‌سیزده اصطلاح تركی در یك اسپ‌نامة فارسی(2)

یازار :

+0 به یه ن

نویسنده :محمد اردم





10. منقو(mıŋov): ضبط تلفظ كلمه با توجه به تلفظ تركی آذربایجانی است. زیرا این كلمه همانند مدخل قبلی(كتو) و مدخل بعدی(سقّو) و كلمات ساخلو(saxlov) و تیمو(tımov) نمونة تیپیك تحولِ پسوند AgU  به –ov است كه در تركی آذربایجانی و تركیِ‌ قیپچاق رایج بوده است. 10. منقو(mıŋov): ضبط تلفظ كلمه با توجه به تلفظ تركی آذربایجانی است. زیرا این كلمه همانند مدخل قبلی(كتو) و مدخل بعدی(سقّو) و كلمات ساخلو(saxlov) و تیمو(tımov) نمونة تیپیك تحولِ پسوند AgU  به –ov است كه در تركی آذربایجانی و تركیِ‌ قیپچاق رایج بوده است. معادل لفظ در تركی عثمانی maŋkavı است كه بعلت شباهت جزء دوم با كلمة قفا(qafa) به mankafa در تركی جدید مبدّل شده و بعضی به اشتباه آن را مركب از man(= عیب و نقص) و قفا(=سر، كلّه و مغز) دانسته‌اند. این كلمه در فرمهای maŋav و maŋaqaq (كودكس كومانیكوس) در تركی قیپچاق ضبط شده است. به احتمال زیاد كلمه از maŋqa(= به معنای ترشحات بینی در بسیاری از زبانها و لهجات تركی)، و با كمك پسوند AgU مشتق شده است. از اینجا شكل قدیمی‌تر فرم عثمانی كلمه بازسازی می‌شود: *maŋaġu . وجه اشتقاق روشن است. زیرا "منقو" نوعی زكام شدید است و مرحوم دهخدا نیز این نكته را در لغتنامه‌اش، البته بدون بیان منشأ و شاهد ذكر كرده است.  منقو را اطهر رانكوهی در ابیات زیر آورده است: اگر منقو شود اسپ تو (مهراس)/سبب را و علامت را تو بشناس// كتو بوده در اول گشته سقو/علاجش را نكردی، گشت منقو(ص 401). ظاهراً منقو معادل مشمشه(glanders)، از امراض مهلك اسپ است.

11. قیصر(qeysär): در تركی آذربایجانی و قشقایی(با فرم قئیسره(qeysärä) قاشقایی سوزلوگو، ص 623) به معنای كرخت، و معیوب(دفرمه) شدن اعضای بدن در اثر سرما و برودت است. در فرهنگهای موجود ذكری از این كلمه نیست. این واژه در فرهنگ كردی-فارسی هه‌ژار دیده می‌شود كه باید دخیل از تركی باشد. احتمال دارد كه لفظ مزبور از ریشه قایماق(خم و معوج شدن، جمع شدن چربی روی شیر و توسعاً منجمد شدن) با كمك پسوند فعل‌ساز -سه/سا- ایجاد شده باشد. به هر حال چون كلمه عربی نیست املای قیصر اشتباه و به علت تاثیر contamination لقب معروف سلاطین روم است. بیت: هر آن اسپی كه قیصر كرده زین سان/علاجش گر نمایی هست آسان.

12. سقّو(saqqov/säqqov): به معنای ذكام و سرماخوردگی شدید در فارسی معاصر هم رواجی دارد. ضبط‌های مختلفی از این كلمه در فرهنگ‌ها دیده میشود. فرهنگ سخن آن را بدون شاهد ادبی ذكر كرده و منشا كلمه را با علامت؟ نامشخص رها كرده است. در متون عثمانی دو كلمه مشابه با همین معنا آمده است: saqaġu و  saġıraġu . اوّلی در تركی استانبولی به صورت sakağı درآمده است. در دومی صدایġ وسط دو حرف صدادار دلالت بر نون نازال(خیشومی) در فرم قدیمی‌تر كلمه دارد. در واقع، هم در دیوان‌لغات الترك محمود الكاشغری و هم در متون اویغوری، كلمه‌یی با املای säŋrägü  وجود دارد كه به عقیدة مارسل اردال از säŋir (به معنای دماغة كوه. سنگر در فارسی از اینجاست) با كمك پسوند AgU مشتق شده است[3]. ربط سمانتیك سنگیر/دماغه با بینی و ترشحات آن آشكارست. تیمو(tımov) به معنای انسداد مجاری و سینوسهای بینی به علت سرماخوردگی (گریپ) نیز با این پسوند قابل تحلیل است. در آن صورت، فرم tumaġu شكل قدیمی كلمه خواهد بود كه از توم به معنای سرما در تركی قدیم مشتق می‌شود(قیاس كنید با اسم شهر دوملو پینار در آناتولی).

 اما كلمه saqaġu، به عقیده سئوان نیشانیان(Sevan Nişanyan) از ریشة فعل فرضی *saq- مشتق شده كه معنای آن "چسبیدن، كیپ شدن و ورآمدن" بوده است. همین فعل ریشة دو كلمة آشنای ساقیز/سقز(saqqız) و ساقیرقو/ ساقیرقا(saqırqu/ saqırqa) نیز به حساب می‌آید. در معنای هر دو كلمة فوق چسبیدن وجود دارد. واژة دوم كه به معنا كنه(انگل معروف) است در بعضی لهجات آذربایجان به صورت ساققیرگنه(saqqırgene) تلفظ می‌شود  و احتمالاً جزء دوم تحت تاثیر كنه فارسی بدین شكل متحول شده است. از تشدید صدایq در هر سه مشتق از فعل مفروض *saq-  استنباط می‌شود كه صدای a در بن فعل كشیده(long/uzun) بوده و باید فعل مزبور را به شكل *sāq- بازسازی كرد.

13. قزل‌قور[ت](qızılqurt): احتمالاً صدای تاء به اقتضای وزن شعر حذف شده است. قزل‌قورت در لغتنامة دهخدا و فرهنگ سخن آمده اما به معنای نوعی نفرین در زبان روزمره و نه اسم بیماری. قزل قورت به احتمال زیاد، بیماری انگلی معروف با اسم علمی strongylos vulgaris است كه توسط نماتودهای موسوم به phylum nematodae ایجاد می‌شود. محل نشو و نمای انگل قزل‌قورت رودة بزرگ حیوان میزبان است، اما وارد شریانهای متصل به روده نیز می‌شود و لذا بسیار خطرناك است(سوژة نفرین شدن هم از اینجاست!). دهخدا اصطلاح را مركب از قزل(=سرخ) و قورت(=گرگ) می‌داند!

قورت/قورد دو معنای شایع در تركی دارد: 1)گرگ، 2)كِرم. معنای اصلی و اصیل دومی است كه امروزه در آذربایجان همین معنا با فرمِ مُصغّر كلمه(قورداق) هم ادا می‌شود. معنای اولی حاصل نوعی حُسن تعبیر یا به تعبیر تركی اؤرتمه‌جه(Euphemism) در تركی غربی/اوغوزی ‌است. زیرا بنا به دلایلی كه مجال ذكرشان نیست(و البته در منابع و كتب مربوطه قابل مطالعه است) در نزد اقوام ترك، گرگ حیوانی سمبلیك، قدرتمند و مقدس محسوب می‌شده، بطوری ذكر نامش تابو بوده و انسانها می‎كوشیدند، به صورت غیرمستقیم از آن نام ببرند. در فولكلور آذربایجان این اعتقاد دیده می‌شود كه تلفّظ نام گرگ موجب ظهور و حضورش می‌شود(قورت دئدیك قولاغی گؤرسندی) و در عین حال گرگ سمبل شانس و بخت است(قوردو اولامیش: شانس به او روی آورده) و .. لذا به جای اسم رایج و قدیمی گرگ(بؤری=böri)، كلمه‌یی غیرمستقیم(قورت= كرم) رواج یافته و بعدها با نرمالیزاسیون و عادی شدن اسم قورت، لفظ فارسی جانور/جاناوار (كه معنایش مطلقِ حیوان است)، در آذربایجان و آناتولی رواجی یافته است.

جمع‌بندی

از سیزده كلمة بررسی شده، فقط قزل قورت و سقو در فرهنگ سخن آمده؛ آن هم بدون شاهد و مثال. منشأ سقو نامعلوم و معنای اصلی قزل قورت مغفول مانده است. در لغتنامة دهخدا هم الفاظ ساریمه، آله، قتور، قراجه، قراقوش(به معنای نوعی بیماری)، بقه ذكر نشده و باقی كلمات هم بدون شاهد و با عنوان "یادداشت مؤلف" ضبط شده‌اند. الفاظ ساریمه، كتو، قیصر، و قراجه محتاج تحقیق بیشترند.

 



آچار سؤزلر : فارسی, تورک,

‌سیزده اصطلاح تركی در یك اسپ‌نامة فارسی(1)

یازار :

+0 به یه ن

نویسنده :محمد اردم






فرسنامه‎ها یا اسپ‌نامه‌ها رساله‌های مختصر یا مطوّلی بودند كه در آنها از شناخت انواعِ اسپ و عیوب و امراض اسپان و مداوای امراض اسپ بحث می‌شد. یكی از اسپ‌نامه‌های بالنسبه متاخر، منظومه‌یی است سرودة اطهر رانكوهی املشی(اهل املش گیلان) و متعلق به عصر قاجاریه.

سیزده اصطلاح تركی در یك اسپ‌نامة فارسی

 

مقدمه

فرسنامه‎ها یا اسپ‌نامه‌ها رساله‌های مختصر یا مطوّلی بودند كه در آنها از شناخت انواعِ اسپ و عیوب و امراض اسپان و مداوای امراض اسپ بحث می‌شد. یكی از اسپ‌نامه‌های بالنسبه متاخر، منظومه‌یی است سرودة اطهر رانكوهی املشی(اهل املش گیلان) و متعلق به عصر قاجاریه. رساله را آقای احمد اداره‌چی گیلانی در یادنامه اقبال یغمایی چاپ كرده است[1]. آنچه در این فرسنامه جلب توجه می‌كند، وجود تعداد قابل توجه واژگان و مصطلحات تركی در آن است. این امر مبین اتكای اثر بر زبان شفاهی و تجارب سپاهیان و قشون قاجاری است. زیرا تعداد جالب توجهی از این اصطلاحات در زبان روزمره و افواهی فارسی‌زبانان شایع بوده و در منابعی چون لغتنامة دهخدا آمده است، اما در آثار مكتوب كمتر ضبط شده و بدین لحاظ در منابع مذكور هم بدون شاهد آمده‌اند. رساله مورد بحث قسمتی از خلاء فوق را پُر می‌كند. یازده واژه از كلمات تركی رساله در فرهنگ سخن نیامده‎ است. در ادامه ضمن ذكر واژگان تركی رساله، در حدّ وسع و بضاعت، به ضبط صحیح و تحلیل آنها هم مبادرت خواهد شد.

1. آله (Ala): به معنای رنگارنگ، قسمی حریر، و زیبا آمده[2] و در عین یكی از معانی متداول آن لكه و پیس است كه مولف هم آن معنا را مراد كرده است:" در بیانِ لكّة فرس كه به اصطلاح اله می‌گویندش"(ص 413).

2. قراقوش(qaraquş): در معنای نوعی از امراض اسپ در فرهنگهای فارسی مضبوط نیست. در لغتنامة دهخدا به معنای عقاب آمده كه معنای دیگر این كلمه است. در فرهنگ عامة تركی آناتولی به معنای آماس و ورم در پای اسپ هنوز رایج است. بیان اطهر رانكوهی هم چندان متفاوت نیست، آمای به جای تورم از استخوان یاد میكند: قراقوش آنكه در بالای زانو/ برآید استخوانی ای نكوخو(ص 401).

3. بقه(baqa): كلمه‌یی با این هیآت در متون مشاهده نمی‌شود، احتمالاً ضبط دیگری از بغه/باغا(baġa) باشد. بغه/باغا به معنای تومور،آماس و ورم در لهجه‌های محلی تركی وجود دارد. رابطة احتمالی آن با بغه/باغا در معنای لاك‌پشت و قورباغه بر من معلوم نشد. آیا شباهت ظاهری باعث این تسمیه شده است؟ بقه دردی است كاندر دست بور است/سبب ای یار عاقل ضرب زور است(ص 406).

4.  یمان(yaman): علاوه بر معانی "بد، شدید و بدخیم" بوده و در بعضی فرهنگها معادل داءالفیل (elephantiasis) تلقی شده كه التهابات و حجیم شدن اعضای تحتانی انسان و حیوانات، به علت انسداد عروق لنفاوی است. احتمالاً منظور اطهر رانكوهی نیز همین بیماری است: یمان گر بر درون زد زود بشناس/از آنجایی كه اندامش آماس(ص 404).

5. قتور(qotur/qutur): در منظومه به صورت فتور آمده كه ممكن است تصحیح ناشر باشد. فتور به معنای قسمی بیماری جایی ثبت نشده و معانی ضعف، سستی و رخوت برای بیت و متن مناسب به نظر نمیرسد: اگر گردد قتور اسپ تگاور/ علاجش را بدان ای نیك‌منظر(ص 408).

قوتو/قوتور از لغات رایج در لهجات و زبانهای تركی است كه معادل گال/جرب و scabies/mange انگلیسی بوده و خارش ناشی از انگلِ مخصوص گال است. تا زمان ورود طب مدرن، در طب سنّتی و محلی از آب بعضی چشمه‌ها(احتمالاً به دلیل داشتن املاح و مواد معدنی) برای مداوای قوتور استفاده میشد و از این روست كه با اعلام جغرافیایی نظیر قوتور سویو(مشگین)، قوتور بولاغی(میانه) و .. مواجه می‌شویم.  

6. سراجه(sıraca): به معنای دمل(یا دملهایی كه در یك ردیف قرار دارند) بوده و معادل بیماری خنازیر محسوب میشود. واژة مزبور باید مركب از sıra(به معنای ردیف و صف) و جه/جا( پسوندی كه در اسامی تعداد زیادی از امراض دیده میشود) باشد. بیت: اگر گردد سراجه اسپ شبرنگ/علاجش بازجوی ای مرد فرهنگ(ص 403).

7. قراجه(qaraca): در فرهنگها و لغتنامه‌های موجود قراجه به معنایی كه در بیت آمده و نوعی بیماری اسپ از آن مراد شده، یافت نشد. از ابیات اطهر رانكوهی هم نتوانستم ماهیت آن را دریابم: قراجه آورد گر اشهب تو/ زیاده میشود تاب(و) تب تو(ص 402). اما اتیمولوژی آن بدیهی است: قرا+ جه/جا(ر.ك به مادة 6).

8. كتو(kätov): این لفظ در لغتنامه دهخدا با عنوان یادداشت مولف و بدون شاهد آمده و نوعی از امراض اسپان تلقی شده است. با آنكه كتو به معنای نوعی از سرماخوردگی در آذربایجان وجود دارد و براساس شكل ظاهری كلمه هم میتوان اشتقاق با كمك پسوند AgU را برایش فرض كرد، اما در نهایت دربارة اتیمولوژی نمی‌توانم اظهار نظر قطعی كنم. تحلیلkekov< kekegü  ketov<* هم رضایت‌بخش نیست. زیرا غیر از اشكالات مورفولوژیك، به لحاظ سمانتیك و معنایی نیز، مشكل وجود دارد.(  Kekegüدر تركی قدیم به معنای فرد دارای لكنت زبان است). برای شاهد ر.ك به مادة 10.

9. ساریمه(sarıma): از كلمات تیپیك تركی آذربایجانی است كه معادل آن در آناتولی سارمه/سارمه(sarma) است. اما معنای آن كاملاً روشن نیست: دلا ساریمه هم آزار بور است/ سبب هم ای برادر ضرب زور است(ص 423). احتمالاً منظور نوعی ورم حلقوی دور پای اسپ یا نظایر آن باید باشد، زیرا لفظ ساریماق/سارماق(مصدر و منشا كلمة مانحن فیه) بر پیچیدن، بانداژ كردن و احاطه كردن دلالت دارد.




[1]  . احمد اداره‌چی گیلانی، " اسپ‌نامه‌ اثر اطهر رانكوهی املشی"، در: نامة اقبال: یادنامة اقبالِ یغمایی، به كوشش: علی  آل داود، تهران: هیرمند، 1377. صص 423-398

[2]  . پرفسور مینورسكی معتقد است كه اسم عالی قاپو(در اصفهان و اردبیل) در اصل آلاقاپو بوده به معنای اخیر كلمه.

[3] Erdal, Marcel‚Old Turkic Word Formation,  Vol.1Wiesbaden: Otto Harrasowitz, 1991. P. 162




آچار سؤزلر : فارسی, تورک,

خط تركی سیاقی

یازار :

+0 به یه ن

(تصویر : خط سیاقی، تحفه ی فعالیت مكتب خانه ها، از وبلاگ اوزون قویوق)

 

منبع ز:زبان .ادبیات تركان خراسان


اشاره : توركان اویغور از متمدنترین و از پیشگامان تمدن و فرهنگ در میان اقوام باستانی تورك بوده اند. در تاریخ توركی نام اویغورها آنچنان با مفاهیم فرهنگ و تمدن عجین و حتی مترادف شده است كه امروزه در زبان تركی مفهوم " متمدن " با كلمه " اویقار : Uyqar " ادا می گردد (از مصدر اویماق : Uymaq به معنی هماهنگ، سازگار و منطبق شدن). خط توركی اویغوری كه یكی از خطوط رسمی و دولتی دولت های تورك حاكم بر ایران بوده است

خط تركی سیاقی : در زمان های قدیم در میان تركان ایران و آذربایجان و... در میان كسبه ترك با سواد خطی ریاضی بنام خط سیاق مرسوم بود كه به عنوان وسیله ای برای نوشتن قیمت ها و ارقام و اعداد و یاد داشت كردن اقلام نسیه به حساب مشتری بكار می رفت. كاسب های بیسواد نیز با كمك فرزندان و یا دیگران این حساب ها را یادداشت می كردند. بخش بسیار بزرگی از اسناد تاریخی و مكاتبات دولت های تركی حاكم در ایران،از جمله قارا قویونلو، آغ قویونلو، صفوی، افشار و قاجار كه بالغ بر میلیون ها عدد می شود، به خط سیاق است. كلمه " سیاق " از فعل سایماق ( Saymaq ) تركی به معنی شمردن گرفته شده است (از همین ریشه كلمه " ساییق " در زبان تركی به معانی هوشیار، بیدار، نیمه بیدار، دارای خواب سبك، محتاط، دقیق، شمرده شده، به حساب آمده، مورد احترام.... و كلمه " سایاق " به معنی نوع، طور، سبك، قاعده، روش....، است). این خط را كه امروزه نیز در میان بعضی از بازاریان قدیمی ترك رواج دارد از بقایای خط و الفبای قدیم توركان یعنی اویغوری شمرده اند. اعداد در این خط با دو واحد قیران ( Qıran ) (از لقب فتحعلی شاه قاجار، صاحب قران) و تومه ن ( Tümәn ) یا تومان (كلمه ای تركی به معنی ده هزار) حساب می شوند و با آن می توان تا رقم ٩٩٩٩٩٩٩ را نشان داد.

برخی خط سیاق را ایجاد شده از خط سیاق و یا سیاقت رایج در ممالك اسلامی شمرده اند. انواع خطوط اصلی موجود در آثار و كتب خطی رایج در ممالك اسلامی در تمدن اسلامی عبارتند از: كوفی، نسخ، ثلث، محقق، ریحان، رقاع، توقیع، تعلیق، شكسته تعلیق، نستعلیق و شكسته نستعلیق. بعدها در دوره‌های متأخر، از سوی عثمانیان برای محاسبات دیوانی، اسناد و دفاتر داخل و خرج، شیوه‌ دیگری مورد استفاده قرار گرفت كه به خط سیاق و یا سیاقت معروف شد. كاتبان این خط برای اعداد و كلمات اختصاری وضع می‌كردند كه خواندن آن برای بسیاری آسان نبود. به همه حال، حتی اگر خط مورد استفاده كسبه ترك، بازمانده خط اویغوری نبوده بلكه مربوط به خط سیاقت بوده باشد، باز منشایی توركی دارد. زیرا خط " سیاق " (سیاقت) به همراه خطوطی مانند " دیوانی "، " دیوانی جلی "، " رقاع "، و ..... توسط تركان عثمانی و خطوط " نستعلیق " و " شكسته نستعلیق " توسط تركان آزربایجانی بوجود آمده اند. (خط نستعلیق، تا پذیرش الفبای لاتینی، خط ملی تركان آزربایجانی بوده است).

قایناق : سوزموز



آچار سؤزلر : تورک,

زبان مردم تورك ایران و علم

یازار :

+0 به یه ن

یازار:    خزر اوغلی



نقاط قوت و ضعف

هر ملتی و هر فرهنگی و هر زبانی به جای خود نقاط قوت و ضعفی دارد.

ما با ملل دیگر كاری نداریم. ما باید به آینه بنگریم و لااقل صورت ظاهر خویش بیاراییم. به آینه حقیقت بین بنگریم و درون و باطن خویش بیاراییم. چشم بصیرت خویش را قدرتمند نماییم تا بتوانیم داخل و بیرون خویش را از ضعفها بیالاییم.

ما مردم تورك ایران به هر دلیلی بیرونی و درونی در این صد سال اخیر محروم از حقوق انسانی خویش و متحمل خسران زیادی شده ایم. چیزی كه واقع شده و گذشته را نمی توان برگرداند. و میتوان امروز را دریافت و حال روز بهتر و آینده ای روشنتر را ساخت.

مهمترین كار نقد است. نقد گذشته و حال. این نقد بسان همان آینه می ماند كه می تواند به ما كمك نماید در جهت بهبود.

البته مقایسه نیز به كار نقد می آید. اینكه ملل قدرتمند چه كرده اند و ما چه و این خود می تواند چراغ راه ما باشد و البته نه به تمامی.

با مقایسه مردم جهان پی به مهمترین مسئله كاستی های خود میرسیم و آن درك این واقعیت است كه عدم رواج صحیح علم بین مردم ما منجر به ضعف عمومی ما شده است.

رنسانس و بیداری غرب منجر به عمومی شدن علم و ترجمان علم به زبان قابل درك عموم مردم اوروپا شد و چنین شد كه غربیان توانستند گوی سبقت را از ملل شرق بربایند.

علم را چگونه میتوان در جامعه اشاعه داد؟ علم مهمترین راه قوت بخشیدن و قوام ملتها است. اگر در فرهنگ مردم علم وارد شود خود بخود خواهیم توانست علم را بین مردم اشاعه دهیم. یعنی مانعی برای پیشرفت مردم وجود دارد و آن در بسته فرهنگ است. برای باز نمودن هر در بسته ای باید كلیدی داشت. كلید عالی قاپوی فرهنگ همانا زبان مردم است. اگر بتوان علم را در زبان مردم مفهوم نمود حتم كه علم در بین مردم اشاعه خواهد یافت.

در توركیه قدمهای مهمی برای ارتقای زبان مردم برداشته شده است.

پس اختلاف فاحش در وضعیت رفاهی  و زندگی جمعیت كشور توركیه با همسایگانش چون عراق و سوریه را می بینیم و می توانیم بفهمیم این اختلاف در چیست و با مقایسه توركیه و افغانستان میتوانیم به درك درستی در روند پیشرفت نائل شویم.

مشكل توركیه امروز این است كه باید بیشتر و بیشتر ذهن مردم را با علم آشنا نماید ولی در افغانستان هنوز در ابتدای راه است.

و اما ما توركان ایران. ما نیز همین مشكلات را بصورت عمده تر متحمل هستیم، زیرا مردم ما از داشتن مدارس و دانشگاهها به زبان اصیل خود یعنی توركی محروم هستند و همینطور مردم كورد ایران و بلوچها و دیگران.

اگر می بینیم كه در محافل خانوادگی و فامیلی و دوست و آشنا  بیشتر چشم و هم چشمی و تعارفات كاذب وجود دارد و اگر می بینیم كه دانشمندان ما در سرزمین و كشور خود نمی توانند بازده مناسبی داشته باشند و مسایل مختلفی مانع از پژوهشهای آنان میگردد ولی همان دانشمندان ما در غرب فرصتی یافته  و می توانند خودی نشان دهند و برنده جوایز ارزنده بین المللی گردند و یا باعث حل یك مسئله علمی گردند، دلایل كاملا اجتماعی و فرهنگی دارد.

اجتماع و فرهنگ رایج در بین مردم همان دغدغه های فكری آنها است كه در محدوده زبانی آنها میگنجد.

یك روستایی با زبان آشنای خود دغدغه های یك روستایی را دارد و كاملا درست و بجاست ولی یك محقق و دانشمند به دلیل اینكه علم را با زبان دیگری آموخته پس نمی تواند در محفلها و گردهماییهای بین خویشان و آشنایانش علم را مطرح نماید، چون زبان آشنای آن محفلها عاری از مفاهیم مدرن علمی است و نهایت آنها بتوانند از زبان آشنای خویشان خود در همان جهت روزمرگی بهره ببرند و اگر بخواهند مفاهیم علمی را در آن محافل مطرح نمایند بدلیل عدم فهم آن زبان علمی و اصطلاحات از سوی جمع، در بین جمع خستگی و خمودی اتفاق می افتد كه خارج از تحمل جمع خواهد بود هر چند كه عده ای هم سری تكان دهند و سعی نمایند آن پژهشگران را تشویق نمایند. ولی ارتباط صحیحی ایجاد نخواهد شد و در نتیجه منجر به واكنشهای پنهان در جهت دفع یكدیگر خواهند داشت.

البته توجه به انگیزه جمع شدن و گردهمایی در جهت اشاعه مفاهیم علمی نیز می تواند ثمر بخش باشد. یعنی ارایه مطلب علمی مناسب باشد با انگیزه های جمع. باید مطلب علمی مخاطب داشته باشد.

برای ایجاد تحول در ملل شرق از جمله خاورمیانه و خصوصا ما مردم تورك ایران باید علم وارد زبان مردم بشود. خوشبختانه امروز از طرف فعالین مدنی توركان ایران برای جمع آوری فولكلور و حتی كلمات و واژگان متعدد مدنی آغاز شده. با تاثیر پذیری مثبت از زبان ارتقا یافته مردم توركیه و جمهوری آزربایجان محققان فرهنگی توركان ایران توانسته اند موج جدید علم خواهی را ایجاد نمایند. در تلاشند تا اصطلاحات علمی را هر چه بیشتر نزدیك به زبان مردم تورك ایران بكنند. با استفاده از واژگان اصیلی كه در حال و در گذشته ای نه چندان دور بین این مردم رایج بوده و منطبق نمودن آنها با علم مدرن در سیر تكوین زبانی علمی برای مردم تورك زبان ایران هستند.

این به نوبه خود سزاوار تشویق است و برای ما مسرت بخش.

امیدوارم با درك درست فرهنگ زبان مردم تورك ایران و شناخت صحیح علم ایندو را با هم آشتی داده و سرانجام نیكی را رقم بزنیم.



آچار سؤزلر : ایران, تورک,

تورك كولتورونده قوشا دؤنوشن قادینلار

یازار :

+0 به یه ن

منبع:ائلچین كتاب

http://elchinkitab.blogfa.com/post-216.aspx


تورك كولتورونده قوشا دؤنوشن قادینلار 

یازان: دوكتور سیمگه اؤزاُر پینارباشی

كؤچورن: عباس ائلچین

         تورك قایناقلاریندا قاز و قویا بنزه‌دیلن قیزلار ایله ایلگیلی چوخ ساییدا قئید واردیر. داستانلاردا قو بویونلو، قاز كیمی قادینلاردان سؤز ائدیلیر[1]. اوزون بویونلو اولمانین گؤزل قبول ائدیلدیگی، اوغوز بیگلرینه ایچكی سونان قیزلارین بوینو بیرر قاریش دئیه تعریف ائدیلمه‌لریندن آنلاشیلماقدادیر[2]. ار تارگین داستانیندا كێریم خانی‌نین قیزی آغ جۇنۇس سؤیله‌دیگی ماهنی دا  " بابا ایله آنامین بسلنمیش قازی ایدیم "  دئیر[3]. 

  قو و قاز ایله ایلگیلی بو تور بنزتمه‌لرین توركلرین یاشادیقلاری چئوره‌ده بولونان حئیوانلاردان قایناقلاندیغی دوشونوله‌بیلر. اؤته یاندان آغلیق دا قادینلاردا آرانان بیر اؤزللیكدیر. بدن رنگلری آراسیندا آغین ان گؤزده رنگ اولدوغو آنلاشیلماقدادیر. قیزلار و گلینلر آغ اوزلو[4] یا دا آغجا اوزلودور[5]. ماناس داستانیندا بۇۇدای بَك  " قاردان آغ اتی وار "  دئیه بتیمله‌نیر[6]. ار تارگین داستانیندا كێریم خانی‌نین قیزی آغ جۇنۇس سؤیله‌دیگی ماهنی دا  " قاری گؤر ده اتیمی گؤر! قار اوستونه قان داملار "  دئیر[7]. 

  اسمرلیك ایسه اوْلومسوز بیر اؤزللیك اولاراق گؤرولمكده‌دیر. ماناس داستانیندا آلمامبَتین چادیریندا اوتوران قیز  " ممه‌لری قوْوا كیمی، گؤتو گؤی كیمی قارا بیر قیز "  دئیه تعریف ائدیلیر[8]. قارا كؤتولره اؤزگو بیر رنگ اولاراق آلغیلانیر. كؤتولوك تانریسی ارلیك قارا بیغلی، قارا ساققاللی، قارا چالمیش اوزلو، قاپقارا اوزلو اولاراق بتیمله‌نیر[9]. ارلیكین قیزلاری دا قارا اوزلو، قارا ساچلی، بئش هؤرگولو دئیه آنلادیلیر[10]. دولاییسییلا رنگی آغ اولان قو و قازین قادینلارین گؤزللیگینی وورغولایان بنزتمه‌لرده قوللانیلماسی دوغال گؤرونمكده‌دیر. 

  آنجاق بو بنزتمه‌لرین دیشیندا قالان قوشا دؤنوشمه اؤیكولری‌نین سیمگه‌سل آنلاملار ایچردیگی آچیقدیر. 

  ماناس داستانیندا آی-چۆرؤك، اوغلونو اؤلدورمك ایسته‌ین ار-كێیازی آغ قو گئیملرینی گئییب باباسی آكێن خانین یانینا گئتمكله قورخودار[11]. بئله‌‌‌‌جه اونون ایسته‌دیگی زامان بیر گئییم گئییب قویا دؤنوشه‌بیله‌جگینی آنلاریق. بو آنلاتیمدان دؤنوشوم اوچون بیر گئییمه‌ گرَك اولدوغو سونوجو چیخار. گئییم موتیفی ده توم آلتای خالقلاریندا یایغین اولان بیر اؤیكویه گؤندرمه یاپار. بو اؤیكو بئله‌‌‌ اؤزتله‌نه‌بیلر: بیر اركك بیر گؤل كنارینا ائنر و بورادا گئییملرینی قێیێدا بوراخمیش قادینلارین چیپلاق اولاراق اوزدوكلرینی گؤرور. اوْیون اولسون دئیه قادینلاردان؛ بیری‌نین گئییملرینی چالار. قادینلارین تومو قو یا دا قاز اولوب اوچار، گئدرلر آما گئییمی چالینان قادین قیییدا قالیر. ارككله ائوله‌نیر و بیر اوغلان دوغور آما داها سونرا قوش گئییملرینی یئنیدن بولونجا قاچماغی باشاریر[12]. 

  گؤیدن گلن، سودا اوزن و یئنه گؤیه اوچوب گئدن بو قوش-قادینلاری گؤكسل بیرر وارلیق اولاراق دوشونورسك، روحلار ایله ایلگیلی اولدوقلارینی اؤنه سوره‌بیله‌ریك. قوش، آنتیك میصر اویغارلیغیندان بری روحون سیمگه‌سی اولاگلمیشدیر[13]. گؤیرچین خیریستییانلیقدا قوتسال روحون سیمگه‌سیدیر[14]. قو قوشو ایله روحون بیرلیكده‌لیگینی گؤسترن بیر اؤرنك ایسه یاكوت توركلری‌نین اینانجلاریندا قارشیمیزا چیخار. یاكوتلار،  " آیێسێت "  آدینی وئردیكلری یارادیجی، بركت و ریفاه ساغلاییجی دیشی روحلارا اینانیردیلار. آیێسێتلار داغینیق حالدا بولونان یاشام عونصورلارینی بیرلشدیریپ،  " كۇت "  یاپارلار و كۇتو آنا قارنینداكی اوشاغا پوفله‌رلر، اونا جان وئریردیلر. قولار دا آیێسێتلارین سیمگه‌سی ساییلدیغی اوچون اونلارا توخونولمازدی[15]. بئله‌‌‌‌جه بو قو-قادینلارین شامانیزم اینانجینا گؤره یارادیجی و بركتلی دیشی روحلاری سیمگه‌له‌دیكلرینی سؤیله‌یه‌بیلریك. 

  شامان ریتوللرینده ده قاز اؤنملی بیر یئر توتار. شامان بیر قازین اوستونه مینیب گؤی‌اوزونده دولاشیر، قازین سسینی تقلید ائده‌‌رك قونوشور. بونون اوچون‌ده ایچینه اوت دولدورولموش بیر نسنه قوللانیر[16]. 

  ای.اؤ. 5.-4. یوز ایللره تاریخله‌نن پازیریك 5-نو.لو كورگاندا بولونموش اولان ایكی عدد كئچه‌دن یاپیلما قویون جنازه چادیری یا دا آرابا سوسو اولدوغو دوشونولمكده‌دیر[17]. چادیر، شامانیست اینانجا گؤره كوزمولوژی‌ایله ایلگیلی بیر سیمگه‌دیر. گؤی كوببه بیر چادیر كیمی دوشونولور، سامان‌یولو چادیرین تیكیش یئری، اولدوزلار دا ایشیق گلسین دئیه آچیلمیش پنجره‌لردیر[18]. بو كئچه قولار اگر جنازه چادیری‌نین تپه‌لیگی اولاراق قوللانیلمیشلارسا گؤیه یوكسلن روحو سیمگه‌له‌ییر اولابیلیرلر. 

  اؤته یاندان افسانه‌لرین اورتاق موتیفلریندن بیری ده گؤل، پینار كیمی بیر سو قایناغیدیر. بعضی افسانه‌لرده قوشا دؤنوشمه موتیفی ایتسه‌ده سوداكی قیزی یاخالاما تماسی‌نین سوردوگو گؤرولور. باشقوردلارین تۆلئك افسانه‌‌‌سی‌نین قهرمانی زوْیا تۆلئك گؤل كرالی‌نین قیزی سوسولو ایله قارشیلاشیر، اوندان قاچیپ گؤله آتلانان قیزین آردیندان گؤله آتلانیر و اونو ساچلاریندان یاخالار، قیز منی بوراق دا گئییملریمی گئییب گلیم دئیر و سارایینا دؤنر. گؤزله‌مكدن سیخیلان زوْیا تۆلئك، گؤلون سولارینی قوروتماسی اوچون تانرییا یالواریر، سولار چكیلمه‌یه باشلایینجا قیز، زوْیا تۆلئكی سارایینا قبول ائدر و بیرلیكده یاشاماغا باشلارلار[19]. 

  سو موتیفی‌نین سورمه‌سی‌نین حتّی هیچ دگیشمه‌مه‌سی‌نین ندنینی یارادیلیشلا ایلگیلی افسانه‌لرده بولابیلیریك. توركلرین یارادیلیشلا ایلگیلی افسانه‌لریندن بیرینده داها هنوز دونیا یوخ‌كن، هر یئر سولارلا آلینمیشكن تانری و اینسانین قارا بیر قاز بیچیمینده اوچدوقلاری آنلادیلیر. اینسان سویا دوشر و تانرییا اؤزونو قورتارماسی اوچون یالواریر. تانری اونون قورتولماسی اوچون قایالاری یارادیر، سونرا سویا دالیب توپراق گتیرمه‌سینی سؤیلر. اینسانین گتیردیگی توپراقدان دونیایی یارادیر[20]. یاكوت توركلری‌نین یارادیلیش افسانه‌لریندن بیرینده ده تانری بیر بالیقچیل ایله بیر یابان اؤردگینی چاغیریر، دنیزدن توپراق چیخارمالارینی ایستر. یابان اؤردگی چامورو گتیریر آما بالیقچیل هئچ بیر شئی گتیرمز. تانری اونا قیزار و دنیزده قالماسینی، یئر اوزونه گلمه‌مه‌سینی سؤیلر. یابان اؤردگی‌نین گتیردیگی چامورلا دا دونیایی یارادیر[21]. 

  دونیانین یارادیلیشی ایله ایلگیلی بو افسانه‌لرده اورتاق موتیفین قاز و اؤردك اولوشو دیققت چكیجی‌دیر. بونلار یارادیلیشا یاردیم ائدن حئیوانلاردیر. سو ایسه یارادیلیشین باشلادیغی یئر اولاراق قبول ائدیلمكددیر. بئله‌‌‌جه گؤیدن گلن یارادیجی روحلارین سویا گیریب، یارادیجیلیقلارینی گئرچكلشدیریب تكرار گؤی اوزونه دؤندوكلرینی سؤیله‌یه‌بیلریك. بو قوش-قادینلار یارادیلیشین باشلادیغی سودا اوزوب، گوجلو اوشاقلار دوغوران فیقورلاردیر. 

  چئشیدلی تورك توپلولوقلاری‌نین قو، اؤردك یا دا قازی آتالاری اولاراق قبول ائتمه‌لری ده ایلگینج‌دیر. یاكوتلار قاز و قویو قوتسال قبول ائدیب، یئمزدیلر [22]. چین ایل‌لیك‌لرینده دوغو توركلری‌نین یارادیلیشی حاقیندا ایلگینج بیر بیلگی وئریلیر. بیر دیشی قورد طرفیندن دونیایا گتیریلن اركك قارداشلاردان بیری‌نین آدی ایچی-نی-شی-تۇدور(ıçi-ni-şi-tu). توم بو قارداشلار عوضوولاری اسكیك اولاراق دوغولموشدولار آمما بیر پری ایچی-نی-شی-تویا توخوناراق اونو یاغمورلارا و روزگارلارا حوكم‌ائدر حالا گتیرمیشدیر. بیری یاز اؤته‌كی  قیش تانریسی‌نین قیزی اولان ایكی قادینلا ائولنمیش، بو قادینلاردان بیری‌نین دوغوردوغو دؤرد اوغلاندان بیری آغ بیر قویا دؤنوشموشدور[23]. بئله‌‌‌جه قو، آتالار كولتویله ایلگیلی بیر سیمگه‌یه دؤنوشور كی، بنزر اینانجلاری ماجار و فین‌لرین آتالاری اولان ووْقۇل‌لاردا و اوْستیاق‌لاردا دا گؤروروك. اونلار دا قویو قوتسال قبول ائدیب اتینی یئمزدیلر. تانری آیاس-ین زامان زامان قو قیلیغینا گیریب دونیانی دولاشدیغینا اینانیردیلار. ماجارلار دا لئبئدیاس آدلی رئیسلری‌نین قو آتالاری اولدوغونا اینانمیشلاردیر[24]. 

  قاز حاقیندا قاشقارلی ماحمودون 11. یوز ایلده حاضیرلادیغی بؤیوك سؤزلوكده قارشیمیزا چیخان بیر بیلگی اولدوقجا ایلگینج‌دیر. بورادا قاز اؤزل آد اولاراق گؤستریلمكده و افراسیابین قیزی‌نین آدی اولدوغو بلیرتیلمكده‌‌دیر. قازوین(قزوین) شهری‌نین‌ده بو قیزین قوردوغو، باباسی تونقا آلپرین آدی‌نین افراسیاب آنلامینا گلدیگی آنلادیلماقدادیر[25]. هر نه قدر بو بیلگینی Roux خیالی اولاراق نیتلسه[26] ده قازین آتالار كولتویله باغلانتیسینی گؤسترن بیر اؤرنك اولاراق دیقّت چكیجیدیر. 

  افسانه‌لرده كی  قوش-قادین موتیفی زامانلا پری‌یه دؤنوشموشدور. قیرقیزلارین ار-تؤشتۆك افسانه‌سینده قێیێلاری ایشیقلی بیر گؤله اگلنمك اوچون گلن جینلرین و پریلرین قیزلاری دئیه تعریف ائدیلن 40 قیز، 40 گون اگله‌نیرلر، قیرخ بیرینجی گون اوچوب گئدرلر آما ایچلریندن بیری اولان آی سالكێن سككیز گون ار-تؤشتۆكو گؤزلر و اوندان گبه قالیر آما بیر فیرتینا چیخار و اورتادان یوخ اولور[27]. 

  دده قورقوت داستانیندا بیر چوبان اوزون پینار دئییلن اۆنلۆ بیر پینارین باشینا قونموش پریلر گؤرور، بیرینی یاخالار و اونونلا بیرلشیر. چوبان اۆركن قویونلارا باخاركن پری اوچوب قاچار و قاچاركن ده  " ایل بیتینجه گل امانتینی آل آما اوغوزون باشینا فلاكت گتیردین "  دئیر. ایل بیتیمینده عینی پینارا گئدینجه پری‌نین بوراخدیغی بیر كوتله گؤرور. تپیكله‌دیكجه بؤیوین بو كوتله‌نی آلیب، اوباسینا گتیریر. ایچیندن یئنیلمه‌سی گوج بیر یاراتیق اولان تپه‌گؤز چیخار. اوغوزلارین باشینا بلا اولور. آنجاق باسات اونو یئنمه‌یی باشاریر[28]. 

  بوراداكی پری‌نین كؤتو بیر یاراتیق دوغورماسینا بنزر بیچیمده اولومسوز بیر قو-قادین موتیفی ده بیر گونئی سیبیریا ناغیلیندا یئر آلیر. بو ناغیلدا بیر اوشاق بیر ماغارا ده‌لیگیندن یئرآلتینا دوشر. یئرآلتینداكی كؤتو روحلار اونو دوققوز زینجیرله حبس ائدرلر. اوشاق اوزون موجادیله‌لردن سونرا زنجیرلریندن قورتولوب، دیشاری چیخاجاق‌كن قو-قادین اونون چیخماسینا انگل اولور[29]. 

  قوش-قادین موتیفی‌نین پری‌یه دؤنوشدویو بو افسانه‌لرین شامانیزم ایله باغلانتیلی اولدوغو دوشونوله‌بیلیر. اورتا آسیادا ایسلاملیغین یاییلیشییلا شامانلارین مسلكلرینی مشروع‌لاشدیرماق اوچون  " پری هان "  (پری اوخویوجو) ریساله‌لری دوزنله‌ییب، پیغمبرین قیزی حضرت فاطمانی اؤزلرینه قورویوجو اولاراق اعلان ائتدیكلرینی گؤروروك[30]. نیته‌كیم الیمیزده كی  دده قورقوت داستانی توركلرین اسكی اینانجلاریندان بیر چوخ ایز داشیماقلا بیرلیكده ایسلاملیغا ایلیشكین بیر آنلاتیما صاحیب‌دیر. قورآن‌دا پریلردن سؤز ائدیلمز، یالنیزجا آتشدن یارادیلان جینلردن سؤز ائدیلیر[31]. آنجاق حضرت فاطمانین پری هانلارا قورویوجو اولماسینا یول آچان اؤیكو، قونوموز آچیسیندان ایلگینجدیر. بو اؤیكویه گؤره حضرت فاطما بیر گون بیر آغاجین گؤلگه‌سینده اوتوروركن هاوادان گلن بیر قوش بو آغاجین دالینا قونار، دال همن قورور، قوشون گؤلگه‌سی فاطما آنانین اوستونه دوشر و فاطما آنا خسته‌له‌نیر. حكیملرین علاجلاری اونو یاخشیلاشدیرماز. تانری طرفیندن یوللانان 40 ارن گلیر، بو ارنلر یئره بیر توغ تیكرلر، اطرافیندا دولاشیرلار و اونو یاخشیلاشدیریرلار. بئله‌‌‌جه باقشیلیق حضرت فاطمادان قالان بیر گلنك اولاراق قبول ائدیلیر[32]. بو اؤیكوده كی  قوش فیگورو دده قورقوت داستانینداكی جاناوار دوغوران پری كیمی اولومسوز بیر فیگوردور. بئله‌‌‌جه توركلرین ایسلاملیغی قبول ائتمه‌لرییله گؤیدن گلن بو قوش یا دا پریلرین زامانلا كؤتو اولایلارا ندن اولان اولومسوز فیگورلر اولاراق قبول ائدیلمه‌یه باشلاندیغینی دوشونه‌بیلیریك. 

  گؤیدن گلن قوشلارین، پریلرین ایسلاملیقلا بیرلیكده اولومسوز فیگورلر اولمالارینا راغمن قوشا دؤنوشمه تماسی سوردورولموشدور. ایسلاملیغین شیعه مذهبی‌نین توركییه‌ده كی  قولو اولان علوی‌لرین میتولوژیسی قوشا دؤنوشن دین بؤیوكلری ایله دولودور. حاجی بكتاش ولی شاهین و گؤیرچین قیلیغینا، آبدال موسا و پیر سولطان آبدال گؤیرچین قیلیغینا  گیره بیلردیلر. احمد یسوی دورنا، ساری ایسمایل دوغان، بابا رسول گئییك و گؤیرچینه دؤنوشه‌بیلیردی [33]. بو متامورفوزلار دین آداملاری‌نین معجیزه‌لری اولاراق نیتلنه‌بیلیر. گؤیرچین قیلیغینا گیرن بابا رسول، بو معجیزه‌نی گؤرنلرین موسلمان اولماسینا یول آچمیشدیر. باریش زامانلاریندا گؤیرچین اولان حاجی بكتاش ولی ساواشماغا شاهین بیچیمینده گئتمیشدیر[34]. 

  آنادولویا یئرلشن توركلرین ناغیللاریندا ایسه قوشا دؤنوشن قیز موتیفی سورموشدور. طرزی قیز ناغیلیندا اوزرینه ایگنه‌لر ساپلاناراق یاپیلان بیر بۆیو سونوجو قوشا دؤنوشن قیز، قوجاسی‌نین بو ایگنه‌لری چیخارماسییلا یئنیدن اسكی حالینا دؤنر[35]. مرجان قیز ناغیلیندا ایسه ساچینداكی اوچ آغ تئلی قوپاریلینجا قوشا دؤنوشن بیر قیزدان سؤز ائدیلیر[36]. آلتین اوغلان ایله آلتین قیز ناغیلیندا قوش قیلیغینداكی اوچ پری آیین اون دؤردونده اوچ قیزا دؤنوشورلر[37]. آنجاق سو موتیفی اونودولموش كیمی گؤرونمكده‌دیر. یالنیزجا قورباغا پرنسس ناغیلیندا ائولنجه‌یی قیزی بولماق اوچون اوخ آتان شهزاده نین اوخو بیر باتاقلیغا دوشر و اوراداكی قورباغانی آلیب دؤنر. قورباغا بیر قیزا دؤنوشور آما یئنیدن دریسینی گئیمك ایسته‌دیگینده شهزاده درینی آتشه آتار. بو اوزدن ده ناغیلین دوامیندا چوخ سیخینتی چكرلر[38]. بو ناغیلدا قوش موتیفی‌نین یرینی قورباغا، گؤل موتیفی‌نین یرینی باتاقلیق آلمیشدیر آما دری-پالتار موتیفی سوردورولموشدور. دری-پالتار موتیفی‌نین سوردویو بیر باشقا ناغیلدا دا كئچی قیز آنلادیلیر، اونون دریسی‌ده قوجاسی طرفیندن یاندیریلیر[39]. سو موتیفی‌نین دوردوغو باشقا بیر ناغیلدا قیز آغاجدا اوتورماقدادیر، شهزاده ایله ائوله‌نیرلر آمما اونلاری قیسقانان وزیرین قیزی  " اورماندا بولونموش، ساچلاری یولونموش، كیمین قیزیسان؟ یابان قازیسان "  دئیه‌رك قیزی آشاغیلار[40]. بو ناغیلدا قوش موتیفی چوخدا اونودولموش كیمی دئییلدیر. قیزین آغاجدا اوتورماسی و وزیر قیزی‌نین اونا  " یابان قازیسان "  دئمه‌سی اسكی سؤیلنجه‌لری آنیمسادیر. 

  بئله‌‌‌جه ایسلاملیغین قبولوندان سونرا دا قوش-قادین تماسی‌نین ناغیللاردا سوردویونو سؤیله‌یه‌‌بیلیریك. ناغیللار دا چوخونلوقلا میتلرله قاریشمیشدیر. ناغیللاردا قوتساللیغین آزالدیغی گؤزله‌نیر[41]. آمما یئنه ده ناغیللار خالق ادبییاتی‌نین اؤرنكلری اولاراق بیر چوخ میتولوژیك اؤیكونون یالین آنلاتیملارینی سونارلار و دینسل اینانجلارا ایلیشكین ایپ‌اوجلاری داشیرلار. قوشا دؤنوشن قادینلار و گؤل تماسی دا شامانیزم قایناقلی بیر تئما اولوب، گؤی‌اوزوندن گلن بركتلی روحلارین یارادیلیشین باشلادیغی سودا دؤللُه‌نیب، دوغوردوقدان سونرا گؤی‌اوزونه گئری دؤندوكلری اینانجینی گؤستریر. هم اوچا بیلن، هم اوزه بیلن، هم ده قورودا دولاشا بیلن قوش قادینلار یارادیلیشین گؤی، یئر و سو دؤنگوسونو تاماملارلار. 

Dipnotlar:

TÜRK KÜLTÜRÜNDE KUŞA DÖNÜŞEN KADINLAR
[1] W. Radloff, (ed. Emine Gürsoy-Naskali), Manas Destanı, Türksoy Yayınları, Ankara 1995, s. 89.
[2] M. Ergin, Dede Korkut Kitabı, Boğaziçi Yayınları, İstanbul 1990, s. 91.
[3] A. İnan, “Dede Korkut Kitabındaki Bazı Motifler ve Kelimelere Ait Notlar”, Makaleler ve İncelemeler, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1987, s. 188.
[4] M. Ergin, Dede Korkut Kitabı, Boğaziçi Yayınları, İstanbul 1990, s. 35.
[5] age, s. 162, 209, 210.
[6] W. Radloff, (ed. Emine Gürsoy-Naskali), Manas Destanı, Türksoy Yayınları, Ankara 1995, s. 30.
[7] A. İnan, “Dede Korkut Kitabındaki Bazı Motifler ve Kelimelere Ait Notlar”, Makaleler ve İncelemeler, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1987, s. 188.
[8] W. Radloff, (ed. Emine Gürsoy-Naskali), Manas Destanı, Türksoy Yayınları, Ankara 1995, s. 88.
[9] C. Yıldırım, Şamandan Şaire Türk Şiiri, Engin Yayıncılık, İstanbul 1995, s. 23.
[10] V. Anohin, “Altay Şamanlığına Ait Maddeler”, Abdülkadir İnan, Makaleler ve İncelemeler, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1987, s. 412.
[11] W. Radloff, (ed. Emine Gürsoy-Naskali), Manas Destanı, Türksoy Yayınları, Ankara 1995, s. 252.
[12] J-P. Roux (Aykut Kazancıgil-Lale Arslan), Orta Asya’da Kutsal Bitkiler ve Hayvanlar, Kabalcı Yayınları, İstanbul 2005, s. 334-335.
[13] J. Hall, Dictionary of Subjects and Symbols in Art, John Murray Ltd., London 1991, p. 48.
[14] age., p. 109.
[15] A. İnan, Tarihte ve Bugün Şamanizm Materyaller ve Araştırmalar, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986, s. 37.
[16] W. Radloff (Ahmet Temir), Sibirya’dan Seçmeler, Kültür Bakanlığı Yayınları, İstanbul 1976, s. 241.
[17] hermitagemuseum.org/fcgi- bin/db2www/ descrPage.mac/descrPage?selLang=English&indexClass= ARCHEOLOGICAL_EN&PID=1687% 5E260&numView=1 &ID_NUM=23&thumbFile=%2Ftmplobs%2FAYOXZ_40WIS0DUJQFW6.jpg &embView Ver=last&comeFrom=quick &sorting=no&thumbId=6&numResults=23&tmCond=swan&searchIndex=TAGFIL EN&author=
[18] M. Eliade, (çev. İsmet Birkan), Şamanizm, İmge Kitapevi, Ankara 1999, s. 292.
[19] H.N. Orkun, Türk Efsaneleri, Çınar Yayınları, İstanbul 1943, s. 33-34.
[20] H.N. Orkun, Türk Efsaneleri, Çınar Yayınları, İstanbul 1943, s. 6.
[21] B. Ögel, Türk Mitolojisi, c. I, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1989, s. 449.
[22] age., s. 33.,
[23] Liu Mau-Tsai (çev. Ersel Kayaoğlu-Deniz Banoğlu), Çin Kaynaklarına Göre Doğu Türkleri, Selenge Yayınları, İstanbul 2006, s. 15
[24] B. Ögel, Türk Mitolojisi, c. I, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1989, s. 493
[25] Kaşgarlı Mahmud, (Besim Atalay), Divanü Lugat-it-Türk Tercümesi, c. III, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986, s. 149
[26] J-P. Roux, (Aykut Kazancıgil-Lale Arslan), Orta Asya’da Kutsal Bitkiler ve Hayvanlar, Kabalcı Yayınları, İstanbul 2005, s. 339
[27] age., s. 337
[28] M. Ergin, Dede Korkut Kitabı, Boğaziçi Yayınları, İstanbul 1990, s. 152-163
[29] B. Ögel, Türk Mitolojisi, c. I, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1989, s.24-25
[30] A. İnan, Tarihte ve Bugün Şamanizm Materyaller ve Araştırmalar, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986, s. 109
[31] Elmalılı Hamdi Yazır, Hak Dini Kuran Dili, c. 7, Zaman Gazetesi Yayınları, İstanbul, Tarihsiz, s.363
[32] A. İnan, Tarihte ve Bugün Şamanizm Materyaller ve Araştırmalar, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986, s. 86
[33] E. Alkan, Sayılar ve Hayvan Simgeleriyle Alevi Mitolojisi, Kaynak Yayınları, İstanbul 2005, s. 127-128
[34] age, s. 127
[35] H. L. Sarıyüce, Anadolu Masalları, Kapı Yayınları, İstanbul 2010, s. 111
[36] age., s. 214
[37] age., s. 361
[38] age, s. 124-125
[39] age, s. 179
[40] age., s. 139
[41] M. Eliade (Sema Rifat), Mitlerin Özellikleri, Om Kuram Yayınları, İstanbul 2001, s. 243-244

 

Kaynaklar

Alkan, E., Sayılar ve Hayvan Simgeleriyle Alevi Mitolojisi, Kaynak Yayınları, İstanbul 2005
Anohin, V., (çev. Abdülkadir İnan), “Altay Şamanlığına Ait Maddeler”, Makaleler ve İncelemeler, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1987, s. 404-453
Eliade, M., (çev. İsmet Birkan), Şamanizm, İmge Kitapevi, Ankara 1999
Eliade, M., (çev. Sema Rifat), Mitlerin Özellikleri, Om Kuram Yayınları, İstanbul 2001
Elmalılı H. Y., Hak Dini Kuran Dili, c. 7, Zaman Gazetesi Yayınları, İstanbul, Tarihsiz
Ergin, M., Dede Korkut Kitabı, Boğaziçi Yayınları, İstanbul 1990
Hall, J., Dictionary of Subjects and Symbols in Art, John Murray Ltd., London 1991.
İnan, A., Tarihte ve Bugün Şamanizm Materyaller ve Araştırmalar, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986
İnan, A., “Dede Korkut Kitabındaki Bazı Motifler ve Kelimelere Ait Notlar”, Makaleler ve İncelemeler, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1987, s. 185-190
Liu Mau-Tsai, (çev. Ersel Kayaoğlu-Deniz Banoğlu), Çin Kaynaklarına Göre Doğu Türkleri, Selenge Yayınları, İstanbul 2006.
Kaşgarlı Mahmud, (ed. Besim Atalay), Divanü Lugat-it-Türk Tercümesi, c. III, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1986
Orkun, H.N., Türk Efsaneleri, Çınar Yayınları, İstanbul 1943
Ögel, B., Türk Mitolojisi, c. I, Türk Tarih Kurumu, Ankara 1989
Radloff, W., (ed. Ahmet Temir), Sibirya’dan Seçmeler, Kültür Bakanlığı Yayınları, İstanbul 1976
Radloff, W., (ed. Emine Gürsoy-Naskali) Manas Destanı, Türksoy Yayınları, Ankara 1995
Roux, J.P., (Aykut Kazancıgil-Lale Arslan), Orta Asya’da Kutsal Bitkiler ve Hayvanlar, Kabalcı Yayınları, İstanbul 2005
Sarıyüce, H. L., Anadolu Masalları, Kapı Yayınları, İstanbul 2010
Yıldırım, C., Şamandan Şaire Türk Şiiri, Engin Yayıncılık, İstanbul 1995



آچار سؤزلر : تورک,

اسكی تورك طیبّی :منبع:ائلچین كیتاب

یازار :

+0 به یه ن


پرفئسور-دوكتور؛ علی حیدر بایات

كؤچورن:عباس ائلچین

            اوْتاچی و اَمچی اولاراق آدلاندیران حكیملر، قاملارین عكسینه بیتكی، حئیوان و مینرال كؤكنلی درمانلارلا خسته‌لیك‌لری تداوی ائدیردیلر. اوْتاجی، اوْت كلمه‌سیندن تؤره‌دیلمیشدیر. اسكی توركجه ده اوْت، طیبّی بیتكی، درمان، زهر و اؤزباشینا یئتیشن بیتكی آنلامیندادیر. اوْتاجی ایسه، اوْتاماق (درمان ائتمك) فئعلی‌نین كؤكونه مسلك بیلدیرمه اَكی (جی، چی) گتیریله‌رك تؤره‌دیلمیش توركجه بیر كلمه اولوب حكیم آنلامیندادیر. 

       اسكی توركجه ده درمان و دوا قارشیلیغی ایلك دؤورلرده اَم، اوْت اَم و سَم ایله برابر اَمسَم اولاراق ایشله‌دیلمیشدیر . ام كلمه‌سیندن تؤره‌ین اَمله‌مك، خسته‌لیگی درمانلارلا تداوی ائتمك دئمكدیر. 

     امچی حكیم آنلامینا گلدیگی كیمی درمان ائدن داواچی آنلامینی‌دا داشیر. دیوان لغات الترك‟ده حكیم قارشیلیغی آتاساغون دا ایشلنمكده‌دیر. 

  قوتادغو بیلیگ، اسكی اویغور توركجه‌سی سؤزلوگونده كی ، و آشاغیدا اؤرنكلرینی وئره‌جگیمیز  دیوان لغات الترك’ده كی   طیبّ‌له ایلگیلی كلمه‌‌لره باخاراق، اویغورلاردان اعتیبارن ایسلام اؤنجه‌سی اورتا آسیا تورك طیبّی‌نین گئچمیشه گؤره چوخلو گلیشمیش اولدوغونو سؤیله‌یه بیلیریك. 

  دیوان لغات الترك’ده طیبّ‌له ایلگیلی كلمه‌لر بونلاردیر:

ساغ: ساغلیق، سۆكَََل، ایگچیل: خسته، ایگ، كَم: خسته‌لیك، ایگله‌مك، كَمله‌مك : خسته‌ اولماق، ایگلَلمك، كملنمك: خسته‌لنمك، ایگلتمك، كملتمك: خسته‌لتمك ، ایگلنمك: بیر پارچا خسته‌لنمك، آغریسی توتماق ، قارتاماق، قارتانماق، ساملاتماق: ساغالتماق، اوْنغولماق: یاخشیلاشماق، اوْت، اَم، سم: درمان ، اوتاچی، امچی، آتاساغون: طبیب ، اوتاماق، امله‌مك: تداوی ائتمك؛ آتقاق: قاریندا سو ییغیشماسی، هیدروپسی، بارس: بیت و بیره سانجماسی‌ ایله دری‌ده اوْلوشان قابارتی، باش: یارا، بالیق: یارالی، باش توكنمك: یارانین آتشله داغلانماسی ، بَزگَچ: تیتره‌دیجی قیزدیما، تیترمه ، بیچگیل، بیچیلقان: ال و آیاق دریسینده اولوشان چاتلاقلار ، چكتۆرمك: قان آلدیرماق، چَلپَكلنمك: گؤزون چاپاقلانماسی ، چَرلنمك: ووجودون آغیرلاشیپ، خسته‌لنمه‌سی ، داغ، تۆكۆن: داغلاما، امریشمك: اویوز و.س.‟دن قاشینماق، دری‌‌ده قارینجالانما، قیزدیرماق: قیزدیرما توتماق، قابارقان: دری‌ده قاشینتی ویا ایستیدن اولوشان قابارتی، سیویلجه ، كپك: كپك، كیچینمك: قاشینماق ، كؤگلنمك: اوزده چیل چیخماق، قاناقو: قان آلماقدا ایشله‌دیلن نشتر، سۆرگو: قان آلماقدا ایشله‌دیلن بیر آلت، بئلیگ: یارالاری دئشمكده ایشله‌دیلن میل، آرقاجاق: آغیزا درمان داملاتماق اوچون ایشله‌دیلن ایچی بوش آلت. 

  خسته‌لیك تۆرلری، آنۇمی: جوززام، چئچئك: چیچك خسته‌لیگی، چوْر: عورت یئری بیتیشیك قادین، انۆچ: گؤزه ائنن پرده ، اێسرێق: گؤزه پرده ائنمه‌سی ، انۆچله‌مك: گؤزه ائنن پرده‌نین تداویسی، اینه‌گو: گؤبك اوزرینده قولونجا بنزر خسته‌لیك، ایسیتمك: قیزدیرمایا توتولماق ، ساریقلیغ: ساریلیق خسته‌لیگی اولان، تیرسَك: ایت‌دیرسگی، بۆقوق: گواتر، چیپقان: ووجوددا اورتایا چیخان قیرمیزیلیق (zizyphus vulgaris) ، كؤزومكلیغ: گئجه گؤروب، گوندوز گؤرمه‌ین خسته، كۆلتگو، كولگو: قلب دورماسی ، اؤترۆم: موسهیل، ساریق سۇو: قاریندا ییغیشان ساری سو، اؤدم، ساریغ كزیك: ساریلیق خسته‌لیگی، سنگیل: اوزده چیخان ارگنلیك، سیگیل؛ اوزده میدانا گلن ایگید خسته‌لیگی ، تامورماق: بورون قاناماق، تمرگو: تمره ، تیرسگك: آرپاجیق ، توْقا: ایچ آغریسی ، اۇدهۇز: اۇیوز ، اۇم: قارین شیشكینلیگی، قورساق پوزوقلوغو، حضم‌سیزلیكدن معده‌ سی شیشمك ، یۇباقۇلاق: قیزدیرمادان تیتره‌مه ، اۇچقوق: نَزله ، سۆكۆل: سیییل . 

  درمانلاردان، آویلكو: میوه سی نین سودا اریتیله‌رك گؤز خسته‌لیگینده ایشله‌دیلن بیر بیتكی، بئزینچ: باغلاردا بیتن، قیزیل رنگلی، دال و یاپراقلاری درمان اولاراق ایشله‌دیلن بیر بیتكی، ایپرۆك: قبیض‌لیغه قارشی یوغورت ایله سود قاریشدیریلاراق ك ایشله‌دیلن درمان، كوندوز قایری: كوندوز داشاغیندان دوزه‌دیلن درمان، ایشقۇن: شربتی چیچك خسته‌لیگینده ایشله‌دیلن، قیرمیزی چیچكلی بیتكی ، چاهشو: فیلیز هئرچ. Lycium اوتو اولوب، عصاره‌سی گؤز خسته‌لیكلرینده ایشله‌دیلیر، چۇرنی: تورك حكیملری‌نین دوزه‌لتدیكلری سۆرگۆنلوك درمان، یاكریكان: یلدن .آتلایان دوداقلارین تداویسینده ایشله‌دیلن بیر بیتكی، ایلرۆك: صفرا و بلغمی سؤكتۆرن بیتكی توخومو، اوزرلیك توخومو، كَكۆش: شیشلیكلرده ایشله‌دیلن بیر درمان آقسیرقان اوتو ، كزیك: قیزدیرما، قیزلاموق: قیزامیق، سیقۇن: آدام اوتو (جینس. گوجو آرتیرماق اوچون ایشله‌دیلیردی) ، سوت اؤترۆم: قبیض‌لیكده ایشله‌دیلن مرجیمكه بنزر بیر بیتكی، تانفا یاوا: كاسنی آغاجی پۆسه‌سی. یوغوردلا قاریشدیریلاراق توتماجا قاتیلاراق اونا رنگ وئرن بیر درمان ، توْی: درمان دوزه‌لن بیر اوت یاخیغ: یارا تداویسی اوچون چشیدلی اوت و نسنه‌لردن دوزه‌له‌رك آغریلی، خسته یئرین اوستونه قویولان درمان ، بو ایشله‌مه ده یاخیغ یاخماق  دئییلیر. اۇرۇمدای: زهر ائتكیسینی آپاران داش، پادزهر، اۇیودوجو اوتلار دا ایشله‌دیلیردی. دستانلاریندا ایفاده ائدیلن داغ چیچگی ایله آنا سودو قاریشیمی یارالاردا ایشلنمكده ایدی. 

  قونشو اؤلكه‌لردن هیندیستاندان گتیریلن درمانلار آراسیندا، آرۇبات: دمیرهیندی، هاسنی (اوشاقلاری كؤكلتمك اوچون كیسه ایچینه قویولوب امزیك كیمی اوشاغین آغزینا قویولوردو)، ایروی ، اۇراقون و زهرلی بیر بیتكی اولان فارا اوت  ساییلابیلیر. 

  آیریجا بعضی خسته‌لیكلرده اوخویوب پوفله‌مه، یئل یئلپینمه‌سی دئیلن جین چارپماسیندا، خسته‌نین اوزونه سویوق سو سرپیله‌رك  " كوْوۇچ كوْوۇچ! "  (قاچ قاچ) دئیلیر و اوزرلیك ویا اؤد آغاجی ایله توتسوله‌نیر  ویا اوشاغین اوزونه توتسو وئریلدیغی سیرادا  " اێسریق اێسریق! " ، دئیلیر كی  " اَی پری ایسیریلمیش اولاسان! " ، دئمكدیر اوشاقلارین گؤز دیمه‌سیندن قوروماق اوچون ایسه اوزونه ائگیت دئییلن، زعفرانا بعضی مادّه‌لر قاریشدیریلاراق، اوزه سۆرتولوردو. 

  كودئس‌كومانیكوسدا(Codex cumanicusta) ، قیپچاقلاردا صحت آنلامیندا ساغلیق، خسته‌یه سؤكئل، خسته‌لیگه سؤكئللیك، درمانا اوْت، حكیمه اوْتاچی، نشتره سۇنقولزا، جوززاما كئلئپئن، اویوزلو كیشییه قۇتۇرقان، قیزدیرمایا ایسسیلیق دئیلیردی. 

    ایسلام اؤنجه‌سی اورتا آسیا تورك دونیاسیندا طبابت مقاله‌سیندن آلینمیشدیر .

   

 



آچار سؤزلر : تورک,

مقایسه ی دو زبان تركی و عربی

یازار :

+0 به یه ن


چنانكه میدانید زبانهای تركی و عربی از جمله ی قانونمندترین و غنی ترین زبانهای دنیا هستند و بارها توسط زبان شناسان مختلف از جمله محمود كاشغری مورد مقایسه قرار گرفته اند، این مقایسه ها نه برای برتری دادن یكی بر دیگری بلكه برای نشان دادن زیبایی این دوزبان انجام شده اند. در اینجا با ارائه ی یك مورد از زیباییهای این زبانها می خواهم قدرت و غنای آنها را به شكلی متفاوتتر اثبات كنم:

زبان عربی: كلمات این زبان معمولاً از سه حرف اصلی تشكیل می شوند كه به آن ریشه می گوییم و با افزودن حروف زاید دیگر به این سه حرف اصلی كلمات دیگری ساخته می شود.

مثال:

ق ل ب

از این سه حرف 6 ریشه می توان ساخت: قلب ، قبل، لقب، لبق، بلق، بقل.

از هركدام این ریشه ها 14 صیغه ی زمانی فعل ماضی، 14 فعل مضارع ، 6 فعل امر و اقسام دیگر فعلی مثل مستقبل و ماضی نقلی و بعید و استمراری و ... ساخته می شود مانند قَلَبَ ، یَقلبُ، ...


هر ریشه با رفتن به هشت باب افعال، تفعیل، افتعال، انفعال، استفعال، تفعل، مفاعله، فعال 24 كلمه ی دیگر میسازد.

و به همین ترتیب با ساختن صفات مختاف مثل صفت مشبهه، تفضیلی و... چندین كلمه ی دیگر به گنجینه ی كلمات عربی می افزاید.

اگر هر كلمه به شكلهای مفرد، مثنی، و جمع و نیز بصورت مونث و مذكر بكار رود چند كلمه ی دیگر آفریده می شود.

 وبه این ترتیب از هر سه حرف در زبان عربی دهها و صدها كلمه را می توان ساخت.


زبان تركی: در این زبان ریشه ی كلمه (كؤك) تك هجایی است و با افزودن پسوندها(اك) كلمات دیگری ساخته می شوند، این پسوندها فعلی، اسمی و... نامیده می شوند. در اینجا برای اجتناب از تطویل سخن تنها با ارائه ی یك مثال روند كلمه سازی تركی را نشان می دهم.

مثال:

اؤز (اصل)

اؤز + گه (بیگانه در زبان تركی آذربایجانی)

اؤزگه + چی (بیگانه پرست)

اؤزگه چی + لش (تدریجاً بیگانه پرست شو)

اؤزگه چی لش +دی (بیگانه پرست شد)

اؤزگه چی لش + دیر (كسی را بیگانه پرست كن)

اؤزگه چی لشدیر+ ه (كسی را بیگانه پرست كند)

اؤزگه چی لشدیره +مه (شكل نفی همان معنی)

اؤزگه چی لش دیره مه +دی (نتوانست كسی را بیگانه پرست كند) 

اؤزگه چی لشدیره مه دی+ك (نتوانستیم كسی را بیگانه پرست كنیم)

اؤزگه چی لشدیره مه دیك + لر (شكل جمع معنی قبلی)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلر+ی (مفعول رایی معنی قبلی)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلری+میز (شكل ملكی معنی قبلی)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلریمیز+ دن (مفعول ازی معنی قبلی)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلریمیزدن+می؟ (شكل سؤالی معنی قبلی)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلریمیزدن می +سین؟ (آیا تو ازجمله كسانی هستی كه نتوانستیم بیگانه پرستش كنیم؟)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلریمیزدن می سین+یز؟ (شكل جمع معنی قبلی : آیا شما از جمله كسانی هستید كه ما نتوانستیم آنها را تدریجاً بیگانه پرستشان كنیم؟)

اؤزگه چی لشدیره مه دیكلریمیزدن می سینیز؟ {در تركی آذربایجانی: "اؤزگه چی لشدیرنمه دیكلریمیزدن می سینیز؟" }

به این ترتیب هر كلمه توانایی پذیرش حداقل 13-16 پسوند را دارد كه با افزودن این پسوندها هنوز یك كلمه محسوب می شود اما معادل معنایی آن در زبانی دیگر باید جمله ای طولانی باشد!

هومل زبانشناس آلمانی كه به 32 زبان زنده ی دنیا تسلط دارد می گوید:

« در زبان تركی با استفاده از سیستم كامپیوتری می توانم از هر ریشه هزاران كلمه بسازم، این زبان نمی تواند ساخت بشر باشد زیرا مغز انسان قادر به تجزیه و تحلیل چنین فرآیندی نیست.»

بو یازی بوبلاگدان گوتورولوب (elimturk.blogfa.com )



آچار سؤزلر : تورک,