رقص آذربایجانی؛ نمادی از فرهنگ و تمدن متعالی مردمان تورک
+0 به یه ندورنانیوز- سرویس تاریخی و فرهنگی: رقص های آذربایجانی از یک سری رقص های مختلف که از نسلی به نسل بعدی منتقل شده و در این پروسه توسعه یافته اند، شکل گرفته است. بعضی از این رقص ها در اصل جزء مراسم دینی یا جزئی از آمادگی های جنگی و دفاعی بوده است در هر صورت در حال حاضر از این رقص ها در مجالس مهم در آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان و در برگزاری برنامه های ورزشی وگردهمایی های فرهنگی استفاده میشود. رقص ملی آذربایجان ریشه در فرهنگ و تمدن تورک های آذربایجان دارد و جزئی از هویت مردم آذربایجان می باشد.
در سرزمین آذربایجان، از دیرباز رقص با معنی و مضمون و در عین طراوت و دارا بودن جنبه حماسی و قهرمانی خود در مراسم پیش از شکار، مبارزه(شاخسی رفتن که در ماه محرم در بین مردم آذربایجان رواج دارد در اصل یک رقص و رژه نظامی بوده است که قبل از جنگ و مبارزه اجرا میشد) و در نهایت پیروزی و قدردانی از خدایان طبیعت و شکستن طلسم ها اجرا می شده است. در دورانی که انسانها، آفتاب، ماه، باد، آتش، آب، خاک، درختان و حیوانات را مقدس میشمردند و ستایش میکردند به رسم پرستش و نیایش طی مراسمی دست به انجام حرکات موزون میزدند.
رقص آذربایجان انواع مختلفی دارد. که به چند نوع از مهمترین و مرسوم ترین آنها اشاره میکنیم.
یاللی:
با توجه به منابع در دسترس “یاللی از رقص های کوللکتیو(جمعی) قدیمی آذربایجان است که در بین اکراد، گرجی ها، ارامنه و برخی دیگر از فرهنگ های آسیای مرکزی به گستردکی انتشار یافته است.” منشا یاللی به طور دقیق مشخص نیست اما در رابطه با این رقص اولین اطلاعات و آثار را میتوان در تصاویر و طرح های صخره های قوبوستان و بعد از آن در منظومه “خسرو و شیرین” نظامی گنجوی یافت.
از یاللی های مشهور آذربایجان میتوان به اوزون دره (uzun dere )، جینیق جینیق (ciniq ciniq )، جئیران جئیران (ceyran ceyran )، ، قالادان قالایا (qaladan qalaya ) و …، اشاره کرد. از یاللی در قسمتی از اپرای “کوراوغلو” ساخته اوزئییر حاجی بگلی، اپرای “نرگیز” ساخته مسلم ماقامایف، “گلشن” ساخته سلطان حاجی بگلی، اپرای “آزاد” ساخته جهانگیر جهانگیرلی، “قوبوستان کولگه لری” ساخته قاراقارایف و آهنگسازان روسی و بعضا اروپایی استفاده شده است.
قایتاغی:
این نوع رقص از مشهورترین، زیباترین و یکی از رقص های پر از شادی آذربایجان به شمار میرود. درباره منشا این رقص به یقین نمیتوان گفت که با قایتاقها در ارتباط است. حسن اف(محقق درباره رقص آذربایجانی) با تکیه بر اثر “گلستان ارم” عباس قولو آغا می نویسد: قایتاق کی از سه ایالت داغستان است و سپس به این نکته قناعت میکند که یکی از قبایل داغستان، قایتاق، آفریننده این رقص هستند. انواع مختلف قایتاغی دارای حرکات مشابهی هستند. قایتاق یک کلمه تورکی است. این رقص در آذربایجان با عناوین اوچ دوست، یئددی قارداش و اوغلانلار رقصی اجرا میگردد. از قایتاغی در آثاری از گلینکا، روبنشتین، برودین، نیازی، قلی اف، حاجی اف، رستم اف و برخی دیگر از آهنگسازان استفاده شده است.
لزگی:
رقصی که با نام لزگینکا مشهور است و مانند رقص ملی لزگی ها (اقلیتی در
آذربایجان آن سوی ارس که در فرهنگ آذربایجان استحاله شده اند) اجرا میشود.
لزگی،حماسی، با وقار، پر تحرک و ریتمیک است که توسط مردان به صورت دست جمعی
و با هنرنمایی تک تک ایفاگران با حرکاتی بدیع و گاه اکروباتیک، چرخش روی
زانو ها و پرشها و همچنین به صورت دو نفری توسط زنان اجرا میشود. این رقص
از رقص های قدیمی آذربایجان به شمار رفته و تداوم رقص آواری یا آباری
آذربایجان است.لزگی تمامی ویژگی های جنگاوری ملت تورک آذربایجان را در خود
حفظ کرده و مکمل رقص قایتاغی است.
کوراوغلو:
از رقص های قدیمی است که توسط سورنا و دهل اجرا میشود. کوراوغلو پرصلابت، حماسی، رزمی و پهلوانی است که در ابتدا به صورتی آرام شروع شده و تدریجا تند میشودکه به یادبود قهرمان افسانه های دوران فئودالی، کوراوغلو نامیده میشود. کوراوغلو از قدیم در انواع مختلف و با نامهای گوناگونی مانند: کوراوغلونون قایتارماسی، میصری، کوراوغلونون باغیرتیسی و …، همچنین در ورزشهای باستانی و زورخانه توام با حرکات موزون رایج بوده است.
رقص تواماً و بی واسطه در درون موسیقی حیات و تحول یافته است. در سرزمین آذربایجان، از دیرباز رقص با معنی و مضمون و در عین طراوات و دارا بودن جنبه حماسی و قهرمانی خود در مراسم پیش از شکار مبارزه و در نهایت پیروزی و قدردانی از خدایان طبیعت و شکستن طلسمها اجرا میشده است. در دورانی که انسانها، آفتاب، ماه، باد، آتش، آب، خاک درختان و حیوانات را مقدس میشمردندو ستایش میکردند به رسم پرستش و نیایش و عبادت طی مراسمی دست به انجام حرکات موزون میزدند. ستایش و حرمت آتش در شرق و بویژه در آذربایجان اهمیت زیادی داشت. آتش مظهر روشناییگرما، محو کننده تاریکی بود. و به این اعتبار در ستایش قدرت آتش با انجام حرکات موزون با موسیقی، جشنهای خود را انجام میدادند. براین اساس است که نقشهایی ایجاد شده بر صخره های قوبوستان (نام محلی در نزدیکی شهر باکو در جمهوری آذربایجان) اهمیت حرکتهای موزون در نزد مردمی که در حد ۰-۸ هزار سال پیش میزیسته اند را نشان میدهد.
تکامل تدریجی رقص از گردش موزون و پریدن از آتش تا انجام مراسمی با فرمهای بدیع، حرکات ظریف، پانتومیم و تقلید و نقل، راه درازی را پیموده است. این سلسله از حرکات بامعنا،مفهوم و مضمون شکار، کمین، ردیابی، رماندن، گرفتن وجنگیدن و با تمثیلهایی چون فرا رسیدن بهار،بیداری طبیعت، کاشت، برداشت، برداشت محصول، باغ چینی، صید ماهی، کومه سازی و در نهایت درحرکات موزون پهلوانی و حماسه های با شمشیر کوراوغلو، با سینه ای فراخ، با نگاهی به دوردست، مغرورو گاه آرام، گاه تند، پایکوبان، با پرشها و جهشهای سریع و نشانی از مهارتهای جنگی، باریتم تند طبل ها، به اوج میرسد.
زندگی مردم آذربایجان از دیرباز با رقص عجین بوده است. تاریخ انواع حرکات موزون در آذربایجان از نظر فرم و نحوه اجرا،به صورت انفرادی یا دسته جمعی، اعم از مردانه یا زنانه و تعداد ایفاکنندگان بقدری متنوع و مبسوط است که در فرهنگهای ترکی، کردی، ارمنی، گرجی و … با نامهای گوناگون تبلور یافته و در بسیاری از موارد حرکات موزون فرهنگهای مختلف در پایه مشترک و در جزئیات باهم تفاوت دارند. با این حال میتوان صدها نوع از حرکات موزون را بنابه نام محل یا فرد شهیر، مفهوم زبانی، نحوه اجرا بصورت حرکات موزون غنایی و لیریک پهلوانی و حماسی، مراسمی کمید و … تقسیم بندی کرد.
لیست انواع رقصهای فولکلوریک قدیمی آذربایجانی:
رقص جیرانی
رقص آسما کسمه
رقص آبایی
رقص آذربایجان
رقص آستا قاراباغی
رقص آسما کسمه
رقص آغیر قاراداغی
رقص آلچا گولو
رقص آواری
رقص آی بری باخ
رقص انزلی
رقص اوچ بادام بیر قوز
رقص اوچ نومره. دورد نومره. بش نومره. آلتی نومره
رقص اوزون دره
رقص اون دورد نومره
رقص ایکی آروادلی
رقص بریلیانت
رقص بنؤوشه
رقص پهلوانی
رقص تامارا
رقص توی (عروسی)
رقص توراجی
رقص ترکمه
رقص جامیش باغا گیردی
رقص جنگی
رقص جیرانی
رقص جهری بی یم
رقص چاتتادی
رقص چال پاپاق
رقص چیت تومان
رقص خالاباجی
رقص خان چوبانی
رقص دارتما یاخام جیریلدی
رقص دارچینی
رقص دسمالی
رقص رنگی
رقص زوغالی
رقص ساری باش
رقص ساموخ
رقص سمنی
رقص شالاخو
رقص شاهسونی
رقص شکی
رقص عنابی
رقص قازاغی
رقص قایتاغی
رقص قوچعلی
رقص قوفتا
رقص قیتقیلدا
رقص قیزلار بولاغی
رقص قیزیل گول
رقص کئچی مه مه سی
رقص کسمه
رقص کندیری
رقص کوراغلو
رقص کوراغلونون قایتارماسی
رقص گلین آتلاندی
رقص گلین گتیرمه
رقص گلین هاواسی
رقص گول گز
رقص گولمه یی
رقص لاله
رقص مجسمه
رقص میصری
رقص میرزایی
رقص میرواری
رقص نازنازی
رقص واغزالی
رقص وئلاچولا
رقص هالای
رقص هئیراتی
رقص هئیوا گولو
رقص یاللی
رقص یئرلی
رقص یوز بیر
نشان ملی قرقیزستان؛ نماد فرهنگ و عقاید اصیل بومی
+0 به یه ن
نماد رسمی دولت جمهوری قرقیزستان برگرفته از عقاید و رسم و رسوم مهمی است كه از گذشته در این كشور وجود داشته است.
نماد رسمی دولت جمهوری قرقیزستان برگرفته از عقاید مهمی است كه از گذشته در این كشور وجود داشته است.
در مركز
این نماد، پس زمینه از دریاچه ایسیككول وجود دارد. همچنین تصویر شاهین سفید با
بال بازشده در آن نماد آزادی و استقلال قرقیزستان بوده و خورشید نمادی از زندگی،
ثروت و فراوانی است كه این عنصر به نشانی از دولت برجسته شده است. كوه پشت، روشن
شده توسط نور خورشید نیز مانند آرایش موی مردمان قرقیزستان محسوب میشود(قرقیزها
به موی بلند علاقه فراوانی دارند(
در فرهنگ قرقیزها عقاب نمادی از قدرت، وسعت و چشم انداز روشنی محسوب میشود و در عین حال بیانگر آزادی و استقلال نیز هست. تلاش برای یك هدف، در ارتفاع پرواز كردن رو به آینده نیز از دیگر دلایل انتخاب این نماد است.
به همین منظور، روز گذشته در «عبدی ماموناف» ساختمان معروف تئاتر درام پایتخت قرقیزستان بیستمین سالگرد نشان ملی این كشور جشن گرفته شد.
«الویرا سارییوا» معاون نخست وزیر قرقیزستان در مراسمی ضمن تبریك به مناسبت بیستمین سالگرد نشان ملی قرقیزستان، هدایایی به رسم یادبود به سازندگان این نشان ملی اهدا كرد
گزیدة كلام برجسته از «فرهنگ نظام» سید محمد علی لاریجانی (داعی الاسلام) در باره تاریخ زبان و لغت فارسی
+0 به یه ن(فرهنگ نظام از نظر ریشه شناسی لغات فارسی یكی از منابع مهم لغتنامه دهخدا میباشد)
حسن اوموداوغلو
از ابتدای لغت نویسی فارسی تا قریب یك قرن قبل هر لغت نویسی الفاظ قدیمه متروكه و الفاظ ولایتی و الفاظ مخفف و مبدّل در ضرورت شعری اشعار را نوشته معنی میكردهاست. به این خیال كه الفاظ نثری و تكلّمی شعر متكلمان در زبان فارسی میدانندو محتاج آنها نیستند. اول لغت نویس این دسته علی ابن احمد طوسی است كه در اواسط قرن پنجم هجری بوده و آخر ایشان كه تاكنون مشهورترین لغت نویس فارسی است، محمد حسین خلف تبریزی است كه اهل حیدر آباد دكن بوده و پدر یا جدّش از تبریز ایران آمده بود – برهان تخلّص داشته و فرهنگ خود برهان قاطع را در دكن جلال ابدی سلطان عبدالله قطب شاه (وفات سنه 1083 هجری قمری) ساخته است – در تمام فرهنگهای دسته مذكوره الفاظ تكلّمی و نثری مثل خوردن و رفتن و گفتن و شنیدن و درخت و اسب و آب و امثال آنها موجود نیست و اگر لفظی معنی تكلّمی و نثری هم دارد در آن معنی بلفظ «معروف» یا « مشهور است» اكتفا نموده معانی شعری را مفصّل نوشتهاند یك لغت نویس ایرانی كه از درباریان ناصرالدین شاه قاجار (وفات سنه 1313 هجری قمری) بوده به سبك همین دسته نوشته و صرف الفاظ مخصوصه شعری را در فرهنگ خود (انجمن آرای ناصری) جا داده و برای هر استعمال حتی الامكان اشعار سند آورده – چون مؤلف مذكور (رضا قلی خان هدایت) شاعر و متوغل(دور رونده) در اشعار بوده خواسته فرهنگی برای الفاظ مخصوصه شعری نویسد....(جلد1 ص.3-2 )[ مولف فرهنگ نظام، از طرف سلطنت اسلامیه دكن برای ترتیب لغت اقدام نموده است.به همین خاطر به ایران آمده و سه سال در ولایات ایران به تحقیق و جمع آوری مطالب پرداخته است.او اولین لغت نویس فارسی را ، «ابوالحسن علی ابن احمد الاسدی الطوسی» قید كرده است.كه وی در اواسط قرن پنجم بوده است.و آخرین ایشان ، محمد حسین خلف تبریزی میباشد.كه وی اهل حیدر آباد دكن بوده و پدر و یا جدّش تبریزی بودهاست.و برهان تخلص میكرده، لذا كتاب خود را « برهان قاطع » نام كرد.(زمان سلطان عبدالله قطب شاه به سال 1083 هجری بوده است). داعی الاسلام گوید : اوّل فرهنگ نویسان فارسی از هند بودهاند. ریچردسن انگلیسی، لغت فارسی به انگلیس نوشت.بعد از آن علمای هند شمس اللغات را به سرپرستی مستر جوزف ترتیب دادند.طوسی فرزند احمد اسدی طوسی است كه معلّم فردوسی بوده است.........زبان فارسی به سرپرستی خانواده سامانی و غزنوی به یك درجه عالی كمال رسیده بود.....قدیمی ترین كتاب خطّی فارسی دو كتاب الابنیه عن حقایق الادویه كه بخطّ علی ابن احمد است و در كتاب خانه پایتختی اطریش موجود است (447 هجری1036 میلادی).....
فرهنگ نظام لغت را سه گونه ذكر كرده است 1 – تكلّم 2 - نثر 3 - نظم......
فرهنگ مذكور، زبان تكلّم را دو قسم میداند. 1 ـ زبان مردان 2 ـ زبان زنان... فلان در كار من سنگ انداخت (یعنی مكر كرد)[ ترجمه از داش آتماق// داش قویماق تركی است ح. اومود اوغلو ]، فلان را كلّهاش كن (یعنی روانهاش كن)، شاخ در جیب فلان بگذار (یعنی تعریف از او بكن ) اینها زبان بازاری است. «خدا بدور » و «مرده شو ببردت» فحش زنان است و مردان جای آن «پناه بر خدا» ،«گم شو» استعمال كنند (ص5 .نظام).........
صاحب فرهنگ نظام میگوید: بعد معاهده بین ایران و فرانسه مدارس فرانسه در طهران (تهران)رواج یافت و حرف زدن به لفظ قلم از تقلید زبان فرانسوی پیدا شد.
داعی الاسلام در مورد زبان «پارسی» میگوید: پارسی بهر زبان ایرانی گفته میشود0 زبان خاصّی نیست و به زبان قدیم و جدید ایران اطلاق میشود. زبان دری زبان موهوم است ............
وی د رمورد اصطلاح فارسی «دری» میگوید: دری : زبان دربار جمشید پیشدادی، بهمن كیانی، بهرام ساسانی بوده (در اینصورت دری بمعنی زبان درگاه شاه و دربار است.دری زبان ولایت تركستان ( بلخ و بخارا ) بوده در این صورت مشتق ازدرّه است.دری زبان ولایتی افغانستان بوده در این صورت نیز مشتق از درّه است.دری زبان ولایتی است و اشعار بابا طاهر همدانی و پندار رازی زبان دری است...بسیار تعریف از اینها افسانه اند ..« چه جمشید و بهمن پادشاه افسانه هستند و زبان بهرام ساسانی پهلوی بوده نه دری...»(ص7 نظام).
فرهنگ نظام میگوید: زبان عام و ادبی فارسی از اوایل قرن سوّم هجری تابحال یكی است. و خود زبان فارسی مقرر عام ادبی اكنونی یكی است كه در اوایل اسلام پیدا شده خطّش عربی است زبانش مركّب است از زبان پهلوی و عربی و تركی و قدری از روسی و فرانسوی و انگلیسی و السنه دیگر فرنگی .... در این زبان كتب نثر و نظم و بسیار است.فرهنگ نظام در مورد زبان پهلوی میگوید: زبان پهلوی بكلّی متروك گردیده و صرف چهارصد كلمه آن در خطّ میخی بر كوههای ایران و عمارت تخت جمشید باقی است [آنها هم به زبان بابلی،عیلامی، آشوری میاشد نه ایرانی باستان .ح. اومود اوغلو]... در همان زمان كیان وقبل از آن در بعضی ازبلاد مغرب و شمال ایران ( مازندزان و آذربایجان و همدان دری زبان دیگری بوده). خط اوستا كه در مغرب ایران رایج بوده و در خط سریانی نوشته میشده گویا زبان ادبی سلاطین مادی كه پیش از كیان سلطنت در ایران داشتند و پایتختشان همدان بود... از مقابله خطّ مذكور با خطوط سامی معلوم میشود این خطّ از خطّ سریانی كه خط آشور قدیم است گرفته شده است.از تحقیقات اخیره به ثبوت پیوسته كه خط اوستا از خط پهلوی گرفته شده جدید است یعنی همان خط مبهم پهلوی را اصلاح كرده اعراب را جز حروف آورده و خط اوستارا ساختهاند. كتاب اوستای حضرت زرتشت در خطّ سریانی نوشته شده بود و در حمله اسكندر در كتابخانه استخر تلف شد و یك حصّه باقی مانده از آن را علمای زردشتی بعد در خطّ جدید اوستا نوشتند پس ایران قدیم ما از حیث خطّ مایه افتخاری ندارد چه خطّ پهلوی از آشوری گرفته شده همیشه ایران آریایی تحت اثر تمدّن سامی بوده .خطّ میخی هم كه از خطّ بابلی گرفته شده و خطّ فارسی امروزه ما هم عربی است كه آن هم سامی است.تا حال معلوم نشد كه چرا ایرانیان زمان اشكانی و ساسانی با آن درجه علم و هنر و سلطنت بزرگی كه داشتند چنان خطّ بد و مبهمی را اختیار كردند. در واقع تبدیل ایرانیان بعد از اسلام خطّ پهلوی را بخطّ عربی بی سبب نبوده و تبدیل به احسن شده.یكی از نقایص بزرگ خط پهلوی كلمات هوزواریش آن است یعنی كلماتی كه سریانی است و فارسی خوانده میشود مثلا مادر را« ام » مینوشتند كه سریانی بمعنی «مادر» است اما مادر میخواندند نه امّ. خطّ پهلوی را از خطّ آشور(عاشور) كه سریانی بود گرفته شده و بسیاری از كلمات سریانی را بحال خود گذاشته و ترجمه فارسی آن كلمات را میخواندند.فارسی جدید یا فارسی اسلامی در اوایل اسلام بعد از مسلمان شدن ایرانیان تشكیل یافت كه زبانی مركّب از پهلوی و عربی و تركی .......اول كسی كه زبان فارسی را مخلوط با الفاظ مشكوك و مغلوب و اجنبی نمود محمد حسین خلف تبریزی مولّف برهان قاطع است..در برهان قاطع علاوه بر الفاظ فرهنگهای اسلاف و الفاظ هوزوارش (سریانی) و الفاظ فارسی و اوستا و فارسی پهلوی و الفاظ جعلی و دساتیر و دبستان المذاهب هم هست...(ص20 نظام)...كتاب مذكور (برهان قاطع)را باید بكلّی از میان فرهنگها بیرون كرد و یك كتاب ناقابل اعتبار دانست...و ادب فارسی كه بعد از برهان قاطع بظهور آمده دارای غلط و اشتباه است و در واقع باید در ادبیّات فارسی بعد از برهان قاطع تجدید نظر شود..( فرهنگ نظام لغت «انجمن آرا » را بچه برهان میداند و میآورد: انجمن آرا كه به هیچ وجه محل اعتبار نیست)..
زبان گبری: .. زبان زرتشتیان ایران را گبری گویند و خودشان به آن نام دری میدهند ـ زبانی است مكسّر همین زبان فارسی مخلوط با عربی است و دخلی به پهلوی ندارد (ص24 نظام).............
اگر بخواهیم الفاظ مقصوده (ایرانی خالص) را از زبان اوستا بگیریم بی ربط است زیرا بكلّی متروك و از فارسی ما اجنبی است و از آن زبان صرف یك كتاب كوچك منسوب به حضرت زرتشت باقی است و از آن هم معدود الفاظ میشود گرفت ..[ پاورقی : از كتب قدیمه پهلوی كتاب « دین كرت» است كه تالیف قرن سوّم هجری است كه ملّا بهمن زرتشتی آنرا درسال 1783 میلادی به بمبئی برده و مدّتها است علمای بزرگ زرتشتی هند مشغول خواندن آن هستند اما تا كنون صرف چند صفحه آنرا خواندهاند ... پشوتن كه عالم بزرگ زرتشتی بود عمرش را در همان صرف كرد... و اكنون دكتر داراب در بمبئی مشغول خواندن باقی آن است ...] [ اولّین كسی كه به پالایش زبان فارسی شروع كرد میرزا رضا خان بكشلو قزوینی بود و اثرش «پروز نگارش » میباشد (ص25 ـ 24)] ....
ایرانیان تمام الفاظ علمی خود را از عربی گرفتهاند.... ....از ابتدای قرن سوّم هجری تا حال كه قرن چهاردهم است، زبان فارسی مثل فرزندی در كنار مادرش عربی پرورش یافته .....تربیت یكهزار و یكصد ساله مادر و فرزند خود را شوخی نیست و میشود فهمید كه این فرزند حالا دیگر از خانواده سامی محسوب میشود و از عائله اصلی خود آریا دور شدهاست..
در زبان فارسی الفاظ بسیطه كم است و الفاظ مركّب بسیار است....در امر ازدواج فقط دو لفظ بسیط (زن و شوهر) هست باقی الفاظ لازمه ازدواج از تركیب یكی از دو لفظ مذكور با الفاظ دیگر مثل؛ برادر زن، برادر شوهر، پدر زن، مادر زن، و غیر آنها پیدا شده است...
در السنه آریایی كلمات بسیاری است كه مقدم یا مؤخر كلمه دیگر شده و از مجموع كلمه سوم با معنی دیگری پیدا میشود..كلماتی كه مقدم واقع میشوند اغلب حرو ف و اسمایند مثل با وفا، با حیا، با هوش ..كه لفظ با مقدم است.مقدمهای اسمی: شاه راه، شاه كار، شاهباز شاه توت (شاه مقدم اسمی است) كلماتی كه مؤخر واقع میشوند اغلب افعالند و حروف و اسما هم گاهی مؤخر واقع میگردند ...مؤخرهای فعلی : دل آزار، مردم آزار(لفظ آزار فعل امر و مؤخر واقع شده است).مؤخر حرفی: توانا، بینا، گویا، شنوا (الف مؤخر است)، گفتار، رفتار، كردار، دیدار( آر مؤخر حرفی است)مؤخر اسمی : رحمت آباد، علی آباد، (آباد مؤخر اسمی است) مولف فرهنگ جهانگیری (ابتدای قرن یازدهم هجری) اول بدعت خلط الفاظ اجنبی با فارسی را گذاشته...(ص29 نظام) ****
الفاظ فرهنگ نظام بر سه بخش است 1 ـ الفاظ تكلّمی 2 ـ الفاظ نثری 3 ـ الفاظ نظمی (شعری)..فرهنگ نظام گوید: كتب مشهوره شعر مثل شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی تاكنون پر از اغلاط كتابت و تصحیف است.....«لطف علی بیگ آذر مولف آتشكده در باب نسخ شاهنامه مینویسد : به تصاریف زمان و انقلاب دوران و اختلال حال ایران امروز شاهنامهای كه صحّت داشته باشد وجود ندارد و بعلت عدم ربط كُتّاب و نسّاخ چندان تغییر یافته كه نمیتوان گفت در این كتاب شعری از فردوسی بدون تعییر باقی ماندهاست (ص41 ـ 40 ).... در ایران قریب یكصد زبان ولایتی است كه اهل هر یك از آن زبان دیگری را نمیفهمند اما زبان فارسی مقرر یكی است و تمام اهل ایران با استثنای اهل آدربایجان كه زبان تكلمشان تركی است در آن تكلم و مكاتبه میكنند ارقام از 0،1،2،3،4،5،6،7،8،9 از زبان هندی وارد عربی و سپس فارسی شدهاست (ص50 نظام)لذا آنرا ارقام هندی گویند.
مقدمه جلد ۲
در مقدمه این مجلد مطالب حائز اهمیتی در مورد تاریخچه زبان و لغت فارسی باشد قید نشده است.
مقدمه جلد 3
استخوان بندی هر زبان با مصادر و افعال آن است و با آنها یك زبان از زبان دیگر جدا میشود.....زبان فارسی با وجود آمیزشهایی كه از تركی و عربی یافته مصادر و افعالش دست نخورده مانده.....(فرهنك نظام دیباچه ص.واو.)
مصادری كه مصدر به حرف «آ» است عموماً مركّب است مثل آزردن كه ریشهاش در سنسكریت «جر» بمعنی پیر شدن، پیر كردن و ذلیل كردن است و «آ» مزید مقدّم است كه در سنسكریت معانی بسیار دارد از آن جمله نزدیك و طرف، گرد، و هرطرف رفتن ، دادن و بردن است پس آزرد مصدر مركّب بوده و در پهلوی و فارسی لفظ «دن» به آن ملحق شده همچنین است آختن و آزمودن و آشفتن و آوردن ....(ص. واو.جلد 3 فرهنگ نظام)..در فارسی هر مصدری كه اوّلش نون مكسور«نِ» هست عموماً مركّب است مثل، نشستن، نهادن، در سنسكریت نشستن «سد» است و «نی» بمعنی پایین مزید مقدّم و در آن صورت سین هم تبدیل به شین «نیشید» میشود بمعنی پایین نشستن در اوستا مصدر «هد» است كه سین سنسكریت در اوستا مبدّل به «ها» میشود و «نی» به همان معنی پایین مزید مقدّم و در همان اوستا «ها» تبدیل به «شین» میشده و در پهلوی «دال» آخر تبدیل به سین و با علامت مصدر پهلوی «نی شستن» سده و در فارسی «یاء» آن خفیف (مجهول) مبدّل به كسره و نشستن شده – ریشه نهادن در سنسكریت «دها» و در اوستا «دا» است و «نی» بمعنی پایین مزید مقدم است... (ص. زاء. دیباچه فرهنگ نظام . جلد 3 )..زبان فارسی پیش از اسلام و بعد از آن بجهت همسایگی با تركها و مسكن گرفتن قبایل ترك در ایران مخلوط با تركی شد و قریب یك قرن (هفتم هجری) هم تركان مغول در ایران سلطنت كردند... از آمیزش تركی ضرری بفارسی وارد نیامد ...(دیباچه .جلد3 ص. زاء)....
حمله عرب و قبول كردن ایران دین حق اسلام را آمیزش بیشتری در فارسی آورد و لیكن باز استخوان بندی بجا ماندو فارسی همان است كه بود حالا جای این پرسش هست كه عربها ایران را فتح كردند و ایرانیها بخواهش خود اسلام را قبول كرده مسلمان غیور شدند و عربی زبان علمی و دینی ایشان شد و برای نوشتن فارسی خود خطّ عربی را گرفتند با وجود این همه اسباب چطور شد كه فارسی استخوان بندی خود را حفظ كرد و ایرانیها هم مثل شامیها و مصریها پاك عرب نشدند. (جوابیه برای كسروی) . (دیباچه .فرهنگ نظام جلد3 .ص. زاء)
جواب این است كه در اسلام زبان و لباس و آداب هر ملت آزاد بوده و جهت عرب شدن شامیها نزدیك بودن زبان سریانی به عربی بوده كه در واقع از تغییر سریانی به عربی كه هردو از خانوداه سامیاند فرقی احساس نكردند همچنین تبدیل زبان قبطی مصر به عربی. لیكن مصادر و افعال فارسی آریایی از غربی سامی بكلی جدا است از این جهت همان اسماء عربی را گرفتند كه با آسانی مفرّس میشد. اسپانیا هم نظیر ایران شد كه چون زبان آریایی داشت به گرفتن اسماء عربی اكتفا كرد... (ص. زاء. دیباچه فرهنگ نظام)
از اوایل قرن سیزدهم هجری تا كنون آمیزش جدیدی در فارسی پیدا شده .....تا امروز الفاظ یومیّه (روزانه) خانهداری ما مثل استكان و لیوان و كرپ و فاستونی و درشكه و كالسكه و اتومبیل و كت و كراوات و امثال آنها اروپایی است معارف ما هم كه لازم بود موافق اروپا باشد الفاظ بسیار اروپایی را در كتابها و دماغها (مغزها) ما جا داده و اگر عربی به داد ما نمیرسید دماغ (مغز) ما بكلّی مستعمر زبان اروپایی میشد . (فرهنگ نظام. جلد3 . ص. طاء)..................
حرف كاف در حركت و بركت با چسباندن وسط سطح بالای زبان به سقف دهن ادا میشود پس بكلّی علحده است. و این حرف در زبان فارسی قدیم و اوستا و سنسكریت نبوده بلكه از تركی آمده.........حرف گاف در لفظ گفت و روزگار از نزدیك حلق ادا میشود..... و گاف در لفظ هرگز و گزیدن از میان دهن قدری دور از حلق ادا میشود و این آواز از تركی بفارسی آمده در فارسی قدیم و اوستا و سنسكریت نبوده (ص. یج. جلد3 . نظام)
نه حرف (ث. ح. ذ. ص. ض. ط. ظ. ع. ق) آوزاهای عربی است (ص. ید. جلد3 نظام)
زبر ( َ)، زیر ( ِ)، پیش ( ُ) از اعراب فارسی است... حروف تهجّی فارسی از عربی گرفته شده و عربی از عبرانی و تهجّی امروز اروپا از لاتین گرفته شده و لاتین از تهجّی یونانی و آن از تهجّی فینیقی گرفته شده كه برادر عبرانی است و ترتیب هئجا عبرانی و فینیقی همان ترتیب ابجد، هوّز، حطّی، كلمن،سعفص، قرشت است كه در عربی آمده نام حروف یونانی محرّف همان نامهای حروف تهجّی عبرانی است اما طاء حطّی كه در زبان آریایی لاتین تلفّظ نداشت حذف كردند همچنین قاف قرشت را و سین سعفص را انداخته شین قرشت را مبدّل به سین كردند چه در زبان لاتین شین نبوده و صاد هم كه در زبان لاتین آواز نداشته انداخته شد بعد از ختم قرشت كه آخر تهجّی فینیقی بوده لاتینها چند حرف دیگر مطابق آوازهای زبان خود اضافه كردند.. (ص. یه. جلد3 . نظام)...تجّار فینیقی در بنادر یونان تجارت میكردند و یونانیها خطّ را زا آنها گرفتند و بعد داخله اروپا خطّ لاتین را از یونانی – نامهای حروف یونانی محرّف همان نامهای فینیقی (عبرانی) است....... (ص. یو. جلد3 . نظام).. خطوط سامی و آریایی امروز همه حتّی سنسكریت از تهجّی ابجدی عبرانی است.. در ابتدا خط لاتین تا مدّتها مثل عبرانی از راست به چپ نوشته میشد (ص. یز. جلد.3 . نظام)....
بعد ا ز ریختن مسلمانان عرب به ایران ایرانیان بقدری مجذوب آزادی اسلام شدند و بقدری از بدی خطّ پهلوی به تنگ آمده بودند كه فوراً دین كامل اسلام را با خطّ ناقص عرب كه نسبت به خطّ خودشان خیلی بهتر بوده گرفتند اعتراض ما بر ایشان در تعجیل در تبدیل خطّ كه مسئول تلف شدن تمام علوم و فنون ایرانی است كه از پهلوی كتب معدودی مانده آنها هم بیشتر تألیف قرن دوم و سوم هجری است كه از آزادی ایكه مأمون خلیفه عباسی و اخلافش به مذاهب داده بودند علمای زرتشتی هم بعضی كتب پهلوی مثل دینكرت و بندهشن و غیر آنها تألیف كردند نسل ایرانی بعد از تبدیل خطّ دیگر كتب پهلوی را نمیفهمیدند و آنها را حفظ نكردند (ص. یح و یط. جلد3 . نظام)
در عصر اشكانی زبان پهلوی با یك خطّ بسیار مبهم كه از خطّ سریانی محرّف شده بود بوجود آمد و همان زبان و خطّ تا آخر سلطنت ساسانی ماند- استخوان بندی زبان پهلوی تا امروز هست لیكن خطّش در همان اوایل اسلام مبدّل به خطّ عربی گردید كه تا امروز هست... (ص. یط. جلد3 نظام).. اشكانیها بهتر از خود را نمیتوانستند ببینند و خطّ هخامنشی را ترك كردند تا آثارشان محو شود...(ص.ك.جلد.نظام)....آنچه زرتشتیان امروز تصوّر میكنند كه نسخه اوستا یكی بوده و در كتابخانه تخت جمشید(قصر دارا) محفوظ بوده بسوزاندن اسكندر قصر را سوخته بعقل درست نمی آید خصوص این قول كه اوستای تخت جمشید در خطّ سریانی بوده چه آنوقت در ایران خطّ میخی بوده و خط امروز اوستا از روی خطّ پهلوی در ابتدای سلطنت ساسانی یا اواخر اشكانی ساختند... .و نام حروف تهجّی آنرا دیندبیر (حروف تهجی دینی) گذاشتند. حدس من كه مسئول تلف شدن حِصَص اوستا تغییر خطّ میخی به خط پهلوی بوده در صورتی درست در میآید كه بودن سلاطین هخامنشی به دین زرتشت ثابت باشد..دارای كبیر در كتیبههای خود با وجود اظهار تقدّس نامی از زرتشت نمیبرد و خود را فقط خداپرست میگوید – شاید بعد از دارا زرتشتی شده باشند (ص. كا. جلد3. نظام)
ترك لفظ حروف زیان بزرگی به ایرانیان رسانده چه اعمال دینی ایشان در عربی است و به ترك لفظ حروف عربی همه قرآن و نماز را غلط میخوانند و حتّی آنانكه قرائت میآموزند چون مصنوعی است تلفّظ صحیح عربی نمیشود...(ص. كب. جلد3 .نظام)
اجداد ما در وقت گرفتن خطّ عربی برای فارسی بزرگترین اشتباه را مرتكب شدند كه آوزاهای حروف عربی را نگرفتند و چون نگرفتند بزرگترین اشتباه آنها باعث شد كه تاكسی عالم عربی نباشد املای فارسیاش درست نمیشود كه بیچاره از آواز حروف گول میخورد ثاء و صاد را سین مینویسد ... (ص. كب. جلد3 . نظام)
اسلاف شما هم چیزهای خوب عربی را كه آن وقت تنها زبان علمی دنیا بوده گرفتند و آنها را بنیان قرار داده از لطایف و آثار ایرانی عماراتی ساختندكه باعث سرفرازی ابدی ایران است حالا اگر بنیان آنرا كنده دور بیندازید عمارات شما هم خراب میشودو سرافكنده میشوید(ص. كج. جلد3 . نظام)
خلیل ابن احمد نام مخترع شعر عربی است....دیگر اینكه اگر شما لفظ بیت مصراع عربی را نمیخواهید پس باید وزن و قایفه عربی را هم برای شعر فارسی نخواهید و حال آنكه تمام اشعار شما در وزن و قافیه عربی است...(ص.كج، كد. جلد3 نظام)......
مقدمه جلد ۴
پروفسور سیدم محمد علی لاریجانی داعی الاسلام) نویسنده فرهنگ نظام در باب شناخت خود از زبان فارسی و سایر معلومات زبانی برای تألیف كتاب خود میگوید: «برا یبنیاد بندی بنایی لازم بود كه شیر زبان فارسی را خورده باشد و در زبان عربی هم استاد باشد و اصل زبان فارسی را كه اوستا و سنسكریت است بداند و در یكی از زبانهای علمی اروپایی كه امروز خزائن علوم شرقیه هم هستندعالم باشد اینها شرایط اساسیه است و این بنّا (و امّا بنعمه ربك فحدث) شرایط فرعیه را هم كهزبان ارود و پهلوی و گجراتی و بهاشا و جزء آن است موجود داشته كه داوطلب چنین خدمت مهمی به زبان فارسی شد....من در باب خطا و سهو خود كه در چنین كارهای بزرگ وسیع باید اتفاق افتد از خوانندگان عفو میطلبم و خواهشمندم آنچه بنظرشان سهو و خطا باشد بخودم بنویسند...(نظام. جلد 4 ص.الف. ب)
اصل زان فارسی از اوستا و سنسكریت است..(دیباچه. ص. الف. جلد 4. نظام)............
در باره لغات دخیل اقوام غالب در زبان فارسی میگوید: «یونانیان قریب یك قرن در ایران سلطنت كردند......(جلد 4 . ص. جیم. نظام) [لغاتی در زمینه نجوم، ریاضی، هندسه، فلسفه. طب سنتی، اسامی گیاهان و ..]
نظام گوید : «اعراب دو قرن در ایران حكومت كردند......عرب آنچه از ایران تباه كرد چندین برابر به ایران داده..... (ج.4 .ص. جیم. دال)....
اگر عرب حكومت زاد بومی ایران را موقتاً شكست بجای آن فواید بسیار با ایران رسانید ایرانیها را از پزستش آثار طبیعت كه پستتر از انسان است بیرون آورده به پرستش انحصاری خدای طبیعت رسانید............یكدسته از بهترین مفاخر جهان را ایران بعد از اسلام به جهان داد – در مفاخر علمی و ادبی جهان میشود مانند اب سینا، ابوریحان، غزالی، فردوسی، عطّار...و جزء آهنا صدها را از ایران اسلام شمرد درحالیكه از مفاخر علمی ایران قبل از اسلام نامهایی مثل جاماسب [شخصیت افسانهای و داستانی] و بزرگ مهر و جزء آنها مانده و حتّی وجود تاریخی بسیاری از ایشان هم ثابت نیست..(جلد. 4 . ص. جیم]
زبان امروز ما از مسلمان شدن ایرانیان و گرفتن الفاظ دینی از عربی و مزاوجه با عرب و ترك مسلمان و آمیزش تمدن ایرانی (آریایی) و عرب (سامی) قهراً پیدا شده هیچ فرد یا گروه آنرا نساخته لبكه در ملت ایرانیه بدون شعور (نقشه و طرح قبلی) آن پیدا شده(ج. 4 . ص. ب. نظام) ...
دست بهر لغت فارسی بزنید ار عربی صدا بر میآید از من است..... (جلد4 .ص. دال. نظام)
اگر الفاظ جزء فارسی شده عربی را بیرون كنیم دایره فارسی بقدری تنگ میشود كه برای حوایج یك ده كوچك ده بیست خانواری هم كافی نخواهد بود چه رسد به یك مملكت متمدن كه هزارها الفاظ معاشرتی و حكومتی و صنعتی و علمی و ادبی لازم دارد....(ج.4 .ص.جیم. نظام).....
تصور خالص كردن یك زبان آنهم فارسی از عربی حرف بچهگانه است- علمی نیست هیچ زبان به اراده یك نفر یا گروه ساخته نمیشود كه كسی یا گروهی آنرا تغییر داده به میل خود بسازد..(جلد4 . ص. ب. نظام)
فرهنگستان میخواهد الفاظ عربی جزء زبان شده را هم بیرون كند – اگر چنین است پس باید تمام الفاظ فارسی را تغییردهند بجهت اینكه ریشه هر لفظ فارسی در عربی موجود است...
مفاخر سیاسی ایران اسلامی كمتر از ایران قبل از اسلام نبودند – سلطنت وسیعه سلجوقی میتوانست خود را جانشین هخامنشی بخواند.... (جلد 4 .ص.جیم. نظام)...
مقدمه جلد ۵
زبان فارسی اسلامی كه آمیخته با عربی است. در قرن اول اسلام پیدا شد. در قرن دوم شاعری آن به تكمیل رسید. و در قرن سوم اول اهل توران حاجت به یك فرهنگ الفاظ مخصوصه شعرا را احساس كردند و ابو حفص سغدی آن فرهنگ را نوشت. اگر چه شعرای اوایل بسیاری از توران بودند اما بسیاری از خراسان هم بودند و الفاظ مخصوصه آنها را برای تورانیان مفهوم نبود. اهل توران دو زبانی بودند كه تركی هم حرف میزدند برای الفظ تركی و فارسی هم فرهنگ فارسی لازم بود. نسخه ابو حفص اكنون در هیچ كتابخانه بزرگ جهان موجود نیست اما كولف جهانگیری خود آن را از مواد كار خود نوشته............در باب ابو حفص كتاب المعجم فی معاییر الاشعار العجم چنین نوشته است: و بعضی گویند اول شعر پارسی ابو حفص حكیم ابن احوص سغدی گفته است. از سغد سمرقند و او در صناعت موسیقی دستی تمام داشته ابو نصر فارابی در كتاب خویش ذكر آورده است... شعری كه به وی نسبت گفتند این است : آهوی كوهی در دشتی دوذا / او ندارد یار بی یار چگونه بوذا ....رودكی اول استاد بزرگ شعر فارسی (وفات سیصدو بیست و نه هجری) آنرا بنام «تاج المصادر» نوشت، لیكن نسخه آن هم مثل كتب و اشعار رودكی مفقود شده. رساله ابو حفص اول كتاب نثر فارسی است و تاج المصادر رودكی دوم و ترجمه تاریخ طبری سوم...(ص. ب. جلد 5 نظام)...
سومین فرهنگ شعری فارسی لغت فرس، از ابولحسن علی ابن احمد الاسدی الطوسی است كه به همّت «پال هارن» شرق شناس آلمانی در سال هزارسیصدو نودو هفت میلادی در اروپا چاپ شد. نسخه خطّی آن در كتابخانه واتیكان است. تاریخ كتابت آن سال هفتصدو سی و سه هجری است....نسخه خطّی دیگری در اداره هند انگلستان پیدا شد..اسدی مذكور در قرن پنجم هجری میزیسته و فرزند اسدی بزرگ است كه احمد نام داشته و استاد فردوسی بوده و در بالای صفحه اول از نسخه واتیكان مولف لغت فرس را خواهر زاده فردوسی نوشته..از مصنّف لغت فرس كتاب گرشاسب نامه هم باقی مانده كه به وزن و سبك شاهنامه است و قدیمترین كتاب خطّی فارسی كه د ركتبخانه وین موجود است بخط همین اسدی و نام آن كتاب الابنیه عن حقایق الادویه تألیف ابومنصور الموفق هراتی و تاریخ كتاب چهارصدو چهل و هقت هجری..ختم ساختن گرشاسب نامه در سال چهارصدوپنجاه و هشت هجری بوده ولابد تألیف لغت فرس بعد از آن بوده كه در آن از گرشاسب نامه خود شاهد آورده ....
جهت فرهنگ نوشتن اسدی این بود كه از خراسان به آذربایجان رفته بود و به دربار ابو دلف گرگری راه یافته و دید اهل آنجا از الفاظ مخصوصه اشعار توران و خراسان اطلاع ندارند چه زبانشان آذری (تركی) بوده كه با فارسی خراسان و توران كه آنوقت فارسی ادبی شده بود فرق داشته پس لغت فرس را برای اهل آنجا نوشت. و عبارت ابتدای كتاب لغت فرس چنین است «بسم الله الرحمن الرحیم .الحمدلله رب العالمین و الصلواه والسلام علی محمد و اله الطیبین الطاهرین – بعد ما – كتاب لغت فرس لسان اهل الیلخ و ماوراء النهر و خراسان و غیرهم و الله الموفق..لفظ اول كتاب «والا» و لفظ آخر یك بسی .. در تمام كتاب یكهزار و یكصدو شانزده لغت است..(ص. ج. جلد5 . نظام)
اهمیّت لغت فرس: كتاب لغت فرس از چند جهت بسیار مهم است. یكی آنكه اول فرهنگ شعری فارسی است كه در دست است و مأخذ چند فرهنگ بعد از آن همان بوده . دوم برای آنكه یك جنگ مهم از اشعار استادانه قدیمه است كه در كتابهای دیگر بدست نمی آید. سوم آنكه نام بسیاری از شعرای استاد قدیم در آن آمده در تمام كتاب نام هفتادو شش شاعر ذكر شده. چهارم آنكه بعضی اشعار كلیله دمنه و شندباد نامه گم شده رودكی و بعضی از اشعار وامق و عذرای گمشده عنصری در آن آمده ........(ص.ج.جلد5 . نظام)
فرهنگ قطران چهارم فرهنگ شعری: حكیم ابو منصور قطران تبریزی فرهنگ مختصری نوشته بود. مولف صحاح الفرس در مقدمه كتابش ..گوید كه فرهنگ مذكور فقط سیصد لغت داشته و پیش از فرهنگ اسدی تالیف شده بود. قطران معاصر اسدی بوده و سال وفاتش را مجمع الفصحا همان سال وفات اسدی (465 هجری) نوشته حكیم ناصر خسرو در سفرنامه خود نوشته كه قطران را در سال 438 در تبریز ملاقات كرده و او از ناصر خسرو معنی اشعار مشكل دقیقی و منجیك را میپرسیده و فارسی خوب نمیدانسته – چون ناصرخسرو خراسانی بود و ان وقت زبان خراسان ادبی شده بود و زبان قطران ولایتی آذری بوده...اینكه قطران فارسی خوب نمیدانسته همین بوده كه او تمام الفاظ خراسان را نمیدانسته پس میتوان حدس زد كه فرهنگ قطران یادداشتی بوده از سیصد لفظ خراسانی و تورانی كه در تكلم آذربایجان نبوده – اكنون نسخه قطران در هیچ كتابخانه مشهور جهان نیست. (ص. ج، د. جلد 5 .نظام).. صحاح الفرس نام قطران را «قطران ارمولی» (اورمولو) قید كرده است (ص.د.جلد5 نظام)
پاورقی : از مقدمه فرهنگ جهانگیری معلوم میشود در آخر قرن پنجم سعید ابن نصیر بن طاهر ابن تمیم الغزنوی فرهنگ مسمی به سخن نامه نظامی را كه دارای یكهزار و دویست و پنج لغت بوده بنام نظام الملك طوسی نوشت پس آن پنجم است ایضاً در مقدمه جهانگیری و مقدمه ادات الفضلا فرهنگ مولانا مبارك شاه غزنوی مشهور به فخر قواس آمده – در تاریخ فرشته در ذیل حالات سلطان علاءالدین خلجی (وفات 716 ) فخر قواس از شعراء دربار او شمرده شده......پس تالیف فرهنگ قواس در هند و پیش از ضحاح الفرس است (ص. دال. جلد 5 . پاورقی)
فرهنگ ششم شعری معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخر اصفهانی است.....در اسل هزار و هشتصدو هشتادو پنج میلادی به سعی و اهتمام كارل زالمان در شه رقازان روس چاپ شد.. شمس فخری اول مخرب زبان فارسی است كه از اصول فرهنگ نویسی منحرف شده ... (دیباچه. نظام. جلد5 ص.6. زاء) برای معانی الفاظ از خودش شعرب برای هر معنی ساخته و فرهنگ نویسان بعد از خودش راه گمراه كرده كه همان شواهد جعلی او را در فرهنگهای خود آوردند یك جهت فریب خوردن اخلاف او خوبی اشعار جعلی او بوده و همه در مدح ابو اسحاق (انجو شاه فارس) است. از دیباچه اش كه در ذیل نقل میشود معلوم میگردد مرد نادانی بوده.. (دیباچه. جلد5 .ص6 .زاء نظام) اول كسی كه اشعار جعلی شمس فخری را بطور شاهد الفاظ در فرهنگ شعری ضبط كرده حسین وفائی است كه معاصر شاه طهماسب صفوی بوده و فرهنگ خود را در سال 933 هجری تألیف نموده.. (ص. 8 دیباچه. نظام. جلد5)
در قرن هشتم فرهنگ نویسی فارسی از ایران به هند منتقل شد و در قرن نهم، دهم، یازدهم به تكمیل رسید. و آخرین فرهنگ مكمل شعری جهانگیری است كه ختم تألیفش در سال 1017 هجری واقع شد و بعد او هرچه درهند نوشته شد همه تقلید یا تخریب كار او بوده...سلسله فرهنگ نویسی تا كنون در هند جاری است و در ایران به مجمع الفرس سروری كاشانی خاتمه یافت...(ص. 9 ط. جلد5 .نظام)
اولین فرهنگ شعری فارسی كه در هند بعد از فرهنگ قواس نوشته شد و فرهنگ هفتم زبان فارسی است «بحر الفضائل فی منافع الافاضل» است. تألیف محمد ابن قوام ابن رستم ابن محمود بدر خزانه البلخی المعروف به كری ....
فرهنگ ادات الفضلا تألیف قاضی خان بدرمحمد دهلوی المعروف به دهار وال كه در سال 822 هجری تألیف شده (دهاروال در هندی بمعنی اهل دهار كه نام شهری در مالوه ولایت وسط هند) است.
شرفنامه فرهنگ دیگر هند در اوایل قرن نهم هجری تألیف ابراهمی قوام فاروقی كه در ولایت بهار هند تألیف شده....و در هر باب كه الفاظ تركی هست در آخر فصل با تصریح ذكر میكند(ص 10 و 11. دیباچه . نظام. جلد5)
مفتاح الفضلا فرهنگ دیگر هند است تألیف محمد ابن داود ابن محمود(شادی آبادی) كه در سال 873 سال وفات محمود شاه خلجی تألیف نموده.
.... از همّت و كرم و تربیت سلاطین صفوی در ایران و آل تیمور در هند علم و ادب و صنعت در هر دو ملك به منتهای ترقی رسید. قرن دهم و یازدهم عصر طلائی فرهنگ نویسی فارسی بوده در هر دو ملك(هند و ایران) فرهنگهای بسیاری به تألیف رسید[ چون زبان تكلمی هر دو جا فارسی بوده ] (ص. 11 جلد5 . نظام)
تحفه السعادت : فرهنگ دیگر هند تحفه السعادت سكندری است كه در زمان اسكندر ابن بهلول شاه تألیف شد. مولفش محمود ابن شیخ صیاء است
موید الفضلا: فرهنگ دیگر هند در اوایل قرن دهم هجری (سه بخش است. اول: الفاظ عربی دوم : الفاظ فارسی، سوم: الفاظ تركی) . فرهنگ شیرخانی...... فرهنگ كشف اللغات (اول فرهنگی است كه در آن الفاظ تصوّف آمده است).
اوستا نام كتاب منسوب به حضرت زرتشت است كه زبان مخصوصی دارد و زند ترجمه پهلوی آ» است و پازند الفاظ فارسی مبدّل از الفاظ پهلوی است خصوص مبدل الفاظ هوزواریش آن – الفاظی كه جهانگیری از موبد زرتشتی گرفته در خاتمه بنام زند و پازند و اوستا ضبط كرده چهار دسته است1 – الفاظی از خود اوستا 2 – الفاظ پهلوی 3 – الفاظ هوزواریش 4 – الفاظ پازند لیكن بسیاری از الفاظ و معانی غلط است..كسی كه زبانی را نمیدانسته از دیگری الفاظ گرفته و در یك كتاب لغت فارسی ادبی داخل كند كار بی معنی بوده پیر زرتشتی هم پهلوی و اوستا نمیدانسته از این جهت الفاظ غلط داده عموم موبدان زرتشتی از پهلوی و اوستا بی بهرهاند فقط الفاظی را حفظ میكنند كه در نماز و ادعیه ادا میشود بدون اینكه معانی آنها را بدانند....(ص.21. جلد5 .نظام) [جهانگیری از 44 فرهنگ در تألیف كتاب خود سود برده است.]
برهان قاطع پر از تصحیفات در الفاظ و اغلاط در معانی است و باعث هرج و مرج در ابد فارسی است پس سراج اللغات را (سراج الدین علی خان ملقب به آرزو) را نوشت و در آن هر غلط برهان را كه توانست ثابت كند نوشته منت بزرگی به گردن زبان فارسی گذاشت اما هزار حیف كه نسخ سراج اللغات نشر نشدو برهان مكرر در ایران وهند چاپ شده اذهان ادبا را مسموم ساخت – خان آرزو تمام الفاظ برهان را نقل و هرجا كه بنظرش درست نبوده انتقاد كرده لیكن بر آن محقق این اعتراض وارد است كه باوجود اطمینان نداشتن به مولف برهان كه مردی بی سوادی بوده چگونه باقی الفاظ را صحیح دانسته نقل كرده .....(ص.32.جلد 5 .نظام)..................
قدیمیترین فرهنگ فارسی به تركی «اقنوم عجم» است. كه یك نسخه از آن در آكسفورد انگلستان در كتابخانه بودلین موجود است. و تارخ كتابتش 868 هجری است نام مولف و تاریخ تألیف ندارد و حاجی خلیفه در شكف الظنون نام آنرا اقنوم لغت نامیده از مولف و تاریخ تألیف آن خبر نداشته ...
شامل اللغات: فرهنگ دیگر فارسی به تركی است تألیف حسن ابن حسین عماد قره حصاری است كه در زمان سلطنت سلطان بایزید ابن محمد ابن مراد عثمانی (889 تا 918 ) نوشته شده. سروری كاشانی در مقدمه تألیف دوم مجمع الفرس آنرا از مواد كار خود نوشته......
قائمه لطف الله: فرهنگ دیگر فارسی به تركی كه مولف (لطف الله ابن یوسف حلیمی) در سال 928 وفات كرده . كتاب مذكور شرح بركتاب لغت دیگر مولف كه بحر الغرائب نام دارد..
لغت نعمت الله: فرهنگ دیگر فارسی به تركی لغت نعمت الله وفات مولف در سال 969 واقع شده ...............(ص. 53 . جلد 5.نظام)
مولف فرهنگ نظام میگوید برای تظیم لغتش از اولین شاعر زبان فارسی شقیق بلخی (وفات سال 177 هجری) تا آخرین شاعر متوسطین شیخ علی حزین (وفات 1180 هجری) الفاظ گرفتم و از شعرای قجر از این جهت لغت نگرفتم كه الفاظ ادبی خود را از برهان قاطع كه غلط است میگرفتند و در نثر فارسی از سوم كتاب فارسی كه ترجمه تاریخ طبری است تا تألیفات این عصر الفاظ گرفتم – فرهنگهای شعری معتبر را مطالعه و در تألیف از آنها استفاده میكردم....
تبریز : حسن عبدالهی جهانی (اومود اوغلو)
تاثیر تركها بر فرهنگ و تمدن پاكستان
+0 به یه نتاثیری پذیری تمدنهای مختلف از فرهنگهای دیگر در طول زمان غیرقابل اجتناب است. این واقعیت را امروزه در تمامی جهان می توان بچشم مشاهده كرد. در برنامه این هفته تاثیر فرهنگ تركها برتمدن و فرهنگ پاكستان را بررسی خواهیم كرد. برای اینكه این تاثیر مهم و ارزشهای فرهنگی نیاكان ترك آسیای میانه را بر پاكستان بهتر درك نمائیم، باید از گذشته مناطق مختلف پاكستان مطلع باشیم.
تاریخ خلق و سرزمین پاكستان به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح میرسد. تصمیم گیری در مورد هویت ساكنین پاكستان امروزی كاری بس مشكل است. اولین حفاریهای باستانشناسی منطقه درۀ ایندوس، اطلاعات ذیقمتی از فرهنگهای مختلف سالهای ۳۰۰۰ تا ۱٥۰۰ قبل از میلاد نشان میدهد، در سالهای ۲۰۰ قبل از میلاد پیوندهای فرهنگی مهمی مابین پاكستان امروزی، آسیای میانه و ایران برقرار گردید. فرهنگ پاكستان در مقیاسی مهم ریشه ای مسلمان داشته و از این نظر ساختاری اسلامی دارد. دین اسلام توسط اعراب در آغاز قرن هشتم تا حوالی رودخانه سندرواج یافته و برای همیشه در آنجا مستقر گردید.
تقریبا سه قرن بعد نیز افغانها و تركها، اسلام را با خود به مناطق شمال و شمالغربی پاكستان بردند. در مناطقی كه امروزه پاكستان را تشكیل می دهند، مسلمانان اهمیت فراوانی دارند. در این مناطق، اسلام، تنها دین حكومت نبوده، بلكه از طرف تمامی مردم مورد قبول قرار گرفته است. یدین ترتیب پاكستان امروزی از شبه قاره هندوستان، جدا قبول می شد. این تفكیك بعد از فتح منطقه مذكور توسط ومسلمانان در قرن هشتم و شكل گیری فرهنگی با مركزیت دینی مشخص تر گردید. تركها بعد از قبول دین اسلام، نقش مهمی در اشاعه و ترویج آن ایفا نمودند. غزنویان ترك اولین مسلمانانی بودند كه وارد این شبه قاره گشتند. سبكتكین موسس سلسله غزنویان، در بخارا مركز فرهنگی و سیاسی مهمی برای مسلمانان تاسیس كرده بود. محمود پسر سبكتكین كه بعد از او برتخت سلطنت نشست، برای اولین بار مناطق شمالغربی و میانی پاكستان را فتح نموده و لاهور را بصورت یكی از مراكز مهم اسلامی درآورد. در مناطق مختلف پاكستان امروزی، حاكمیت غزنویان قریب ۲۰۰ سال بطول انجامید. در اواسط قرن دوازدهم، حكمرانی غزنویان سقوط كرده و هنرمندان، شاعران، نویسندگان و فیلسوفان این دولت بزرگ غزنه را به قصد لاهور ترك گفتند.
تاثیرات حاكمیت تركها در مناطق مختلف پاكستان امروزی تا آغاز قرن پانزدهم ادامه یافته است. بعد از این تاریخ تحولات منطقه ایی تاثیر مذكور را كاهش بخشید. مسلمانان ترك بعد از جایگزینی در پاكستان و مناطق مجاور، عادات و سنن خود را توسعه دادند. در مورد ریشه یابی كلمه اردو بعنوان زبان ملی پاكستان، بعضی ها آنرا منتج از كلمه اردوی تركی بمعنای ارتش می دانند. زبان اردو راه بسیاری پیموده و به شكل امروزی درآمده است. زبان تركی و اردو وجوه مشترك بسیاری دارند. در زبان امروزی اردو، بیش از شش هزار كلمه تركی وجود دارد.
در مراسم مختلف پاكستان نیز می توان با موتیف های تركهای آسیای میانه برخورد كرد. در میان این نمونه ها مراسم دینی از اهمیت فراوانی برخوردار می باشد. از مراسم دینی مختلف می توان به روزهای سپاس و اعیاد دینی اشاره ورزید. در روز عید اَل اَ حذ، قوچ و گاوها ذبح گشته و بین فقرا تقسیم می گردد. در مراسم عروسی و زایمان پاكستان نیز تاثیر فضای اسلامی و آسیای میانه حاكمیت دارد. در پاكستان مدت كوتاهی بعد از تولد نوزاد، در گوشش اذان خوانده شده و نامگذاری میگردد. سپس خویشاوندان و نزدیكان برای دیدن نوزاد نزد خانواده و هدایایی برای آنها می آورند.
در پاكستان، ازدواجها رنگین ترین مراسم هستند. در گذشته این مراسم هفته ها بطول انجامیده و امروزه حداقل سه روز ادامه می یابد. برای جفت جدید جهیزیه داده می شود. خانواده داماد جشن گرفته، خانواده و خویشاوندان به ضیافتی باشكوه دعوت می گردند. نام این دعوت والیحه است. در این مراسم هدایای بسیاری به عروس داده می شود. جالب ترین و مفرح ترین مراسم حنابندان و یا Mehndiنام دارد كه یك روز قبل از ازدواج برگزار می شود. گرچه گهگاه مردان نیز در آن شركت می جویند، ولی در اصل باید گفت كه این مراسم مخصوص زنان می باشد. كاسه هایی پر از حنا با شمعهای روشن تزئین شده و در سینی كه اطرافش پر از شیرینی می باشد به داماد تعارف می شود.
فرهنگ و اجتماع در آذربایجان
+0 به یه ندر سال 2014، جمعیت كشور آذربایجان حدود 9 میلیون و 686 هزار نفر تخمین زده شده است كه اكثریت آنها جمعیت فعال، یعنی15 تا 64 سال هستند.بنابر گزارشات ارائه شده از اداره آمار آذربایجان، حدود 62 درصد از جمعیت این كشور جمعیت فعال هستند. میانگین سنی مردم آذربایجان 27.7 سال است كه تقریبا جمعیت جوانی را تشكیل می دهند. نرخ رشد جمعیت این كشور 0.99 درصد است كه مقام 121 را در میان كشورهای جهان به آذربایجان اختصاص داده است.
از كل جمعیت این كشور 53.6 درصد آنها شهرنشین هستند. این در حالی است كه نرخ رشد شهرنشینی 1.64 درصد است. باكو، پایتخت این كشور 2.123 میلیون نفر را در خود جای داده است.
اقلیت های قومی آذربایجان عبارتند از آذری 90%، داغستانی 3.2%، روسی 2.5%، ارمنی 2%، و دیگر اقلیت ها نیز 2.3% هستند. زبان رسمی مردم این كشور آذربایجانی است و در واقع 9 میلیون نفر از این دستور زبان استفاده می كنند.
بنا بر قانون اساسی آذربایجان، آزادی مذهبی برای همه مردم آذربایجان در نظر گرفته شده است. در گذشته دین غالب در كشور آذربایجان، زرتشتی بوده است كه یكی از قدیمی ترین ادیان بر روی كره زمین است.
ورود اسلام به كشور آذربایجان در سده های 7 و 8 میلادی و پس از فتوح اعراب صورت گرفت كه به صورت مذاهب شیعه، سنی و شافعی در این كشور رواج دارد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و با شروع فعالیت های مسلمانان قفقاز، اسلام خواهی در این كشور رواج بیشتری یافت.
در سده های 4 و 5 میلادی، مسیحیت در منطقه قفقاز رواج پیدا كرد كه تاثیراتی را بر كشور آذربایجان نیز بر جای گذاشت. بیشتر مسیحیان كشور آذربایجان ارتدكس هستند.
93.4 درصد از مردم این كشور مسلمان هستند در حالیكه 2.5 درصد آذربایجانی ها را ارتدكس های روسی تشكیل می دهند و 2.3 درصد از مردم ارتدكس ارمنی هستند. این در حالی است كه 1.8 درصد از آنها از ادیان دیگری مانند آیین یهود پیروی می كنند.
آذربایجان تلاش دارد خود را به استانداردهای جهانی توسعه نزدیك كند. 99.8 درصد از مردم كشور سواد خواندن و نوشتن دارند كه با توجه به جنسیت افراد می توان گفت 99.9 درصد از مردان و 99.7 درصد از زنان آذربایجانی سواد خواندن و نوشتن دارند.
► بهداشت:
طبق آمار، میانگین امید به زندگی در این كشور 69 سال است. دولت آذربایجان 5.5 درصد از درآمد حاصل از تولید ناخالص ملی را صرف مسائل بهداشتی می كند.
بنابر آمار سال 2014، نرخ زاد و ولد در كشور آذربایجان 16.9 در میان 1000 نفر بوده است كه رتبه 111 را در میان كشورهای جهان به این كشور اختصاص داده است. در حالی كه نرخ مرگ و میر در این كشور 7 در میان 1000 نفر بوده است كه رتبه 128 را به این كشور اختصاص می دهد و نشان دهنده آن است كه این كشور رشد جمعیتی مثبتی را تجربه می كند.
بنابر گزارش های سازمان بهداشت جهانی، كشور آذربایجان از منابع مختلفی برای سرمایه گذاری در زمینه بهداشت استفاده می كند. از سال 2000 تا سال 2012 منابع مختلف داخلی و بین المللی به تامین هزینه های بهداشت و درمان این كشور می پرداختند. اصلی ترین منبع هزینه برای مسائل بهداشتی این كشور، دولت است. دیگر منابع كمك های بهداشتی به این كشور عبارتند از: صندوق جهانی، بانك جهانی، كمك های امریكا، یونیسف و ....
نمودار زیر نشان دهنده میزان هزینه پرداختی از سوی هر كدام از منابع مذكور است.
► نرخ بیكاری و كودكان كار:
مقامات آذربایجان تلاش دارند نرخ كار در میان كودكان را كاهش دهند. طبق آمار منتشره در سال 2005 شمار كودكان كار این كشور 106.626 هزار نفر بوده است كه 7 درصد از جمعیت كودكان این كشور را در بر میگیرد.
►نرخ بیكاری در میان جوانان 15-24 سال:
14 درصداز جوانان در این میانگین سنی از معضل بیكاری رنج می برند. كشور آذربایجان در میان كشورهای جهان از این منظر، رتبه 90 را دارد. در این میان، 12 درصد بیكاران این كشور را مردان بین سن 15 تا 24 سال و 16.3% آنها را در سال 2005 زنانی كه در این میانگین سنی قرار داشتند، تشكیل می دادند.
► نقش سازمان های مردم نهاد در آذربایجان:
در این كشور سازمان های مردم نهاد در جامعه نقش فعالی دارند. بیشتر آنها بر مسائل پناهندگان و حقوق بشر تمركز دارند و برخی نیز در زمینه مسائلی مانند حقوق اقلیت ها و زنان كار می كنند؛ مانند مركز حقوقی آذربایجان و مركز دفاع از حقوق زنان. این سازمانها برای دفاع از حقوق اقلیت ها در تلاش هستند تا با ارتباط با سازمانهای جهانی آسیب ها را به حداقل برسانند.
نرخ مهاجرت در كشور آذربایجان بنابر آمار سال 2014، صفر در میان 1000 نفر است كه رتبه 96 را به این كشور اختصاص داده است. البته برخی از سازمان های مردم نهاد در این كشور به بررسی مسائل پناهندگان نیز می پردازند.
► رسانه های جمعی:
پس از استقلال آذربایجان از فدراسیون شوروی سابق این كشور توانست به صورت حرفه ای تر و متنوع تر در زمینه رسانه های جمعی به فعالیت بپردازد. آذربایجان بیش از 2500 روزنامه و مجله در حال چاپ دارد كه اكثر آنها به صورت مستقل از دولت این كشور و خصوصی اداره می شوند. تعداد خبرگزاری های این كشور بیش از 15 تا است كه بسیاری از آنها دارای وب سایت نیز هستند و اخبار آذربایجان و منطقه را پوشش می دهند.
18 كانال تلویزیونی و 11 ایستگاه رادیویی، برنامه های متنوعی را برای مردم كشور فراهم می كنند كه درباره استقلال یا عدم استقلال آنها از دولت، آماری در دست نیست. سیستم رادیویی و تلویزیونی این كشور قادر است برنامه های كشورهای روسیه و تركیه را نیز برای مردم كشور پخش كند.
► ساختار معماری و ساختمانی آذربایجان:
ساختار معماری شهرهای این كشور از گذشته تا كنون تغییراتی را شاهد بوده است. در دوران باستان، مردم شهرنشین آذربایجان در محله هایی قومیتی زندگی می كردند كه اكنون این موضوع در شهرها كمرنگ شده است. در آذربایجان مدرن، هنوز معماری سبك دوران شوروی بر چهره ساختمانهای این كشور سایه افكنده است. هر چند كه اكنون در باكو برجها و ساختمانهایی هست كه نشان از تاثیر فرهنگ اروپایی بر این كشور دارد، اما می توان گفت معماری این كشور مخلوطی از حاصل دوران كمونیسم شوروی وهم چنین فرهنگ سده 20 اروپاست.
► رسوم فرهنگی:
بنا بر گزارشات فرهنگی كشور آذربایجان، مردم این كشور از قدیم اعتقادات و رسوم متنوعی داشته اند. برای مثال آذربایجانی ها نوروز را جشن می گیرند. آنها رسومی مانند آتش روشن كردن در چهارشنبه دوم آخرین ماه سال را دارند و به اعتقاد مردم آذربایجان، این كار پلیدی ها و شكست ها را از بین می برد. رسم پختن سمنو برای نوروز نشان از حاصلخیزی و باروری گیاهان است. مردم روز اول سال لباسهای نو می پوشند. نوروز در روز 13 ماه پایان می یابد كه مردم به بیرون از شهرها می روند و به بازی و سرگرمی می پردازند.
مردم آذربایجان بسیار مهمان نواز هستند و ضرب المثلی میان آنان رواج دارد كه می گوید خانه ای كه به روی میهمان گشوده نیست باید فرو ریزد. در خانواده های ثروتمند، هنگام بدرقه میهمان به او سبدی پر از غذا داده می شود. ادبیات كشور آذربایجان بسیار غنی است به گونه ای كه شعرایی هم چون ابوالعلا گنجه ای و مجیرالدین بیلقانی از این سرزمین برخاسته اند.
نویسنده: عارفه حاجی ئی؛ كارشناس ارشد سیاستگذاری از دانشگاه ناتینگهام و عضو شورای نویسندگان ایراس؛
منابع:
https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/aj.html
Administrative Department of the President of the Republic of Azerbaijan
http://www.everyculture.com/A-Bo/Azerbaijan.html#ixzz3BZQRrwf1
www.who.com
http://www.advantour.com/azerbaijan/traditions/novruz.htm
http://www.culturecrossing.net/basics_business_student.php?id=15
فلسفه عدد شش در فرهنگ تركان سومر
+0 به یه ندورنانیوز- سرویس تاریخی و فرهنگی: یكی از ابتكارات عجیب و غریب ملت سومر، خلاصه كردن هر چیز و هر شیئی در عدد و رقم شش و ده است. یعنی سومرها در هرچیز به رقم شش تكیه كرده و آنرا در همه چیز ملاك قرار می داده اند. بطور مثال، تقسیم سال به۱۲ ماه (ضریب۲ از۶)، تقسیم ماه به۳۰ روز (ضریب۵ از۶)، تقسیم روز به۲۴ ساعت (ضریب۴ از۶)، تقسیم ساعت۶۰ دقیقه و دقیقه به۶۰ ثانیه (ضریب۱۰ از۶ ) و یا محدود كردن مقدار سفر یكروزه در شش فرسخ (هر فرسخ۶ كیلومتر است) و… همه از این مقوله هستند.
عجیب اینكه قرآن مجید هم از۶۶۶۶ آیه مباركه تشكیل شده است، یا خداوند متعال كل مخلوقات را در شش روز خلق كرده است، و یا امامان شیعه عبارتند از۱۲ معصوم علیه السلام، یا بنی اسرائیل از۱۲ سِبط و دودمان تشكیل شده است، یا با اصابت عصای حضرت موسی به سنگ، ۱۲ چشمه از سنگ جاری شده بود، و یا قبر امام حسین(ع) سرور شهیدان آنهم در سرزمین سومریان شش گوشه است، و نیز بیت عتیق (كعبه معظمه) در مسجدالحرام شش گوشه است.
و بالاخره تعداد حروف الفبای میخی۳۶ (مضرب شش از عدد شش) بود. محل نمائی كه در حج و عمریه احرام بسته می شود، شش مكان است:۱) ذوالحُلیفه ، مسجد الشجره ، مدینه ۲) الجُحفه۳) یَلَملَم۴) قرن المنازل۵) العقیق۶) مكه … حضانت كودك پس از طلاق شش ماه است؛ و نیز عالم، ماده، عناصر طبیعی از شش تشكیل شده است (جهات سته) و هر انسان از شش طرف مقید و محصور است؛ (شرق، غرب، شمال، جنوب، بالا و پایین) حركت و تكامل و پیشرفت برای انسان و یا غیر انسان در غیر این شش جهت غیرممكن است.
گفتیم كه در تقویم توركان سومری و دیگر ملل ترك عدد شش و یا مضربی از آن كاربرد وسیعی دارد. در تقویم تركان برای هر دوازده ماه سال نام یك حیوان اطلاق شده است. البته این اهمیت دادن به برخی حیوانات را، در كتاب آسمانی خود نیز شاهدیم. در قرآن، عنوان خیلی از سوره های مبارك با نام حیوانی معرفی شده است: البقره (گاو، گاو نر) ، الانعام( چهارپایان )، النحل( زنبور )، العنكبوت ، النمل( مورچه) و… .
فلسفه عدد و رقم شش سومئریان، در مورد ماههای سال نیز مدنظر بوده است. چون تعداد این حیوانها مضرب دو از عدد شش بود. از آنجا كه ترتیب و تقدم و تأخر این۱۲ حیوان از هزاران سال پیش شروع شده، هرگز مقدم و مؤخر واقع نمی شوند و ترتیب خود را از دست نمی دهند. بدون شك اختصاص نام این این حیوانها به نامهای سال نه از باب تعیینی و تخصیصی، بلكه از جهت تعینی و تخصصی بوده است. بدین معنا كه تغییرات طبیعت و وضعیت كواكب موجب بروز و ظهور خصایص خوب و بد یكی از حیوانات دوازده گانه در آن سال و در آن كشور شده است و مردم به گونه ای در آن سال خیر دیده و یا زیان برده اند، از اینرو آن سال در یادها مانده و بنام آن حیوان نامیده شده است. در اینمورد آقای دكتر ابوالفضل نبی در صفحه۸۳ كتاب خود بنام «تقویم و تقویم نگاری» نوشته است: محمود بن الحسین بن محمد الكاشغری در دیوان «:لغات الترك» خود، تحت ماده «برس» مطالبی نوشته كه خلاصه آن چنین است: اقوام و ملل ترك پیش از ابداع و اختراع این تقویم (تقویم۱۲ حیوانی تركان)، دارای تقویم دقیقی نبوده اند، تا اینكه از پادشاهان تورك، یكی از روزها در ثبت تاریخ یكی از جنگها دچار اشتباه می شود، از اینرو به شخصیتهای موجود در كنارش دستور می دهد، تقویمی تهیه كنند و با مبداء قرار دادن آن در حد ممكن از اشتباه جلوگیری نمایند. درباریان پس از بحث و تبادل نظر زیاد تصمیم گرفتند كه تقویمی در رابطه با برجها و صور فلكی۱۲ گانه بسازند. اما استفاده از نام برجهای فلكی به خاطر پاره ای علل مورد قبول و تصویب قرار نگرفت. در همین اوضاع و احوال در دشت «ایلا» مراسم شكار ترتیب داده شده بود. از میان تمامی حیوانات۱۲ حیوان موفق شدند كه از رودخانه موجود در دشت «ایلا» عبور كرده و خود را به ساحل دیگر آن برسانند. موفقیت این۱۲ حیوان در گذشتن از رودخانه، باعث شد كه نام آنان بترتیب عبور از رودخانه عنوان سالها قرار گیرد. یعنی آنكه اول از همه موفق به گذشتن از رودخانه شده بود، اول، و دومی دوم و بالاخره آنكه در آخر از همه گذشته بود، آخر شد.
نام این حیوانها كه عنوان سالها قرار می گیرند، بترتیب عبارتند از: ۱- سیچقان، سیچان ( موش)۲- اوْد، اؤكوز (گاونر)۳- پارس، بارس(یوزپلنگ)۴- توشقان، دوْوشان ( خرگوش)۵- ناك، ناققا ( نهنگ)۶ -ییلان، ایلان(مار)۷- یوند، آت ( اسب)۸- قوْی، قوْیون ( گوسفند)۹- بیجین، پیچی ( حمدونه)۱۰- تخاقوی، توْیوق ( مرغ)۱۱- ایت (سگ)۱۲- قوْنقوز، دوْغوز ( خوك)
هر كس قادر است مشخص نماید كه، در كدام سال و زمان مربوط به كدام حیوان بدنیا آمده است و طالعش چه می باشد. برای اینكار كافی است كه هر كس بتاریخ تولد خود عدد شش را علاوه نماید (بطوریكه می بینیم در این كار هم عدد شش مشكل گشاست) و حاصل را به عدد۱۲ تقسیم نماید، باقیمانده هر چه باشد سال مربوط بشماره آن حیوان و عنوان سال تولد اوست. اگر باقیمانده صفر باشد، عنوان سال «دونقوز» یا خوك است.
بطور مثال من نویسنده این مقاله متولد۱۳۲۱ هستم:
۱۳۲۷=۶+۱۳۲۱
(باقیمانده=۷) +۱۲×۱۱=۱۲÷۱۳۲۷
درباره عنوان شدن نام۱۲ حیوان بر سالها، اعتقاد دیگری نیز وجود دارد: چینی ها، ژاپنی ها، هندیها و بطور كلی بودائی ها، غیر از كاركردن براساس تقویم تركان، به این تقویم حرمت و تقدسی خاصی نیز قائل بوده اند. چون به اعتقاد بودائی ها، جناب بودا، بمانند دعوت انسانها به آئین خود، تمامی حیوانات را نیز به آئین خود دعوت كرد. اما از میان تمامی حیوانات، فقط۱۲ حیوان یاد شده به بودا ایمان آورده و دین او را پذیرفتند. بودا هم بدین سبب تمامی مقدرات و سرنوشت دنیا را در اختیار این۱۲ حیوان قرار داد. از اینروست كه بودائیان با چشم ستایش آمیز به این۱۲ حیوان نگاه می كنند. مثلا، در معابد بودائیان موشها از سر و كول زوّار بالا می روند.
منافع و مضرات موجود در این دوازده حیوان، در واقع با خمیره انسانی درآمیخته و قابل جدا كردن نیز نمی باشد. بطور مثال، انسانها ذخیره مواد غذائی از طرف موشها را، شریك زندگی انسان بودن گاو را، منبع الهام تهور و شجاعت بودن پلنگ را برای انسان سمبل عظمت و قدرت و نیرو بودن نهنگ را در خلقت، زندگی موشیانه مار را، جولان و جذابیت و قدرت اسب را، وسیله وفور نعمت و تأمین گذران انسان توسط گوسفند را، خلاقیت و اصالت فكری میمون را، در هر مقوله در كنار انسان بودن مرغ و رنگین كردن سفره انسان را، وفای سگ را ضرب المثل ساخته اند. از اینرو معرفی سالی بنام یك حیوان (از حیوانات دوازدگانه مذكور) در واقع برای ملتها تداعی كننده یك سری ویژگیهای اخلاقی و معنوی و رویدادها و حوادث طبیعی و سیاسی و اجتماعی در آن سال می شود.
نام ماههای ایلامی و احتمالاً سومری چنین بوده است: ۱)حادوكانناس۲) تورمور۳)ساكورشیس۴) كار مابداس۵) تورناب شیش۶) قارباسیس۷) باگییاتیس۸) مارقاس ناس۹) حاسیاتیاس۱۰) حاناماكاس۱۱) سامیماس۱۲) میكانناس، و تعدادی از این نامها از طرف هخامنشیان بطرز ناقصی مورد تقلید قرار گرفته و با زبان خودشان تطبیق داده اند.
تقویم سومرها از عید (نوروز) یعنی از اعتدال ربیعی كه خود كاشف آن بوده اند، شروع می شود. غیر از اقوام و ملل اورال – آلتای بویژه ملل تورك در فرهنگ و ادبیات هیچ قوم و ملتی عید وجود نداشته است. چون آغاز سال در میان فارسها از پائیز، زردشتیان از زمستان، مسلمانان از هجرت پیامبر(ص) از مكه به مدینه، و مسیحیان از میلاد حضرت عیسی بوده است. تقویم قدیم مصر نیز از اواخر پائیز و اوایل زمستان شروع می شد. تقویمهای بخت النصری و قبطی هم از اول دیماه آغاز می شد. آغاز تقویم رومی هم از بنای شهر روم بود كه بعدها به تقویم مصری و سپس تقویم اسكندری تبدیل شد و سرانجام از طرف پاپ به تقویم میلادی تغییر یافت. یونانیها هم تقویم خود را از المپیك شروع كرده اند و آغازش از اول تابستان بود. یهودیان نیز مبانی تقویم خود را هبوط آدم(س) قرار داده اند و شروع آن از پائیز است.
بنا به عقیده دانشمندان و پژوهشگران، از زمانی كه تمدن شروع گشته، تقویم نیز آغاز شده است.
نام نخستین روز هفته (شنبه) واژه ای تركی است و در اصل «شَن به ی» و «سَن به ی»و یا بطور ساده بیگ بوده است. در رابطه با وجه تسمیه اش می توان گفت، نخستین انسانها اساساً كارهای عمومی و عام المنفعه را به نوبت و به تناوب انجام می داده اند. بویژه آن زمانها كه وسیله معیشت و گذران انسانها، گاو و گوسفند و چهارپایان بود. در آن زمانها نوبتها كاملاً رعایت می شد. بطور مثال، در نخستین روز هفته یك نفر تعیین می شد كه گوسفندها و دیگر حیوانات را به چرا ببرد. میدانیم نوبت به هر كس می رسید، آن شخص نوعی برتری در خودش حس می كرد و دیگران نیز خطاب به او «شَن به ی» یا «سَن بهی» یا به طور ساده «به ی» میگفته اند (بیگ خوش و مسرور تو بیگ هستی – بیگ) در اثر كثرت استعمال «شن بهی» و «سن به ی» فرم «شنبه» به خود گرفت و بیگهای بعدی به ترتیب شماره تعیین می شدند.
در فرهنگ تركی آزربایجانی نام فصلها بترتیب عبارتند از:۱) یاز۲) یای۳) گوز۴) قیش ، و
نام ماههای فصل بهار (یاز): ۱) یاز ایلكی ، قوْچ ، آغلار گولر آی۲) یاز اوْرتاسی ، بوغا ، گولن آی۳) یاز سوْنو ، ائكیزلر ، قیزاران آی.
نام ماههای تابستان (یای): ۱) یای ایلكی ، یئنگه ج ، قوْرا پیشیره ن آی۲) یای اوْرتاسی ، آسلان (ارسلان) ، قویروق دوْغان یا قویروق دوْلان آی۳) یای سوْنو ، باششاق ، زورمار آی.
نام ماههای فصل پاییز (گوز): ۱)گوز سوْنو ۲) اوْخ آتان ۳) آذر آیی.
نام ماههای فصل زمستان (قیش): ۱) قیش ایلكی ، اوْغلان ، چیلله آیی۲)قیش اوْرتاسی ، قوْوا ، دوْنداران آی۳) قیش سوْنو ، بالیق لار ، بایرام آیی.
نام روزهای هفته نیز در فرهنگ تركی آذربایجانی از این قرار است:
یئل گونو = یوْل گونو = جوما (جومه) ائرته سی -شنبه
تان گونو = توْرپاق گونو- سود گونو = بازار گونو = شنبه ائرته سی-یكشنبه
دوزگونو = تك آخشامی = بازار ائرته سی-دوشنبه
تورك گونو = آرا گون = تك گونو = سالی -سه شنبه
اوْدگونو = سالی ائرته سی = تك ائرته سی -چَرشنبه = چهارشنبه
سوگونو = سای گونو = جوما (جومه) آخشامی – پرشمبه – پنجشنبه
ائل گونو = آینی گون = یئی گون- آدینا – جوما (جومه) گونو – جمعه
نویسنده: پرویز یكانی زارع
جایگاه رفیع زنان در فرهنگ تركان
+0 به یه ن
منبع:زبان وادبیات تركان خراسان
مقدمه : درتقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران در عصر حاضر روز تولد فاطمه زهرا(س) در ۲۰ جمادیالثانی به عنوان روز زن و همچنین روز مادر گرامی داشته میشود. ولی، روز جهانی زن هر ساله در17 اسفند ( ۸ مارس) برگزار میشود. این روز، روز بزرگِ برپایی جشنهایی برای زنان دركل جهان است. فعالان حوزه زنان درایران نیز این روزها را گرامی میدارند.
افتخار زنان مسلمان ایران همین بس كه روز میلاد برترین گوهر خلقت، بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است. سرمشق گرفتن از مظهر كامل ترین مكارم اخلاقی و اسوه بلندترین كمالات انسانی، نشان افتخاری است برای همه زنان مسلمان.
برسنگ نوشته تركی " یئنی سی"، چنین نوشته شده است: ” تانری تورك میللتی یوخ اولماسین دئیه، آتام خاقان ایله آنام خاتونی یوكسلتدی” ( خداوند ملت تورك نابود نشود گفته، پدرم خاقان و مادرم خاتون را خلق كرد).
همانطور كه می بینید در فرهنگ تورك سنگ بنای حقوق زنان از ابتدا بر اساس برابری با مردها گذشته شده است. درفرهنگ ترك حقیقت زن درانسان بودن آن است، چنانكه حقیقت مرد درانسان بودن وی می باشد. جنسیت در ادبیات، تاریخ، فرهنگ و تفكر ترك جائی ندارد. چنانكه گذشته، اسطوره ها و اساطیر موجود ترك مبین این مطلب است.زن و دختر ترك الهه حیا ، احساس، شجاعت و علم
نقش زن را در هیچ برهه ای از زمان نمیشود نادیده گرفت . در تاریخ و فرهنگ تركان هم زنانی بوده اند كه اسمشان هنوز هم ماندگاراست، و درتاریخ ثبت شده است. اگر بخواهیم یه تمدن یا ملتی را ارزیابی كنیم در مرحله اول باید ببینیم چه ارزشی برای زن قائل بوده اند.
قئز (دختر)، آرواد (زن)،خانئم (خانم)، خاتئن(خاتون)، بگیم (خانم) قادین(خانیم) و … واژههایی هستند كه تركان برای نامیدن جنس مؤنث به كار میبرند و هر یك در سن یا موقعیت اجتماعی مشخص كاربرد دارد.
ادبیات و فولكلور تركان ایران پراست ازاشعار، امثال و بایاتیهایی كه همگی وصف شایستگیها، برازندگیها و قهرمانیهای زنان و دختران را بیان میكنند. فولكلور تركی گاه دختر را به سیب سرخ تشبیه میكند (قئز قئزئل آلما) و گاه او را تكه طلایی درخشان برمیشمارد (قئزدی قئزل پارچاسی / پالچئغا دوشار پارئلدار) . هرچندموقعیت خاص اجتماعی در گذشته داشتن فرزند پسر را برای خانوادههای متكی به اقتصاد كشاورزی و دامداری طلب میكرد و پدر و مادر فرزند پسر را برای تامین مالی و حمایتهای دوران سالمندی خود بیشتر میطلبیدند، اما دختر نیز نمك زندگی تلقی میشد و زنان بدون دختر را زنانی بینمك برمیشمردند: (قئز سئزآرواد / دوز سوز آرواد).
ویژگی های زن تورك دراساطیر :
در كتاب حماسی دده قورقود- كهنترین آثار ترك- هم امده است كه زنان همسان و هم ردیف مردان هستند. احترام به مادر به قدر احترام به خداست. داشتن فرزند دختر عیب و عار نیست. پدرانی هستند كه از خدا میخواهند، برایشان دختری عطا فرماید. زادن دختر به اندازه پسر باعث شادمانی میشود. زنان و دختران ترك در تیراندازی، سواركاری، و ورزشهای دیگردست كمی از مردان نداشته اند. و ضرب المثل های زیادی گواه این مطلب است. "آسلانین اركك دیشی سی اولماز" (شیر، نر و ماده ندارد) و یا " آنا كیچیك تانریدی"(مادر خدای كوچك است).
زن تورك دركتاب "دده قورقود" دارای خصائل آزادی، امكان تحرك اجتماعی، جسارت ، ایستادگی و ایفای حقوق و اختیارات همسر و مادر درعالیترین شكل است. به نظر می رسد امروزه این خصائل، به مرور زمان و تاثیرات سایر فرهنگها دچار تغییراتی شده است. دراین خصوص تامل درتفاوت بسیار میان جایگاه زن درفرهنگهای اعراب، فارسها، ارامنه و توركها ضروری به نظر می رسد. نمونه ها:1- چیچك :
"چیچك" در داستان سوم دده قورقود نمونه كاملی از اقتدار یك زن درنقش "معشوقه" بامسی بئیرك است هم سن اوست، جسور است، درتیر و كمان و اسب سواری مهارت دارد، برای اینكه بداند بامسی بئیرك شوهر مناسبی برای اوست یا نه، امتحانش می كند.
2- همسر دیرسه خان :
در داستان اول كتاب، كسی كه صاحب فرزند نباشد تحقیر می شود. نمونه آن تحقیر "دیرسه خان" در این داستان است. دیرسه خان بخاطر نداشتن فرزند تحقیر می شود، اما در مراجعت، نه تنها با همسرش تند خویی نمی كند، بلكه با او "همدردی" می كند و همسرش "راهنمایی".
بعدها وقتی دیرسه خان پسرشان (بوغاج) را به شكار می برد و تنها باز می گردد، همسرش درمقام حسابرسی از او قرار می گیرد.
3- اطاعت كامل از مادر:
بوغاج خان، پدری كه او را به قصد مرگ در كوه رها كرده بود را با یك سخن مادرش می بخشد.
4- بورلا خاتین :
بورلا خاتین، دراین كتاب، نماد عفت و ناموس، مظهر استقلال زن تورك است. او وقتی به دست دشمنان اسیر می شود، برای حفظ عفت و ناموس خود، حتی حاضر به خوردن گوشت پسر خود (اوروز) می شود. درعین حال بورلا خاتین مظهر استقلال زن تورك نیز هست و در داستان از چادرها ، خدمتكاران و گله های خود او بسیار سخن رفته است.
ویژگی های زن تورك در تاریخ :
تاریخ و ادبیات معاصر تركان پر است از زنان و دخترانی كه ازچشمهی جوشان طبع شاعران جوشیدهاند و قهرمان شاهكارهای ادبی گشتهاند یا اینكه در واقعیت چنان حماسهای خلق كردهاند كه به افسانهها و داستانهای تركان پیوستهاند و قصه زندگیشان ثبت اذهان تركان گشته است.
1- ملكه توموروس :
دوران ملكه توموروس قدرت و جایگاه " زن" درمفكوره ملی توركان است. او یك انسان بود و یك زن، یك زن تورك. سرزمین مدیریتی او قلمروئی پهناور داشت . تاریخ آن 539 قبل از میلاد بوده است.
او پادشاه و امپراطورملتی بود كه ازجنگاوری و شجاعت و نترسی آنان ملل دیگرهنوز هم انگشت بدهان هستند و حیران، و در آن اثنا تاریخ بشریت به خود بالیده است و هنوز هم تاریخ به آن ملت بدهكاراست.
سكاها و ماساژتها اقوامی از تركان باستان بودند كه در شرق دریای خزر و شمالشرق ایران یعنی خراسان كنونی می زیسته اند؛ توماریس آنا همسر آلپ ارتونقا پادشاه توران، از قوم ماساژت ها بود كه پس از فوت همسرش، امور مملكت را به دست گرفت .
ملكه توموروس بانویی كه رهبری و پادشاهی تركان ماساژت را به عهده داشته است. در سرزمین پهناور آن زن بی همتا امنیت، عدالت (زن بودن یك امپراطور عدالت بودن یك ملت را نشان می دهد) ترقی، دگرگونی های اجتماعی و صنعتی، انكشاف ابزارهای اقتصادی و رزمی و جنگی، تحول عظیم خطی و شكلی، ایجاد یك سیستم ارتشی و جنگاوری در زمان خود، و همه و همه گویای یك مقام بلند والا دریك سیستم اداره كشوری كه حاكی از شایسته سالاری یك ملت را نشان می دهد، نمودار می گردد .
2- دختر شاه خزرها :
هزار سال بعد، این بار از آن ملت كثیر نوبت به خزر ها رسید. درهمان سرزمین یعنی از غرب سواحل دریای خزر تا به مرز امپراطوری بیزانس همان ملت با نامی قبیلگی خود "خزرها".
خزرها درتاریخ همتائی ندارند آنان بسیار شجاع و جنگجو و میهن پرست بودند و به آئین اجدادی شان سخت وابسته بودند.
بیزانس دولت قدر وقت در مبارزه با ساسانیان به دولت وقت خزرها تمسك می جوید و آنان در امر قول و وفا زبان زدند و به یاری دولت بیزانس درجنگ با ساسانیان دست می زنند.
حال دولت بیزانس چگونه رغبت خزرها را به خود جلب كند تا با اتفاق انان به جنگ ساسانیان ادامه دهد و این شد كه خواستند وصلت درباری صورت گیرد تا تمامیت ارضی بیزانس محفوظ باشد. و این شد كه برای پسر ارشد امپراطوری بیزانس دختر شاه خزرها را به زنی گیرند تا بلكه به همین وصلت آنان از تعرضات ذاتی ساسانیان درامان بمانند. و رفتند حال را به شاه خزر گفتند و او چیزی نگفت تا مراد دختر را به چنگ آورد و شاهزاده چنین گفت :
درمرام ما شاهزاده با شاهزاده ازدواج می كند و این سنتی نیك است، اما نه به همین خامی و سادگی! .
در تمام كتب تاریخی چنین نوشته اند كه دختر شاه خزر پیشنهاد مسابقه و دوئل را كرد، زیرا كه این امر در نزد توركان رایج بوده و همین اكنون در قرن بیست و یك نیز شایع می باشد.
اسب دوانی كردند، درحال اسب دوانی دختر خزرها تیرها را به هدف می كوبید، از زیر شكم اسب در حال سرعت و دویدن اسب به طرف دیگر می جهید ، در شمشیر زنی مثال زدنی بود، تیركمان را از بچگی یاد گرفته بود و به مانند دیگر سردارا ن مرد جنگ به جنگ ها گسیل می شد. در نهایت شاهزاده بیزانس تسلیم حقایقی شد كه مانند آن را ندیده بود. بدان جهت هرچه بار عروسی را خزرها زیاد كردند، آنان بدون كلام همه چیز را قبول نمودند. انگار كه شاهزاده بیزانس تسلیم عشق پاك خود شد و اورا به دربار بیزانس دعوت كرد. و او "زن"بود ، یك زن تورك .
3- "زینب پاشا"ی زین الدینی تبریزی
تاریخ معاصر تركان نیز مبهوت بزرگی صدها زن بزرگ در حوادث دوران قجریه، انقلاب مشروطه، استبداد رضاخانی و دوره پهلوی دوم میباشد.
خانه مشروطه تبریز در كنار تمامی بزرگ مردان آزادیخواه، از بانوی مبارز دوره قاجار یعنی ”زینب پاشا” نیز سخنها دارد.
زینب پاشا یكی از مبارزین جنبش بیداری زنان در جریان انقلاب مشروطه . سردسته زنان شركت كننده در نهضت تحریم توتون و تنباكو بود و در گشودن انبارهای محتكران تبریز در زمان قحطی نان پیشگام .
قهرمان دخت ترك آذربایجانی كه چماق در دست به ظلم و جور میتازد و ترانه ” زینب پاشا الده زوپا اوز قویدی بازار اوستونه” را ورد زبانها میكند.
میرزا فرخ یكی از شعرای معاصر زینب كه خود شاهد مبارزات زینب و یاران او بوده، در این باره شعری دارد كه آن روزها ورد زبان مردم تبریز بوده است:
حكم ایله دی زینب پاشا، جمله اناث و فراشا
سیز بازاری باسون داشا، دگنگی یاغلیون گلیم
پاتاوامی یاغلیوم گلیم
باز هم مشروطیت بود و آذربایجان یكجا برای مدافعه ازحقوق خود به استبداد فشار می آورد. ستارخان در پیش حركت می كرد و مجاهدان درعقبه او. او را فرا خواندند كه شاید بشناسد مجاهدی را كه دراثر گلوله مستبدین كشته شده بود. رفت تا صورت او را ببیند شاید كاری كرده باشد. همه ایستاده بودند و او در تشخیص آن كشته . كه ناگهان چهره ستارخان اندوه ناك شد و حالت مصیبت را به صورت خود گرفت همه در ماندند كه قضیه چیست . آنگاه او كلام گشود و گفت :
او" زن " است كه چند ماه قبل برای مبارزه با مستبدین به من اصرار ورزید تا مشاركت كند كه من موافقت نكردم و اجازه ندادم كه تفنگ به دست گیرد تا دوش بدوش مجاهدین به جنگد . لذا او برای اینكه با مجاهدین باشد، لباس سربازی مردانه را به تن كرده تا كسی متوجه وی نباشد و تا آخرین قطره خونش با بیگانه جنگیده و حالا نیز شهید شده است . او "زن"بود یك "زن"تورك . او "زینب پاشا"ی زین الدینی تبریزی بود.
4- سارای قهرمان :
براساس شواهد تاریخی بعد از اشتباه ترك های خوارزمشاهی در قتل هیئت مغول، چنگیزخان به ایران حمله كرد و محمد شاه از پیش آنان گریخت. اما پسرش جلال الدین در مقابل مغول ها ایستادگی كرد و برای اینكه زنان خوارزمشاهی به دست سربازان مغول نیافتند خود را به آب رود سند انداختند. این رفتار ملی زنان ترك در افسانه های آذربایجان نیز انعكاس یافته است. در داستان منظوم « آپاردی سئللر سارانی »، سارا نامزد « خان چوپان » برای اینكه بدست خان ظالم نیافتد خود را به رودخانه ی آراز می اندازد. در شهر قوشاچای (میاندوآب) نیز تا همین اواخر زنان و دختران جوان درحملات وحشیانه ی اكراد (ایرانیان اصیل !!) ترجیح می دادند خود را به آبهای خروشان جیغاتی و تاتائو بیندازند اما بدست دشمن نیافتند.
“ سارای ” كه قهرمان بانوی یكی ازمعروفترین شعرهای تركی حكیم ابوالقاسم
نباتی اشتبینی است، در راه عشق و عفت و پیمانش، خود را به آرازچای میاندازد تا برای همیشه نوعروس خان چوپان خودش باقی بماند و در سوز سازهای عاشیقی غمافزاترین ترانه تركی باشد: (آپاردی سئللر سارانی).آرپا چایی آشدی داشدی * سئل سارانی آلدی قاشدی
جوت باجی نین گؤزو یاشدی * آپاردی سئللر سارانـــی
گئدین دئیین خان چوبانا * گلمه سین بــو ایـــــل موغانا
گلــــــــسه باتار ناحـــــق قانا * آپاردی سئللر ســــارانی
آرپا چایی درین اولماز * آخار ســـــــــولار ســـرین اولماز
سارا كیمی گلین اولماز * آپاردی سئللـــــر ســــــارانی
آپاردی سئللـــــر ســــــارانی * بیـــــــــــر آلا گوزلی بالانی
5- تئللی زری :”تئللی زری” هم قهرمان دیگری است كه در روزهای خون و آتش انقلاب مشروطه در كنار دیگر بزرگمردان آزادیخواه، بهعنوان سربازی مبارز در سپاه ستارخان میجنگد و سرانجام به شهادت میرسد.
6- ” سوری ” دوشیزه ای عاشق :
عاصم كفاش اردبیلی نیز در یكی از زیباترین مجموعه اشعار تركی وصف دوشیزهای عاشق به نام ” سوری ” را میكند كه نامردی روزگار او را مجنون زمانه میكند و این بار دخترك عاشق پیشه فرهادی و مجنونی در پیش میگیرد:
(ایش دونوب / لیلی دوشوب چوللره مجنون سراغیندا
شیرین الده تئشه داغ پارچالئیئر / فرهاد اوتورموش اتاقیندا)
7- " هجر " جنگاوری شجاع
شیر زن دیگه ی " هجر " نام دارد. شیر زنی جنگاور و شجاع كه دوشادوش همسرش (قاچاق نبی) خواب را بر نامردان حرام می كند.
8- پروین اعتصامی شاه بانوی ادبیات ایران
شاه بانوی ادبیات ایران زمین نیز از تبریز و تركان آذربایجان سربرافراشت و پروین آسمان ادب پارسی گشت. پروین اعتصامی هم در اشعار خود از شخصیت و مقام و منزلت زن دفاع میكند و این گونه نام خویش را جاودانه میسازد. پروین اولین و آخرین شاعر زن ترك آذربایجانی نبود؛ بلكه پیش از او بزرگ زنان دیگری نیز بودهاند كه در آسمان ادبیات درخشیدهاند و بعد از او نیز هم اكنون انجمنهای ادبی در شهرهای مختلف كشورمان شاهد هنر نمایی دختران و زنان ترك شاعری است كه در زبانهای فارسی و تركی اثرهای بیبدیلی میآفرینند.
9- دختران و زنان روستا در منظومهی حیدربابایه سلام
علاوه بر همه اینها منظومهی حیدربابایه سلام استاد شهریار، این شاهكار ادبیات تركی آذربایجانی، نیز در جای جای ابیات خود از صفا و صمیمیت و مهربانی دختران و زنان روستا یاد میكند و شهریار در اولین بند این شاهكارادبی دختران صفبسته به تماشای سیلابها را توصیف میكند:
حیدر بابا، ایلدریم لار شاخاندا / سللر سولار شاقلیدایوب آخاندا
قیزلار اونا صف باغلیوب باخاندا/ سلام اولسون شوكتوزه، ائلوزه
منیمده بیر آدیم گلسین دیلوزه.
شهریار در منظومهی حیدربابایه سلام خود از زنان و دخترانی چون عمه جان، خانم ننه، ستاره عمه، فاطمه خالا، رخشنده، خجه سلطان عمه، رخساره، فضه خانم، ننه قئز، خانم عمه و … یاد میكند و در قسمت هایی از این اثر به شرح آیینها و رسمهای زنان درایام مختلف سال میپردازد. شهریار هم چنین در اثر معروف دیگرش، خان ننه، از مادربرگ خود و مهربانیهای او به زبان ادبی سخن میراند و آغوش گرم وی را بهشتی میداند كه رسیدن دوباره بدان را آرزو میكند. این شاعر چیرهدست ادبیات فارسی و تركی در اشعار مختلفی كه از سروده از مادر و همسر خویش به نیكی یاد كرده است.
خلاصه اینكه :
۱- هرچند كه وجود چنین نمونه هایی كه در زمان ما نیز كم نیستند، سستی دیدگاههای زن ستیزانه را نشان می دهند، اما هدف از بررسی این موارد، ضرورت رفع تبعیضات حقوقی و سنتهای مردسالارانه در مورد زنان است. باید دانسته شود كه تبعیضات جنسیتی فاقد پایه های عقلانی هستند و تفسیرهایی كه به شدت از افكار صادر كنندگانشان متاثر شده اند و از گوهر اندیشه بی بهره اند نمی توانند بیش ازاین زنان را ازحقوق طبیعی خود محروم كنند. دفاع ازحقوق زن و تلاش علمی و عملی در این راستا، بخشی از آرمانهای ملی ما تركان باید باشد.
۲- واژه مقدس آنا (مادر) نیز درجای جای ادبیات و فولكلور تركی انعكاس یافته است؛ اما این واژه كم كم به فراموشی سپرده میشود و جای خود را به لغت مامان میدهد؛ همان گونه كه واژه باجی” (خواهر) جای خود را به واژه همشیره و واژه “ننه” جای خود را به واژه بیوك مامان میدهد و میرود تا از این به بعد این لغات را در اشعار و داستانهای قدیمی بیابیم.
منابع و مواخذ:
1- كتاب تاریخ ایرا ن باستان حسن پیر نیا جلد یك
2- كتاب مرحوم زهتابی (ایران توركلرینین اسكی تاریخی) جلد اول
3- كتاب تحقیقی ارتوركستلر با نام "خزرها".
4- حیدربابایه سلام - استاد شهریار
5- خانم ننه هاردا قالدی - استاد شهریار
6- دانشنامه بیلی توپاری
فرهنگ هزاران ساله صندوقهای مومیای در جغرافیای تووا -تاریم ویاكوتستان
+0 به یه ندرفرهنگ باستانی تركان به فرهنگ صندوقهای حاوی مومیای ها ومرده ها برمی خوریم كه قدمت هزاران ساله دارد بلنظر می رسد تركان افراد مهم را درون صندوقها در داخل مقابر دفن می كردند
در تاریم در تركستان شرقی مومیای های به 1500سال تا 4000هزار سال پیش بدست امده است اما تمامی مومیایی ها وصندوقها مطلق به نژاد زرد نیست ودر انها مردان قفقازی وسفید پوست وبلند قدبسیاری دیده می شود كه به دفرهنگ تركان ومردم ترك تعلق ندارند امانكته قابل توجه در مورد این سفید پوستان دونكته است
1اكثریت این مومیای های سفید پوست مرد هستند ودفن انها در كنار زنان ومردان زردپوست مطلق به نژادترك پ نشان از روابط خویشاوندی بین این سفید پوستان وتركان زرد پوست هست
2.این مردان سفیدپوست بلند قد دردوره زمانی 500 ساله دفن شده هستند یعنی بین 2000تا 1500سال پیش كه نشان می دهد این سفید پوستان مهاجرینی از غرب بوده اند
3 مومیای های قدیمی زرد پوست وترك هستند ومومیای های متاخر امیخته باسفید پ.ستان هستند
4درمیان مومیایها در تمام سالهای وجود قبرستان مومیای های چینی نیز دیده می شود كه بازرد پوستان ترك خویشاوند هستند
5وجود مومیای های زرد پوست ترك در تاریم وقدیمی تر بودن این مومیای ها نسبت به مومیای های سفید پوستان اثباتی برترك بودن تمدن تاریم است
مشابه مومیایها وصندوقهای مومیای تاریم در یاكوتستان سیبری و مهمتر از ان وجود صندوقهای مومیای در موزه در جمهوری تووا درسیبری كه در موزه كیزیل به نمایش درامده اند ومشابه مومیایهای ترك نژاد تاریم میباشند خود نشان دهنده تركی بودن فرهنگ صندوقهای مومیای است
این فرهنگ در میان تركان انادولی واذربایجان دوام داشته وما شاهد هستیم كه در انادولی افراد مهم سلجوقی درون صندوقهای چوبی دفن ومومیای شده اند وحتی این رسم در دوره عثمانی نیز دوام داشته وپادشاهان عثمانی درون صندوقهای چوبی دفن می شده اند ویا برروی قبر پادشاهان صفوی وعثمانی وحتی امامزاده ها صندوقهای چوبی می گذاشتند مانند قبرشاه اسماعیل صفوی
متاسفانه در ایران اخبار مربوط به این كشف به صورت مغرضانه ودروغین منتشر شدبا عنوان كشف مومیای های اریای درچین كه این خبر با نگفتن تمام حقایق سعی در اریای نشان دادن ودزدی تمدنهای دیگران دارد
بررسیهای ژنتیكی این مومیای هانشان دهند این است كه اكثریت مومیای هاترك نژادبوده وباتركان تووا ویاكوتستان دارای مشابهتهی ژنتیكی می باشند وبعد ازتركان قسمتی ازمومیای ها دارای ژن هان می باشند وچینی هستند تعداد بیست مومیای از دویست مومیای دارای ژن وتیپ قفقازی وقد بلند هستند وعده ای از اینها نیز دورگه هسند
تصاویر مومیای های تاریم همانطور كه در تصاویر می بینیداكثریت مومیای ها قیافه ای زرد پوست دارند ومطلق به نژاد ترك هستند سالها به ما یاد می دادند كه تمدنهای حوزه تاریم هندواروپای هستند وتركان به انج مهاجرت كرده اند وجود مومیای های 4000هزارساله تركها نشان از قدمت تمدن تركان در تركستان دارند
فرزهنگ مشاهده شده در تاریم وپیوستگی جغرافیای ان درسرزمینهای تركی یاكوتستان وتووا نشان دهنده تعلق این فرهنگ به تركان دارد
صندوق مومیای در موزه شهرقیزیل درتووا كه مشابه صندوقهای مومیای تاریم می باشد
صندوق ومومیای كشف شده درجمهوری تركنشین یاكوتستان
ویژگی این صندوقها یكپارچگی انها است كه انهارا ازدرختان بزرگ بریده اند وبصورت یكپارچه ساخته شده است
وجود این صندوق های چوبی یكپارچه حاكی از بریده شدن انها ازجنگلهای انبوه است وانتقال انها به مزارها است كه نشان دهنده پیشرفت هنرنجاری در میان تركان است باتوجه به خشك بودن تاریم درحال حاضر واب هوای خشك ونیمه خشك ان در گذشته با وجود بستر رود تاریم درگذشته از این ناحیه رد می شده است حكایت از انتقال الوار ازشمال وكوهای التائی به تاریم دارد
مزار عثمانی ومشابهت ان با فرهنگ صندوقهای مومیای
یك گهواره كودكانه در تاریم
خدمات توركان اویغور به فرهنگ و تمدن ایران
+0 به یه نبه نقل از سایت سؤزوموز- مهران بهاری
خط و زبان توركی اویغوری
توركان اویغور از متمدنترین و از پیشگامان تمدن و فرهنگ در میان اقوام باستانی تورك بوده اند. در تاریخ توركی نام اویغورها آنچنان با مفاهیم فرهنگ و تمدن عجین و حتی مترادف شده است كه امروزه در زبان تركی مفهوم "متمدن" با كلمه "اویقارUyqar " ادا می گردد (از مصدر اویماقUymaq به معنی هماهنگ، سازگار و منطبق شدن). در میان اقوام بیشمار تورك كه همراه نیروها و ارتش مونقول به خاك ایران امروز وارد شدند، گروههای توركان اویغور جایگاه بسیار بزرگی داشته اند. در عهد الجایتوخان، هشت تن از ولایات بسیار مهم دولت توركی ایلخانی، در حاكمیت والیانی از توركان اویغور بوده است. (سئوین آقا، اسه ن قوتلوق، اویغور تای، قازان، باییتمیش، سونجاق، توروم تاز، سونوك داش، و ارتنه كه بنام خود در شرق تركیه –بخش آزربایجانی این كشور- دولتی تاسیس نموده است). علاوه بر تاریخ سیاسی خلق ترك و آزربایجان، توركان اویغور بر تاریخ و فرهنگ ایران امروز نیز دو تاثیر عمده داشته اند. یكی آثار مدنی بیشنمار چون آشنا ساختن ایرانیان با مفاهیمی مانند كاغذ، خط توركی اویغوری، تقویم توركی-اویغوری دوازده حیوانی، نوآوریهایی در نگارگری، موسیقی و ...... و دیگری اشتراك در تشكل تباری خلق ترك در ایران و آزربایجان. هر دوی این رشته از تاثیرات در آموزه نژادپرستانه و رسمی - دولتی فارسی نادیده گرفته شده و حتی انكار می گردند.
در زیر به تاثیرات فرهنگی توركان اویغور بر مدنیت ایرانیان و از جمله آزربایجان جنوبی اشاره ای فهرست وار شده است. تاكید بر خط توركی اویغوری كه یكی از خطوط رسمی و دولتی دولتهای تورك و آزربایجانی حاكم بر ایران بوده است هم از آن جهت ضروری است كه امروزه در میان محورهای سیاست رسمی تركی زدایی و فارس سازی دولتی خلق ترك در ایران، نه تنها رسمی و دولتی ساختن زبان فارسی، بلكه رسمی و دولتی ساختن خط فارسی و به عبارت دیگر نه تنها ممنوع نمودن زبان تركی، بلكه ممنوع نمودن خط تركی نیز وجود دارد:
كاغذ: هدیه مدنیت توركان اویغور به ملل ساكن در ایران
توركان آسیای میانه تقریبا در اوان پیدایش و انتشار كاغذ با آن آشنا شدهاند. آثار مكتوب به زبان توركی اویغوری كه باستان شناس آ. اشتین هنگام كاوشهای باستانشناسی در سالهای ١٩٠٨-١٩٠٦ میلادی كشف كرده است، گواه این مدعاست. این آثار در خرابههای برجهای نگهبانی در غرب دون خوآن، كه یكی از بزرگترین مستملكات بازرگانی سغدی در تركستان شرقی (امروز واقع شده در چین) میباشد، كشف شده است. آ. اشتین نه فقره نامه كشف كرده است كه بی تردید، كاغذهای آنها قدیمیترین تكه كاغذهایی میباشند كه تاكنون پیدا شده اند. مضمون یكی از این نامه ها عبارت است از مكاتبه یك مادر ساكن سمرقند با دختر خود كه به قصبههای دوردست در تركستان شرقی رفته است. و. ب. هن نینگ ثابت كرده است این مدارك كه به عنوان خطهای قدیمی سغدی معروف شدهاند، در آغاز قرن چهارم میلادی در سالهای ٣١٣-٣١٢ میلادی نگاشته شده است. "نامههای قدیمی" گواهی مینمایند كه توركها در آسیای میانه، استعمال كاغذ را اقلا پانصد سال قبل از ایران آغاز كردهاند؛ زیرا برای نوشتن كتابهای فارسی میانه كه دارای مضمون زرتشتی میباشند و در آخر دوره ساسانیان و حتی در قرون اولیه اسلام نوشته شدهاند فقط از پوست، یعنی از پرگامنت (كاغذ پوستی) استفاده شده است.
با ظهور اسلام و ورود نیروهای مسلمان عرب به آسیای میانه، تركستان و مناطق غربی چین امروزی، اعراب با پدیده كاغذ آشنا شده و به نوبه خود آنرا به دیگر نقاط جهان منتقل نموده اند. موج دوم انتقال این تكنولوژی به غرب، توسط توركان ایغوری بوده است كه همراه با گسترش امپراتوری مونقول در آسیای میانه، خاورمیانه و آسیای صغیر در تمام مناطق مذكور پخش و ساكن گردیده اند. از كاغذهای مرسوم و معروف توركی در قرون وسطی كاغذ "خان بالیغ" (نام توركی شهر پكن. كلمه "بالیغ-بالیق" به معنی كلان شهر و متروپل است)، "سمرقندی"، "ختایی" و ...... است.
مینیاتور-نقاشی ایرانی و یا مینیاتور-نقاشی توركی-چینی
آنچه كه قومیتگرایان فارس و دولت ایران به غلط "مینیاتور ایرانی" می نامند، در واقع و بی شك "نگارگری توركی – چینی" كه از آن با نام شیوه "مغولی" نیز یاد میشود، است. در میان فرهنگیان فارس و نهادهای رسمی فارسستان و ایران كه همه به شدت تحت سلطه اندیشه ها و آموزه های شدیدا غیرعلمی و نژادپرستانه فارسی قرار دارند، در باره مینیاتور و این كه آیا ریشه اصلی آن در ایران بوده و یا از دیگر نقاط اقتباس شده و ذوق ایرانی ؟؟؟!!! در آن تغییراتی به وجود آورده سخنهای بسیار گفته میشود. ولی نظریه هنرشناسان بین المللی چیز دیگری است. آنها به طور خلاصه بر این باورند كه مونقول ها پس از شكست دادن توركان اویغور ساكن در تركستان، از تمدن و جلوه های مختلف هنری كه در میان آنان متداول بود استفاده كرده اند. از جمله سبك نقاشی مانوی را كه در آن جا رواج داشت اقتباس نموده و هنگامی كه به اراضی ایران امروزی تاختند و به همراه توركان اویغور، این سبك را با خود به این سرزمین آورده اند. در اینجا سبك توركی مذكور بیش و كم متداول گردید و موجب الهام گرفتن نقاشان بومی ایرانی شد و از آن مكاتب جدید تركی و نیز كاملا آزربایجانی دیگری به وجود آمد كه مجددا در سراسر خاورمیانه رایج گردید. بناء علیه، مكتب های نقاشی معاصر تركی، عربی، مغولی و هندی و فارسی همه از "نگارگری توركی-چینی" منشعب گردیده و یا متاثر شده اند.
خط و زبان توركی اویغوری، از خطوط و زبانهای رسمی دول توركی حاكم بر ایران
از ماندگارترین هدیه های توركان اویغور در تاریخ فرهنگ ایران، خط توركی اویغوری است كه برای نوشتن زبان توركی باستان نیز به كار رفته است. قبل از آنكه در حدود سده ١٠ م خط عربی برای نوشتن زبان های توركی به كار گرفته شود، الفبای اویغوری در آسیای میانه در فاصله سده ٥ م. تا ١٥م. متداول بوده است. این خط از خط سغدی گرفته شده و به زبان توركی اویغوری تطبیق داده شده بود. اویغورها بعد از قبول دین مانی، الفبای گؤك تورك (رونی-اورخون) را رها نموده و به جای آن الفبای جدیدی بر مبنای الفبای سغدیان مانوی ساختند كه به الفبای اویغوری معروف و از قرن هشتم میلادی خط رسمی شد. الفبای سغدی ٢٢ حرف داشت و بر مبنای آرامی بود. اما خط اویغوری ١٨ حرف دارد و برای مشخص نمودن حروف صدادار، صرفا سه حرف بكار می برد. برای رفع نواقص خط اویغوری كه شبیه خط آشوری است از نقطه گذاری استفاده شده است.
هرچند اقوام تورك در قرون ١٠-١١ میلادی آغاز به كاربرد خط عربی نمودند، اما خط توركی اویغوری تا قرن ١٥ میلادی نیز به طور پراكنده در سراسر جهان تورك، به عنوان نمونه در ایران، به عمر خود ادامه داد. در تركستان شرقی (در حال حاضر واقع شده در چین) خط و الفبای اویغوری بعد از قبول اسلام نیز بكار رفته است. خط اویغوری در قرون وسطی به موازات زبان توركی اویغوری، در میان تمام اقوام ساكن در سرزمینهای پیرامون ایپه ك یولو (جاده ابریشم) رایج گردید و در غرب تا دربارهای دولتهای تركی آزربایجان (قاراقویونلو و آغ قویونلو) و سلطان محمد فاتح در استانبول (عوثمانلی-عثمانی) نیز راه یافت. چنانچه طبق منابع تاریخی "جهانشاه توركمان قاراقویونلو حقیقی"، برجسته ترین پادشاه دولت تركی-آزربایجانی قاراقویونلو، با استناد به اوغوزنامه ای به "زبان اویغوری" كه در كتابخانه دربارش در پایتخت خویش تبریز موجود بود به سفیر عثمانی اظهار میداشت كه پدرش قارا یوسوف (قره یوسف) و سلطان مراد عثمانی هر دو از تبار و نسب اوغوزخان میباشند. همچنین از سلطان محمد فاتح، سلطان عثمانی "یارلیق"ی نوشته شده به سال ١٤٧٣ میلادی خطاب به بیگهای دولت تركی آزربایجانی آغ قویونلو در دست می باشد كه به خط اویغوری و زبان توركی اویغوری نگاشته شده است.
خط و الفبای اویغوری در زمان مغولها و بعد از آن یكی از خطوط و زبانهای رسمی دولت ایشان و دیگر دولتهای توركی حاكم بر ایران مانند تیموریان و ایلخانیان بود. قدیمی ترین یاسای چنگیزی به خط اویغوری نوشته شده است. توركان اویغور معلمان و كاتبان خانهای مونقول بوده و توسط خط اویغوری به آنان سواد آموزی كرده اند. ایلخانان ایران و آزربایجان در فرمانها و نامه های داخلی و خارجی خود زبان مونقولی و تركی و خط اویغوری را بكار میبردند. به عنوان نمونه الجایتو خدابنده، خان بزرگ تاتار نامه هایی به زبان مونقولی و به خط اویغوری به فرمانروایان مسیحی اروپا میفرستاد ("خربنده" احتمالا محرف "خوربندا" یا "قوربندای" مونقولی به معنای سومی و یا پسر سوم؛ "اولجایتو" نیز به توركی به معنی دارای نیك بختی و یا غنیمت جنگی می باشد. "-تو" پسوند نسبت و مالكیت است).
واژه دهی توركی اویغوری به زبان فارسی
دوران دولتهای توركی آزربایجانی ایلخانان، تیموریان و ..... در عین حال دوران ورود و حاكمیت واژگان بی شمار توركی و آلتائی در زبان فارسی بویژه در عرصه اصلاحات دیوانی است. منظور از اصطلاحات دیوانی لغتهایی است كه به گونه ای با دستگاه سلطنت، دیوانهای گوناگون، سپاه، شغلهای حكومتی و درباری، مالیاتها و مانند آن بستگی داشته است. در اصطلاحهای دیوانی دولتهای توركی حاكم بر ایران، سهم زبانهای اویغوری، جغتایی، اوغوزی-سلجوقی بیش از دیگر زبانها و گویشهای گروه توركی است. این اصطلاحها از زبانهای توركی، مغولی، چینی، فارسی، عربی و به ندرت از یونانی و سانسكریت گرفته شده است. بررسی ریشه شناسی ماده های اصلی نشان میدهد كه در حدود ٤٨ درصد لغات و اصطلاحات دیوانی دولتهای توركی بعد از مغول - پیش از قزلباش، دارای منشاء آلتایی (توركی-مونقولی) هستند. پس از واژه های آلتایی به ترتیب سهم زبانهای عربی و فارسی در خور ذكر است. ضمنا تعدادی واژه چینی، یونانی و سانسكریت و واژه های دورگه آلتایی و فارسی و عربی نیز وجود دارند. همچنین توركان اویغور ناقل فرهنگ چین و اصطلاحاتی مانند "لعبت چین", "نقاش چین", "مشگ ختن", "تركان ختا" و ... به ادبیات فارسی شمرده می شوند.
كتاب سراج القلوب نوشته شده به توركی اویغوری
در
دوره مونقول-موغول، زبان و خط اویغوری سمبل تشخص و برتری شمرده می شد. خط
توركی اویغوری در میان ملل توركی آنچنان از قرب و منزلتی برخوردار بود كه
حتی صنف جدیدی از آشیقان ترك و تركمن، به صرف دانستن این خط بنام
"باخشی-بخشی" بوجود آمده است. اسپینسكی محقق روسی، در اثر خود موسیقی تركمن
مینویسد: "باخشی-بخشی به كسی اطلاق می شده است كه میتوانسته خط اویغوری
را به خوبی بخواند. باخشیها، روان پزشكانی هستند كه نفسی گرم به ایشان
بخشیده شده است". خط اویغوری علاوه بر توركان، در میان اقوام و ملل دیگر
منطقه نیز رایج شده بود. در اینباره در مقدمه تاریخ جهانگشای جوینی - یكی
از كتب معتبر و ارزشمند تاریخی ایران از قرن هفتم- اثر عطا ملك جوینی، از
منشیان و نویسندگان و درباریان دستگاه مغول، چنین گفته میشود: "امروزه،
گستره زمین عموما و شهرهای خراسان ...... زبان و خط اویغوری را هنر و دانش
بزرگ دانند". (تاریخ جهانگشای جوینی نویسنده علاءالدین عطا ملك جوینی، به
تصحیح دكتر منصور ثروت، موسسه انتشارات امیر كبیر، چاپ دوم، سال ١٣٧٨،
صفحات ٣٧ و ٣٨)
خط اویغوری به همراه خطوط اورخون (گؤك تورك-رونی)،
عربی و لاتین یكی از چهار خطی در تاریخ است كه توانسته اند موقعیت خط ملی
توركی را كسب نمایند. آثار توركی به دست آمده نوشته شده به الفبای اویغوری
بیشتر از آثار نگاشته شده به خط رونی (گؤك تورك-اورخون) توركی است. شماری
از مهمترین آثار ادبیات تورك به خط و الفبای اویغوری به تحریر در آمده اند.
از جمله این متون میتوان این آثار را ذكر نمود:
-"قوتادغوبیلیك" (علم سعادت بخش اثر بالاساغونلی)،
-"عتبه الحقایق"، "اغوزنامه" (كه با كتاب دده قورقورت همخوانی دارد)،
-"بختیارنامه" (نوشته شده به سال ١٤٣٥، اثر منصور بخشی. نسخه اصلی در آكسفورد)،
-"معراج نامه" (ترجمه شده به تركی شرقی توسط میر حیدر، و خوشنویسی شده به خط اویغوری توسط مالك بخشی هراتی، منتشر شده از سوی مدرسه زبانهای زنده شرقی پاریس، كتابخانه ملی، ضمیمه ادبیات ترك، شماره ١٩٠ با ٦٣ نگاره ١٨٨٢)،
-"تذكره الاولیا" (منتشر شده توسط پاوه دو كوریل، در پاریس به سال ١٨٨٩)،
-"محبت نامه" خوارزمی،
-"مجموعه اشعار قاسم" (در موزه بریتانیا).
در
این میان می بایست بویژه از كتاب "سراج القلوب" منصور بخشی یاد نمود كه در
سال ١٤٣٢ میلادی در شهر یزد فارسستان نوشته شده است. این كتاب یكی از
آخرین نمونه های استفاده از خط توركی اویغوری در جهان است. نوشته شدن كتاب
سراج القلوب در قرن پانزده در فارسستان، نشانگر این واقعیت مسلم است كه
ایران در قرون وسطی نیز به منزله جزیی مركزی از دنیای تورك، مهد حیات ادبی و
پاسدار فرهنگ توركی بوده است.
حماسه اوغوز خاقان اویغوری نوشته شده در ایران
حماسه اوغوز خاقان یكی از مشهورترین نمونه های ادبیات شفاهی توركان پیش از اسلام است كه پایانش با الفبای اویغوری و به اشكال مختلف تكرار شده است. بنابه نظر صاحبنظران این حماسه در ایران نوشته شده است. فاروق سومر توركی شناس برجسته در این باره می گوید: "لازم به یادآوری است كه داستان اوغوزخاقان اویغوری نیز در ایران، در عصر ایلخانیان و در زمان قازان خان و یا جانشین او به تصنیف درآمده است و در این خصوص هیچ شبهه ای نباید داشت. نوشته شدن این اثر در جایی دیگر و بخصوص در [خود] سرزمین اویغور غیر ممكن است. زیرا آن حال و هوای معنوی كه باعث به قلم گرفته شدن آن شده بود. فقط در ایران و در دربار ایلخانیان و حواشی آن احساس می شد. این هوای معنوی را نوعی شعور قوی ملیت گرایی تورك (Türkcülük) گرمی می بخشید و این شعور پان توركیستی عامل بوجود آمدن هر دو اثر گشته بود.... تفكر ملیت گرایی توركی در بارگاه ایلخانیان و قلمرو آنان شروع شده بود، .... ابوبكر تهرانی، مورخ آق قویونلو نیز به هنگام تألیف شجره نامهای در باره ارتباط اوزون حسن به یگ با اوغوزخان و نوح علیه السلام از مبحث «شجره ها»ی جامع التواریخ بهره برده است. چنین بر می آید كه قاجاریان آخرین سلسله ترك در ایران نیز اوغوزها را اجداد خود می دانستند و به آنها علاقه نشان میدادند".
در
منابع تاریخی به شناخته شدن داستان اوغوز خان اویغوری در ایران و
آزربایجان، حتی پس از ایلخانان اشارات گوناگونی شده است. شكرالله از مؤلفین
و موّرخان عثمانی قرن پانزدهم در زمان امپراتور عثمانی سلطان مراد دوم،
هنگامی كه به همراه سفیران در بارگاه جهانشاه قاراقویونلو در پایتخت تبریز
حضور یافته بود، در این بارگاه متنی در باره تاریخ اوغوز و یا اوغوزنامه به
تركی اویغوری مشاهده كرده است. همانگونه كه معلوم است قاراقویونلوها نیز
مانند توركمانان آغ قویونلو و دولتهای تورك و آزربایجانی پیش از خود، در
حفظ ویژگیهای قومی و پایبندی به سنتهای ملی تركی شان كوشا بوده اند.
جهانشاه با استناد به این اوغوزنامه اویغوری كه در كتابخانه دربارش در
تبریز موجود بود به سفیر عثمانی اظهار داشته كه پدرش قارا یوسوف (قره یوسف)
و سولطان موراد (سلطان مراد) عثمانی هر دو از اولاد اوغوزخان میباشند.
شكراللّه" در كتاب "بححجت التواریخ" [از نخستین تواریخ عثمانی، تالیف ١٤٥٦
میلادی] می نویسد: "... چنین است كه در تاریخ ۸۵۲
مرحوم "سلطان مراد" [پدر سلطان محمد فاتح] این فقیر را [به سال ١٤٤٨] به
رسالت میرزا جهان شاه منظور داشت. چون رسیدیم و خدمت به جای آوردیم، روزی
سقاول آمد كه میرزا با شما در خلوت صحبت خواهد كرد، باید آمدن. سمعاً و
طاعة گفته، رسیدیم. در اثنای صحبت میرزا فرمود كه سلطان مراد برادر اخروی
من است و غیر از برادری، خویش من است. سبب خویشی پرسیده شد. فرمود كه
مولانا اسماعیل "تواریخ خان" را بخوانند و تواریخ اوغوز بیاورند. مولانا
اسماعیل آمد و كتابی آورد مغولی [اویغوری] نوشته. از این كتاب خبر داد كه
اوغوز را شش پسر بوده. نام ایشان: گوك [گؤی] آلپ، ییر [یئر] آلپ، دنگیز
[دنیز] آلپ، گون آلپ، آی آلپ، ییلدیز [اولدوز] آلپ. میرزا فرمود برادرم
سلطان مراد به گوك آلپ بن اوغوز می رسد و نسب قره یوسف به دنگیز آلپ می
رسد".
سكههای اویغوری در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران
یكی از عرصه های مهم كاربرد رسمی و دولتی زبان و خطوط توركی در دولتهای توركی ایران كاربرد آنها در ضرب سكه است. قریب به تمام دولتهای توركی ایران زبان و عبارات توركی با خط اویغوری و یا عربی را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، مهرها، طغراها ("توغرا" ویا "توغراق"، "تورا" مهری است كه بر فرمانهای پادشاهان تورك زده میشده است) توقیعات، فرمانها و نامه ها نیز بكار برده ا ند. در این سكه ها عبارت "سؤزوموز" و یا بعضن "سؤزوم" به معنی فرمان ما همیشه ضرب شده است. مونقولها، موغولها، تیموری ها (گوركانیها و میرانشاهها)، ایلخانیها (هولاكویی)، جلایریها (ایلكانی)، چوپانیها، اینجوییها (آل مظفر)، قاراقویونلوها (بارانلوها)، آغ قویونلوها (بایندریه)، صفویها (قزلباشیه)، افشارها و قاجارها در میان این دولتهای تورك و آزربایجانی هستند. بر این سكه ها نام سلاطین عموما به زبان توركی و به خط عربی، اویغوری حتی گاها چینی نگاشته شده است. مثلا در سكههای قازان خان علاوه بر خط عربی از خط توركی اویغوری و چینی به طور توآمان استفاده شده است. بر سكه های سلسله های تورك شده موغولی اكثرا عباراتی به تركی مانند "قوتلوق بولسون" (قوتلو اولسون = مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه های چنگیز خان عبارت تركی "قاآن العادل، چنگیز خانی`ن یارلیغی" (فرمان شاهنشاه عادل، چنگیز شاه) دیده میشود. ("یارلیق" به معنی "بویروق" بوده و معادل "فرمان" فارسی و "امر" عربی است).
سكه های دوره موغولی و ایلخانی نیز به خط اویغوری است. سكههای این دوره (قازان محمود، اولجایتو محمد خدابنده، بوسعید بهادرخان، طغاتیمور، سلیمان) با خط اویغوری از بهترین سكههای ضرب ایران (در شهرهای تبریز، ساوه، سلطانیه، سمر، بغداد، كاشان، اصفهان، آمل، دامغان، جرجان، سمنان و ... ) می باشند. در دوره های بعد دولتهای تورك حاكم بر ایران در ضرب سكه از خط نستعلیق، خطی ایجاد شده توسط تركان آزربایجان، استفاده كرده اند.
خط تركی سیاقی
در
زمانهای قدیم در آزربایجان و در میان كسبه ترك با سواد خطی ریاضی بنام خط
سیاق مرسوم بود كه به عنوان وسیله ای برای نوشتن قیمتها و ارقام و اعداد و
یادداشت كردن اقلام نسیه به حساب مشتری بكار می رفت. كاسب های بیسواد نیز
با كمك فرزندان و یا دیگران این حسابها را یادداشت می كردند. بخش بسیار
بزرگی از اسناد تاریخی و مكاتبات دولتهای تركی آزربایجانی قارا قویونلو، آغ
قویونلو، صفوی، افشار و قاجار كه بالغ بر میلیونها عدد میشود، به خط سیاق
است. كلمه "سیاق" از فعل سایماقSaymaq تركی به معنی شمردن
گرفته شده است (از همین ریشه كلمه "ساییق" در زبان تركی به معانی هوشیار،
بیدار، نیمه بیدار، دارای خواب سبك، محتاط، دقیق، شمرده شده، به حساب آمده،
مورد احترام.... و كلمه "سایاق" به معنی نوع، طور، سبك، قاعده، روش....،
است). این خط را كه امروزه نیز در میان بعضی از بازاریان قدیمی ترك رواج
دارد از بقایای خط و الفبای قدیم توركان یعنی اویغوری شمرده اند. اعداد در
این خط با دو واحد قیرانQıran (از لقب فتحعلی شاه قاجار، صاحب قران) و تومه نTümәn (كلمه ای تركی به معنی ده هزار) حساب میشوند و با آن میتوان تا رقم ٩٩٩٩٩٩٩ را نشان داد.
برخی
خط سیاق را ایجاد شده از خط سیاق و یا سیاقت رایج در ممالك اسلامی شمرده
اند. انواع خطوط اصلی موجود در آثار و كتب خطی رایج در ممالك اسلامی در
تمدن اسلامی عبارتند از: كوفی، نسخ، ثلث، محقق، ریحان، رقاع، توقیع، تعلیق،
شكسته تعلیق، نستعلیق و شكسته نستعلیق. بعدها در دورههای متأخر، از سوی
عثمانیان برای محاسبات دیوانی، اسناد و دفاتر داخل و خرج، شیوه دیگری مورد
استفاده قرار گرفت كه به خط سیاق و یا سیاقت معروف شد. كاتبان این خط برای
اعداد و كلمات اختصاری وضع میكردند كه خواندن آن برای بسیاری آسان نبود.
به همه حال، حتی اگر خط مورد استفاده كسبه ترك، بازمانده خط اویغوری نبوده
بلكه مربوط به خط سیاقت بوده باشد، باز منشایی توركی دارد. زیرا خط "سیاق"
(سیاقت) به همراه خطوطی مانند "دیوانی"، "دیوانی جلی"، "رقاع"، و .....
توسط تركان عثمانی و خطوط "نستعلیق" و "شكسته نستعلیق" توسط تركان
آزربایجانی بوجود آمده اند. (خط نستعلیق، تا پذیرش الفبای لاتینی، خط ملی
تركان آزربایجانی بوده است).
هزاران سند توركی اویغوری، متروك و مهجور در موزه ها و كتابخانه های ایران
سیاست
دولتی و رسمی فارسی سازی مردم و فرهنگ و تاریخ ایران و حذف خلق، زبان و
فرهنگ و تاریخ تركی از صحنه آن، دامنگیر صدها اثر و سند ارزشمند تاریخی به
خط توركی اویغوری در موزه ها و كتابخانه های ایران نیز شده است. محمدزاده
صدیق برای این امر دلایلی را مطرح كرده و مینویسد: ".... شاید به خاطر
اینكه آثار فرهنگی سنگ نبشتههای گؤی تورك و چرم نبشتههای اویغوری از
تاریخ ایران زدوده شود. من در مقدمهی این كتاب و نیز كتاب "یادمانهای تركی
باستان" بعضی كتیبهها را معرفی كردهام كه هنوز در زیرزمین موزهی ملی
ایران مهجور و متروك مانده و اغلب به خط الفبای كهن توركی سومری، اویغوری و
اورخونی نوشته شدهاند."
امروزه در كتابخانه ها و موزه های سراسر ایران صدها، و هزاران سند و اثر، یرلیغها (یارلیقها) و نامه ها به خط توركی اویغور موجود است كه مهجور و رها شده اند، از جمله در موزه ایران باستان كه اسناد متعددی به خط توركی اویغوری و بعضا دارای مهرهای چینی را در خود جای داده است. در خبری گفته می شود كه اخیرا ١٠٠ سكه تاریخی در استان زنجان آزربایجان مستندسازی شده است. در میان این سكه ها، سكه های ایلخانی دارای خطوط مغولی و اویغوری نیز وجود دارند. در خبر دیگری گفته میشود كه با اقدام مشترك موزه ملی ایران و كتابخانه مجلس شورای اسلامی فهرست تفضیلی اسناد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، شامل مبایعه نامه، مصالحه نامه، اقرارنامه، رای قاضی، وقفنامه، اجاره نامه، استشهادیه، سیاهه، عریضه، هبه نامه، تقسیم نامه، قرض نامه، امان نامه، استفتاء و رسید اموال منتشر می شود. بخش اعظم این اسناد در موزه ملی ایران، بخشی در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در اردبیل، تعدادی در كتابخانه ملی تبریز و بخشی نیز در سازمان اوقاف و امور خیریه نگهداری می شود. مجموعه اسناد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی كه در بخش دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می شود كهن ترین بایگانی دوران اسلامی ایران حاوی قدیمی ترین نمونه های اسناد است. این مجموعه كه شامل ٦٠٠ سند می باشد در سال ١٣٧٧ از گنجینه ذخایر مركزی موزه ملی ایران به بخش دوران اسلامی این موزه منتقل شده است. آثار مجموعه نگهداری شده در موزه دوران اسلامی مربوط به سده های پنجم تا دهم ه. ق. با خطوط تعلیق و رقاع بی نقطه و توقیع و تعدادی نیز به خط اویغوری است. این اسناد به زبان فارسی، عربی و مغولی نگاشته شده است.
تقویم توركی چینی دوازده حیوان
یكی
دیگر از هدیه های توركان اویغور به مردم ایران، تقویم توركی اویغوری و یا
چینی-توركی است. در تاریخ اسلامی این تقویم به نامهای تاریخ ترك، تاریخ
تركستان، تاریخ ختن، تاریخ اویغور و یا تاریخ تركان مشهور است. سالهای
تقویم دوازده حیوان توركی با نامهای دیگر بكار برده شده توسط اقوام مختلف
تورك در داخل پارانتز چنین است:
١-سیچان (كوسكه)، ٢-سیغیر (اود، اؤكوز)،
٣-بارس (قاپلان، بؤری)، ٤-دووشان، ٥-لوی (كلته، بالیق)، ٦-ایلان، ٧-یونت
(آت، ایلخی)، ٨-قویون (تكه، قوچ)، ٩-پیچین (كیرپی)، ١٠-تویوق (قوش)، ١١-ایت
(كوچوق)، ١٢-دونوز (قابان).