شجره ی ترکمن در منابع و تحقیقات تاریخی :

یازار :

+0 به یه ن
پژوهش های تاریخی بر منابعی چون تواریخ عمومی ، تواریخ دودمانی ، تواریخ محلی ، سفرنامه ها و .... استوار است . " سلسله النسب " یا نسب شناسی نیز از جمله این منابع اند . منابع تاریخی با موضوع " نسب شناسی " یا شجره انساب  بویژه بعد از استیلای مغول و غلبه ی عنصر ترک – مغول در حیات سیاسی – اجتماعی مردمان ساکن در آسیای مرکزی و ایران گسترش بیشتری یافت . اساساً خصلت زندگی عشایری ترکان و مغولان بر " شجره " و دانش به تبار قبیله ای استوار بود . زمانی که عنصر ترک و مغول در قرون میانه حاکمیت سیاسی خود را مستقر کرد این خصلت تاثیر خود را در ادبیات اسلامی بصورت تالیف کتاب هایی مثل دیوان لغات الترک، جامع التواریخ ، اغوزنامه ها، صفوۀ الصفا، شجره ترک ، شجره تراکمه و ... با موضوع نسب شناسی نشان داد .

بنظر می رسد  "دیوان لغات الترک"  که در قرن پنجم ه.ق توسط محمود کاشغری تالیف شده و فرهنگی ترکی – عربی است اولین اثری باشد که اطلاعاتی درباره ی شجره اقوام ترک از جمله اغوز – ترکمن و تشکیلات قبیله ای آن ارائه داده است .

بعد از استیلای مغول کتاب عظیم " جامع التواریخ " با تشویق خان مغول تدوین شد که در بخش های اولیه آن به تاریخ و شجره ی قبایل مغول و اوغوز و تشکیلات قبیله ای آنان پرداخته شده است . آنگونه که رشیدالدین فضل الله در کتاب خود تصریح می کند وی اطلاعات در این زمینه را از منابع مغولی – ترکی که در اختیار داشته و یا آگاهان قومی جمع آوری کرده است .

حدود دو قرن بعد – قرن دهم ه.ق – نویسنده ای ترکمن بنام سالار بابا قولالی اوغلی بخش تاریخ اغوز جامع التواریخ را با نام اغوزنامه به زبان ترکمنی ترجمه کرد . ظاهراً در همان زمان شاعری بنام دانا آتا نیز اغوزنامه ای را به زبان ترکمنی به نظم کشیده است .

در قرن یازدهم ه.ق خان خیوه ابولغازی بهادر خان بر اساس منابع موجود در میان ترکمن ها کتاب معروف خود بنام شجره ی تراکمه را تالیف کرد . وی تالیف دیگری نیز با عنوان شجره ترک دارد . شاید آخرین منبعی که در این موضوع تحریر شده و ما از آن اطلاع داریم نسخه ای خطی بتاریخ 1303 ه.ق / 1886 م با عنوان " تاریخ ایل سارئق " باشد این کتاب روایاتی را در ارتباط با شجره قبیله ساریق و دیگر قبایل ترکمن بیان می کند .

منابع یاد شده که به دو زبان فارسی و ترکمنی – ترکی نگارش یافته اند در قرون جدید و در تحقیقات خاورشناسان و ترکی پژوهان مورد استفاده قرار گرفتند . خاورشناسان روس مثل بار تولد ، کارپُف ، تولستوو و دمیدوف و دانشمندان ترک و ترکمن مثل فاروق سومر ، آغا جانف ، جیقی یف و سلطانشا آتا نیازف در پژوهش های نسب شناسی ترکمن آثار ارزنده ای را خلق کردند .

پروفسور کارپُف پایان نامه دکتری خود را با عنوان " ترکیب ایلی ، طایفه ای ترکمن ها " در سال 1925 تنظیم کرد. بعلاوه دهها مقاله و پژوهش دیگر نیز در موضوع اتنوگرافی ترکمن توسط این دانشمند نگارش یافت.

بارتولد کتابی با عنوان " طرح تاریخ مردم ترکمن "دارد که در بخشی از آن به قوم نگاری ترکمن می پردازد . دمیدوف دانشمند روس متخصص اتنوگرافی طوایف چهارگانه ترکمن معروف به " اولاد " است .

سرگی آغا جانف خاور شناس معروف ترکمن  در اثر مشهور خود " اغوزلار " و شمار زیادی از تالیفات خود به موضوع نسب شناسی اغوز – ترکمن نیز پرداخته است .

سلطان شا آتا نیازوف نیز " فرهنگ آتنونیم های ترکمن " را به زبان روسی و کتاب " شجره یا نسیل داراختی " را به زبان ترکمنی تالیف کرده است .

بنظر می رسد یکی از آخرین آثار در این زمینه تز دکتری مورات ایللی یف دانشمند جوان ترکمن باشد که با عنوان شجره های ترکمن در سال 2010 میلادی به زیور طبع آراسته شده است .

در میان ترکمن های ایران نیز از کتاب ملَا غفور آهنگری با عنون " تورکمنلر ینگ تاریخی " که در موضوع تبار شناسی ترکمن ها قلمی شده می توان نام برد .

 

 

پیشینه ی نسب شناسی

بنظر می رسد توجه به تبارشناسی انسان حداقل در حوزه ی آسیای مرکزی و جنوبغربی ( ایران و خاورمیانه )  برخاسته از دو منشأ بوده است :

1-    روایات دینی عهد عتیق

2-    روایات اساطیری ایران

ادبیات اسلامی متاثر از مطالب عهد عتیق در تاریخنگاری عمومی از آفرینش حضرت آدم (ع) و نوادگان وی آغاز کند. طبق این آموزه حضرت نوح (ع)دارای سه فرزند بوده است بنام های 1-یافث  2- سام 3- حام

نوح پیامبر بعد از فروکش کردن طوفان و پیاده شدن در خشکی فرزندان خود را در جهات سه گانه عازم می کند. فرزند مهین خود یافث را در مسیر شمال ، ترکستان و چین هدایت می کند . مطابق این روایات، یافث در شمال قفقاز و در دشت های جنوب روسیه ساکن می شود . تعداد فرزندان وی و نام آنها در منابع، گوناگون و بعضاً با اختلاف ثبت شده است . نظر بر این است که کلیه ملل نژاد زرد ترک، مغول ، ژاپنی ، ... از تبار فرزندان وی از جمله ترکان از یکی از فرزندان وی بنام " ترک " در وجود آمده اند.

یک روایت چنین نقل می کند که املجه خان نوه ی ترک، با قوی دیب خان فرزند املجه خان ، مغول خان نبیره،باقوی دیب خان، قراخان فرزند مغول خان و اوغوزخان فرزند قراخان امپراتور بزرگ که سر دودمان ایل اغوز است که بعد ها به ترکمن معروف شدند. این روایت البته با مغایرت هایی اندک و تفاوت در شرح و تفصیل در غالب تواریخ عمومی آمده است .

طبق روایات اساطیری ایران ، فریدون ربع مسکون را بین سه فرزندش ، تور ، سلم و ایرج تقسیم می کند . این روایت می گوید که ترکان ( تورانیان ) از صلب تور در وجود آمده اند .

به لحاظ علمی در رشته انسان شناسی – آنتروپولوژی – به کمک رشته باستانشناسی و بررسی های پزشکی – ژنتیکی بویژه روی جمجمه و مشخصات تیپ ظاهری ، نیز با بهره گیری از مستندات و مشاهدات مردم شناسی و قوم نگاری در خصوص پیشینه ی نژادی گروه های انسانی به تحقیق می پردازند .

تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد انسان شناسان و محققانی که در موضوع پیشینه ی نژادی مردم ترکمن به تحقیقات علمی اشتغال دارند در خصوص منشأ نژادی مردم ترکمن اختلاف نظر دارند . گروهی ترکمن ها را در گروه نژادی "مونگولید"و گروهی دیگر نیز در گروه نژادی "یوروپید" طبقه بندی می کنند . قدر مسلم آن که موضوع تبارشناسی گروه های  انسانی ترک از جمله " ترکمن ها " آنقدر در لایه بندی ها پیچ در پیچ و ابهام آمیز گذشته های تاریک و دور دست پنهان شده است و آنقدر دستمایه گرایش های قومی و دیدگاه های سیاسی – ایدئولوژیک قرار گرفته است که داوری و اظهار نظر در این خصوص را برای وجدان های مسئول و عاری از تعصب سخت و سخت تر می کند.

نگاهی کوتاه به گذشته های دور

منابع و پژوهش های تاریخی تصریح دارند که اوغوزان بین قرن های دوم تا چهارم ه.ق / هشتم تا نهم میلادی / بطور غالب در مناطق واقع در شمال و شرق دریای آرال و حوزه سفلای رودخانه سیحون مستقر بوده اند و برای خود دولتی عشیره تی داشته اند . در رأس این دولت قبیله ی سالور بوده است .

در حدود قرون چهارم ه.ق / نهم میلادی به دلیل پاره ای اختلافات و جابجایی قدرت ، شمار زیادی از اوغوزان به رهبری قبیله ی سالور  به منطقه ما نقشلاق واقع در غرب دریای آرال در کناره های شرق و شمالشرق دریای خزر کوچیده و مستقر می شوند . بنظر می رسد پیشتر یعنی از قرن ششم میلادی نیز شماری از قبایل ترک که رهبری آنان با سول ها / یازیرها / بوده در قسمت های جنوبی تر منطقه یعنی بالقان های بزرگ و کوچک تا منطقه ی دهستان واقع در مرز ایالت جرجان سکونت داشته اند . بعدترها قبیله ی چودور نیز به عنوان گروه ایلی سوم در مناطق جنوبی تر مانقشلاق ساکن می شوند.

این وضعیت تا هجوم مغول ادامه داشت . تنها تحول مهم قبل از حمله مغول ، بعد از تشکیل امپراتوری سلجوقیان روی داد . متعاقب تاسیس دولت سلجوقیان در خراسان و ایران و آسیای صغیر ، گروه های کثیری از قبایل اوغوز – ترکمن از مناطق یاد شده به جانب خراسان ، ایران ، خاورمیانه و آسیای صغیر کوچیدن آغار کردند . این کوچ های قبیله ای باعث جابجایی قبایل مختلف اغوز- ترکمن در ایران و مناطق یاد شده گردید .

هجوم و استیلای مغول در آسیای مرکزی و ایران منشأ تحولات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ژرفی گردید که از این میان بروز تغییرات و دگرگونی های نژادی و قبیله ای علی الخصوص در میان اجتماعات عشیره تی ترک زبان را می توان یاد کرد . نابودی و استحاله شماری از قبیله های ترک باستانی مثل یغما ها، باسمیل ها ، چیگل ها و تولس ها ... و بوجود آمدن تعدادی قبایل جدید که منشأ مغولی – ترکی داشته مثل اوزبکان ، قزاق ها ، قره قالپاق ها و ... از تبعات اتنیکی هجوم و استیلای مغول بود .

جنبه ی دیگر تحولات اتنیکی فوق شکل گیری اتحادیه های جدید ایلی در میان ترکان بود که بعضاً منجر به مداخله ی آنان در حیات سیاسی ایران و عراق و تأسیس دولت از جانب آنان گردیده است . مثل اتحادیه ایلی آق قویونلوها ، قراقویونلوها و قزلباشان که هر یک در مقطع زمانی بعد از مغول در ایران و عراق دولت تشکیل دادند.

ترکمن های ساکن در منقشلاق و بالقان نیز بالطبع از هر دو تحول بی نصیب نماندند . که ذیلاً بطور مختصر بیان خواهدشد .

شکل گیری ترکمن های ماوراء خزر و ساختار تشکیلات قومی آنان

اصطلاح " ترکمن " به معنای اتنیکی آن، واژه ای است که به رغم کاربرد در منابع تاریخی اما عموماً از قرن هفتم ه.ق / سیزدهم میلادی / به عنوان اصطلاح اتنیکی جانشین " اوغوز " برای نامیدن آن گروه از ترکان که در ترکمنستان ، افغانستان، ایران ، آذربایجان ، ترکیه ، عراق و سوریه زندگی می کنند بکار برده می شود . این گروه ترکان دارای منشأ قومی واحد ، در مقاطعی دارای پیشینه تاریخی و ادبی مشترک و مختصات زبانی مشترک می باشند. اخیراً محققان ترکی پژوه برای مرزبندی مصادیق عینی اصطلاح اتنیکی " ترکمن " برای ترکمن های ساکن ترکمنستان، ایران و افغانستان اصطلاح جدید " ترکمن های ماوراء خزر " را بکار می برند . بحث امروز ما هم در مورد شجرۀ النسب این گروه " ترکمن های ماوراء خزر" خواهد بود .

گفتیم که ترکمن های ساکن در مانقشلاق و بالقان نیز بعد از استیلای مغول در معرض تحولات اتنیکی گسترده قرار گرفتند . اولین تحول در این زمینه بهم خوردن ترکیب 24 قبیله ای ایل اوغوز بود . بررسی های قوم نگاری در میان ترکمن های ماورا خزر به روشنی نشان می دهد که تقسیم بندی دو جناحی بوزاُوق و اوچ اُوق عملاً با این عنوان ها از بین رفته و اکثریت قبایل 24 گانه نیز حداقل در محدوده ی زیستی ترکمن های امروزی حضور ندارند.

بررسی های نگارنده حاکی از حضور تنها سیزده قبیله ی قابل ذکر از 24 قبیله ی اوغوز باستانی در میان ترکمن های ماوراء خزر است . این قبایل به ترتیب اهمیت عبارتند از : چوودور ( در ترکمنستان و اوزبکستان ) ، قارقین ( در افغانستان ) ، سالور (ترکمنستان ، ایران و افغانستان  ) ، اووا ( ترکمنستان و اوزبکستان ). ایمیر ( ترکستان و ایران ) ایگدیر ( ایران و ترکستا و قفقاز ) ، یازیر ( ترکمنستان و ایران ) . دو دورغا ( ترکمنستان و ایران ) ، قایی ( ترکمنستان و ایران ) ، بگدیلی ( ترکمنستان ، ایران ) . بایندیر ( ترکمنستان و ایران ) ، قیریق ( ترکمنستان و ایران ) ، بایات ( ترکمنستان و ایران ) .

هر یک از قبایل سیزده گانه فوق نیز به لحاظ هویت مستقل تشکیلاتی در جایگاه های مختلفی قرار دارند. اصطلاح بُوزوق و اوچ اُوق نیز عملاً کاربری خود را در تحولات جدید 5 قرن اخیر از دست داده است . در مقابل حدوداً از قرن هشتم ه.ق /چهاردهم میلادی / روند تغییرات اتنیکی بصورت شکل گیری طوایف جدید رخ می نماید.

روایت های مردمی و منابع تاریخی و محققان عموماً بر این باوراند که سر منشأ پیدایش قبایل عمده ی فعلی ترکمن های ماوراء خزر ، قبیله ی  پرشمار سالور بوده است . می دانیم که در میان ترکمن های مانقشلاق در قرن چهارم ه.ق / دهم میلادی قبیله سالور موقعیت رهبری داشته است . شواهد نشان می دهد که در حدود قرن نهم ه.ق / 15 میلادی / قبیله ی سالور به دو بخش ایچکی سالور ( سالور داخلی ) و داشقی سالور ( سالور خارجی ) تقسیم می شده اند .

سالور داخلی در واقع همان هسته اصلی قبیله سالور بود و سالور خارجی که در مناطق نزدیک به خوارزم می زیسته اند . شامل طوایف نوظهور تکه، یموت ، ارساری ، ساریق و ... بود.

با استناد به شواهد فوق غالب صاحبنظران تاریخ ترکمن اتفاق نظر دارند که شکل گیری نهایی ترکمن های ماوراء خزر با ساختار قبیله ای و مختصات تیپ شناسی و میراث فرهنگی فعلی از قرن نهم ه.ق / 15 میلادی صورت گرفته است . در خصوص شکل گیری طوایف ترکمن های ماوراء خزر روایت های مردمی و اغوزنامه های فراوانی در بین قبایل مختلف ترکمن رایج بوده است که در حال حاضر تعدادی از این روایت ها بصورت اغوزنامه و روایت های مردمی در دسترس است . بر اساس این روایت ها شجره نسب بعض قبایل ترکمن به سالور قازان آلپ می رسد . وی از قبیله ی سالور بوده و بنظر می رسد در حدود قرن سوم – چهارم ه.ق / نهم میلادی یکی از رهبران دولت یا بغوی اوغوز بوده باشد .نام وی در روایت های داستانی قورقوت آتا و اوغوزنامه ها فراوان ذکر می شود . فرد دیگری که در اغوزنامه ها به عنوان سر سلسله ی قبایل جدید ترکمن از او نام برده می شود بیگی از نبیره ها سالور غازان آلپ بنام سالور اوکورجیک آلپ است . وی در اغوزنامه ها سرگذشتی حماسی در رهبری و هدایت قبیله ی سالور دارد و اینطور روایت می شود که قبایل تکه، یموت، ارساری ، ساریق و .. از نسل وی و برادران وی در وجود آمده اند . به عنوان مثال گفته می شود . غولمی نوه اوکورجیک آلپ است ، یموت نیز فرزند غولمی است .

یموت دو فرزند داشته بنام های غوتلی تمور و اؤتلی تمور . غوتلی تمور سه فرزند داشته بنام های چونی ، شرف و غوجوق . از چونی طوایف آق و آتابای ، از شرف طوایف غارراوی ، بهلکه ، یئلغای ، باغا ، جعفربای تشکیل شده اند.

اؤتلی تمور سه فرزند به نام های عیسی، موسی و بایرامشا داشته است .

از بایرامشا یموت ها ی شمالی در وجود آمده اند مثل طوایف سالاق، اوکوز، اوشاق ، اورسوقچی و ... . غول حاجی نوه ی دیگر سالور اوکورجیک آلپ است . ارساری فرزند غول حاجی است . از أرساری و فرزندان وی قبیله ی پر شمار أرساری منشعب شده اند .

در روایت های دیگری نیز آمده است که سالورغازان آلپ دو فرزند داشت بنام های تکه محمد و ساری که قبیله تکه از تکه محمد و قبیله ارساری نیز از ساری زاده شده اند .

روایتی نیز موجود است که قبیله ایگدیر نیز منسوب به ایگدیر فرزند سالور غازان آلپ است . در اوغوزنامه ها آمده است که قبایل تکه، ساریق و آریق فرزندان بوقا ( بوکه ) می باشند . بوقا خود فرزند اوکورچیک آلپ است . در روایت های اغوزنامه مربوط به قبیله سالور و ایلات منشعب از آن در موضوع منشأ قبیله ای گوکلان ها سخنی گفته نشده است . اما خارج از آن دو روایت شبیه به هم در منابع موجود است که شجرۀ النسب گوکلان ها را به داستان مردی لنگ که با پوششی سبز اسبی کبود رنگ سوار بوده است مرتبط می کنند . فاروق سومر نیز بدون مشخص کردن منبع روایت خود می نویسد که گوکلان ها از دو برادر بنام دودورغا و علی داغلی در وجود آمده اند . در میان این روایت ها این گمان هم وجود دارد . که شاید ایل گوکلان فعلی با قبیله " گوکلی " قدیمی مرتبط بوده و ادامه موجودیت ایلی آن باشد . در هر حال با توجه به شواهد قوم نگاری و اطلاعات موجود در منابع تاریخی و روایت های اغوزنامه ای شاید به توان صورت بندی نام و ساختار قبیله ای ایلات اغوز – ترکمن را در طول تاریخ تا پایان قرن چهاردهم ه.ق / نوزدهم میلادی در 4 مرحله ی زیر توضیح داد :

مرحله ی اول : از دورترین ایّام تا پیش از اسلام ، شامل عناوین قبیله ای آز ، دار ، سووار ، آبدال و طوایف 24 گانه اغوز – ترکمن مثل سالور، ایگدیر ، ایمیر و ...

                       

مرحله ی دوم : اسامی و ساختارهای قبیله ای متاثر از فرهنگ اسلامی – ایرانی ، این مرحله مربوط به دوره ی زمانی نفوذ دین اسلام و فرهنگ ایرانی در میان ترکمنان است که تحت تاثیر عوامل تبعی آن برخی نام ها و ساختارهای قبیله ای ترکمن شکل گرفتند . مثل ، ماغتئم ، شیخ ، آتا، خُوجا ، دامغانلی ، عراقچی ، عاراپ ، کورت  و ...

 

مرحله ی سوم : اسامی و ساختارهای قبیله ای متاثر از حاکمیت مغول و فرهنگ ترکی – مغولی : در این مرحله تحت تاثیر حاکمیت مغول و اولوس های نوظهور ترکی – مغولی طوایف و تیره هایی مثل چاغاتای ، اوزبک، .. چاغاتای لار ، قارناس ، جان غوربانلی ، گِرِی ، یئلغای ، تاتار و ... در ساختار قبیله ای جدید ترکمن های ماوراء خزر وارد شدند.

 

مرحله ی چهارم : آخرین مرحله از تکوین و شکل گیری قبایل و تیره های بزرگ و کوچک ترکمن است که بتدریج از قرن نهم ه.ق / 15 میلادی تا قرن چهاردهم ه.ق / نوزدهم میلادی ادامه می یابد . در این مرحله قبایل قدیمی 24 گانه اوغوز – ترکمن جای خود را به قبایل نو ظهوری مثل تکه ، ارساری ، یموت ، سارئق و دهها تیره کوچک و بزرگ می دهد .

در هر یک از مراحل 2 تا 4 ، نامگذاری طوایف و تیره های ترکمن عموماً متأثر از عوامل ذیل بوده است :

1-    سرزمین که اصطلاحاً توپواتنونیم گفته می شود . مثل دامغانلی ، خراسانلی ، اُوغورجالی

2-    نام اشخاص و القاب و صفات : که اصطلاحاً آنتروپواتنونیم گفته می شود . مثل غئیات ، غئلئچ مرگن ، خوجانپس ، آنا غوربانلی ، غئشئق ، غئل بُویون و ...

3-    نام توتم ها و تامغاها : چاقماق، چارخ ، جئلان تامغالی ، غاز آیاق ، چارتلی ، چاقئر ، توغداری ، توراچ ، أوکوز ، تاوشان ، آیتامغالی .

از لحاظ تشکیلات قبیله ای ، بعد از قرن نهم ه.ق / پانزدهم میلادی ترکمن ها در درجه اول به دو اتحادیه قبیله ای تقسیم می شوند :

1-    اتحادیه اِسِن ایلی یا اِسنخانلی

2-    اتحادیه سویون ایلی یا سویون خانلی

اتحادیه اسن ایلی از نظر موقعیت جغرافیایی در شمال و شمالغرب ترکمنستان فعلی و جنوب مانقشلاق می زیند و شامل قبایل چودور ، ایگدیر ، آبدال ، آراباچی و سویناجی است . ظاهراً بخشی از قبیله گوکلان نیز در این اتحادیه حضور داشته است . در این مورد که اِسِن خان که بوده نظرات مختلف است .

اتحادیه سویون ایلی یا سویون خانلی که در منابع تاریخی از جمله ایرانی بصورت های املایی سایین خانی و ترکمن های یاقا نیز ثبت شده است شامل سالورها، تکه ها ، یموت ها و گوکلان ها بوده است . در این باب که سویون خان یا سایین خان که بوده نظرات مختلف است . بنظر کارپف ، سویون خان و اسن خان نبیره های سالور غازان آلپ بوده اند . وی اوکورچیک آلپ را سویون خان نشان داده است .

این تقسیم بندی دو به دو عرفی است که ظاهراً از دوره ی باستانی به یادگار مانده است . در روایت های اغوزنامه ها می خوانیم که 24 قبیله اوغوز دو به دو به دو جناح راست و چپ 12 قبیله ای تقسیم می شده اند . جناح راست با عنوان بوزُوق و جناح چپ با عنوان اوچ اُوق شناسایی می شده اند . اگر چند در حال حاضر این تقسیم بندی ایلی منسوخ شده است امّا آثار آن عموماً در ترکیب ایلی ترکمن ها اکنون نیز قابل مشاهده است . بطوری که تمامی اتحادیه اسن خانلی شامل چودور ، ایگدیر و نیز اتحادیه سویون خانلی نیز که شامل تکه ، یموت ، ارساری ، سالور و ... می باشند هر دو متعلق به جناح  چپ یا اوچ اوق بشمار می آیند . در این میان تنها اتحادیه گوکلان استثنا است . زیرا ترکیب ایلی غالب در این اتحادیه بیشتر از قبایل منسوب به جناح راست یا بوزوق تشکیل شده است . مثل قایی، دودورغا ، غئرئق ، بگدیلی . تنها تیره ی بایندیر در این میان منسوب به جناح چپ یا اوچ اوق می باشد .

بنظر می رسد این رسم از آرایش نظامی لشکریان هون به اغوزان رسیده باشد . اردوی نظامی هون ها ظاهراً ابتدا به دو جناح راست و چپ . سپس هر جناح به سه شاخه و هر شاخه به 4 بخش تقسیم می شده است . ین تقسیم بندی را ماعیناً در ترکیب بندی 24 قبیله ای اغوز – ترکمن نیز شاهد هستیم .

در حال حاضر نیز خیلی از قبایل مهم و بزرگ ابتدا به دو جناح تقسیم می شوند و سپس هر جناح به دو، سه ، چهار بخش تقسیم می شوند . به عنوان مثال گوکلان ها ابتدا به دو جناح آلقا داغلی و دودورغا تقسیم می شوند .

تکه ها نیز ابتدا به دو  جناح اوتامئش و توغتامئش تقسیم می شوند . که هر یک از این جناح ها نیز بازخود به دو بخش تقسیم میشوند . یموت ها نیز ابتدا به دو جناح غوتلی تمور و اؤتلی تمور تقسیم می شوند .

 

 


 

 

داستان پیدایش قبیله یموت

            از استادم حضرت رجب آخون صیادی خواندم که نوشته بود ، مدتی بعد از یورش مغول به خوارزم ، کودکی بنام یموت در بالقان زندگی می کرد . أرساری بای این نوجوان را دید و اصل و نسب وی را جویا شد .

یموت در جواب گردن بند خود را در آورده و از درون ان نوشته ای را به أرساری بای می دهد و می گوید اصل و نسب من در این نوشته ثبت است . أرساری بای پس از خواندن نوشته بسیار شادمان شده نوجوان را می بوسد و به او بشارت می دهد که تو از نسل اوزون حسن هستی . پدر تو در نجابت و شجاعت سرآمد ایل بود .

اکنون که اصالت و نجابت تو بر من روشن شد تو را چون فرزند خود تربیت خواهم کرد .

یموت بزرگ شده جوانی رشید و شجاع و سوار کار شد . أساری بای یکی از دخترانش را به ازدواج او درآورد. از این رو اهل یموت به أرساری بای، أرساری بابا خطاب می کنند . نویسنده در پایان توضیح می دهد که این اوزون حسن غیر از اوزون حسن آق قویونلو بوده و او از نسل اوکورجیق آلپ است . این روایت نیز یموت را نواده اوکورجیق آلپ نشان می دهد .

" ترکمن لرینگ تاریخی. عبدالغفور آهنگری . انتشارات ایل آرمان

1382 – گنبدکاوس . صص 107-108 "


 

 

داستان پیدایش قبیله گوکلنگ

در زمان های دور پیش از اسلام قوم ترکمنی که در سرزمین های اترک – گورگن می زیستند، صول ترکی ، غز و اغوز نامیده می شوند . قرن ها بعد بویژه به دنبال حمله و استیلای مغول این قوم را گوکلنگ گفتند . دلیل اینکه چرا به این ترکمن ها گوکلنگ گفته شد. سالخوردگان سخندان ترکمن چنین روایت کرده اند که :

 اردوی مغول در مسیر فتح ایران به حدود دهستان و مشهد مصریان وارد شدند . سپاه در نتیجه ی وقوع طوفانی سهمگین راه را گم کرد . در این حالت که لشکریان سرگردان از یافتن مسیر مشهد مصریان بود، فردی لنگ و سبزه پوش سوار بر اسبی کبود رنگ به همراه تعدادی سوار سپاه مغول را راهنمایی کرد و با در اختیار گذاشتن طلسم ها و راز و رمز های ورود و گشایش دروازه های مشهد مصریان به مغولان ، باعث فتح شهر توسط سپاه چنگیز شد. از آن پس مغولان آن شخص و همراهان وی را بسیار عزت و احترام کردند . مغولان این گروه ترکمن را در معیت سپاه خود داشتند و به آنها گوک لنگ حالقی گفتند که این لقب بتدریج به گوکلنگ بتدیل شد و به عنوان نام قبیله ای آن ترکمن ها شناخته شد .

ترکمن لرینگ تاریخی – عبدالغفور آهنگری انتشارات ایل آرمان

1382- گنبدکاوس . صص 126-127


 

 

داستان پیدایش قبیله تکه و أرساری

چنین روایت کنند که پادشاه افغانستان دختری داشت در عین زیبایی و جمال و بسیار زورمند و پهلوان . او برای ازدواج خود شرطی گذاشت و آن شرط را توسط جارچیان و منادیان به اطراف و اکناف اعلان کرد . دختر کشتی گیر پادشاه شرط گذاشته بود که هر کس مرا در مسابقه ی کشتی مغلوب کند به همسری او در خواهم آمد .

بادها چرخیدند و چرخیدند و خبر را به گوش سالور غازان آلپ رساندند . آلپ غازان که دلاوری پهلوان و زورمند بود به قصد کشتی گرفتن با دختر پادشاه راهی شد . راه رفت و راه رفت تا به افغانستان رسید و برای مسابقه ی کشتی اعلان آمادگی کرد . داوران روزی را برای کشتی تعیین کردند . در روز موعود آلپ غازان با بازوان ستبر و یال و کوپال پر هیبت وارد میدان شد . از آنسوی دختر پادشاه نیز با پاهای استوار و دلی مغرور به پیروزی به مصاف آمد . دو پهلوان همچون کوه بهم برخوردند و در هم آویختند و در میان گردو غبار میدان مسابقه سه شبانه روز تمام دستها در کمر و پاها در هم گره خورده یکدیگر را بالا و پایین کردند تا اینکه سالور غازان آلپ در فرصتی ، دختر را همچون ماده شتری سنگین به زمین زد و همچون همیشه پهلوانی خود را ثابت کرد . دختر پادشاه به شرط خود عمل کرد و به نکاح آلپ غازان در آمد . سالور غازان آلپ از او صاحب دو فرزند پسر شد که آندو را تکه محمد و ساری نام نهادند. نقل است که قبیله ی تکه زاده ی تکه محمد و ارساری ها زاده أرساری است .

قورقوت آتا . عاشغابات .

ماغاریف . 1994

ص142 – 143


 

 

داستان پیدایش قبیله ایگدیر

سالور غازان آلپ روزی از روزها روانه شکار شد. آنقدر سرگرم شکار شد که یکباره متوجه تاریکی هوا شد . پس تنها در بیابان خوابید . وقت اذان صبح اسب غازان آلپ بیقرار و هراسان شد . غازان آلپ در جستجوی سبب این حالت متوجه شد کسی آنسوی تر نشسته است . از کیستی او پرسید که جواب شنید ، من پری هستم ! سالور پری را دید و عاشق شد و او را به همسری خواست . پری گفت من مناسب تو نیستم . سالور اصرار کرد .

تا اینکه پری گفت من به سه شرط به همسری تو در خواهم آمد . سه شرط پری اینها بودند :

1-    زمانی که در حال آب تنی هستم مرا تماشا مکن

2-    زمانی که زلف هایم را شانه می زنم مرا تماشا مکن

3-    زمانی که راه می روم از پشت سر مرا تماشا مکن

سالور سه شرط را پذیرفت و آن دو در آن دشت با یکدیگر به عیش و عشرت روزگار گذراندند.

روزی سالور به این صرافت افتاد که چرا نباید پری را تماشا کند . وقت اذان صبح سالور از خواب بیدار شد و دید که پری سر خود را بر دست گرفته و گیسوانش را شانه زد . وقت ظهر هوا گرم شد . پری بلند شد و شروع به آب تنی کرد . سالور پنهانی نگاه کرد و دید که او پستان های زیادی دارد . سپس پری را در حال راه رفتن از پشت سر نگاه کرد و دید که پاهای او برعکس است . سالور نتوانست این موارد را تحمل کند و از پری علت را جویا شد . پری از عهد شکنی سالور در غضب شد و با اظهار این مطلب که از سالور باردار است در هیئت کبوتر پرواز کنان او را ترک کرد . سالور نیز پشیمان راه خود را گرفت و رفت . روزی سالور در مسیر شکار به آن محل رفت . ناراحت و غمگین با خاطره  پری نشسته بود که ناگاه پری از هیئت یک قمری در کنار سالور به زمین نشست و نوزاد پسری را که در آغوش داشت به سالور داد و گفت فرزند وی است و پرواز کنان رفت سالور پسرش را گرفت و به قرارگاهش بازگشت . مردم پرسیدند که ای سالور آیا غلامی آورده ای؟!

سالور در جواب گفت : این پسرم است . او اصیل است ( ایگ دیر ).

سپس سالور ضیافتی برگزار کرد . قورقوت آتا پسر را " ایگدیر " نامگذاری کرد . قبیله ی ایگدیر از نسل اویند . مردم ایگدیر زیبا و جذاب می شوند زیرا اصلیت آنها از پری است .

قورقوت آتا . عاشغابات ماغاریف

1994- صص 140-141



آچار سؤزلر : تاریخ, ترکمن,

ارتباط بین تركان اغوز(تركمن)وساخا(یاكوت)

یازار :

+0 به یه ن

           
روابط بین تركمن‌ها و ساخاها/یاكوت‌ها (شرقی‌ترین و شمالی‌ترین ترك‌نژادها: http://v.gd/LkqBpf). در تصویر — «چیس خان»، خدای زمستان در بین ساخاها (در بین تركمن‌ها، قزاق‌ها و قرقیزها: Aýaz Ata). آهنگ Hotoý از گروه راك یاكوتی و شامانیست Çolbon (به تركمنی: Çopan)، از روستای «خورو» در جمهوری یاكوتیا (فایل ویدئو، به حجم ۲۱،۸ مگابایت): http://v.gd/BoHNoM.

در صفحه Il-Ulus، پیش‌تر به بررسی حماسه‌های تركمنی گؤراوغلی (http://jabb.im/8p0) و یاكوتی اولونخو و ریشه‌های باستانی اون‌ها پرداخته بودیم: http://v.gd/x5FUNy. در این نوشتار، به اشتراكات زبان‌شناسی و اتنوگرافیك بین تركمن‌ها و ساخاها خواهیم پرداخت.

به لحاظ گراماتیك، زبان ساخا به گروه اغوزی-اویغوری زبان‌های تركی تعلق داره. Kurykan-ها به عنوان اجداد ساخاها و بخشی از طوایف Tele، در تاریخ‌نگاری معاصر، غالباً به عنوان قومی اغوزی (http://v.gd/xoZYUZ) شناخته می‌شن.

پروفسور فیلیپوف، آكادمیك آكادمی علوم جمهوری ساخا در فدراسیون روسیه، در تز دكترای خودشون، حول موضوع مورفولوژی زبان یاكوتی، بحث می‌كنن كه در بین زبان‌های سیبری، ساخا تنها زبانی‌است كه تعلق خودش به گروه اغوزی (http://jabb.im/95c) رو حفظ كرده.

حقیقتاً، تركمنی و ساخا تنها زبان‌های تركی‌ای هستن كه تمایز بین اصوات كوتاه و بلند (از خصوصیات زبان پروتو-تركی) رو حفظ كردن. برای مثال، bar در شكل كوتاه، معنی «رفتن» و در شكل بلند، معنی «وجود داشتن» رو می‌رسونه؛ al در شكل كوتاه، بر «گرفتن» و در شكل بلند بر «سرخ‌فام، قهوه‌ای مایل به قرمز» دلالت داره؛ ot در شكل بلند به معنی «آتش» و در شكل كوتاه به معنی «علف» هستش و ... .

در بحث اتنوگرافی، برخی مختصصان، منجمله پروفسور آتا جیكی‌یف، پیشنهاد دادن كه ریشه طایفه تركمنی Garkyn («غارقئن»: http://v.gd/TedW1V) از Kurykan-های قدیمه. در اسناد تاریخی چین، توصیفات فراوانی از اسب مردم «گولیگان» (تلفظ چینی Kurykan) شده كه پروفسور اوكلادنیكوف، اون‌ها رو مربوط به اسب‌های تركمنی (http://v.gd/rkDI5j) می‌دونن. بعد از قرن هشتم میلادی، ذكری از قورئقان‌ها در منابع چینی موجود نیست كه محتملا، از حركت اون‌ها به مناطق غربی‌تر حكایت داره.

حقیقتاً هم، اغوزها از قرن هشتم میلادی به آسیای میانه مهاجرت كردن، اما در هر صورت، بخشی از اون‌ها در سرزمین‌های تاریخی‌شون (http://jabb.im/8rp) باقی می‌مونن. برای مثال، در بین بازماندگان اغوزها در سیبری جنوبی، می‌شه از آلتای‌ها (http://v.gd/oiAUkI) نام برد كه اتنونیم‌های Telewüt (نام Tele + پسوند جمع‌ساز t، به معنای «Tele-ها») و Teleňit در بینشون غالبه. در متون تاریخی چینی، در بین طوایف تله-اغوز، از Dubo نام برده می‌شه كه پدران توواها هستن (http://v.gd/hXYwu3). همچنین، Soyot-های سیبری («Soý + پسوند جمع‌ساز t») رو كه با نام Seýanto در سالنامه‌های چینی ذكر شدن، می‌شه با Saý-های تركمنی و حتی عنوان Saýat مقایسه كرد.

در اینجا باید ذكر بشه كه پروفسور زویف، در كتاب «تامغاهای اسب در كشورهای تابعه»، معتقدن كه طایفه Ýuý-meý-hun در اسناد چین، Ýomut-های تركمن هستن.

عنوان ملی یاكوت‌ها، «ساخا»، نام طوایف مشهور و كوچ‌نشین منطقه در تاریخ هستش كه بین آلتای و آسیای میانه زندگی می‌كردن و در متون فارسی، با نام «سكا» ظاهر شدن. در بین تركمن‌ها هم طوایف Sakar و Sakawy (ریشه Saka + پسوندهای ربط) وجود دارن.

همچنین، برخی از نام‌های قومی ساخا به تركی باستان بر می‌گردن كه بعدها، هسته طوایف اغوز رو تشكیل دادن. برای مثال:

- طایفه بزرگ ساخاها، Nahara، در مقابل طایفه تركمنی Nohur و بلغارهای Nokrat (بلغارهای باستان، ترك‌نژاد بودن؛ Nokur یا Nokra + پسوند جمع‌ساز t)؛

- طایفه Çakyr در بین ساخا، در مقابل طایفه Çakyr در بین تركمن‌ها و قرقیزها (http://v.gd/BBtocU).
- طایفه Uwodeý در بین ساخا، در مقابل طایفه Ödeý/Ödeýli در بین تركمن‌ها. در این طوایف می‌شه فرزندان طایفه تله‌ای Adýie رو دید؛

- نام فرزند قهرمان حماسی ساخاها، Elleý Botur («قهرمان، Elleý»)، «چریك تای» (Çeriktaý) رو می‌شه با Çerik-های قرقیز و Çaryk-های تركمن بررسی كرد؛

- طایفه Ala در بین ساخاها، در مقابل Alat-ها در بین تركمن‌ها، قزاق‌ها (http://is.gd/STThTr)، قرقیزها و ازبك‌ها (http://on.fb.me/16RnWcy). طایفه Alili یا Alilli تركمن هم ریشه خودش رو از Alat می‌گیره: Al یا Ala + پسوند جمع‌ساز t؛

- ناحیه Baýagantaý در یاكوتیا و طایفه یاكوتی Baýdy (به تركمنی: Baýly)، در مقابله طوایف تركمنی Baýandyr (ریشه Baýan + پسوند dyr) و Baýat/Baýatlar و همچنین، طایفه آلتایی Paýat/Paýattar. در حماسه اولونخو (http://v.gd/x5FUNy)، ساخاها خودشون رو Saha Baýattar (به تركمنی: Saha Baýatlar) یا Saha Bayan می‌نامن؛

- تا پیش از ورود روس‌ها به یاكوتیا، بزرگ‌ترین طایفه ساخا، Batuli بوده و بسیاری از گروه‌های فعلی، از باتولی‌ها منشعب شدن. برخی از زبان‌شناسان معتقدن Batuli و طایفه اغوزی/تركمنی Baýtili/Bektili یكی هستن.

به علاوه، ارتباط مشخصی بین نام اجداد ساخاها با نواحی همسایگی قئپچاق‌ها و اغوزها دیده می‌شه. در نسب‌شناسی قهرمان اولونخو، Elleý، به اسامی Argyn و Aýal و Törtgul و Meýrem برمی‌خوریم: Argyn از طوایف بزرگ قزاق‌هاست و عنوان Törtgul در بین قاراقالپاق‌ها و تركمن‌ها وجود داره.

پلاتون اویونسكی، زبان‌شناس ساخا نیز معتقده كه توپونیم Arat Baýgal («دریاچه آرات»)، موطن قهرمان حماسه اولونخو، دریاچه آرال (http://jabb.im/8vs) در آسیای میانه است. در شكل‌گیری اتنوس ساخا، یك هسته تله-اغوزی از طوایفی كه در ناحیه دریاچه بایكال باقی مونده بودن، شركت داشته. زبان ساخا از تنه اصلی زبان‌های اغوزی-اویغوری در قرن ۸ میلادی جدا و با مهاجرت به سمت شمال، تاثیر شدید زبان‌های مغولی و تونگوز-مانچو رو متحمل شده.

مسأله یادگیری ساختار اتنیكی مردمان تله-اغوز رو باید از طریق كمپلس متدهای باستان‌شناسی، اتنوگرافی، ژنتیك، زبان‌شناسی مقایسه‌ای و فولكلور بررسی كرد. مطالعات بیشتر در سكونتگاه‌های تاریخی طوایف اغوز، شامل كوهستان آلتای (http://v.gd/4DKJC3)، منطقه دریاچه بایكال، مغولستان و شمال چین (http://v.gd/mXqnYx)، حقایق بیشتری رو در رابطه با گذشته ما، آشكار خواهند ساخت.

منبع : fb/Il-Ulus


آچار سؤزلر : ترکمن, ترک,

تركهای قبرس : تركمن هائی كه اسب سواری را فراموش كرده اند

یازار :

+0 به یه ن




 دكتر ناظیم براتلی

 

     ترجمه:دكتر رحمت قاضیانی

   

     همانطور كه همه می دانند،تركمنها حكومت عثمانی را بنیان نهادند.وقتی حكومت عثمانی بعنوان نیروی سوم بین دو فرهنگ شرق و غرب جهان قرار گرفت،برای حكمرانان لازم امد كه ثبات داشته باشند.حكمرانان عثمانی برای افزایش درامد مالیاتی و داشتن محصولات كشاورزی احتیاج به استقرار تركمن ها داشتند ولی چون تركمن های سوریه و اناطولی،بیشتر،زندگی دام داری داشتند و  از كشاورزی چیزی نمی دانستند مخالف یكجانشینی بودند.تا سال 1856تاریخ  حكومت عثمانی،تاریخ برخوردها،جنگها،و انقلابات،بین حاكمان و طوایف بود.شعر های تمام شاعران بزرگ تركمن(مثل،قاراجااوغلان،دادال اوغلو،پیرسلطان ابدال و غیره) و تقریبا تمام باورهایی كه از ماوراالنهر حفظ شده (مثل،داستانهای دده قورقوت و باورهای فولكلوریك دیگر)بر این جدالها اشارت دارد.تركمنها برای قرنها مجبور بودند در كوه ها بعنوان مخالف حكومت،زندگی بكنند تا به این طریق روش زندگی سنتی دامداری خود را حفظ نمایند.و این محیط بسته توانسته بود زندگی عشایری،فرهنگ عامه،اشعار و موسیقی انها را حفظ نماید.در واقع میتوانیم بگوئیم كه این تقابل ،برخوردی بود بین دو دنیای متفاوت.یكی دنیای مردمانی بود كه می خواستند به روش عشایری كه به ان عادت كرده بودند زندگی نمایند.و دیگری دنیای حكمرانان عثمانی بود برای افزایش درامد مالیاتی و افزایش محصولات كشاورزی و تهیه هزینه  پیشرفت اجتماعی به ساكن شدن عشایر نیاز داشت.با ایده های معاصر می توان گفت كه حكومت عثمانی مخالف حقوق بشر اقدام كرده،در صورتی كه از طرف دیگر حكومت عثمانی نمی توانست بصورت كنفدراسیونی از عشایر باقی بماند.                           در گیری بین قبایل و حكمرانان تا قرنها ادامه داشت.در نهایت ،سلطان عثمانی در سال 1856 از نیروی نظامی جهت اسكان تركمنها استفاده كرد.اما هنوز هم قبایلی از تركمن ها بصورت عشیره ای در كوه های توروس زندگی می كنند.

این مسئله حكومت عثمانی را به اجرای "سیاست اسكان"مخصوصی در مورد قبایل تركمن  مجبور كرد.بر اساس این سیاست،درهر منطقه جدیدی كه فتح می شد می بایستی  قبایل تركمن،بزور اسكان داده شوند.این حكم"شین لندیرمه"نامیده شده بود.

بعد از فتح قبرس در سال 1571،حكومت عثمانی گروهی از مردم را جهت اسكان به جزیره فرستاد.دو موج اسكان مردم در قبرس اتفاق افتاد.موج اول از سال 1572تا پایان قرن شانزدهم،و موج دوم از سال 1699 تا سال 1745 بود. سند اصلی در مورد این اسكان،فرمان سلطان سلیم دوم بود كه در تاریخ 20 سپتامبر 1572 صادر شد.در این فرمان به حكام ایالات اناطولی،كارامانیه،ذوالقدریه و روم دستور داده شده بود كه كسانی را كه زمین كافی برای كشاورزی ندارند و یا اسم انها بعنوان ساكن در روستا ثبت نشده است، و بعنوان شورشی شناخته می شوند(تركمن های مناطق یاد شده همگی تحت همان عنوان شورشی شناخته می شده اند) و ده در صد ازافراد كارگر جهت اعزام  اجباری به جزیره قبرس در نظر بگیرند.در درجه اول باید بگوئیم كه تمام ایالت های ذكر شده فوق،حكومت های قدیمی محلی قبایل تركمن( بیلیك)بود كه اخیرا به امپراطوری منضم شده بود.مردم مناطق ذكر شده،بعنوان تركمن شناخته می شدند.مثلا،مردم مناطق ذوالقدریه مخلوطی از قبایل قینق و یورگیر و تعدادی طوایف مستقل بودند كه به اولوس ذوالقدریه معروف بودند.مردم كارامانیه از طایفه بوزدوقان كه از شاخه اصلی اغوز،اوچ اوقلار جدا شده بود.مردم ناحیه روم  مخلوطی از طوایف بیگدلی،بایات و تعدای طوایف دیگر كه از شاخه اصلی اوغوز به نام بوز اوقلار جدا شده بودند تشكیل شده بود.حتی یك قسمت از ایالت، بوزاوق نامیده می شد.ایالت اناطولی منطقه ی دیگر تركمن نشین بود،حتی ابن بطوطه در قرن 12 در  مورد ان می نویسد،"تركمن یاتاقی"،یعنی محل زیست تركمنها.

بجز این فرمان اصلی، فرامین دیگری هم برای اسكان اجباری مردم در قبرس صادر شده بود.مثلا، ما  دوفرمان پیدا كردیم ،كه در سالهای 1576 و 1577 به حكمران ناحیه بوزوك صادر شده بود كه مردمانی را كه مشكوك به حمایت از شاه صفوی،شاه قزلباش اند، كه بیشتر تركمنهای پیرو مذهب شیعه هستند را به اجبار به قبرس بفرستند.(دفتر فرامین مهم ،شماره 490 و شماره 488 )،فرمان دیگری كه در همان سال در مورد انتقال رمضان بوزدوغان(شاخه ای از طایفه اوچ اوك) و تمام حامیان و افراد فامیل انها به قبرس بعلت شورش صادر شده بود موجود است .(ان شورش را كوسلی نام نهادند و هنوز در محل اسكان، خانواده ای به نام كوسلی زندگی می كنند).(انادولیدا،تركمن عشیرت لری،احمد رفیك).در فرمان دیگری كه در تاریخ 1576 به حاكم ناحیه حامیته لی صادر شده از او خواسته شده كه یك شورشی بنام كارا حاجی را به قبرس تبعید نماید.( شماره 64). در ان روزها، در مناطق اسكان قبلی،اگر كسی شب در خانه ای را می زد و صاحبخانه سوال می كرد كه چه كسی در می زند،بین عامه برای ترساندن و  بصورت شوخی میگفتند،"كارا حاجی"

بر اساس این فرمانها، از سال 1572 تا پایان قرن شانزدهم 8000 خانواده بجای 12000 خانواده در قبرس اسكان داده شدند.(فرمان،شماره 43241).به راحتی می توان در یافت كه تمام كسانی كه به قبرس فرستاده شدند،تركمن های اناطولی  بوده اند،(چون در ارشیو حكومت عثمانی یادداشتی است كه دستور می دهد"به قبرس باید فقط مسلمان و ترك فرستاده شود."(موقوفات دفتری شماره 2551).باید یاداوری شود كه دراصطلاحات اداری حكومت عثمانی،منظور از"ترك"،تركمن ها و یوروك ها بودند.دكتر چنگیز اورهونلی،مولف سیاست اسكان عثمانی،نوشته است كه تركمن های كارامان،بزور در قبرس اسكان داده شده اند.(ملت لر اراسی قبرس مسله لری كنگره سی،انكارا،1969).بنا به اظهار مولف دیگر،اقای فاروق سومر،اجداد ترك های قبرس تركمن های چوكور اووا بوده اند.(فاروق سومر،اغوزلار،صفحه 148).این موج اول اسكان بود.

بعد از عقب نشینی دوم نیرو های عثمانی از وین،سلاطین عثمانی در یافتند كه نقطه ضعف انها در كمبود تولید وكمی درامد مالیاتی است.لذا مدیران عثمانی تصمیم گرفتند كه تمام قبایل را برای افزایش تولید و درامد مالیاتی اسكان به دهند.در سال 1699 فرمانی صادر شد كه بر طبق ان تمام قبایل یوروك(كوچ نشین:مترجم) باید در قبرس  به زور در قبرس مستقر شوند.این فرمان شروع دومین موج اسكان قبایل تركمن  در قبرس بود.قبایل تركمن دوباره شورش كردند، كه تا سال 1856 ادامه داشت.اما از سال 1700 تا سال 1745 تعدادی دیگر از قبایل تركمن به زور به قبرس فرستاده شدند.در این مدت تقریبا 2500 خانوار تركمن از قبایل بیگدیلی،بایات،افشار،قجر و بوزدوغان،به زور در قبرس اسكان داده شدند.همانطور كه میدانیم،سه طایفه اول،از زیر شاخه های بوز اوك،و طایفه چهارم از زیرشاخه،اوچ اوك است.ازقبیله های بزرگ،مثل قبیله بیگدلی،شاملو یا دمشقلی،(كه در ایران به نام شاهسون،خدابنده لو،اینانلو و قاراگوزلو،نامیده می شوند)، قبیله بنت اوغلی،طایفه كور اوغلی از قبیله افشار،طایفه كاچار هلیل از قبیله كاچار،طایفه كاراحاجی از بوزدوغان،از قبیله یورگیر،طایفه گادیكلو ازقبیله بایات،طایفه كاراكچیلی از قبیله قایی،به قبرس فرستاده شدند.(جهت جزئیات به كتاب ،توركیش سیپروئیت،جلد 2 رجوع نمائید.

در دو موج اسكان،حدود 50000 تركمن در قبرس اسكان داده شدند.مهمترین ناحیه اسكان، استان های مساریا،و مسوتو بوده است،كه ساختاری استپ مانند و شبیه اسیای مركزی دارد.زمینهای كشاورزی بصورت دهكده های مسكونی به انها داده شد ولی انها تا قرن بیستم به زندگی دامداری مشغول و از كشاورزی گریزان بودند.درطول دوران حكومت عثمانی ها در قبرس بارها شورش هائی علیه حكومت عثمانی توسط تركمن ها در قبرس،و خویشاوندان انها در سوریه و اناطولی،بر پا شد.

در نهایت وقتی دوران ملی گرائی شروع شد انها نیز خود را تركهای جدید شناختند،ولی حتی امروز نیز انها اصرار بر این دارند كه گروهی خاص هستند و از تركهائی كه در سرزمین اصلی زندگی میكنند فرق دارند.

در حقیقت،كسی نمیتواند بگوید كه حق با انها نیست،زندگی عشیره ای در سوریه و اناطولی از زمانهای دور، و زندگی در روستاهای بسته در یك جزیره برای قرنها،شانس حفظ خصوصیات زندگی قدیمی را به انها داده است.در نتیجه تركهای قبرس خصوصیات اولیه مربوط به دوران قبل از عثمانی خود را حفظ كرده اند زیرا هیچوقت با تمدن عثمانی مخلوط نشدند.این به ان معنی است كه انها از همان اغاز تاریخ شان تا زمان دوران ناسیونالیسم، دامدار باقی ماندند.و وقتی كسی در مورد خصوصیات قبل از تجدد از انها سوال میكند انها چیزی اضافه بر انچه بعنوان فرهنگ از خراسان و ماورا النهر اورده اند برای نشان دادن ندارند.فاصله زمانی موجود بین زندگی دامداری و ملی گرائی در نزد ملل دیگر،در بین تركان قبرس وجود ندارد،زیرا انها از فرهنگ دامداری به سوی ملی گرائی جهش نموده اند.

امروز وقتی ما از تركهای قبرس صحبت میكنیم، ، تركی محاوره ای بخصوصی را می بینیم كه تمام خصوصیات زمان داستان های دده قورقوت در قرن 12 را در خود دارد.زبان محاوره ای قبرس،واژگان فراوانی از زبان محاوره ای تركمنی در خود دارد كه در زبان محاوره ای استانبولی فراموش شده است.نه تنها لغات فراموش شده بلكه ساختمان جملات محاوره ای تركی قبرس هم به تركی استانبول تعلق ندارد،بلكه به زبان تركمنی قدیم وابسته است.به همین علت یك ترك قبرس به راحتی می تواند صحبت یك اذربایجانی و یا یك تركمن از كركوك،وحتی با كمی دقت صحبت یك تركمن از مرو،عشق اباد و یا جاهای دیگر را بفهمد.تمام باورهای فولكلوریك تركمن های قدیم،هنوز هم در قبرس زنده است.ائین نیایش پدران،ائین نیایش درخت مقدس،ائین نیاش دود،ائین نیایش اب و اتش.یك محقق میتواند،تعدادی از عادات فرهنگی وابسته به مراسم مربوط به شامانیسم را در انجا بیابد.مثلا ناخن را در شب كوتاه نكنید،موها را در شب كوتاه نكنید،مثلا اعتقاد" ال باسماسی"هنوز در بین تركهای قبرس وجود دارد.یا مراسم نوروز، هنوز هم به اسم "مارت دوگگوزی" در انجا جشن گرفته می شود.علاوه بر انها بسیاری از مراسم فولكلوریك انها شبیه تركمنستان است.مثلا مراسم ازدواج كه من در .......؟....... خوانده ام ،شبیه مراسم قدیمی تركهای قبرس است.الت موسیقی به نام "دیللی دودیك"به همان نام در قبرس نامیده میشود،ولی در اناطولی،انرا "نی" و یا"كاوال" مینامند.



آچار سؤزلر : ترکمن,

قالی بافی، سند هویت زنان تركمن

یازار :

+0 به یه ن
                                                       
                                                  http://www.bayragh.ir/uploads/smartsection/images/item/farsh%20turkmen.jpg
منبع:بایراق
سوابق تاریخی فرش تركمن
تركمن های ایران در منطقه تركمن صحرا واقع در مرز شمالی ایران و جمهوری تركمنستان و همچنین در قسمت شمال شرقی خراسان زندگی می كنند. اغلب تركمنهای ایران را طوایف یموت، گوكلان، سالیر و همچنین ساریق و تكه تشكیل می دهند.
مردم تركمن اگر چه اصالت خود را حفظ كرده اند، سنتهای فراوانی را چه در جنگهای قبیله یی، چه در جنگ با همسایگان و چه تحت تأثیر فرهنگ های مسلط همسایگان از دست داده اند، به طوری كه پیگیری تاریخ آنان كار آسانی نیست.
این قوم بیش از هر كالایی به فرش های خود علاقمند بوده و آنها را به شكل ها و اندازه های گوناگون می بافته اند تا نیازهای متنوع زندگی كوچ نشینی و نیمه كوچ نشینی را برآورد، نمادهای آن نوع زندگی را یادآوری كند و مایه ی شادی زندگی كوچ نشینی باشد.
بنیاد اقتصادی زندگی اغلب تركمن ها، مثل همه ی عشایر، دامداری است. با وجود این، اوضاع جغرافیایی و سیاسی گاه امكانات بهتری مثل كشاورزی را فراهم می آورد. زنان عشایر و از جمله تركمن ها در انواع بافته ها چنان كاردان و مسلط بودند كه با ساده ترین ابزارها مجموعه ی متنوع و شگفت انگیزی را ایجاد می كردند كه گاه، به ویژه هنگام عروسی، بر روی شتر و اسب به نمایش گذاشته می شد. در عین حال، همین فرش ها، هر اندازه با دقت و زیبا بافته شده بود، زیر دست و پا و در زندگی گذرا و ناپایدار و در عین حال پر غرور و حادثه ی تركمن ها از بین می رفت. به همین دلیل، تنها نمونه هایی باقی مانده است كه یا پیشامد یا دست بیگانه یی كه با اعجاب و تحسین به سوی آنها رفته، انواع قابل توجهی را از گزند روزگار نگه داشته است. كهنه ترین این نمونه ها از قرن دوازدهم هجری (هیجدهم میلادی) عقب تر نمی رود، و به همین دلیل، تاریخ قالی تركمن اساساً روشن نیست.
از میان قبایل مختلفی كه قالیبافی در آنها رواج داشته است (در قرون گذشته) فقط نام سه قبیله كهنه به جای مانده كه از قالیبافی آن سختن رفته است: سالور، چدر (جولدر، دولدر) و ایمدلی (ایمور، المور).
كهنه ترین و عمده ترین قالی های تركمن از قرن نوزدهم میلادی، باقی مانده است. در عین حال كه بافت قالی در بین برخی از قبایل تركمن تأیید نشده است، چندین قبیله كه قدیمتر، بزرگتر و نیرومند تر از همه هستند قالی می بافته اند.
ایل های بزرگی چون سالور، تكه (كه منشعب از ایل سالور است)، ساریك، یموت و ارساری و چدر از قدیمترین ایلاتی بوده اند كه قالیبافی در آنها رواج داشته است و هر كدام از آنها نقوش مربوط به قبیله خود (توتم) داشته اند.

تاریخ قالی تركمن انعكاسی از تاریخ این قوم است. همچنان كه در مورد تاریخ هیچ قبیله یی نمی توان با اطمینان سخن گفت، بیان تاریخ قالی تركمن نیز خالی از اشكال نیست الگوی كلی قالی تركمن نشان از تحولات شدید ندارد، زیرا به صورت نقش های تكراری باقی مانده است. این نقش ها در ایران بیش از ششصد سال سابقه دارند و در بسیاری از مینیاتورهای قرن هفتم هجری به بعد منعكس شده اند. از آنجا كه كهن ترین قالی به دست آمده ی جهان نیز دارای نقش های تكراری است، باید پذیرفت كه نقش های تركمنی در یك مرحله ی ابتدایی باقی مانده اند.

                   http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/1.jpg

ساختار
تار و پود قالی های تركمنی در بعضی از موارد از پشم است و آنها از پشم گوسفندان خود برای بافتن چنین فرش هایی استفاده می كنند. قالی تركمن را زنان بر روی دار افقی و در درون چادر می بافند، در نتیجه بافت قطعات كوچكتر، رواج دارد. علاوه بر قالی، انواع دیگری از بافته های فرش و گلیم گونه نیز كه عمدتاً كاربرد ویژه ای دارند در مناطق تركمن نشین تولید می گردد كه از آن جمله می توان به خورجین، آلمالیق و اجاق باشی اشاره كرد.
امروزه تركمنها، بیشتر به بافت پشتی قارچین مشغولند و تقریباً انواع دیگر بافته ها را به فراموشی سپرده اند و اغلب به بافت یك نوع قالیچه مشغولند. گاهی برخی بافنده ها از سر تفنن كیف هایی هم برای خانمها می بافند. امروزه پلاس یا گلیم خیلی كم بافته شده و اجاق باشی یا آلمالیق دیگر بافته نمی شود.
بهترین بافته های قالی تركمن مربوط به ایل تكه است. تعداد بافته های ایل تكه كمتر از بافته های دو طایفه یموت است، آتابای در كیفیت بافندگی سپس از تكه قرار دارد و بیشترین حجم قالی را تولید می كند. جعفربای سپس از آتابای قرار دارد و تولید آنهم كمتر است.
نوع گره قالی های تركمنی هم تركی و هم فارسی است. ایل تكه بیشتر از گره تركی استفاده می كند ولی در سایر مناطق گره فارسی هم استفاده می شود.
شیرازه متصل در قالی های تركمنی به كار می رود و گلیم بافی فرش های آنها از نوع فارسی است. بیشتر قالی های تركمن از نوع درشت باف هستند ولی در ایل تكه كه بیشتر از ابریشم استفاده می كنند، ریز بافی تا حد رجشمار ۴۰ و ۵۰ دیده می شود. مهمترین ویژگی فنی بافت قالی آنها تك بوده بودن قالی آنها است (تك پود نازك) كه به همراه قالیچه های بلوچ از بارزترین نمونه های این شیوه در این زمان هستند. به طور كلی می توان گفت فرش های تركمن تخت باف هستند.

طرحهای رایج
نقشه های تركمنی اصیل همه تكراری هستند، یعنی از تكرار یك یا چند نقشمایه شكل می گیرند. جان تامپسن ویژگی نقوش قالی تركمن را اینگونه توصیف می كند: « ویژگی بافت تركمن «گل» است. هر كسی روزگاری عملاً در این اندیشه رفته است كه این نقش های دقیق چه معنایی دارد. اغلب نظریه ها می گویند كه نقش های قالی تركمن نشانه چیزی است، از جمله نظام آبیاری و مزارع، چادرهای یك اردو، و انواع گل. اندیشه ی دیگر این است كه نقش های تركمن از طرح های در هم رفته و رایج دوره ی تیموری گرفته شده است. این نظریه مبتنی بر شباهت گل های تركمنی است با نقش های قالی هایی كه در مینیاتورها تصویر شده است. متاسفانه شباهت فقط سطحی است.
نقش های تمركز یافته از جمله نیلوفر آبی، شقایق، ابر، موج و نمونه های دیگر رایج هنری از شرق به هنر آسیای مركزی راه یافته اند. آنها را از قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) در قالی تركمن و از قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) در قالی های ایرانی می توان دنبال كرد.
به عقیده او تركمنها نقش ها را متمركز (درهم فشرده) می كرده اند. انزوای فرهنگی آنان را در حفظ طرحهای كهنه كمك كرده است. اگر نقشی در قالی قدیم ترك (عثمانی قدیم و تركیه امروز) پیدا شود كلید كار است.
طبیعی است كه تا همین حد اشكالات فراوانی بر این نظریه وارداست، به طوریكه می دانیم، «نیلوفر آبی» یا لوتوس از كهن ترین زمانها در هنر ایرانی رایج بوده است و در آثار پس از اسلام نیز همیشه دیده است.
به عقیده جان تامپسن حلقه ابر نماد هر گونه حلقه، روزنه و امثال آن است. و رواج این نقش در قالی های ترك (آسیای صغیر) را به شكل گیری گل تركمنی مربوط می داند. این حلقه ابر شناخته در ایران «میله بندی و در میان تركمنها تمیر چین» (آهن چین) است و در نقش قالی بر مینیاتورهای قرن هشتم هجری دیده می شود.
جان تامپسن ترنج هشت گوشه قالی ترك در قرن دوازدهم هجری را منشأ گلهای تركمنی می داند در حالی كه تنها بخشی از ظاهر آنها به هم شباهت دارد. و نموداری نیز در این مورد ارائه داده است. مهمترین مسأله در این است كه محققانی نظیر تامپس هیچ گاه به نام اصلی این گلها توجه نمی كنند.
در صورتی كه گلی از حلقه ابر یا هر چیز دیگر گرفته شده باشد باید نشانی هر قدر هم كوچك و ناچیز از آن سرچشمه در این گلها باشد، در حالی كه حتی یك نمونه نمی توان یافت كه آنرا بتوان به هنر چین یا آسیای مركزی پیوند داد.
تركمنها گلهای اصلی قالی خود را نامهایی داده اند كه صورت مهمترین آنها و معنی نام آنها مسائل بسیاری را روشن می كند.
«و چه زیبا گفته است بوگولیوبرف محقق نامی فرش تركمن»
در فرش تركمنی، ما به یك منبع زیباشناختی از كار و تلاش گروهی بر می خوریم كه طی نسلهای متوالی گرد آمده است. بهترین و زیباترین آنها حفظ شده و اگر خطری در كمین این باز مانده های گرانبهای زمانهای دور دست و كهنه باشد همانا، شرایط تمدن و تاراجگری زندگی كنونی ماست.

مهم ترین گلهای قالی تركمن
اكثر نقوش قالی های تركمنی از آنجائیكه بر گرفته از اشیاء كاربردی خاص و یا نمونه های طبیعی مشخص هستند لذا در اكثر موارد به همان نام، موسوم شده اند. كه برای نمونه موارد زیر را ذكر می نمائیم:
فیلپی گول به معنی نقش كف ای فیل. نام گل بزرگی است. (قابل مقایسه با چپات اشتر در سیستانی به معنی كف پای شتر).
چمچه به معنی چمچه یا چمچه. چمچه لغت فارسی است به معنی قاشق گود.
كجبه به معنی كجاوه و گرفته از تلفظ بسیار قدیم واژه یعنی كجابه
گولی گول به معنی نقش گل گلدار و آن نقش مایه یی است دارای گل های ریز
دغا به معنی طلسم. در تركی ریشه ندارد و همان دعاست.
سكیز كله به معنی هشت كله. ترجمه از فارسی است.
سكیز قاپی به معنی هشت در.
چرخ پلك به معنی چرخ فلك.
آینا؛ آینا گل به معنی نقش آینه.
آت ایاقی پای اسب به تقلید از فیلپی گول.
آدینه كه به معنی اذین (زیور) است و به شكل یك زیور زرین هم هست.
آینا؛ آینه؛ آیناقوچك (تركیبی از آینه و قوچك).
اتنك، آذین )آذینك)؛ آلا و تركیب های بسیاری با آن (سرخ، چند رنگ)؛ آق سرای (سرای سپید)، آلتی بازار (شش بازار، تقلید از چهار بازار، چهار سوق فارسی)؛ آلماباغی (باغ سیب)؛ اره گل (ترنجی كه حاشیه ی دندانه دار، مثل اره دارد)؛ بادام؛ بركرك (رگبرگ)؛ بستان (بوستان)؛ بغلك (بغلك ستون، اصطلاح معماری)؛ بوتا (بوته، بته)؛ بورك (سه گوشه، سیستانی: بورك)؛ پارسی گل؛ پچ (پیچ)؛ پنجه گیره (دستگیره، پنجه گیره)؛ تاواقچا (طبقچه)؛ ترس حلقه (حلقه ی بر عكس)؛ تكبنت (ترك بند)؛ تمیر چین گل (ترنج آهنین، ترنج دارای میله بندی)؛ تومار (طومار)؛ تویه تاپان (پای شتر، سیستانی: چپات اشتر؛ این اصطلاح تركمنی، ترجمه است.)
سكر گل (شكر گل، گلشر)؛ سكر گیشیك (آب نبات)؛ تلبرگ (رگبرگ)؛ جودور (چاودار، جودانه)؛ جوز (جوز، گردو)؛ چتنك (چیده، شطرنجی، سیستانی: چیتانك)؛ چمچه (چمچه)؛ چووال گل (ترنج جوال)؛ قارچین گل (ترنج خورجین)؛ خمتز (خمتاز، قیقاج)؛ خوناوا (خونابه، لكه ی سرخ)؛ هراتی (شبیه ماهی درهم)؛ دالموچ (دالموش)؛ دغا (دعا، بازوبند)؛ دغدن (داغدان)؛ رگمه (رگه، ردیف)؛ زولفی زر (زلف زر، رشته ی زرین)؛ زنجیر لیك (زنجیره)؛ ساری گیره (گیره ی زرد؟)؛ ساندیق (صندوق، نوعی ترنج، مقایسه كنید با كلاردشت: صندوقی به معنی ترنجدار)؛ سگداغ گول (گل سگداغ، داغ سگ)؛ سیمك؛ شخك (شاخك)؛ شهی نوز (شهنواز)؛ شیر پنجه (پنجه ی شیر)؛ غازایاق (پای غاز، پنجه ی غاز)؛ قچك (قوچك، سر قوچ)؛ كاساكلكن (كاسه ی گلكن، كاسه ی گلین كه از خود نقش دارد)؛ كرمك (نقش ریز)؛ كمر (كمر)؛ كله (كله)؛ كویر گه (دنده، ترجمه ی غلطی از دندانه)؛ گلین بارماق (انگشت عروس، ترجمه از فارسی؛ در فارسی انگشت عروس، ابروی عروس و ... نام چند نقش است)؛ گول (گل)؛ گولی گل (گل گلدار، ترنج گلدار)؛ قورباغا (قورباغه)؛ گولپر (گلپر)؛ گومبذ (گنبد)؛ گیجك (كجك، زلفین)؛ گیره (گیره)؛ گیلیم (گلیم، نقش گلیم)؛ مشتی (مشهدی)؛ مورغن (مرغان)؛ میحراب (محراب، مهراب)؛ نقشی گشت (نقش گشت، شطرنجی)؛ نلداغ (نعلدان، داغ حاصل از نعل) و تعدادی دیگر.

اكثر نقشمایه ها نام تركی دارند ولی ممكن است در میدان هر قوم دیگری دیده شوند. مثلاً داراق (شانه) از منتهی الیه شمال قفقاز تا میان لرها قشقایی ها و بلوچ ها؛ سو (آب)، آق سو (آب روشن) حاشیه باریكی است كه در تمام ایران آب یا راه نامیده می شود، آل منجیك (منجوق سرخ) حاشیه ای از دامنه های ریز است كه در ایران منجوق مروارید و امثال آن نامیده می شود. بعضی از نقشمایه های آنان هم به اعتقادات قبل از اسلام بر می گردد مثل القم (نوعی نشان)، بش آی (پنج ماه) و گرنه انواع گل (göl) یا آبگیر (برابر ترنج یا حوض فارسی)، جولبارس تاپان (پای پلنگ)؛ دیرناق (ناخن)، اریك گول (گل زرد آلو)؛ ایاق (پا) و ... نام های عادی برای نقشهای معروف است.
در آثار مردم شناسی به برخی از نشانه های كهن تركمنها نیز بر می خوریم، نقشهایی مثل نر و ماده (از نقشهای اصیل قوم كوچ نشین) طلسم و امثال آن، دیده می شود.
می توانیم بگوییم كه اصولاً عشایر به حسب فرهنگ و نوع زندگی خود نمی توانند نقشمایه هایی پیچیده داشته باشند و اگر اتفاقاً مورد پیچیده ای پیش آید نشان ذوق آزمایی است و بهترین نمونه آن در میان قشقاییها است.
دسته یی از گل های تركمن به نام ایل معروفند و معمولاً با نام ایل به كار می روند، مثل سالور گل، تكه گل و ... از قدیم ترین نمونه های قالی تركمن تا كنون، اینها مهم ترین نقش مایه های قالی این قومند و در واقع بیش از هر نماد یا نشان دیگری، دلیل وابستگی بافته به ایل ویژه یی هستند. دقت در این گل ها چیزی از علائم قومی، مثل نشان یا توتم را كشف نمی كند. این گل ها اساساً هشت ضلعی هستند اما گاه تغییراتی می كنند. در این تغییرها زائده ها یا تزیین هایی به قالب اصلی اضافه می شود. تغییراتی بیرون هشت ضلعی ها، اضافه شدن قطعات ذوزنقه شكل است كه در همه ی اضلاع صورت می گیرد ولی هیچوقت بیش از نیمی از طول ضلع را نمی گیرد. در دو ضلع جانبی كنگره ی بزرگی هم افزوده می شود كه ذوزنقه را در بر می گیرد.
شكل اصلی معمولاً دارای دو محور است و این محورها فقط در پهلو ها تا منتهی الیه كنگره ها ادامه می یابد و به این ترتیب معمولاً تمام گل به وسیله ی این دو محور به چهار قسمت متقارن تقسیم می شود.

در درون هشت ضلعی ممكن است هشت ضلعی دیگری، یك تا سه چهار ضلعی تو در تو یا شكل هایی با اضلاع موج دار پدید آیند. در فاصله ی این شكل ها تزیین های اضافه تری مثل گل (شبدر، گشنیز یا جعفری)، مرغ، میله بندی، خاج، ضربدر و ... قرار می گیرد و به این ترتیب مجموعه ی گل به صورت یك نقش پیچیده ی اسرار آمیز جلوه می كند.


گل
یكی از نقش مایه ها كه اكنون در قالی تركمن دارای بیش از بیست شكل مختلف و به ویژه نوع خاصی در هر ایل، طایفه یا حتی تیره است، همان چیزی است كه در میان همه ی ترك زبانان هم به گول معروف است و در میان عشایر و روستاییان فارسی زبان حوض نامیده می شود. گل تركمنی همان ترنج ایرانی است و در نقشه ی قالی های تركمنی تكرار می شود. این نوع نقشه، یعنی نقشه ی با گل های تكراری (ترنج ترنج) تا پیش از دوره ی تیموری در قالی های گرانبها و درباری ایران رایج بوده است و در مینیاتورهای قرن های هشتم و نهم و اوایل قرن دهم هجری دیده می شود. اكنون گل های تركمن دو دسته اند. دسته یی بسیار شبیه به هم، به طوری كه اگر آنها را با هم مقایسه كنیم، می توانیم به این نتیجه برسیم كه احتمالاً سرچشمه ی همه ی آنها یكی بوده و در ذوق آزمایی های قومی از هم فاصله گرفته اند. از جمله:

            http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/Torkaman8-1.gif

دسته ی دیگر گل هایی كه شباهتی به گل های دیگر ندارند و احتمالاً هر یك سرچشمه ی جداگانه یی داشته اند، از جمله:

                 http://www.bayragh.ir/tasavir/farsh/Torkaman8-2.gif

ساندوق (صندوق)
را هم باید از انواع حوض شمرد؛ دسته ی دیگری از نقش مایه های تركمنی مانند قچك؛ بوینوز یا موینوز (شاخ)؛ آلتی ایپ (شش بند)؛ دورلی قچك؛ قوچكر؛ همه ی انواع قوچكرك؛ موئیز (شاخ)؛ عمده یی از انواع پودك؛ سینك؛ زنجیر لیك؛ شخك؛ سكیز كله (هشت كله) و حتی او شورمه همه دارای یك سرچشمه هستند و می توان آنها را با هم مقایسه كرد.

چخماق
نقش های خان قمچی؛ ایت قویروق؛ زر حلقه (در متن: سر حلقه)؛ ساری ایچان؛ ترس حلقه (در متن: ترس خلقه)؛ القم؛ باقیشتاچكسی (در متن: bāgištačakasi)؛ چخماق (در متن: čakmak)؛ تویه میون؛ رگمه و انواعی از لجك دارای سرچشمه ی مشتركند.

                

خمتاز
عده یی از نقش مایه های معروف به خمتاز (در متن: chamtos)؛ لیوف (lyuf) و مارك (در متن: morak) یكی هستند.

                  

تعویذ
سرباز از نوع دعا و القم است؛ خیزابی یا سگ زنجیری تركمن (آلمانی laufender hund ) كه عقرب زرد (ساری ایچان)، شمرده شده است و انواعی از سیرغا (گوشواره) یكی هستند و همه از انواع تعویذ (دعای بازوبندی برای دفع چشم زخم) و امثال آن گرفته شده اند و القم و دعا را به خاطر می آورند

 

                


رنگبندی
فرش تركمن، در دورانهای گذشته، تنها از رنگهای گیاهی و سنتی بهره می گرفته است، اما در فاصله ی دو جنگ بین الملل، رنگ های طبیعی كه معروف ترین آنها روناس و قرمز دانه بود از بین رفت و رنگ های شیمیایی جای آنها را گرفت. از ره آورد این جنگها، از بین رفتن رنگ سرخ تیره ی (فلفلی) قدیم بود كه به جای آن قرمز روناسی (آنیلین)، استفاده می شود.

رنگ در فرش تركمن محدود است. فرش تركمن تنوع رنگ آمیزی فرشهای دیگر نقاط ایران را ندارد. سابقاً پنج رنگ (سفید، سیاه، سبز تیره، لاكی تیره، و لاكی متمایل به زرد در فرش تركمنهای ایران به كار می رفت ولی هم اكنون با تلاش افرادی همچون نیاز جان نیازی این رنگها به عدد دوازده رسیده است تا فرش تركمنی ایران بتواند گاهی در راه پیشرفت بگذارد. رنگهایی كه او افزوده عبارتند از: طوسی، دارچینی، عبایی، قهوه اییروشن، قهوه یی تیره، طلایی، نخودی و آبی آسمانی، زیتونی، سرمه یی، سبز، مشكی، لاك


رنگرزی
تركمنها رنگها را از گیاهان مختلفی همچون روناس، برگ مو، پوست انار، پوست گردو، اسپرك به دست آورده و برای رنگ قرمز از قرمز دانه استفاده می كنند، رنگ سرمه ای نیز از نیل بدست می آید.
امروزه، اگر بافنده ای بخواهد اصالت فرش تركمنی را حفظ كند، از رنگرزی گیاهی استفاده می كند ولی با این همه در برخی رنگها، ناگزیر برخی مواد شیمیایی به كار می برد كه جز این هم چاره ای نیست. «نقشهای قالی تركمن با رنگرزی ثابت بافته نمی شوند بلكه تنوع محدودی دارند و این تنوع بیشتر تاریخی است تا جغرافیایی، مثلاً در بافته های قرن سیزدهم هجری تركمنها، رنگ آبی ویژه یی (نیلی، كبود) به كار می رفته كه در قرن چهاردهم متروك شده ولی هم اكنون به یاری هنرمندان از نو زنده شده است.»


منابع
تركمنهای جهان، مراددوردیف، شهرات قادیرف، ترجمه امانگلدی ضمیر، انتشارات درخت بلورین، تهران چاپ اول 79.
فرشهای تركمنی، بوگولیوبوف، ترجمه ناز دیبا خزیمه علم، تهران موزه فرش ایران 1356.
نقشهای قالی تركمن و اقوام همسایه، علی حصوری، انتشارات فرهنگان، چاپ اول ۱۳۷۱.
نیاز جان و فرش تركمن، ذبیح الله بداغی، انتشارات فرهنگان، تهران، چاپ اول 1371


آچار سؤزلر : ترکمن, هویت,

اسب تركـمن زیبـاتریـن و گرانـتریـن اسب جهـان

یازار :

+0 به یه ن

منبع:زبان وادبیات تركان خراسان

اسب تركـمن زیبـاتریـن و گرانـتریـن اسب جهـان

این اسب از نـژاد اسب تركـمن نه تنهـا زیبـا و خیـره كننده است ، بلكـه در سرعت و استقامت نیـز بی نظیـر است . تنهـا حـدود ۳۵۰۰ اسب از این نـژاد در كشورهای ؛ تركمنستان ، روسـیه ، اروپـا ، استـرالیا و آمـریكای شمالی شنـاخته شده است .
اسب‌هـایی كه نه تنهـا در نـوع رنگ‌، بلكـه بسیـار پر جنب و جـوش و اندامی قـوی، سخت و هوشی فـوق‌العـاده در همـكاری با سـوار را دارند. آخـال تكـه از گـرانتریـن و قدیمی ترین نـژادهای اسب نیـز به حسـاب می‌آید. گفـته مـیشـود این اسب باقی مانده از نـژاد اسب‌های دوران فراعـنه در آسیـای مـركـزی، یعنی حـدود ۲۰۰۰ سـال پیـش است.
آخـال تكـه اسبی طـلایی مـتالیـك و چشـم نواز و بسیـار زیبـا است . این اسب گـرانتریـن اسب دنیـا به ارزش " ۲٫۵ میلیون دلار " آمـریكـا است كه در اختـیار یك خانـم مـیلیـاردر آمـریكـایی است. این اسب رنگی شبـیه گوزن طلایی و درخششی شبیه فلـز‌ دارد. از سـایر مشخصات ظاهـری این اسب می توان گفت كه ؛ بلنـد بالا، پوشش موی صاف به رنگ طلایی مـتالیـك، چشمانی بادامی شـكل روشـن، عضلات شانه‌ای به سمت بالا، عقب و بسیار قـوی، قفـسه سیـنه دارای فـرورفتـگی قـوی و زیبـا، پاهای كشیده و باریك مناسب برای دو‌ و پـرش با مـانع ، یال و دم نازك و خوش فـرم، چربی بدن بسیـار اندك و سرتاسر بدن همـانگـونه كه مشـاهده مـی كنیـد، عضـلانی است.



آچار سؤزلر : جهان, ترکمن,

واقعه كربلا در كلام شاعر نامی تركمن

یازار :

+0 به یه ن

خبرگزاری فارس: واقعه كربلا در كلام شاعر نامی تركمن

«مختومقلی فراغی» شاعر ملی و كلاسیك تركمن، اشعاری زیبا و ماندگار درباره عاشورا و اهل بیت(ع) به ویژه حضرت امام حسین(ع) دارد.

 

مختومقلی فراغی بزرگترین شاعر تركمن است كه شعر و سخن خود را در خدمت اعتلای اندیشه‏‌های  اخلاقی، عرفانی، دینی، مذهبی و اجتماعی بر گرفته از قرآن كریم و دین مبین اسلام و بزرگان ادبیات كلاسیك فارسی قرار داده‏‌ است.

مختومقلی در تمامی اشعار خود ده بار مستقیماً از كربلا یاد نموده است. این شاعر گاه مصیبت كشته شدن حسین (ع) و یارانش را چنان سنگین و سخت و مظلومانه می‌بیند كه زبان شكوه و شكایت به درگاه خداوند متعال می‌گشاید و گاهی نیز به این دنیای فانی شخصیتی استعاری می‌دهد و به آن می‌تازد كه چرا باعث شهادت امام حسین (ع) و یارانش در صحرای كربلا شده‌ است :

حسن‌- حسین‌، عرشی‌ - كرسی‌ گره ‌گیم‌

كربلادا شهید اتدینگ‌ سن‌ دنیا

معنی:

تو ای دنیا! حسن ـ حسین را كه از عرش و كرسی (از بین همه چیز) فقط او را می‌خواهم، در كربلا شهید كردی.

و یا در شعری دیگر از ریخته شدن خون افراد زیادی از امت اسلام در كربلا شكوه می‌كند :

بیرنیچه‌ امت‌لار قانین‌

كربلادا دوكوپ‌ گچدی‌

معنی:

خون چندین امت را در كربلا به زمین ریخته ‌اند

این شاعر آزاده، بر این عقیده است كه كشته شدگان در كربلا را جز شهید، نمی‌توان چیز دیگری نامید و می‌گوید كه آیا به غیر از آنها شهید دیگری مگر می‌توان تصور نمود:

هر زاغ‌ و زغن‌دان‌ كبوتر اولماز

هر صحراده‌ یاتان‌ میت‌ بولارمی‌؟

كربلادان‌ غیری‌ شهید بولارمی‌؟

هر ساچین‌ اوسدورن‌ سید بولارمی‌؟

هر تلپك‌ گیین‌دن‌ قلندر اولماز

معنی

هر زاغ و زغنی را نمی توان كبوتر نامید

آیا می توان هر آن كس را كه در صحرا آرمیده ، مرده نامید؟

آیا غیر از آنها كه در كربلا شهید شده ‌اند ، می‌ توان شهید نامید؟

آیا هر آن كس را كه موهایش را بلند كرده ، می ‌توان سید نامید؟

نمی توان هر كس را كه كلاه پوشیده ، قلندر نامید.

* امام حسین (ع) در اشعار مختومقلی

نام امام حسین (ع) 23 بار در دیوان مختومقلی فراغی تكرار شده است و این نشان دهنده علاقه و اهمیتی است كه این شاعر بزرگ برای ایشان قائل است.

حسن‌ حسین‌، دینینگ‌ انوری‌، ماهی‌

قانی‌ فاطمه‌ زهرا، حورلرینگ‌ شاهی‌

قدرت‌ بیلن‌ دوران‌ نور الهی‌

شیله‌ معجزات‌لار موندان‌ گچیپ‌دیر

معنی

حسن و حسین ، ماه تابان دین هستند

فاطمه زهرا سرور زنان بهشت است

اینها انوار الهی هستند كه به قدرت خدا به وجود آمده‌ اند .

آری ؛ این معجزات از این دنیا رفته ‌اند.

مختومقلی در یكی از شعرهایش جنگ امام حسین (ع) در كربلا را مبارزه وی در راه اسلام می‌‌‌داند.

بیزینگ‌ بیله‌ همدم‌ بولان‌

اسلام‌ اوچین‌ قیلیچ‌ اوران‌

كربلادا شهید بولان‌

اول‌ حسن‌، حسین‌ قانی‌؟

معنی:

آن حسن و حسین كه همدم ما بودند

و به خاطر اسلام شمشیر زده‌اند

و در كربلا شهید شده‌اند ، كجایند؟

مختومقلی چنان جایگاهی برای شخصیت امام حسین (ع) قائل است كه در شعری شفای دل بیمار و آشوبزده خود را از حسن ، حسین ، علی و دیگر بزرگان و ائمه می‌خواهد :

اون‌ ایكی‌ امام‌، بیری‌- بیریندن‌ سرور

یدی‌ ولی‌، یاران‌ بولوپ‌، مدد بر

مشهد، قارا بابا، یا شیث‌ پیغامبر

حسن‌، حسین‌، شاهمردان‌، شفا بر!

معنی

ای دوازده امام ، ای كه یكی از دیگری سرورتر!

ای مشهد امام رضا ، ای قره‌بابا ، ای حضرت شیث!

ای حسن ، ای ‌حسین و ای شاهمردان ، شفایم ده!

شاعر بزرگ تركمن در شعری دیگر، ضمن مذمت دنیا و یادآوری ستمی كه شمر و یزید بر امام حسین (ع) كرده ‌اند ، از خداوند بخشایشگر خواسته است تا به حق امام حسین گناهانش را ببخشاید:

یالان‌ دنیا كیمه‌ بردی‌ وفانی‌

آخرتدا آنلار سورر صفانی‌

شمر ایله‌ اول‌ یزید بردی‌ جفانی‌

یا امام‌ حسینه‌ باغیشلا بیزنی‌

معنی

این دنیای دروغین به چه كسی وفا كرده؟

خدایا! به حق امام حسین كه در آخرت ، در بهشت خواهد بود

به حق حسین كه شمر و یزید بر او جفا كردند

ما را ببخش!

مختومقلی علاوه بر تكریم شخصیت والای امام حسین (ع) در همان شعر مشهور « باغیشلا بیزنی» درباره شخصیت فاطمه زهرا (س) دختر والای پیامبر ، همسر حضرت علی و مادر امام حسین (ع) نیز چنین بیتی سروده است:

فاطمه‌ زهرادیر آنینگ‌ انه‌ سی‌

ذاتینده‌ بیر ذره‌ یوقدور گناه ‌سی‌

معنی

مادرش فاطمه زهراست

آنكه ذره ‌ای گناه در ذاتش وجود ندارد.

ابیاتی كه در زیر ذكر می شود،‌ بی هیچ توضیحی، نشانگر منزلتی است كه شاعر تركمن به امام حسن و امام حسین (ع) قائل است. بخش هایی از مرثیه‌ای با عنوان « حسن بیرله حسین» كه مختومقلی در باره این امامان سروده ، چنین است:

بیر خداییم‌نینگ‌ قولی‌دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین‌

مصطفی‌نینگ‌ بلبلی‌ دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین‌

باغ‌ رضوانینگ‌ گلی‌دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین‌

اول‌ علی‌نینگ‌ ایكی‌ اوغلی‌دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین‌

ایكی‌ دنیانینگ‌ گلی‌دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین‌

معنی

بندگان خدای واحدند ، آن حسن و حسین

بلبل مصطفی هستند ، آن حسن و حسین

گل باغ رضوانند ، آن حسن و حسین

دو پسر علی هستند ، آن حسن و حسین

گل های دو جهانند ، آن حسن و حسین

 

اول‌ حسن‌ بیر حسین‌ بیلسنگ‌ ایدی‌لر شاهسوار

اگنی‌گه‌ قالقان‌ سالیپ‌، الی‌گه‌ آلدی‌ ذوالفقار

ایكی‌ دنیانینگ‌ گلی‌دیر اول‌ حسن‌ بیرله‌ حسین

معنی

آن حسن و حسین شهسوارانی بودند

حسین بود كه سپر پوشید و ذوالفقار به دست گرفت

حسن و حسین گلهای دو جهان هستند

*چهره پلید یزید در شعر مختومقلی

تركمنها زشت ‌ترین و قبیح ‌ترین ناسزایی كه به زبان می‌آورند، عبارت شمر و یزید است. این دو عبارت در بین تركمنها با زشتی، پلشتی، دغلكاری و هر آنچه منفی است، مترادف می‌باشد. كسی نیست كه تركمن باشد و با شنیدن این عبارات به عنوان ناسزا چهره در هم نكشد و خشمگین نشود. به راستی این در بطن فرهنگ و عقیده تركمنها ریشه دوانده است.

مختومقلی یزید را فردی می داند كه دین را انكار نمود و در شعری، در لزوم وفای به عهد، به شكلی شاعرانه، آنرا كه وفای به عهد نكند، بدتر از یزیدی می‌داند كه منكر دین شد :

 

هر كیم‌ تاپیلماسا آیدان‌ سوزوندن‌

دینه‌ منكر بولان‌ یزید یاغشی‌ دیر

معنی

هر كس كه وفای به عهد نكند

یزید كه منكر دین شد ، از او بهتر است

 

به عبارتی می ‌توان چنین گفت كه شاعر برای نشان دادن درجه قباحت و زشتیِ وفا نكردن به عهد و پیمان، به نماد زشت ‌ترین و كریه ‌ترین انسانها كه یزید باشد اشاره نموده و گفته است آن كه وفای به عهد نكند از یزید هم بدتر است.

مختومقلی در شعری دیگر، با كنایه ‌ای بسیار شاعرانه، یزید را در معنای كناییِ فردی بسیار فرصت طلب به كار می ‌برد كه اساس كارش بر سودجویی و منفعت طلبی است :

 

منكرلرجم‌ بولوپ‌ ییقدی‌ كعبه ‌نی‌

یزید گیتدی‌ آغاچلارین‌ ساتماغا

معنی

منكرها جمع شدند و كعبه را ویران كردند

و یزید رفت تا چوب‌های آن را بفروشد

و بالاخره در شعری دیگر ، شاعر تركمن لعنت بر یزید می‌فرستد و در مشاعره با شاعری دیگر چنین می پرسد :

مختومقلی‌ حقه‌ قول‌، رسول‌ - امت‌

مومنه‌ شكر ادیپ‌، یزیده‌ لعنت‌

پیغامبر سروری‌ رسول‌ محمد

محمد هاچان‌ معراجه‌ گیدیپ‌دیر

معنی:

مختومقلی بنده حق ، رسول و امت است

شكر بر مؤمن و لعنت بر یزید.

آیا می‌دانی سرور پیامبران حضرت محمد(ص)

چه زمانی عروج نمود؟

 



آچار سؤزلر : ترکمن, شعر,