«خواتین» ترک و نقش سیاسی- اجتماعی آنان در تاریخ اسلام

یازار :

+0 به یه ن




خاستگاه، معانی و مترادف های «خاتون»

خاتون/قاتون/قادین، در بیشتر منابع به معنای خانم و زن شوهردار و اصیل، بانو، سیّده و بیگم (به طور عام) و بانوی بزرگ و زنان و دختران بزرگان، خان و خاقان (به طور خاص) به کار رفته است.

.1خاتون عنوانی با خاستگاهت رکی بوده که بر همسران تئوچوئه، از سلسله حکم رانان چین قدیم و حاکمان ترک زبان بعدی اطلاق گردیده است. بعدها، این عنوان را سلجوقیان (590 429ه )، خوارزمشاهیان (628 470ه ) و جانشینان چنگیز، به کار برده اند.

2. محمود کاشغری، لغت دان مشهور ترک در قرن پنجم هجری، قاتون را نام دختران افراسیاب دانسته است.

3- صاحب فرهنگ ترکی به فارسی سنگلاخ آن را به بانوی بزرگ، زنان بزرگان و زن شوهردار معنا کرده است.

4. مؤلف غیاث اللغات نیز خاتون را در ترکی از لقب های زنان بزرگ برشمرده است

5. بنابراین می توان گفت که کلمه قاتون بعدها در متن های عربی، فارسی و ترکی، شکل خاتون به خود گرفته است. در واقع، واژه «خاتون» در برابر عنوان «خان» به نشانه بزرگداشت و تجلیل زنان، به کار رفته و در فارسی، بنابر قاعده جمع مکسّر در عربی، به خواتین جمع بسته شده اند.

6.خاتون و واژه های مترادف با آن، هم چون بی بی و سیّده، در میان شیعیان، به ویژه پیروان شیعه اثناعشری در ایران، جایگاه خاصی داشته و امام زاده ها و بقعه های گوناگون با همان عنوان ها، اکنون در ایران و برخی از کشورهای همسایه، زیارتگاه شیعیان است. بنابراین، گذشته از اطلاق عنوان هایی، چون خاتون معلق، خاتون قیامت و خاتون عرب به حضرت فاطمه(س) و حضرت نرجس(س)، مادر بزرگوار امام زمان(عج)

7، امروزه امام زاده های بسیاری در گوشه و کنار کشورهای اسلامی به دختران برخی از ائمه اطهار علیه السلام منتسب می باشند که به خاتون یا مترادف های آن معروف شده اند، که از میان آنها، می توان به بقعه آمنه خاتون در قزوین، خدیجه خاتون در مسیر قم اصفهان، منسوب به دختران امام صادق علیه السلام و امام زاده های حلیمه خاتون و سکینه خاتون در قم، منسوب به دختران امام کاظم علیه السلام ، اشاره کرد8. هم چنین از امام زاده های منسوب به دختران امام کاظم علیه السلام که به «بی بی» مشهورند، می توان از بی بی حکیمه خاتون در شهرکرد، بی بی خاتون در ورده9، بی بی هیبت در باکو10 یاد کرد. چنان که بقعه های سَتِی فاطمه در اصفهان، سید ملک خاتون در تهران و سیده بانو در تالش، اغلب به دختران امام هفتم علیه السلام منتسب شده اند.11

علاوه بر «بی بی» از مترادف های خاتون، که به معنای زن نیکو، خاتون خانه، بیگم، مادر بزرگ و بانو می باشد در فارسی، با اقتباس از ترکی، به مفهوم «خانم خانه» به کار رفته و در قرن هفتم هجری به زنان متشخص و محترم خراسان اطلاق می شده است،12 گاهی عنوان های «حُرّه» و «خانم» نیز به معنای خاتون به کار رفته اند، چنان که عنوان خانم در دربار تیمور (حک: 807 771ه ) تنها به همسر اول شاه اختصاص داشته و همسر دوم، «کیچیک خانم» یا «کوچک خانم» نامیده شده است. در دوره صفویه نیز برای افرادی، مثل پری خان خانم، دختر شاه طهماسب، از این عنوان استفاده می شد13. از زنان معروفی که عنوان حُرّه داشته اند، می توان حُرّه، دختر عبدالکریم بن هوازن قشیری، محدّث قرن پنجم هجری و اهل نیشابور، که سمعانی از او حدیث شنیده است؛ حُرّه دختر عبدالرحمن بن الحسن اشعری، از محدثان دوره خویش و حُرّه خُتّلی (ختلی خاتون)، خواهر سلطان محمود غزنوی و از فعالان سیاسی در جانشینی سلطان مسعود (حک: 432 421ه ) را نام برد14.

در برخی از دوره ها، واژه های خاتون و «تَرکان» ترکیب یافته و حاصل آن، «تَرکان خاتون»، عنوان بعضی از خاتون ها شده است. واژه های تَرکان/تَرخان/تَرکَن، به معنای شریف و خواجه و در لغت ارغو به معنی امیر و فرمان روا بوده و یک خطاب و عنوان خاقانی (سلطنتی) برای امیران ولایت ها به حساب می آمده است و تنها بر کسی که در صدر و پیشگاه خاقانیت و سلطنت و امارت قرار داشت، اطلاق می شد و معنای آن «یا مطاع»؛ یعنی فرمانروای درخور اطاعت بود15. گرچه واژه تَرکان یا تَرکَن که اغلب بدون توجه به جنسیت

(مرد و زن) در بین ترک ها و مغولان متداول بوده است، احتمالاً تغییر یافته «تنگری کن» به مفهوم صاحب و خداوند می باشد، ولی این واژه بیش از مردان، درباره زنان نام داری، هم چون، مادر سلطان محمد خوارزمشاه، زوجه سلطان ملکشاه سلجوقی، همسر سلطان سنجر و... بکار رفته و همه آنها به «ترکان خاتون» مشهور شده اند16.

جایگاه و نقش سیاسی خواتین

جایگاه خاص خاتون ها در نزد خلفا، پادشاهان، امیران، وزیران و دیگر کارگزاران دولتی و دسترسی آنان به خبرها و سندهای اداری و نیز آگاهی نسبی از جریان های سیاسی حاکم بر دربار، آنها را به یکی از عوامل تأثیرگذار در امور سیاسی و حکومتی در دوره های گوناگون، تبدیل کرده است، به طوری که برخی از آنان، از جمله ملکه خاتون در ماوراء النهر، صفیه خاتون در حلب، غازیه خاتون در حماة، ارغنه خاتون در آلمالیغ و... با بهره گیری از فرصت های پیش آمده، توانستند قدرت را به دست گیرند یا با نفوذ سیاسی بر حکم رانان، روند سیاسی را به نفع خویش تغییر دهند.17

در این خصوص، علاوه بر حکومت «ملکه خاتون» بر ماوراء النهر در آستانه فتح این سرزمین به دست مسلمانان در دوره معاویه (60 41ه ) که نشان دهنده حضور فعال و مستقیم خاتون ها در قدرت سیاسی پیش از اسلام است، حضور مؤثر «زبیده خاتون»، دختر جعفر بن منصور عباسی و همسر هارون، به عنوان دومین شخصیت سیاسی پس از هارون، به ویژه پس از مرگ خیزران، مادر هارون، اهمیت بسیاری دارد؛ دخالت های مستقیم زبیده در مسائل حکومتی، خصوصاً کشمکش های امین و مأمون، فرزندان هارون، که بر سر ولایت عهدی و جانشینی پدر نزاع می کردند، دلیلی بر اقتدار و نفوذ سیاسی خاتون ها در دوره عباسیان است. تلاش های زبیده به عنوان همسر عرب نژاد هارون، در حمایت از فرزند خویش، امین، برای غلبه بر مأمون، فرزند مراجل، همسر ایرانی تبار هارون، با شکست مواجه شد، لکن کسب شهرت فراوان او در این جریان، مبنی بر این که امین، بعد از امام علی علیه السلام (و به روایتی پس از امام حسن علیه السلام ) دومین یا سومین خلیفه دارای تبار هاشمی بوده و در تاریخ عباسیان، این افتخار تنها نصیب فرزند زبیده شده است، بعدها از عوامل مؤثر در تحکیم جایگاه سیاسی و اجتماعی زبیده گردید. دخالت در تضعیف خاندان برمک، که منصب وزارت عباسیان را داشتند، یکی دیگر از اقدامات مهم زبیده بود؛ زبیده با تحریک هارون بر ضد جعفر برمکی، زمینه قتل عام برمکیان، (وزیران ایرانی) را فراهم ساخت.18نخستین زنی که بعد از اسلام در ایران رسماً به حکم رانی پرداخت، سیده ملکه خاتون، بانوی شیعه و دختر رستم بن شروین، از سپهبدان خاندان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی (حک: 387 366ه ) بود که در حدود 419ه درگذشت.19گرچه طرح و انعکاس جایگاه خاتون در دیوان لغات الترک محمود کاشغری با بیان «نامی برای دختران افراسیاب»، در اواسط قرن پنجم هجری می تواند دلیل روشنی بر مقام و منزلت ویژه سیاسی و اجتماعی خواتین در دوره ایلک خانیان (607 382ه ) باشد،20 لکن وجود شاه خاتون، دختر قدرخان، از حکم رانان ایلک خانی، در تاریخ بیهقی، مصداق بارز نزدیکی خواتین به دربار در این عصر است.21عصر سلجوقی (590 429ه ) را باید یکی از جلوه های مهم حیات سیاسی و اجتماعی خواتین به شمار آورد. در این دوران، ترکان خاتون، دختر طفغاج خان، پادشاه سمرقند و همسر ملکشاه سلجوقی، با ایفای نقش سیاسی در امور حکومتی، پی آمدهای مهمی در باب مسائل گوناگون حکومت داشت. برنامه ریزی ها و زمینه چینی های او برای ولی عهدی پسر خردسالش، محمود ابن ملکشاه، سبب مخالفت خواجه نظام الملک طوسی و بروز کدورت میان ملکشاه و وزیر گشت. خاتون بعد از وفات ملکشاه در سال 485ه خلیفه را واداشت تا محمود، پسر خردسال او را به جانشینی ملکشاه برگزیند. پس از این اقدام، ترکان خاتون از بغداد بازگشت و وارد اصفهان شد و بعد از محاصره این شهر از سوی برکیارق، عاقبت طرفین تن به صلح دادند، ولی ترکان خاتون شخصی را در پی او فرستاد و پس از جنگ دو سپاه در کرج (بین بروجرد و اراک فعلی)، لشکر ترکان شکست خورد. ترکان خاتون عاقبت در سال 487ه درگذشت.22

از دیگر شخصیت های معروف خواتین در دوره سلجوقی، ترکان خاتون، دختر ارسلان، خان سمرقند و همسر سلطان سنجر بود. او که در جنگ «قطوان» در سال 536ه ، همراه سلطان بود، به دست گورخان قراختائی اسیر شد و پس از دو سال اسارت در قبال پانصد هزار دینار آزاد گردید، ولی در «حادثه غز»، بار دیگر اسیر شده و در زندان درگذشت23. گفته شده که سلطان سنجر، همسر دیگری به نام گوهر خاتون داشته است24. در همین دوره، علاء الدین گرچه از برادران دیگر خود کوچک تر بود، به سبب موقعیت خاص مادرش کرجی خاتون، ملکه ابخاز، از جانب پدرش غیاث الدین کیخسرو به مقام ولی عهدی دست یافت25. در تاریخ آمده است که در سال 535ه فرستاده پادشاه کرمان با هدایای بسیار زیاد نزد سلطان مسعود [بن ملکشاه سلجوقی] آمد و خاتون، بیوه المستظهر را خواستگاری کرد. پس وزیر سلطان مسعود به خانه خاتون آمد و پس از گرفتن موافقت، قضات به خانه سلطان آمدند و خطبه عقد، با مهریه ای به مقدار یک صد هزار دینار، جاری شد و سکه های درهم و دینار را شاباش کردند و آن زن پس از این مقدمات روانه خانه شوهر گردید26. دیگر شخصیت های معروف خواتین در عصر سلجوقیان عبارتند از: مهملک خاتون و سَتِی خاتون، همسران سلطان محمود بن محمد ملکشاه؛ خاتون کرمانی، همسر ارسلان بن طغرل؛ خاتون، زوجه سلطان طغرل بَکْ؛ زبیده خاتون، همسر سلطان مسعود و سلجوقه خاتون، دختر قلیچ ارسلان بن مسعود.27نقش اساسی و در برخی موارد منحصر به فرد سیاسی ترکان خاتون در امور مختلف حکومتی، نظامی و اجتماعی در دوره خوارزمشاهیان (628 470ه ) به لحاظ تاریخی، بسیار مهم است. در دوره پادشاهی محمد خوارزمشاه (آغاز به سال 596ه ) آن گاه که غوریان هند در صدد حمله به قلمرو خوارزمشاهی بودند، تسلیح همگانی در گرگانج از سوی ترکان خاتون،مادر سلطان محمد خوارزمشاه و همسر علاء الدین تکش، مانع جدی ورود غوریان به شهر شد؛ ملکه ترکان خاتون، ملقب به «خداوند جهان» و «اُلُغ ترکان» این تسلیح را که چیزی جز یک خدعه جنگی نبود به کار بست. او برای این کار، هم زمان با اعزام پیکی به خراسان برای مطلع ساختن فرزندش از هجوم دشمن، دستور داد تا مردم خودهایی از کاغذ بسازند و خود را در برابر دشمن مسلّح نشان دهند. نتیجه عظمت ظاهری چنین لشکری، در حالی که شهر کاملاً بی دفاع بود، این شد که برای برقراری صلح با قراختائیان، مادرش، ترکان خاتون را به نمایندگی خود برای انجام دادن مذاکرات با قراختائیان مأموریت داد. در برخی منابع تاریخی آمده است که این زن دستور قتل امیر نیشابور را در سال 605ه صادر کرده است. اما گفته شده است که در سال 609ه که محمد در پی بروز ناآرامی ها، درصدد قتل تمام بیگانگان ساکن در خوارزم و همه اهالی سمرقند برآمده بود، با مخالفت جدی ترکان خاتون روبه رو شد و کشتار صورت نگرفت.28از دیگر اقدامات مهم ترکان خاتون، مادر سلطان محمد خوارزمشاه، حمایت او از نظام الملک برای رسیدن به مقام وزارت بود. به طوری که سلطان محمد به پیشنهاد ترکان خاتون، ابتدا محمد بن صالح، غلام پیشین ملکه را به وزارت منصوب و سپس، وی را به لقب نظام الملک و ناصرالدین مفتخر کرد و هنگامی که در سال 615ه ، سلطان محمد، وزیر خویش را به بی لیاقتی و رشوه خواری متهم و برکنار ساخت، ترکان خاتون با تمام توان به پشتیبانی از وزیر برخاست و در این بین، توطئه قتل وزیر را نیز برملا کرد. بر همین اساس، وی که دختر یکی از خانان ترک بود، به پشت گرمی قبیله اش که در جلوس سلطان محمد خدماتی کرده بودند کاملاً بر امور مسلط شد. تا جایی که وزیران سلطان نیز به میل او انتخاب می شدند و با آن که این مسئله، اطاعت و تبعیت رجال و وزیران سلطان از او بود، موجب بروز کدورت بین وی و سلطان شد. بعدها ترکان خاتون به سبب مخالفت با آی جیجک، مادر جلال الدین منکبرنی، تلاش زیادی کرد تا قطب الدین اوزلاغ شاه، برادر او را ولی عهد کند، امّا نه تنهاموفق نشد، بلکه همین امر باعث افزایش کدورت بین او و نواده اش، سلطان جلال الدین، گردید. ترکان خاتون به هنگام استیلای مغول در خوارزم، دوازده تن از شاه زادگان را که در آن ولایت بودند، کشت و از بیم گرفتاری، با گنجینه ها و حرم سلطان از خوارزم بیرون آمد، ولی سرانجام در برابر مغولان تسلیم شد و پس از اعزام به مغولستان در اسارت و خواری درگذشت.29سرزمین های مصر و شام نیز، هم چون سایر مناطق جغرافیایی تحت حاکمیت اسلام، شاهد حضور خاتون ها در امور سیاسی و حکومتی بوده است؛ چنان که صفیه خاتون، مادر ملک عزیز و دختر ملک عادل، صاحب حلب، بعد از مرگ سلطان ملک ناصر، با صلاح الدین یوسف ازدواج کرد و عاقبت در سال 340ه از دنیا رفت30. هم چنین الملک الکامل در سرزمین های شرق، الملک المظفر را فراخواند و در لشکرگاه خود دخترش، سلطان دخت غازیه خاتون را به همسری او درآورد و فرمان حکم رانی حماة را به نام او به ثبت رساند31. در سال 529 خاتون زمرد، دختر جاولی، پسر خود، شمس الملوک اسماعیل را که بعد از پدرش، تاج الملوک ابوسعید بوری، حکومت دمشق را به دست گرفته بود، کشت و امور حکومتی را به برادرش شهاب الدین محمود بن بوری واگذار کرد32.درباره موقعیت خاص سیاسی و اجتماعی برخی از خاتون های این دوره، در مصر و شام آمده است که خاتون (د: 694ه )، دختر ملک اشرف، موسی بن الملک و همسر ملک منصور محمود بن صالح، دارای املاک مهمی، از جمله دار السعادة، کاخ ها، تالارها، روستاها و مزارعی در دمشق و حوران بوده است33. و نیز گویند: «هنگامی که در سال 716ه سلطان ملک الناصر، محمد بن قلاوون دستور داد که دختری از خاندان چنگیز را به عقد وی درآورند، خاتون طلبنای با گروهی از فرستادگان روانه سفر شد و چون این کاروان در سال 730ه به اسکندریه رسید و خاتون از جایگاه خویش نمایان شد، بی درنگ او را بر هودجی زرین، که ممالیک (غلامان) حمل می کردند، نشاندند و به دارالسلطنه در اسکندریه بردند و سلطان،عده ای از حاجیان و هجده تن از اهل حرم خود را برای خدمت گزاری به نزد او فرستاد و پس از پایان مراسم عقد ازدواج، خانه ای برایش ساخت و فرستادگان را پس از آن که به آنها انعام های فراتر از انتظار داد، بازگرداند و آنان هدایای گران قدری نیز با خود بردند»34. درباره عادله خاتون، دختر احمد پاشا و همسر سلیمان پاشا میرزا قلی (ابو لیلا)، حاکم عثمانی در بغداد، هم آمده است که در دوران حیات شوهرش سهمی از حکومت شوهرش عهده دار شد و پس از درگذشت سلیمان نیز تا حدود زیادی قدرت سیاسی را خود به دست گرفت و در برابر مدعیان جانشینی سلیمان، به پاخاست35.سلطه مغولان بر بخشی از سرزمین های اسلامی، به ویژه پس از دوره ایلخانی، زمینه های مناسبی برای ورود شخصیت های برجسته خاتون به عرصه های سیاسی فراهم کرد. به طوری که در دوره فترت، یعنی از دوره ایلخانی تا تشکیل دولت تیموری (ح: 771ه )، زنان بسیاری یا به طور مستقیم بر قدرت سیاسی دست یافتند و یا به طور غیر مستقیم، مشاور همسرانشان در اداره امور ولایت ها بودند و حتی مشهورترین سلسله این دوره؛ یعنی آل جلایر، به ویژه شیخ حسن بزرگ (حک: 757 740ه )، مدیون همسر خود، دلشاد خاتون بود که هفده سال حکومت کرد.

در دوره آل مظفر هم، زنان در دو جبهه نظامی و سیاسی فعالیت بیشتری داشتند36. در این دوران، گذشته از مشاوره و همراهی یسونجین بیکی، خاتون بزرگ تر چنگیزخان با او و نیز اولجای خاتون به همراه دقوز خاتون، با هولاکوخان، در اوایل قرن هفتم هجری، ایران خاتون، از زنان فرمان روای محلی و حاکم لرستان بود. وی که دختر ابوطالب بود، در سال 635ه درگذشت و در حرم سیدالشهدا علیه السلام در کربلا به خاک سپرده شد37. هم چنین، در سال 649ه ، ارغنه خاتون، به جای فرزند کوچک تر خویش مبارکشاه، به حکم رانی اولوس جغتای رسید و در سال 659ه که برای نخستین بار، دو خان بزرگ؛ یعنی قبلای در چین و اریغ بوکا در مغولستان، بر اریکه قدرت تکیه زده بودند، ارغنه بیکی خاتون [اورقنه]، فرمانفرمای اولوس جغتای، طرفدار اریغ بوکا بود و به همین سبب تلاش قبلای برای تصرف اولوس جغتای ناکام ماند و خود قبلای عاقبت به فرمان اریغ بوکا به قتل رسید. گویند ارغنه خاتون که در آلمالیغ حکومت می کرد، در سال 652ه از هلاکو پذیرایی کرد و پس از مرگ همسرش آلغو، با جلب موافقت امیران و وزیران خویش، مبارکشاه را به تخت نشاند. مبارکشاه، از رعایا در برابر سپاه مغول حمایت کرد و در کنار آن، سپاهیانی را که بر عادت گذشته به تاراج اموال می پرداختند، بازداشت و به سبب مسلمان بودنش، از رعایا پشتیبانی کرد. و خود خاتون نیز کیش بودایی داشت، ولی حامی جدی مسلمانان بود38. در تاریخ آمده است که در حدود سال 608ه پس از ورود مغولان به آلمالیغ وواگذاری آن جا به تغناق تکین، پسر بوزار [اوزار]، بوزار که به طغری خان ملقب گشته بود، فرزند خویش تغناق تکین و دختر خود، اُلُغ خاتون را به نزد چنگیزخان فرستاد و با مغولان پیمان اتحاد بست39.تصاحب حکومت و قدرت سیاسی از سوی اغول غایمیش خاتون، بیوه گیوک خان و جنیقای، پس از مرگ گیوک خان، از حوادث مهم دوره فترت است. این خاتون که همسر بزرگ گیوک خان (حک: 647 644ه ) بود، پس از مرگ شوهرش، به سنت مغول، به قدرت رسید و به عنوان دومین فرمان روای زن مغول در ایران، حدود پنج سال (649 644ه ) و بنا به قول دیگر، چهار سال، بر امپراطوری مغول حکومت کرد. سرانجام این شاهزاده همراه با «قد اقاج خاتون» به اتهام توطئه چینی بر ضد منکو، در سال 649ه محکوم به اعدام شد. گویند در همین ایام منکوقاآن نامه شدید اللحنی خطاب به روبروک، پادشاه فرانسه نوشت و در آن، شاه زاده؛ یعنی اغول غایمیش خاتون را که فرستادگان سن لوئی را با حسن نیت پذیرفته بود، «زنی شریر و بدتر از سگ» دانسته و افزوده است: «چگونه ممکن است که مشار الیها چیزی از جنگ و صلح و خیر و صلاح دولت بداند»40.هم چنین در دوران حکومتی منکو، سلطان پس از مرگ سرتاق، امیران خویش را به قزل اردو فرستاد و براقچین خاتون، بیوه باتو را به فرمانفرمایی منصوب کرد41. بنا به نوشته رشیدالدین فضل اللّه ، توراکینا خاتون و موکاخاتون، از همسران با نفوذ اوکتای قاآن بوده اند. او درباره یکی از آن دو خاتون می نویسد: «توراکینا خاتون، گر چه از زیبایی زیادی برخوردار نبود لکن در طبیعت او تسلطی تمام بود، مع هذا، این خاتون تحت نفوذ شدید کنیز مسلمان خویش بنام فاطمه و عبدالرحمن وزیرش قرار داشت و به همین سبب، رجال برجسته ای از هلاکت نجات یافتند».42

نقش اجتماعی، فرهنگی و دینی خواتین

حضور مستقیم برخی از خاتون ها در عرصه های حکومتی و جایگاه ویژه بعضی دیگر از آنان در نزد حاکمان، که نفوذ سیاسی و اجتماعی آنان را در میان قشرهای گوناگون جامعه در پی داشت، زمینه مناسبی برای رشد هدف های دینی و فرهنگی جوامع اسلامی فراهم کرد. برخی از این خاتون ها خود از فقیهان، محدثان، عارفان، هنرمندان، شاعران و پژوهش گران عصر خویش بوده اند و بدین گونه، تأثیرات مهمی را به طور مستقیم در توسعه فرهنگی و تمدنی جهان اسلام داشته اند.

شماری از فقیهان، محدثان، دانشمندان علوم قرآنی، عارفان و پژوهش گران عرصه علم عبارتند از: آمنه خاتون، دختر علامه مجلسی اول، از مجتهدان و فقیهان شیعی قرن یازدهم هجری و صاحب آثاری همچون شرحی بر الفیه ابن مالک و شواهد سیوطی؛43 اسماء خاتون هَکاری (د: 770ه )، محدثه قرن هشتم هجری؛ سَلَمی خاتون جزری، محدثه و عالمه قرن نهم هجری؛ فاطمه خاتون جَزَری، مُدرّسه علوم دینی در قرن نهم هجری؛ معصومه خاتون شیرازی، عالمه، محدّثه، عابده، زاهده و حافظه قرآن در قرن یازدهم هجری؛ فاطمه خاتون دختر ملاصدرا؛ عروس مولانا جلال الدین محمد بلخی و عارفه و سالکه قرن هفتم هجری؛44 بی بی منجمه، بانوی ستاره شناس ایرانی و همسر مجدالدین محمد ترجمان (د: 670ه )؛45 کپک خاتون از قاریان قرآن در دوره سلطان محمد اوزبک46 و بی بی، دخترعبدالصمد بن علی هروی از محدثان معروف دوره خود.47

در خصوص هنرهای اسلامی، از میان خواتین، بیگم خاتون، همسر جهانشاه قراقویونلو (ح: 839ه )، از زنان هنردوست و ادب پرور و بانی اصلی مسجد کبود تبریز؛ شاه ملک خاتون، از خوش نویسان معروف قرن نهم هجری و دختر محمد سلطان گورکانی؛ پادشاه خاتون، خطاط و نویسنده مصاحف گوناگون قرآنی؛ گلرخ بانوبیگم و گوهرشاد خاتون از خطاطان معروف قرن های دهم و یازدهم هجری، جزء تلاش گران این دوران بوده اند.48 هم چنین گُنجشکب، دختر ابغا از دیگر خواتین والامقام این دوره بود و امیر سیف الدین تنکنر، احترام مبالغه آمیزی برای او قائل بود و فرستادگان او را به گرمی می پذیرفت.49در نیمه دوم قرن هفتم هجری، از میان خاتون های معروف، ترکان خاتون، دختر قطب الدین محمود شاه، از اتابکان یزد و همسر اتابک سعد بن ابوبکر، از اتابکان فارس بود. ترکان خاتون بر سعد غالب بود و بعد از وفات اتابک سعد، اغلب امور مربوط به سلطنت، در دست خاتون، قرار گرفت و با آن که نام اتابکی بر او نبود، ولی رأی او در اکثر امور و شئون، معتبر شمرده می شد. شیخ سعدی، قصایدی در ستایش او گفته است. ترکان خاتون سرانجام در حدود سال 661ه و یا اندکی بعد از آن، به امر سلجوقشاه، که در حال مستی، دستور اعدام او را به غلام خود داده بود، به قتل رسید.50 همین طور در این ایام، أبش خاتون، دختر سعد الثانی و همسر منکو تیمور بن هلاکو، در حدود سال های (686 663ه )، در مقام امیر فارس، فرمان روایی کرد. زامباور او را از اتابکان فارس به شمار آورده است. سلغریان، در سال های (684 682ه )، اقدام به ضرب سکه در شیراز کردند که نام ابش خاتون نیز بر یکی از آنها که از جنس طلا است، به چشم می خورد. ابش خاتون پس از 23 سال حکومت، به سال 685ه در تبریز درگذشت.51

در میان حکم رانان بنی براک در کرمان، نیز دو زن با عنوان خاتون بوده اند، که یکی از آنها قتلغ ترکان خاتون، بیوه قطب الدین محمد بود، که از سال 655 تا 681ه به حکومت پرداخت

و دیناری به تاریخ 677ه به نام او ضرب شده که اکنون موجود است و دیگری صفوة الدین، پادشاه خاتون، دختر محمد و همسر آباقاخان، ایلخان مغول است، که از سال 693 تا 694ه به عنوان پنجمین پادشاه زن مسلمان، قدرت سیاسی را در دست داشته است.52 از دیگر خاتون های حکم ران در این دوره، دولت خاتون و لاله خاتون بودند که خاتون نخست، اهل سیاست و حکومت بود و پس از فوت همسرش، عزالدین محمد، در سال 711ه ، زمام امور را به دست گرفت و خاتون دوم، از دختران سلاطین کرمان بود و مدت زیادی حاکم کرمان بود.53

ابن بطوطه، در نیمه نخست قرن هشتم هجری، از دو ملکه و زن متنفذ در امور حکومتی، که عنوان خاتون داشته اند، سخن گفته است؛ یکی از آنها، ملکه طیطغلی، از زنان سلطان محمد اوزبک است که بر مجار، سرداق، خوارزم و نواحی تابعه آنها حکم می رانده و چنان که از وجه تسمیه او معلوم است، ملکه بوده و در نزد سلطان منزلت و نفوذ بالایی داشته است؛ به طوری که سلطان، تا دم در قبه به استقبال او می رفت و سلام می کرد و دستش را می گرفت و تا پای تخت همراهی می کرد و زودتر از خاتون نمی نشست، و دیگری، بغداد خاتون بود که بر ابوسعید، پسر محمد خدابنده، تسلط کامل داشت و از احترامی بیشتر از زنان دیگر برخوردار بود و چون سلطان بعدها، دلشاد خاتون را به زنی گرفت، بغداد خاتون، با دستمالی سلطان را خفه کرد و به قتل رساند54.

در قرن نهم هجری، گوهرشاد آغا و دسپینا خاتون از حکم رانان و شخصیت های معروف خواتین، بودند. گوهرشاد، همسر شاهرخ میرزای گورکانی (حک: 850 807ه )، سومین پادشاه سلسله گورکانیان و دسپینا، همسر کاردان و پرقدرت اوزون حسن آق قویونلو (حک: 882 857ه ) بودند55. هم چنین از حاکمان برجسته زن در هند، مصادف با قرن یازدهم هجری، ارجمند بانو بیگم (د: 1040ه )، همسر ایرانی تبار شاه جهان، پادشاه گورکانی هند است. این بانو علاوه بر نفوذ خویش بر شاه در دربار گورکانیان هند (حک: 1273 932ه )،

نگهداری مهر حکومتی، مشهور به «مُهر اُزوک» را بر عهده داشت؛ این نشان، بالاترین حکم حکومتی آن دوره بود. از خاتون های دیگر این دوران، جهان آرا بیگم (د: 1092ه )، دختر شاه جهان، پادشاه گورکانی هند و صاحب مدرسه و مسجد بزرگ در آگره بود.56با توجه به حمایت برخی از خاتون ها از دانشمندان، شاعران و شخصیت های ادب پرور و علم دوست، طرح دو نکته، که در بعضی از آثار به آنها اشاره شده، لازم است: نکته اول، اتهام شیخ مجدالدین بغدادی، از عالمان معروف دوره خوارزمشاهیان، به ارتباط با ترکان خاتون، در دوران پادشاهی محمد خوارزمشاه مربوط است. در این خصوص، دیدگاه بارتولد این است که گمان نمی رود چنین ارتباطی وجود داشته باشد، زیرا ملکه خاتون در آن زمان، حتی دارای «نتیجه» نیز بوده است و قتل شیخ، در واقع، نتیجه خشم آنی خوارزمشاه بوده و به همین دلیل، شاه پس از قتل شیخ، بی درنگ از عمل خویش پشیمان شد57. نکته دوم، اتهام ترکان خاتون بانوی دیگر دوره سلجوقیان به هم دستی با تاج الملک، از وزیر زادگان پارسی زبان، در مخالفت با خواجه نظام الملک وزیر بود، که عاقبت به قتل خواجه انجامید. در این باره نیز، دشمنی های خواجه با اسماعیلیان و شیعیان اثناعشریه که از سیاست های تند مذهبی او ناشی می شد و از هیچ تلاشی در راه خنثی کردن عقاید شیعیان فروگذار نبود، نمی توان از نظر دور داشت. در ضمن، در همین ایام، ترکان خاتون با امام محمد غزالی همکاری داشته و در تلاش هایی که با کمک خلیفه برای رساندن پسرش به پادشاهی انجام داده، از حمایت غزالی برخوردار شده است.58

برخی از ادیبان و شاعران معروف خاتون ها عبارتند از: لاله خاتون، از دختران پادشاهان کرمان؛59 امة اللّه خاتون کرد هَکاری، بانوی دانشمند و ادیب قرن نهم هجری و استاد السخاوی، مؤلف کتاب الضوء اللامع؛ اوراق سلطان بیگم دختر امیر اسکندر، از امیران سلسله قراقویونلوی شیعی مذهب و ادیب و شاعر قرن نهم هجری؛ پروین خاتون، شاعر اواخر قرن چهارم یا اوایل قرن پنجم هجری؛ جهان خاتون، دختر سلطان مسعود شاه اینجو و شاعر

بداهه گو و صاحب دیوان و لطیفه پرداز قرن هشتم هجری؛ دلشاد خاتون (د: 755ه )، نوه امیر چوپان و بانوی فاضل و ادب پرور قرن هشتم هجری، که هدایای او به سلمان ساوجی معروفست، به طوری که سلمان او را «بلقیس زمان» لقب داده و مقنعه او را از تاج پادشاهی برتر دانسته است؛60 آغا بیگی گرگانی همسر سعد وقاص و عالم و شاعر زمان خود؛ آقا بیگم هراتی، بانوی توانا در رشته های مختلف علمی و شعر و بلاغت؛ دولت بانو بیگم دختر عظیم شاه، سلطان هند و اهل علم و فصاحت؛ زیب النسا بیگم، دختر اورنگ پادشاه، سلطان هند و از شاعران پر آوازه فارسی گو؛ عصمت بیگم، دختر سیف الملوک میرزا و نور جهان بیگم، همسر سلطان جهانگیرشاه، از شاعران معروف زمان خویش.61

برخی از این شخصیت های ادبی از شاعران پرآوازه عصر خود بوده و شعرهای دلنشین آنان علاقه مندان زیادی داشته است. در ذیل به نمونه هایی از اشعار شماری از خاتون ها اشاره می شود:

بود از جان محب آل حیدر اوراق سلطان بنت شه سکندر

(اوراق سلطان بیگم)62

من آن زنم که همه کارِ من نکوکاری است به زیر مقنعه من همه کُلَه داری است
حسن شهم زنژاد قرا الغ سلطان نه هر سری به کلامی سزای سالاری است

(پادشاه خاتون)63

بلبل از گل بگذرد گرد چمن بیند مرا بت پرستی کی کند گر برهمین بیند مرا
در سخن پنهان شدم مانند بو در برگ گل هر که دیدن میل دارد در سخن بیند مرا
دختر شاهم ولیکن رو به فقر آورده ام
زیب زینت بس همینم نام من زیب النساء است

(زیب النساء بیگم)

چون ابر بهار دم به دم گریانم مانند فلک همیشه سرگردانم
با هر که وفا کنم جفا می بینم بر بخت خود و طالع خود حیرانم

(عصمت بیگم)

نور جهان گر چه بصورت زنست لیک به باطن زن شیرافکن است

(نور جهان بیگم)64

اهتمام به تأسیس مدارس و ایجاد مراکز آموزشی، یکی از برنامه های اساسی حاکمان در اکثر دوره های اسلامی بوده است و علل اساسی تأسیس این گونه مدارس را باید در نگاه مثبت آنان به عالمان جست و جو کرد، زیرا به سبب ارتباط دین و سیاست، عالمان در حقیقت، نگهبانان دین بوده اند و خلفا در اداره امور کشور، به مشارکت آنها نیاز داشته اند و از آن جا که عالمان، نزد مردم، محترم و گرامی بودند، به تبع، امیران و پادشاهان هم برای تقویت نفوذ خود و نزدیکی هر چه بیشتر به مردم، بهترین وسیله را نیکویی به فقیران و گرامیداشت عالمان و فقیهان می دانستند. از این رو، برای تحقق این هدف، راهی جز بنای مساجد، بیمارستان ها، رباط ها (مهمانسراها) و... و نیز تعیین مقرری برای عالمان و فقیهان نبود.65

از سوی دیگر، تمدن اسلامی طوری در پیشرفت علم و ادب مؤثر بود، که از کاخ خلیفه تا مسجد و خانه وزیر و امیر و حتی در بساط های عیش و نوش، دانشمندان، نویسندگان و گویندگانی پدید آورد و در هر جا برای پژوهش های علمی و ادبی، محفلی تشکیل می شد و تحصیل علم بر نوجوانان، پیران، کنیزان، غلامان، زن ها و... واجب می نمود.66 بر همین اساس، فراهم ساختن امکانات تعلیم و تربیت از طریق بنای مدارس، مساجد، خانقاه ها و سایر مراکز آموزشی، از هدف های اساسی خاتون ها در جهت برنامه های حاکمان مسلمان بوده

است؛ آنان با تأسیس مساجد و مدارس در سراسر قلمرو اسلامی، نقش مؤثری در اعتلای فرهنگی و دینی جوامع اسلامی، ایفا کرده اند و این امر نشان دهنده اهتمام آنان به امر آموزش و پرورش و توسعه دینی و فرهنگی مسلمانان است.67

خاتون ها، ده ها مسجد و مدرسه مهم تأسیس کردند که برخی از آنها بدین قرار است: مسجد عادله خاتون، دختر احمدپاشا؛ مسجد خاتون الس خاتون (ح: 507ه ) در شام؛ مسجد ملکه هدیه خاتون در الحکر؛ مدرسه خاتون، دختر سلطان ملک عزالدین مسعود بن قطب الدین، در جبل؛68 مدرسه ربیعه خاتون (د: 643ه )، دختر ایوب، ویژه حنبلی ها؛69 مدرسه خاتونیه حنفیه خاتون، دختر معین الدین و همسر نورالدین زنگی، در دمشق؛70 مدرسه زمرد خاتون، دختر ایوب، در محدوده بیمارستان نوری که ابن یونس در آن تدریس می کرد؛ مسجد خاتون معینیه، واقع در پایین قلعه نورالدین؛ مسجد تربة خاتون در کنار نهر یزید؛ مسجد زمرد خاتون در صنعا؛71 مسجد بی بی خانم (د: 801ه ) در سمرقند؛72 مسجد و مدرسه بزرگ تاش خاتون، مادر سلطان ابواسحق در شاه چراغ شیراز؛73 مدرسه شومانیه خاتون، دختر ظهیرالدین شومان؛ مدرسه خاتون، همسر ملک نورالدین؛ مدرسه قصاعیه خطبلسی خاتون، دختر گلی (ح: 593ق)؛ مدرسه مادانیه آخشاخاتون، دختر ملک قطب الدین، صاحب ماردین (ح 610ق)؛74 مدرسه ست الشام خاتون، دختر نجم الدین بن شاذی؛75 مدرسه خاتونیه ارغوان خاتون، همسر عزالدین (ح: 775ه )؛ مدرسه خاتونیه اغل خاتون (ح: 182ه ) در بغداد و مدرسه عثمانیه شاه خاتون در قدس76. همچنین بعضی از آنها؛ مثل خاتون دختر انر و خاتون دختر خطبلسی، با ایجاد خانقاه در دمشق و مناطق دیگر و نیز بای خاتون، دختر ملک ظاهر بیبرس، با اختصاص محلی با موقوفه های کافی برای تعلیم زنان، خدمات شایانی در زمینه ارشاد و آموزش مردم، در ابعاد مختلف دینی و اجتماعی انجام داده اند.77

شماری از خاتون ها در ابتدا مسلمان نبودند، امّا حمایت عملی آنان از اسلام در آن دوران، در متن های تاریخی ثبت شده است؛ ارغنیه خاتون، از جمله آنهاست. او که در حدود سال

649ه به جای پسر کوچک خویش مبارکشاه، به حکم رانی اولوس جغتای منصوب شد، برکیش بودا بود، ولی با جرأت تمام به حمایت از مسلمانان برخاست و فرزندش مبارکشاه، نخستین فرد از خاندان چنگیزخان بود که اسلام آورد. ابن الفرّاء در این باره می نویسد: سالی شعله های مصائب و آفات و بلیّات بر مردم خزر روی آورد و پادشاه از حمایت مردم درماند. خاتون، به شاه خزر گفت: «شهریارا! صفت پسندیده ای است که هر کسی از آن تازه شود، پژمرده نمی شود و هر کسی از آن عزت یابد، خوار نمی گردد... و برای سرپرستی رعایا نیز هیچ کس شایسته تر از شهریار نیست... پس سپاس نعمت را به سوی او [خداوند] روی آور و از عقوبت دشوار هم بدو پناه ببر و او را فراموش مکن تا فراموشت نکند... به مردم بگو که با صفای دل به کنه قدرت خداوند اقرار کنند و خود نیز چنان کن و بگو که شکر بی شائبه به درگاه باری را در دعا و زبان به ناله و زاری بگشایند و خود نیز چنان کن... شهریار فرمود که با این سخنان مردم را متنبه و هشیار سازد و خاتون چنان کرد و... پس خداوند خیرات را برایشان متواتر ساخت و برکت آسمان ها بر آنان فرو بارید تا اندوهشان به شادی بدل شد و فراخی نعمت بدانان بازگشت.»78

گذشته از اقدامات خاتون ها در جهت استحکام پایه های دین اسلام، که در بالا به پاره ای از آنها اشاره شد، حضور صد کنیز قرآن خوان در نزد زبیده خاتون و حمایت او از اصحاب علم و ادب و فقیهانی، هم چون جبرائیل بن بختیشوع، طبیب دربار عباسیان؛ اصمعی دانشمند علم لغت؛ قاضی یوسف فقیه و ابوالعتاهیه شاعر، باعث شد که محفل زبیده محل اجتماع هنرمندان، عالمان، طبیبان، شاعران و ادیبان باشد و این اقدامات، زبیده را در منابع تاریخی، زنی دین دار، اصیل زاده، محبوب، نیکوکار و خیّر می نماید.79 همین طور، نقش مهم ترکان خاتون، مادر سلطان قطب الدین محمد از عالمان مذهبی را باید از گام های مؤثر در راه توسعه اهداف عالیه اسلامی دانست.80

خاتون ها در زمینه های اجتماعی هم با ایجاد مراکز خدماتی و نیز حمایت از قشرهای

آسیب پذیر جامعه خویش نقش مهمی ایفا کرده اند. برخی از آنان از جمله زبیده خاتون همسر هارون، با حمایت از زاهدان، نیکوکاران، فقیران و بیچارگان؛81 مؤنسه خاتون دختر ملک عادل، با تلاش برای تداوم فعالیت بیمارستان کبیر منصوری در قاهره؛82 بی بی منجمه، با تأسیس زاویه در شاه چراغ شیراز، جهت اطعام و پذیرایی زائرین؛83 عادله خاتون و خاتون دختر دقاق و عذرا خاتون، با تأسیس کاروانسرا به نام خودشان84 و زیتون خاتون، همسر نیکوکار ارسلان شاه اول (حک: 537 459ه ) ششمین پادشاه سلجوقی کرمان، با تأسیس مدرسه ادب ماهان و رباط مربض یزدیان، گام های مؤثری را در راه ارائه خدمات عمومی به قشرهای مختلف مردم، برداشته اند. باید افزود، کاروانسراها بر اساس هنر معماری اصیل ایرانی و تکالیف مربوط به آن، نماد و نشانه هایی دارند که به خوبی تقابل امور مادی و غیر مادی فرهنگ را روشن می کنند.85

هم چنین برخی دیگر از خاتون ها، با هدیه های خویش به مستمندان و یاری آنها در مناسبت های مختلف، جایگاه خاصی در نزد عموم مردم پیدا کردند. نمونه های زیر از این قبیل است: حفر قنات آب در مکه با هزینه یک میلیون و هفت صد هزار دینار، که به دستور زبیده، همسر هارون صورت گرفت و امروزه به قنات زبیده معروف است؛86 یاری خاتون سریه علی بک از زنان نیکوکار به تهیدستان؛87 خیرات و صدقات و خدمات چشمگیرست الشام، خاتون شقیقه تورانشاه (د: 610ه )؛88 آثار خیرخواهانه ارسلان خاتون، همسر القائم بامر اللّه در قزوین و جاهای دیگر از جمله اهدای لباس و اطعام نیازمندان89 و تقسیم آشامیدنی ها و خوردنی ها در طول سال با هزاران دینار هزینه از سوی ست الشام (د: 616ه )، دختر امیر نجم الدین ایوب در مصر.90 این امور، تأثیرات مهم اجتماعی زیادی داشته است. خاتون های نیکوکار دیگر عبارتند از: تاج الدین خاتون، مادر سلطان سنجر (حک: 552 511ه )؛ تاشی خاتون (د: 750ه )، بانی آستان شاه چراغ در شیراز؛91 زمرد خاتون، مادر الناصر لدین اللّه در قرن ششم هجری و زاهده خاتون، همسر اتابک بزامه از والیان محلی دوره غزنوی در قرن ششم

هجری و صاحب مدرسه در شیراز.92

ابن جبیر (د: 614ه )، جهان گرد اندلسی، در گزارش خویش درباره چند تن از خاتون های نیکوکار، با عنوان «سه خاتون نام دار و نیکوکار»، از شرکت آنها در حج سال 579ه گزارش می دهد و به بیان برخی از ویژگی ها و اقدامات مهم آنان می پردازد. او درباره خاتون اول، دختر امیر مسعود، شاه دربند و ارمنستان و همسر نورالدین، صاحب «آمد» می نویسد: «آثار نیک این خاتون در راه سفر حاجیان بسیار است، از آن جمله، سقاخانه هایی که برای رساندن آب رایگان در مسیر، تعبیه شده و نزدیک به سی شتر و دولاب آبکشی دارد و هم چنین او برای تأمین و حمل ره توشه زائرین بیت اللّه از قبیل جامه و زاد راه و دیگر چیزها، نزدیک به یک صد شتر اختصاص داده است». او در پایان ذکر اقدامات این بانو، میزان نیکوکاری خاتون اول را با جمله: «... و امرها یطول وصفها...» به پایان می برد93. ابن جبیر، خاتون دوم؛ یعنی مادر معزالدین، صاحب موصل و همسر بابک، برادر نورالدین و صاحب شام را نیز دارای کارهای نیک و احسان بسیار می داند و خاتون سوم، دختر دقوس، صاحب اصفهان را نیز زنی والامقام و مؤثر در کارهای خیر عنوان می کند. نویسنده در پایان گزارش خود، اهتمام این سه خاتون برای انجام کارهای نیک، همراه با شکوه و جلال سلطنتی آنان را بسیار شگفت انگیز و تحسین آمیز می داند.94

نتیجه

خاتون/قاتون/قادین، به معنای خانم و بانوی اصیل (به طور عام) و زنان والامقام و دختران خان و خاقان و بزرگان (به طور خاص)، دارای جایگاه ویژه ای در دوره های مختلف، خصوصاً پس از اسلام، است. واژه خاتون با خاستگاه سغدی آن که امروزه در متون عربی، فارسی و ترکی بدین شکل به کار می رود؛ در ابتدا، شکل قاتون داشته و پیش از اسلام در چین و ماوراء النهر به همسران حکم رانان چین و حاکمان بعضی از سرزمین های دیگر، هم چون

بخارا، اطلاق شده است.

در دوره اسلامی و دست کم از اوایل دوره عباسی، گرچه خاتون در کنار خان (عنوان خاص مردان) برای بزرگداشت و تجلیل از زنان به کار رفته است؛ لکن این عنوان در بعضی از دوره ها از جمله عصر سلجوقیان (590 429ه )، دوره فترت، دوره ایلخانی (ح: 654ه ) تا تأسیس دولت تیموری (ح: 771ه ) و دوران حکم رانی ممالیک (928 648ه )، در قلمرو اسلامی، کاربرد بیشتری داشته است.

واژه خاتون و مترادف های آن هم چون سیّده و بی بی در نزد شیعیان اثناعشری هم، اهمیت ویژه ای داشته و درباره شخصیت برجسته شیعی، از جمله حضرت فاطمه (س) و مادر بزرگوار امام دوازدهم (عج) و یا امام زاده های منسوب به مادر امام سجاد علیه السلام ، دختران امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و... به کار رفته است. و نام نخستین حاکم زن ایرانی شیعه در قرن چهارم هجری، «سیّده ملکه خاتون» بوده است.

از سوی دیگر، جایگاه خاص خواتین در نزد خلفا، وزیران، امیران و سایر کارگزاران حکومتی و دست رسی آنان به اخبار، اسناد و امکانات دولتی موجب گردیده است که خواتین بتوانند در زمینه های سیاسی، فرهنگی، دینی و اجتماعی در تاریخ اسلام، نقش مهم و مؤثری ایفا کنند. به طوریکه برخی از آنان در دوره هایی توانستند با دست یافتن بر قدرت سیاسی، خود امور حکومتی را بر عهده گیرند. نیز گذشته از این که بعضی از خواتین خود از فقیهان، محدثان، عارفان، دانشمندان، هنرمندان و شاعران پرآوازه عصر خویش بوده اند، برخی دیگر از آنان با تأسیس مسجد، مدرسه، خانقاه و سایر مراکز آموزشی و پرورشی، زمینه توسعه فرهنگی، دینی و اجتماعی جوامع اسلامی را فراهم کردند.

پی نوشت ها

1. میرزا مهدی استرآبادی، سنگلاخ، (تهران، نشر مرکز، 1374ش)، ص 152؛ دایرة المعارف آذربایجان شوروی (سابق)، (باکو، 1982م) ج 10، ص 61؛ علی اکبر دهخدا، لغتنامه، دانشگاه تهران (CD)، ماده «خاتون»؛ محمدحسین اعلمی حائری، تراجم اعلام النساء، (بیروت، اعلمی، 1420ق)، ج 1، ص 385 (به نقل از تذکرة الخواتین).

2. دایرة المعارف اسلام (انگلیسی)، لیدن، ماده Khatun؛ ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، (تهران، نشر نی، 1371ش)، ص 85 .

3. محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، (بغداد، مطبعه عامره، 1333ق)، ج 1، ص 343.

4. میرزا مهدی استرآبادی، پیشین.

5. غیاث الدین محمد بن جلال الدین رامپوری، غیاث اللغات، (تهران، معرفت، بی تا) ج 1، ص 369.

6. غلامحسین مصاحب، دایرة المعارف فارسی (تهران، امیرکبیر، 1380ش) ج 1، ص 874 .

7. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 2، ص 412؛ غلامحسین مصاحب، پیشین، ج 1، ص 874 .

8. مصطفی اجتهادی، دائرة المعارف زن ایرانی، (تهران، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، 1382ش) ج 1، ص 106 116 122 194.

9. همان، ج 1، ص 107.

10. مشدی خانم، زیارتگاه های [جمهوری] آذربایجان، (باکو، 1992م) ص 34 37.

11. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 123 199 200.

12. ابن خلف تبریزی (برهان)، برهان قاطع، به اهتمام محمد عباسی، (تهران، امیرکبیر، بی تا) ص 219؛ میرزا مهدی استرآبادی، پیشین؛ غلامحسین مصاحب، پیشین، ج 1، ص 482.

13. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 415.

14. همان، ص 384.

15. محمد بن احمد بن یوسف کاتب خوارزمی، مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش) ص 114؛ محمود کاشغری، پیشین، ج 1، ص 368.

16. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 326؛ ابراهیم قفس اوغلو، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمه داود اصفهانیان (تهران، نشر گستره، 1367ش) ص 52 .

17. احمد بن یحیی بن جابر البلاذری، فتوح البلدان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق) ص 245؛ ابن واضح الیعقوبی، تاریخ الیعقوبی، (بیروت، دار صادر، بی تا)؛ ج 2، ص 237.

18. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، (تهران، امیرکبیر، 1369ش) ص 242، 794؛ زهرا نوروزی، «حیات سیاسی زبیده خاتون»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 19، پاییز 1383.

19. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 2، ص 632.

20. محمود کاشغری، پیشین، ج 1، ص 343.

21. ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، (تهران، ایرانمهر، 1350ش) ص 481.

22. محمود بن محمد آقسرائی، تاریخ سلاجقه، (تهران، اساطیر، 1362ش) ص 136؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه عبدالحسین بینش، (تهران، آرایه، 1374ش) ج 2، ص 50؛ غلامحسین مصاحب، پیشین، ج 1، ص 628.

23. رشیدالدین فضل اللّه ، جامع التواریخ، (تهران، دنیای کتاب، 1364ش) ج 2، ص 332؛

غلامحسین مصاحب، پیشین، ج 1، ص 628.

24. رامپوری، پیشین، ج 2، ص 267.

25. آقسرائی، پیشین، ص 36.

26. ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق) ج 10، ص 78.

27. رشیدالدین فضل اللّه ، پیشین، ج 2، ص 252 408؛ خواجه نظام الملک طوسی، سیاست نامه (تهران، زوار، 1357) ص 171؛ عزالدین بن اثیر، الکامل، ج 8، ص 353؛ ج 10، ص 179.

28. و.و. بارتولد، ترکستان نامه، ترجمه کریم کشاورز، (تهران، آگاه، 1366ش) ج 2، ص 732 747 763؛ نورالدین محمد زیدری نسوی، تاریخ جلالی، (تهران، سعدی، 1366ش) ص 41 45.

29. بارتولد، پیشین، ج 2، ص 788؛ نورالدین نسوی، پیشین، ص 41 و 45؛ غلامحسین مصاحب، پیشین، ماده «ترکان خاتون».

30. ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک المصر والقاهرة، (مصر، المؤسسة المصریه، بی تا) ج 6، ص 173 و ج 7، ص 203.

31. جمال الدین محمد بن سالم ابن واصل، تاریخ ایوبیان، ترجمه پرویز اتابکی (تهران، انقلاب اسلامی، 1369ش) ص 297.

32. ابن خلکان، وفیات الاعیان، (بیروت، دارالثقافه، 1968م)، ج 1، ص 296.

33. خلیل بن ایبک الصفدی، الوافی بالوفیات، مکتبة التراث، سایت: alwaraq.comص 1841.

34. ابی العباس المقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار (خطط)، سایت: alwaraq.com ج 2، ص 67.

35. دائرة المعارف اسلام (انگلیسی)، ماده «عادله خاتون».

36. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 2، ص 544؛ محمد بن علی شبانکاره ای، مجمع الانساب، (تهران، امیرکبیر، 1363ش) ص 256.

37. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 102 165؛ محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، (تهران، افراسیاب، 1382ش) ج 1، ص 29.

38. بارتولد، پیشین، ج 2، ص 1016 1054 1056؛ مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 2، ص 543 .

39. بارتولد، پیشین، ج 2، ص 836 .

40. همان، ج 2، ص 1011 1016 1035؛ محمد بن علی شبانکاره ای، پیشین، ص 256؛ مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 97؛ ج 2، ص 543 .

41. بارتولد، پیشین، ج 2، ص 1031.

42. رشیدالدین فضل اللّه ، پیشین، ج 2، ص 1001.

43. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 1، ص 206.

44. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 91؛ ج 2، ص 627 724 725 861 .

45. غلامحسین مصاحب، پیشین، ماده «بی بی».

46. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه (تحفة النظار فی غرائب الامصار وعجائب الاسفار) (بیروت، المکتب المصریه، 1425ق) ج 1، ص 306.

47. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 1، ص 149.

48. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 235؛ ج 2، ص 637 786 794.

49. خلیل بن ایبک الصفدی، اعیان العصر واعوان النصر (المکتبة التراثیه). سایت: www.alwaraq.com.

50. عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول (تهران، امیرکبیر، 1379ش) ص 390؛ زامباور، نسب نامه خلفا و شهریاران، ترجمه دکتر محمدجواد مشکور، (تهران، کتابفروشی خیام، 1356) ص 350؛ غلامحسین مصاحب، پیشین، ج 1، ص 638.

51. اقبال آشتیانی، پیشین، ص 390.

52. همان، ص 356؛ مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 242.

53. محمدحسین اعلمی حائری، همان، ج 2، ص 92 385؛ نامعلوم، الف لیلة ولیلة، www.alwaraq.com، ص 719 720.

54. ابن بطوطه، پیشین، ج 1، ص 304 306.

55. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 12 463.

56. همان، ج 1، ص 72.

57. و.و. بارتولد، پیشین، ج 2، ص 784 .

58. نوراللّه کسائی، مدارس نظامیه و تأثیرات اجتماعی آن، (تهران، امیرکبیر، 1363ش) ص 37 45 269 286.

59. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 2، ص 385.

60. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 139 165 261 352 648.

61. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 1، ص 195 (به نقل از «تذکرة الخواتین»)، همان، ص 375؛ ج 2، ص 92 277 415.

62. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 165.

63. محمدبن علی شبانکاره ای، پیشین، ص 202.

64. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 2، ص 149 277 415.

65. جرجی زیدان، پیشین، ص 626.

66. همان، ص 594 .

67. عبدالقادر بن محمد النعیمی، الدارس فی تاریخ المدارس، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق) ج 1، ص 96 385 و ج 2، ص 280.

68. ابن خلکان، پیشین، ج 4، ص 121.

69. نجم الدین ابراهیم بن علی الحنفی الطرسوسی، تحفة الترک فیما یجب أن...، (المکتبة

التراثیه)، سایت: www.alwarag.com.

70. ابن خلکان، پیشین، ج 3، ص 244.

71. النعیمی، پیشین، ج 2، ص 270 275 279.

72. حائری، پیشین، ج 2، ص 149.

73. ابن بطوطه، پیشین، ج 1، ص 190.

74. النعیمی، پیشین، ج 1، ص 238 385 455.

75. الذهبی، سیر اعلام النبلاء، (بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق) ج 22، ص 75.

76. اعلمی حائری، پیشین، ج 1، ص 214 226.

77. عبدالحی بن احمد الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج 3، ص 303؛ عبدالکریم الرافعی القزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1987م) ج 1، ص 130؛ النعیمی، پیشین، ج 1، ص 385؛ ج 2، ص 131؛ دکتر احمد شلبی، تاریخ آموزش و پرورش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، (تهران، فرهنگ اسلامی، 1370ش) ص 136.

78. حسین بن محمد ابن الفرّاء، رسل الملوک (سفیران)، ترجمه پرویز اتابکی، (تهران، انقلاب اسلامی، 1363ش) ص 51 .

79. جرجی زیدان، پیشین، ص 595؛ زهرا نوروزی، «حیات سیاسی زبیده خاتون»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 19، پاییز 1383.

80. دکتر غلامرضا ورهرام، تاریخ آسیای مرکزی، (مشهد، آستان قدس رضوی، 1372ش) ص 259.

81. زهرا نوروزی، پیشین.

82. المقریزی، پیشین، ص 1166.

83. احمد عیسی بک، تاریخ بیمارستان ها در اسلام، ترجمه دکتر نوراللّه کسائی، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371ش) ص 70.

84. النعیمی، پیشین، ج 1، ص 96؛ ج 2، ص 152 272.

85. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 2، ص 579؛ ناصر تکمیل همایون، «کاروانسرا در فرهنگ ایران»، مجله تحقیقات تاریخی، شماره 4 و 5 ، بهار و تابستان 1369ش.

86. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، (قم، دارالهجره، 1363ش) ج 4، ص 226.

87. عبدالرحمن بن حسن الجبرتی، تاریخ عجایب الآثار فی التراجم والاخبار، (بیروت، دارالجیل، بی تا) ج 3، ص 538 .

88. الذهبی، پیشین، ج 22، ص 78.

89. محمدحسین اعلمی حائری، پیشین، ج 1، ص 214.

90. جمال الدین یوسف ابن تغری بردی، پیشین، ج 6، ص 246.

91. مصطفی اجتهادی، پیشین، ج 1، ص 313 318؛ ج 2، ص 503 .

92. هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف (تهران، طهوری، 1357ش)، ص 321.

93. ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، (مصر، دارالکتاب المصری، بی تا)، ص 136.

94. همان.

منابع

آقسرائی، محمود بن محمد، تاریخ سلاجقه (مسامرة الاخبار ومسایرة الاخبار)؛ (تهران، اساطیر، 1362ش).

ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه عبدالحسین بینش، (تهران، آرایه، 1374).

ابن اثیر، عزالدین محمد بن محمد، الکامل فی التاریخ، چاپ دوم، (بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق).

ابن بطوطه، محمد بن عبداللّه ، رحلة ابن بطوطه (تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار)، (بیروت، المکتبة العصریه، 1425ق).

ابن تغری بردی، جمال الدین ابی المحاسن یوسف، النجوم الزاهره فی ملوک المصر والقاهره، (مصر، المؤسسة المصریة العامة، [بی تا]).

ابن جبیر الاندلسی، محمد بن احمد، رحلة ابن جبیر، (مصر، دارالکتاب المصری، [بی تا]).

ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق).

ابن خلف تبریزی (برهان)، برهان قاطع، به اهتمام محمد عباسی، (تهران، امیرکبیر، [بی تا]).

ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان، (بیروت، دارالثقافه، 1968م).

ابن الفرّاء، حسین بن محمد، رسل الملوک (سفیران)، ترجمه پرویز اتابکی، (تهران، انقلاب اسلامی، 1363ش).

ابن واصل، جمال الدین محمد بن سالم، تاریخ ایوبیان (مفرج الکروب فی اخبار بنی ایوب)، ترجمه پرویز اتابکی، (تهران، انقلاب اسلامی، 1369ش).

اجتهادی، مصطفی (سرپرست)، دایرة المعارف زن ایرانی، (تهران، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، 1382ش).

استرآبادی، میرزا مهدی، سنگلاخ، (تهران، نشر مرکز، 1374ش).

اعلمی حائری، علامه شیخ محمدحسین، تراجم اعلام النساء، (بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1420ق).

اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، (تهران، امیرکبیر، 1379ش).

بارتولد.و.و، ترکستان نامه، ترجمه کریم کشاورز، (تهران، آگاه، 1366ش).

البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق).

بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین، تاریخ بیهقی، (تهران، ایرانمهر، 1350ش).

تکمیل همایون، ناصر، «کاروانسرا در فرهنگ ایران»، مجله تحقیقات تاریخی،

شماره4 و 5 ، بهار و تابستان 1369ش.

الجبرتی، عبدالرحمن بن حسن، تاریخ عجایب الآثار فی التراجم والاخبار، (بیروت، دارالجیل، [بی تا]).

جوینی، محمد، تاریخ جهانگشای جوینی، تصحیح محمد قزوینی، چاپ سوم، (تهران، افراسیاب، 1382ش).

الحنفی الطرسوسی، نجم الدین ابراهیم بن علی، تحفة الترک فیما یجب أن یعمل فی الملک، (المکتبة التراثیه) سایت: www.alwarag.com

خوارزمی، محمد بن احمد بن یوسف کاتب، مفاتیح العلوم، ترجمه حسین خدیو جم، (تهران، علمی و فرهنگی، 1362ش).

الدمشقی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، (بیروت، دارالکتب العلمیه، [بی تا]).

دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، (انتشارات دانشگاه تهران (CD)).

دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، (تهران، نشر نی، 1371ش).

الذهبی، محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز، سیر اعلام النبلاء، (بیروت، موسسة الرسالة، 1413ق).

الرافعی القزوینی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار قزوین، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1987م).

رامپوری، غیاث الدین محمد بن جلال الدین، غیاث اللغات، (تهران، کانون معرفت، [بی تا]).

زامباور، نسب نامه خلفا و شهریاران، ترجمه محمدجواد مشکور، (تهران، خیام، 1356).

زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، (تهران، امیرکبیر، 1369ش).

شبانکاره ای، محمد بن علی، مجمع الانساب، (تهران، امیرکبیر، 1363ش).

شلبی، احمد، تاریخ آموزش و پرورش در اسلام، ترجمه محمدحسین ساکت، (تهران، فرهنگ اسلامی، 1370ش).

الصفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، (مکتبة التراث)، سایت: www.alwaraq.com

الصفدی، خلیل بن ایبک، اعیان العصر واعوان النصر، (مکتبة التراث)، سایت: www.alwaraq.com

طوسی، خواجه نظام الملک، سیاست نامه، به کوشش مرتضی مدرسی (تهران، زوار، 1357).

عیسی بک، احمد، تاریخ بیمارستان ها در اسلام، ترجمه دکتر نوراللّه کسائی، (تهران، علمی و فرهنگی، 1371ش).

قفس اوغلو، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمه داود اصفهانیان، (تهران، گستره، 1367ش).

کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، (استانبول، مطبعه عامره، 1333ق).

، دیوان لغات الترک، ترجمه حسین محمدزاده صدیق، (تهران، اختر، 1384ش).

، دیوان لغات الترک، ترجمه سید محمد دبیر سیاقی، (تهران، مطالعات فرهنگی، 1375ش).

کسائی، دکتر نور اللّه ، مدارس نظامیه و تأثیرات اجتماعی آن، (تهران، امیرکبیر، 1363ش).

مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، (قم، دارالهجره، 1363ش).

مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، (تهران، امیرکبیر، 1380ش).

المقریزی، احمد بن علی، کتاب المواعظ والاعتبار (خطط)، (المکتبة التراثیه) سایت: www.alwaraq.com

نامعلوم، الف لیلة ولیلة، (المکتبة التراثیه) سایت: www.alwaraq.com

نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف (تهران، طهوری، 1357ش).

نسوی، نورالدین محمد زیدری، سیرة جلال الدین (تاریخ جلالی)، (تهران، سعدی، 1366ش).

النعیمی، عبدالقادر بن محمد، الدارس فی تاریخ المدارس، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق).

نوروزی، زهرا، «حیات سیاسی زبیده خاتون»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 19، پاییز 1383.

ورهرام، دکتر غلامرضا، تاریخ آسیای مرکزی، (مشهد، آستان قدس رضوی، 1372ش).

همدانی، رشیدالدین فضل اللّه ، جامع التواریخ، (تهران، اقبال، 1376ش).

، (تهران، دنیای کتاب، 1364ش).

الیعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، (بیروت، دار صادر، [بی تا]).

- Azarbayjan savet encyclopaediaci, baku, 1982.

(به خط سیریلیک و به زبان ترکی)

- Encyclopaedia of Islam, Leiden.

- Mashadi ×anim Nemat, Azarbayjan-da pirlar, Baku, 1992.

(به خط سیریلیک و زبان ترکی)



آچار سؤزلر : اجتماعی, سیاسی, ترک,