  بیشتر  موضو ع  كوشا ن  ها  كمك  مینمایند ،   برای  معلومات  بیشتر  جویندگان  حقیقت  درین  با ره علاوه  نمایم.
 نا م  ویل  دورانت،  برا ی  بسیاری  یك  نام  آ شنا  است.  قراریكه  در  موردش  گفته  میشود،  صدا قت  و  امانت  داری  وی  در  بیا ن حقا یق  تا ریخی  در  بسیا ری  موارد،    ما نند  تعدا د  كثیری  از  مورخین  و  مستشرقین  مغرض  و  جعل  كار، زیر  سوا ل  نرفته  است.
   مو صوف  در  صفحهء (
۴۵۰)  فصل  شانزدهم  كتا ب  دوم  جلد  اول  "  تا ریخ   تمد ن " می  نویسد:  كو شا ن  ها  طا یفهء  از  آسیای میا نه  بوده  و  با  توركا ن  خویشی  داشته اند.
در  صفحه ء  (
۹۵)  "  تا ریخ  ایرا ن  و مما لك همجوار  آن از زما ن ا سكندر  تا  انقراض  ا شكا نیا ن "  تا لیف  آ لفرد فن  گوتشمید  مورخ  معروف،  ترجمۀ   كیكا ووس  جها نداری،  در  با ره ء  كوشا ن  ها  و  طخا ر ها   چنین  نوشته  شده  است:  دیگر  در  این  كه طخا ری  ها  و  یو- تشی  ها ی  بزرگ  هر  دو  قوم  وا حدی  بوده  اند،  شك  نمی  توا ن  كرد.  ا ختلا ف  اسا می  را  هم  به  سا دگی  چنین می  توان  توضیح  داد  كه  یكی  ازین  دو  نام  به  عا مۀ  مردم  اطلاق  می  شده  و  نا م  دیگر  مخصوص  طبقۀ  حا كمه  بوده  است:
 نظیر  این  ا ختلاف  اسم  طبقا ت  مختلف،  نزد  قبا یل  تورك  به  وفور  تما م  دیده  می شود.  بنا برین  از  مجموع  گفته  ها  چنین   بر  می آید  كه  آ سیا نی(
۱)، آ سی یی،  یا تی  و  یو تشی  همه  و  همه  كوشش  هایی  هستند  برای  ذكر  اسم  گروهی  از  طخا ری  ها  كه حكو مت  را  در  دست  داشته  اند.  مورخ  مذكور  در  پا ورقی  همین  صفحه  برا ی     ا یضا ح  بیشتر  موضوع  تا كید  می  كند  كه:
 " كا فی  است  كه  درین  جا  دو  اسم  متفا وت  تورك  ها  و  عثما نی  ها  را  یا د  آور  شویم.  اما  نمونه ای  كه  ازین  هم  قا طع  تر است  نا ن  كوشا ن  است."
  (
۱)  ا لفرد فن  گو تشمید  در  صفحه  (۲۴)  تا ریخ  خود  از  نبرد  اسكندر  با  توركا ن  در  ما وراءلنهر  یا د  كرده  در  پا ورقی  چنین می  نو یسد: Scythen
درین  جا  گو یا  نخستین  اثر  ظهور  قو می  تورك  نژاد  در  صحنۀ تا ریخ  بد ست  آ مده  با شد،  زیرا  از  كا رتحاسیس (
Carthasis)
برادر  پا دشا ه  كه  طبق  گفته ء  كو رتیو س  در  كتا ب  هفتم ،  بخش  هفتم  بر  سكا  ها ی  آ ن  طرف  سیر  دریا  فرما ن  می  راند  ممكن است  مراد  هما ن  قا ردا شی  توركی،  یعنی  "  برادرش "  با شد  كه  از  لفظ  " دا ش "  می آ ید  و  " تا ش "  صورت  قدیمی  تر  آ ن   به شما ر  می  آ ید.
آ.  ف .  گوتشمید،  در  مورد  كلمه ء  "  خو یشی "  كه  ویل  دورا نت،  هو شمندانه  از تو ضیح  دقیق  ان  ا با ورزیده  بود،  با  آ وردن  مثا ل  ها  موضوع  را  كا ملا  روشن  سا خته  است.
كلما ن  هو ا ر  در صفحه ء  (
۱۲۲) كتا ب  تا ریخ  خود "  ا یر ا ن  و  تمد ن  ایرا نی  "  ترجمه  حسن  ا نو شه   به  ارتبا ط  اصلیت  كو شا نها   مطلبی  دا رد  بدین  شرح:   یو -  ئه  چی  ها   د سته ای  از  تو ر كا ن  آ سیا ی  میا نه  بودند  كه  از  فشا ر  هون  ها   (  هیو نگ نو)  مسا كن  شا ن  را  ترك  گفته  و  به  سوی  غر ب  را نده  شدند  و  با  رسید ن  به  مغر ب  به  نو بۀ  خود  پا د شا هی  یو نا نی - با ختری را  به  درون  هند     را ندند.
رقیه  بهزادی  در  كتا ب  خود  -  قو م  ها ی  كهن  در  آ سیا ی  مر كزی  و  فلا ت  ایران-  در  مورد  قو میت  كو شا ن  ها   به  استنا دا بو ریحا ن  بیرونی  چنین  می  نویسد:    ا بو  ریحا ن  بیرونی  آ ن  ها  را   با ز  ما ندگا ن  یك  قبیلۀ  تورك  به  نا م        شا هیا  و  اصل  آن  ها را  تبتی  می  دا ند  و  می  گوید  كه  نخستین  فرد  این  قوم  -   ‌‌بر هت  تتكین  بوده  است.  وی 
     یا د آور می  شود  كه  جا مه  ها یی  به  سبك توركا ن  می  پو شیده  اند.  بهزا دی  در  جا ی  دیگر  كتا ب  خود  آ ورده  است:  شما ر  جمعیت  یوئه -  چی  ها  در  حدود  چها ر  صد  هزار نفر  بوده  كه  به  پنج  گروه  تقسیم  میشد ند  و  به  هر  یك  از  آن  ها  حا كمی  حكو مت  می كرد  كه  او را  به  زبان  چینی  هسی- هو  (۲) می نا مید ند.  این  كلمه  ظا هراٌ  آ وا نویسی  كلمۀ  یا وو گا  (۳)  یا،  یا ووا (۴)   به  زبا ن  یو نا نی  زا ئو ی  (۵)  است،  كه  لقبی  توركی بوده  و  بر  روی  قد یم  ترین  سكه  ها ی  كو شا نی  دیده  می  شود.  پو ها ند  حبیبی  نیز   در تا ریخ  خود  از  البیرونی چنین  نقل  می  كند:  در  كا بل  پا د شا ن  تورك  حكم  می  را ند ند  كه  اصل    ا یشا ن  را  از  تبت  گو یند.  و  نخستین  شا ه  این  سلا له  بر هتكین  بود.
مسعودی  مورخ  و  جغرا فیه  دا ن  عرب  در  جلد  اول -- مروج ا لذ هب --  كوشا ن  ها  را  قو می  از  ا قوا م  تورك  دا نسته  و شا ه  آن
 را  ایر خا ن   گفته  اند.  در  مورد  این  نا م  ( ایر خا ن)  تو ضیحی  و جود  دا رد  در  صفحه ء  (
۲۲۹)  تعلیقا ت  در  -- حد و د ا لعا لم...
  ا لبیرونی  در  قا نون  مسعودی  و  كا شغری  در  دیوا ن  لغا ت  ا لترك  هر  دو  این  نا م  را  ا ویغور  خا ن  می  نو یسند.
د و سیۀ  كوشا ن  ها  را  در  همین  جا   بسته  و  به  سرا غ   طا یفه ء  د یگری  می رویم  كه  به  تعقیب  كو شا ن  ها  آ مده  و  به  جای آ ن  ها  د و لت  بزرگی  را  درین  سر زمین  ا سا س  گذ ا شتند.  این  طا یفه  در  تا ریخ  بنا م  ها ی  مختلف  چون  هفتا ل  و هیا طله  و  هون ها ی  سفید  یا د  گردیده  است.  كلیه  مورخین  عربی  آ ن  ها  را  تو رك  معرفی  كرده  اند.  از آ وردن  نظرا ت  شا ن  به  خا طر  جلو گیری از  طولا نی  شدن  سخن  صرفنظر  می  شود.   اگر  كسی  بخواهد   در  آن  صورت   به   ارائۀ نظرات  یكا یك  مو رخین  عرب  و  غیر  عرب  پردا خته  می شود.    درینجا   فقط   نظر  سعید  نفیسی  مو رخ  ایرا نی  را   كه  ممكن  است یك  عده ،  حرف  ها ی  او را  بپذ یرند،  ارائه  می  داریم.  مو صوف  در  كتا ب  خود  -- تا ریخ  تمد ن  سا سا نی -  در  با رۀ        هو یت  یفتلی  ها  كه  تعد ادی  از  هم  میهنا ن  ما  بدون  ارائه  ذره ای  مدر ك  آ ن  ها  را  آ ریا یی  می  پندا رند،  تو ضیحا تی  دارد  به  شرح  آ تی :    عنصر  دیگر  هما ن  ا قوا می  اند  كه  مدت  ها ی   مد ید  تا ریخ  نو یسا ن  در  نژا د ا یشا ن تردید و  ا ختلاف  دا شتند  و  اینك شكی  نما نده  است  كه  از  نژا د  توركا ن  شرقی  بوده  و  با  توركمنا ن  و  اوز بكا ن  امروز  و  غزان   قدیم  از  یك  نژا د  بوده  اند.  ایشا ن  را  ایرا نیا ن  هفتا ل  یا  هپتا ل  نا میده  اند  و  همین  كلمه  به  زبا ن  ها ی  اروپا یی  هم  رفته،  منتهی  در  زبان  تا زی  معلوم  نیست   به چه  جهت  هیطل  و  جمع  آ ن  هیا طله  شده  است.    نویسنده ء  مزبور  در  كتا ب  دیگرش  بنا م  -- تا ریخ  اجتما عی  و  سیاسی    ایران  د ردورۀ  معا صر-  در  مورد  یفتلی  ها  به  استنا د  مورخین  پیا می  دارد  كه  بد ین  وسیله  به  توجه  شكا كا ن  و  هو یت  سا زان  رسا نیده می  شود. او  درین  كتا ب  می  نویسد :  ایرا نیا ن  بد ان   هفتا ل  و  تا زیان  هیطل  و  هیا طله  گفته  اند  و  در  نظر  تا ریخ  نو یسا ن   امروزقطعاٌ از  نژا د   تو ر ك    بوده    اند.

 
۱--  آ سیا نی،  به  مر دما نی  ا طلا ق  می  شود  كه   لسا ن  ا لتصا قی  دا شته  و  متعلق  به  نژا د  ها ی  سا می و هند وا روپایی  نمی  با شند.  یا  به  قو ل      تعدا دی  از  دا نشمندا ن  آن  ها  را   نژا د  یا فثی  نا میده  اند.   رومن  گیرشمن  در  كتا ب  خود  --  ایرا ن  از  آ غاز  تا  اسلام-- می گوید:   این  نژاد   در  عهد  ما  قبل  تا ریخ   در   سرا سر  اسیا ی  غربی،  از  بحر ا لروم  تا  توركستا ن  روس  و  درۀ سند  پرا گنده  بودند.  این  موضوع  در  یك  نوشتۀ جداگا نه  به  طور  مفصل  مورد  بررسی  قرار  خوا هد  گرفت.
 
۲---  Hsi-hu
 3----
Yavuga  
 4---
Yaua

Zaooy---5

 

  ضمیمه ازطرف ادارۀ سایت:

مؤلف كتاب " اوزبیك دولتچیلیگی تاریخی " پروفیسور عظمت ضیا درصفحۀ 73 كتاب خود درفصل مربوط به یفتلی ها با استناد به منابع مختلف چینی، بیزانطی، عربی، روسی و پهلوی مطالب زیر را می نویسد: مؤلفان چینی درحالی كه یفتلی هارادر ارتباط با مردمان توركی زبان (توكیوی) مورد مطالعه قرارمیدهند، یاد آور می شوند كه آنها مربوط به قبائل یوایچژی یا اویغور میباشند. مؤرخین بیزانطی، مثلا پروكوپی (قرن 6) آنهارا چنین می شناساند" آنها (یعنی یفتلی ها) از جملۀ   هونها بوده، تن های شان سفید می باشد". درمنابع هندی نیز دربارۀ هون های سفید یعنی یفتلی ها معلومات داده شده است.

 پروفیسور ضایف با حواله به متن روسی كتاب "تاجیكان" اثر غفوروف مینویسد:

(در "بهمن یشت " كه به خط پهلوی نگاشته شده، ضمن ارائۀ معلومات دربارۀ مناسبات ساسانیان با یفتلی ها ودیگران، اعتراف تاریخی ذیل حائز اهمیت فراوان میباشد: " سلطنت و حاكمیت عالی( درایران) به دست برده زادگان   (؟!) كه ایرانی نبودند، یعنی خیون، تورك، هفتل(یفتل) وتبتی ها انتقال یافت")

(تكیه روی كلام ازماست)

    خان اركۀ مشهور         (KHANERKA)

   ترجمه و تتبع غلام سخی سخا



آچار سؤزلر : هویت,