زبان تورکی جزء جدایی ناپذیر تاریخ آذربایجان ؛ لطفا شانتاژ نفرمائید!

یازار :

+0 به یه ن

دورنانیوز _ سرویس تاریخی و فرهنگی : چندی قبل مقاله‌ای تحت عنوان زبان فارسی و گویش آذری در یکی از نشریات دانشجویی به چاپ رسید که سراسر تحریف واقعیت و توهین به زبان و فرهنگ مردم آذربایجان بود که احساسات قشر طالب علم و دانش دانشگاه را جریحه دار نمود. لذا با اینکه تحریفات نام برده در حد نوشتن جوابیه نمی‌باشد، ولی به منظور آگاهی افکار عمومی دانشجویان تصمیم به تنظیم نوشته‌ای که هم‌اکنون در خدمتتان می‌‌باشد گرفتیم. در ابتدا قبل از شروع بررسی تاریخی ترکی بودن زبان مردم آذربایجان از حداقل هفت هزار سال قبل تا به امروز سخنی چند با نویسنده محترم داریم.

نویسنده گرامی اطلاعات نادرستی که جنابعالی سعی در تلقین آنها به خواننده دارید به پیرو سیاستهای شونیستی و پان فارسیستی رژیم پهلوی می‌باشد، که بعد از انقلاب اسلامی نیز ادامه دارد، البته از شدت آن کمی کاسته شده است. بنابراین جنابعالی می‌توانید از منابع بی‌طرف و بی‌غرض که بعد از انقلاب به چاپ رسیده برای پی بردن به واقعیات‌های تاریخی استفاده نمایید.

همانطور که آقای خامنه‌ای در سفر خود به استان اردبیل بیان داشتند رمز وحدت ملی ایران نه زبان فارسی بلکه دین مبین اسلام می‌باشد، و لذا در گفتار و نوشتارهای خود این بیانات را مد نظر داشته باشید و سعی در پیاده نمودن سیاستهای فرسوده رژیم پهلوی نفرمایید.

همچنین توجه جنابعالی و امثالهم به این آیه از قرآن بسیار ضروری می‌باشد: « و من ایاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذالک لایات للعالمین» (سوره روم آیه ۲۲)

ترجمه: از نشانه‌های او (خداوند) است، آفرینش زمین و آسمان و اختلاف زبانها و نژادها است، اینها آیات خداوند را برای انسان روشن می‌سازد.

اما زبان مورد ادعائی نویسنده مقاله عنوان شده، و سایر منابع وابسته به شوونیسم که هیچگونه وجود خارجی ندارد و لازم به ذکر است که این زبان اختراع جاسوس و عامل انگلیسی در ایران (احمد کسروی) می‌باشد، که ایشان نیم زبانهای تاتی و تالشی موجود در بعضی از روستاهای منطقه مرند را که متکلمین آن حتی به چند هزار نفر هم نمی‌رسد را به عنوان زبان آذری تلقی کرده که گویا زبان باستانی آذربایجان نیز بوده.البته این ادعاها به هیچ گونه پایگاه علمی وابسته نیست، چرا که کسی از گرامر، قواعد، دستورزبان،‌صرف و نحو زبانی جعلی بنام آذری اطلاعی ندارد و قواعد آنرا تدوین نکرده از تاریخ رونق و ادامه حیات آن و کاربرد و قلمرو نفوذ ادعائی آن، فولکلور، داستان، افسانه و آثار برگزیده نظم و نثر یا … اثری ملموس ارائه نشده، از نقش زبان ادعائی (آذری) در ادبیات فارسی و زبان ترکی و زبانهای دیگر، ماقبل و مابعد آن چیزی در بین نیست و اگر واقعاً هست در کجا تدریس می‌شود؟ کسی تا به حال آنرا یاد نگرفته و کسی یاد نداده و اگر وجود داشت، در هفتاد سال گذشته بدون شک در دانشکده‌های ادبیات خود، جزء دروس اجباری تدریس، و جزء مواد درسی مؤسسات عالی یا در برنامه درسی دبیرستانها قرار می‌گرفت.۱

همچنین زبان ترکی که به ادعای نویسنده در زمان صفویه به میان آمده (یعنی که به قول ایشان سابقاً وجود نداشته) هم قبل و هم بعد از صفویه آثار ارجمندی بر جای گذاشته است که تعداد آنها بالغ بر صدها کتاب، رساله و اثر علمی، ادبی، فلسفی، شعر، نظم و نثر می‌باشد که بعضی از آثار ماقبلی صفوی عبارتند از: قوتاد، قوبیلیک، نهج الفرادیس، عتبه الحقایق، صحاح‌العجم، اغوزنامه، دیوان الغات الترک محمود کاشغری و صدها اثر دیگر که طبعاً برای نوشتن آنها پشتوانه ادبی هزاران ساله لازم است که با فرض آذری بودن ترکان آذربایجان نمی‌توان کتابهای خلق الساعه نوشت.

اما جالبتر اینکه حتی یک کتاب یا دیوان به زبان آذری وجود ندارد.۲ ولی استحکام زبان ترکی تا آنجاست که توانست زبان عربی را که جزو زبانهای با قاعده و گسترده دنیاست پس از حمله اعراب در آذربایجان، منزوی و مستحیل کند چنانچه زبان عربی وارد آذربایجان نشده و ادامه حیات نداده است.۳

همچنین نویسنده محترم مقاله نام برده و مدافعان زبان آذری، گاه سلجوقیان، گاه غزنویان، گاه مغولها و گاه صفویان را موجب تُرک شدن ترکهای آذربایجان می‌دانند. اما کسی که کمترین اطلاعی از تاریخ داشته باشد، به خوبی می‌داندکه مغولها از چین تا غرب آفریقا و از سیبری تا اقیانوس هند را تحت حکومت داشتند و خانهای مغول بر تمام آسیای میانه و هندوستان و ایران حکمرانی می‌کردند پس چرا مردم سایر مناطق غیر ترک زبان را ترک نکرده‌اند؟

سلجوقیان، غزنویان، اتابکان، صفویان  که همگی ترک بودند در سایر نقاط ایران بیش از آذربایجان حکومت کرده‌اند و پایتخت دیرپای صفویان و سلجوقیان، اصفهان بوده و شهرهای تبریز ، مراغه و اردبیل کمتر به عنوان پایتخت حکومتهای فوق بوده اما چرا در این بین فقط مردم آذربایجان ترک شده ولی مثلاً مردم اصفهان ترک نشده‌اند و چگونه بعد از هفتاد سال تبلیغات با استفاده از بیت‌المال و وسایل ارتباطی پیشرفته و آموزش اجباری فارسی، ترکهای آذربایجان فارس نشده‌اند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتی یک صدم از این امکانات مردم غیر ترک یکباره ترک شده‌اند؟ و چرا اینگونه افراد در بررسی زبان مردم آذربایجان از زبان حداقل بیست و پنج میلیون آذربایجانی تُرک، چشم پوشی نموده و به گویش چند هزار نفر به لهجه‌های تاتی و هرزنی پناه می‌برند؟

اما به منظور بررسی زبان آذربایجان در طول تاریخ، در ابتدا به بررسی تاریخ اقوام و حکومتهایی که در آذربایجان بوده‌اند می‌پردازیم. در مورد ملتهایی که قبلاً در آذربایجان زیسته‌اند می‌توان به سومئرها، ایلامیها، هوری‌ها، آراتتاها، کاسسی‌ها، قوتتی‌ها، لولوبی‌ها، اورارتوها، ایشغوزها (ایسکیت‌ها)، مانناها، گیلزان‌ها، کاسپی‌ها و … اشاره کرد که زبان تمامی آنها التصاقی و جزو خانواده زبانهای ترکی بوده.۴ از این میان سومئریها، ایلامیها و هوری‌ها اقوامی بودند که اولین تمدنها و مدنیّتها را روی زمین بنا نهادند.

با توجه به کتب ارزشمندی چون کتابهای پی‌یئرآمیه، دکتر ضیاء صدر، پروفسور دکتر زهتابی و … می‌توان به صراحت گفت که آذربایجان از حدود هفت هزار سال قبل جایگاه تمدنهای نامبرده می‌باشد. در این مورد نیز چندی پیش یک هیأت باستانشناسی آمریکایی – ایرانی در تپه حسنلو به کشفهای ارزشمندی دست یافتند. رهبر این هیأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقیقات فراوان، تاریخ این منطقه را به ده دوره تقسیم کرد که اولین دوره حدود ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد و چهارمین دوره مربوط به ۱۳۰۰ سال قبل از میلاد تا ۸۰۰ سال قبل از میلاد می‌باشد. که اولین دوره مربوط به هوریها و آخرین دوره مربوط به مانناها می‌باشد.۵

۱ – جایگاه اصلی هوریها در هزاره ۳ و ۴ (۶۰۰ سال قبل) در آذربایجان و مناطقی از قسمتهای شمالی زاگرس و کوههای توروس بود.۶ همچنین از ربع سوم هزاره قبل از میلاد (۲۴۰۰ سال قبل از میلاد) سند نوشته‌ای بدست آمده که با الفبای اککد و به زبان التصاقی هوری بوده که این سند متعلق به یکی از پادشاهان هوری بنام تیشاری می‌باشد و نیز نام یکی دیگر از پادشاهان هوریها به نام ساشانار که در ۱۴۵۰ سال قبل از میلاد حکومت می‌کرده نیز معلوم است.۷

۲ – کاسسی‌ها: درست است که کاسسی‌ها در آذربایجان نبودند ولی در همسایگی آنها می‌زیستند. و تقریباً ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مابین ایلام و مناطقی از آذربایجان ساکن بودند۸ و به دلیل همزبانی و ارتباط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تاثیر زیادی در تاریخ آذربایجان داشته‌اند.

۳ – قوتتی‌ها در ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد و لولوبی‌ها ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد در شرق و جنوب دریاچه ارومیه و قزوین و همدان ساکن بوده و حکومت کرده‌اند.۹

۴ – اورارتوها ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد در آناتولی و پیرامون دریاچه وان و کوههای زاگرس و اطراف دریاچه ارومیه و شهرهای ماکو و نخجوان امروزی صاحب تمدن بوده‌اند.۱۰

۵ – در اوایل عصر ۱۹ قبل از میلاد، قبایل مانناها با به هم پیوستن، دولت بزرگی در آذربایجان به وجود آورده و حکومت کرده‌اند.۱۱

۶ – مادها که اولادهای قوتتی‌ها و لولوبی‌ها بودند ۶۷۰ سال قبل از میلاد با اعتلاف با مانناها حکومتی قدرتمند به وجود آوردند که همدان، اراک، ساوه، زرند، سونقور، کاشان، قم ، قزوین ، زنجان و … تحت حاکمیت آنها بوده.۱۲

واما در مورد زبان، همچنین ارتباط زبانی مادها و سومئرها دیاکونوف در فصل ۴۲ کتاب خود می‌نویسد که در لیست نامهای شاهان ماد یعنی قوتتی‌ها، به نامهایی بر می‌خوریم که در لیست نام شاهان سومئر می‌باشد.

از دیگر همسایگان مادها که همزمان با آنها بوده و زبان هردوی آنها از یک خانواده می‌باشد می‌توان به ایشغوزها اشاره کرد که در قرنهای ۷ و ۸ قبل از میلاد در قسمتهایی از آذربایجان زندگی کرده‌اند.

برخلاف آنچه که امروز شایع شده مادها نوه یک قبیله منفرد بودند که به اصطلاح از سایر آریائیها جدا شده و در آذربایجان ساکن شده‌اند و نه به رغم عقیده شایع، دایر بر اینکه منابع مربوط به تاریخ ماد فوق العاده ناچیز است، منابع آشوری از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از میلاد نه تنها برای احیای تاریخ باستان آذربایجان کافی است بلکه جزئیات مهمی را نیز روشن می‌سازد. با تغییر و تحولات در اوضاع سیاسی آنروزگار در آذربایجان، هفت قبیله آذربایجان باستان که قبلاً جزو اتحادیه ماننا و اورارتووساکایی بودند اتحادیه‌ای تشکیل دادند که بعدها یونانیان باستان آنها را میدیا آنچه ما، ماد می‌نامیم نامیدند، این قبایل را هرودوت تاریخ نگار یونانی چنین نام می‌برد:

۱ – بوآسای Bousai

۲ – پارتلاکئنوی Parelakenoi

۳ – آستروخات Stroukhotes

۴ – مغ Magai

۵ – بودیو Boudioi

۶ – آری زانتوی Ariazantoi

۷ – ماد Mid

و نیز مطالعه نامهای شهرها و ولایات ماد نشان می‌دهد که آنان آریایی نیستند.

بعد از آشنایی با تعدادی از اقوام و حکومتهای آذربایجان، اینک به بررسی نوع زبان آنها می‌پردازیم.

طبق تقسیم بندی متخصصان زبان‌شناس، کل زبانهای موجود در دنیا به سه شاخه تقسیم بندی می‌شود:۱۳

۱ – زبانهای التصاقی که تمام زبانهای مربوطه به خانواده زبان ترکی در این شاخه قرار دارند.

۲ – زبانهای تحلیلی که از مهمترین زبان این شاخه می‌توان به زبان عربی اشاره کرد (با توجه به این که فارسی نیز سی و سومین لهجه زبان عربی می‌باشد بنابراین فارسی نیز در این شاخه قرار دارد.)۱۴

۳ – زبانهای هجایی که از شاخص‌ترین زبانهای این شاخه نیز می‌توان به زبان چینی اشاره کرد.

حال با توجه به این تقسیم‌بندی و با توجه به اسناد تاریخی و علمی به بررسی نوع زبان اقوام ساکن در آذربایجان می‌پردازیم.

طبق تحقیقات هومئل زبانهای ایلام وسومئر از یک پایه و جزو زبانهای اورال- آلتایی (التصاقی) می‌باشد. ۱۵زبانهای هوری و لولوبی نیز نه، تحلیلی و نه هجایی بوده، بلکه آنهانیز جزو زبانهای التصاقی می‌باشند.۱۶

همچنین طبق نظریه ماراک دئمیکین (آکادئمیکین) زبان کاسسی‌ها، ایلامی‌ها، قوتتی‌ها، مادها و مانناها نیز التصاقی بود.۱۷

زبانهای قوتتی‌ها، لولوبی‌ها همانند بوده و با زبانهای اورارتوها و هوری‌ها خویشاوند می‌باشند.۱۸

بدین ترتیب است که از ۷۰۰۰ سال قبل تا ۲۵۰۰ سال قبل یعنی مدت ۴۵۰۰ سال به طور مطلق در منطقه جغرافیایی آذربایجان تنها و تنها اقوام التصاقی زبان (ترک) زندگی و حکومت کرده‌اند . همچنین اگر تاریخ بعد از ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد را بررسی کنیم باز آذربایجان در بیشتر مقاطع تاریخی مستقل از حکومت‌های دیگر منطقه بوده، به طوریکه در زمان هخامنشیان آذربایجان در مقابل آریاییها سرفرود نیاورده و تا سرنگونی این حکومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ کرده همچنین در تایید گفته بالا می‌توان به کشته شدن کورش، شاه هخامنشیان توسط ملکه آذربایجان (تومروس) اشاره کرد.۲۰

در زمان سلوکیان نیز کل آذربایجان مستقل از حکومت سلوکیان بوده و اسکندر نتوانست آذربایجان را به تصرف درآورد.۲۱و در این مورد استرابو جغرافیدان یونانی می‌نویسد: در زمان حمله اسکندر، سرداری بنام آتوروپات آذربایجان را از چنگ اندازی اسکــندر محفوظ نگهداشت.۲۲

در زمان ساسانیان نیز آذربایجان مستقل بوده و حتی بعد از شاپور دوم، ساسانیان با هیتی‌ها (هیاطله) پیمان اتحاد بستند تا در شمال غرب با روم بجنگد.۲۳ بعد از اسلام نیز ترکان اغوز که شمشیر اسلام نامیده می‌شده‌اند، در آذربایجان حکومت قدرتمندی بنا کرده و با ملازگرد مبارزه کرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگینی به آنها واردآوردند. بعد از اغوزها نیز حکومتهایی که در آذربایجان و گاهی در مناطقی از ایران حکومت می‌کرده‌اند. از جمله غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولها، اتابکیان، تاتارها، آق‌قویونلوها، قره‌قویونلوها، صفویان، افشاریان و قاجارها تماماً ترک زبان (التصاقی) می‌باشند.

در مورد ترکی بودن زبان مردم آذربایجان اسناد و مدارک بسیار زیادی موجود است، مثلاً: دیونیوس پریگت جغرافی‌نگار و شاعر یونانی صده چهار میلادی ترک زبانان را ساکن اصلی این منطقه می‌داند و نیز محمد عوفی در ذکر خلافت عمربن عبدالعزیز که از سال ۹۹ تا ۱۰۱ هجری ادامه داشت، از قیام بیست هزار ترک آذربایجانی سخن می‌گوید.

همچنین اخبار موثّق عبیدبن‌شریعه جرهومی که شخص معمّر و محترم در دربار اموی بوده در حضور معاویه سخن می‌گوید: (آذربایجان از سرزمین ترکان است) و این خبر را طبری و به نقل از او بلعمی و حمزه اصفهانی و ابن اثیر در کتابهای تاریخ بلعمی، تاریخ طبری، تاریخ پیامبران و الکامل گزارش کرده‌اند که از متون معتبر اسلامی به شمار می‌روند.

از دیگر محققانی که آذربایجان را به عنوان سرزمین ترکها نام می‌برند می‌توان : ژ . اوپر، قرتیز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجی یف، گ . ا . ملیکشویلی، ع . دمیرچی‌زاده، تیمور پیر هاشمی، یامپولسکی، ی . ک . یوسف‌اف، یومینوس ، وروشل گوگازیان. زکی ولید دوغان، پروفسور دکتر محمد تقی زهتابی و دهها محقق و دانشمند را نام برد.

در این میان بهتر است به نظر یامپولسکی نیز اشاره کرد که می‌گوید: ترکها در اطراف دریاچه ارومیه زندگی می‌کنند و آشوریها آنها را توروک türük (یامون توروک به معنی ترکهای نیرومند) نام برده‌اند و در سنگ نوشته‌های اورارتوئی هم سخن از قومی بنام توریخی رفته که در آذربایجان می‌زیستند. (اوایل هزاره قبل از میلاد) و می‌گوید توروکها یا توریخی‌ها همان ترکها هستند.

بهر حال ترک بودن ملت آذربایجان از هزاران سال قبل بر همه کس مسلّم می‌باشد و دیگر نیاز به توضیح اضافی احساس نمی‌شود ولی در مورد سابقه تاریخی خود فارسها کمی توضیح را لازم دیدیم:

برخی از نسب شناسان، فارسها را از نسل «فارس بن یا سور بن نوح» و بعضی دیگر آنها را از فرزندان «فارس بن یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم» و بعضی دیگر از نسل «فرزندان یسراسود پسر سام پسر نوح» و بعضی از نسل اسماعیل می‌دانند. واژه فارس در زبان عربی به معنی سوارکار بوده و غیاث الدین رامپوری در غیاث اللغات همین معنی را فارس دانسته همچنین به عقیده غیاث الدین رامپوری فارسها از نسل «پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » هستند.۲۴

مسعودی در کتاب «مروج الذهب » در مورد نسب فارسها می‌نویسد «فارس» از فرزندان ارم بن افخشد بن سام بن نوح بوده که او چند ده پسر آورد که همگی سوارکار بودند و چون سوار را بعربی فارس گفتند این قوم را نیز به انتساب فروسیت و سوارکاری فارس نامیدند.همچنین در جایی دیگر خطان بن معلی فارس‌ [ درشعری] در این باب می‌گوید: سبب ما بود که فارسان را فارس گفتند و سواران و سالخوردگانی که بروز تاخت و تاز، چون گوی بدور هم می‌پیچیدند از ما بودند.

مسعودی در ادامه بحث خود در مورد اصل ونسب فارسها می‌نویسد : بیشتر حکمای عرب از تیره نزّار بن محمد چنین گویند و در مورد آغاز نسب مطابق آن رفتار کنند و تعدادی از ایرانیان نیز پیرو این باشند و انکار آن نکنند۲۵٫ پس چنانکه از مستندات فوق بر می‌آید و بسیاری از ایرانیان نیز پیرو این باشند و انکار آن نکنند. فارسها از نسل اعراب می‌باشند و نیز چنانچه می‌دانیم حضرت ابراهیم(ع) فرزندان بسیاری داشت که حضرت اسحاق(ع) و حضرت اسماعیل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضی از نسب شناسان، فارسها از نسل «حضرت اسماعیل‌(ع) » هستند و در این مورد می‌گویند که وقتی سارا زن حضرت ابراهیم(ع)کنیز خود هاجر را به ابراهیم بخشید از هاجر فرزندی بنام اسماعیل متولد شد و چون سارا به آن رشک می‌ورزید لذا حضرت ابراهیم(ع) او را به سرزمین مکه فرستاد و در همین مکه بود که حضرت اسماعیل(ع) با زنی از قوم بنی جرهم ازدواج کرد و نسل فارسها از او پدید آمد.۲۶

همچنین در این مورد می‌توان با توجه به آثار مکتوب دانشمندان ایرانی فارس، زبان واقعی قوم فارس را که زبان اکنون آنها نیز منشعب از آن است را تشخیص داد. ما در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم: «سیبویه (دایره المعارف بریتانیکا جلد۱ ، ص ۴۶۱ ) ، طبری – تاریخ نگار (بریتانیکا ج ۱ ،ص ۵۹۴ ) فارابی فیلسوف (بریتانیکا، ج ۹ ، ص ۶۵) ، ابن قتیبه (بریتانیکا ج ۱۱ ص ۱۰۲۱ ) ، ابوالفرج اصفهانی (بریتانیکا، ج۱ ، ص ۵۶ ) ابو معشر بلخی (امریکانا، جلد ۱ ص ۳۴۰ ) جابر (بریتانیکا، ج ۱ ، ص ۴۶) فارابی (گرانلاروس ج ۱ ، ص ۹۰۲ )‌رازی (گراندلاروس) و … لازم به ذکر است که تألیفات تمامی این دانشمندان به زبان عربی می‌باشد که حتی در دانشنامه‌های نام برده، خود دانشمندان نیز به عنوان عرب شناخته شده‌اند.۲۷

با توجه به اسنادی که از تعداد کمی از آنها در این مقاله استفاده شده، بهتر است نویسنده محترم تاریخ فارسها را با دیدی بدون تعصب و بدور از هر گونه گرایش پان ‌فارسیستی مورد ملاحظه قرار داده و ایرانی بودن را نه با معیار فارس بودن بلکه با معیار اسلام بسنجند، همچنین یادآوری کوچکی به نویسنده محترم داریم و آن اینکه با توجه به مقاله ایشان که در قسمتی از آن نوشته‌اند: [ با توجه به نژاد مردم آذربایجان به راحتی می‌توان نوع زبان آنها را نیز تعیین کرد] بهتر است در نظر داشته باشند که به هیچوجه نژاد یک ملت نشانگر زبان خاصی برای آن ملت نیست، چرا که در آن صورت در دنیا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران زبان زنده کنونی و از بین رفته قبلی ، و نیز در قسمتی دیگر از مقاله ایشان به آمدن ترکان به این مناطق در قرون پنجم هجری اشاره می‌کنند که تعجب خواننده را برمی‌انگیزد، چرا که در آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسی که سراسر توهین به ترکها است آشکار می‌شود. همچنین نویسنده محترم مطالب زیر را نیز در خاطر داشته باشند که یکی از نامدارترین جاسوسان بریتانیا در ایران که بانی و یکی از دست اندرکاران فعال تاریخ پان ‌فارسیسم می‌باشد شاپور . جی . رپورتر است که با توجه به اسناد و مدارک موجود در آرشیو مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، می‌توانید به حمایت انگلیسیها و اروپایی‌ها نه از پان ترکیستها، بلکه از پان ‌فارسیستها پی ببرید.۲۸ در ضمن نویسنده محترم، پان‌ فارسیسم را نیز در لیست پانهایی که تشکیل داده‌اند، قرار دهند.

منابع

۱ – نقدی بر کتاب زبان آذری نوشته دکتر جواد هیئت

۲ – نقدی بر کتاب زبان آذری نوشته دکتر جواد هیئت

۳ – سلماس در مسیر تاریخ ده هزار ساله – توحید ملک زاده.

۴ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی و تاریخ ایلام – پی یئر آمیه (ترجمه شیرین بیانی) صفحات ۳ ، ۵۰ ، ۵۱ ،۶۰، ۶۶ .

۵ – آذربایجان در سیر تاریخ – صفحه ۲۶۲ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پرفسور زهتابی .

۶ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه ۹۴ .

۷ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه۹۵ .

۸ – تاریخ ماد- دیاکونوف صفحه ۱۰۰ .

۹ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۲۱۰ .

۱۰ – تاریخ دیرین ترکان ایران- پروفسور دکتر زهتابی.

۱۱ – تاریخ آذربایجان – آ.ن قلی اوف صفحه ۱۷ .

۱۲ – تاریخ دیرین ترکان ایران- پروفسور دکتر زهتابی صفحه۲۶۴ .

۱۳ – زبان ترکی و لهجه‌های آن – دکتر جواد هیئت صفحه ۲۵ .

۱۴ – تحقیقات سازمان یونسکو در مورد زبانهای دنیا – هفته نامه امید زنجان چهارشنبه ۲۰ خرداد ۷۸ شماره ۲۸۶ صفحه ۳ .

۱۵ – سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی دکتر جواد هیئت صفحه ۲۱ .

۱۶ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۱۰۱ .

۱۷ – تاریخ دیرین ترکان ایران – پروفسور دکتر زهتابی صفحه۲۵۴ .

۱۸ – تاریخ ماد – دیاکونوف صفحه ۹۹ – و تاریخ دیرین ترکان ایران صفحه ۹۵ .

۱۹ – اشکانیان – دیاکونوف، ترجمه کشاورز صفحه ۱۱۶ .

۲۰ – ایران باستان – پیرنیا جلد یک صفحه ۴۵۲ – ۴۴۹ و تاریخ دیرین ترکان ایران – صفحه ۶۳۷ .

۲۱ – اشکانیان – دیاکونوف صفحه ۸ .

۲۲ – تاریخ ارومیه – احمد کاویانپور ص ۵۵ – ۵۴ .

۲۳ – تاریخ اجتماعی ایران – مرتضی راوندی صفحه ۶۱۶ – ۶۱۱ .

۲۴ – غیاث اللغات- صفحه ۶۳۳ .

۲۵ – مروج الذهب- جلد اول صفحه ۲۳۱ .

۲۶ – تاریخ گزیده حمد ا… مستوفی به اهتمام دکتر عبدالحسین نوابی – موسسه انتشارات امیر کبیر، تهران ۱۳۶۶ صفحه ۳۰ .

۲۷ – روزنامه جام جم – صفحه ۷ – پنج‌شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۱ / سال سوم / شماره ۵۸۶ .

۲۸ – نشریه بهار – شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۷۹٫

نویسنده : مهندس بهنام بابازاده


ضمیمه:


اسامی باستانی «گیزیل بوندا» یا «آرازیاش» ، «بیل آلی» ، «اوشکایا» ، «اوشکاکان» ،«ار یارما» و … که در کتیبه های آشوری از حدود ۵۰۰۰ سال محفوظ مانده و در تاریخ ماد نوشته دیاکونوف آورده شده به اندازه ای معانی روشن و واضحی دارند و برهان قاطعی هستند آیا میشود خللی در معانی ترکی این مکانهای باستانی ایجاد کرد؟

اکثر نویسندگان به مانند دیاکونوف با وجود اینکه خود معترفند که زبانهای باستانی آزربایجان و منطقه غرب ایران زبانهایی پروتورک و التصاقی میباشد ولی با این وجود سعی در کتمان حقیقت دارند .

توجه بفرمائید خود دیاکونوف با وجود اینکه اذعان دارد زبان مادی التصاقی بوده و با زبان عیلامی پیوستگی دارد و زبان عیلامی شبیه ترکی است باز «مادها» را آریایی مینامند.
ملاحظه بفرمائید:
در آخرین سطر صفحه ۸۱ (کتاب تاریخ ماد نوشته دیاکونوف و ترجمه کریم کشاورز زیر نظر احسان یار شاطر )نوشته :
/ یکی از زبانهایی که السنه مادی/ ادامه در صفحه ۸۲/محتملاً بدان مربوط بوده اند ،همانا زبان آلبانی است که هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است. و زبان دیگری که پیوستگی به زبان مادی دارد -یعنی زبان عیلامی-از لحاظ ترکیب لغوی و قواعد دستوری آنچنانکه باید و شاید بررسی نشده است.
در زبان عیلامی شیوه ویژه ساختن اجزای متشکله کلمه همانا روش الحاقی یا «آگلوتیناتیو» است. یعنی متصل کردن عناصر مجزائی که هر یک از آنها وظیفه خاصی را ایفا کنند./
در ادامه میگوید : /این اصل خاص زبانهای آلتائی (ترک و مغولی) و … و زبانهای باستانی شرقی از قبیل هوریانی و اورارتوئی و شومری نیز بسط می یابد. بدین سبب چند بار کوشش شده است که زبان عیلامی را با یکی از السنه خانواده های لسانی مزبور مربوط سازند. احتمال چنین ارتباطی -گرچه هنوز ثابت نشده-ولی قوی است./
و در ادامه چنین مینویسند: /ولی با اینکه زبان عیلامی ممکن است،فی المثل،با زبانهای ترک و مغول تا حدی خویشاوندی داشته باشد،معهذا خویشاوندی تنها-حتی در صورتی که ثابت گردد هم-دلیل اینکه از آن زبان مشتق گشته نمیباشد. در هر حال راجع به زبان عیلامی تا آن حد که بر ما معلوم است میتوان گفت که ذخیره اصلی لغوی و ساختمان دستوری السنه ترک و مغول را نمیتوان از آن مشتق دانست./

اما چرا ذخیره اصلی لغوی و دستوری السنه ترکی و مغولی را نمیتوان از آن مشتق دانست؟در حالیکه هر دو زبان (ترکی و عیلامی) از نظر دستوری التصاقی بوده و از نظر لغوی نیز لغات کاملاً مشابهی دارند.
پس کاسه ای زیر نیم کاسه بوده که اجازه نداده آندو را مشتق از هم بداند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

بعد از انتشار کتاب «فرضیه زبان آذری و کسروی» اثر دکتر حسین محمدزاده صدیق، پا در هوا بودن این فرضیه به اثبات رسید و اغلب محافل زبانشناسی دانشگاه های اروپا و ترکیه در بولتنهای خود آن را به بحث گذاشتند. اکنون دیگر صحبت کردن از زبان آذری نوعی شانتاژ سیاسی به شمار میرود. برای مزید اطلاع مصاحبه ای را که برادر من آقای سید احسان شکرخدا با مولف کتاب فوق انجام داده اند جهت مزید اطلاع در زیر می آورم:
لینک منبع در سایت دوستداران دکتر حسین محمدزاده صدیق:
http://www.duzgun.ir/akhbar/mosahebe2.php

نیم قرن سردرگمی در زبانشناسی ایرانی

اخیراً مشاهده میشود که در برخی از سایتها و وبلاگ‌ها، بعضی‌ها تحلیل‌ها و برداشت‌های خاصی از نظرات علمی استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در کتاب «فرضیه‌ی زبان آذری و کسروی» می‌کنند و از آن جا که کتاب در دسترس جوانان نیست تا خود، آن را با دقت علمی بخوانند، جهت رفع شبهات به محضر استاد رسیدیم و این شبهات را به صورت سؤال خدمت ایشان مطرح کردیم. متن سوال و جواب با استاد را در ادامه می‌خوانید.

سید احسان شکرخدایی

۱۷ مرداد ۱۳۹۱

(گفتگویی کوتاه با دکترح. م. صدیق در زمینه‌ی بازخوردهای انتشار کتاب فرضیه‌ی زبان آذری و کسروی)

سوال ۱: استاد! در کتاب شما آیا قوم یا زبانی با نام آذری معرفی شده است؟

من با مستندات کافی و با تکیه بر داده‌های متون تاریخی جهان اسلام و یافته‌های نوین دیرین کاوی، در این کتاب توانسته‌ام ثابت کنم که در تاریخ، قوم و زبانی با نام «آذری» هیچ گاه وجود نداشته است. ادعای کسروی نیز مبنی بر وجود قوم و زبانی با نام آذری فرضیه‌ای بیش نیست که تا کنون به اثبات نرسیده است. یعنی این فرضیه که گویا قبل از زبان ترکی، در آذربایجان زبانی یا نیم زبان و یا گویشی با نام «آذری» وجود داشته، تبدیل به حکم نشده است و در حد یک فرضیه باقی مانده است و خود کسروی بعدها اعتراف کرد که در طرح این فرضیه اغراض و مقاصد سیاسی داشته است. من نام کتاب را هم «فرضیه‌ی زبان آذری» گذاشته‌ام.

سوال ۲: درباره‌ی نمونه‌هایی که به عنوان متن‌های زبان آذری آورده می‌شود، چه می‌فرمایید؟

تمام نمونه‌های شعر و نثر که کسروی و شرکای او در هفتاد سال اخیر برای زبان موهوم آذری آورده‌اند، منسوب به گویش‌‌های تاتی، تالشی، کردی، هرزنی، گیلکی و غیره است که قلم به دستان غیرتمند و دانشی‌مردان معاصر این اقوام اخیراً خود زبان به اعتراض گشوده‌اند و این نمونه‌ها را به خودشان بازگردانده‌اند. یعنی اکنون دیگر برای این زبان موهوم، کسی نمی‌تواند متن (text) نشان دهد.

سوال ۳: به نظر شما آیا می‌توان الان به مردم و اهالی آذربایجان نام «آذری» اطلاق کرد؟

ببینید، اشتباه نکنید. اکثریت ما مردم ساکن آذربایجان (منهای برادران تالش، تات، کرد و غیره) ترک هستیم و در سر تا سر ایران اسلامی حضور داریم و زبانمان هم ترکی است که در نوع‌بندی زبان‌های ترکی جزو شاخه‌ی «ترکی غربی» به حساب می‌آید. اصلاً قومی با نام «آذری» وجود نداشته است که ما هم با آن نام نامیده شویم. استفاده از این عنوان برای اطلاق به مردم و زبان ما، سوء استفاده‌ی سیاسی رژیم پهلوی در ایران و سیاست سوسیالیستی در شوروی سابق از ۱۹۲۰ به بعد بوده است. اگر به هر تقدیر این اصطلاح جاافتاده است و تعبیراتی نظیر ترکی آذری، موسیقی آذری، رقص آذری، آشپزی آذری و غیره اکنون رایج است، در این اصطلاحات هدف گوینده انتساب این موارد به قوم موهوم «آذری» نیست بلکه نوعی منسوبیت به کلمه‌ی «آذر» است که ظاهراً به عنوان مخفف کلمه‌ی آذربایجان به کار می‌رود و من ثابت کرده‌ام این کلمه خودش نیز ترکی‌الاصل است و مستندات علمی آن را در کتاب آورده‌ام. ما ترکان با دیگر اقوام ساکن آذربایجان، آذربایجانی حساب می‌شویم نه «آذری».

سوال ۴: بعضی‌ها ادعا می‌کنند که کلمه‌ی «آذری» نمی‌تواند ترکی باشد؟

این بعضی‌ها اشتباهشان در آن جاست که مرعوب ادعاهای به ظاهر علمی کارگزاران ترکی‌ستیز رژیم پهلوی شده‌اند و این کلمه را اصطلاحاً اوستایی، پهلوی، آریایی و غیره می‌شمارند و توان علمی رد آن را ندارند. من در کتاب نشان داده‌ام که کلمه‌ی «آز+ ار» ترکی است و ربطی به کلمه‌ی «آذر» اصطلاحاً اوستایی ندارد. یعنی ما در این جا با دو کلمه و دو اشتقاق رو در رو هستیم: نخست کلمه‌ی «آذری» با ریشه‌ی باصطلاح فارسی و دوم کلمه‌ی «آز+ ار» با ریشه‌ی ترکی.

گذشته از آن، من نشان داده‌ام کلمه‌ی «آذر» هم که آن را باصطلاح اوستایی و یا چیز دیگر می‌نامند، خود با ریشه‌ی ترکی «آتماق» و «آتش» قرابت دارد.

سؤال ۵: به نظر شما چرا برخی‌ها می‌خواهند در این زمینه شبهه افکنی کنند؟

در کتاب من شبهه‌ای وجود ندارد. مطالب بسیار صریح و روشن و متکی به مستندات و دلایل و مدارک علمی کافی بیان شده است. اگر دقیق خوانده شود، واهی بودن «تئوری زبان و قوم آذری» روشن خواهد شد. من نشان داده‌ام حتی اساس و بنیاد نظریه‌ی کسروی و شرکای او که لفظ «الاذریه» در متون عربی است، پا در هوا است. زیرا وقتی خود این کلمه هم ترکی الاصل باشد، این فرضیه چون حبابی جلوه خواهد کرد.

سؤال ۶: آیا در کلمه‌ی «آذری» یای نسبت وجود ندارد؟

البته وجود دارد. یعنی منسوب به آذر، مثل «بهاری» یعنی منسوب به بهار. اما همین یای نسبت هم که در گویش پهلوی به صورت «ایگ ig» بوده است، به نظر می‌رسد با پی افزوده‌ی چهار شکلی ıq/ ig/ uq/ ük در ترکی باستان همریشه باشد. این یک بحث ظریف علمی است و در حوصله‌ی مصاحبه نمی‌گنجد، من در کتاب خودم، این یافته‌های علمی را به طور تفصیل به بحث گذاشته‌ام.

سؤال ۷: بعضی‌ها برداشت کرده‌اند که شما خواسته‌اید بگویید که مردم آذربایجان، آذری هستند و نه ترک.

این برداشت آنان است. برداشت آزاد است و محترم. اما به شما توصیه می‌کنم در چنین شرایطی فوری به کتاب مراجعه بفرمایید تا صحت و سقم «برداشت» را ارزیابی کنید.

سؤال ۸: به خاطر نشر این کتاب، کسانی به شما جسارت کردند . . .

من این موارد را که اشاره می‌کنید، نه می‌بینم و نه می‌شنوم، واقعا وقت هم ندارم که به آن‌ها بپردازم. به مرتکبین پلشت‌نگاری‌ها آدم‌هایی مثل خودشان باید پاسخ دهند. شما را هم توصیه به نزاکت قلمی می‌کنم. برای من این مهم است که توانستم ثمره‌ی چهل سال کاوش‌های علمی خود را در یک مسأله‌ی بسیار مهم و حیاتی مردم آذربایجان با اخذ مجوز رسمی و با رو سفیدی کامل و فراخی پیشانی انتشار دهم.

این کتاب در حال حاضر در جمهوری آذربایجان، ترکیه و اروپا ترجمه می‌شود. من با خارج از کشور کاری ندارم، دوست دارم در داخل کشور خودمان در بوته‌ی نقد قرار بگیرد اما در این دو سالی که از انتشار آن می‌گذرد، کسی نتوانسته است آن را نقد علمی کند. ظاهراً کتاب من به دلیل صد در صد علمی بودن قابل نقد نیست. این کتاب حاصل تمام مطالعات و تجربیات چهل ساله‌ی من در زمینه‌ی مورد بحث است. هر جمله‌ی آن مستند به سند علمی و مدلول مدرک و دلیل متقن و معتبر است. اگر هوچی‌گری‌هایی را که شما به آن اشاره کردید، در نظر بیاوریم، می‌بینیم که شرکای کسروی نمی‌توانند بپذیرند که نیم قرن دروغ گفته‌اند. وظیفه‌ی محقق مستقل فقط دروغ نگفتن است و بس.

یک محقق مستقل که برای کسی یا جایی کار نمی‌کند و مدیون کسی نیست، فقط تعهد اخلاقی و انسانی دارد که در تحقیقات خود دروغ نگوید و اگر اشتباه کرده باشد در رفع آن بکوشد. رعایت کردن احساسات کاذب و تعلقات سیاسی، حزبی و گروهی و بزرگداشت پهلوان‌پنبه‌ها وظیفه‌ی محقق نیست. کسروی با نبوغی ذاتی که داشت، متأسفانه با تکیه بر تعلقات سیاسی خود، چنین فرضیه‌ای را پیش کشید و نزدیک نیم قرن جهان زبانشناسی ایرانی را سر در گم و گیج کرد و به قول معروف «همه را سر کار گذاشت.» اکنون وقت آن رسیده است که همه به این واقعیت اعتراف کنند وگرنه با هوچی‌گری و جوسازی عرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند. ترکی و فارسی دو بال نیرومندی است که حکمت اسلام در ایران با آن دو گسترش یافته است و اتحادی که ما ترکان با سایر اقوام ایرانی داریم به همین دلیل است که گسست پیدا نمی‌کند. یعنی وحدت ما الاهی، دینی، مذهبی، عقیدتی، آرمانی و انقلابی است و این وحدت خدشه‌پذیر نیست. چنان که سیاسی‌بازان ملی‌گرا و شرکای کسروی با انتشار حداقل یکصد عنوان کتاب در باصطلاح اثبات «زبان آذری» نتوانستند موجب تفرقه و تجزیه شوند و من به عنوان یکی از فرزندان مسلمان این مرز و بوم، امروز می‌توانم افتخار کنم که این دروغ بزرگ را بر ملا و این جعل و تحریف به ظاهر علمی را افشا کردم و مانعی برای پیشروی نفاق‌افکنان و تجزیه‌خواهان ملی‌گرا ایجاد نمودم. خداوند یاور صالحان و راست‌گویان است.

والله یؤید من یشاء



آچار سؤزلر : تورکی,

گفتگو در باره باقاعده بودن ربان توركی

یازار :

+0 به یه ن

 

منبع:زبان و ادبیات تركان خراسان

(استاتید محترم مردانی رحیمی و عرب خدری )

اشاره : گفتگویی ( در تاریخ : 14/09/91 ) كوتاه، صمیمی و دوستانه در حضور اساتید گرانقدر آقایان : اسدالله مردانی رحیمی و  محمد عرب خدری از نویسندگان و محققین توانا زبان توركی قاشقایی و خوراسانی در مورد قانونمندی زبان تركی داشتیم كه تقدیم حضورتان می شود امید كه مورد توجه و پسند قرار گیرد :

اول از همه باید بگوییم كه این مقایسه های اشاره شده در این گفتگو فقط در حد مقایسه ست نه نشان دادن برتری یك زبان بر زبان دیگر. اما دلیلی بر برابری زبانها وجود ندارد برخی از زبانها پیشرفته بوده و برخی ابتدایی و برخی پس رفته هستند . اما خودتان قضاوت كنید زبانی كه داری 9 و 10 مصوت دارد بهتر می تواند سایر زبانها را یاد بگیرد یا زبانی كه 3 و یا 6 مصوت دارد؟

منظم و باقاعده بودن ربان توركی از نظر زبانشناسان  :

مكس مولر زبان شناس و شرق شناس مشهور دربارهی گرامر زبان توركی چنین می گوید: خواندن گرامر توركی واقعا لذت بخش است... روش مبتكرانه ای است كه در آن گونه های بی شمار گرامری بوجود آمده اند. منظم و با قاعده بودن آن باعث شده سیستم صرف كلمات و تركیب در آن فراوان باشد و قابل فهم بودن كل ساختار آن به ذهن همه كسانی كه احساسی دارند خطور می كند كه قدرت ذهن بشر خود را در زبان نشان داده است.

منظم و باقاعده بودن ربان توركی باعث شده سیستم صرف كلمات و تركیب درآن فراوان و یاد گیری آن آسان باشد.

 زبان توركی جز زبانهای آلتاییك  و جزو با قاعده ترین زبانهای دنیاست و بخصوص با قاعده بودن تركی بیشتر در بین این زبانها جلوه می كند. در بین زبان های آلتاییك از جمله ژاپنی فقط  دو فعل و در توركی فقط یك فعل بی قاعده وجود دارد (فعل بودن كه آنهم كاربرد چندانی ندارد). زبانهای تحلیلی مثل هند و اروپایی ( از جمله فارسی یا انگلیسی و...) انبوهی از افعال بی قاعده را دارا هستند.

قانونمندی زبان توركی در شمارش اعداد :

 شمارش (سایماق) اعداد در زبان تركی تابع قاعده معینی است و در شمارش ابتدا اعداد بزرگتر و سپس اعداد كوچكتر خوانده و نوشته می شوند. برخلاف زبانهای تحلی دیگر (چون فارسی و انگلیسی ,....) هیچ استثنایی در آن وجود ندارد و اعداد جا و شكل خود را عوض نمی كنند. قاعده مند بودن شمارش اعداد یادگیری آن را آسان می كند. در زبان تركی مانند بسیاری از زبان ها  اعداد در دو ساختار دیده می شود:

الف- عدد صحیح با ساختار ساده : بیر ـ ایكی ـ اوچ ـ دؤرد ـ بئش ـ آلتی ـ یئددی ـ .....

ب- عدد صحیح با ساختار مركب: درشمارش اعداد مركب ابتدا اعداد بزرگتر و سپس اعداد كوچكتر می آیند. مثلاً برای ساختن عدد چهارده درتركی ابتدا ده سپس چهار (اون دؤرد). می آید، البته در فارسی هم چنین است و فقط اعداد بین ده و بیست اینگونه  قاعده مند نیستند و مقلوب شده اند.(یازده ، دوازده و.....بیست و یك، بیست و دو، و....) در انگلیسی نیز این موضوع قانونمند نیست و اكثر  این زبانها در مورد بیان اعداد الكن هستند و حتی این قاعده ساده را توان پوشش دادن ندارند در زبان های تحلیلی زبانی به قاعده مندی فرانسوی نیست اما این زبان هم در بیان منظم اعداد لنگ می ماند . مانند :  eleven ,twelve ,thirteen , fourteen

در فارسی 300 (اؤچ یوز) نوشته می شود و 30,100 خوانده می شود، در حالی كه چیزی كه باید نوشته شود 3000 است . عدد 14 (اون دؤرد) : 4,10 خوانده می شود و 14 نوشته می شود.  در حالی كه در توركی هر كلمه كه نوشته می شود به همان گونه نیز خوانده می شود، این تنها جزئی كوچك از زیبایی زبان توركی است .

زبان توركی زبانی است كه پسوند می گیرد :

زبانهای التصاقی (agglutinative  language) مانند زبان توركی زبان هایی هستند كه در واژه سازی و منفی كردن جمع بستن و صرف درزبان های مختلف و ... به ریشه كلمه مورد نیاز فقط پسوند اضافه می شود. مانند مثال زیر كه فرق آن با سایر زبانها مشخص می شود .

هند و اروپایی و غیر التصاقی / التصاقی

فارسی/  تركی / انگلیسی /

ابر / Cloud / بولوت : Bulut

ابرها /  / Clouds / Bulut-lar  

ابرهای من /  My clouds   / Bulut-lar-im

در ابرهای من /  / In my cloud / Bulut-lar-ym –da

آنی كه در ابرهایم است /  The one in my clouds / Bulut-lar-ym –da-ki

آنهایی كه در ابرهایم هستند / The ones in my clouds / Bulut-lar-ym-da-ki-le

مشاهد می شود كه در زبان التصاقی توركی قبل از كلمه اصلی" بلوت : bulut " هیچ  پیشوندی به كار نرفته است و همه پسوندها به ترتیب اضافه شده اند. ولی در سایر زبان ها این قاعده وجود ندارد.

زبان تركی  و قانونمندی افعال :

برای اندیشه‌های بزرگ، زبانهای غنی لازم است و زبان، با رشد اندیشه غنی‌تر می‌گردد. در این میان زبان تركی تنها با داشتن یك فعل بی‌قاعده به عنوان یكی از با قاعده‌ترین زبان جهان شناخته می‌‌شود. تی در زبان توركی در هیچ یك از زمان های فعلی، ریشه فعل عوض نمی شود و فقط پسوند زمان فعل را مشخص می كند. اما در سایر زبانهای هند و اروپایی ریشه در افعال دگرگون می شود. مانند :

فارسی / انگلیسی / توركی

برو / گئد / go

رفتم /   I went / Geddim  

می روم /   I go / Gedirem

رفته ام /   I have gone / Getmishem

خواهم رفت /  I will go / Gedeceyim

می رفتم /  I was going / gedirdim

همه كلمات توركی ریشه دار هستند

در مثال بالا ریشه ی فعل " Ged " در توركی در تمام زمانها آن فعل ثابت مانده و فقط در تمامی زمانها پسوند گرفته است ولی در زبان فارسی هم پیشوند " خواهم " و " می " و هم پسوند " م " و در زبان انگلیسی هم پیشوند ، will، was، have و هم ing گرفته است. همچنین در توركی ریشه فعل " Ged " ثابت مانده است ولی در فارسی " رو " به رفت و در انگلیسی ،go ،went ، gone  تبدیل شده است.

توضیح (1) : گئت از مصدر گئتمك (رفتن ) درست می شود . ریشه اصلی این فعل " گئد " است . گئد در همه حال ثابت است. ولی در جواب به سوال احتمالی كه چرا در بعضی افعال به " گئت " تبدیل می شود؟ چون حرف "د" در میان دو حرف صدادار قرار می گیرد به "ت" تبدیل می شود . در زبان تركی این یك قانون است! موارد دیگری  این قانون در تركی وجود دارد : حرف "ق" وقتی میان دو حرف صدا دار قرار می گیرد به "غ" تبدیل می شود : مثال : آیاق – آیاغیم / دوداق – دوداغیم.

وجود افعال بسیار متنوع و امكان بیان مفاهیمی طولانی با جملاتی كوتاه، این زبان را از دیگر زبانها متمایز می‌سازد.

به مثال زیر توجه كنید كه در توركی یك كلمه است  :

Iranlılaşdıramadıqlarınızdanam

كه انگلیسی و فارسی ان چنین است :

I one of those whom you not make Iranian

من از آنهایی هستم كه نتوانستید ایرانی كنید

در زبان تركی كلمات دارای ریشه هستند :

از آنجایی كه زبان توركی زبان التصاقی است و پسوند می گیرد. این خاصیت باعث شده است تا كلمات با پسوند گرفتن كلمه دیگری درست كنند. در حالی بشتر زبان ها از جمله هند و اروپایی بیشتر كلمات ریشه ندارند و كلمات از روی عادت و تكرار درست شده اند. مانند :

تركی / فارسی

قوناق (از ریشه قونماق) / مهمان ( ریشه؟  )

قیزیل( از ریشه قیزارماق) / سرخ ( ریشه؟)

گول( از ریشه گولماق) / گل (تركی)

دوققوز(از ریشه دوغماق) / نه (ریشه ؟)

اوراق (از ریشه اورماق / درو كردن / داس (از ریشه؟)

سراغ (از ریشه وروشماق) / سراغ (تركی)

دوقلو ( از ریشه دوغولماق) / همزاد

گوز (از ریشه گورمك) / چشم ( ریشه ؟)

كور ( از ریشه گورممك) / نابینا

تانری ( از ریشه تانیماق) / خداوند

یا كلمات زیر كه ریشه دار بودن كلمات توركی را نشان می دهد :

قارداش= قارین(شكم) + داش(هم) = هم شكم و از یك رحم زاده شده - برادر و خواهر

قاردشلیق قارداش+ لیق=برادی و اخوت

یولداش = یول+داش = همراه و  دوست

یورت داش= یورت(وطن) + داش= هموطن.

تپه- توپ- تپل – توپوق-(قوزك پا) – توپلوم(تشكل) توپلانتی(جلسه) و ....

توضیح (2) : قوناق (مهمان ) از مصدر قونماق. " قون " درست شده است. قونماق یعنی نشستن یا واصل شدن به یك مكان! ولی برای مثال در زبان فارسی مهمان از ریشه ی كدام فعل درست شده؟

و یا اوراق ( داس ) از مصدر اوراماق به معنی درو كردن درست شده ولی در فارسی داس از كدام مصدر درست شده ؟

تانری رو هم اگر از مصدر تانماق فرض بكنیم باز هم به همین شكل خواهد بود. ( البته من خودم دراین مورد شبهه دارم چون در برخی منابع تانری رو از ریشه ی tengri دونسته اند كه در نوشته های اورخون هم آمده است و در تركی بودن ریشه اش هیچ شكی نیست )

خدا و خداوند اسم های خاصی هستند كه از زبانهای باستانی هند و اروپایی نسل به نسل به زبان های امروزه رسیده و بیشتر از آنها به عنوان حسن تعلیل نام می برند تا واژه های ریشه دار.

گٶلمك : ( خندیدن ) مصدر است. فعل امر از این مصدر میشه " گٶل " بخند .حالا گٶلمك چه ربطی به گـٌل دارد؟ به این خاطر كه وقتی گل شگفته می شود, بشاش و زیبا میشود. به علاوه از قدیم در تركی هر چیز زیبا و بشاش باشد میگویند: آدامین اٶزونه گٶلور! و گل رو به این تمثیل كردن كه خوشحال و بشاش است و دارد می خندد. تو این كلمه یه ارایه بكار رفته است. آنهم اینكه، وقتی كه ادم میخندد، قیافش مثه گلی میشود، شگفته میشود. در گول و چیچك با هم فرق دارند.


آچار سؤزلر : تورکی,

تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی-وبلاگ اذربایجانلی

یازار :

+0 به یه ن





http://agbulud.arzublog.com/post-45185.html

تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی Turkic influence on Persian and other Iranian languages. John R. Perry جان ر. پئری ترجمه مئهران باهارلی نت: این نوشته ترجمه بخشی از مقاله "تماسهای توركی-ایرانیTURKIC-IRANIAN CONTACTS" تالیف جان ر. پئری می باشد. در این نوشته كلمه "توركی" معادل Turkic انگلیسی و به عنوان نام خانواده ای زبانی داخل در گروه زبانهای آلتائی؛ و كلمه "تركی" معادل Turkish انگلیسی و به عنوان نام یكی از زبانهای داخل در خانواده زبانی مذكور كه در غرب آسیا در كشورهای ایران، آزربایجان، گرجستان، تركیه، عراق، سوریه، شبه جزیره بالكان، قبرس ... بدان تكلم میشود بكار رفته است. با این وصف، "تركی" معادل شاخه "اوغوز غربی" در تركی شناسی- در مقابل شاخه "اوغوز شرقی" كه "تركمنی" نام دارد- می باشد. و اما "تركی آزربایجانی"، لهجه شرقی زبان تركی مذكور و یا لهجه شرقی شاخه اوغوز غربی است. در برخی از متون اروپائی از "تركی آزربایجانی" با نام "آذری" یاد می شود. م. ب. تاثیر توركی بر فارسی و دیگر زبانهای ایرانی شمار كل كلمات روزمره تركی آزربایجانی، نفوذ استوار توركی بر فرهنگ لغت فارسی استاندارد را، در هر دو گونه نوشتاری و محاوره ای تصدیق می كند. نمونه هائی نمادین، واژه های "اطاق" ]اوتاق[، "اجاق" ]اوجاق[، "اطو" ]اوتو[، "قیچی" ]قایچی[، "قاچاق", "قدغن" ]قاداغان[ )اصلا اسمی به معنی فرمان و امر(، "توتون"، و "توپ" می باشند. پسوند لغوی توركی "–چی" در زبان فارسی، مستقل از الگوهای اصلی لغوی و قانون هماهنگی اصوات توركی، برای ایجاد قالب فاعلی در زبان فارسی بكار رفته است: شكارچی، تقلیدچی، پستچی )بواسطه زبان فرانسوی، مانند پوستاچی در تركی تركیه بواسطه زبان ایتالیائی(، توتونچی )توتونجو در تركی تركیه، توتونچو در تركی آزربایجانی(. دامنه های معنائی دائره لغات توركی در زبان فارسی، شامل عرصه های چوپانی-روستائی، خانوادگی، نظامی، فن آوری و تجاری است، كه همه دال بر وجود تاثیرات ناشی از تعامل و اندركنش جعمیتهای دو زبانه و در هم آمیخته در سطوح زبانهای محاوره ای، محلی و عملی روزمره است. در مواردی كه وامواژه های توركی دارای معادل فارسی باشند، اغلب ممكن است كه این دو را به لحاظ اجتماعی در دو رده متضاد تصنیف نمود. در این رده بندی، معادل فارسی و یا فارسی-عربی رسمیتر، ادبیتر و یا ظریفتر در معنا، و معادل توركی و یا توركی-مونقولی غیررسمیتر، نثرانه تر و یا بومی-محلی تر است. از هزاران وامواژه توركی در زبان فارسی مربوط به دوره های گوناگون، كه لیست آنها در اثر گئرهار دوئرفر داده شده، وی حدود یك هزار و دویست عدد از آنها را به عنوان تركی آزربایجانی مشخص نموده است )دائره المعارف اسلام، جلد ٣، ماده آزربایجان، ٨، ص ٢٤٦(. از این كلمات، شاید غالب آنها اصطلاحات موقتی و یا اداری-دیوانی مانند دوستاق )اسیر، متاتئز كلمه اصلی دوت-ساق(، سااونگ )؟، مصادره كردن( باشند كه از تواریخ كلاسیك فارسی گرفته شده اند. اینها به همراه كلمات و گزاره های توركی كه گهگاه وارد شعر فارسی )گنجه ای ، ١٩٨٦( شده اند، پدیده هائی هستند كه بر همزیستی مداوم تركها و فارسها در قلمروهای سیاست و فرهنگ عامه گواهی می دهند. اما اینگونه تعابیر، گزاره ها و كلمات توركی موجود در ]تواریخ كلاسیك[ زبان فارسی، كمكی به تعیین و مشخص نمودن بدنه مدرن زبان توركی در زبان فارسی نمی كنند. یكی از یادگارهای زیركانه و پایدار زبان توركی در فارسی، در گزاره های اسمی فارسی كه در واقع از جهت نحوی توركی هستند دیده می شود. در اینگونه گزاره های اسمی، به جای ساختار شاخه شدن دست راستی كه كلمه و یا عبارت توضیحی پس از اسم می آید، ترتیب كلمات معكوس شده و كلمه یا عبارت توضیحی قبل از اسم ]ساختار شاخه شدن دست چپی[ آورده می شود. به عنوان مثال تركیب "باب عالی" ]عثمانی[–به لحاظ لغوی عربی، به لحاظ زمینه كاربردی توركی عثمانی اما به لحاظ نحوی فارسی است. اما تركیب "عالی قاپو" ]صفوی[ در زبان فارسی، به لحاظ لغوی عربی-توركی، به لحاظ زمینه كاربردی فارسی، ولی به لحاظ نحوی توركی است. تركیبهای متعددی مربوط به اسامی غذاها در زبان فارسی، مانند "سبزی پلو" و "بره كباب" از همین گونه شاخه شدن چپی توركی اند، در حالیكه فرم "كباب بره" گونه ای فارسی است. )پئری، ١٩٩٠، ص.ص. ٢٢٧-٢٢٦( موارد برجسته تر به لحاظ جامعه شناسی، گزاره های اسمی-كنیه ای خاص با نحو متضاد توركی و فارسی می باشند. معكوس شدن ترتیب كلمات در عناوین سلطنتی از ]نوع فارسی[ كه در آن عنوان نخست می آید )مثلا "شاه اسماعیل", "شاه عباس"( به نوعی ]توركی[ كه در آن عنوان پس از اسم می آید )مثلا "نادر شاه", "رضا شاه"(، از پایان دوره صفوی به بعد نرم استاندارد در ایران بوده است. این پدیده به سادگی اقتباسی ناآگاهانه و دیرگاه از نحو توركی است كه در آن نام قبل از عنوان توضیحی برخی از تعبیرات آئینی در زبان فارسی ناشی از تثبیت شیعه گری توسط صفویان، منشا توركی دارند. اینگونه تعبیرات نه تنها شامل كلمه هائی توركی-مونقولی مانند "توغ" -نوعی پرچم سواره نظام در جنگ كه امروز به عنوان علم در مراسم محرم بكار می رود- می شود، بلكه شامل كلماتی مانند "تعزیه" كه اصلا عربی است نیز می گردد. كلمه تعزیه كه نمایش مصیبت محرم است، منشاء تركی آزربایجانی خود را در ساقط شدن صدای "ت" پایانی فرم اولیه و اصلی كلمه )تعزیت( بروز می دهد. )پئری، ٢٠٠١، ص. ١٩٨( در حالیكه شاهان صفوی موقعیت فارسی نوشتاری را به زبانی اداری و ادبی ترفیع دادند، این واقعیت كه آنها و افسران عالیرتبه نظامی قیزیلباششان در دربار و ارتش خود بر حسب معمول به توركی سخن می گفتند، به زبان مادری توركی در ایران پرستیژی بی سابقه بخشید. توركی دامنه های كاربردی خود را توسعه داد و به عنوان سمبل هویتی قومی و اجتماعی، با زبان فارسی به رقابت پرداخت. چنانچه كتابهای تاریخ مكرارا به تخصصی شدن عملی تركان و تاجیكان )تعبیری تقابلی برای تمایز فارسی زبانان از تركان( كه در قالب عنوانهای "خان" ]برای تركان[ و "میرزا" ]برای تاجیكان[ - به ترتیب به معنی مرد شمشیر و مرد قلم- مشاهده می شد، و به رقابت آنها برای كسب قدرت و موقعیت در ساختار امپراتوری گواهی می دهند. سیاحان خارجی مانند ژان شاردن )١٧١٣-١٦٤٣( آدام اولئاریوس )٧١-١٦٠٣( و پیئترو دئللا واله )١٦٥٢-١٥٨٦( ذكر می كنند كه توركی محاوره ای در میان همه طبقات اجتماعی ایران آنچنان مشترك و عمومی بود كه به عنوان زبان بین المللی )زبان رابط( بكار می رفت. بنا به ائنگئلبئرت كامپفئر )١٧١٦-١٦٥١( ایرانیانی كه در حال صعود در طبقات اجتماعی بوده اند، فعالانه توركی را می آموخته اند: "]تركی[ از دربار به میان خانواده های سرشناس فارسها آنچنان گسترش یافته است كه امروزه در ایران تقریبا شرم آور است كه فردی متشخص بیسواد در زبان تركی باشد." )گنجه ای، ١٩٨٦، ص ١٣-٣١١، ٣١٥(. بسیاری از كلمات و تعبیرات در لغتنامه فارسی سیر توماس هئربئرت )٨٢-١٦٠٦(، حتی ضمایر شخصی مانند "من", "سن", "او" )پئری، ١٩٩٦، ص ٢٧٥، ٢٧٧( توركی خالص می باشند. پس از سلسله صفوی پرستیژ زبان توركی دیری نپائید، اما تاثیر زبانشناختی آن تا به دوره قاجار، زمانیكه تركان در جستجوی حاكمیت و اشتغال به سنگینی در تهران، پایتخت جدید اسكان گزیدند ادامه یافت.


آچار سؤزلر : تورکی, فارسی,

زبان توركی با بیش از 220 میلیون متكلم جایگاه پنجم را در جهان دارد

یازار :

+0 به یه ن


http://www.gunaz.tv/userfiles/stories/middle/8138f443e4223c5386129c878a23a064.jpg

 زبان توركی با داشتن بیش از 220 میلیون متكلم در جهان، به عنوان یكی از پویاترین و فراگیرترین زبان های دنیا مطرح است. متكلمین به این زبان عمدتا عمدتا در منطقه ای به وسعت آسیای میانه تا شرق وجنوب اروپا ساكن اند.

زبان توركی مادر و شاخه های آن، خانواده ای از گروه زبان ها ی التصاقی به شمار می روند، و زبان های التصاقی به دو گروه اورال و آلتاییك تقسیم می شود كه توركی متعلق به خانواده ی زبان های آلتاییك می باشد. این زبان‌ها در منطقهٔ وسیعی از شمال آسیا، شمال و غرب چین تا غرب آسیا، بخش‌هایی از خاورمیانه، سواحل مدیترانه، آسیای مركزی و اروپای شرقی استفاده می‌شوند.

زبان توركی بیش از 24 هزار فعل دارد و بسیاری از كلمات توركی در سایر زبان ها راه یافته است. مثلا حضور كلمات یوغورت (ماست)، دیب (عمق)، یاشماق (روبند) و ... در زبان انگلیسی. و یا كلماتی بین المللی مثل چاققال (شغال) كه در زبانهای عربی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و فارسی به اشكال مختلف دیده می شود. همچنین می توان از راهیابی چند هزار لغت توركی به فارسی اشاره نمود كه جز كلمات مصطلح و روزمره زبان فارسی است. مثل: آقا، خانم، اتو، سراغ، بشقاب و اكثر لوازم آشپزخانه، دوقلو، باتلاق، چوپان، چكش، چادر و ...

جمعیت متكلمان این زبان به عنوان زبان مادری بیش از 220 میلیون تن تخمین زده می‌شود و سالانه هزاران تن در سراسر جهان به آموختن این زبان همت می گمارند.

گفتنی است بر اساس جدول زیر كه از سوی یكی از مراكز معتبر مربوط به زبان و ادبیات توركی در تركیه منتشر شده، زبان های چینی، انگلیسی، اسپانیولی و هندی از نظر تعداد متكلمان در جهان بالاتر از زبان توركی قرار گرفته اند.


آچار سؤزلر : تورکی,

دیوان كبیر توركی

یازار :

+0 به یه ن





در برخی منابع از دیوانی بزرگ به زبان تركی و همچنین اشعار تركى منتسب به مولانا سخن مىرود. سامى نیهات بانارلی در كتاب “رسیملی تورك ادبیاتی تاریخی” از مولوی به شكل نخستین كسی در آناطولی كه دیوان بزرگی به تركی ترتیب داده است یاد مىكند. دكتر ح. محمدزاده صدیق”دوزگون” در كتاب سیری در اشعار تركی مكتب مولویه به این نكته اشاره كرده و مىگوید این دیوان حاوی اشعار پر طنین و پر شوری – بخشی از ...آن سروده شده در وصف ائمه اطهار – بوده و صوفیان و دراویش ابیات آن را به صورت ترجیع‌بند تضمین و در محافل مجالس خود اجرا مى نموده اند. وى با اشاره به تاثیرپذیرى شعرای آذربایجان و ترك زبان از مولانا اضافه مىكند كه پس از مولانا، بسیارى مانند باقى از شعراى بزرگ دربار عثمانى بر اشعار تركی مولانا نظیره ها گفته آنها را تضمین و استقبال كرده اند. او، پیدایش مكتب مولویه در میان دراویش را نیز گواهى بر وجود دیوان كبیر تركی شمرده است، البته همه این ادعاها و ملاحظات، محل مباحثه جدى بوده و بى شك محتاج به اثبات علمى و ادله محكم اند.4

بنا به همین مولف، “غریبی” شاعر و ناثر آذربایجانی عهد شاه تهماسب صفوى در كتاب “تذكره مجالس شعرای روم” خود كه به زبان تركی و در تبریز تألیف نموده است، ذكر و توضیحات مفصلی از مولانا و هم مطلبی در باره اشعار تركی وی دارد:

“اعلم المحققین و افضل العارفین؛ فرید المله و الدین مولانا جلال الدین قدس سره” دورور كى عجم ویلایتلرینده “ملای روم”و روم ایقلیمینده “موولانا خونكار”دئوم (؟) ایله مشهور و معروفدور.

اولدورور سردفتر-ى اهل-ى كیتاب

سیرر-ى گوفتاریندا عاجیزدیر فوهوم

قارامان ویلایتینده و قونییه شهه رینده واقیع اولموشدور و مرقد-ی ***رلارى همان آندادیر. مؤولویلر خانقاهی و موالیلر زییارتگاهیدیر …… بو موختصر اول طوطی-یى شكریستان-ى حقیقت(ین) ایسم-ى شریفی ایله قیلیندی….. و توركی اشعاریندان بو مطلع و حوسن-ى مطلع، دوازده ایمام ع.(ین) اووصافین (دا) یازدیغی بندلرندیر: (از اشعار تركى مولوی، مطلع زیر از ابیاتی است كه در اوصاف دوازده امام سروده است):

اولار كیم بنده-یى خاص-ى خودا´دیر٫

موحیبب-ى خاندان-ى موصطفا´دیر.

حقیقت كعبه سینین قیبله گاهى٫

ایمام و پیشوامیز مورتضا´دیر.

و بو بئیت داخی درویشلر پندی ایچون اول بولبول-ى گولوستان-ى ایره م(ین) نوطق-ى جانبخشیندن واردیر كه اهل-ى گوفتار، اشعارلارینا بو بیئت ایله رؤونق وئریب، ترجیع بند قیلمیشلاردیر: (و این بیت مخصوصاً از جهت پند درویشان از بلبل گلستان ارم و نطق جانبخش او آمده است كه اهل گفتار ، اشعار خود را با این بیت رونق داده و ترجیع بندهایی باآن ساخته اند).

دینمه٫ گؤزه ت٫ باخما٫ چاپار قوشما هئچ!

ریند-ى جاهان اول٫ یورو، توخونما٫ گئچ!


آچار سؤزلر : تورکی,

لغات تخصصی توركی در فارسی

یازار :

+0 به یه ن



الاكلنگ:  آلا اشاره به قرار گرفتن دو طبع متضاد ( مانند سیاه و سفید) در كنار هم است. كلنگ نیز اشاره به اهرم است.

اتو:  به معنای تاول انداختن توسط آتش است.

ارسلان:  ار+ سالان=> پهلوان بر انداز و آن اشاره به شیر درنده است.

اشكنه:  (ایشمك=>نوشیدن)=> نوعی غذای آبكی

افشین:  #=آغ شین=> سپید روی

اكباتان:  #  آغ باتان => نام قدیمی همدان = هگمتانه

النگو:  #(ال=دست،انگ=داغ نشان)=> نشانگان دست

آچار:  (آچماق=باز كردن)=> بازكن

آچمز:  (آچماق=باز كردن، ماز=سلبیت فاعلی)= غیر قابل فتح

آدم:  #=آتام= جدم

آرزو:  #(آرماق و آریماق=جستن) => آنچه دنبالش می گردیم

آرمان:  => آرزوی بزرگ

آیین:  #(اویون=جشن) =>مراسم

بغض:  (بوغماق=خفه كردن) => در گلو خفه شدن گریه

بلوك:  (بولمك=قسمت كردن)=> قسمت

بوران:  بلا و مصیبت معنا می دهد.

پایاپای:  (پای=سهم)=سهم در مقابل سهم

تخم:  (تخماق # =زاییدن) => وسیله تكثیر

تراش:  (تارماق # = زدودن ناپاكی) => زدایش

ترك(دوچرخه):  مقتبس از بخش پسین زین اسب است.

تشك:  (توشمك # = پهن كردن) => گسترده

تومان:  از توم به معنای كل مقتبس شده است و تومان یعنی بسیار زیاد.

چالش:  به معنای تلاش است.

چكمه:  (چكمك=بالا كشیدن)=> بالا كشیدنی

چلیپا:  از چلپاز به معنای علامت + می باشد.

حوله:  # خاو به معنی پرز است و حوله یعنی پارچه پرزدار

خانم:  این كلمه از تركی ازبكی وارد شده و معادل آذری آن "قادین" می باشد.

خاویار: # از خاو به معنی پرز است و آن نوعی ماهی است.

داروغه:  نمایند اجرایی شهربانی.

داغون:  به معنای ویران از مصدر "داغیردماق" است.

درمان:  "درماق" یعنی برچیدن و درمان یعنی دارویی كه دردها را از بین می برد.

دشنه:  به معنای سوراخ كننده است.

دلهدزد:  املای درست این كلمه " دله دوز" به معنای شیاد است.

دنج:  یعنی مكان آرامش.

سارا:  سارای=ساری آی=> ماه تازه طلوع كرده

سالار:   (سالماق=انداختن)=> بر انداز

سامان:  مقتبس از "ساهمان" به معنای انتظام است.

سرمه:  سورمه=سور(سورمك=كشیدن) مه=> مالیدنی

سودا:  (سو= عشق) => محبوب

سورتمه:  وسیله لیز خور

سوسمار:  نه شبیه سوسك است و نه مار! بلكه از لغت ترك به معنای جانور گنگ است.

شلاق:  یعنی اردنگی.

شلتوكوچلو:  هر دو از چل به معنای برنج نتراشیده اند.

شیطان:   شی آتان=> كسی كه اشیاء نامرغوب می اندازد. جالب آن كه كه به نمایشگاه خودروهای مستعمل " شیطان بازار" می گویند.

عراق:  به معنای جای دور ولی در دسترس است.

عرق:  یعنی نژاد پرستی.

عسگر:  نمی دانم چرا خیلی ها امام یازدهم را حسن عسگری می نامند و حال آنكه در عربی حرف "گ" موجود نیست. در ج. آذربایجان و تركیه به نیروهای نظامی عسگر می گویند.

عیوض:  =آیواز=>مهوش

غارت:  زورگیری.

غلام:  غل یعنی بازوی دست و غلام یعنی وردست.

فرفره:  اسم فعل موكد از فریلاماق یعنی دوران تند داشتن.

قاطر:  (قاتماق=تركیب كردن) => حیوانی مركب از اسب و خر

قالگذاشتن:   (قالماق=ماندن) => مانع حركت شدن

قدغن:  #=قاداغان(قادا=بلا،خطر)=> دستوری كه هتك آن باعث بلاست

قرقره:  پیچه نساجی

قرقی:  # (قیرماق=تار و مار كردن) => تكه تكه كننده

قشقرق:  (قیشقیرماق=داد و بیداد كردن) => فریاد

قشون:  از مصدر "قشماق" به معنای همراهی و یكسانی می باشد.

قطار:  => به معنی اعضای ردیف شده است. به شترانی كه پشت به پشت حركت می كنند نیز قطار می گویند.

قورباغه:  (قور=صدا كردن شكم ، باغا=دوزیست) => سنگ پشت

قیچی:  (قییماق= بریدن)=> برش دهنده

كشیك:  تركان ایران "كشمك" را بعضا "گچمك" تلفظ می كنند و این معانی متعددی دارد چون عبور كردن، هدایت كردن، سركشی كردن و ...

كولاك:  تنها اشاره به وزش باد خنك دارد.

كومور:  سیاه مثل زغال.

گلستان:  باور كنید در استان گلستان آنقدر ها هم گل وجود ندارد. بلكه در آنجا "گول" یعنی آبگیر فراوان است.

گلشن:  یعنی گل روشن.

گلعذار:  گل+رخ

گلوله:  از "گوله" مقتبس شده و همین كلمه در ادبیات كوچه و بازار نیز رایج است.

گنبد:  اگر به یاسوج رفته باشید، این شهر را "دوگنبزون" می نامند. گونبز یعنی محلی كه خورشید اول به آنجا می تابد.

ویجین:  #(بیچمك=درو كردن) => هرس

یدك:  از مصدر "یماق" و آن اسبی است كه بدون سوار در عقب سوار حركت می كند. اسب بی سوار خستگی ناپذیر است.

یغلوی:  همان "یاغ قابی" یعنی روغندان است.

یورش:  یعنی پیشروی.

 

توضیح: در گویش های تركی مانند ازبكی، تركمنی یا تركیه ای حرف "د" به "ت"؛ "ی" به "و"؛ "خ" به "ك"  و ...  در گویش آذری تبدیل می شود. مانند تیمور كه همان دمیر است. یعنی این كلمات اساسا تركی اند ولی از آسیای میانه یا بین النهرین وارد زبان فارسی شده اند هر چند معادل آذری آنها موجودند. این كلمات با علامت # مشخص شده اند.

 

دیگر كلمات: آبجی؛ آذوقه؛ آژان؛ آقا؛ اجاق؛ اردك؛ اردو؛ ارمغان؛ اشكاف؛ الاغ؛ اوستا؛ ایل؛ ایل؛ آیدین؛ باتلاق؛ باجناق؛ باسلق؛ باغ؛ باغچه؛ بچه؛ بخار؛ بشقاب؛ بقچه؛ بلدرچین؛ بیبی؛ بیطار؛ پالتو؛ پتو؛ پتیاره؛ پلو؛ پنجره؛ تپق؛ تپه؛ تخم؛ تلنبه؛ توپ؛ توتون؛ جادو؛ جار؛ جارچی؛ جلگه؛ جلو؛ جوجه؛ چاپ؛ چاپار؛ چاپارخانه؛ چاپیدن؛ چاتمه؛ چارغ؛ چاكر؛  چاشنی؛ چاق؛ چاقو؛ چاووش؛ چپاول؛ چرگه؛ چریك؛ چك؛ چكش؛ چكمه؛ چلو؛ چماق؛ چماق؛ چنگال؛ خاتون؛ خاج؛ خان؛ خانم؛ خانه؛ داداش؛ دشمن؛ دگمه؛ دلمه؛ دمار؛ دوقلو؛ دولاب؛ دولمه؛ زروه؛ ساچمه؛ ساخلو؛ ساناز؛ سلجوق؛ سنجاق؛ سنقر؛ سوروسات؛ سوغات؛ سوگل؛ سوگلی؛ سیل؛ شیشه؛ طاق؛ طاقچه؛ طپانچه؛ عنوان؛ قاب؛ قابلمه؛ قاپیدن؛ قاچ؛ قاچاق؛ قاچاقچی؛ قاره؛ قاشق؛ قاطر؛ قالپاق؛ قالی؛ قالیچه؛ قایق؛ قبراق؛ قرق؛ قرقی؛ قره گل؛ قره قات؛ قره قروت؛ قزل آلا؛ قزنقفلی؛ قشو؛ قصبه؛ قلچماق؛ قلدر؛ قلندر؛ قنداق؛ قوچ؛ قورمه؛ قوش؛ قوطی؛ قیمه؛ كاغذ؛ كرج؛ كرسی؛ كرنش؛ كندو؛ كنكاش؛ كهر؛ كوچ؛ كوچك؛ گلنگدن؛ گمرك؛ گوگوش؛ گونیا؛ لوت؛ مغازه؛ نوكر؛ یابو؛ یاساق؛ یاطاغان؛ یاغی؛ یراق؛ یربهیر؛ یقه؛ یواش؛ یورتمه؛ یونجه



آچار سؤزلر : فارسی, تورکی, لغات,

ویژگی های زبان توركی و مقایسه كوتاه بین توركی و فارسی

یازار :

+0 به یه ن

 Turkish Language

خلاصه شده از رساله (مقایسة اللغتین)

تالیف دكتر جواد هیئت

تهیه و تنظیم : تایماز(م.ن)

متأسفانه در دوران پهلوی،به پیروی از افكار ملی گرایانه افراطی و شوونیستی بیش از نیم قرن در این باب سیاست جبر و تحمیل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركی جلوگیری به عمل آمد و زبان فارسی هم بصورت زبان انحصاری دولتی و تحمیلی در آمد!در نتیجه این سو ء تدبیر و انحصار طلبی و سیاست زور گویی،زبانهای غیر فارسی مردم ایران،بویژه توركی رسما" ممنوع شد.البته اینگونه رویه و اعمال غیر انسانی و ضد مردمی بدون واكنش نماند و در مردمی كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هایی نا مطبوع و گاهی كینه و نفرت برانگیخت و خواه و نا خواه از شیرینی لهجه فارسی هم در مذاق آنها كاسته شد!؟

بعد از سقوط رژیم پهلوی و رفع ممنوعیت دولتی در مدت كوتاهی كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركی چاپ و منتشر شد و دیوانهای شعرای توركی گو قدیم و جدید تجدید چاپ گردید و زبان توركی مجددا" ولو بطور نسبی فرصت و میدان هنرنمایی یافت.

در حال حاضر 25 لهجه یا زبان توركی در مناطق مختلف شوروی سابق،تركستان شرقی(چین)،تركیه و بالكان زبان رسمی مردم است و در حدود20 لهجه یا زبان توركی دارای كتابت و ادبیات كتبی است.

ادبیات شفاهی تورك ها بسیار غنی است و در هر منطقه ضمن ویژگی های عمومی و قدیمی خصوصیات محلی را نیز در بردارد.ادبیات شفاهی تورك زبانان ایران شاید غنی ترین و یا یكی از غنی ترین آنها در نوع خود میباشد.

كتاب ده ده قورقود كه داستانهای اقوام اوغوز را بازگو میكند،یكی از قدیمی ترین آثار ادبیات شفاهی است و بطوریكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر می آید مهمترین وقایع تاریخی این داستانها در آذربایجان و در قسمت شرقی آناطولی رخ داده و در آن از قهرمانی ها و ویژگی های قومی و قبیله ای مردم این سرزمین سخن رفته است.

طبق آمارهای اخیر در دنیا شش هزار زبان موجود است كه نیمی از آنها كمتر از ده هزار و یك چهارم آنها كمتر از یك هزار گویشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها میلیون نفر بدانها سخن می گویند.زبان شناسان معتقدند كه یك زبان به شرطی می تواند زنده بماند كه حداقل یك صد هزار نفر گویشور داشته باشد بنابراین بیش از نیمی از زبانهای حاضر در حال نابودی هستند.

اینترنت،حكومتهای ملی در گزینش و تحكیم زبانهای ملی و تضعیف دیگر زبانها نقش مهمی دارند. پیشرفت علمی و صنعتی شدن و روشهای ارتباطی نوین نیز به نابودی زبانها كمك می كند.زبانی كه در اینترنت نباشد زبانی است كه در دنیای نوین "دیگر وجود ندارد"،این زبان مورد استفاده قرار نمی گیرد و در تجارت هم بكار نمی رود.

در حال حاضر هر سال ده زبان از بین می رود،افق آینده نیز تیره تر به نظر میرسد.برخی چنین پیش بینی كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهای فعلی در این قرن از بین می روند و بدین سبب حفظ آنها امری ضروری به شمار میرود.

مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح میسازد.از یكسو زبانهای ملی یا پر گویشور چگونه در برابر پیشتازی زبان انگلیسی مقابله كنند؟از سوی دیگر،زبانهای فرعی یا محلی چگونه می توانند از خطر نابودی نجات یابند و در جهت توسعه پیش بروند؟

برای حمایت از زبانهای محلی و جلوگیری از نابودی آنها در 10-12 سال اخیر مقامات بین المللی تصمیماتی اتخاذ و قطعنامه هایی صادر كرده اند . از جمله:

در18 دسامبر 1992 مجمع عمومی سازمان بین الملل متحد بیانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های قومی یا ملی،مذهبی و زبانی را به تصویب رساند.این بیانیه كشورها را موظف كرد تا از موجودیت و هویت اقلیتها در داخل مرزهایشان حمایت كنند.از میان حقوق پیش بینی شده برای اشخاص متعلق به اقلیتها عبارتند از:حقوق برخورداری از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعالیت های فرهنگی،مذهبی،اجتماعی،اقتصادی و زندگی عمومی و نیز در تصمیم گیریهای مربوط به اقلیتی كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسیس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ایجاد ارتباط صلح جویانه و خالی از تبعیض با اعضای گروه خودشان یا دیگر اتباع كشورهای دیگری كه با آنها پیوندهای مشترك قومی ، مذهبی و زبانی دارند.این نخستین سند قابل قبول جهانی و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقلیتهاست و از همین رو بر نحوه اجرا و تصویب قوانین ملی كشورها تأثیر خواهد گذاشت.

شباهت و خویشاوندی زبانها از دو نظر بررسی میشود:

1-منشأ زبانها

2-ساختمان و شكل خارجی زبانها(موروفولوژی)

زبان توركی از نظر منشأ جزو زبانهای اورال-آلتای و یا به بیان صحیحتر،از گروه زبان های آلتائی است.

زبانهای اورال-آلتای به مجموعه زبانهایی گفته میشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بین كوه های اورال-آلتای(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.

این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند،مجارستان(اورالیك)و زبانهای توركی،مغولی،منچو و تونقوز(زبانهای آلتائیك)میباشد.

از نظر ساختمان و موروفولوژی زبانها به سه دسته تقسیم میشوند:

1-زبانهای تك هجائی ویاتجریدی :مانند زبان چین جنوب شرقی آسیا.در این زبانها كلمات صرف نمی شوند و پسوند و پیشوند نمی گیرند و تغییر نمی كنند.گرامر منحصر به نحو و تركیب و ترتیب كلمات است كه معانی كلمات را تغییر میدهد.در این زبانها آكان یا استرس(تاكید یا وورغو)،تن صدا و انتو ناسیون یا آهنگ ادای كلمات و جمله بسیار مهم است و معنا را مشخص میكند.در زبان چین تعداد كمی از واژه ها تك هجایی هستند.

2-زبانهای تحلیلی یا صرفی : در این زبانها ریشه كلمات هم ضمن صرف تغییر می نماید مانند:گفتن - می گویم. زبانهای هند و اروپائی و از آن جمله زبان فارسی جزو این گروه می باشند.

3-زبانهای التصاقی یا پسوندی : در این زبانها كلمات جدید و صرف افعال از چسبانیدن پسوندهای مخصوص به ریشه كلمات ایجاد میشود و این مسئله سبب پیدایش لغات جدید و غنای لغوی می گردد.در این زبانها ریشه ثابت و در موقع صرف تغییر نمی یابد.پسوندها تابه آهنگ ریشه بوده و به آسانی از آنها قابل تشخیص اند. زبان توركی و گروه زبانهای اورال-آلتائی جزو این دسته می باشند.

در زبانهای هند و اروپائی از جمله فارسی پیشوندهای جر(ادات)یا حروف اضافه وجود دارد. در صورتی كه در توركی پیشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ی انترناسیونال (فرانسه)و بین الملل(عربی)،در توركی میلّتلر آراسی و یا اولوسلار آراسی گفته میشود.یعنی به جای پیشوند ، پسوند بكار میرود،چون در توركی كلمات از آخر تكامل و توسعه پیدا می كنند.

در زبانهای هند و اروپائی عنصر اصلی(مبتدا و خبر)در بتدا قرار می گیرد و عناصر بعدی با ادات ربط یه شكل حلقه های زنجیر به یكدیگر مربوط میشوند و اگر عناصر بعدی قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمی شود . ولی در توركی ترتیب عناصر كاملا بر عكس است . یعنی ابتدا باید عناصر ثانوی و فرعی تنظیم و گفته شود،عنصر اصلی، یا فعل هم در آخر قرار می گیرد. مثال در فارسی = من به شیراز رفتم تا دوستم را ببینم كه اخیرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.

حال همین مثال در توركی = آلتی ایل صب اوخویاندان سونرا فرانسادان یئنی قاییدان دوستومو گؤرومك اوچون شیرازا گئتدیم.

جی،ال،لویس در دستور خود اجزای جمله توركی را به ترتیب زیر می شمارد:

1-فاعل2-قید زمان 3- قید مكان 4-مفعول غیر صریح5-مفعول صریح6-قید و هر كلمه ای كه معنی فعل را تغییر دهد7-فعل.

هر چیز معین بر غیر معین مقدم است،یعنی اگر مفعول صریح معین باشد بر مغعول غیر صریح غیر معین مقدم میشود.مثال جمله مرتب توركی چنین است:

نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولارینی اوزو گؤستردی یعنی نقاش روز گذشته در موزه تابلوهای خود را به تماشاچیان خودش نشان داد.

بعلاوه هر عنصری از جمله كه به آن بیشتر اهمیت داده شود نزدیك فعل قرار می گیرد.

در صورتی كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته میشود كه در محاوره ،شعر و سبكهای خاص به كار میرود.

هماهنگی اصوات:یكی از بارزترین ویژگی های توركی هماهنگی اصوات است.اصوات یا آواها در زبان به عنوان عناصر بسیط تشكیل دهنده كلمات دارای نقش اساسی هستند در زبان توركی بین اصوات مختلف ریشه وپسوند هماهنگی موجود است.

هماهنگی اصوات سبب میشود كه كلمات توركی دارای آهنگ خاص بوده و تلفظ صحیح آنها اثر مطبوعی در شنونده ایجاد نماید.

حروف یا صداهای رایج توركی 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقیه صامت هستند.

در توركی بر خلاف فارسی و عربی صدادارها كوتاه اند و به همین علت شعرای توركی گو در شعر عروضی به اجبار از كلمات فارسی یا عربی استفاده كرده و یا بعضی اوقات صداها را كشیده تلفظ می كنند.وزن عروضی بر خلاف وزن هجایی برای شعر توركی مناسب نبوده و در شعر معاصر جای سابق خود را از دست داده است.شعر توركی قبل از پذیرفتن اسلام با وزن هجایی سروده شده و "قوشوق" یا "قوشقی" نامیده میشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسی زبانان نزدیك شدند وزن عروضی آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسیك شعر توركی قرار دادند.با وجود این شعرای خلقی (اوزانها و عاشیقها) اشعار خود(بایاتی ، قوشما و...)را با وزن هجائی سروده اند.

در بررسی مقایسه ای زبانها از چهار نقطه نظر تحقیق میشود:

1-از نظر جمله بندی یا نحو

2-از نظر مورفولوژی یا شكل خارجی و پسوندها

3-از نظر آوائی یا فونتیك(صداها)

http://tansu.blogfa.com

اینك درباره لغات و مخصوصا" افعال توركی در مقایسه با لغات و افعال فارسی توضیحاتی داده میشود.

در این باب امیر علیشیر نوائی در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتین بحث قابل توجهی نموده و بعنوان مثال یكصد لغت توركی را كه معادل آنها در فارسی نیست مطرح نموده است ،همچنین تعداد زیادی از افعال توركی را كه فارسی ندارد برشمرده است.

نوائی می گوید معادل این كلمات كه صد تای آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسی وجود ندارد،بنابراین اگر بخواهیم معانی این كلمات را به فارسی زبانها بفهمانیم ناچار باید به كمك جمله هایی با كمك گرفتن از كلمات عربی متوسل شویم.

لغاتی را كه نوائی در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركی جغتائی است و اغلب برای تورك زبانان ایران نا آشناست از اینجهت در این رساله به جای آنها لغات مشابه توركی آذربایجانی بكار برده شده است.

در این رساله در حدود 1700 كلمه توركی آذربایجانی درج شده كه در فارسی كلمه مستقلی برای آنها بكار نمی رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركی نقل شده كه عینا" در فارسی بكار میرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بیرق،سنجاق و امثال آنها.

در مقایسه دیكسیونرهای توركی آذربایجانی توركی تركیه مشاهده میشود لغاتی كه معادلشان در فارسی موجود نیست در دو لهجه توركی یكی نبوده و در بیش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفی از هر ریشه لغتی 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتیكه در توركی از یك ریشه تعداد زیادی كلمات ساخته میشود و هر كدام معنی بخصوصی دارند.ضمنا" باید خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان یا لهجه مستقل توركی وجود دارد كه 20 لهجه آن دارای كتابت و ادبیات میباشند و هر كدام دارای لغات مترادف بیش از یك هزار لغت توركی آذربایجانی می باشند.با این ترتیب معلوم میشود كه هزاران كلمه در توركی موجود است كه معادل آنها در زبان فارسی موجود نیست.

در زبان توركی كلماتی با اختلاف جزئی(نوآنس)در معانی موجود است كه در فارسی نیست.مثلا"برای انواع دردها كلمات:

آغری/ آجی/ سیزی/ یانقی/ زوققو/ سانجی/ گؤینه مك/ گیزیلده مك اینجمك، بكار می رود كه هر كدام درد بخصوص را بیان می كنند.

آغری معادل درد فارسی است(درد عضوی).

سانجی به درد كولیك احشاء تو خالی گفته میشود مانند قولنج روده،

آجی به درد پرووكه گفته میشود مانند درد در موقع كشیدن دندان.

سیزی به درد خفیف سوزش دار گفته میشود.

یانغی معادل سوزش میباشد.

زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربك انگشتان و امثال آنها.

گؤینه مك شبیه سوختن است و در دقایق اول سوختگی دیده میشود.

اینجیمك دردر موقع پیچ خوردگی مفاصل و یا درد حاصل از ضربه و سقوط میباشد.

گیزیلده مك درد شبیه گزگز كردن دردناك می باشد.

در فارسی برای تمام حالات فوق لغت درد و یا سوزش بكار می رود.

در توركی به گریه كردن آغلاماق گفته میشود.ولی این كلمه مترادفهای زیادی دارد كه هر كدام حالات مختلف گریه را بیان می كند.مثلا":

آغلامیسماق یعنی بغض كردن و به حالت گریه افتادن بدون اشك ریختن.

بؤزمك به معنی حالت گریه گرفتن كودك.

دولوخسونماق به معنی حالت گریه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشك میباشد.

آغلاشماق به معنی گریه دسته جمعی و تعزیه بكار میرود.

هؤنكورمك با صدای بلند گریه كردن و هؤككولده مك گریه با هق هق میباشد.

بوزلاماق با صدای بلند گریه كردن و از سرما لرزیدن میباشد.

ایچین چالماق به معنی از فرط گریه كردن گریه بدون اشك و یا هق هق نمودن است .

كؤیرلمك به معنی حالت گریه دست دادن است.

در توركی جغتائی اینگره مك و سینگره مك به معنی یواش یواش بطور مخفی گریه كردن و سیقتاماق به معنی زیاد گریه كردن و اؤكورمك به معنی با صدای بلند گریه كردن میباشد.همچنین ییغلاماق به معنی گریه كردن و اینجگیرمك به معنی با صدای نازك گریه كردن است.

در توركی اوُسانماق به بیزار شدن و به تنگ آمدن می گویند.بیقماق،بئزیكمك،بئزمك و چییریمك هم با اختلاف جزئی همان معنی را میدهد مثلا":چییریمك بیشتر بمعنی زده شدن میباشد.

ترپشمك به معنی تكان خوردن

و ترپتمك به معنی تكان دادن است

ولی چالخالاماق به معنی تكان دادن به منظور سوا كردن(مثلا سوا كردن كره از ماست)،

قاتیشدیرماق به معنی مخلوط كردن

و قاریشدیرماق به معنی به هم زدن با قاشق و غیره .. میباشد.

ییرقالاماق به معنی تكان دادن و جنباندن

و سیلكه له مك به معنی تكان دادن درخت و یا لباس و فرش و امثال آن میبا شد.

در فارسی برای هیچكدام از این تعبیرات لغات مستقل به خصوصی وجود ندارد.

ایمرنمك،قیمسانماق كه با اختلاف جزئی به معنی آرزو كردن و هوس كردن و نیسگیل به معنی آرزوی براورده نشده و حسرت میباشد،هیچكدام معادل مستقلی ندارند.

برای دعوا كردن كلمات متعددی بكار می رود كه هر كدام شكل و حالت ویژه ای را از دعوا بیان می كنند مانند:

دؤیوشمك:همدیگر را كتك زدن

ووُروشماق:همدیگر را زدن

ساواشماق:با یكدیگر دعوا و جنگ كردن و گلاویز شدن

دیدیشمك:دعوا همراه چنگ زدن همدیگر

چارپیشماق:دعوا و برخورد به یكدیگر،تصادم

دالاشماق:با هم دعوای لفظی كردن

دارتیشماق:با هم مشاجره كردن

چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن

تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همدیگر

بؤغوشماق:دعوا همراه یقه ی همدیگر را گرفتن و خفه كردن

تیپشمك و تیپكلشمك:دعوا همراه لگد انداختن به هم

خیرتدكلشمك یا فیرتیلاقلاشماق:دعوا همراه گلوی همدیگر را گرفتن

سؤیوشمك:همدیگر را دشنام دادن

دیرشمك:دعوا كردن،رو در روی هم ایستادن

بؤغازلاشماق:گلوی همدیگر را گرفتن،رو در روی هم قرار گرفتن،دعوا كردن

چیرپیشماق:زدوخورد

دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن

سؤپورلشمك:گلاویز شدن،در هم آویختن

همچنین برای اینكه بگوئید فلانی از در وارد شد ، بسته به شخصیت فلانی و نحوه ی ورود و مناسب گوینده با وی كلمات زیر بكار میرود:

قاپی دان گلدی(از در آمد،بطور متعارف)

قاپی دان ایچری بویوردولار(از در تشریف فرما شدند)

قاپیدان گیردی(از در وارد شد،بطور خودمانی)

قاپی دان گئچدی(از در گذشت)

قاپی دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)

قاپی دان تپیلدی(از در خودش را به زور تو كرد)

قاپی دان دوروتولدو(از در یواشكی تو آمد)

قاپی دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعنی مجازی)

در توركی به مرغابی «اؤردك» گفته میشود ولی برای انواع آنها اسامی مختلف بكار میرود.مثلا" به اردك ماده«بورچین» و به اردك نر«سونا» و همچنین «یاشیل باش» گفته میشود

در توركی برای اسب و اغلب حیوانات اهلی در هر سنی نام مخصوص وجود دارد.مثلا"«قولون»برای اسب نوزاد،«دای» به اسب دوساله و «یولان»به اسب پنج ساله گفته میشود

برای صداهای حیوانات مختلف و عناصر طبیعت لغات ویژه ای بكار میروند مانند:

سو شیریلتیسی:صدای شرشر آب

یارپاق خیشیلتیسی:صدای خش خش برگ

اوت پیچیلدیسی:صدای افتادت باد در سبزه

گؤی گورولتوسو:صدای غرش آسمان

قافلان نریلتیسی:صدای غرش پلنگ

قوش جیویلتیسی:صدای جیك جیك مرغ

اینكلرین بؤیورمه سی:صدای گاوها

شلاله نین چاغلاماسی:صدای ریزش آبشار

همچنین در برابر كلمه«كندن»فارسی شش كلمه توركی موجود است كه هر كدام در محل و مورد خاصی بكار می رود:

قازماق: بمعنی كندن زمین و امثال آن

یولماق:بمعنی كندن مو و كندن از ریشه

سویماق:بمعنی كندن پوست و رازهزنی

اویماق:بمعنی كندن چوب و امثال آن برای منبت كاری و در آوردن چشم بكار میرود.

قوپارماق: برای كندن جزئی از چیزی

قیرتماق:برای كندن و برداشتن جزئی از چیزی و نشگون گرفتن است.

بطوریكه مشاهده میشود در فارسی به جای كلمات مستقل تقلید صداها بطور مكرر بكار میرود.

در توركی لغات مشابه(اومونیم)یا لغاتی همانند با معانی مختلف بسیار است كه در شعر و ادبیات برای جناس و ایهام بكار میرود مانند:آت بمعنی اسب و آت بمعنی بیانداز.

زبان توركی از نظر لغات برای مفاهیم مجرد بسیار غنی است.افعال توركی بطوری كه خواهیم دید از نظر نوع،وجه و زمان بسیار متنوع میباشد.در نتیجه زبان توركی برای بیان اندیشه بطور دقیق بسیار مناسب و رساست.

نا گفته نماند با آنكه لغت باعث غنای زبان است ولی غنای زبان بیشتر تابع تحرك و قابلیت لغت سازی،افاده و بیان مفاهیم جدید وغنای مفاهیم مجرد همچنین تنوع بیان قدرت بیان تفرعات و تفاوتهای جزئی(نوآنس)كلام است.

با در نظر گرفتن مراتب فوق، نوائی و بسیاری از شرقشناسان معتقدند كه نثر زبان توركی برای بیان اندیشه و مفاهیم و موضوعات مختلف علمی،فلسفی،اجتماعی و ... رساتر و مناسبتر از زبانهای دیگر است.

مفاهیم و اندیشه هایی را كه می توان در توركی با یك جمله بیان نمود،جملات و شرح مفصلی را در آن زبان ایجاب می نماید.

در زبان یا همان لهجه فارسی واژه های بسیط سخت گرفتار كمبود است زیرا بیشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از یاد رفته است،*واژگان زبان فارسی برای مفاهیم علمی مجهز نیست*، و مترجمان ایرانی بیش از همه این درد جانكاه را احساس می كنند و از این، عذاب می برند.گاه میشود كه انسان یك ساعت ،یك روز و حتی یك هفته تمام درباره بهمان تعبیر زبان خارجی می اندیشد،مغز و اعصاب خود را می فرساید و از هم می گسلد و سر انجام نیز راه به جائی نمی بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه های فارسی ناخشنودی می نمایند.

افعال:افعال كار ،حركت و حالت را بیان می كند و عنصر اصلی جمله محسوب میشوند،بطوریكه بدون فعل ،جمله نا تمام و معنی آن نا مفهوم خواهد بود.

زبانهای اورال-آلتائی عموما" و زبان و زبانهای توركی خصوصا" از نظر افعال غنی هستند بعلاوه دارای انواع،وجوه و زمانهای متعدد و متنوع اند بطوریكه ممكن است مفاهیم و مطالبی را با یك فعل بیان نمود در حالیكه برای بیان همان مفهوم و مطلب در زبانهای دیگر نیاز به جملات مشروح و مفصل می باشد مثلا":اوسانمیشام یعنی من از او به تنگ آمده و بیزار شده ام،خوسانلاشدیق یعنی ما با هم بطور خصوصی درد و دل كردیم،قوجاقلاشدیلار یعنی همدیگر را در آغوش گرفتند و آغلاشدیلار یعنی با همدیگر گریه كردند،گئچیندیریر یعنی اعاشه را تامین می كند و ...

افعال توركی همه با قاعده اند جز فعل ناقص فراموش شده ی ایمك به معنی بودن كه بجای فعل معین بكار میرود.

http://tansu.blogfa.com

در خاتمه این مقاله به جا خواهد بود اگر نگاهی مقایسه آمیز هر چند گذرا به چند و چون اصطلاحات و تعبیرات فعلی در زبانهای فارسی و توركی بیاندازیم.اصطلاحات و تعبیرات فعلی كه از آن در اصطلاح لغت شناسی به تركیبات ثابت فعلی زیان نیز نام برده میشود.یكی از جالبترین و پرمایه ترین شقوق لغوی و تركیبی زبان در ارائه معانی مجازی و تشبیهی است.

زبان فارسی كه در عین حال یكی از زبانهای تركیبی است و كلمات آن انعطاف زیادی برای تشكیل اصطلاحات و تعبیرات فعلی دارد و از وسعت و شمول زبان توركی در ایجاد و كاربرد این نوع تركیبات برخوردار نیست. در زبان توركی تنها در رابطه با اعضای بدن انسانی از نوع :

باش(سر)،گؤز(چشم)،آغیز(دهان)،آیاق(پا) و امثال آن صدها اصطلاح و تعبیر وجود دارد اینك برای اینكه در این باب نموداری به دست داده باشیم به نقل تعدادی از اصطلاحات وتعبیرات فعلی رایج در زبان توركی كه از یادداشتهای آقای م.ع.فرزانه اقتباس شده در رابطه با كلمه دیل(زبان)بسنده می كنیم:

1-دیل - آغیز ائله مك(دلداری دادن،با لحن ملایم خواستار پوزش شدن،رفع رنجش و كدورت كردن.)

2-دیل آچماق:زبان باز كردن(طفل)،درد خود را باز گفتن،التماس كردن و خواهش كردن

3-دیل بوغازا سالماق:وراجی كردن،پشت سر هم و بدون وقفه حرف زدن.

4-دیل اؤیرتمك:چیزهای ندانسته را یاد دادن،حرف یاد(یكی)دادن،راه و چاه نشان دادن.

5-دیل تاپماق:تفاهم پیدا كردن،جلب رضایت و اعتماد كردن،زبان مشترك یافتن

6-دیل تؤكمك:خواهش و تمنا كردن،اصرار ورزیدن

7-دیل چیخارماق:استهزا كردن،ادای یكی را در آوردن

8-دیل وئرمك:راضی شدن،قبول دادن*دیل وئرمه مك:امكان حرف زدن به دیگری را ندادن

9-دیلده توك بیتمك: از تكرار و بازگویی یك مطلب خسته شدن

10-دیلدن دوشمك:خسته شدن،از پا درآمدن

11-دیلدن سالماق: خسته و درمانده كردن،از پا انداختن

12-دیلدن دوشمه مك:ورد زبان بودن،از یاد نرفتن،فراموش نشدن

13-دیله گتیرمك:یكی را به حرف وا داشتن،كاری را كه در حق كسی انجام شده را به زبان راندن

14-دیله توتماق:با حرفهای شیرین یكی را رام كردن،بچه در حال گریه را با زبان ساكت كردن

15-دیله گتیرمه مك:یارای گفتن حرفی را نداشتن،حرفی را كه گفتن آن ممكن است نگفتن

16-دیلی آغزینا سیغماماق:خود ستائی كردن،حرفهای گنده گنده گفتن

17-دیلی باتماق:نطقش خاموش شدن

18-دیله گلمك: زبان و شكوه و شكایت گشودن،به ناله و فغان آمدن

19-دیلی قیسا اولماق:به خاطر داشتن قصور،جرأت حرف زدن نداشتن

20-دیلی دولاشماق:حرفها را اشتباه گفتن،در نتیجه اشتباه و یا دستپاچگی حرفها را قاطی كردن

21-دیلی دؤنمه مك:قادر به تلقظ و ادای صحیح حرف نبودن

22-دیلی توتولماق:توان و یارایی گفتن را از دست دادن،به هنگام سخن گفتن لكنت پیدا كردن

23-دیلینه وورماماق:از چشیدن چیزی امتناع كردن

24-دیلیندن دوشمه مك:مرتبا" تكرار كردن،بطور مدام بر زبان داندن

25-دیلیندن قاچیرماق:بی هوا و بی حساب از دهانش در رفتن

26-دیلینی باغلاماق:وادار سكوت كردن

27-دیلینه باغلاماق:به گردنش گذاشتن،حرف بر زبان كسی گذاردن

28-دیلینی بیلمك(باشا دوشمك):از حال و مقالش با خبر شدن،راز دلش را حالی شدن

29-دیلینی قارنینا(دینمز یئرینه)قویماق:از زیاده گویی خودداری كردن،زبان در حلق فرو بردن

30-دیلینی دیشله مك:حرف را نا تمام گذاشتن،در وسط حرف تأمل كردن

31-دیلینی كسمك:به سكوت وا داشتن،جلو حرف یكی را به زور گرفتن

32-دیلینی ساخلاماق:از گفتن چیز خاصی خودداری كردن،سكوت را ترجیح دادن

33-دیلینی ساخلاماماق:در گفتن بی پروائی نشان دادن،حرف زیادی و بی موقع زدن

34-دیللر ازبری اولماق:به دلیل خوشنامی و به زبانها افتادن،ذكر خیر داشتن

35-دیللرده گزمك(دولاشماق):همچون امثال در زبانها گشتن.

36-دیللره دوشمك:ورد زبان خاص و عام شدن،سر زبانها افتادن،شایع شدن.

نتیجه:

زبان توركی یكی از با قاعده ترین زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسیار غنی است.وجود قانون هم آهنگی اصوات،كلمات توركی را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتیب خاص داده است.در توركی علاوه بر اسامی ذات لغات زیادی برای مفاهیم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات مترادفی با اختلاف جزئی در معنی موجود است كه میدان قلمفرسائی را وسیعتر و قلم نویسنده را تیزتر و دقیقتر میسازد.

افعال توركی به قدری وسیع و متنوع اند كه در كمتر زبانی نظیر آنها را میتوان یافت.گاهی با یك فعل توركی اندیشه و مفهومی را میتوان بیان نمود كه در زبان فارسی و زبانهای دیگر نیاز به جمله و یا جملاتی پیدا می كند.از طرفی وجود پسوندهای سازنده سبب شده كه قابلیت لغت سازی برای بیان مفاهیم مختلف و تعبیرات فعلی بسیار زیاد است.

نحو و تركیب كلام در توركی با زبانهای هند و اروپائی متفاوت است. در توركی عنصر اصلی جمله یعنی فعل اصلی در آخر جمله قرار دارد. زبانهای هند و اروپائی عنصر اصلی جمله در ابتدا قرار می گیرد و عناصر بعدی با ادات ربط بشكل حلقه های زنجیر به یكدیگر مربوط میشوند و اگر عناصر بعدی قطع شوند سازمان جمله ناقص میشود، ولی در توركی ترتیب عناصر جمله كاملا" بر عكس است یعنی ابتدا باید عناصر ثانوی و فرعی تنظیم و گفته شود و قسمت اصلی در آخر قرار گیرد و از همینجاست كه هر نویسنده و یا گوینده تورك زبان نمایان میشود.

تهیه و تنظیم:تایماز(م.ن)

Toplayan:TAYMAZ

http://tansu.blogfa.com

http://sozluk.blogfa.com

MakiGT



آچار سؤزلر : تورکی,