تورک در اشعار رودکی سمرقندی
+0 به یه نرودکی سمرقندی از پیشروان شعرفارسی است که اشعاری پخته و روان دارد.
او در توران زمین زندگی می کند که محل تلاقی دو فرهنگ بزرگ ترکی و پارسی است.
در شعر رودکی ، واژه ی " ترک " به معنای زیبارو و پریچهره بکار رفته است. او از قبایل ترک چگل (چیگیل) ، طراز (تالاس) ، خُلخ ( قارلوق ، خَلج) و تاتار(تتار) نام می برد و به زیبایی ترکان طراز و خیل سواران چگل و باریک میان بودن خلخیان اشاره می کند.
برخی از واژگان ترکی نیز در اشعار او وجود دارد که نشان می دهد او با فرهنگ و زبان ترکی و آیین های دیرین ترکان قبل از اسلام - تنگری و شامانیسم - آشنایی زیادی داشته است.
شاید خود او نیز از ترکان ماورالنهر بوده است ؛ زیرا فارسی گویی و فارسی نویسی شاعر دلیل برپارسی بودن او نیست و بسیاری از بزرگان ترک مانند عمادالدین نسیمی ،
ملا محمد فضولی ، امیرعلیشیر نوایی و استاد شهریار نیز برخی از اشعار و آثار
نفیس شان را به زبان شیرین فارسی نگاشته اند.
نام قبایل ترک در اشعار رودکی:
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل مشتری خوار از دیدار تو و ماه خجل
ای سواران چگل خوار وخجل خیل عجم ز تو خوارند و خجل خیل چگل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایا نگار طراز از بتان ترکستان نیامد ایدر چو تو بت از بهار طراز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلخیان خواهی و جماش چشم .........................
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گل بهاری ، بت تتاری ........................................
تاتار: گروهی از ترکان ( دیوان لغات الترک محمود کاشغری)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاربرد واژه ی ترک در معنای حقیقی و مجازی:
همی خرید و همی سخت بی شمار درم به شهر هر که یکی ترک نار پستان بود
ترک هزارن بپای پیش صف اندر هریک چون ماه بر دو هفته درفشان
از کف ترکی سیاه چشم پریروی قامت چو سرو و زلفکانش چوگان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واژگان ترکی در شعر رودکی:
بس عزیزم بس گرامی شاد باش اندر این خاک بسان تو بیوک
واژه ی بیوک ( بؤیوک) به معنای " بزرگ و گرامی و سرور"
باده دهنده بتی بدیع ز خوبان بچه خاتون ترک و بچه خاقان
خاقان لقب پادشاهان تورک و خاتون به زن خاقان و شهبانو گفته می شد.
سگالنده چرخ مانند غوچ تبر برده بر سر چو تاج خروس
غوچ ( قوچ) به معنای گوسفند نر
بود زودا که آیی نیک خاموش چو مرغابی زنی در آب پا غوش
غوش ( قوش) به معنای پرنده
من چنین زار از آن جماش شدم همچو آتش میان داش شدم
داش به معنای سنگ
اصطلاحات رایج در میان ترکان:
همی خرید و همی سخت بی شمار درم به شهر هر که یکی ترک نار پستان بود
ترکان به میوه ی انار ، " نار " می گویند.
اصطلاح " نارپستان " نیز در میان ترکان بسیار رایج و " نار ممه لر " گفته می شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیین ترکان قبل از اسلام و شامانیسم:
بت پرستی گرفته ایم همه این جهان همه چون بت است و ما شمنیم
بجز آیین کهن " تنگری و شامانیسم " ، آیین های بودایی و مانوی نیز در میان ترکان ماوراالنهر و ترکستان رواج داشت. بودایی ها ، تندیس های بزرگی از بودا درست می کردند که به آن " بوُرخان" (بُت) می گفتند.
منبع : دیوان رودکی سمرقندی
شارل ورنه شاعر شیرین سخن و ترکیسرای فرانسه
+0 به یه ندورنانیوز- شارل ورنه یکی از شاعران شیرین بیان و خوش زبان فرانسوی است که اشعار خود را بسال ۱۸۵۲میلادی در شهر پاریس منتشر کرده است.او،سرودن اشعارش را از سنین نوجوانی ـ بویژه ازیازده سالگی ـ شروع کرد و در اندک مدت با تسلط بر اصول و فنون صنایع شعری پلههای ترقی راپیمود و صاحب نام نیک در عرصه ادبیات فرانسه گردید.قدرت و لطافت شعری او بقدری بود کهدر اندک زمانی مورد توجه آکادمی علوم سلطنتی قرار گرفت و از طرف اعضاء و هیئت رئیسه آکادمی نامههای تبریک و تشویق بسویش ارسال گردید.
اشعار این نوجوان فرانسوی نه تنها در بین مردم عوام بلکه در بین شاعران مشهور زمان نیزبسرعت مورد توجه قرار گرفت و از سوی شعرای مختلف بویژه«مسیو برانژه» شاعرنامدار فرانسهمورد تفقد پدرانه و استادانه قرار گرفت.
این نوجوان یازده ساله براستی اعجوبهای بود که کشور فرانسه تا بحال به خود دیده است، اوعلاوه بر زبان فرانسوی- که زبان مادریش بود- بزبانهای :ترکی، فارسی، عربی، لاتین، یونانی، انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، و ایتالیایی تسلط داشت و به چهار زبان زنده دنیا بویژه ترکی و فارسیو ایتالیائی اشعار زیبا میسرود.
شارل ورنه متمایل به یاد گیریزبان ترکی بعنوان قطبی از اقطاب جهان اسلام گردید و در عرض فقط شصت ساعت زبان ترکی رابه نحو احسن و بدون کمک معلم یاد گرفت و بقدری بر این زبان مسلط گردید که بلافاصله شروع به سرودن اشعاری در این زبان کرد.
اشعار فارسی او در همان زمان (دوره ناصرالدین شاه قاجار) مورد توجه فرخ خان«وزیر(مختار)اعظم دولت ایران در پاریس» قرار گرفت و حتی مشارالیه در تحت تاثیر این اعجوبهغرب اشعار ذیل را با دستخط خود به رسم هدیه به او عطا کرد:
چهار چیز است که گر جمع شود در دل سنگ
لعل ویاقوت شود سنگ بدان خارایی
پاکی طینت و اصل گهر و استعداد
تربیت کردن مهر از فلک مینایی
در من این هرسه صفت جمع ولی میباید
تربیت از تو که خورشید جهان آرایی
شارل ورنه هنوز در اوان نوجوانی (۱۶ ـ ۱۱ سالگی)بود که اشعاری به زبان لاتین و ایتالیائیسروده و به واتیکان خدمت پاپ اعظم ارسال کرد و به همین مناسبت از طرف پاپ مورد قدردانی قرار گرفت و گویا دستخطی به همراه شمایل ایشان به حضورش ارسال گردید.
شارلورنه حافظه عجیب و غریبی داشت بطوریکه دراندک مدتی به فراگیر زبانهای مختلفمیپرداخت.در سال ۱۸۵۶ میلادی مطابق با ۱۲۷۳ هجری قمری،شارل ورنه متمایل به یاد گیریزبان ترکی بعنوان قطبی از اقطاب جهان اسلام گردید و در عرض فقط شصت ساعت زبان ترکی رابه نحو احسن و بدون کمک معلم یاد گرفت و بقدری بر این زبان مسلط گردید که بلافاصله شروعبه سرودن اشعاری در این زبان کرد.
هوش و فراست و قدرت و ظرافت شعری این نوجوان فرانسوی در زبان ترکی بقدری اعجابانگیز بود که بلافاصله مورد توجه اولیاء امور کشورهای اسلامی و بویژه ایران و عثمانی قرار گرفتو حیدر افندی مشاور دولت عثمانی در پاریس که خود شاعری با ذوق و استعداد بود بعد ازشنیدن اشعار شیرین ورنه در جمع شاعران ترک زبان،زبان به ستایش او گشود و اشعاری به رسمیادگار به او هدیه کرد که مخلص شعرش چنین بود:
با گل و ریحان شعرش کرد پاریسرا بهار
حیدرا ابکم(۱)شدند در پیش اوخیلی کبار(۲)
دیگر شاعران ترک از قبیل :امین افندی و نزیه بیک، عطابیک و جمیل بیک و…در برهههای مختلفزبان به ستایش او گشوده و اورا مورد تفقد شاعرانه خود قرار دادند.
ورنه خود در مورد فصاحت و بلاغت اشعار ترکیاش در ضمن ابیاتی میفرماید:
در شعر ترکی محرم راز فصاحتم
در شعر طالیان(۳) قلمم گل فشانشدهاست
مدح تو در چهار زبان ای شکردهن
از نطـق من نگاه جهانرا عیان شــدهاست
ورنه،نه تنها زبان ترکی را در سنین نوجوانی بدون کمک دیگران آموخت بلکه زبان فارسی را نیزبی هیچ کمکی و تنها به اتکا هوش و فراست سر شار خود فرا گرفت و بقدری بر این زبان مسلطگردید که به سان زبان ترکی اقدام به سرودن اشعاری در این زبان کرد.او ضمن اشعاری که بهخدمت ناصرالدین شاه قاجار ارسال کردهبود مینویسد:
من که شعــر فــارسـی را بی معلممحــرمام
من که بی استاد بودم طلعتش راآشنا
من که عمرم شانزده دفعه بهاریدیده است
من که باشـم عندلیب خوب ندا
من که در شعر فرانســه یافتــهام راهکمــال
شد دلــم در یـازده سالم نی شیرینادا
شیرین زبانی و شیرین بیانی ورنه گاهگاه مورد حسد حاسدان قرار میگرفت و کوته نظران و کوتهبینان به وسایل مختلف او را مورد اذیت و آزار ابلهانه خود قرار میدادند. ورنه در مورد این رشکآوران میفرماید:
چو دراشعار شرق وغرب شاهمگرچه یک طفلم
کند رشکآوران را نطق من نا شاد ای مهوش
وزیــــر اعظـــم ایــــــران مـــرا در ملتم دیــده
زدل گفتهست برتو فیض یزدان باد ای مهوش
اشعار ورنه بقدری از سلاست و لطافت شعری پر بود که کمتر کسی باور میکرد گوینده این اشعارلطیف و ظریف نوجوانی شانزده ساله از کشور فرانسه باشد بطوریکه خود در همین رابطه میگوید:
اگر میگفت ورنه بچه ام باورنمیکردند
چنان در پیری من موقع الهام توباشم
و نیز در جایی دیگر میگوید:
مــرا دانــد زمینم شاعر اقوام شـــرق وغـــرب
که پیــدا میشود شعر روانم بهر آنمهرو
که باور میکند که ورنه طفلشانزده ساله ست
که جان کردم فدا در عنفوانم بهر آنمه رو
اشعار ورنه در همان زمان انتشار مورد توجه ملل مختلف جهان قرار گرفت و در گوشه و کنار دنیاهر کسی اشعار ورنه را بزبان مادری خود میخواند و لذت میبرد، ورنه دراین باره میگوید:
استانبول،پاریس،طهران و مصر و روم میدانند
که دراین نسخه دیوان من با ورنه میخوانی
شارل ورنه بنا به اظهار خود در اشعار شرقی (ترکی،فارسی،عربی)«ورنه» و در اشعار غربی(ایتالیائی ـ فرانسوی ـ لاتین و …)«شارل» تخلص میکرد.
شارل ورنه در اشعارش محبت و اتحاد و یگانگی فرهنگی ملل مختلف جهان را در مد نظر قرارداده ومبلغ برادری ملل جهان بود او با ذهن کودکانهاش خود را «رباط(۴)اتحاد ملل و امم» جهانمی دانست و برای صلح و دوستی ملل مختلف جهان کوشش و جوشش بسیاریمیکرد.
امیدهمانطوریکه این نوجوان فرانسوی امم و ملل شرق و غرب را به رفاقت و دوستیدعوت میکرد ملل مختلف جهان نیز به ندای او لبیک گفته و حداقل کشورهای فرانسه،ایران،ترکیه،ایتالیا با هماهنگی فرهنگی بزرگداشتی برای این اعجوبه قرن میگرفتند و باعث آشنائی بیشتر و تحکیم الفت و مودت بهترملل و امم جهان با یکدیگر میشدند و چه بجا و نیکوست که سازمان فرهنگی یونسکو در سالروزجهانی کودک به ندای کودکانه این صاحب الدعوه که طفلی معصوم و شاعری مغموم بوده بعد ازیک قرن و نیم پاسخ مثبت داده و با هماهنگی کشورهایی که ورنه به زبان آنها احترام قائل گردیدهو در زبان آنها میراث مشترک فرهنگی آفریده است ترتیب کنگره و بزرگداشتی را بدهد تا بلکهبعداز سالیان سال آرزوی معصومانه او جامه عمل به خود بپوشد.
با یاد و آرزوی چنان بزرگداشتیخاطر نشان میسازیم که اساس گزینش این دفتر متکی بر نسخه چاپ سنگی- گویابا دستخطمرحوم ورنه- است که هم اکنون تحت شماره K.2930 دربین نسخ چاپ سنگی دانشگاه آتا ترکارضروم نگهداری میشود.
در خاتمه ذکر این نکته ضروری مینماید که مرحوم ورنه در ضمن اشعاری خطاب به باری تعالیاستدعا کرده است که لطف کبریائیاش نصیب حال او گردیده و دفتر اشعارش در چهارگوشه جهان بدست مشتاقان و علاقمندان آن برسد و بزبان کودکانه خود چنین دعا نموده است :
سنه اون دؤرت یاشیندا دؤرت دیلدهکؤنلوم عرض ائتدیم
کرم قیل شرق و غربی سئیرائتسینورنه اشعاری
لذا این بنده ناچیز نیز به نوبه خود شکر خدای عز وجل را مینمایم که لطف و مرحمتکبریائیاش نصیب حال فقیر گردیده و در بین خادمان ادبیات مرا را وسیله اجابت دعایورنه قرار داده تا دفتر اشعار ترکی او را از بین انبوه نسخ چاپ سنگی دانشگاه ارضروم با مشقاتزیاد پیدا کرده و اقدام به نشر آن نمایم .باشد که اجر جزیل و خیر جمیل اجابت این دعا در آیندهشامل حال سایر دوستداران و خادمان ادبیات این مرز و بوم گردیده و تا جهان و زبان ما باقیاست اشعار ورنه با کیفیتهای عالی و عالی تر چاپ و در دسترس علاقمندان میراث مشترکفرهنگی ملل و اقوام جهان قرار بگیرد.آمین یارب العالمین. (۵)
توضیحات:
۱-لال ۲- بزرگان ۳- ایتالیا(لاتین) ۴- کاروان سرا ۵- ازمقدمه دیوان شارلورنه
نویسنده: دکتر حسین فیض الهی وحید
مولانا شاعر ترك جهان
+0 به یه ن
اولو تورك شاعیر مولانا
مولانا
جلال الدین محمد بن
الدین بن حسین الخطیبی آدلیم آدیله”مولانا”بلخ شهرینین توركلریندن
۱۲۰۷ میلادی ایلینده دونیایا بلخ شهرینده گوز آچیب و اوشاقلیق چاغلاریندا
،آتاسی سلطان بها الدین ولدله ،آناتولیه كوچوب قونیه شهرینده یئرلشیب و
یاشایش سوردوروب.آتاسی
بویوك عالیم و بویوك صوفیلردنیدی كی سلطان محمد خوارزمشاه دان اینجیدیگیندن
بلخ
شهریندن كوچمگه مجبور قالمیشدیر.بیر نئچه یئری گزدیكدن سونرا قونیه شهرینده
مسكن
توتموش.
جلال الدین ین اورتمنلیقینی
اوسلنن آتاسی ؛اولدوكدن سونرا،ترمذی آدلی بیر بویوك اوستادین تعلیمنین قراریندا
حلب و دمیشق شهرلرینده تحصیل سوردورموشدور.اورنجیلیك دونمینی بیتیردیكدن سونرا
اوزی بیر بویوك اورتمن و معلیم اولدی.
۶۲۴ هجری
ایلینده “شمس تبریزی”ایله قارشیلاشیب بیر بویوك اینقلاب و سئودایا سوروكلندیكدن
سونرا چوخلی ماجرادان سونرا شعروشاعیرلیقا اوز قویوب دونیاسینی عشق یارادماقا
آداییب اوزونی اویله یوكسك و یوجه زیرویه اولاشدیردی كی دئماق اولار كیمسه اونون یاراددیجیلیقینا
اولاشا بیلممیش.اونا تای هیچ كیمسه اوندان اونجه و سونرا بویله سینه عشق و سئودانی
آنلادیب ؛سوزلریله بیرناخیش تك چیزممیش ،كیمسه مولانا تك گوی قوبسینه بویله عشق
سوزیله یئرده كی اوركلری یاخین ائدمییب؛بویلسی بیر یوجه تخت قورامامیش دیر.
آدلیم مولانایا گوره هرنه
یازیلا گئنه آز سایلا بیلر،بویوك قلملر و باشاریلی یازارلار بو ساحده باشارسیز
قالاركن بیزیم حدیمیزه دوشمز كی بو كونودا قلم ووروب و بویوك شاعیردن سوز یازاق و
اونی آنلادماقا چالیشاق.
مولانانین فارسجا شعرلرینه
راجع بوگونه قدر چوخلی معظم اوستادلارو تدقیقات چیلار و یازارلار چوخلی كیتابلار و
مقاله لر و بیتكلر یازیبلار.اما تاسف بودوركی مولانانین توركجه و تورك
یازدیقلارینا گوره بوگونه دك چوخ آز و هیچ قدر سایلان یازی اوزلیكله ایراندا یازی
و چالیشما واردی.
بیلدیگمیز بودور كی مولانانین
بیر بویوك تورك دیوانی واریمیمش كی چوخلی تاسفله بیزیم المیزه چاتماییب و یادا
بوگونه جان الده ائدیلمییب.تكجه بو بویوك دیواندان بیر نئچه غزل و پارچا و بیر
بیتی قالمادادیر كی بونلاردا بیر چوخ قیسقانج و غرضلی یازیچینین طرفیندن یا اینكار
ائدیلیب و یادا باشدوشمیرك آرادان گئدیب ؛الده اولان بیر نئچه یازیدا گرچه فارسجا دیوانندا
یئر آلیبدیر.اوررنك اوچون اوستاد” فروزانفر”ین طرفیندن هیچ بیر تدقیق و قارشیق اوزده
یازلیب .
بورابویوك اوستاد دوكتور
ح.محمد زاده صدیق”دوزگون”ون دیرلی كتابی ایله بیزلری مولانانی تورك دونیاسین تانتدیقندان اوچون،سایگی گوستررك
؛او یوجه اوستادا مینت دارلیقلارمیزی ایلتیریك.(سیری در اشعار تركی مكتب مولویه)
مولانانین تورك یارادیجیلیقی
ایلك ایزلریندن آذربایجانین ”غریبی”آدلی یازار طرفیندن “مجالس شعرای
روم”آدلی كیتابیندا گورمك مومكوندور:
«…اعلم المحققین و افضل العارفین
؛فرید المله والدین مولانا جلال الدین قدس سره دورور كه عجم ولایت لرینده “ملای
روم”و روم اقلیمینده “مولانا خونكار”دئوم ایله مشهورومعروفدور.
اولدورور سر دفتر اهل كتاب سر گفتاریندا عاحزدیر فهوم
قرمان ولایتینده و قونیه
شهرینده ئاقع اولموشدور و مرقد پرنورلار همان آندادیر.مولویلرخانقاهی و موالیلر
زیارتگاهدیر…… بو مختصر
اول طوطی شكرستان حقیقت اسم شریفی ایله قیلیندی…..
و توركی اشعاریندان بو مطلع و
حسن مطلع دوازده امام ع اوصافین یازدیغی بندلرندیر:
اولار كیم بنده ی خاص خدادیر
محب خاندان مصطفادیر
حقیقت كعبه سینین قبله گاهی
امام و پیشوامیز مرتضادیر…
وبو بیت داخی درویشلر پندی
ایچون اول بولبول گلستان ارم نطق جانبخشیندن واردیر كه اهل گفتار اشعارلرینه بو
بیت ایله رونق وئریب ،ترجیع بند قیلمیشلاردیر:
دینمه،كوزت،باقما،چاپار بوشمه
هئچ رند جهان اول،یوری دوقونما كئچ»
غریبیدن باشقا بیر چوخ شاعیرده
مولانادان سونراكی دونملرده بو بویوك و یوجه شاعیره بیرچوخ نظیره و تضمیین و
استیقبال دئریك بو شاعیرین شعرلرینه قارشیلق وئرمیشلر.حتی عثمانلی سراینین
شاعیرلریده بو شاعیرین توركجه شعرلرینه نظیرلر و ایستیقباللاری اولموشدور.
بیر چوخ تدقیقاچی طرفیندن مولانانین
سویی و نیژادی اوزرینده تدقیق اپارانلار چالیشیبلار كی بواولو شاعیرین سویونی
توركجه یوخ تاجیك (فارس)اولدوقونی بیلدیرسینلر نیسه كی شاعیرین اوزی دئدیگی كیمی و
بیر چوخ شعرینده ن آنلاشیلدیگی كیمی مولانا اوزون تاجیك یوخ بلكه تورك بیلدیریب:
بیگانه می گوئید مرا زین كویم درشهر شما خانه ی خود می جویم
دشمن نیم ارچند كه دشمن رویم اصلم ترك است اگر چه هندی گویم
گوروندیگی كیمی شاعیر اوزون
تورك بیلدیریب ،بیرچوخ شعرده شاعیر آچیقجا تورك بیلدیگی و تورك اولدوقونودا اثباتلامیش:
خمش كن كز ملامت او بدان
ماندكه می گوید
زبان تو نمی دانم؛كه من تركم
،تو هندوئی
***********************************
تركی همه تركی كند،تاجیك
تاجیكی كند
من ساعتی تركی شوم ،یك لحظه
تاجیكی كنم
***********************************
من كجا شعر از كجا لیكن بمن در
می دهد
آن یكی تركی كه آید گویدم”هی
كیم سن ”
***********************************
ای شاه تو تركی ؛عجم وار
چرائی؟
تو جان و جهانی تو و بیمار
چرائی؟
**********************************
ای ترك چرا بزلف چون هندوئی روی رخ و زنگی خط و پرچین موئی
نتوان دل خود را بخطا كم كردن ترسم كه تو تركی و بتركی گوئی
********************************
بونلاردان ان اونملی اولان و مولانانین
تورك اولدوقونی ثبوتلایان مولانانین اولادلاری و عایله سنین تورك اولدوقلاریدیر
.مولانانین اوغلی “سلطان ولد”ین بیر نئچه فارسجا دیوانی اولدوقی حالده ایكی تورك
دیوانی “ابتدانامه”و”ربابانامه “آدلی اثریده الددیر كی شاعیرین تورك
اولدوقونی گوسترن ان دیرلی بیتكلردن سایلیر.و تورك دیلینده چوخ اونملی و دیرلی
یئری واردیر.
بوندان باشقا ان كسین كانیت و
سند” شمس تبریزینین” توركلوقدور كی مولانا اونی بوتون دیوانیندا دال – به
–دال شعرلرینده گورسدمیشدیر.شمس تبریزلی بیلدیگمیز كیمی قبچاق توركلریندن
و تبریزین اوز دوغما یوردو اولاراك بو شهردن مولانایله گورشوب اوندا بیر
بویوك
اینقلاب یارادان و مولانانی عشق و سئودایا و ان یوكسك مقامه چاتدیران كس
مولانانین
دئدیگی كیمی تورك ائللریندن و بیر توركیدی:
زهی بزم خداوندی؛زهی می های
شاهانه
زهی یغما كه می آرد شه قبچاق
تركانه
************************************
شمس تبریزی شاه تركان است رو به صحرا كه شه بخرگه نیست
************************************
آن سرخ قبایی كه چو مه بر آمد امسال درین خرقه زنگار در آمد
آن ترك كه آن سال بیغمای بدیدی
آنست كه امسال عرب واربرآمد
************************************
زه تركستان آن دنیا بنه تركان
زیبا روی
بهندوستان آب و گل بامر شهریار
آمد
***********************************
مولانا حتا بیر چوخ یئرده شمس
تبریزیله دانیشیقلاریندا توركجه اولدوقونی اچیقجا ایشارت ایلمیش :
بطلح آمد آن ترك تند عربده كن
گرفت دست مرا گفت”تك لیقلا
یئرلیغسن”+
سوال كردم ار چرخ و گردش گز او
گزید لب كه رها كن حدیث بی سر
و بن
بگفتمش كه چرا می كند چنین
گردش
بگفت هیزم تونیست بی صداع توتن+
+ دیواندا شمس:تكری یر لیغسن
+ دیوان شمس :دتن
*********************************
آن ترك سلامم كند و گوید “كیم سن” گویم كه “خمش كن كه نه كی دانم نی بی”(بیگ)
*********************************
تركان پری چهره تك عزم سفر كردند یك یك بسوی قیشلاق+ از غارت بیگانه
+دیوان شمس:قشلق
*********************************
هست سماع ما نظرهست سماع او بتر لیك نداند ای پسر ترك زبان ارمنی
**********************************
قاباقجادا دئدگمیز كیمی مولانا
بیر چوخ دفعه اوزون تورك آدلاندریب و اوزونی تورك بیلدیریب:
من ترك و سر مستم تركانه سلح
بستم
درده شدم و گفتم سالار سلام
علیك
********************************
چه رومی چهرگان دارم چه تركان
نهان دارم
چه عیبست ارهلاوورا نمی دانم
نمی دانم
هلاوورا بپرس آخر ازان تركان
حیران كن
كزان حیران هلاوورا نمی دانم
نمی دانم
رها كن حرف هندو را ببین تركان
معنی را
من آن تركم كه هندو را نمی
دانم نمی دانم
********************************
گه تركم و گه هندو گه رومی گه
زنگی از نقش تو است ای جان اقرارم و آنكارم
*********************************
ترك توئی زه هندوان چهره ترك
كم طلب زانكه نداد هندورا صورت ترك تانگری
**********************************
بر ترك ظن بد مبر و متهم مكن
مستیز همچو هند و بشتاب همرها
***********************************
مولانانی دیوانیندا بو گون ان
آز ۲۰۰ بیت اصیل و دوزگون تورك شعربولونماقدادیر ؛بو آرادا دیوانلارنین
بیر چوخ یئرینده ده چوخلی توركجه سوزجوك بولماق ممكوندور.ایشلنیلن توركجه
سوزجوكلری اصیل بیرتورك اولمایان ادامین طرفیندن ایشلدیلمكلری چوخ چتین و ممكونسوز
گورنور نیه كی بوسوزلرین چوخی اسكی توركجه دیلیندن اولدوقلارینا گوره باشاریكلی
بیر تورك طرفیندن ایشلدیلمگی ممكوندور.
واقعه كربلا در كلام شاعر نامی تركمن
+0 به یه ن«مختومقلی فراغی» شاعر ملی و كلاسیك تركمن، اشعاری زیبا و ماندگار درباره عاشورا و اهل بیت(ع) به ویژه حضرت امام حسین(ع) دارد.
مختومقلی فراغی بزرگترین شاعر تركمن است كه شعر و سخن خود را در خدمت اعتلای اندیشههای اخلاقی، عرفانی، دینی، مذهبی و اجتماعی بر گرفته از قرآن كریم و دین مبین اسلام و بزرگان ادبیات كلاسیك فارسی قرار داده است.
مختومقلی در تمامی اشعار خود ده بار مستقیماً از كربلا یاد نموده است. این شاعر گاه مصیبت كشته شدن حسین (ع) و یارانش را چنان سنگین و سخت و مظلومانه میبیند كه زبان شكوه و شكایت به درگاه خداوند متعال میگشاید و گاهی نیز به این دنیای فانی شخصیتی استعاری میدهد و به آن میتازد كه چرا باعث شهادت امام حسین (ع) و یارانش در صحرای كربلا شده است :
حسن- حسین، عرشی - كرسی گره گیم
كربلادا شهید اتدینگ سن دنیا
معنی:
تو ای دنیا! حسن ـ حسین را كه از عرش و كرسی (از بین همه چیز) فقط او را میخواهم، در كربلا شهید كردی.
و یا در شعری دیگر از ریخته شدن خون افراد زیادی از امت اسلام در كربلا شكوه میكند :
بیرنیچه امتلار قانین
كربلادا دوكوپ گچدی
معنی:
خون چندین امت را در كربلا به زمین ریخته اند
این شاعر آزاده، بر این عقیده است كه كشته شدگان در كربلا را جز شهید، نمیتوان چیز دیگری نامید و میگوید كه آیا به غیر از آنها شهید دیگری مگر میتوان تصور نمود:
هر زاغ و زغندان كبوتر اولماز
هر صحراده یاتان میت بولارمی؟
كربلادان غیری شهید بولارمی؟
هر ساچین اوسدورن سید بولارمی؟
هر تلپك گییندن قلندر اولماز
معنی
هر زاغ و زغنی را نمی توان كبوتر نامید
آیا می توان هر آن كس را كه در صحرا آرمیده ، مرده نامید؟
آیا غیر از آنها كه در كربلا شهید شده اند ، می توان شهید نامید؟
آیا هر آن كس را كه موهایش را بلند كرده ، می توان سید نامید؟
نمی توان هر كس را كه كلاه پوشیده ، قلندر نامید.
* امام حسین (ع) در اشعار مختومقلی
نام امام حسین (ع) 23 بار در دیوان مختومقلی فراغی تكرار شده است و این نشان دهنده علاقه و اهمیتی است كه این شاعر بزرگ برای ایشان قائل است.
حسن حسین، دینینگ انوری، ماهی
قانی فاطمه زهرا، حورلرینگ شاهی
قدرت بیلن دوران نور الهی
شیله معجزاتلار موندان گچیپدیر
معنی
حسن و حسین ، ماه تابان دین هستند
فاطمه زهرا سرور زنان بهشت است
اینها انوار الهی هستند كه به قدرت خدا به وجود آمده اند .
آری ؛ این معجزات از این دنیا رفته اند.
مختومقلی در یكی از شعرهایش جنگ امام حسین (ع) در كربلا را مبارزه وی در راه اسلام میداند.
بیزینگ بیله همدم بولان
اسلام اوچین قیلیچ اوران
كربلادا شهید بولان
اول حسن، حسین قانی؟
معنی:
آن حسن و حسین كه همدم ما بودند
و به خاطر اسلام شمشیر زدهاند
و در كربلا شهید شدهاند ، كجایند؟
مختومقلی چنان جایگاهی برای شخصیت امام حسین (ع) قائل است كه در شعری شفای دل بیمار و آشوبزده خود را از حسن ، حسین ، علی و دیگر بزرگان و ائمه میخواهد :
اون ایكی امام، بیری- بیریندن سرور
یدی ولی، یاران بولوپ، مدد بر
مشهد، قارا بابا، یا شیث پیغامبر
حسن، حسین، شاهمردان، شفا بر!
معنی
ای دوازده امام ، ای كه یكی از دیگری سرورتر!
ای مشهد امام رضا ، ای قرهبابا ، ای حضرت شیث!
ای حسن ، ای حسین و ای شاهمردان ، شفایم ده!
شاعر بزرگ تركمن در شعری دیگر، ضمن مذمت دنیا و یادآوری ستمی كه شمر و یزید بر امام حسین (ع) كرده اند ، از خداوند بخشایشگر خواسته است تا به حق امام حسین گناهانش را ببخشاید:
یالان دنیا كیمه بردی وفانی
آخرتدا آنلار سورر صفانی
شمر ایله اول یزید بردی جفانی
یا امام حسینه باغیشلا بیزنی
معنی
این دنیای دروغین به چه كسی وفا كرده؟
خدایا! به حق امام حسین كه در آخرت ، در بهشت خواهد بود
به حق حسین كه شمر و یزید بر او جفا كردند
ما را ببخش!
مختومقلی علاوه بر تكریم شخصیت والای امام حسین (ع) در همان شعر مشهور « باغیشلا بیزنی» درباره شخصیت فاطمه زهرا (س) دختر والای پیامبر ، همسر حضرت علی و مادر امام حسین (ع) نیز چنین بیتی سروده است:
فاطمه زهرادیر آنینگ انه سی
ذاتینده بیر ذره یوقدور گناه سی
معنی
مادرش فاطمه زهراست
آنكه ذره ای گناه در ذاتش وجود ندارد.
ابیاتی كه در زیر ذكر می شود، بی هیچ توضیحی، نشانگر منزلتی است كه شاعر تركمن به امام حسن و امام حسین (ع) قائل است. بخش هایی از مرثیهای با عنوان « حسن بیرله حسین» كه مختومقلی در باره این امامان سروده ، چنین است:
بیر خداییمنینگ قولیدیر اول حسن بیرله حسین
مصطفینینگ بلبلی دیر اول حسن بیرله حسین
باغ رضوانینگ گلیدیر اول حسن بیرله حسین
اول علینینگ ایكی اوغلیدیر اول حسن بیرله حسین
ایكی دنیانینگ گلیدیر اول حسن بیرله حسین
معنی
بندگان خدای واحدند ، آن حسن و حسین
بلبل مصطفی هستند ، آن حسن و حسین
گل باغ رضوانند ، آن حسن و حسین
دو پسر علی هستند ، آن حسن و حسین
گل های دو جهانند ، آن حسن و حسین
اول حسن بیر حسین بیلسنگ ایدیلر شاهسوار
اگنیگه قالقان سالیپ، الیگه آلدی ذوالفقار
ایكی دنیانینگ گلیدیر اول حسن بیرله حسین
معنی
آن حسن و حسین شهسوارانی بودند
حسین بود كه سپر پوشید و ذوالفقار به دست گرفت
حسن و حسین گلهای دو جهان هستند
*چهره پلید یزید در شعر مختومقلی
تركمنها زشت ترین و قبیح ترین ناسزایی كه به زبان میآورند، عبارت شمر و یزید است. این دو عبارت در بین تركمنها با زشتی، پلشتی، دغلكاری و هر آنچه منفی است، مترادف میباشد. كسی نیست كه تركمن باشد و با شنیدن این عبارات به عنوان ناسزا چهره در هم نكشد و خشمگین نشود. به راستی این در بطن فرهنگ و عقیده تركمنها ریشه دوانده است.
مختومقلی یزید را فردی می داند كه دین را انكار نمود و در شعری، در لزوم وفای به عهد، به شكلی شاعرانه، آنرا كه وفای به عهد نكند، بدتر از یزیدی میداند كه منكر دین شد :
هر كیم تاپیلماسا آیدان سوزوندن
دینه منكر بولان یزید یاغشی دیر
معنی
هر كس كه وفای به عهد نكند
یزید كه منكر دین شد ، از او بهتر است
به عبارتی می توان چنین گفت كه شاعر برای نشان دادن درجه قباحت و زشتیِ وفا نكردن به عهد و پیمان، به نماد زشت ترین و كریه ترین انسانها كه یزید باشد اشاره نموده و گفته است آن كه وفای به عهد نكند از یزید هم بدتر است.
مختومقلی در شعری دیگر، با كنایه ای بسیار شاعرانه، یزید را در معنای كناییِ فردی بسیار فرصت طلب به كار می برد كه اساس كارش بر سودجویی و منفعت طلبی است :
منكرلرجم بولوپ ییقدی كعبه نی
یزید گیتدی آغاچلارین ساتماغا
معنی
منكرها جمع شدند و كعبه را ویران كردند
و یزید رفت تا چوبهای آن را بفروشد
و بالاخره در شعری دیگر ، شاعر تركمن لعنت بر یزید میفرستد و در مشاعره با شاعری دیگر چنین می پرسد :
مختومقلی حقه قول، رسول - امت
مومنه شكر ادیپ، یزیده لعنت
پیغامبر سروری رسول محمد
محمد هاچان معراجه گیدیپدیر
معنی:
مختومقلی بنده حق ، رسول و امت است
شكر بر مؤمن و لعنت بر یزید.
آیا میدانی سرور پیامبران حضرت محمد(ص)
چه زمانی عروج نمود؟
شعری از عثمان قوجا رئیس جمهور استقلال طلب بخارا
+0 به یه ناین شعرپاسخ محكمی است كه فكر می كنند ازپس سالها تاریخ مردمان ترك به فراموشی رفته ومی توانند سرزمینهای تركان را مصادره كرده وبه نام جعلی تاجیك دراورند این شعرنوشته رئس جمهور فقید جمهوری بخارا است استالین باتك تكه كردن سرزمین تركان وبا ایجاد شهری در روستای ازبك نشین دوشنبه پایه های كشور جعلی تاجیكستان را بنا نهاد
اشاره : چندین قرن روسها در اسارات تركها بودند و سرانجانم اوغلان تیری(شانسی) شده و بخشی از تركان آسیای میانه به اسارت روسها در آمدند و اما مگر می شود تورك را در اسارت نگه داشت؟ تاریخ می گوید خیر. در سال 1920 بخشی از تركان آسیای میانه به رهبری " عثمان قوجا " جمهوری بخارا را برپا نمودند و این جمهوری نو پا در سال 1925 توسط روسهای متجاوز سرنگون شد و سرانجام در سال 1991 فرزندان تیمور با اعلام استقلال اؤزبكیستان نشان دادند كه تورك را نمی توان در اسارت نگه داشت و اكنون بخارا یكی از شهرهای اؤزبكستان است.
شعر زیر را رئیس جمهور وقت بخارا پس از اشغال جمهوری بخارا توسط روس ها سروده است:
تورك بالاسی اوروسلاردان چوخ سیخیلدی
ار قیریلدی، قیز ائزیلدی، یورد داغیلدی.
حمایتلیك انور پاشاه اونو سوروشوب،
گلیب آزاد ائتمك ایچین شهید اولوب.
اینتیقام... آل ایتیقام!
وطن ایچین بیزیم كیلر جان وئردیلر،
میللت ایچین دوشمنلردن اؤچ آلدیلار.
بو گون تیمور اولادلاری آت اویناتیب،
بئلده قیلیچ اوموزلاردا بئش آتارلار.
اینتیقام... آل ایتیقام!
توركیستاندان اوروسلاری حایدیب قوووب،
صاحبقران تیمور روحونو شاد ائتدیلر.
بالالاریرنا مكتب آچیب، تعلیم وئریب،
اولوغ بگین تاریخینی یاد ائتدیلر.
اینتیقام... آل ایتیقام!
توركلوك قانی دامارلاردا بوگون قاینار،
ائرته چئخیب توركیستاندا بایراق آچار.
بوتون دونیا سؤزوموزه قولاق آسار،
هر بیر دؤولت گلیب بیزدن ائلچی سورار.
اینتیقام... آل ایتیقام!
اوگون دئمك، تورك بالاسی راحت تورار،
نئیچه میللت نجات تاپیب اوزو گولر.
تورك بالاسی قوتولماسا دینچ اوتورماز،
یئر اوزونده تانیلماسا اوروش تورماز.
اینتیقام... آل ایتیقام!
عثمان قوجا، بخارا جمهور باشلیقی. 4 آوگوست 1922 كابل
اشعار تركی مولوی به تركی خراسانی سروده شده است
+0 به یه ن
منبع:زبان وادبیات تركان خراسان
دكنر صدیق : اشعار تركی مولوی به تركی خراسانی سروده شده است
اشاره : باتشكر ازسید احسان شكرخدایی مدیر مسئول سایت دوستداران استاد دكتر حسین محمدزاده صدیق و مدیر سایت " سفر از كثرت به وحدت " است مصاحبه ای كه بیشتر مربوط به اشعارتركی مولوی و تركی خراسانی است با استاد انجام داده و برای ما ارسال كرده اند و برای اولین باراست كه دراین وبلاگ در اینجا منتشر شد. ضمن تشكر و آرزوی سلامت برای این بزرگواران و ارج نهادن به زحمات ارزشمند و طاقت فرسای آنان از شما سروران دعوت می كنیم این مصاحبه را كه به مناسبت چاپ جدید « اشعار تركی مولوی » و اولا تاكیدی دارد بر ترك بودن مولانا و دوما اشعار آن به تركی خراسانی است، مطالعه فرمایید.
" اشعار تركی مولوی به تركی خراسانی سروده شده است"
مصاحبه كننده: سید احسان شكرخدایی
به مناسبت چاپ جدید « " اشعار تركی مولوی و تركی سرایان مكتب شمس و مولوی » مصاحبهای با استاد دكتر حسین محمدزاده صدیق انجام دادهایم كه در زیر میخوانید :
سوال : استاد، در چه سالی اشعار تركی مولوی را شرح، تصحیح و منتشر كردید؟
پاسخ : این كتاب، اول بار در سال 1369 توسط انتشارات ققنوس در تهران چاپ شد و پس از تغییرات و اصلاحات لازم در سال 1389 توسط انتشارات ندای شمس در تبریز به چاپ رسید و همان چاپ است كه اخیرا تكرار شده است.
سوال : اگر بخواهیم مولوی را به كوتاهی معرفی كنید، چه میگویید؟
پاسخ : همان حرفهایی كه در مقدمه آوردهام، معرفی كوتاه زندگی مولوی است. مولانا جلالالدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسین الخطیبی معروف به مولوی رومی از خوارزمشاهیان بلخ است. وی در سال 604 ه. در شهر بلخ چشم به جهان گشود و مانند ابن سینا از هفت سالگی شروع به آموزش زبان فارسی كرد و آن را خوب آموخت و بعدها آن را زبان شعر خود ساخت. در اوان كودكی و همراه پدرش بهاءالدین ولد به آسیای صغیر رفت، و در شهر قونیه موطن گزید و در همان شهر به سال 672 ه. زندگی را بدرود گفت.
پدر مولوی در سال 628 و به قولی 631 ه. در قونیه درگذشت و سید برهان الدین ترمذی، جلالالدین را برای ادامه و تكمیل تحصیل به حلب اعزام كرد. او در همان جا با محییالدین عربی محشور شد و پس از بازگشت به قونیه، از سال 638 (سال فوت برهانالدین ترمذی) به تدریس و ارشاد در قونیه پرداخت.
مولانا جلالالدین محمد در سال 642 با شمس تبریزی ملاقات كرد و تحت ارشاد و رهبری او دگرگونی روحی عظیمی یافت، تا آن جا كه از بحث، جدل و قیل و قال و مدرسه دست شست و به حالات عارفان گرایش پیدا كرد.
در سال 645، شمس تبریزی به دست گروهی به قتل رسید. پس از این واقعه، مولوی، مدت مدیدی سوگوار ماند و به اضطراب روزگار گذراند، و یك ربع قرن، به زندگی شاعرانه پرداخت او كه عارفی وارسته و اصلی كامل شده بود، دفترهای گرانبار « مثنوی » را سرود، دیوانی تركی و دیوانی نیز به فارسی ترتیب داد.
سوال : نظر شما این است كه مولوی دیوان تركی داشته است؟
پاسخ : این ادعای من نیست، در تذكره و كتب تراجم احوال آمده است كه وی در كنار زبان تاجیكان به تركی سخن میگفته و به تركی مینوشته و عنوان كردهاند كه هزاران بیت اشعار متنوع تركی از وی بر جای مانده است و از دراویش خانقاههای زیادی كه اشعار او را به آهنگهای موسیقی می خواندند، یاد كردهاند. مثلا شما مطلبی را كه از « تذكرهی مجالس » اثر غریبی تبریزی در مقدمهی كتاب آوردهام بخوانید. در آنجا غریبی میگوید:
« ... اعلم المحققین و افضل العارفین، فرید الملة و الدّین مولانا جلاالدین - قدس سرّه- دورور كه عجم ولایتلرینده « ملای روم » و روم اقلیمینده مولانا خونكار دئمك ایله مشهور و معروفدور.
اولدورور سردفتر اهل كتاب،
سرّ گفتاریندا عاجز دیر فهم.
قرمان ولایتینده و قونیه شهرینده واقع اولموشلاردیر و مرقد پر نورلاری همان آندادیر. ملویلر خانقاهی و موالیلر زیارتگاهیدیر و آنلارین رتبهی عالیلری، درجهی تعریفدن اعلی و درجهی والیلری رتبهی توصیفدن معلادور. اما چون حقایق اداسیندا اهل دللر آنلارین نظملر گوهرلری ایله رشتهی جانلارینی مگوهر و خاطر عاطر لرینی اولارین اشعار دقایق شعارلری فحواسی ایله معطر و منور قیلیرلار، بو مختصر اول طوطی شكرستان حقیقت اسم شریفی ایله ابتدا قیلیندی... و توركی اشعاریندان بومطلع و حسن مطلع دوازد ه ا مام علیهم السلام اوصافین یازدیغی بندلردندیر :
اولار كیم بندهی خاص خدادیر،
محب خاندان مصطفا دیر.
حقیقت كعبه سینین قبله گاهی،
امام و پیشوامیز مرتضادیر.
و بو بیت داخی درویشلر پندی ایچون اول بولبول گلستان ارم نطق جان بخشیدن وارددیر كه اهل گفتار اشعارلرینه بو بیت ایله رونق وئریب، ترجیع بند قیلمیشلاردیر :
دینمه، كؤزت، باقما، چاپار بوشمه هئچ،
رند جهان اول، یوری دوقونما كئچ».
از همین اشارهی اندك در مییابیم كه دیوان تركی مولوی حاوی اشعار پرطنین و پرشور و حال بوده است كه صوفیان و دراویش ابیات آن را به صورت ترجیعبند درآورده بودند و پیوسته بر زبانشان جاری بود.
سوال : اگر اشعار تركی مولوی چنین معروف بوده، چرا مفقود شده است؟
پاسخ : در معروفیت اشعار تركی مولوی همین بس كه بگویم بسیاری از شاعران تركیسرا، اشعار او را تضمین و یا استقبال كردهاند. مخصوصاً شعرای عثمانی، حتی با آوردن نام وی در سرودههای خود به اقتباس وزن و قافیه از وی به غزلسرایی پرداختهاند. برای نمونه عرض میكنم كه « باقی » شاعر بسیار معروف عثمانی، غزل معروف خود به مطلع :
مجنون گیبی واویلا اولدوم یئنه دیوانه،
فتنهلی آلا گؤزلر چون اویخودان اویانه.
را در استقبال از یك غزل ملمع مولوی و با استفاده از مصرعهای آن سروده است. آن غزل چنین شروع میشود:
ماه است نمیدانم خورشید رخت یا نه،
بو آیریلیق اودونا نئجه جگریم یا نه؟
مردم ز فراق تو، مردم كه همه دانند،
عشق اودو نهان اولماز، یانا دوشیجك جانه،
سودای رخ لیلی، شد حاصل ما خیلی،
مجنون بیگی واویلی اولدوم یئنه دیوانه.
صد تیر زند دلدوز آن ترك كمان ابرو،
فتنهلی آلاگؤزلر چون اویخودان اویانه.
ای شاه شجاع الدین، شمس الحق تبریزی،
رحمتدن اگر نولا بیر قطره بیزه دانه؟
پیرامون این مسأله كه چرا دیوان تركی مولوی به طور كامل به دست ما نرسیده است میتوان گفت كه نگارش به تركی در آن روزگار چندان رسم نبوده است. حتی اشعار تركی سلطان ولد (فرزند مولوی) در حواشی دیوان فارسی وی نگاشتهاند. سلاطین سلجوقی، بیشتر همت به ترویج ادب فارسی میگماشتند مگر دراویش و متصوفه كه در بیاضهای خود اشعار عرفانی تركی را ثبت و ضبط میكردهاند چنان كه شعرهای یونس امره – صوفی بزرگ آناطولی كه اصالتاً اهل خوی است – به صورت چند بیاض آن هم متأخر به دست ما رسیده است. شاید در آینده با جستجو های گستردهتر بتوان بخشهای بیشتری از اشعار تركی مولوی را به دست آورد. چنان كه صائب تبریزی هم همین گونه است. در تذكرهها از 20 هزار بیت تركی صائب خبر میدهند در حالی كه ما 20 غزل تركی بیشتر تا كنون از وی به دست نیاوردهایم.
سوال : آیا مولوی، خود به این مسأله كه از نژاد ترك بود، اشارهای كرده است؟
پاسخ : مولوی در دیوان فارسی خود بارها اشاره كرده است. من ابیاتی از دیوان وی را كه كلمهی ترك در آنها به كار رفته در همین كتاب استخراج كرده و آوردهام. در جایی میگوید:
بیگانه مگوئید مرا زین كویم،
در شهر شما خانهی خود میجویم.
دشمن نیام ار چند كه دشمن رویم
اصلم ترك است اگر چه هندی گویم.[1]
* * *
خمش كن كز ملامت او بدان ماند كه میگوید،
زبان تو نمیدانم، كه من تركم، تو هندویی.
اما باید گفت كه مولوی هیچ گاه تفاخر نژادی ندارد و اگر ترك بودن خود را به رخ میكشد، به خاطر وجود صفاتی نظیر صافی ضمیری و فضیلت و جوانمردی در تركان است و در واقع به این صفات و خصوصیات انسانی آن مینازد. واقعیت این است كه مولوی به انسان و انسانیت میاندیشد و از این جهت میگوییم كه او به انسانیت وابسته است.
سوال : دربارهی كار خودتان در شرح اشعار تركی مولانا بفرمایید، ظاهرا شما اولین كسی هستید كه دیوان تركی او را شرح میكنید.
پاسخ : من در این كتاب " اشعار تركی مولوی و تركی سرایان مكتب شمس و مولوی " كلیهی الفاظ و لغات تركی را به لحاظ ریشه شناسی و اشتقاقات لغات و قواعد دستور زبان تركی و خصوصیات تركی خوراسانی به بحث گذاشتهام و در واقع شرح من، یك شرح و گزارش لفظی و ادبی است. با توجه به این كه اشعار تركی مولوی از نخستین نمونههای مكتوب تركی خوراسانی یا تركی خوارزمشاهی است، دقت در ساختار واژهها و حالات دستوری آنها باید در چارچوب نگاه به ویژگیهای تركی شرقی انجام گیرد و من چنین تلاشی داشتم و وجوه افتراق هر كلمه را با تركی غربی یا تركی آنادولو ذكر كنم كه مولوی تمام عمرش را از هفت سالگی به بعد در میان اهل آن زبان به سر برده است.
پایان