آشیقها و نقش آنها در ادبیات ترك
+0 به یه نحسین مسلمی
این مقاله را چند سال پیش برای مراسم بزرگداشت شصت سالگی آشیق حسن اسكندری نوشتم و ارسال كردم. آشیقی كه هرگز او را ندیده ام ولی می دانم عاشق است عاشق یك ملت عاشق
به طور كلی ادبیات را می توان به دو شاخه تقسیم كرد: ادبیات مكتوب یا كلاسیك و ادبیات مردمی (عامیانه) یا فولكلور. ادبیات كلاسیك، حاصل ذوق افراد تحصیل كرده ای است كه با سرودن شعر، نوشتن رمان یا كتابت حول محوریت موضوعی كه بدان فرهیخته بوده اند، ظهور كرده است و ادبیات مردمی، هنر، ذوق و استعداد خلاق توده های محروم و بی نصیبی را نشان می دهد كه گاهی مرزهای ادعایی تحصیل كردگان را نیز در استفاده های بجا و هنرمندانه از جادوی ادبیات درمی نوردند.
ادبیات كلاسیك ماندگاری خود را در نوشتن جسته است و شاید اگر نوشتن نبود ما هرگز، بسیاری از شاهكارهای ادبیات جهان را به عنوان میراثی گرانبها از خرد متعالی بشر، در گنجینه علوم، ادبیات و هنر نداشتیم. برعكس، ادبیات مردمی ماندگاری خود را به بركت نزدیكی غیر قابل انكارش با آلام و آرزوهای عامه مردم و از دل مردم سخن گفتن، به مصداق جانا سخن از زبان ما می گویی، در قلوب مردم جسته و به شفاهی ماندن بسنده كرده است كه البته ادبیات شفاهی، در دنیای امروز با این همه همهمه و دل مشغولی، نمی تواند وجود خارجی داشته باشد .با این حال ادبیات مردمی ترك، در حافظه تاریخی این میدان شاید بی رقیب ترین باشد.
ادبیات كلاسیك، غالباً سیلانی تاریخی از سمت و سوی طبقات مرفه و برخوردار از زر و زور و تزویر به سمت طبقات نا برخوردار و دست پایین جامعه دارد. بالعكس، ادبیات مردمی چنانكه از نام با مسمایش پیداست از طبقات كم بهره یا بی بهره از هرگونه موهبتی غیر از ذوق و استعداد و شرف و انسانیت، به وادی مباحثات متخصصان ادبیات روی آورده است كه البته به جرات میتوان گفت كه این آخری در كشور ما حد اقل در مورد ادبیات فارسی فرصت اتفاق افتادن پیدا نكرد یا اینكه به بیان استاد دكتر باستانی پاریزی چیزی برای مطرح شدن پیدا نشد و وزارت معارف زمان پهلوی از جستار در مورد فرهنگ و ادبیات عامه دست كشید1.
ادبیات كلاسیك در جوامع توسعه نیافته، یك خصیصه دیگر هم دارد و آن اینكه اكثر پدیدآورندگان آن خواسته یا ناخواسته در دامان قدرتهای زمانه فروغلطیده اند و نان به نرخ روز خورده اند چیزی كه در ادبیات عامیانه كمتر یافت میشود، چرا كه ادبیات عامه به لحاظ عارضی نبودن، نقش خود را در میان یك ملت به خوبی بازی میكند و منتقد ذاتی دستگاههای قدرت میشود و از این منظر است كه می توان علت عدم راهیابی آن به مراكز عالی آموزشی را در جوامع توسعه نیافته، توجیه كرد.
اتفاق دیگری كه در ادبیات پیشرفته دنیا افتاده است و شاید خیلی از ما آنرا باور نداشته باشیم، نزدیكی خود به خودی ادبیات كلاسیك و ادبیات مردمی و تلفیق آنها در یكدیگر است. این امر مهم تنها به بركت دمكراسی و برخورداری یكسان تمامی افراد یك جامعه از امكانات آن جامعه و آگاهی و درایت روشنفكران آن جامعه، امكان وقوع یافته و بالطبع در این زمینه نیز كشورهای توسعه نیافته، با افكار و راهكارهای دگم و واپسگرای خود، باعث وقوع جنایات غیر قابل جبران فرهنگی شده اند تا حدی كه فرهیختگان دنیا در تنبیه و بیداری تمامی افرادی كه متوجه وقوع چنین جنایاتی نشده اند یا خود خواسته یا ناخواسته در روندی همگام با این جریان قرار گرفته اند از طریق یونسكو روزی را به عنوان روز جهانی زبان مادری اعلام كرده اند.
اگر پیش درآمد ادبیات كلاسیك ترك را تالیفاتی چون " قوتادغو بیلیك" و "دیوان لغات الترك" محصول قرون چهارم و پنجم قمری بدانیم و اشعار و نوشته های افرادی چون خواجه احمد یسوی، عزالدین حسن اوغلو، شاه اسماعیل صفوی، عمادالدین نسیمی شروانی و فضولی بغدادی و... را وارث این ادبیات قلمداد كنیم، چاره ای جز این نداریم كه به خود بقبولانیم كه نسیم گوشنواز رمانهای "یاشار كمال" و اشعار "ناظم حكمت" و دیگران بوده است كه ادبیان جهان را، به دیدن چهره امروزین گلستان ادب تركی فراخوانده است و نهایتاً دنیا، بزرگترین جایزه علمی ادبی خود را به میراث خوار این ادبیات" اورهان پاموك" داده است. اینها واقعیاتی است كه در دنیای دیروز و امروز چه ما بخواهیم و چه دیگران نخواهند، اتفاق افتاده است.
ادبیات مردمی یا شفاهی ترك، چون ادبیات سایر ملل و اقوام مقدم بر ادبیات كلاسیك است؛ و از قرن پانزدهم میلادی با مكتوب شدن "كتاب دده قورقود" است كه دنیا با این شاخه از ادبیات ترك آشنا میشود. به عقیده محققان2، پدید آورندگان این ادبیات بر اساس سنتهای قومی، اوزانها بوده اند. اوزانها خنیاگرانی مردمی بودند كه خلق ترك را با موسیقی، شعر، هنرپیشگی و نقالی سرگرم می كرده اند. دده قورقود نام ماندگار یكی از همین اوزانهاست كه داستانهایش توسط اوزان دیگری سالها بعد یعنی در قرن پانزده میلادی نوشته شده است.3 به تدریج در حدود قرن نهم هجری آشیق جای اوزان را می گیرد. آشیقها در اعتقاد عوام، كسانی بودند كه استعداد شاعری را در عالم رویا از یك پیر یا ولی دریافت كرده بودند و در پرتو كرامت و توجه آنها، طبع موزون یافته، بند از زبانشان گشوده شده و شعر بر زبانشان جاری گشته بود.4
آشیقها شعرهایشان را نمی نوشته اند بلكه در مناسبتهای مختلف، بدیهه سرایی كرده و سروده هایشان را با ساز و آواز همراهی می كرده اند. به همین دلیل شعر آشیقی و موسیقی از همدیگر جدایی ناپذیر گشته اند و با گذر زمان، از نظر فرم و محتوا دستخوش تغییرات شده و به آمال و آرزوهای خلقی كه حافظ این شعرها در سینه هایشان بوده اند آغشته شده اند.5
شاهكار بعدی این ادبیات "كوراوغلو" است. استاد دكتر رحیم رئیس نیا در كتاب با ارزش " كوراوغلو در افسانه و تاریخ" به خوبی از بیان تمامی نكات در این مورد بر آمده اند. فقط دو نقل قول را از همین كتاب صفحه 144 در توصیف كوراوغلو بیان می كنم یكی از زبان آراكل تبریزی مورخ ارمنی كه می گوید:" این همان كوراوغلوست كه نغمه های بیشماری را كه امروزه آشیقها می خوانند او سروده است..." و دیگری از زبان اولیا چلبی(1618-1682م) است از سیاحتنامه اش ، زمانی كه در سال 1658م همراه سلطان مراد چهارم بوده كه برای تنبیه جنبشهای دهقانی موسوم به جلالی ها در كنار دریاچه ایزنیق اردو زده بوده است و شاهد گردن زدن جلالی های بسیاری بوده كه در میان آنها شاعر ساززنی را به نزد سلطان می آورند. در آنحال چلبی به یاد كوراوغلو می افتد كه:" چوگور نواز عجیبی بود... دیگران نه مثل او می توانند چوگور بنوازند و نه شعرهایی به دل انگیزی شعرهای او توانند سرود." كوراوغلو علاوه بر به خدمت گرفتن شعر و هنر در راه اصلاح جامعه، با به دست گرفتن شمشیر در برابر ظلم و جور حاكمان به مبارزه و عصیان بر می خیزد و در اذهان توده های زجر كشیده و محروم به افسانه ای ماندگار تبدیل میشود. به گونه ای كه سینه های مردم، تا زمان حال نیز آن اشعار و موسیقی مردانه مستتر در آن را، آمیخته با تمامی وجودشان، حفظ می كنند. پدر بزرگ من دور از محیط متلاطم آذربایجان در جایی چون فریدن كه زادگاهش بود چنین اشعاری را از كوراوغلو به خاطر داشت:
مصطفی بگ امیر تكین
بارماقلاری دمیر تكین
یوغوراندا خمیر تكین
مرد اوغلی دور مصطفی بگ
قورد اوغلی دور مصطفی بگ
مصطفی بگ ششپر آتدی
داغلار گومبور گومبورلاتدی
قوشونو بیر بیره قاتدی
مرد اوغلی دور مصطفی بگ
قورد اوغلی دور مصطفی بگ
از میان دیگر شاعران شناخته شده ادبیات مردمی آشیقی، كه اشعارشان بیانگر دردها و تالمات توده ها و دارای مضامینی انتقاد آمیز از خودكامگی و لجام گسیختگی فئودالی و منعكس كننده آمال و آرزوهای خلق و فراخوانی انسانها به حق و عدالت است می توان به یونس امره(13و14م)، قایغوسوز آبدال(15م)، آشیق قربانی(16م)، قاراجا اوغلان(17م)، پیرسلطان آبدال(16م) و دادال اوغلو(18م) اشاره كرد كه دو نفر آخر قربانی صراحت لهجه و صداقت گفتارشان شدند. به ترتیب به نمونه هایی از اشعار این دو شاعر توجه كنید:6
پیرسلطان آبدال:
قویون بنی حق عشقینه یاناییم
دؤنن دؤنسون بن دؤنمرم یولومدان
یولدان دؤنوپ محروم مو قالاییم؟
دؤنن دؤنسون بن دؤنمرم یولومدان
قاضی لر مفتی لر فتوا یازارسا
ایشته كمند ایشته بوینوم آسارسا
ایشته خنجر ایشته باشیم كسرسه
دؤنن دؤنسون بن دؤنمرم یولومدان
دادال اوغلو
قالخدی كؤچ ائیله دی آوشار ائللری
آغیر آغیر گئدن، ائللر بیزیمدیر
عرب آتلار یاخین ائدر ائللری
یوجه داغدان آشان یوللار بیزیمدیر
بئلیمیزده قیلیجیمیز قیرمانی
داشی دلر میزراغیمین تمره نی
حاققیمیزدا دؤولت ائتمیش فرمانی
فرمان پادیشاهین داغلار بیزیمدیر
دادال اوغلو یارین قووقا قورولور
اؤتر توفك داولومبازلار وورولور
نئچه قوچ ییگیتلر یئره ساریلیر
اؤلن اؤلور قالان ساغلار بیزیمدیر
تعارض بین عرفان و مذهب در قرون 14 و 15 میلادی در قالب جریانهای صوفی گرایانه همچون نهضت حروفیه به میدان آمد و حربه ای برای مقابله با امپراتوریهای آن زمان و باعث ایجاد قیامهای مختلف در آسیای غربی گردید. جالب اینكه برعكس منادیان عرفان و صوفیگری در ادبیات فارسی كه به انزوا و انقیاد منتهی می شد در ادبیات ترك در جهت تمایلات اصلاح طلبانه اجتماعی و مرتبط با جامعه سیر نمود و نهایتاً باعث روی كار آمدن حكومت صوفیانه صفوی در ایران گردید. شورش بابا اسحاق (قرن 12م) اولین شورش ارباب طریقت در عثمانی است كه با تبلیغ شیعی گری و عقاید شیخیه همراه است. پس از او شیخ بدرالدین محمود سماوی و مریدانش بؤركلوجه مصطفی و تورلاق كمال (قرن 15م) راه او را ادامه دادند. شیخ بدرالدین توسط شاهزادگان عثمانی پس از مناظره با یك هیات علمی به دار آویخته شد. آثار وی مخالف شرع و در نقض بهشت و جهنم و عدم قبول حشر جسمانی است. آثار شعرای مردمی مثل قایغوسوز آبدال(15م) و پیرسلطان آبدال(16م) كه اشعارشان نماینده نهضت های علوی – بكتاشی و به صورت بدعت عكس العملی در برابر عقاید رایج سنی به شمار می رفت، از عوامل مهم اوج گیری قیامهای علوی، مقارن تاسیس سلسله صفوی از جمله شورش شاه قلی و شورش تورحالی جلال محسوب گشته اند. شعر عامیانه بومی، به دلیل تماس تنگاتنگ با عامه و زمینه مردمی آن از قدیم الایام، خصوصاً در قالب حماسی آن، با دیدی واقع بینانه صریح ترین و صادقانه ترین آثار در این زمینه است( اشعار یونس امره(14م)، قاراجا اوغلان(17م)، دادال اوغلو(18م) و دیگران)7 .
از میان شاعران مطرح ادبیات ترك ، شاه اسماعیل(فوت1534م) را می توان شاعر دو گروه عنوان كرد كه هم در حیطه شعر كلاسیك قلمفرسایی كرده و هم به دلیل داشتن شخصیتی ممتاز و بی بدیل با سرودن اشعاری كه می توان آنها را از نظر ساختار هئجایی آن، در زمره شعر آشیقی دانست، او را در زمره آشیقان نیز به حساب آورد. این شخصیت اثرگذار، با تاثیری كه در قلوب قبایل قزلباش داشت، دستمایه به وجود آمدن افسانه ها و اشعاری گردید كه تا زمان حال نیز با عنوان " شاه اسماعیل و شاه صنم" سینه به سینه گشت و از زبان مردم و آشیقها جاری شد. خود او در دیوان اشعارش می گوید:
غازی لرالله الله دین
غازی لر دییه ن شاه منم
قارشی گلین سجده قیلین
غازی لر دییه ن شاه منم
اوچماقدا طوطی قوشیام
آغیر لشكرلر باشیام
من صوفیلر یولداشیام
غازی لر دییه ن شاه منم
نرده اكرسن بیترم
هاردا چاغیرسان یئترم
صوفیلر اكین دوتارام
غازی لر دییه ن شاه منم
از زندگی خیل آشیقهای آذربایجان و آناتولی به عنوان آفرینندگان ادبیات فولكلوریك به غیر از این چند مورد، اطلاعات دقیقی در دست نیست.8 زیرا برخلاف شاعران سخن به مزد آنها را به تذكره ها و تاریخهای رسمی و حتی در قلمرو كتابت راهی نبوده است. اما از نظر وفور این ادبیات، می توان به نمونه های زیادی از اشعار و روایت ها در تقریباً تمامی دنیای ترك اشاره كرد كه هركدام حاوی شادیها، غمها، حسرتها و ستاینده صفات ممدوحه انسانی و بیزاری جوینده از پستی ها و ناجوانمردیها است. این نمونه ها گاهی امضای آشیقی مثل آشیق علسگر، توفارقانلی آشیق عباس، آشیق غریب و... را یدك می كشند و گاهی هیچ اثری و امضایی از سراینده خود ندارند. خصوصیت مشتركی كه در تمامی این سروده ها و روایت ها برجستگی پیدا كرده و در نگاه اول هر محقق برداشت میشود، مردمی بودن تمامی آنهاست: هیچ كدامشان سنگ هیچ صاحب قدرتی را به سینه نمی زنند، هیچ كدامشان مردمشان را به بهای مقامی، منصبی یا مالی نمی فروشند یا به زبانی دیگر معامله نمی كنند. شاعر و آشیق كسی نیست جز همان مردم و از آنها تمایز ناپذیر است. در سرتاسر این ادبیات، انسانیت موج میزند و این چنین است كه می شود به این فولكلور و پدید آورندگانش و مخاطبانش عشق ورزید:
بیر گون گلدیم سنله سؤزوم باشلییام
دئییم بافالارین بیچیب داشلییام
یاریم دئدی من ده كمان قاشلییام
ساری گونئی، گؤردوم كمان قاشینی
درده دوشوب، آتدیم اؤزگه داشینی
سالها پیش شعری خطاب به آشیقی خیالی سروده بودم، بی مناسبت نیست آن آشیق را آقای اسكندری بدانم و شعرم را به ایشان و در بزرگداشت مقام آشیق به عنوان نماینده تمام ملتهای ترك از ازل تا ابد، تقدیم بدارم، چون باور دارم آشیق زبان گویای ملتش است كه ضمن احترام به سایر ملتها و با زبان شعر و موسیقی كه زبان عشق ورزی و مسالمت جویی است، حرفهای نگفته ملتش را خواهد زد و در این میان هرگز و به هیچ بهایی ملتش را نخواهد فروخت.
داغ اولگینان آشیق!
شكر سؤزلو آشیق! نییه چالمیرسان!
گؤتورمیسن سازین، غووغا سالمیرسان
دونیانین اوزونو، داها آلمیرسان
سازلاندیر سازی یی، آلیشدیر، یاندیر
سؤزویو، حقی یی، كورسیا میندیر
شیرین سؤزلو آشیق! چالگینان سازین
قیبله یه قارشی دور، قیلسن نامازین
سازلاریندا یئرله، گیزله تن رازین
رازی بیلن اولسا، سنینله آغلار
یولونو دا بولوب، بئلینی باغلار
شكر سؤزلو آشیق! منیم لن اوخا
وارلیغا ساری گل، دولانما یوخا
گول سن بوستانلاردا، گول گرك قوخا
گونئیلر یئلی تك، اسسن گونشده
سوسوز سونبوللاری قویما عطشده
شیرین سؤزلو آشیق! صحبتی باشلا
دوداغلاری گولدور، گؤزلری یاشلا
یئنیدن چیچك بیچ، اسكی سین داشلا
تویلانا تویلانا بوغاناق گلیر
داغیناق دا گلمیر، ییغیناق گلیر
شكر سؤزلو آشیق! بولسان بیر چارا
او شیرین سؤزلرین دئشیر قطارا
بو یانار گؤینومو، ائیله مه یارا
آیاقدا داش اولما، سنی دؤگسونلر
اؤنلرینده داغ اول، سنه چؤكسونلر
شیرین سؤزلو آشیق! سؤیله شكرین
ائللرده، قالاجاق سنین اثرین
آغیردیر قئیمتده،تؤكولن ترین
قیلیج گلسه اله، بیر باشار اولور
سؤیله گیلن قلملر یاشار اولور
شكر سؤزلو آشیق! داها بكله مه
آیریسی سازینا، چؤگور كؤكله مه
دوشمنین سؤزونه، پغر اوكله مه
دامچی دامچی سویوم آزالیب قالیب
خزان رحم ائیله میب بوستانیم تالیب
آشیق! ائل سؤزونو اوزاتا بیلمز
سؤزلرین دئمه میش ده، یاتا بیلمز
یار یاری گؤرمه سه، ناز ساتا بیلمز
قوی سنین رقیبین كؤپسون داغیلسین
سئوگیلین آدی، دونیایا یاییلسین
(گلپایگان/قیش1377)
پاورقی:
1- دكتر باستانی پاریزی در یكی از كتابهای هفت عنوانی اش (اژدهای هفت سر، خاتون هفت قلعه و...) به این قضیه اشاره دارد كه وزارت معارف آنزمان یك نفر را مامور جمع آوری ترانه های مردمی كرد، آن فرد تعدادی ترانه جمع كرد و سپس خود شروع به سرودن ترانه نمود و آنها را به عنوان ترانه های مردمی به وزارت فرهنگ فروخت كه البته اسرارش فاش و ادامه این كار متوقف شد! ضمن آن به ادبیات عامیانه در دانشگاهها ارزشی درخور داده نشد. به نظر اینجانب این قبیل موارد بهانه جویی هایی بوده است واهی تا با ادعای ضعف ادبیات عامیانه فارسی زبان منتقد حاكمیت بریده شود و این بخش از ادبیات به حوزه های تفكر و محیطهای علمی داخل نشود.
2- رحیم رئیس نیا در "كوراوغلو در افسانه و تاریخ".
3- رئوف موتلوآی در "اطلاعات ادبیات عامیانه ترك در صد سوال"
4- رحیم رئیس نیا در "كوراوغلو در افسانه و تاریخ".
5- "ادبیات شفاهی خلق آذربایجان"، ص 158-159.
6- رحیم رئیس نیا در "كوراوغلو در افسانه و تاریخ".
7- "عصیان طلبی در ادبیات ترك"، طغرل آتابای، نشریه امید زنجان، شماره309
8- همان.نگاهی به تاریخ ادبیات تركی قبل از دین مبین اسلام (متون مانوی تركی اویغوری)
+0 به یه ندكتر حسین محمدزاده صدیق
بخشی از تاریخ ادبیات تركی پیش از اسلام، به متون مانوی تركی اویغوری مربوط میشود.
تورفان واحهای است كه در تركستان غربی واقع در محدودهی سیاسی كشور چین امروزی قرار دارد.
حكومت چین نام تركستان را به «شین جییان» xinjiang (به غلط مشهور: سین كیانگ) تبدیل كرده است. این نام، همان است كه بارها در متون ادب فارسی به آن اشارهها رفته است. كاشغر، یاركند، سمرقند، بخارا و جز آن از شهرهای كهن آن بودند. امروزه سمرقند و بخارا بیرون از محدودهی سیاسی كشور چین واقع شدهاند و اورومچی، یاركند، كاشغر از شهرهای مهم آن شمار میرود.
پژوهش در متون تركی تورفانی سالها است كه توجه دانشگاههای معتبر دنیا را به خود جلب كرده است كه در راس آنها آكادمی علوم آلمان قرار دارد. كاوشهای باستانشناسی در زمینهی كشف ادبیات تركی دشت تورفان از 1902 به سرپرستی "A. Grûnwedel" و "A.von le coq" آغاز شد و اینان توانستند تا سال 1914 دریایی از متون تركی اویغوری را غارت كنند و به برلین ببرند. چنان كه الان كتابخانهی برلین كاملترین مجموعهی چرم نبشتههای متون تركی تورفانی بیش از چهل هزار قطعه را در دنیا جمع كرده است.
الفبای تركی اویغوری الفبایی نسبتاً كامل و دقیق است كه بعدها در میان غیر تركی زبانان و عمدتاً میان تاجیكان و پارسیان رواج یافت. اما الفباهای تقلیدی پهلوی و سُغدی دارای معایب نگارهای و آوایی چندی هستند از جمله آن كه در نمایش واكهها و نیم واكهها دقیق عمل نمیكنند و آوا نگاری را مختل میسازند و از سوی دیگر پدیدهی هزوارش در الفبای تقلیدی پهلوی مشكل را دوچندان میكند. اما مبدا این خط كه تركی اویغوری است، نظامی تقریباًٌ بهنجار دارد. این الفبا تا دو سه قرن اخیر در ایران به ویژه در خراسان رایج بوده است و نسخههای خطی بازمانده به آن نویسه كه در روزگار نادرشاه افشار استناخ شده، اكنون در دست است. میرزا مهدی خان استرآبادی مولف فرهنگ عظیم «سنگلاخ» نیز به متون اویغوری دسترسی داشته است و در روزگار عباس میرزا در تبریز هم صاحب كتاب «خلاصهی عباسی» با آن آشنا بوده است.
الفبای تركی اویغوری از راست به چپ نوشته میشد و حروف به هم میچسبید. در جدول زیر این الفبا با خط گؤی تورك ( اورخونی) و دین دبیره ( اوستایی) و همچنین خط معروف به میخی ( منشعب از تركی سومری) را رو در رو مینهیم:
برای تشخیص تلفظ حروف فوق جدول تلفظ آنها به نویسهنگاری الفبای گؤی تورك اورخونی را هم در زیر به نقل از كتاب یادمانهای تركی باستان در اینجا نقل میكنیم:
در میان چرم نبشتهها و دست نبشتههای تركی تورفان به دو اثر بسیار مهم باید اشاره كنم كه در تاریخ ادبیات مكتوب تركی پیش از اسلام بسیار اهمیت دارند:
1. نخست كتاب معروف به اعتراف نامه كه جز مقدمهی آن بقیهی متن سالم باقی مانده است.
2. دوم قطعات قابل توجهی از كتاب « قاقان» كه صورت عربی آن در «ابن ندیم» و یعقوبی « سِفر الجبائره» است. این كتاب در سال 2000 توسط «یئنس ویلكنز» (J. wilkens) ویراسته و منتشر شده است:
J. wilkens (2000), Neue fregmente aus Manis Gigantenbuch. ZDMG (150) pp.
133-176
ترجمههای پهلوی و سغدی بعضی از قطعات آن را هم قبلا و. هیننگ (W. Henning) انتشار داده بود.
W. B .Henning (1943). The Book of the Giants, BSOAS 11, pp. 52-74 [=Acta Iranica 15 ].
در برگردانهای پهلوی نام كتاب به « كوان» kawân تبدیل شده است. نام چینی اثر Chû-huan است احتمال میدهیم همهی این نامه صورت تحریفی از لفظ تركی « قاقان» ( خاقان) باشد.
اندیشمندان ترك ایرانی، با استفاده از الفبای تركی اویغوری، گذشته از موسیقی تركی، در كتابهای نظری خود برای موسیقی عربی و فارسی نیز نتنویسی كردهاند. صفی الدین اورموی در كتاب «الادوار» اصول آن را ذكر كرده است. نمونهای از نتنویسی تركی برای موسیقی فارسی را از كتاب «خلاصة الافكار فی معرفة الادوار» كه در سدهی هفتم هجری تالیف شده، در زیر میآوریم:
طریقة التركیه من نوروز فی ضرب الرمل
این نت با الفبای تركی اویغوری برای مصراع اول نوشته شده است و در مصراعهای دیگر نیز تكرار میشود. با استفاده از این الفبا، موسیقیدانها میتوانستند میزان نقرات را با ارقام هندسی نشان دهند. به تقلید از الفبای «گؤی تورك» یك و یا سه دایرهی توپر نیز برای فصل و وقف و اول و آخر جمله به كار رفته است و از سنگنبشتههای گؤی تورك تقلید شده است. این علامت فصل در الفبای گؤی تورك برای جدا كردن یك كلمه از كلمهی دیگر به كار میرفته است، اما در نتنویسی برای جداسازی اجزای یك كلمه از هم استفاده شده است و بدین گونه دیگر احتیاجی به تقسیم خود كلمه پیدا نشده است.
مطلب قابل دقت آن است كه در عنوان فصل نتنویسی برای یك آهنگ فارسی، «طریقة التركیه» نام داده شده است. دیگر این كه برای یك آهنگ فارسی، شعر عربی مثال آورده شده است.
«طریقة التركیه» آن است كه منوچهری دامغانی از آن به «راه تركی» تعبیر میكند و میگوید:
به راه تركی مانا كه خوبتر گویی
تو شعر تركی برخوان مرا و شعر غزی[1]
حاصل سخن آن كه، طریقهی تركی یا نتنویسی در عربی و سپس فارسی، با الهام از الفبای تركی اویغوری ابداع شد و قرنها برای ضبط و نگارش و تدوین مبانی موسیقی عربی و فارسیف در دامن پر سخاوت موسیقی تركی ادامه داشت.
ارقام «سیاق» كه اكنون نیز شاید در برخی از مناطق و روستاها برای نگارش حساب و حفظ محاسبات دفتری و شخصی از آن استفاده میشود، ریشهی تركی دارد و به تقلید از الفبای اویغوری تركی اختراع شده است. خود كلمهی «سیاق» لفظ تركی است و از ریشهی «سایماق» saymaq در معنای شمردن میآید و معادل فارسی آن «شمارش» است.
این ارقام چنین است:
این شیوهی عدد نویسی و حفظ محاسبات را، اندیشمندان ترك ایرانی در قرون اولیهی اسلام اختراع كردهاند، هممیهنان فارسی زبان ما نیز بعدها آن را آموختند و به كار بردند.
بدین گونه میبینیم كه متون اویغوری در تكوین ادبیات تركی بعد از اسلام تاثیر مهمی برجای گذاشته است. با توجه به این كه تعداد بیشماری از متون تركی اویغوری پیش از اسلام اكنون در دست ماست و متاسفانه در ایران حتی یك قطعه از آنها انتشار نیافته است، در این جا سعی خواهم كرد خوانش و آوا نگاری و ترجمهی بخشهایی از این گنجینهی عظیم را به دست دهم. عجالتاً تصویر چند قطعه از این متون را به نقل از (Digitales Turfan-Archiv (Turfanforschung در این مقاله قرار میدهم.
(تصاویر زیر از سایت www.bbaw.de آكادمی آلمان برداشته شده است)
[1] «غز» تلفظ فارسی از كلمهی اوغوز oghuz در معنای خردمند و فرزانه، عنوانی كه در متون فارسی برای تركان ایرانی داده شده است.
سلطان حسین بایقارا و ادبیات
+0 به یه نمنبع:زبان وادبیات تركان خراسان
یازان : محمد رضا كریمی
بایقارا دورونده علم و صنعتین دورومو :
شوبهه یوخدور كی تیمور اوغوللاری دورونده یوز ایلدن آرتیق بیر زماندا، شهرلرین آوادانلیغی اوغروندا چالیشمالار نتیجه یه چاتمیش و معمارلیغین اینجه نمونه لری اورتایا گلمیشدیر. بونلارین یانیندا، خط، رساملیق، شعر و موسیقی اثرلری ده زیروه یه یوكسلمیشدیر. بوگون دونیا كتابخانالاریندا یوزارجه الیازمالار ائله بو دوره نین اثلری كیمی قیمتله نیر. بونو دا اونوتمامالی كی بو زمانین عالیم لری و شاعیرلری ده حتما حكومت طرفداری اولمامیشلار. بلكه گاهدان سلطانلار طرفینده اؤلدورولوب، دارا چكیلیب و دری لری ده سویولوبدور. بونلاردان فضل اله نعیمی تیریزی، عمادالدین نسیمی، قاسم انوار و باشقالارینی آد آپارماق اولار. بئله لیكله اونلارین مچید و مدرسه لرینده اولان طلبه لر حكومت طرفداری اولمامیشلار. شوبهه یوخدور كی سلطانلار چالیشیرلار تصوف و درویشلیگی رونق وئرمكله قیاملارین قارشیسینی آلماق امكانلارینی الده ائتسینلر.
تیمور سلطانلاری دین علم لری نین گلیشمه سینه ده جان آتمیشلار. بونا گؤره ده چوخلو دین آداملاری میدانا گلمیشلر، او جمله دن ملا حسین واعظ كاشفی(751 -823)،"جوهرالتفسیر لتحفه الامیر" ی یازماقلا تفسیر قرآندا بؤیوك باجاریقلار گؤسترمیشدیر. شیخ علا الدین علی بن محمد شاهرودی بسطامی (اؤلومو 875) " تفسیر محمدیه " اثرینی یازمیش و شیخ محمد بن محمود بخاری " تفسیر خواجه محمد پارسا " نی یازمیشدیر.
كلام علمینده، علی بن محمد بن یونس العاملی (اؤلومو 877) و علامه میر سید شریف جرجانی (اونونجو عصر)، ابن ابی جمهور شمس الدین محمد احسائی و باشقا عالم لرین اولماسیلا یوزلرجه اثرلرین یازیلماسی اوجمله دن : زادالمسافرین، كشف البراهین، الملل و النحل و یوزلر اثره اشاره ائتمك اولار.
حكمت و منطق ساحه سینده باشقا عقلی علملر كیمی یوزلر اثر یازیلیر و یوزلر عالم و حكیم میدانا گلیر. اما ریاضیات ساحه سینده، سمرقند دونیا مركزی كیمی موقعیت قازانیر. اؤزه للیكله میرزا الغ بیك، بایسنقر و سونرا سلطان حسین بایقارا دؤورونده ، خواجه نصیرالدین طوسی، غیاث الدین جمشید كاشانی، ملا علی قوشچی(اولغ بیگ اونا "اوغلوم" لقبینی وئرمیشدی)، قاضی زاده رومی، عبدالقادر بن حسن رویانی، سید منجم، ركن الدین بن شرف الدین حسینی كیمی عالم لر دگرلی كتابلار یازماقلا بوگونوموزه قده ر ده علم قایناقلارینی آلیشقان ساخلامیشلار.
موسیقی ده خواجه كمال الدین عبدالقادر مراغه ای(754 -837) توركجه شعرلردن علاوه آذربایجان موسیقی سینی همیشه لیك قالارقی ائتمیشدیر. بو زمانین باشقا موسیقی عالم لریندن "قول محمد"، "شیخ نابی"، " حسین عودی" كیمی صنعتكارلاری آد چكمك اولار. بونلار هامیسی بایقرا ساراییندا یئتیشن صنعتكارلاردیر.
سلطان حسین سارایی نین بؤیوك رساملاریندان :مولانا جلال الدین یوسف، شاه مظفر، حاج محمد، ملایار، میرك و نهایتده تاریخیمیزین گؤركملی رسامی كمال الدین بهزاد دان آد آپارماق اولار كی اثرلری بوگون ده كتابخانالارین و موزه لرین بزه گی دیرلر. تیمور اوغوللاری دورونون یوز ایللیك تاریخینده خط بؤیوك ماراقلا ایره لی گئدیب و چوخلو خط لر اوصول قازاندیلار و یوزلرجه الیلزمالار میدانا گلدی. بو دورون خطاطلاریندان مولانا عابد، میرزا بایرام، ملا علی تبریزی، سلطان علی مشهدی، خواجه عبدالله مروارید، سلطان محمد خندان، سلطان محمد نورالله و ... آد آپارماق لازیمدیر.
طب علمینده ده بؤیوك باشاریلار ایره لی سورولوب و گؤركملی طبیب لر میدانا گلدی. بایقرا دورونون یوزلر طبیبیندن: برهان الدین نفیس كرمانی، غیاث الدین متطبب و ... ا اشاره ائتمك اولار.
بونو دا آرتیرماق لازیمدیر كی سلطان حسین اؤزو بیر نئچه علمین ماراقلیسی كیمی چالیشمیش و اؤزوندن مهارت گؤسترمیشدیر. اوجمله دن ریاضیات ماراقلیسی اولدوغونو چوخلو قایناقلار یازمیشلار.
شعر و ادبیات تیمور دورونده داها آرتیق ماراق قازانیر و بیر سیرا فارس ادیبلری نین دئدیكلری نین ترسینه- ادبیات بو زمان رونق تاپاراق پارلاق بیر دورانی باشلاییر. تورك ادبیاتی بؤیوك و یایغین شكیلده یاییلیر و چوخلو شاعرلرله برابر سلطانلار دا قلم اله آلیب شعر دیوانلاری یارادیرلار. عمادالدین نسیمی، فضل اله نعیمی حافظ ایله چیگین –چیگینه شعر زیروه لرینی فتح ائده رك، قاسم انوار، ملك الشعرای حبیبی كیمی بؤیوك شاعرلری داللاریجا چكیب و سلطانلارین اله قلم آلدیقلاریلا –سلطان حسین بایقرا، سلطان جهانشاه حقیقی و شاه اسماییل ختائی، امیر علیشیر نوائی و... تورك دیلی و ادبیاتی رسمی بیر دوروما كئچیر و عبدالرحمان جامی كیمی فارس شعری نین بؤیوك شاعرینی حیرتده قویور. جامی، علیشیر نوائی و بایقارانین شعرلری نین توصیفینده ماراقلی سؤزلر دیله گتیرمیشدیر.
سلطان حسین بایقرا 35 ایل سلطنت ایله بؤیوك بیر اؤلكه یه امپراتورلوق ائتمیش و یوزلرله عالم، صنعتكار و شاعرلری ساراییندا بسله مكله تاریخ بویو حؤرمت قازانمیشدیر. بوتون بو زمانین تذكره یازانلاری، تاریخچی لری و شاعیرلری بایقارانین شعری نین مدحینی دئمیشلر. بو، بیر حالدادیر كی بایقارا حیاتدا اولاركن، اؤز دیوانی نین الیازمالارینا اجازا وئرمه میش و اونون دیوانی اؤلوموندن سونرا- عشق و علاقه اوزوندن، خطاطلار طرفینده یازییا آلینمیشدیر.
سلطان حسین بایقارانین شعری حاققینده
تاریخی كتابلار، سلطان حسین بایقارا نین سلطنتی دورونون اولایلاری حقینده چوخلو معلومات وئریب و سلطانین یاشاییشی حقینده ده یازمیشلار. بو مورخلر اونون 35 ایللیك خدمتیندن اؤلكه آوادانلیغی باره سینده ده سؤزلر ایره لی سورموشلر. تذكره الشعرا، تحفه ی سامی، مجالس النفائس، مجمع الخواص كیمی تذكره لر سلطان حسین بایقرانین شاعرلیگینه اشاره ائدیب، شعرلریندن اؤرنكلر ده گتیرمیشلر. آنجاق بوگونكو گون ده اونون حقینده یلزیلار گئدیر. ایلك اؤنجه سلطان حسینین "بایقارا" لقبی اوزه رینده دایانماق گرهكیر. مجالس النفائس بو باره ده یازیر: " سلطان حسین میرزانین بؤیوك قارداشی "بایقارا میرزا" اونون تربیت و بؤیوتمه سینده چوخلو چالیشمیش و اونا گؤره ده اونون آدینی "سلطان حسین میرزا بایقارا آدلاندیرمیشلار.[1]
سلطان حسین بایقارا 816 ه /1438م دا دونیایا گلیب و 885 ه/1507 م دا دونیادان كؤچوبدور. آنجاق اونو بیزیم ملته سئودیره ن بؤیوك توركجه دیوانی اولموشدور كی داها بوندان بو یانا داها آرتیق ماراقلارلا قارشیلاناجاقدیر.
دكتور ذبیح اله صفا "ایران ادبیاتی تاریخی"نده بئله یازیر: "سلطان ابولغازی حسین میرزا تیموریلرین علم پرور و شعر سئوه ر شهرتلی سلطانلاریندان ساییلیر كی سلطنت دورو تیمورسلطانلاری نین بیلگی سی و ادب اهلی ایله بزه نمیشدیر".[2] او، سلطان حسینین یاشاییشی باره سینده قایناقلاردان دانیشاركن یازیر: " اونون حقینده تحقیق قایناغی گتیرمك نظره آرتیق گلیر؛ چونكی اونون عهدینده، یا اوندان سونرا یازیلان اؤنملی تاریخ كتابلاری نین هامیسی اونون تعریفی و مدحی ایله دولودور؛ او جمله دن: مطلع السعدین، روضه الصفا، حبیب السیر و ... بونلاردان علاوه دولتشاه سمرقندی ده اونون باره سینده مفصل بیر بؤلومو یازمیشدیر."[3]
او، یئنه آرتیریر: " سلطان حسین ایكی دیلده –فارسجا و توركجه شعر قوشوب، شعرلرینده "حسینی" تخلص ائدیردی".البتده، دوكتور صفا اونون اؤلكه نین آوادانلیق و عمرانی حقینده سؤز آچیب، یازیر: " هراتدا دوزه لتدیگی مدرسه و كتابخانادا، ایكی مینه یاخین طلبه اونون خرجیله تحصیل ائدیردیلر و اونون امریله دوزه لینن عمارتلر معمارلیغین ان اینجه فن لرینی اؤزونده ساخلامیشدیر". او، با باره ده معلومات وئردیكدن سونرا، تكجه بیر فارسجا غزل گتیرمكله كفایتله نیر. آنجاق باشقا بیر موضوعو دا آرتیریر و بئله دئییر كی "مجالس العشاق" اثری سلطان حسین بایقارایا منسوب دور.
دئمك لازیمدیر كی بو كتاب سلطان بایقارادان یوخ، بلكه كمال الدین حسین گازرگاهی نین اولموشدور.گازرگاهی بو اثرینی سلطان حسینه تقدیم ائتمیشدیر.[4] بو شائبه نی باشقا فارس ادیبلری او جمله دن علی اصغر حكمت ده دئمیشدیر[5]. ادوارد براون بو شائبه لرین یاراتماسیندا اوزون الی واردیر.[6]
ادوارد براون دا سلطان حسین بایقرانین شاعرلیگی حقینده دكتور ذبیح اله صفادان آرتیق بیر سؤز دئمه میشدیروبونو آرتیرماق گره كیر كی او، بوتون ادبیات تاریخلرینده بئله بیر سیاستی ایره لی سورموش و ایران دئدیكده، تكجه فارسلاری نظرده توتور. ایراندا یازان عالم لر هئچ بیری بایقرانین دیوانیندان یازمامیشلار، تكجه اونون توركجه شعری ده واردیر دئیه رك واز كئچمیشلر. آنجاق هامیسی بایقرانین توركجه دیوانی نین اولدوغونا اشاره ائتمیشلر.ایراندا آدلارینی چكدیگیمیز ادیبلردن علاوه، دكتور ركن الدین همایون فرخ دا سلطان حسین حقینده اشاره لری واردیر.
تاریخده چوخلو تذكره یازانلار اوندان یازمیشلار. بوگونكو ادیبلردن ، تورك ادیبلری "حسینی" دیوانینی نشر ائتمكله چالیشماغا باشلامیشلار. الك دؤنه اولاراق، اسماییل حكمت اونون دیوانینی 1946 جی ایله چاپ ائدیب، یایدی.[7] اوندان سونرا گلن ادیبلر ده بیر-بیر بو ساحه ده اله قلم آلمیشلار. نهاد سامی بانارلی اؤز كتابی " رسیملی تورك ادبیاتی تاریخی"نده، شاعرین حیاتینا باخاراق، یازیر: سلطان حسین بایقرا، شعر و ادبده هرات مكتبی نین بانیسی دیر. اونون ساراییندا ایران و تورك شاعرلری نین گؤركملی سیمالاری او جمله دن جامی، هاتفی، امیر علیشیر نوایی،و سلطان علی كیمی بؤیوك خطاطلار، كمال الدین بهزاد كیمی نهنگ رساملار، دولتشاه سمرقندی كیمی بؤیوك تذكره چیلر توپلانیبو بایقرا مجلیسی آدلانان مجلیسلر قوروب، امیرعلیشیر نوایی نین شعرلرینی اوخوماقلا ماراقلانیردیلار.[8] ادیب آرتیریر سلطان حسین دیوانی اونون اؤلوموندن سونرا مرتب اولموش و خلق طرفیندن قلرشیلانمیشدیر. هابئله بانارلی بونو آرتیریر كی اونون شمشیری و اقتداری شغرلریندن داها آرتیق مشهوردور.بونو دا اضافه ائتمك گره كیر كی همین ادیب امیر علیشیر نوایی اوچون 12 صحیفه یازاراق، بایقرا اوچون یاریم صفحه یه قناعتله نیر.
بایقرا دیوانی نین الیازمالاری بوگون دونیا كتابخانالاری نین چوخونون زینتی دیر. بوگون اونلارجا دیوان الیلزمالاری استانبول، هرات، لندن و باشقا شهرلرده و اؤلكه لرده موجوددور.
سلطان حسین بایقرانین دیوانی مختلف شهرلرده و اؤلكه لرده او جمله دن: هرات، استانبول، افغانستان و ازبكستاندا چاپ اولوب، یاییلیبدیر. یاخین گله جكده اونون باشقا چاپلاریلا دا اوز –اوزه گله جه ییك.
بیز، سلطان حسین بایقارا نین تورك دیوانینی افغانستاندا 1976 جی ایلده یاییلان چاپینی الده ائدیب و اونو چاپا حاضیرلادیق. اومورام ادب سئوه ر خلقیمیزین تدقیقلریله دیوانین علمی چاپینا زمینه داها آرتیق یاراناجاقدیر.
قایناق : قیزیل قلم آذر
اتكلر و آتیرمالار:
[1] مجالس النفائس، لطائف نامه، فارسجا ترجمه، تهران، ص127.
[2] دكتور ذبیح اله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، جلد 4، ص526.
[3] تذكره الشعرا، تهران، ص 589 دن 610 ا قده ر.
[4] سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، تهران، ص284.
[5] بابرنامه، ترجمه: عبدالرحیم خان خانان، علی اصغر حكمت، تهران، ص639.
[6] ادوارد براون، تاریخ ادبیات، جلد 3، تهران، 1375.
[7] تورك ادبیاتب اؤرنكلری، دیوان سلطان حسین بایقرا، استانبول 1946، نهاد سامی بانارلی، رسیملی تورك ادبیاتی تاریخی، استانبول، 2004،ص423.
ادبیات تركی در مسیر زمان
+0 به یه ننزد تركان، شعر همچون نزد پارسیزبانان و اعراب، فطری نیست؛ بناً تركان جمع كردن بهترین آنچه را در ادب آید و قوام وجود داشته باشد، برای ادبیات خودشان اقدامی لازم میدانستند. وضع تركها در مورد اخذ موضوعات و مضامین ادبی از خراسان و عرب، مثل یونان و روم است. لهجههای زبان تركی از ابتدا متعدد بوده است.
ترك شرق دارای دو لهجهی جغتایی و آذری است و ترك مغرب لهجهی عثمانی (تركی اسلامبولی) و در مشرق ادبیات تركی اسلامبولی تا حدی مورد توجه و اعتنای تركان مغولی هند میباشد. همچنان كه در تركستان نیز این زبان تركی مورد توجه است.
همچنین آنچه به لهجه جغتایی و آذری نوشته میشود، نزد تركان مغرب خوانده میشود. در قرن پانزدهم میلادی امیر علیشیر نوایی كتاب «محاكمه لغتین» را تألیف كرد و در آن دلایلی بر اثبات رجحان زبان تركی بر فارسی دری آورد و بعد از او در قرن شانزدهم بابر (ظهیرالدین محمد) مؤسس سلسله مغول در هند، كتاب با برنامه را كه از بهترین كتب نثر تركی جغتایی است، تألیف نمود.
آنگاه دیوانش را منظوم كرد و مجموعه مثنویهای خود را به زبان تركی جغتایی به وجود آورد. در این قرن اشعار فراوانی به لهجهی آذری سروده شد و در تصوف اثر عظیمی در ادبیات پدید آمد و طریقه الیسویه شیخ احمد الیسوی در شرق و غرب رواج یافت و دیوانش (دیوان حكمت) تقریباَ در هر خانهیی خوانده میشود؛ زیرا اسلوب و سبكی روان دارد.
همچنین مولانا جلالالدین رومی مثنوی را كه یك اثر بزرگ ادبیات عرفانی است، در 6 دفتر به زبان فارسی دری تصنیف كرد. علاوه بر آن دیوان كبیر شمس تبریزی اثر این شاعر عارف را میتوان ذكر نمود.
در طریقه مولوی شعرا و موسیقیدانان برجسته یی ظهور كردند و این طریقه از شعر، موسیقی و سماع جانبداری میكرد. همچنین طریقه تصوف یكتا شبیه منسوب به سید محمد ابراهیم آتا مشهور به حاج بكتاش (ق سیزدهم میلادی) از خراسان برخاست و خانقاهی در بیرآوری در شهر سولیجه (فارا اویوك) بر پا كرد.
بكتاشه مخلوطی از اعتقادات قلندریه و الیسویه و حیدری است، باطنی و شیعه اثناعشری هستند. طریقهی بكتاشیه تا سال 1826 باقی بود.
همچنین طرفداران طریقه مولویه اشعار مولوی، عطار، سنایی، حافظ و سعدی و غیر آن از شعرای متصوف فارسی را با ترنم میخواندند؛ یكباره اشعار (قایغوسز سلطان) معروف به عبدالله مغاوی را ترنم میكردند. یونس امره واحمد فقیه وغیره از بزرگان طریقه بكتاشیه بودند.
ادبیات تركی به سه مرحله تقسیم میشود: اول، مرحلهی تأثیر و نفوذپذیری از ادبیات فارسی و اسلام؛ دوم، مرحلهی تأثیرپذیری از ادبیات اروپایی مخصوصاً فرانسه و مرحلهی سوم، عصر جدید یعنی مرحله قومیت تركی. مرحله اول ادبیات تركی به معنای وسیع كلمه تابع ادبیات اسلامی و یكی از ملل اسلامی بودند، یك دولت و حكومت تركی و دور این محور ادبیات تكی میچرخید و سخت متأثر از ادبیات فارسی بود و از مكاتب و مدارس ادبی اسلامی ادبای ترك فارغالتحصیل میشدند.
در قرن چهاردهم نسیمی (عمادالدین) شاعر مشهور منسوب به فرقه باطنی (برای حروف قرآن معانی خاص قایل بودند) تا جایی كه وی را متهم به ندقه كردند.
در قرن پانزدهم نامهایی از جمله: شیخی، احمد پاشا، نجاتی میدرخشید و گروهی از علما كه توجه فراوانی به فقهاللغت و اصطلاحات میكردند و آثار فارسی را به تركی برمیگردانیدند و بر آن شروحی مینوشتند، همچنین ذكر اسامی سروری و سود، این كمال ضروری است. در قرن شانزدهم ادبیات تركی به اوج كمال رسید.
و سلیمان قانونی، سلطان عثمانی مردی شاعر بود و عدهیی از ادبا به دورش جمع میشدند. از سلمان قانونی دیوانی به جا مانده كه در آن تخلص محبی كرده بود. بزرگترین شاعران این قرن، تركی باقی و فضولی بودند و در این روزگار دیگر ادبیات تركی جنبهی تقلید و دنبالهروی از زبان و ادبیات فارسی نداشت و اشتباه است كه اگر اشعار این دوره را ابتكاری ندانیم و كسانی كه در معانی ادبی تركی دقت لازم معمول دارند، بهخوبی متوجه میشوند كه ادبیات این زمان تركی دارای خیال و فكر تازه است و در آنها از فتوحات نظامی و اصلاحات داخلی دولت تركیه عثمانی مطالب فراوانی به چشم میخورد. در قرن هفدهم سبك و شیوه ادبیات فارسی در نفعی متجلی است؛ اما غزلیات و هجویاتش خوبی و جمال كافی ندارد.
در این قرن، نویسندگان برجستهیی ظهور كردند. ادبیات ترك در دوران امپراطوری عثمانی رونقی فراوان یافت، حتا سلاطین عثمانی نیز شعر میسرودند؛ از جمله سلطان سلیم، دیوانی از اشعار خویش بهجا گذاشت. تقریباً هر كه در تركیه عهد امپراطوری عثمانی سوادی داشت، شعر میسرود. در طی 6 قرن حكومت امپراطوری عثمانی 2200 تن شاعر نام آور ظهور كرد كه در بین آنان نام 12سلطان، عده زیادی شاهزاده ذكر شده است.
این شاعران بیشتر از مضامین اشعار فارسی و عربی سود میجستنتد و در ستایش خداوند وسلطان زمان و زنان شعرهای فراوان فراهم ساختند.
در قرن چهاردهم احمدی سیواس از شاعران نام آور ترك زبان بود كه در سال 1413 درگذشت، از سبك نظامی گنجوی و اسكندرنامه وی الهام گرفت و در آن از غلبه اسكندر بر شرق، تاریخ و دین و فلسفه خاورمیانه را از ابتدا تا دوران سلطنت بایزید اول به تفصیل شرح داده و به رشته نظم درآورده است.
اولین كسی كه تاریخ ترك را نظم كرد، احمد پاشا یكی دیگر از شاعران بزرگ زبان ترك بود كه خیلی مورد توجه سلطان محمد دوم قرار داشت تا جایی كه این شاعر را به وزارت خویش برگزید؛ اما چون احمد پاشا دل به غلام بچهیی از ملتزمان شاه بست، سلطان بر وی خشم گرفت و او را به شهری تبعید كرد، تا اینكه در سال 1496 درگذشت.
نجاتی از شاعران بزرگی بوده كه به تركی اشعاری بسیار جالب میسرود و از مداحان خاص سلطان محمد دوم و سلطان بایزید دوم بود و در سرودن غزل به تركی مهارتی بسیار داشت و اشعارش از آثار پر اوج ادبیات ترك محسوب میگردد.
وفات نجاتی در سال 1508 رخ داد. بزرگترین غزلسرای ترك دربار عثمانی محود عبدالباقی بود. وی نخست به كار زین سازی اشتغال داشت، اما ناگهان از این حرفه دست كشید و به شاعری و مدیحهسرایی پرداخت و از انعامات سلطان سلیمان بهره فراوان یافت و در مرثیهیی كه برای سلطان سلیمان سرود، هیجان و التهاب بسیار دیده میشود.
كتب متعدد غیر مشهوری در آن زمان پدید آمد، اما اكنون آنها دارای اهمیت است از قبیل: كتاب سیاحتنامه اولیا چلبی و در این قرن «ساز شاعر لری» كه به تعداد فراوان در میان فرقههای تصوف و سپاهیان وجود داشتند كه آنها را در فرقه مولویه، بكتاشیه و قزلباش و سپس انكشاریه بودند.
در قرن هجدهم شعرایی همچوین خواجه راغب پاشا، شیخ غالب و ندیم ظهور كردند و این عصر در تاریخ تركی به عصر خزامی معروف است. با اینكه در این دوره فتور و سستی در كار دولت پدید آمده بود و سلطان عثمانی از علما و هنرمندان حمایت میكرد و وزیرش نیز در كمك به این امر مهم مقدم بود و بر اثر حمایت این وزیر و توجه و عنایت سلطان به كارهای علمی و هنری و ادبی پرداخت و یك مجمع ادبی پیشرفته نیز در اسلامبول پدید آمد.
شیخ غالب در كتابش «حسن و عشق» مطالب جالب ادبی آورده است. وی آخرین شاعر دوره نخستین و مرحلهی اول ادبیات تركی به شمار میرود. در نیمهی اول قرن نوزدهم ادبیات كلاسیك همه قوت و اصالتش را از دست داد و شعر عاجز از ابداع چیز تازهیی ضمن پایبندی به اصول و قواعد شد و حیات شعر تركی به كلی آكنده از تكرار افكار بهوسیلهی تعابیر محدود گشت.
وضع به همین منوال بود تا اینكه ادیبان بزرگی همچون: شناسی، ضیا پاشا، عبدالحق حامد، نامق كمال ظهور كردند و عصر جدیدی در ادبیات تركی گشودند و آن دوره مرحلهی دوم ادبیات تركی است. این مرحله با ضابطه و دستور تنظیماتی كه در سال 1839 را روزگار سلطان عبدالمجید صادر شد و احكام و شریعت اسلامی جای خود را به مبادی جدید انقلاب كبیر فرانسه داد، همانطور كه این انقلاب سراسر اروپا را فرا گرفت.
ادبیاتی كه در این دوره آمد، از افكار غربی مخصوصاً ادبیات فرانسه سخت متأثر بود؛ اما عدهیی در اخذ شیوههای ادبی غربی راه غلو و مبالغه پیمودند. و از شرق بریدند و دور گشتند؛ در نتیجه ادبیات تركی اصالت خود را از دست داد واز جرگه ادبی اسلامی و فارسی خارج شد.
در نیمهی قرن نوزدهم دایره نفوذ و وسعت ادبیات تركی از خوارزم تا اندلس بود و در این مناطق مسلمانانی میزیستند كه كم و بیش زیر نفوذ دولت عثمانی بودند. ادبیات ثروت فنون، محمد عاكف (شاعر اسلامی) ارزش و اهمیت فكر اسلامی را در ادبیات تركی تا حد زیادی آشكار كرد.
در این اواخر ادبیات ملی تركیه به وجود آمد و ادیبان جدید در تبلیغ و بحث قومی و ملی تركی پرداختند و از شیوههای قدیمی یعنی پیروی از ادبیات اسلامی، فارسی و اروپایی تا حد زیادی دست كشیدند و به مرحلهی سوم ادبیات گام نهادند .
ضیاء كوك الب از شعراء و نویسندگان، عمر سیفالدین، خالد ادیب درین عصر ظهور كردند و آراء شاعر اشتراكی ناظم حكمت منتشر گشت و انتشار آنها به مقیاس وسیعی صورت گرفت و خط عربی متروك و خط لاتین به جای آن از سال 1928 معمول شد.
نجاتی جومالی Necati Cumali شاعر، نمایشنامهنویس و داستانپرداز ترك در سال 1921 به دنیا آمد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ازمیر و رشتهی حقوق را در داشنگاه انقره به پایان رسانید، نخست به كار وكالت دادگستری پرداخت، مدتی وابسته مطبوعاتی تركیه در پاریس بود و از سال 1958 تا 1964 با رادیو استانبول همكاری كرد و اكنون به كار شاعری و نویسندگی پرداخته و دل و جان به ادب سپرده است.
وی در بیان عشق به زندگی و بحث در باب عشق، بهطور كلی ظرافت خاصی در اشعارش نشان داده است. نجاتی جومالی بیشتر از لحاظ شعر، شهرت دارد و با اینحال داستانها، كتابها و نمایشنامههایش در سراسر تركیه حتا خارج از كشورش طرفدار و خواننده دارد.
مجموعههای متعددی از اشعارش تاكنون انتشار یافته و آخرین اثرش مجموعه شعری به نام «خوشهها آبستناند» در سال 1970 انتشار یافته است. مجموعهی «دریای بارانی» این شاعر در سال 1968 جایزه شعر انجمن زبان ترك را ربود. او مجموعهیی از اشعار آپولینر را نیز به زبان تركی ترجمه كرد.
ادبیات دیوانی ترك نمونههایی كه از آثار تركان قدیم (مربوط به پیش از میلاد) به دست آمده، در دو لهجه است: لهجه شمالی «گوك تورك» و لهجهی جنوبی «اویغور» پس از اسلام از قرن دهم میلادی به بعد، اویغوری را به نام «لهجهی خاقانی» خواندند.
همهی آثار ادبی ترك از قرن هشتم تا قرن سیزدهم میلادی تنها در این لهجه نوشته شده است. در قرن پانزدهم این لهجه را به نام جغتای پسر چنگیز (جغتایی) خواندند. در تاریخ ادبیات همهی آثاری را كه بدین لهجهها نوشته شده، مربوط به «لهجهی شرقی تركی» میدانند.
لهجههایی كه از لهجهی شمالی «گوك تورك» به وجود آمده و آثار دوران بعد از اسلام آن از قرن سیزدهم بدین سوی پدیدار گردیده است، در اصطلاح تاریخ ادبیات زبان تركی «لهجهی غربی تركی» و یا «لهجهی اوغوزی» Oguz خوانده میشود.
همانگونه كه ذكر شد، در میان قرن هشتم و سیزدهم كه دوران مهاجرتها و جا به جا شدن اقوام متكلم به لهجهها بوده، به هیچ اثری در این لهجهها برنمیخوریم.
در این سدهها یكهسوار میدان سخن، گویندگان اویغوری( خاقانی)اند: از اثر معروف یوسف خاص حاجب «غود اتغوبیلیك» بگیرید تا «دیوان لغات ترك» محمود كاشغری و سخنان احمد به سوی و اشعار علیشیر نوایی و بابرشاه و ابوالقاضی بهادر خان كه هر یك به جای خویش با سخن خود این فاصله را پرمیكنند تا نوبت به گویندگان لهجهی غربی- اوغوز- برسد.
با آغاز قرن سیزدهم كه دامنهی موج مهاجرتها تا مرز اروپا كشانده شد و سلجوقیان در پهنهی وسیعی بساط فرمانروایی خویش را گستردند، بهار ادبیات لهجههای غربی تركی اوغوز، آغاز شد.
از همان اول به علت شرایط اجتماعی و سیاسی، ادبیات برگزیدگان قوم، از سویی از سخن عارفان و سالكان راه حق، از سوی دیگر از شعر و هنر تودهی مردم جدا میشود و این جدایی در طی قرون همچنان به جای میماند تا به شیوههای سخنوری نو در قرن بیستم میرسیم كه خود داستان مفصلی دارد كه باید در جای دیگر گفته شود.
پس برای شناختن ادبیات ترك درگذشته باید با چند اصطلاح آشنا شد. كلمهی «دیوان» یا «دیوانی» از مهمترین آنهاست. این كلمه در تركی به هفت معنی به كار میرود: 1- دفتر مخصوص دولتی 2- مجلس مشورت جنگی 3- تختی كه سلطان عثمانی بر آن مینشست 4- دادگاه عالی
5- آیین احترامی كه در حضور بزرگان مراعات آن واجب بود 6- مجموعه «مدونی» در موضوعی خاص مانند دیوان لغات ترك 7- مجموعهی اشعار سرایندگان بزرگ كه مورد نظر سخنشناسان برگزیده بودند، چون «دیوان ندیم»، «دیوان باقی» و یا دیوان فضولی. اصلاح «ادبیات دیوانی» شاید از این معنی آخر سرچشمه گرفته باشد.