زرتشت افسانه است

یازار :

+0 به یه ن
گوشه دیگری از تاریخ دروغین که به خورد ما داده اند. برای ما پیامبری دروغین ساخته اند. با این تاریخ سازیهای دروغین که اهداف سیاسی داشته؛ ما را در منطقه به جان همدیگر انداخته اند و فریب داده اند.
--------------------------


نوشتۀ علیرضا مناف زاده


خواندن کتاب ژان کِلنز مرا شگفت‌زده کرد. نمی‌دانم با شنیدن گوشه‌ای از سخنان او در این نوشته به شما چه حالتی دست  خواهد داده است. هویت ایرانی ما را سرآمدان سیاسی و فرهنگی ما در قرن گذشته با استناد به کارهای ایران‌شناسان غربی ساخته‌اند، اما گویا این ایران‌شناسان را دستچین کرده‌بودند.

در نیمۀ دوم قرن هیجدهم میلادی، مردی فرانسوی به نام آنکِتیل دوپِرُن برای به دست آوردن کتاب زرتشت رنج سفر به هند را بر خود هموار کرد و پس از تحمل سختی‌های فراوان سرانجام نسخه‌ای از کتاب اوستا را یافت و با خود به فرانسه آورد. این جست و جو‌گر خستگی‌ناپذیر چندین سال وقت گرانبهای خود را صرف ترجمۀ آن کتاب کرد و آن را در سال 1771 میلادی به چاپ ‌رساند و بدین‌سان، اروپاییان را برای نخستین بار با «دانش مُغان» که قرن‌ها دربارۀ آن داستان‌سَرایی کرده بودند، آشنا کرد. حاصل زحمت او بسیاری از دانشوران آن روزگار را ناامید کرد. زیرا اروپاییان در آن کتاب در پی اندیشه‌های ناب فلسفی بودند، اما آنچه می‌دیدند مشتی اوراد بود. وُلتر تَسخَرزنان پرسید: آیا این زرتشت همین سخنان پریشان و زننده را بر زبان رانده است؟ با این حال، زحمت مترجم بی‌نتیجه نماند. زیرا کنجکاوی پژوهشگران غربی را برانگیخت تا در فرهنگ باستانی ایران کند و کاو کنند.

پس از آنکِتیل دوپِرُن، پژوهشگران غربی پُرآوازه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران باستان به جست و جو پرداختند و باید گفت که آنچه امروز ما ایرانیان در بارۀ آن تاریخ و فرهنگ می‌دانیم، کم و بیش همه را مدیون آن پژوهشگران هستیم. یکی از آنان ژان کِلِنز، ایران‌شناس بلژیکی و استاد زبان‌ها و دین‌های هند و ایرانی در کُلِژ دُ فرانس، است که پژوهش‌هایش را دربارۀ اوستا و گات‌ها از چهل و پنج سال پیش آغاز کرده است. از او تاکنون بیش از ده کتاب و مقاله‌های بسیار منتشر شده است. در بارۀ موضوع‌های گوناگون مربوط به گات‌ها و اوستا بیشترین مقاله‌های دانشنامۀ ایرانیکا را نیز او نوشته است. این پژوهشگر در بارۀ اوستا و زرتشت دیدگاه‌های خاصی دارد که با دیدگاه‌های دیگران به کل فرق می‌کند. به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنم. به عقیدۀ او، گات‌ها یعنی کهن‌ترینِ بخش اوستا را، برخلاف آنچه تاکنون گمان می‌کردند، زرتشت ننوشته است و اصلاً زرتشت افسانه‌ای بیش نیست.

با حذف پیامبری به نام زرتشت با کتابی که به او نسبت داده‌اند چه باید کرد؟ به عقیدۀ ژان کِلِنز، گات‌ها را یک گروه دینی که ترکیب‌یافته از دو مکتب جداگانه بوده‌، برای خواندن در مناسک دینی سروده است. در آن سرودها نام زرتشت نه به صیغۀ اول شخص بلکه به صیغۀ سوم شخص آمده است. در نتیجه، آن سرودها راز و نیاز یک شخص با خدا نیست. از سوی دیگر، در آن سرودها نشانی از دعوت آدمیان برای پیوستن به دین نمی‌بینیم. در آن‌ها از تضاد خیر و شر یا از ناپسند شمردن خشونت و ستایش صلح سخنی به میان نیامده است. در مراسم گات‌هاخوانی که در روشنایی روز برگزار می‌شده، گاو قربانی می‌کرده‌اند. این ایده‌های نو، ویرانگر تصویری است که تاکنون از دین زرتشتی به سبب بدفهمی متن گات‌ها و تفسیرهای خودسرانه از آن سرودها ساخته‌اند.

استدلال‌ها و دیدگاه‌های ژان کِلِنز نباید پسندِ بسیاری از ایرانیان باشد، زیرا با تصویر ذهنی آنان از زرتشت و دین زرتشتی سازگار نیست. اما به یاد داشته باشیم که این تصویر ذهنی را نیز همین ایران‌شناسان غربی از قرن هیجدهم به این سو برای ما ساخته‌اند. آنچه تاکنون دربارۀ دین زرتشتی به ما گفته‌اند، همه نتیجۀ حدس و گمان‌‌ها و نظرپردازی‌های آنان بوده است. حتی خود زرتشتیان هند نیز به یاری همین پژوهشگران از نهُفت دین خود آگاهی یافته‌اند و بسیاری از سرآمدانشان به تفسیرهای همین غربیان از دین آنان گرویده‌اند. اما ایران‌شناسان غربی در دو سه قرن گذشته برپایۀ برداشتی نخبه‌گرا از تاریخ، چنان که ژان کلنز می‌گوید، از زرتشت افسانه‌ای، مردی بزرگ و تاریخی ساخته‌اند. این مرد بزرگ همان چیزی است که زمان تاریخی را از زمان بدَوی و غرب را از شرق جدا می‌کند. به گفتۀ کلنز، از نظر ایران شناسان غربی، زرتشت نیز مانند پادشاهان هخامنشی می‌بایست انسانی بزرگ باشد تا مانند آنان به تاریخ و به تمدن غربی تعلق داشته باشد.
به عقیدۀ ژان کِلِنز، ایران‌شناسانی مانند والتر هِنینگ با پیشداوری‌های نژادپرستانه به سراغ تاریخ باستان ایران رفته‌اند و به ایرانیان باستان نسبت‌هایی داده‌اند که واقعیت تاریخی ندارند. هنگامی که هنینگ می‌گوید ایرانیان باستان دارای قدرت سیاسی کم و بیش همانند دولت‌های مدرن بوده‌اند و نه بدویانی سرسپرده به شمن‌هایی که آن قدر می‌رقصیدند تا بیهوش شوند و کف به دهان مانند حیوانات زوزه می‌کشیدند، نشانۀ دیدگاه قوم‌مدارانۀ اوست. راستش را بخواهید، خواندن کتاب ژان کِلنز مرا شگفت‌زده کرد. نمی‌دانم با شنیدن گوشه‌ای از سخنان او در این برنامه به شما چه حالتی دست داده است. هویت ایرانی ما را سرآمدان سیاسی و فرهنگی ما در قرن گذشته با استناد به کارهای ایران‌شناسان غربی ساخته‌اند، اما گویا این ایران‌شناسان را دستچین کرده‌ بودند.

---------------------------------
سه هزار سال دروغ در تاریخ ایران
------------------
ﻓﻀﯿﻠﺖ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺭﻡ ) ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ
ﻭ ...
ﺩﺭ"""ﺩﯾﻦ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ ﻣﺠﻮﺳﯽ $$$ """ ﻗﺴﻤﺖ $$ 2

ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺝ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺭﻡ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺰﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺤﺎﺭﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﯽ ﺭﺍ
ﻣﻘﺪﺱ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﺩﻧﺪ؛
ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﻬﻦ ﺯﺭﺗﺸﺘﯽ، ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﻮﺩ، ﺣﮑﻢ ﺍﻭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ . ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﺴﯽ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ( ﺍﺯ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﺮﮒﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽﺷﺪ). ﺍﯾﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﻗﺪﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺩﺍﺷﺖ .
ﻣﻮﺭﺥ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ :»ﺣﮑﻢ ﻭ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﯾﺪﻭﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻘﺪﺱ ﺭﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﯾﺪ، ﺑﻪ ﻋﻘﺪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ، ﺣﮑﻢ ﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﮑﻢ ﻭ ﺣﺪ ﺷﺮﻋﯽ ﺯﻥ ﺭﺑﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺗﺶ ﻣﺮﮒ ﻭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺴﯿﻦ، ﺭﻭﺍﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺪﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞﺑﺨﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻪ ﮐﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺩﯾﻨﯽ، ﺍﯾﻦ ﺣﮑﻢ ﺍﺑﺮﺍﻡ ﻭ ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺧﻮﯾﺪﻭﺩﻩ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺭﺯﺍﻥ (=ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ (ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺨﻠّﺪ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ
ﺟﻤﻠﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮐﺒﯿﺮﻩ ﯼ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺨﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮐﺒﯿﺮﻩ ﯼ ﻣﺮﮒ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﮔﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻘﺪﺱ ﺧﻮﯾﺪﻭﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ، ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻭﯼ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺷﺮﻋﯽ ﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﺮﮒ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ «.
ﻣﻨﺒﻊ :
ﻭﻧﺪﯾﺪﺍﺩ، ﺷﺮﺡ ﻫﺎﺷﻢ ﺭﺿﯽ، ﺝ 2 ، ﺹ947 ، ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻓﻮﻕ ﺍﺯ
ﻗﺴﻤﺖ ﺷﺮﺡ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻌﯿﺪ ﻧﻔﯿﺴﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
» ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺤﺚ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻨﮑﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺳﻨﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻥ ﻫﺴﺖ، ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺯﺭﺩﺷﺖ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﺴﺖ ﻭ » ﺧﻮﯾﺘﮏ
ﺩﺱ « ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ .
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﯾﻦ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﺼﺮﯾﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺍﺷﺎﺭﺍﺗﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺷﺎﯾﺴﺖ ﻻﺷﺎﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﺻﺮﯾﺤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ :
» ﺧﻮﯾﺘﮏ ﺩﺱ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ «ﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﯾﮏ ﮔﻮﻧﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﯾﻦ ﮐﺮﺕ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﮑﻮﻩ ﯾﺰﺩﺍﻧﯽ ﻭ ﻋﺒﺎﺩﺗﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ «.
ﻣﻨﺒﻊ :
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺎﺳﺎﻧﯽ، ﺳﻌﯿﺪ ﻧﻔﯿﺴﯽ )ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ134 5
ﺵ ( ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﺍﺳﺎﻃﯿﺮ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ،1383 ﺵ، ﺹ 5


آچار سؤزلر : افسانه,

" آلپامیش" قهرمان افسانه ای ترك

یازار :

+0 به یه ن


اساتید ادبیات ازبكستان معتقدند قصه های آلپامیش به دنبال نوعی همبستگی بین انسان و خدا می باشد.چرا كه این قهرمان قدرت خود را ناشی از قدرت خدادانسته و پیروزی در مقابل دشمنان را بخاطر نیت خداطلبانة خود می داند.

آلپامیش نام قهرمانی افسانه ای است كه بر اساس برخی منابع از قرن دهم و برخی دیگر از قرن چهاردهم میلادی سینه به سینه روایت شده و در این روند به داستانهای منظوم و سنتی و بخشی از ادبیات شفاهی آسیای مركزی تبدیل گردیده است . بر اساس تخمین كارشناسان ادبیات شفاهی ،تاكنون چهارده هزار بیت شعر تركی در مورد آلپامیش جمع آوری شده است.
بر اساس روایات منقول،آلپامیش با داستانهای سنتی قبایل ترك در دشت قبچاق یعنی منطقه ای كه مغولستان ، قزاقستان، قرقیزستان و بخشی از ازبكستان را در بر می گیرد آمیخته است.این قهرمان را می توان با ماناس در داستان های قرقیزی و یا رستم در داستان های فارسی مقایسه نمود. ملیت های قزاق، قره قالپاق و باشقیرهای تاتار،آلپامیش را از خود می دانند و هریك به گونه ای از این قهرمان یاد می كنند.ازبكها نام این قهرمان را «آلپامیش» ، قزاقها و قره قالپاقها«آلپامیس» ،اهالی كوهستان آلتای «آق پومیش یا آلپومیش»، باشقیرهای تاتار«آلپمیش» و تاتارهای قزاق«آلپامیشته» می نامند.آلپامیش در میان تاجیكها به دلیل حاكمیت زبان فارسی جایگاه ویژه ای ندارد.
در قرون 16 و 17 هنگامی كه قلماقها (یكی از قبایل ترك) به دشت قبچاق حمله كردند برخی از ادیبان زمان،جمع آوری متون مختلف از داستانهای آلپامیش را برای حفظ ادبیات ترك،ضروری دانسته و به این امر اقدام نمودند. از آن زمان تاكنون دو متن بزرگ و اصلی و سی متن كوچك از این داستانها جمع آوری و حفظ شده است.فاضل یولداش اوغلی نقال و نویسنده معروف ازبك در جمع آوری و بازنویسی متون اصلی اهتمام ویژه ای داشت و تلاش های وی باعث شد تا این متون نایاب تجدید چاپ شده و از طریق كتابخانه های ازبكستان در دسترس علاقمندان قرارگیرد.
در این داستانها آلپامیش یك شخصیت ظلم ستیز است كه برای حفظ استقلال و یكپارچگی و استقرار صلح و آرامش مبارزه می كند. وی با اخلاق حسنه و حسن سلوك می تواند الگوی مردم خود باشد.عشق به میهن،علاقه به مردم و صداقت در رفتار از خصوصیات آلپامیش است.ازشخصیتهای دیگر داستانهای آلپامیش،دختری به نام «بارچین» است كه محبوبه الپامیش می باشد. همچنین «قلدرغاچ» خواهر و یادگار آلپامیش است.
زندگی آلپامیش به دو دوره تقسیم شده است در دوره اول ، وی برای نجات محبوبش «برچین» كه توسط قلماق ها اسیر شده به آن سرزمین سفر كرده و با پهلوانهای قلماق مصاف میكند.وی پس از نجات «برچین» با وی ازدواج كرده و پدر وی را به قبیله خود منتقل می كند.
در دوره دوم،آلپامیش برای نجات پدر و مادر همسر خود از دست قلماق ها با تابچه خان حاكم ظالم قلماق می جنگد اما شكست خورده و اسیر می شود و هفت سال در زندان قلماق ها می ماند.وی پس از این مدت از زندان فرار كرده و حاكم ظالم را می كشد و دوست خود كیقباد را بجای وی بر مسند قدرت می نشاند و به سرزمین خود باز می گردد.
از زاویه ای دیگر می توان گفت كه حماسه آلپامیش داستان جنگ بین دو قبیله قنغرات متعلق به آلپامیش و قبیله قلماق متعلق به دشمن می باشد كه بی شباهت به جنگهای ایران و توران در شاهنامه فردوسی نیست .
آلپامیش اولین نماینده ادبیات شفاهی ترك زبانان آسیای مركزی می باشد.این داستانها به عنوان منابع تاریخی برای هویت قومی ترك زبانان از آلتای شرقی تا كوههای اورال تلقی شده و  روسها با تبلیغ ناسیونالیسم روسی سعی در تحریف و حذف ادبیات فولكلوریك ملل آسیای مركزی را داشته و در این روند بسیاری از متون داستانی الپامیش را نابود یا تحریف نموده اند.
البته از آنجا كه نقالها جایگاه خاصی در ادبیات سنتی منطقه داشته و دارند امكان نابودی كامل قصه های آلپامیش وجود نداشت و در حقیقت نقالها در یك حركت مبارزاتی ، داستانهای آلپامیش را با اهداف ضد روسی ،‌ مسیحیت گریزی و ملی گرایی به نسل بعد انتقال داده اند.
استفاده از منابع اسلامی در نقل این داستانها ار نكات حائز توجه می باشد.بعد از قرن دهم و بخصوص در قرون چهارده تا هفده میلادی به دلیل اعتقادات اسلامی مردم،داستانهای آلپامیش با اسلام آمیختگی خاصی پیدا كرد و روایاتی از كتب قضاوت نامه و فتح نامه به این داستانها اضافه شد و نقالها كه بیشتر دارای گرایشات و اعتقادات اسلامی بودند پیروزی آلپامیش را ناشی از قدرت خدا و تعالیم اسلامی و تمسك به سیره پیامبر(ص) می دانستند.و حتی امروز نیز یكی از مباحث آكادمی ادبیات ازبكستان اسلام و آلپامیش است.چندی قبل نیز رادیوی ملی ازبكستان با حضور ادبای كشور در مورد آلپامیش و اسلام برنامه ویژه ای اجرا نمود.اساتید ادبیات ازبكستان معتقدند قصه های آلپامیش به دنبال نوعی همبستگی بین انسان و خدا می باشد.چرا كه این قهرمان قدرت خود را ناشی از قدرت خدادانسته و پیروزی در مقابل دشمنان را بخاطر نیت خداطلبانة خود می داند.
نكته دیگر اینكه این داستانها در هنگام كفتكو از آداب و سنن ملل منطقه،به موسیقی توجه خاصی داشته و استفاده از صوت موذن در زمانهای مختلف را حركتی نه فقط برای دعوت به نماز بلكه برای حفظ فرهنگ مردم این سرزمین بشمار می آورد.نقالان نیز به هنگام نقل بخش های مذهبی داستان از شیوه خاصی نظیر تلاوت قران و نوحه كه به آن قرائت مذهبی می گویند استفاده می كنند كه این امر آمیختگی داستان با مفاهیم اسلامی را تائید می كند. در این داستانها، پس از پیروزی آلپامیش بر دشمنان كه خائنین به ملت خطاب می شوند،فرد مجرم اعدام نمی شود بلكه در راه خدا آزاد شده و به یافتن راهی برای حركت به سوی معبود اصلی یعنی خداوند ترغیب می شود.
داستانهای آلپامیش معمولا دارای سه بعد می باشد.این ابعاد عبارتند از:
1-بعد حماسی(قهرمانی)
2-بعد عاشقانه
3-بعد تربیتی
در بعد حماسی،داستان قهرمانی های آلپامیش و پیروزیهای وی بر علیه ستمكاران و نیروهائی كه قصد ایجاد تفرقه و شكاف در میان قبایل دارند،نقل می شود.در این مرحله وی مبارزه برای آزادی معشوقه خود را تنها یك انگیزه فردی ندانسته و آن را در جهت نابودی ظلم و ایجاد تفاهم میان قبایل تلقی می نماید.مبارزات الپامیش برای نجات معشوقه و جانبازیهای وی در این راه كه حتی منجر به اسارت طویل المدت وی می گردد و همچنین اشعاری كه در دوران جنگ و اسارت برای معشوقه خود می سراید از لطافت خاصی برخوردار بوده و با داستانهای بیژن و منیژه و شیرین و فرهاد قابل مقایسه است. این داستانها در كنار ابعاد حماسی و عاشقانه دارای لطائف و نصایح تربیتی نیز بوده و با استفاده از نظم ونثر.خصائل نیكوی انسان از جمله صداقت،میهن دوستی،بزرگ منشی ، مناعت طبع،احترام به بزرگان و مبارزه برای نابودی ظلم را ترغیب می كند.
در برخی از قصه های آلپامیش تمام ابعاد سه گانه وجود داشته و این داستانها كه به قصه های بلند موسومند طرفداران بیشتری در میان توده های مردم دارند.معمولا نقالان برای روایت قصه های آلپامیش مشكلات خاصی دارند.آنها برای راضی كردن مخاطبین باید تمام داستان را تعریف كرده و از خلاصه گوئی و افزودن مطالب اضافه به داستان پرهیز نمایند نقالان حتی باید با لهجه شخصیت های داستان صحبت كرده و داستان را با موسیقی و رقصهای سنتی آمیخته كنند.در برخی از شهرستانها داستانهای آلپامیش در مجالس عروسی و ختنه سوران نقل شده كه موجب ایجاد فضای فرهنگی در مراسم می گردد و همین امر موجب حفظ داستانهای فولكلوریك آلپامیش شده است.

در سالهای اخیر سمینارهائی در جهت حفظ و ترویج ابعاد فرهنگی داستانهای آلپامیش به عنوان ادبیات شفاهی منطقه در كشورهای اسیای مركزی برپا شده است.برگزاری كنفرانس بزرگداشت هزاره آلپامیش در ازبكستان از این نمونه اقدامات تلقی می گردد و به نظر می رسد با مرور زمان ابعاد بیشتری از این حماسه تاریخی مردم آسیای مركزی روشن گردد.
منابع:
H.B.Paskoy – Central Asian identity under the Russian rule  
Abubekir Anmadjan Divay -Alpamish 



آچار سؤزلر : ترک, افسانه, قهرمان,